14 آذر 1386
خلاصه
این کتاب براساس ضرورت فهم و شناخت جایگاه عراق جدید در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نگاشته شده است. در طول چهار دهه گذشته هیچ کشوری در سطح منطقه به اندازه عراق زمینههای چالش و تحمیل هزینههای امنیتی و سیاسی برای ایران فراهم نکرده است. تغییر رژیم بعثی و بروز تحولات جدید که منجر به تغییر ماهیت و ویژگیهای جدید در ساخت قدرت و سیاست عراق گردیده، نقطه عطفی در روابط دو کشور به حساب میآید؛ بدین معنی که برای اولین بار تأکید بر اشتراکات و زمینههای فرصتسازی در کنار چالشهای موجود معیار برقراری روابط شده است. منطق اهمیت عراق جدید در حوزه سیاست خارجی ایران بر شکلگیری یک سری متغیرهای جدید همچون ورود و تقویت عنصر شیعی در ساخت قدرت و حکومت عراق، روند حرکت عراق از یک دشمن استراتژیک به یک دوست و همکار منطقهای و به تبع تعادل در سیاست ایران با منطقه و جهان عرب و همچنین جایگاه عراق در روابط بینالملل ایران و تنظیم سیاست خارجی با قدرتهای بزرگ همچون آمریکا و آثار آن بر امنیت و منافع ملی ایران میباشد. به عبارت دیگر، نوع حکومت آینده عراق و چگونگی تنظیم روابط با آن، فراتر از روابط دو جانبه، در سطوح منطقهای و بینالمللی نیز حوزه سیاست خارجی ایران را تحت تأثیر قرار میدهد. بیتردید بررسی ویژگیهای عراق جدید نیازمند شکلگیری تعریف جدیدی از جایگاه این کشور در عرصه سیاست خارجی ایران میباشد. بر این اساس، کتاب حاضر سعی دارد به شناسایی و فهم زمینههای فرصتسازی و چالش از ناحیه عراق جدید برای منافع ملی ایران بپردازد؛ لذا سؤال اصلی بر محور دستیابی به «راهبرد بهینه سیاست خارجی ایران در عراق جدید« شکل گرفته است. از نظر نویسنده، ایران و عراق دشمن و رقیب استراتژیک همیشگی نیستند. سابقه تنش و ریشههای بیاعتمادی و تنازع در روابط دو کشور بیش از آنکه جنبههای استراتژیک و عمیق داشته باشد ماحصل حضور و نقش قدرتهای مداخلهگر خارجی در ساخت قدرت و سیاست منطقه از یک سو و رقابتهای سیاسی منطقهای دو کشور در پرتو تعریف نقش تهدیدگر برای یکدیگر از سوی دیگر بوده است. براین اساس با بروز تحولات جدید در ماهیت و شکل قدرت عراق و زمینههای خروج از نقش تهدیدگر متقابل، روابط دو کشور میتواند وارد مرحله جدیدی مبتنی بر اعتماد متقابل و در چارچوب همکاریهای استراتژیک سیاسیـ امنیتی، اقتصادی و فرهنگی در سطح منطقه تعریف شود. در چارچوب فوق، سؤالات فرعی تحقیق عمدتاً بر محور پاسخگویی به سؤال اصلی و شناسایی ظرفیتهای فرصتسازی و چالشهای عراق جدید در حوزه سیاست خارجی ایران سازماندهی شدهاند. سئوالات فرعی این تحقیق در چارچوب پرسشهای ذیل خلاصه میشوند: 1. در کدام قالب نظری، مفهومی و سطح تحلیل تنظیم سیاست خارجی ایران در عراق جدید قابلیت تبیین بهتری دارد؟ 2. جایگاه عراق جدید در سیاست خارجی ایران چیست؟ ویژگیهای متمایز کننده عراق جدید از زاویه سیاست خارجی ایران کدامند؟ 3. بازیگران و اصول تأثیرگذار در عراق جدید کدامند؟ براساس کدام منطق، خواست و اراده، اهداف سیاست خارجی ایران در عراق جدید تنظیم میگردد؟ 4. راهبردهای بهینه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در عراق کدامند؟ 5. جایگاه عنصر شیعه در برقراری روابط استراتژیک ایران در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی چگونه تعریف میشود؟ منظور از »اتصال استراتژیک« در روابط دو کشور چیست؟ 6. نقش و جایگاه قدرتهای بیگانه (آمریکا) در نوع تنظیم سیاست خارجی ایران در عراق جدید چیست؟ 