مقدمه

با نزدیک شدن به زمان تشکیل اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای که اواخر خرداد ماه در شهر شانگهای چین برگزار خواهد گردید، در محافل داخلی و بین‌المللی مسئله رابطه جمهوری اسلامی ایران با این سازمان مجدداً مورد توجه قرار گرفته است. اگر چه جمهوری اسلامی ایران از سال گذشته به عنوان عضوناظر در این سازمان پذیرفته شده است اما هنوز در محافل علمی و دیپلماتیک تردیدهایی در خصوص پیامدها و آثار مثبت و منفی این مسئله وجود دارد. مقاله حاضر تلاش می‌کند دلایل اهمیت سازمان همکاری شانگهای را مورد بررسی قرار دهد.

زمینه‌ها و دلایل شکل‌گیری

سازمان همکاری شانگهای در آوریل 1996 تحت عنوان پیمان شانگهای - پنج بر مبنای توافقات اولیه‌ای شکل گرفت که در سال 1990 میان اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری خلق چین برای کاهش تأسیسات و نیروهای نظامی در نواحی مرزی دو کشور و اتخاذ اقدامات اعتماد‌سازی، منعقد شده بود. در سال 1996 پنج کشور روسیه، چین، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان در شهر شانگهای پیمانی را به منظور تقویت اعتماد نظامی در نواحی مرزی خود به امضا رساندند. این پیمان در سال 2001 با پیوستن ازبکستان و سپس مغولستان به سازمان همکاری شانگهای تغییر نام داد.

در آغاز تصور بر این بود که این پیمان کوششی از جانب روسیه و چین برای مقابله با موج گسترش ناتو به شرق بوده است، اما وقوع حادثه یازدهم سپتامبر و برجسته‌ شدن تهدید طالبانیسم و القاعده جهت‌گیری‌های ضد تروریستی و ضد افراطی‌گری را در این سازمان تقویت و تشدید کرد. تشکیل یک مرکز ضد تروریستی در تاشکند، پایتخت ازبکستان و تصویب چندین سند برای مقابله با این پدیده نتیجه تشدید نگرانی کشورهای عضو سازمان نسبت به پدیده تروریسم و افراط‌گرایی بوده است.

با وجود اعلام مواضع رسمی در مقاطع گوناگون، مهمترین ویژگی سازمان همکاری شانگهای از آغاز شکل‌گیری تاکنون ابهام و عدم شفافیت در اهداف و جهت‌گیری‌های دراز مدت و کلان سازمان از نقطه نظر کشورهای تشکیل دهنده آن بوده است. غالباً سازمان‌های امنیتی بر مبنای تعریف یک تهدید مشترک شکل گرفته و تداوم پیدا می‌کنند. اگر این موضوع به عنوان یک معیار پذیرفته شود، در این صورت در رابطه با سازمان همکاری شانگهای از سه دسته از نگرانی‌ها می‌توان سخن گفت:

اول؛ نگرانی کشورهای عضو از تشدید اختلافات مرزی و تحرکات نظامی یکدیگر: این موضوع که در واقع علت اولیه شکل‌گیری سازمان همکاری شانگهای به شمار می‌رفت با انعقاد مجموعه‌ای از توافقنامه‌های دو جانبه و چند جانبه تا حدود زیادی مرتفع شده و به عبارتی هدف اولیه شکل‌گیری سازمان محقق گردیده است. نکته حائز اهمیت در این مورد این است که از پنج عضو اولیه سازمان چهار عضو، یعنی روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان اختلافات اندکی میان خود داشتند (ضمن اینکه اختلافات و نگرانی‌های موجود نیز در قالب پیمان امنیت جمعی و یا جامعه کشورهای مشترک‌المنافع CIS قابل حل بود) و در مقابل هر چهار کشور اختلافات و نگرانی‌هایی را در مرزهای خود با چین داشتند. به این ترتیب، چین از طریق پیمان شانگهای بیش از هفت هزار کیلومتر مرز مشترک خود با جمهوری‌های شوروی سابق را از هرگونه دل مشغولی عمده امنیتی رهایی بخشید. با توجه به اینکه بخش اعظم این مرزها را مرزهای مشترک روسیه و چین تشکیل می‌داد، در واقع، با حل و فصل اختلافات مرزی از طریق سازمان شانگهای، در مرحله اول چین و در مرتبه بعد روسیه در فرآیند حرکت سازمان به سمت اهداف اولیه خود به اهداف و منافع خود دست پیدا کردند.

