مقدمه

شاید بتوان یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های عراق جدید را تأثیرگذاری و نقش‌آفرینی طیف وسیعی از گروه‌های داخلی، بازیگران منطقه‌ای و قدرت‌های فرامنطقه‌ای در روند تحولات سیاسی – امنیتی و اقتصادی این کشور تلقی کرد. فارغ از نقش عوامل ساختاری سیاسی – اقتصادی و پیشینه تاریخی و نقش متفاوت گروه‌های داخلی عراق در شرایط کنونی این کشور، در میان قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا دارای نقشی عمده و برجسته‌ در روند جدید دولت - ملت‌سازی در عراق می‌باشند. با این حال، چنین به نظر می‌رسد که نقش‌آفرینی این دو بازیگر عمده فقط در چارچوب یک تعامل سازنده امکان‌پذیر خواهد بود. از این‌رو، نمی‌توان نقش ایران را نادیده گرفت و اساساً هر طرحی در مورد عراق جدید که در حالت چالش با جمهوری اسلامی ایران و یا در تعارض با امنیت ملی ایران قرار داشته باشد، با دشواری‌های اساسی مواجه خواهد شد. در سه دهه گذشته ایران و آمریکا هر کدام به دنبال حذف دیگری از صحنه بود‌ه‌اند. اما تداوم بی‌ثباتی و ناامنی‌ در عراق و حتی تشدید آن و نگرانی‌های موجود در خصوص احتمال گسترش بحران عراق به یک منازعه‌ منطقه‌ای موجب شد الگوها و سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه از سوی آمریکا و تلاش این کشور برای کنار گذاشتن جمهوری اسلامی ایران از معادلات منطقه‌ای با توجه به نفوذ غیرقابل انکار آن مورد بازبینی قرار گیرد. از این‌رو، با توجه به ناکارآمدی و عدم نتیجه بخشی راهبردهای چندساله گذشته آمریکا در عراق و پیامدهای زیانبار آن برای کل منطقه و به ویژه مردم عراق‌، به تدریج مسئولین آمریکایی مجبور به اعتراف به اشتباهات و عدم کارآمدی راهبرد قبلی خود شده‌اند. گزارش بیکر – همیلتون، تشکیل اجلاس شرم‌الشیخ و مذاکرات ایران و آمریکا در تاریخ 7 خرداد نشانه‌های تغییر تدریجی سیاست آمریکا می‌باشد. در این نوشتار به برخی از ابعاد سیاست‌ها و منافع و اقدامات ایران و آمریکا در عرصه عراق و سپس نقاط اشتراک آنها در ایجاد ثبات و جریان امنیت‌سازی در عراق پرداخته می‌شود.

1- رویکرد یکجانبه‌گرایانه آمریکا در عراق

حمله آمریکا به عراق با هدف تثبیت هژمونی آمریکا در جهان، تضمین امنیت اسرائیل و در قالب رویکرد یکجانبه‌گرایانه نومحافظه‌کاران انجام شد. حمله به عراق که در طرح خاورمیانه بزرگ نومحافظه‌کاران آمریکا به عنوان مرحله نخست ایجاد دگرگونی در ساختار این منطقه تلقی می‌شد، در جهت تبدیل عراق به یک دولت سرمشق دموکراتیک و لیبرال منطبق با نسخه آمریکایی آن برای تمام کشورهای خاورمیانه بود. از آنجا که این طرح بدون در نظر گرفتن واقعیات موجود و منافع سایر قدرت‌های بزرگ جهانی از یک سو و قدرت‌های منطقه‌ای از سوی دیگر و صرفاً در جهت تأمین منافع ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک آمریکا طراحی شده بود، از همان ابتدا با مشکلات اساسی مواجه شد.