7. چالشهای عراق جدید برای منافع و امنیت ملی ایران کدامند؟ در راستای پاسخگویی به محورهای فوق نویسنده سعی نموده است راهبرد بهینه سیاستخارجی ایران در تأمین منافع ملی در عراق جدید را با در نظر گرفتن ترکیبی از خواستهها و انتظارات جاری موجود و همچنین دسترسی به اهداف استراتژیک تعریف کند. به عبارت دیگر، نویسنده نقطه بهینه در جهتگیری سیاست خارجی ایران را دسترسی به نوعی تعادل در اهداف کوتاه مدت و دراز مدت منافع ملی ایران در عراق جدید میبیند؛ از این لحاظ نویسنده یک سری مفروضات و اصولی را مدنظر قرار میدهد که توجه به آنها لازمه پیشبرد هر سیاست خارجی بوده و فهم واقعبینانهتری از دستیابی به راهبرد بهینه ارائه میدهد. این اصول عبارتند از: 1. تنظیم سیاست خارجی باید با تکیه بر شناخت و نقش و خواستههای سایر بازیگران صورت پذیرد. 2. تعادل بین امکانات و واقعیات و خواستهها یک اصل مهم در تنظیم سیاست خارجی هر کشوری است. 3. هدایت سیاست داخلی در ماهیت با هدایت سیاست خارجی و بینالملل متفاوت است. زمانی که در صحنه داخلی، نقشها براساس قدرت و حاکمیت مطلق تعریف میشوند، در صحنه بینالمللی تعامل و همکاری منجر به تعریف نقشها میشود. 4. کشورها در گسترش نقش و نفوذ خود در صحنه سیاست خارجی تنها تا اندازهای میتوانند از امکانات و ظرفیتهای ملی استفاده کنند. زمینههای فرصتسازی در سیاست خارجی نیازمند در نظر گرفتن محدودیتها، اهداف بازیگران رقیب، جایگاه یک کشور در نظام منطقهای و بینالمللی و به طور کلی پذیرش نسبی قواعد بازی و ساختار موجود است. بر این اساس فرضیه کتاب بر مبنای «اهمیت دادن به نقش متعادل و جایگاه استراتژیک عنصر شیعه در فراهمسازی و افزایش ظرفیت فرصتسازی در سیاست خارجی ایران در عراق جدید و از آن طریق افزایش نقش و موقعیت و دسترسی به منافع ملی در سطوح منطقهای و بینالمللی«استوار میباشد. به عبارت دیگر، استدلال اصلی نویسنده این است که نقش عنصر شیعه در حوزه سیاست خارجی ایران باید در چارچوب »ایجاد اتصالات استراتژیک«در حاکمیت سیاسی عراق و از آن طریق فراهم کردن ظرفیتهای فرصتسازی در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ـ امنیتی صورت پذیرد. براساس مفهوم «اتصال استراتژیک «هدایت روابط با گروههای سیاسی در عراق باید براساس تثبیت موقعیت و نقش و نفوذ آنها در حاکمیت سیاسی صورت پذیرد؛ چرا که تقویت مشروعیت و قدرت این گروهها در دراز مدت منجر به تقویت نقش و موقعیت ایران در چارچوب روابط دولتها در سطح منطقه میشود. از این لحاظ روابط با عنصر شیعه تنها از زاویه ایدئولوژیک نگریسته نمیشود؛ در واقع ایدئولوژی تنها یک بخش از این روابط میباشد. از طریق همکاری با دولتهای دوست، جمهوری اسلامی ایران میتواند به اهداف استراتژیک خود دست پیدا کند. به عبارت دیگر، اتصال استراتژیک فراتر از تقویت روابط در کوتاه مدت و صرفاً از زاویه مسائل امنیتیـ تقابلی به تقویت روابط در چارچوب مسائل استراتژیک و دراز مدت و در چارچوب فرصتسازی و نقشسازی در حاکمیت سیاسی توجه دارد؛ امری که نویسنده از آن به عنوان »استراتژیک کردن نقش عنصر شیعی در روابط ایران با عراق جدید«یاد میکند. منطق استفاده از نقش عنصر شیعه بر این اساس قرار داردکه سیاست خارجی ایران به دلیل سابقه فرهنگی، رقابتهای مذهبیـ تاریخی و رقابت و دشمنی زمینهها و ظرفیتهای اندکی برای حضور در مسائل قدرت و سیاست جهان عرب دارد. به عبارت دیگر، هر چند چگونگی تطبیق نقش عنصر شیعه با