مقدمه

افتتاح خط لوله باکو‌-‌ جیهان، که تقریبا همزمان با افتتاح خط لوله گاز بلواستریم برای انتقال منابع گازی روسیه به ترکیه از طریق بستر دریای سیاه و همچنین مذاکرات ایران، هند و پاکستان برای انتقال گاز ایران به این دو کشور صورت گرفت،از اهمیت زیادی در معادلات انرژی منطقه وهمچنین استراتژی انرژی آمریکا برخوردار است. به همین دلیل برای بررسی ابعاد وپیامدهای مختلف اافتتاح این خط لوله در آغاز لازم است که نگاهی کلی به اهمیت نفت و جایگاه آن در استراتژی ملی آمریکا داشته باشیم.

اهمیت نفت و جایگاه‌ آن در استراتژی ملی آمریکا

برای آگاهی از اهمیت نفت و انرژی، لازم به نظر می‌رسد که مروری بر گزارش آژانس بین‌المللی انرژی در سال 2005 صورت گیرد. در این گزارش آمده است که:

- رشد و توسعه اقتصادی و رشد جمعیت جهان در 30 سال آینده عامل اصلی رشد تقاضا برای انرژی خواهد بود.

- تقاضای جهانی برای گاز، سریع‌تر از سوخت‌های فسیلی رشد خواهد کرد.

- امروزه امنیت انرژی در صدر اولویت و نگرانی سیاستگذاران انرژی قرار گرفته است. دولت‌های وارد کننده باید توجه خاصی به حفظ امنیت خطوط لوله در مسیرهای دریایی نفت داشته باشند.

- با در نظر گرفتن توصیه‌های سیاستی آژانس بین‌المللی انرژی در خصوص سیاست‌گذاری‌ها، می‌توان دریافت که با وجود پیشرفت در زمینه انرژی‌های نو از جمله ژئونرمال (زمین حرارتی)، فتوولتایی (انرژی خورشیدی) و انرژی‌های باری، در کنار انرژی اتمی (که در حال حاضر کشورهای صنعتی پیشرفته جهان مقدار قابل توجهی از انرژی مورد نیاز خود را از آن تولید می‌کنند)، هنوز هم نیاز به انرژی‌های فسیلی و منابع هیدروکروبوری، از اهمیت حیاتی برخوردار است.

اغلب مناطق نفت‌خیز جهان دارای دو وجه مشترک بارز هستند:

الف- بحران؛

ب - حضور نظامی، اقتصادی و سیاسی آمریکا (خلیج فارس، حوزه دریای خزر، غرب آفریقا).

اگر در گذشته از نفت برای جنگ استفاده می‌شد (سوخت ماشین جنگ)، امروزه برای نفت جنگ به راه انداخته می‌شود(جنگ خلیج فارس).

بنا به گفتة هنری کیسینجر : ”نفت بسیار مهم‌تر از آن است که بتوان اختیار آن را به اعراب واگذار کرد“. بنابراین، حضور ایالات متحده در منطقه خلیج فارس و فعالیت کارتل‌های بزرگ نفتی آمریکا در خلیج فارس که با پشتیبانی نیروهای نظامی (ناوگان عظیم دریایی آمریکا در خلیج فارس، اقیانوس هند و دریای مدیترانه) و سیاسی این کشور بر حوزه‌های نفتی جهان قرار دارد، توجیه پذیر است. از طرفی دیگر، کنت پولاک (کارشناس سابق سیا) گفته است: ”تنها انسان‌های احمق درک نمی‌کنند که نفت، هدف واقعی در سیاست جهانی است“. بنابراین، نفت در استراتژی ملی آمریکا از جمله در استراتژی نظامی و استراتژی اقتصادی این ابرقدرت جایگاه ویژه‌ای دارد. علت چیست؟

آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان است که به تنهایی حدود 20% کل تولید ناخالص جهان را در سال 2004 تولید کرده است.

گزارش زیر که برآورد سازمان سیا می‌باشد این واقعیت را به نمایش می‌گذارد:


آمریکا با تولید 11000 میلیارد دلار تولید ناخالص، در مرتبه دوم، قرار دارد که تقریباً برابر با تولید کل 25 کشور اتحادیه اروپاست. در حالی که اتحادیه اروپا با 11 هزار میلیارد دلار در رتبه اول است، اما در صورتی که کشورها را در نظر بگیریم، آمریکا در رتبه اول قرار می‌گیرد. طبیعی است که این اقتصاد 11 هزار میلیارد دلاری نیاز به نفت و انرژی دارد. از دیگر سو، آمریکا روزانه حدود 20 میلیون بشکه نفت مصرف می‌کند که فقط 9 میلیون بشکه آن را در داخل تولید و 11 میلیون بشکه نفت خام را وارد می‌کند.