سیاست یکجانبه‌گرایی آمریکا عراق تنها به حمله به این کشور محدود نمی‌شود و آمریکا حتی در مراحل اولیه اشغال نیز بر آن بود تا شرایط و روند دولت – ملت‌سازی جدید در این کشور را صرفاً بر اساس، منافع و اهداف خود به پیش ببرد. براساس طرح‌های اولیه آمریکا، عراق به کشوری دموکراتیک و لیبرال با نقش برجسته شیعیان سکولار به رهبری افرادی مانند ایاد علاوی به عنوان دولتی سرمشق در جامعه عرب، همکار استراتژیک آمریکا و دارای مواضعی غیرخصمانه در قبال اسرائیل و در نهایت موازنه‌گرا و حتی رقیب ایدئولوژیک ایران تبدیل می‌شد. البته در این روند سایر قدرت‌های جهانی نیز از تأثیرگذاری قابل توجه در معادلات خاورمیانه کنار گذاشته می‌شدند.

اما روند تحولات عراق پس از فروپاشی رژیم بعث نشان داد که دولت آمریکا در محاسبات و ارزیابی‌های خود در خصوص عراق پس از اشغال دچار اشتباهاتی فاحش شده‌ است، زیرا با پافشاری رهبران سیاسی و مذهبی شیعی بر الگوهای دموکراتیک در روند دولت - ملت‌سازی از یک سو و بروز آشوب و ناامنی و مخالفت گروه‌های شورشی و معارض با نیروهای اشغالگر از سوی دیگر، شرایط برخلاف طرح اولیه آمریکا به پیش رفت. پیروزی شیعیان در قالب ائتلاف عراق یکپارچه و در دو انتخابات برگزار شده در سال 2005 و تسلط آنها بر ارکان قدرت و به حاشیه رانده شدن شیعیان سکولار مانند ایاد علاوی حاکی از آن بود که طرح آمریکا برای ایجاد دولتی با ماهیت لیبرال – سکولار و همسو با منافع و اهداف آمریکا و اسرائیل ناکام مانده است و این امر روند سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه آمریکا را با دشواری جدی مواجه می‌سازد. مسئله دیگری که پیشبرد طرح اولیه آمریکا را به چالش کشید، اقدامات گروه‌های مخالف روند سیاسی جدید مانند بعثی‌ها و گروه القاعده بود که بسیار فراتر از ارزیابی‌های آمریکا عمل کردند و در جنگی نامتقارن، ناکارآمدی ارتش آمریکا را آشکار ساختند. البته حمایت‌های مادی و معنوی برخی از کشورهای عرب همسایه و جوامع سنی از این گروه‌ها عامل عمده تداوم اقدامات خشونت‌بار آنها محسوب می‌شود

شرایط جدید و ناخواسته عراق یعنی ایجاد دولتی با محوریت شیعیان (ائتلاف عراق یکپارچه) و اقدامات سرسختانه بعثی‌ها و گروه القاعده باعث شد که آمریکا در مواجهه با تناقضات و دشواری‌های پیش‌رو، استراتژی متفاوت و حتی در برخی مقاطع متناقضی را در پیش گیرد. در سال 2006 آمریکا به تدریج استراتژی پیروزی را کنار گذاشت و استراتژی جلوگیری از شکست را در پیش گرفت. ابعاد اصلی این استراتژی عبارت از چرخش نسبی به سوی سنی‌ها و کاهش حمایت از شیعیان عراق بودند که در مواردی چون عدم تمایل به توانمندسازی سیاسی و نظامی – امنیتی دولت نوری مالکی به دلیل تردیدهای پیش‌رو جلوه‌گر شد. بُعد دیگر سیاست جدید آمریکا که در قالب استراتژی آمریکا برای عراق در سال 2007 نمود آشکارتری یافت، جلب حمایت کشورهای عربی منطقه برای ایجاد ثبات وامنیت در عراق و تسلط بیشتر بر اوضاع این کشور بود. در این مقطع به رغم توصیه‌های کمیته «بیکر – همیلتون» به دولت آمریکا در جهت مذاکره با ایران برای ایجاد ثبات در عراق، جرج بوش همچنان مخالفت خود را با مذاکره با ایران اعلام کرد و نشان داد که همکاری با کشورهای عربی و گروه‌های سنی عراق را ترجیح می‌دهد و در این راستا به ارسال علامت‌هایی مانند عقب‌نشینی از طرح خاورمیانه بزرگ پرداخت.