دوم؛ نگرانی از تشدید افراط‌گرایی و تروریسم در منطقه آسیای مرکزی: هر شش عضو اصلی سازمان شانگهای در اشکال و اندازه‌های متفاوت با تهدید افراط‌گرایی مذهبی و پیامد احتمالی آن یعنی جدایی‌طلبی و تروریسم مواجه هستند. این مسئله همان‌طور که گفته شد پس از حادثه یازدهم سپتامبر و گسترش نفوذ عناصر القاعده و طالبان در آسیای مرکزی اهمیت فوق‌العاده‌ای پیدا کرد و در چندین اجلاس به موضوع اصلی گفتگوهای اعضای سازمان تبدیل شد، اما نکته حائز اهمیت در این مورد این است که دیدگاه سازمان شانگهای در مورد افراط‌گرایی و تروریسم با دیدگاه ایالات متحده آمریکا در این مورد دارای تفاوت‌های اساسی است (و به همین دلیل این نگرانی مشترک موجب اتخاذ راهکارهایی مشترک از سوی سازمان و ایالات متحده آمریکا حتی در زمان اوج مبارزه با تروریسم نشده است). در حالی که آمریکا موضوع اسلام‌گرایی را در سطح رویکرد مهمترین تهدید هژمونی لیبرال دموکراسی تلقی می‌کند و در سطح عملکرد از طریق ایجاد پیوند میان تروریسم و جریان اسلام‌گرایی، این موضوع را بهانه‌ای برای تحقق اهداف هژمونیک خود قرار داده است، کشورهای عضو سازمان شانگهای به موضوع تروریسم و یا جریان اسلام‌گرایی افراطی صرفاً از منظر امنیت داخلی نگاه می‌کنند.

سوم؛ نگرانی از کوشش‌های یکجانبه‌گرایانه برای حل و فصل مسائل بین‌المللی: اگر چه اعضای سازمان شانگهای در اغلب اجلاس‌های این سازمان تلاش داشته‌اند که توجه خود را عمدتاً بر مسائل منطقه‌‌ای متمرکز کنند، اما حضور دو قدرت بزرگ چین و روسیه اجازه نمی‌دهد که این سازمان در اندازه منطقه‌ای باقی بماند. به همین دلیل اظهار نظرهای فرامنطقه‌ای رهبران چین و روسیه در حاشیه اجلاس‌های سازمان اغلب به حساب موضع‌گیری‌های غیر رسمی سازمان گذاشته می‌شود. البته این نکته قابل کتمان نیست که سازمان شانگهای خواسته یا ناخواسته به تدریج در حال تبدیل شدن از یک سازمان منطقه‌ای به یک سازمان فرامنطقه‌ای است. بیانیه هشت صفحه‌ای رهبران چین و روسیه پیش از برگزاری اجلاس سازمان در آستانه پایتخت قزاقستان در سال 2005(که طی آن کوشش‌های یکجانبه‌گرایانه برای مدیریت بحران‌های بین‌المللی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته بود) و همچنین پذیرش عضویت ناظر ایران، هند و پاکستان و تقاضای خروج نیروهای آمریکایی از آسیای مرکزی، از آغاز احتمالی نقش‌آفرینی بین‌المللی سازمان شانگهای در آینده خبر می‌دهد. این نقش‌آفرینی در وهله نخست و در آینده قابل پیش‌بینی مطمئناً ضد آمریکایی نیست هر چند که می‌تواند غیر آمریکایی باشد.

فرصت‌ها و چالش‌های پیش‌روی سازمان

در کنار تهدیدهای مشترکی که به مثابه یک هدف، اعضای سازمان را به هم پیوند می‌زند، یک فرصت مشترک که در گذشته بیشتر توسط اعضای ضعیف‌تر سازمان مورد تأکید قرار می‌گرفت و در حال حاضر تمامی اعضاء بر آن تأکید دارند، مسئله همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای است. اسلام‌ کریموف، رئیس جمهور ازبکستان، پس از تصویب عضویت کامل این کشور در سازمان در سال 2001 تأکید کرد که من امضای خود را پای عقیده ذکر شده در بیانیه سازمان همکاری شانگهای یعنی ”همکاری، همکاری، همکاری“ گذاشته‌ام. این سازمان نباید هرگز به یک سازمان سیاسی و نظامی تبدیل شود و نباید علیه هیچ کشوری باشد.