در سال 2005، کل ذخایر نفت خام جهان 1200 میلیارد بشکه برآورد شده است. عربستان سعودی با دارا بودن 2/264 میلیارد بشکه، به تنهایی 22% کل نفت خام جهان را در اختیار دارد که با روند کنونی استخراج، تا 65 سال دیگر این ذخایر به اتمام می‌رسد. عربستان سعودی رتبه اول را در بین کشورهای نفت‌خیز دارد.

ایران با دارا بودن 5/137 میلیارد بشکه ذخایر نفت خام در رتبه دوم قرار دارد که با روند کنونی استخراج، ذخایر آن تا 93 سال دیگر به پایان می‌رسد. عراق و کویت هر کدام با 115 میلیارد بشکه، در ردیف‌های سوم و چهارم قرار دارند. ایران 14% ذخایر نفت خام جهان را در اختیار دارد.

توزیع ذخایر نفت خام جهان نشان می‌دهد که 9/61% آن در منطقه خاورمیانه، 7/11% در اورآسیا،، 6/9% در آفریقا، 6/8% در آمریکای لاتین و مرکزی 5% در آمریکای شمالی و 4/3% در آسیا و اقیانوسیه قرار دارد.

ایالات متحده آمریکا با دارا بودن 3/29 میلیارد بشکه نفت خام، با روند کنونی استخراج، فقط تا 12 سال دیگر نفت خواهد داشت و ذخایر نفت آن به پایان خواهد رسید.

حوزة دریای خزر و خط لوله باکو – جیهان

حضور آمریکا در حوزه دریای خزر به دو منظور صورت گرفته است:

الف – دسترسی به منابع نفتی در جهت تنوع بخشی به منابع نفت وارداتی در صورت بروز بحران در خلیج فارس و بسته شدن تنگه هرمز؛

ب – اهداف استراتژیک، برای حضور در قلمرو ژئواستراتژیک اوراسیایی جهت جلوگیری از شکل‌گیری پیمان‌های استراتژیک منطقه‌ای بین سه قدرت بزرگ اوراسیایی (روسیه، چین، هند) و برخی کشورهای منطقه (از جمله ایران).

در دوره‌ای که حوزة دریای خزر در هاله‌ای از ابهام فرو رفته بود و روسیه مشغول مسائل داخلی (چچن، تا تارستان و...) و پیرامونی (بالکان، مولداوی و اوکراین) بود، غربی‌ها از خلاء موجود استفاده کردند. در آن مقطع، ایران نیز که از کنسرسیوم نفت خزر خلع ید شده بود و در نتیجه راه برای سرمایه‌گذاران آمریکایی این امر مصادف با کاهش قیمت نفت خام و رسیدن آن به حدود 15 دلار برای هر بشکه بود. در آن دوره، خط لوله باکو – تفلیس – جیهان طرح‌ریزی شد و اعتباری به مبلغ 7/2 میلیارد دلار برای ساخت آن برآورد شد. در گزارشی به نام ”جنگ سوم نفت“ گفته شده است که پایین آمدن قیمت نفت به شکل عمدی و از سوی کارتل‌های نفتی صورت گرفت تا آنها رقیبی برای سرمایه‌گذاری در کنسرسیوم نفت خزر نداشته باشند در این هنگام، کارتل‌های نفتی عملیات خود را آغاز کردند، در حالی که از هر سو فضای لازم را در اختیار داشتند.

مشخصات فنی خط لوله باکو – تفلیس- جیهان

طول این خط لوله که از نزدیکی باکو آغاز و با گذر از تفلیس، پایتخت گرجستان، به بندر جیهان در ساحل دریای مدیترانه در جنوب شرقی ترکیه منتهی می‌شود، 1768 کیلومتر است (1100 مایل). طول این خط در هریک از سه کشور به شرح زیر است:

- در قلمرو آذربایجان، 445 کیلومتر

- در قلمرو گرجستان، 345 کیلومتر

- در قلمرو ترکیه، 1070 کیلومتر.

این خط لوله از کنار دریای خزر در مسیگناچال در جنوب بندر باکو از ارتفاع 28 متری تا 2800 متری از سطح دریای خزر کشیده شده و کوه‌های قفقاز و آناتولی شرقی را قطع می‌کند.