با تداوم بی‌ثباتی و ناامنی در عراق، عدم موفقیت دولت بوش در اقناع افکار عمومی و حزب دموکرات در آمریکا و نیز آشکار شدن ناکارایی سیاست یکجانبه‌گرایانه آمریکا در عراق، دولت بوش بر آن شد تا این سیاست را تعدیل کند و گزینه‌های جدیدی مانند مذاکره با ایران را برای ثبات و امنیت‌سازی در عراق مورد بررسی قرار دهد.

2- ایران و عراق جدید

عراق جدید برای جمهوری اسلامی ایران فرصت‌ها و تهدیداتی را توأماً در برداشته است و این امر ضرورت اتخاذ استراتژی مناسب با تحولات مزبور را ایجاب کرده است. حذف رژیم بعث در عراق که همواره به عنوان عامل تنش و ناامنی منطقه‌ای عمل می‌کرد و قدرت‌یابی مبارزان و گروه‌های مردمی شیعی در عراق که طی 27 سال گذشته از حمایت‌های بی‌دریغ جمهوری اسلامی ایران برخوردار بوده‌اند، طبعاً از سوی جمهوری اسلامی ایران تحولی بسیار مثبت تلقی می‌شود. اما در عین حال حضور نیروهای آمریکایی در عراق، بی‌ثباتی، ناامنی و گسترش شکاف قومی – مذهبی و در نتیجه افزایش احتمال تجزیه عراق نیز از جنبه‌های منفی تحولات مذکور از دیدگاه ایران بوده است.

با توجه به تهدیدات و فرصت‌های یاد شده، راهبرد ایران در عراق بعد از سقوط صدام بر مبنای مشارکت فعال و سازنده برای کمک به دولت و مردم عراق استوار بوده است. سیاست ایران از اهداف و ابعاد متعددی برخوردارست که عمده‌ترین آنها دولت‌سازی براساس الگوی دموکراتیک مبتنی بر رأی اکثریت مردم، همکاری با دولت عراق برای ایجاد امنیت و توسعه عراق و افزایش رفاه و اشتغال مردم و همچنین نهادینه‌سازی روابط یا ایجاد روابط استراتژیک بین دو کشور می‌باشند

جمهوری اسلامی ایران حمایت از همه دولت‌های عراق پس از صدام و کمک به آنها در جهت ایجاد ثبات وامنیت در این کشور را در کانون سیاست خارجی خود قرار داده است. در این راستا، جلوگیری از شکل‌گیری کانون‌های تهدید امنیتی در عراق، برقراری و ایجاد ارتباطات مستحکم با همه گروه‌های عراقی از جمله شیعه، کرد و سنی و حمایت از آنها در اولویت قرار گرفته است.

هر چند ایالات متحده در طرح اولیه خود برای عراق خواستار ایجاد رقیبی استراتژیک و موازنه‌گر در قبال ایران وحتی ایجاد رقابت مذهبی بین مراجع شیعی در قم و نجف و در نتیجه تضعیف قدرت و نماد ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه بود، اما نتیجه‌ای که حاصل شد عکس انتظارآن کشور بود. فروپاشی رژیم بعث که به برتری قدرت شیعیان و کردها در ساختار سیاسی نوین عراق منجر شد، به افزایش قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران و دگرگونی در معادلات قدرت خاورمیانه منتهی شد. این امر که حاصل افزایش نفوذ ایران در داخل عراق نیز می‌باشد از مؤلفه‌های متعددی ناشی می‌شود. پیوندهای دیرینه تاریخی، فرهنگی و مذهبی بین مردم ایران و عراق و حضور معارضین عراقی شیعه و کُرد در دوران زمامداری صدام حسین در ایران و در نتیجه ارتباط برادرانه و نزدیک بین نخبگان مذهبی و سیاسی ایران و رهبران مذهبی و سیاسی شیعی و کُرد در عراق که بخش عمده‌ای از آنها در ساختار دموکراتیک جدید به قدرت رسیده‌اند، از عوامل اصلی این نفوذ طبیعی محسوب می‌شود.