پذیرش عضویت سه کشور ایران، هند و پاکستان به صورت ناظر در سازمان شانگهای از نقطه‌نظر همکاری‌های منطقه‌ای، توانمندی‌ها و ظرفیت‌های این سازمان را - چنانچه اراده محکمی در پشت آن وجود داشته باشد – به طور قابل ملاحظه‌ای افزایش می‌دهد. برخورداری از قریب به یک سوم جمعیت جهان و بخش اعظم منطقه اورآسیا با منابع فراوان انرژی و قرار گرفتن در یک موقعیت ژئواستراتژیک میان دو قطب پیشرفته اقتصادی جهان یعنی شرق آسیا و غرب اروپا، سازمان همکاری شانگهای را از منظر عناصر زیربنایی توسعه بسیار قدرتمند و توانا ساخته است. علاوه بر این، برخورداری پنج عضو از ده عضو اصلی و ناظر سازمان از توانمندی هسته‌ای، این سازمان را از لحاظ سخت‌افزار نظامی نیز در مرتبه بالایی قرار می‌دهد.

با این حال، مهمترین مانعی که بر سر راه سازمان در زمینه همکاری‌های اقتصادی وجود دارد، این است که اختلاف و تفاوت فاحش میان اعضا به لحاظ توانمندی‌های اقتصادی امکان همکاری‌های برابر و متقابل را از آنها سلب می‌نماید. کشورهای ضعیفی مانند قرقیزستان، تاجیکستان و مغولستان دستاورد قابل توجهی برای عرضه به دیگران در اختیار ندارند، در حالی که چین با کشورهایی مانند آمریکا، ژاپن و کشورهای اروپایی در زمینه مسائل تجاری رقابت می‌کند. برای این نابرابری فاحش اقتصادی در میان اعضاء لازم است چاره‌ای اندیشیده شود.

یکی دیگر از موانع سازمان همکاری شانگهای در ایجاد ثبات در منطقه علاوه بر افغانستان، مسئله جامو و کشمیر خواهد بود که روابط دو عضو جدید این سازمان را در گذشته حتی تا مرز برخورد نظامی به پیش برده است. چنانچه سازمان شانگهای بتواند مسئله جامو و کشمیر را به گونه‌ای حل و فصل نماید، در این صورت اعتبار و اهمیت آن بسیار افزایش خواهد یافت.

چه آینده‌ای برای سازمان قابل پیش‌بینی است؟

با توجه به اینکه این سازمان در ده سال گذشته بیشتر به موضوعات منطقه‌ای پرداخته است و در ارتباط با موضوعات مهم بین‌المللی موضع مشخص و فعال نداشته است برای آینده سازمان دو دیدگاه متصور است:

دیدگاه بدبینانه به آینده سازمان معتقد است که این مجموعه نیز مانند بسیاری از سازمان‌های همکاری منطقه‌ای در میان کشورهای در حال توسعه امکان چندانی برای توسعه همه‌جانبه و نقش‌آفرینی سیاسی در سطح بین‌الملل نخواهد یافت. عدم امکان نقش‌آفرینی به وضعیت سیاسی سازمان اشاره دارد. با توجه به وضعیت چین و روسیه در نظام بین‌المللی این دسته از تحلیل‌گران معتقدند که این دو کشور در آینده قابل پیش‌بینی قادر به ایفای نقشی مستقل و تعیین کننده نیستند. چون نقش آفرینی جدی در ارتباط با موضوعات مهم بین‌المللی تقابل با سیاست‌های آمریکا تلقی می‌شود و این دو کشور بنای مقابله با آمریکا را ندارند به همین دلیل نیز سازمان نمی‌تواند به لحاظ سیاسی در خصوص مسائل مهم بین‌المللی نقش چندانی در معادلات قدرت جهانی ایفا نماید.