سنتها، شاخصها و جهتگیریهای طبیعی سیاسی و فرهنگی تأثیرگذار بر سیاستخارجی ایران به نوبه خود میتواند یک محدودیت به لحاظ تنظیم سیاست خارجی ایران در سطح روابط با جهان عرب به حساب آید، اما مهمتر از آن باید توجه داشت که استفاده از این عنصر یک ابزار فرصتساز در روند انتقال سیاسی ـ امنیتی خاورمیانه در شرایط جاری نیز میباشد. در واقع با بروز تحولات جدید درعراق نقش عنصر شیعه به عنوان یک مسیر غیرقابل برگشت وارد مسایل قدرت و سیاست خاورمیانه شده است. لذا تقویت این نقش در حوزه سیاست خارجی ایران به معنای تقویت جایگاه ایران در منطقه خاورمیانه به حساب میآید. به بیان دیگر، نویسنده ضمن اینکه معتقد است بازی پررنگ ایدئولوژیک از طریق تقویت عنصر شیعی در عراق جدید میتواند زمینههای چالش و بیاعتمادی در روابط با این کشور و جهان عرب و همچنین نظام بینالملل (قدرتهای بزرگ) را فراهم سازد، در مقابل تقویت روابط معقول و استراتژیک از طریق عنصر شیعه را به نوعی نقطه قوت در تنظیم سیاست خارجی ایران در سطح منطقه و سیاست بینالملل در نظر میگیرد که راهبرد بهینه سیاست خارجی ایران باید با محوریت آن طراحی شود. از این لحاظ نویسنده مفهوم چگونگی استفاده و »مدیریت دُز زبان ایدئولوژیک«را مطرح میکند که لازمه آن تلاش در جهت برقراری تعادل در صحنه سیاسی عراق با اولویت تقویت و حمایت از نقش استراتژیک عنصر شیعه است. از نظر نویسنده، اصولاً ساخت قدرت و سیاست در منطقه به گونهای است که کاربرد درجهای از واقعگرایی و استفاده از تمامی ابزارهای قدرت در هدایت بازی و تنظیم مناسبات استراتژیک را اقتضا میکند. براین اساس استفاده از نقطه قوت و کارت شیعه در معادلات قدرت عراق به عنوان »یک شاخص قدرت در خدمت تأمین منافع ملی« میتواند مورد استفاده قرار گیرد. این تحقیق از زاویه منافع ملی جمهوری اسلامی ایران و با در نظر گرفتن خواستهها و انتظارات عمومی داخلی، نخبگان دانشگاهی و اجرایی اعم از نخبگان سیاسی، فرهنگی، مذهبی ونظامی، سعی دارد با نگاهی مستقل و از زوایای استراتژیک جایگاه عراق جدید را در سیاست خارجی ایران مورد بررسی قرار دهد. تجزیه و تحلیل و پردازش دادهها و اطلاعات براساس مشاهدات، تجربیات و فهم نویسنده از موضوع و در قالب تعامل با نخبگان داخلی، نخبگان جهان عرب و عراق و متخصصین مسایل منطقه از طریق شرکت در کنفرانسهای داخلی و بینالمللی صورت گرفته است. همچنین در راستای چارچوبسازی و مفهومسازی، نویسنده از منابع دانشگاهی وتولیدات و گزارشهای مراکز تحقیقاتی داخلی و خارجی که در طول چند سال گذشته در قالب مقالات و کتب به انتشار رسیده استفاده کرده است. از منابع مهم دیگر جمعآوری اطلاعات، استفاده از اسناد و قوانین مصوبه در دوران انتقالی عراق از جمله »قانون حاکمیت انتقالی»، »استراتژی توسعه عراق«و «قانون اساسی عراق» میباشد که نویسنده از این طریق سعی کرده تا به نوعی یافتههای خود را براساس واقعیات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی عراق جدید سازماندهی کند. روششناسی این تحقیق براساس هدایت مباحث در دو قالب خرد (از زاویه مطالعات تطبیقی) و کلان (از زاویه روابط بینالملل) استوار است، بدین معنی که مسایل ایران و عراق در درجه اول از زاویه داخلی مسایل قدرت و سیاست، نقش احزاب و هویتهای سیاسی و خواستها و تقاضاهای آنها از شرایط جدید و همچنین انتظارات دو طرف از هدایت و گسترش روابط و زمینههای معرفی چالشها و فرصتها از سوی یکدیگر و یا به عبارت دیگر از زاویه مطالعات تطبیقی