بدین ترتیب، حفظ و تقویت دولت فعلی که بر اساس مبانی دموکراتیک و قانونی شکل گرفته است، از اهداف راهبردی جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود. از این‌رو، عدم موفقیت دولت جدید عراق در فرآیند دولت‌سازی و کنترل و تسلط بر اوضاع امنیتی کشور و تداوم مسائل و بحران‌های سیاسی و اجتماعی که از عوامل مهم ناامنی به شمار می‌آیند، می‌تواند زمینه‌ساز تحولاتی در عراق شود که با منافع ملی ایران در تضاد قرار داشته باشد و حتی به ظهور مجدد دولتی ضد ایرانی در عراق منتهی گردد. در تحلیل علل ناکامی کنونی در روند دولت – ملت‌سازی دموکراتیک در عراق می‌توان به مؤلفه‌هایی مانند رشد هویت‌های سیاسی قوم - محور و مذهب - محور و کارکردهای آن، اقدامات تروریستی گروه‌های سنی و القاعده و حمایت برخی از کشورهای عرب منطقه از آنها و بروز شک و تردید در میان تصمیم‌گیران در ایالات متحده در خصوص حمایت از دولت عراق اشاره کرد. با توجه به این مؤلفه‌ها و احتمال تبدیل شدن فرصت‌های استراتژیک ایران به تهدید امنیتی و اهمیت برقراری ثبات و امنیت در عراق از منظر جمهوری اسلامی ایران، بررسی و باز تعریف استراتژی ایران در عراق آشکارتر می‌شود.

3- ایران و آمریکا و معضل امنیت در عراق

در حالی که چندین سال از فروپاشی رژیم بعث و آغاز روند جدید دولت – ملت‌سازی در عراق می‌گذرد، امنیت‌سازی و ایجاد ثبات همچنان به عنوان اصلی‌ترین معضل و چالش در این کشور خودنمایی می‌کند. طرح‌های امنیتی متعدد نیروهای اشغالگر و دولت عراق نیز تاکنون قرین موفقیت نبوده است. ناامنی و بی‌ثباتی‌ فزاینده در عراق علاوه بر فلج ساختن روند سیاسی و توسعه اقتصادی در این کشور، پیامدهای زیان‌باری در سطح منطقه‌ای و حتی در سطح بین‌المللی به بار آورده است.

ناامنی و بی‌ثباتی در عراق با تخریب زیرساخت‌های اقتصادی، گسترش شکاف‌ها و تعارضات سیاسی – اجتماعی درونی، به ویژه در ابعاد قومی و مذهبی و تضعیف دولت مرکزی توسط برخی از همسایگان و دخالت آمریکا در امور داخلی دولت باعث مختل شدن روند اعمال حاکمیت از سوی دولت عراق شده است. این امر باعث گسترش افراط‌گرایی و تبدیل عراق به پایگاهی برای فعالیت و آموزش گروه‌های تروریستی مانند القاعده، هجوم پناهندگان عراقی به کشورهای همسایه و احتمال تبدیل کشمکش درونی عراق به منازعه‌ای منطقه‌ای و در نتیجه تحت تأثیر قرار دادن ثبات و امنیت منطقه‌ای می‌شود. از این منظر، مهار ناامنی‌ها در عراق و کمک به حل و فصل منازعات سیاسی – اجتماعی آن ضرورتی منطقه‌ای است که بی‌توجهی به آن تبعات بسیار وخیمی را برای کل منطقه در برخواهد داشت.

