ابعاد جدید تنش در روابط آمریکا و پاکستان |
09 اسفند 1390 |
||||
چکیده آمریکاییها اخیراً پاکستان را به کم کاری در خصوص مقابله با تروریسم متهم کرده و حتی در مواردی مدعی شدهاند که برخی از لایههای ارتش پاکستان، با القاعده در ارتباط هستند و بدین وسیله تردیدهایی را در خصوص تعهد دولت پاکستان به مقابله جدی با تروریسم، مطرح ساختهاند. اوباما همواره بر این اعتقاد بوده است که ریشههای تروریسم در منطقه، در ارتباط تنگاتنگی با پاکستان قرار دارد. در دوران بوش، وی از جمله افرادی بود که معتقد به مداخله نظامی آمریکا در مناطق مرزی قبیلهای پاکستان، حتی بدون موافقت دولت آن کشور بود. امروزه به دنبال افزایش حملات به نیروهای آمریکایی در افغانستان، مجدداً بحث نقش پاکستان (عمدتاً نهاد ارتش)، در این حوادث مطرح شده و میزان جدیت آن در نبرد با تروریسم، زیر سئوال رفته است و به نظر میرسد که این مسئله پیامدهای تازهای را بر مناسبات دو طرف از خود به جای گذارد. مقدمه بطور کلی خطمشی ایدئولوژیکی «جنگ علیه تروریسم»، دولت آمریکا را از مشاهده واقعیتهای راهبردی منطقه محروم کرده و منجر به رابطهای غیرکاربردی با پاکستان شده است که تنشهای منطقهای را افزایش داده و نتوانسته است جلوی القاعده را بگیرد؛ به طالبان قدرت بخشیده تا دوباره متحد شود و هیچگونه واکنشی در برابر تجدید قوای جنبش طالبان پاکستان نشان نداده است. اوباما، در اوایل ریاست جمهوریاش، تصدیق کرد که راهبرد ایالات متحده در مورد افغانستان تغییر یافته و پذیرفت که نیروهای بیشتری برای مقابله با شورش نیاز است. در فوریه سال 2009، اوباما با استقرار نیروهای بیشتر در جنوب افغانستان موافقت کرد. در 27 مارس، وی راهبرد جدید خودر را در خصوص افغانستان، ارائه داد که پاکستان نیز در آن مورد توجه قرار گرفته بود. رویکرد جدید ایالات متحده بر پایه 3 بازنگری صورت گرفته بود که توسط ژنرال لوت[1] در شورای امنیت ملی، دریادار مولن[2] و ژنرال پترائوس[3] در سنتکام[4] صورت گرفته بودند. هدف اصلی برنامه ایالات متحده نابودی پناهگاههای القاعده در افغانستان و شبکههای حامی آنها و همچنین ممانعت از ایجاد مخفیگاههای تازه اعلام شد.[5] آنچه مسلم است اینکه در راهبرد مقابله با تروریسم اوباما برای دولت پاکستان نقش قابل توجهی تعریف شده است. اما طی ماههای اخیر، بروز یک سری تحولات سبب سردی مناسبات دو کشور و بروز تنش در روابط فیمابین شده است (البته این گفته به معنای شکلگیری تنش و شکاف ساختاری میان دو طرف نیست؛ چرا که اساساً دولت پاکستان، فاقد توان و انگیزه لازم برای قرار گرفتن در فضای تعارض مستقیم با ایالات متحده است). مهمترین تحولاتی که اخیراً سبب تیرگی مناسبات دو طرف شده عبارت است از: - كشته شدن دو شهروند پاكستاني توسط «ريموند ديويس»، كارمند سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سيا). - حمله كماندوهاي ويژه آمریکا به مخفيگاه «اسامه بنلادن» در شهر ابيت آباد پاكستان. مقامهاي آمریکايي موضع پاكستان درباره بياطلاعي از حضور بنلادن در خاک این کشور را نشانه برخورد دوگانه اسلامآباد در مبارزه با تروريسم خواندند. پس از این حمله، ارتش پاکستان همكاري اطلاعاتي با آمریکا را متوقف كرد. در مقابل، پارلمان پاکستان نیز عملیات نیروهای آمریکایی برای یافتن و کشتن اسامه بنلادن را محکوم کرد و خواستار بازنگری در روابط این کشور با ایالات متحده شد. - حمله به یک پایگاه نیروهای آمریکایی در افغانستان، در 10 سپتامبر و زخمی شدن 77 سرباز آمریکایی. - حمله طالبان به سفارت آمریکا در کابل در 13 سپتامبر که طی آن وزیر دفاع آمریکا، پاکستان را متهم کرد که برای مبارزه با شبکه تروریستی حقانی، کاری انجام نمیدهد.