مورد بررسی قرار میگیرد. از سوی دیگر فهم چگونگی تنظیم سیاست خارجی بین ایران و عراق جدید بدون در نظر گرفتن دیدگاه کلان و از زاویه ساختار نظام بینالملل و نظام امنیت منطقهای و نقش قدرتهای مداخلهگر خارجی یا به عبارت دیگر از زاویه روابط بینالملل امکانپذیر نمیباشد. بر این اساس نویسنده ضمن بهرهبرداری از مسایل خرد در سطح سیاست داخلی به جنبههای کلان موضوع نیز همزمان توجه میکند. همچنین برای جهتدهی بهتر مباحث، نویسنده از مفاهیمی همچون »برقراری اتصالات استراتژیک«و »استفاده استراتژیک از عنصر شیعه»، »مدیریت دُز زبان ایدئولوژیک»، »واقعگرایی در حوزه فوری امنیتی»، »تغییر جهت از امنیتگرایی به فرصتسازی»، »فرصتسازی در دوران انتقالی»، »تمرکز بر اشتراکات به جای تضادها»، »شکلگیری وابستگی و آسیبپذیری متقابل«و نهایتاً »شکلگیری یک حکومت متعادل« در تبیین روابط ایران و عراق جدید استفاده میکند. سازماندهی این تحقیق در چهار بخش انجام شده است. بخش اول با طرح مباحث نظری سعی در ارائه روش شناخت و سطوح تحلیل مسایل عراق جدید از زاویه سیاست خارجی ایران دارد. در بخش دوم، جایگاه عراق جدید در سیاست خارجی ایران مورد بررسی قرار میگیرد؛ در این بخش ویژگیهای عراق جدید از دیدگاه سیاست خارجی ایران در زمینه تغییرات به وجود آمده در ماهیت قدرت و سیاست و همچنین نقش بازیگران منطقهای و فرامنطقهای مورد بررسی قرار میگیرد. در ادامه ضرورتها و اهداف هدایت سیاست خارجی ایران در قالب اصول و بازیگران تأثیرگذار مورد طبقهبندی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرند. بخش سوم به راهبرد بهینه سیاست خارجی ایران در عراق جدید اختصاص دارد؛ در این بخش که حجم عمده تحقیق حاضر را تشکیل میدهد به استراتژیهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، امنیتی ایران در تنظیم سیاست خارجی با عراق جدید پرداخته میشود. نویسنده با استفاده از مفهوم استراتژیک کردن نقش عنصر شیعی در حاکمیت سیاسی عراق جدید و از آن طریق تقویت نقش و نفوذ ایران در سطح روابط دولتها سعی دارد تا جایگاه عراق جدید را در تنظیم روابط منطقهای و بینالمللی ایران مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. نهایتاً در بخش چهارم، چالشهای ناشی از عراق جدید در قالب چالشهای ناشی از حضور نیروهای خارجی در منطقه، روند دولتسازی و انتقال عراق، رقابتهای ایدئولوژیک مذهبی و سکولار و چالش های ناشی از تقویت هویتهای سیاسی ـ قومی در عراق با توجه به درجه اهمیت آنها دستهبندی و مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند. فهرست مطالب پیشگفتار مقدمه بخش اول: چارچوب نظری و مفهومی و سطوح تحلیل تنظیم سیاست خارجی ایران در عراق فصل اول:بررسی مسایل عراق جدید از منظر نظریه های روابط بینالملل فصل دوم: روشهای تحلیل مسایل عراق جدید از منظر سیاست خارجی ایران بخش دوم: جایگاه عراق جدید در سیاست خارجی ایران فصل اول: ویژگیهای عراق جدید از دیدگاه سیاست خارجی ایران فصل دوم: عوامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی ایران در عراق جدید بخش سوم: راهبرد بهینه سیاست خارجی ایران در عراق جدید فصل اول: زمینههای فرصتسازی در سطح روابط دوجانبه فصل دوم: زمینههای فرصتسازی در سطح روابط منطقهای و بینالمللی بخش چهارم: چالشهای عراق جدید برای سیاست خارجی ایران فصل اول: چالشهای روند دولت سازی در عراق جدید فصل دوم: چالشهای قومی مذهبی و سیاسی ناشی از عراق جدید نتیجه گیری ضمایم