در مقابل، دیدگاه خوش‌بینانه عمدتاً به ظرفیت‌ها و قابلیت‌های درحال ظهور چین در نظام بین‌المللی تأکید می‌کند و معتقد است که این سازمان برای تحقق اهداف آتی چین و احیای نسبی نقش روسیه در ساختار نظام بین‌المللی طرح‌ریزی شده است. رقابت‌ میان قدرت‌های بزرگ و مخالفت با یکجانبه‌گرایی و تمایل قدرت‌های بزرگ برای ایفای نقش فعال‌تر در نظام بین‌الملل فرصت جدیدی برای بازیگری این سازمان به وجود خواهد آورد.

با توجه به شرایط موجود سه سناریو برای آینده سازمان همکاری شانگهای قابل پیش‌بینی است:

اول، تداوم وضعیت کنونی که مستلزم سطح محدودی از همکاری‌های اقتصادی و امنیتی با تمرکز بیشتر بر مسائل آسیای مرکزی و برخی موضع‌گیری‌های صوری در سطح بین‌الملل است.

دوم، گرایش سازمان به تقویت همکاری‌های اقتصادی میان کشورهای عضو و حرکت در جهت تبدیل شدن به یک سازمان اقتصادی.

سوم، حرکت در جهت تأکید بیشتر بر ابعاد سیاسی و امنیتی سازمان با هدف تقویت موضع اعضا در سطح بین‌المللی و ایفای نقش مؤثرتر در مسائل بین‌المللی و فرامنطقه‌ای.

دلایل اهمیت سازمان همکاری شانگهای

حداقل شش دلیل برای پاسخ به این پرسش که چرا باید سازمان همکاری شانگهای را جدی گرفت می‌توان ارائه کرد:

اول. موضوع جهانی شدن باعث شده است که ائتلاف‌ها افزایش یافته و بیش از گذشته اهمیت پیدا کنند. به همین جهت در دهه گذشته بسیاری از ائتلاف‌ها و سازمان‌ها فعال و تقویت شده است و کشورها خواسته‌ها و منافع خود را در چارچوب مجموعه‌ای از کشورهای همسو بیان می‌کنند.

دوم. ظرفیت‌های سازمان همکاری شانگهای و همچنین توانمندی‌های آن با توجه به عضویت دو عضو از پنج عضو دائم شورای امنیت در این سازمان، دارا بودن بیش از یک سوم جمعیت جهان، وسعت قابل توجه و توانمندی‌های اقتصادی نوید یک ائتلاف بالقوه توانمند را می‌دهد و اگر چهار کشور عضو ناظر مغولستان، ایران، پاکستان و هند نیز به جمع اعضا اضافه گردند، سازمان شانگهای با جمعیتی حدود 7/2 میلیارد نفر و وسعت حدود نیمی از کره زمین به موقعیتی مهم‌تر دست خواهد یافت.

سوم. به اعتقاد بسیاری از تحلیل‌گران قرن حاضر قرن آسیاست و بسیاری از معادلات قدرت در سطح جهانی در این منطقه تعیین می‌گردد و لذا اهمیت آسیا در آینده نظام بین‌الملل در حال افزایش است و لازم است قدرت‌های آسیایی جایگاه خود را در نظام جدید بین‌الملل تعریف نمایند.

چهارم: این سازمان نمی‌تواند در آینده به عنوان یک سازمان منطقه‌ای بماند زیرا حضور دو قدرت بزرگ چین و روسیه در شرایط متحول جهان کنونی موجب خواهد شد که این سازمان به عنوان یک سازمان فرامنطقه‌ای خود را مطرح نماید. حتی اگر اهداف اولیه رهبران چین و روسیه از تشکیل سازمان همکاری شانگهای منطقه‌ای بوده است، این سازمان هم‌اکنون فرصت مناسبی برای تبادل‌نظر در مسایل بین‌المللی و نگرانی‌های مشترک جهانی ایجاد کرده است.

پنجم. ظرفیت‌سازی برای گسترش همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای امری ضروری است. در چارچوب چنین نهادهایی است که فرصت گسترش تجارت و سرمایه‌گذاری‌های متقابل و توسعه همکاری‌های صنعتی و اقتصادی افزایش می‌یابد.

