22 فروردين 1381
اهمیت :
بروز وقایع سپتامبر نقطه عطفی در تحول مفهوم چالش های امنیتی در حوزة خلیج فارس به حساب می آید. این وقایع آشکار کرد که تهدیدات جدید بیشتر منشأ داخلی دارند. به عبارت دیگر، برخلاف گذشته که تهدیدات کشورهای این منطقه ناشی از تهدیدات خارجی و تهاجم دولت های ملی بود، تهدیدات جدید بیشتر منشأ داخلی دارند و برخاسته از گسترش نوعی بحران های هویتی به عنوان نتیجه ای از بی عدالتی های سیاسی و شکاف های سیاسی و فرهنگی ناشی از روند جهانی شدن می باشند که در قالب رادیکالیسم سنی و تروریسم القاعده ای در جهت به چالش کشیدن مظاهر جهانی شدن در کشورهای منطقه ، نمایان گردیده است. شناخت تهدیدات جدید از اهمیت فوق العاده ای در حوزة تصمیم گیری سیاست خارجی برخوردار است.
تحلیل :
یکی از مسایل مهم در حوزة سیاستگذاری خارجی کشورها، شناخت ودرک تحولات به وجود آمده در حوزة شناخت مفاهیم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و تطبیق آن با شرایط جدید میباشد، اهمیت درک این مسئله به این دلیل است که حوزه تصمیم گیری سیاست خارجی از حوزه های بسیار حساس و پیچیده و بعضاً غیر قابل پیش بینی یک کشور است که نیاز به برنامه ریزی، تصمیم گیری سریع، و عکس العمل منطقی متناسب با زمان و مکان خاص خود را دارد. در این چارچوب درک نقطه آغازین تغییر یک مفهوم به اعتبار تحولات کمی و کیفی حادث شده در مصادیق یا محیط پیرامون آن بسیار حیاتی و پراهمیت است. از این لحاظ وقایع 11 سپتامبر نقطة عطفی در تحول مفهوم “تهدیدات امنیتی” در جهان و در حوزة خلیج فارس به حساب می آید. برخلاف دوران جنگ سرد که تهدیدات امنیتی بیشتر ناشی از صف آرایی دولت های ملی در مقابل یکدیگر بود، در دوران پس از جنگ سرد و به خصوص پس از وقایع اخیر آشکار گردید که نوع جدیدی از تهدیدات امنیتی در حال شکل گیری است که ماهیت داخلی دارد و برخاسته از نوعی بحران های هویتی ناشی از روند جهانی شدن و نقش مداخله گرایانه غرب و بخصوص آمریکا در امور داخلی ملت های منطقه می باشد که در شکل “ رادیکالیسم ” و تروریسم القاعده ای نمود عینی پیدا کرده است.
هسته های اولیه رشد و تقویت رادیکالیسم سنی به اوایل دهة 1360 شمسی برمی گردد که ایالات متحده برای کاربرد در دو جبهه به تقویت آن پرداخت : 1- تحمیل حداکثر ضرر و زیان به ارتش سرخ در افغانستان ؛ 2- جلوگیری از رشد و نفوذ انقلاب اسلامی ایران در منطقه . سیاست ایالات متحده در این زمینه سه وجه اساسی داشت:
1- جنبه امنیتی و عملیاتی؛ که سازمان سیا، سرویس مخفی عربستان و سرویس اطلاعاتی پاکستان هدایت آن را بر عهده داشتند.
2- جنبة سیاسی – تشکیلاتی؛ که ماموریت آن مشترکاً به اخوان المسلمین عرب و جماعت اسلامی پاکستان سپرده شد.
3- تامین نیرو و امکانات، که هدایت آن برعهده اسامه بن لادن و دفتر مکتب الخدمات پیشاور به ریاست عبدالله عذام قرار داده شد.
عملکرد این تشکیلات موجب تشکیل افغان های عرب و رشد چشمگیر جهاد اسلامی در افغانستان علیه روس ها شد. اما به طور کلی 3 عامل مهم منجر به تغییر مسیر رادیکالیسم سنی و کنار گذاشتن آن از سوی ایالات متحده گردید. این عوامل عبارتنداز : خروج شوروی از افغانستان، جنگ خلیج فارس و فروپاشی شوروی.
عوامل فوق سبب گردیدند تامحور انتقاد شاخهای از رادیکالیسم سنی با محوریت فوق این بار متوجة خود حکومت های منطقه گردد. طبق سیاست گذشته، گروه های رادیکال ابزار فشاری برای وابستگی بیشتر حکومت های منطقه به غرب در نظر گرفته می شدند، اما اکنون خود این گروه ها با زیرسئوال بردن ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی نظام های سیاسی منطقه، به عنوان خطری جدی برای حکومت های منطقه به حساب می آیند. از سوی دیگر تغییر سیاست ایالات متحده در جهت مبارزه با رادیکالیسم سنی، روز به روز موجب گسترش نارضایتی های مردمی در کشورهای این منطقه می گردد. بنابراین کشورهای منطقة خلیج فارس، با چالش های دشواری در آینده روبرو هستند. بدین معنی که از یک سو، برای حل معضل رادیکالیسم سنی باید به اصلاحات سیاسی تن در دهند واز سوی دیگر تداوم نارضایتی های عمومی به رشد رادیکالیسم سنی کمک خواهد کرد.