[6] - تصميم آمریکا مبنی بر قطع يك سوم بودجه نظامي اختصاص يافته به پاكستان؛ كاهش 800 ميليون دلاري كمك نظامي آمریکا به پاكستان در حالي صورت گرفت كه 300 ميليون دلار از اين رقم قرار بود براي استقرار بيش از يك صد هزار سرباز در مناطق مرزي افغانستان صرف شود. احمد مختار، وزیر دفاع پاكستان نیز اعلام کرد كه اگر آمریکا كمكهايش را به پاكستان قطع كند، اسلامآباد ممكن است نيروهايش را از مرز افغانستان- پاكستان خارج نماید. آمریکا اعلام کرد كه به دليل اقدام اسلامآباد براي خارج كردن مربيان نظامي آمریکا از خاك پاكستان، اعمال محدوديت در صدور ويزا براي پرسنل آمریکايي و ديگر تنشها در روابط دو كشور، انتقال 800 ميليون دلار كمك واشنگتن به اسلامآباد را متوقف ميكند.[7] جایگاه پاکستان در راهبرد آمریکا در مقابله با تروریسم در دوران بوش، تلاشهای ایالات متحده بیشتر متوجه فعالیت شبکههای القاعده در پاکستان بود. بدین منظور، بین سالهای 2001 تا 2007، ایالات متحده بیش از 10 میلیارد دلار در قالب کمک به رژیم مشرف اختصاص داد.[8] دولت اوباما با در نظر گرفتن پاکستان به عنوان بخشی از مسئله افغانستان، و همچنین بخشی از راه حل این مسئله بصورت بالقوه، تغییرات زیادی را در راهبرد خود در نبرد با تروریسم ایجاد نمود و راهبردی کاملاً متفاوت از راهبرد دولت بوش اتخاذ کرد. به دنبال این روند، مذاکرات سه جانبه مداومی بین ایالات متحده – پاکستان – افغانستان، و ملاقاتهای دو جانبه با فرستادههای ویژه آمریکا در افغانستان و پاکستان، صورت گرفت. علاوه بر این اقدامات دیپلماتیک، ایالات متحده متعهد شد تا حمایت عملیاتی و توسعهای از نیروهای امنیتی پاکستانی به عمل آورد تا آنها بتوانند توانایی خود را در عملیاتهای ضد تروریسم و ضد شورش، افزایش دهند.[9] کمک غیرنظامی به پاکستان افزایش یافت و آمریکا اعلام کرد که قصد دارد تا با بهبود جنبههای اقتصادی، از طریق توسعة مناطق قبیلهای و مرزی، دولت را تقویت نماید. با این وجود، اختلاف در کنگره آمریکا در مورد برنامههای دولت برای افزایش بودجههای نظامی برای پاکستان، ظاهراً منجر به تصمیم دولت اوباما در اعطای کمکهای مشروط آمریکا به پاکستان شد. یعنی اعطای کمکهای اقتصادی در برابر همراهی و همکاری دولت پاکستان برای مقابله با گروههای افراطی در مناطق مرزی افغانستان و مقابله با فعالیت شبکه حقانی در این کشور؛ لذا وعده کمک غیرنظامی 7.5 میلیارد دلاری، قرار شد تنها در صورتی عملی شود که پاکستان تعهد خود را برای ریشهکن سازی القاعده و دیگر گروههای افراطی به اثبات رساند.