ششم: با عنایت به وضعیت خاص منطقه‌‌ای و بین‌المللی، ایران نیازمند آن است که به اشکال و روش‌های گوناگون با مجموعه‌های بزرگتر منطقه‌ای و بین‌المللی همکاری نماید و برخی از خواسته‌ها و منافع خود را در آن چارچوب تعریف نماید.

باید و نبایدهای عضویت ایران در سازمان شانگهای

اگر عضویت جمهوری اسلامی ایران در سازمان همکاری شانگهای را در سطح استراتژیک امر مثبتی تلقی کنیم، در این صورت واقع‌بینی اقتضا می‌کند که در آغاز عضویت، چشم‌انداز این همکاری از نقطه‌نظر ظرفیت‌ها، توانمندی‌ها و یا محدودیت آن مورد توجه قرار گیرد.

به طور مشخص، جمهوری اسلامی ایران در مورد نحوه و سطح همکاری با سازمان شانگهای دو گزینه را در پیش‌رو دارد:

اول، تداوم عضویت ناظر و نیمه فعال کنونی با هدف آگاهی از تصمیمات سازمان و مشارکت در زمینه‌هایی که احتمالاً در راستای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد؛

دوم، کوشش برای عضویت کامل و حضور فعال در سازمان با هدف ارتقای نقش منطقه‌ای و بین‌المللی آن، هم در عرصه همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای و هم در عرصه موضع‌گیری‌های سیاسی بین‌المللی.

مزیت گزینه نخست این است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان عضو ناظر بدون آنکه متعهد به اجرای تمامی تصمیمات سازمان باشد و یا در تمامی موضع‌گیری‌های سازمان مشارکت داشته باشد می‌تواند به طور محدود بر تصمیمات سازمان تأثیر بگذارد و احتمالاً در مواردی از مزایای موضع‌گیری‌ها و اقدامات جمعی سازمان بهره‌مند گردد.

در ارتباط با گزینه دوم عضویت ایران در سازمان اگر چه فرصت جدیدی را برای فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی ایران فراهم می‌سازد و متناسب با ارتقای نقش سازمان در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی نقش ایران نیز افزایش خواهد یافت، اما این امر مستلزم پذیرش تصمیمات و موضع‌گیری‌های سازمان خواهد بود. در حال حاضر، هنوز ابهاماتی در مورد اهداف و جهت‌گیری‌های کلان ودراز مدت سازمان وجود دارد. و برای مفاهیمی چون مقابله با اسلام‌گرایی افراطی هنوز تعریف مشخصی ارائه نشده است در ده سال گذشته با توجه به موقعیت روسیه و چین در سازمان همکاری شانگهای این سازمان عمدتاً بر مدار اهداف و مقاصدی که این دو کشور در نظر دارند، حرکت کرده است. چینی‌ها احتمالاً نگاه دراز مدتی به این سازمان هم از جنبه منافع اقتصادی و هم از جنبه نگاه امنیتی دارند.

از میان سناریوهای ذکر شده برای آینده سازمان، چنانچه سناریوی نخست به تحقق بپیوندد، تلاش ایران برای عضویت کامل و یا تقویت سازمان چندان محلی از اعراب نخواهد داشت و مشارکت ایران در همین سطح کنونی می‌تواند کافی باشد. اما چنانچه سازمان به سمت سناریوی سوم حرکت کند، عضویت کامل ایران در سازمان می‌تواند نقش منطقه‌ای و بین‌المللی را افزایش دهد ضمن اینکه برخی تعهدات را نیز برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد نماید. تنها در صورتی که سازمان همکاری شانگهای در جهت تبدیل شدن به یک سازمان کاملاً اقتصادی گام بردارد، عضویت کامل ایران در سازمان از توجیه بیشتری برخوردار خواهد بود.

جمهوری اسلامی ایران با استفاده از فرصت شرکت در کنفرانس سران شانگهای می‌تواند با اتخاذ مواضع اصولی و همچنین پرهیز از گفتمان تقابل‌جویانه، تصویر نامناسبی که از سوی غرب در جلوه دادن ایران به عنوان یک کشور یاغی و سرکش که به هیچ‌گونه ترتیبات و همکاری‌های بین‌المللی پایبند نیست را بزداید.