بر مبنای فوق، هدف اصلی رادیکالیسم سنی در قالب تروریسم القاعده ای (بن لادنیسم) که نوعی تروریسم فراگیر (Hyperterrorism) است، به چالش کشیدن حکومت های فاسد، ناکارآمد و وابسته منطقه است که در طول دهه گذشته بطور کامل در اختیار سیاست های غرب قرار داشته اند. در واقع بن لادن با هدف قرار دادن آمریکا، ضمن به چالش کشیدن فرهنگ غرب به نوعی سعی کرد تا حکومت های منطقه را در برابر خشم رهبری آمریکا و غرب قرار دهد و به نوعی بر نارضایتی مسلمانان از سیاست های غرب در این منطقه تاکید ورزد. ماهیت عملیات تروریستی جدید، برخلاف سابق، به گونه ای است که خصلت بومی، خاص، فردی، ناسیونالیستی و یا دولتی ندارد. تروریسم القاعده ای در جذب نیرو به لحاظ هویتی در سطح فراملی عمل کرده و ادعا می کند که به نمایندگی از امت، یعنی ملت های مسلمان که در 5 قارة جهان گسترده هستند وارد عمل شده و منافع آمریکا را مورد هدف قرار می دهد. طبق نظر وزارت خارجه آمریکا، القاعده در مقیاس جهانی و در بیس از 50 کشور جهان عمل کرده و از شیوه ها و فناوری هایی که به واسطة جهانی شدن امکان پذیر شده است، استفاده می کند واز لحاظ مالی و لجستیکی به سازمان های خیریه، بخش های خصوصی و حامیان ثروتمند خود که عمدتاً در دو کشور امارات متحده عربی و عربستان سعودی و سایر کشورهای حوزة خلیج فارس و جهان عرب زندگی می کنند، متکی است. این نوع تروریسم، خواهان بیرون راندن “ مهاجمان خارجی” از سرزمین های اسلامی، جایگزین کردن رژیم های راستین اسلامی به جای رژیم های فاسد و سرکوب گر وابسته به غرب و دفاع از مسلمانان برای کسب حقوقشان در چچن، بوسنی، فلسطین، کشمیر، غرب چین، فلیپین و سایر نقاط جهان می باشد.
نتیجه گیری :
1- رادیکالیسم سنی که نتیجة سازماندهی و برنامه های آمریکا برای اعمال فشار به حکومت های منطقه است، در طول دهة گذشته به دلیل سیاست های غرب در مورد ملیت های منطقه و به دلیل بروز بحران های هویتی ناشی از روند جهانی شدن، لبة تیز انتقادات و حملات خود را متوجه حکومت های منطقه کرده است. سیاستهای ایالات متحده در استقرار پایگاههای دائم نظامی در عربستان سعودی و سایر کشورهای منطقه، حمایت از حکومتهای وابسته منطقه، فعالیت در جهت روند گسترش دمکراسی، اعمال تحریمهای اقتصادی علیه مردم عراق و مهمتر از همه حدود 35 سال حمایت ناعادلانه از اسراییل در روند صلح با اعراب، منجر به شکلگیری نارضایتیهای عمومی در منطقه شده است. همین امر موج جدیدی از تنش و ناآرامی را در اثر شکل گیری چنین تفکرات افراطی قابل پیش بینی می سازد که کشورهای منطقه را تهدید می کند.
2- وقایع سپتامبر رفته رفته منجر به کم رنگ شدن بازی های ایدئولوژیک در سطح کشورهای منطقه می گردد. سقوط طالبان در افغانستان از یک سو شکست تبلور عینی و عملی جریان وهابیت افراطی و همچنین ناخرسندی جامعة بین المللی از رفتار ایدئولوژیک و سیاسی کشورهای منطقه، خصوصاً عربستان سعودی بود واز سوی دیگر حملات همه جانبه رسانههای گروهی غرب به این کشورها به دلیل رشد افراط گرایی اسلامی، عدم همراهی در جنگ علیه تروریسم، … را به دنبال داشت. این امر سبب بروز شدیدترین چالش ها بین این کشورها و غرب خواهد شد که در دراز مدت منجر به کنار گذاشتن چنین اندیشه های افراطی می گردد.. براین اساس به نظر می رسد که برخورد ایدئولوژیک در سطح منطقه خصوصاً میان عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران که مدعی رهبری جریان های ایدئولوژیک سنی و شیعه هستند. کم رنگ شود؛
3- با وقایع سپتامبر آشکار گردید که چالش های جدید امنیتی در حوزة خلیج فارس، بیشتر منشأ داخلی دارند و ناشی از رشد رادیکالیسم سنی می باشند که در شکل افراطی آن به صورت تروریسم القاعده ای حکومت های منطقه را هدف قرار داده اند؛
4- برای جمهوری اسلامی ایران وقایع سپتامبر فرصت جدیدی از طریق ارائه چهرة معتدل و سابقه ملایم اسلامی شیعی و تبیین آن برای جامعة جهانی فراهم شده است. جامعة جهانی این واقعیت را درک می کند که رادیکالیسم شیعی در شدیدترین حالت منجر به شکل گیری جنبش های آزادیبخش همچون حزب الله گردید که در جهت احقاق حقوق شیعیان جنوب لبنان مبارزه می کند. اما رادیکالیسم سنی منجر به شکل گیری نوع جدیدی از تروریسم فراگیر گردید که امنیت جهانی را به خطر می اندازد.