[10] راهبرد دولت اوباما در موضوعاتی سکوت کرده است که از نظر بسیاری از مردم اهمیت فراوانی در موفقیت یا شکست برنامه اوباما برای پاکستان دارد. اولین موضوع، اقدام نظامی ایالات متحده علیه اهداف مورد نظر در خاک پاکستان است. دولتهای افغانستان و آمریکا به دفعات نارضایتی خود را به خاطر شکست پاکستان بین سالهای 2001 تا 2009، در رویارویی موثر با تهدید مناطق قبیلهای اعلام کردهاند. در سال 2008، افغانستان بطور صریح از پاکستان به خاطر ناتوانی در مهار شورشهایی که به داخل این کشور کشیده میشدند، انتقاد کرد. ایالات متحده نیز پس از شکست پاکستان، یک گام فراتر نهاد و به سمت حملات هواپیماهای بدون سرنشین به اهداف گروههای تروریستی روی آورد.[11] این اقدام توسط دولت اوباما نیز پیگیری شد و علاوه بر آن آمریکا به سمت یک سری اقدامات اطلاعاتی برای شناسایی و هدف قرار دادن رهبران القاعده در خاک پاکستان حرکت کرد، اقدامی که نهایتاً منجر به کشته شدن بنلادن و برخی از رهبران ارشد القاعده شد. آنچه مسلم است اینکه در شرایط کنونی، راهبرد آمریکا در پاکستان، از طریق اعطای مشوقهای اقتصادی مشروط به منظور تعامل بیشتر اسلامآباد در زمینه مقابله با تروریسم و محدودسازی فعالیت گروههای تروریستی از یک سو و افزایش عملیاتهای نظامی و اطلاعاتی آمریکاییها در خاک پاکستان، نه تنها منجر به تقویت روابط دو کشور و همراهی بیشتر دولت پاکستان و مهار فعالیت شبکه حقانی نشده، بلکه خود زمینهساز بروز تنش در مناسبات دو کشور و تشدید دامنه اقدامات گروههای افراطی در مناطق قبیلهنشین شده است. نتیجهگیری به نظر میرسد که ایالات متحده از ابزارهای سیاست مستقیم اندکی برای مبارزه با افراطیگری و بهبود قابلیت دولت در کشور پاکستان برخوردار است.[12] در حال حاضر، نفرت فراگیر از آمریکا در جامعه پاکستان، به همراه عدم اعتماد به آمریکا در زمینه نظامی و شرایط ضعیف امنیتی موجود، محدودیتهای شدیدی را بر تلاشهای نظامی، جاسوسی و حتی اقتصادی ایالات متحده اعمال میکند. در نتیجه به نظر میرسد که بخش اصلی تلاشهای آمریکا باید صرف اعتمادسازی میان طرفهای خود در نهادهای نظامی، جاسوسی، و غیرنظامی و همچنین تقویت آنها به منظور برعهده گرفتن بیشتر مسئولیتها در مبارزه با تروریسم باشد. از سوی دیگر، تحولات ماههای اخیر نشان داده است که مشوقهای اقتصادی هدفمند به پاکستان نیز چندان نتوانسته آمریکا را در رسیدن به اهداف مورد نظرش یاری رساند. حضور بنلادن در خاک پاکستان، برای مقامات واشنگتن به مثابه یک شوک بسیار بزرگ بود. این مسئله نشان داد که نقش پاکستان در آینده مبارزه علیه تروریسم، بسیار جدیتر از آن چیزی است که تاکنون تصور میشد. حنا ربانی، وزیر امور خارجه پاکستان، در واکنش به اظهارات مقامات آمریکایی مبنی بر توقف کمکهای اقتصادی آمریکا به پاکستان، اعلام کرد که آمریکا برای موفقیت در مبارزه علیه تروریسم، به پاکستان نیازمند است و از دست دادن این کشور برای ایالات متحده بسیار پرهزینه خواهد بود. این اظهارات، این پیام صریح را به واشنگتن میدهد که ثبات در منطقه بدون توجه به ملاحظات اسلامآباد و در نظر گرفتن منافع بلند مدت این کشور در منطقه امکانپذیر نخواهد بود و نقش پاکستان (بهویژه سازمانهای اطلاعاتی و نهاد ارتش در پاکستان)، در معادلات منطقه بسیار فراتر از آن چیزی است که آمریکاییها تاکنون برای این کشور تعریف کردهاند. از سوی دیگر، این نگرانی وجود دارد که افزایش تنش میان دو طرف و به دنبال آن مسدود شدن مسیر پاکستان، آمریکا را به سمت کشورهای آسیای میانه سوق دهد که این مسئله هزینههای آن کشور را به مراتب افزایش خواهد داد.
|