با توجه فضای نامناسب امنیتی عراق و پیامدهای ناگوار منطقه‌ای آن از یک سو و تجارب تاریخی و تهدیدات امنیتی ناشی از این کشور طی دهه‌های گذشته از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران ایجاد ثبات و امنیت در عراق را محور اصلی راهبرد خود در قبال عراق قرار داده است. همچنین منطق کلی روابط ایران و عراق نمی‌تواند اولویت مهم‌تری را در این خصوص در پیش روی تصمیم‌گیرندگان ایرانی قرار دهد. اهمیت امنیت و ثبات در عراق برای ایران و همچنین درک پیامدهای ناگوار ناامنی‌ برای مردم عراق با توجه به نشانه‌هایی چون درخواست‌ رهبران عراق از دولت ایران برای تلاش بیشتر در این خصوص از جمله تعامل با آمریکا، باعث شد تا مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا در ارتباط با عراق شکل گیرد.

با توجه به ابعاد و پیامدهای ناامنی در عراق در سطح بین‌المللی، طرف دیگر معادله یعنی آمریکا نیز در راهبرد کلی خود در خصوص عراق و به ویژه نحوه برخورد با ایران به تدریج تغییراتی را صورت داد. هر چند فشار افکار عمومی داخلی و دموکرات‌های آمریکا بر دولت بوش و محدودیت زمانی برای بستن پرونده عراق در تصمیم آمریکا به تعامل و مذاکره با ایران در خصوص عراق تأثیری عمده داشت، اما واقعیت این است که اکثر اندیشمندان و بخش قابل توجهی از سیاستمداران آمریکا به تدریج به این نتیجه رسیدند که حل و فصل بخش عمده‌ای از مسائل خاورمیانه بدون محاسبه قدرت منطقه‌ای و نفوذ ایران به ویژه در قبال عراق بسیار دشوار و حتی غیر ممکن است. این امر باعث شد که به رغم سیاست‌های اولیه دولت بوش در جهت نادیده گرفتن ایران در معادلات منطقه‌ای و محدودسازی نفوذ آن در عراق، آمریکا طی چندین مرحله از جمله اجلاس بغداد، اجلاس شرم‌الشیخ و در نهایت مذاکره عملی و رویارویی سفیران دو کشور در بغداد، امنیت‌سازی در عراق را بر مبنای شیوه‌ها و ساز و کار جدید مورد ملاحظه قرار دهد.

اظهار تمایل و عملی ساختن مذاکره برای امنیت‌سازی در عراق از سوی ایران و ایالات متحده ممکن است در مراحل اولیه خود نتایج چندان قابل توجه و عملی در پی نداشته باشد؛ اما نفس انجام این مذاکرات و ارزیابی نسبتاً مثبت اولیه طرفین از آن از ابعاد مختلف قابل توجه است. این مذاکرات می‌تواند دو پیامد جانبی برای ایران داشته باشد، اول اینکه برخی کشورهای عربی و اروپایی که در فضای روابط خصمانه ایران و آمریکا به دنبال بهره‌برداری از وضع موجود در راستای منافع خود بودند مجبور به بازنگری در سیاست‌های خود خواهند شد. دوم اینکه مذاکرات بغداد می‌تواند شرایط جهانی مساعدتری را برای مذاکرات هسته‌ای ایران و لحاظ کردن دیدگاه‌های ایران به ویژه در خصوص حذف پیش‌شرط فراهم کند. از جمله ابعاد دیگر می‌توان به درک لزوم طراحی سازوکار‌های چندجانبه و همه‌سو نگر در جهت ایجاد ثبات و امنیت در عراق و پی‌بردن به پیامدهای ناگوار بی‌ثباتی برای تمامی طرفین از سوی قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای عمده خاورمیانه مانند ایران و آمریکا، وجود منافع و اهداف مشترک ایران و آمریکا در عراق مانند حمایت از عراق یکپارچه، امن و با ثبات و نیز آگاهی از لزوم همکاری در این خصوص اشاره کرد. همچنین پذیرش نقش و قدرت منطقه‌ای ایران و لزوم توجه به نقطه‌نظرات آن در جهت موفقیت طرح‌های منطقه‌ای و در صورت تداوم و موفقیت روند تعامل میان ایران، آمریکا و عراق، احتمال تعمیم این تعامل به سایر مسائل مهم راهبردی مورد اختلاف از جمله موضوعاتی هستند که در مجموع امکان کاهش تنش در روابط دو کشور را به وجود خواهند آورد.