نتیجه‌گیری:

سازمان همکاری شانگهای از آغاز شکل‌‌گیری تاکنون اهداف خود را به صورت پلکانی تعریف و دنبال کرده است و در هر مرحله متناسب با اهداف جدید، پذیرش اعضای جدید را در دستور کار خود قرار داده است. این سازمان در آغاز با هدف اعتمادسازی در مرزهای مشترک میان روسیه، چین و سه کشور آسیای مرکزی ایجاد شد و در مرحله بعد با مطرح شدن موضوع تروریسم و افراط‌گرایی مذهبی، مبارزه با این موضوع در دستور کار نخست سازمان قرار گرفت و همزمان با آن ازبکستان که بیش از سایر کشورهای آسیای مرکزی در معرض رشد جریان‌های افراطی قرار داشت، به عضویت سازمان پذیرفته شد. در مرحله کنونی با توجه به اینکه چهار کشور مغولستان، ایران، هند و پاکستان به عنوان اعضاء ناظر می‌باشند، اهداف سازمان که از جنبه جغرافیایی در گذشته عمدتاً بر مسائل آسیای مرکزی متمرکز بود یک مرحله دیگر گسترش داده و ایجاد یک منطقه بدون تنش و احتمالاً بدون حضور نظامی آمریکا، در میانه شرق پیشرفته و غرب پر تنش آسیا را دنبال می‌کند. در شرایط فعلی به نظر می‌رسد که سخن گفتن از ارتقای سازمان به یک سازمان سیاسی امنیتی در سطح جهانی و یا یک سازمان کاملاً اقتصادی با توجه به عضویت هند و پاکستان در این سازمان و همچنین نابرابری‌های اقتصادی موجود در آن عجولانه باشد، ضمن آنکه در صورت چنین ارتقایی به احتمال زیاد جهت‌گیری‌های سازمان بر مدار منافع چین – در وهله نخست – و روسیه - در وهله بعد – خواهد چرخید.

با نگاه کلی به سازمان شانگهای، آنچه برای ایران بیش از هر چیز اهمیت می‌یابد، استفاده از این سازمان در جهت ایجاد و تحکیم ثبات در محیط امنیتی خویش است، زیرا محیط امنیتی ایران، همپوشی‌های بسیاری با محیط امنیتی سایر اعضای آن دارد.

اهمیت این موضوع هنگامی روشن‌تر می‌گردد که توجه داشته باشیم که اولاً بر مبنای سند چشم‌انداز به عنوان استراتژی کلان کشور، ایران باید در بیست سال آینده به جایگاه اول علمی، اقتصادی و فن‌آوری در منطقه جنوب غرب آسیا نائل آید و ثانیاً در وضعیت موجود، محیط امنیتی ایران به شدت مغشوش و ناپایدار است، زیرا این محیط از یک سو به خاورمیانه و عراق و از دیگر سو به افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی اتصال می‌یابد که بی‌تردید یکی از بی‌ثبات‌ترین و خطرناک‌ترین مناطق جهان به شمار می‌آیند. نیل به توسعه‌ای سریع و کسب شاخص‌های سند چشم‌انداز در چنین محیط امنیتی‌ای بسیار دشوار می‌نماید و از این رهگذر است که اهمیت ثبات و نهادسازی برای ایجاد ثبات روشن می‌گردد.

بنابراین در مجموع می‌توان گفت که اولاً خروج از ذهنیت جنگ سردی شرط لازم فهم و تعریف صحیح سازمان همکاری شانگهای است و ثانیاً نگاه به آن از زاویه نهادی سیاسی در جهت مدیریت بهتر منافع و حل منازعات، پایه‌های محکمی در واقعیت دارد. ضمن اینکه زمینه‌های بالقوه اقتصادی وجود دارد که می‌تواند برای همه کشورها فرصت فراهم نماید. با تکیه بر این دو مؤلفه می‌توان این سازمان را به عنوان ابزاری ثبات‌زا در محیط امنیتی ایران در نظر گرفت و از آن در جهت ایجاد ثبات در محیط امنیتی ایران و بسترسازی برای نیل به اهداف سند چشم‌انداز بهره‌گرفت.