خط لوله مزبور از اراضی 20000 مالک خصوصی و شرکت عبور می‌کند و برای تملک این اراضی مبلغ 133 میلیون دلار پرداخت شده است.

در طول خط لوله 8 ایستگاه پمپاژ، در آذربایجان و گرجستان هر کدام 2 ایستگاه و در ترکیه 4 ایستگاه می‌باشد. خط لوله از 150000 شاخه لوله که هر کدام 12 متر طول دارند، تشکیل شده است که وزن کل این لوله‌ها حدود 655000 تن است.

حوزة نفتی منابع ”آذری – چراغ – گونشلی“ که ذخایر آن حدود 5 تا 4/5 میلیارد بشکه برآورد شده است، نفت خود را از طریق این خط لوله انتقال خواهد داد.

فاز اول این طرح که حدود 6/2 میلیارد دلار برای انجام آن هزینه شده است، شامل 188 کیلومتر خط لوله زیر دریاست که در عمق 188 متری نفت استخراج و به پایانه نفتی ”سنگاچال“ در نزدیکی باکو منتقل می‌شود. برآورد شده است که حجم نفت انتقالی در سال 2010 به حدود یک میلیون بشکه در روز برسد.

طراحی خط لوله برای تمام مسیر، به گونه‌ای است که در برابر خوردگی مقاوم باشد. پایانه دریایی جیهان دارای 7 مخزن تانکر نفت خام، یک ایستگاه اندازه‌گیری، تصفیه خانه فاضلاب و ظرفیت بارگیری دو کشتی تانکر به ظرفیت 300000 تن است.

دمای نفت خام در ابتدای لوله 30 درجه است که امکان شناور شدن و حرکت آسان مایع را فراهم می‌سازد و به تدریج از دمای آن کاسته می‌شود. در کوهستان‌ها، به ویژه در زمستان، دمای محیط به 40- درجه و دمای زمین 5- درجه خواهد رسید که درجه غلظت نفت خام را افزایش می‌دهد. سرعت جریان نفت خام در لوله 2 متر در ثانیه است.

خط لوله دارای 4 ایستگاه اندازه‌گیری است که در عمق حداقل یک متری کار گذاشته شده‌اند، اگر چه در برخی موارد تا عمق 10 متری نیز رسیده است.

بستری که خط لوله در آن کار گذاشته شده، نواری است به عرض 32 متر که قابل افزایش تا 44 متر می‌باشد. این عرض برای عبور خط لوله گاز دریای خزر تا مرز ترکیه پیش‌بینی شده است.

در قطعة اول خط لوله که از آذربایجان می‌گذرد، قطر لوله 1070 میلی‌متر است. هنگامی که این خط لوله از دشت به منطقه کوهستانی قفقاز می‌رسد و وارد گرجستان می‌گردد، قطر آن به 1170 میلی‌متر افزایش می‌یابد، سپس هنگامی که مرز آناتولی را پشت سر می‌گذارد، مجدداً قطر آن به 1070 میلی‌متر و در نزدیکی جیهان به 856 میلی متر می‌رسد.

شرکا و اعتبارات هزینه شده

اعتبارات هزینه شده برای این طرح 7/3 میلیارد دلار اعلام شده است. شرکت بریتیش پترولیوم ‌عامل اجرایی این پروژه بوده است.

این خط لوله به طور رسمی در تاریخ 25 مه 2005 در پایانه نفتی سنگاچال، با حضور الهام علی‌اوف (رئیس جمهور آذربایجان)، میخائیل ساکاشویلی (رئیس جمهور گرجستان)، احمد نجدت سزر (رئیس جمهور ترکیه) و نور سلطان نظربایف (رئیس جمهور قزاقستان) افتتاح شد.

پر کردن لوله از نفت خام از تاریخ 25 مه 2005 آغاز شد. سهام‌داران این کنسرسیوم عبارتنداز:



بدین ترتیب مشخص می‌شود که ایالات متحده آمریکا با مالکیت 76/13% از کل سهام، بعد از آذربایجان، دومین سهامدار بزرگ این طرح است. برای پر شدن خط لوله از نفت خام شش ماه زمان لازم است. ظرفیت لوله برای عبور یک میلیون بشکه در روز طراحی شده است. (سالانه 50 میلیون تن نفت خام). عمر مفید این طرح 40 سال تعیین شده است.

امنیت خط لوله

امنیت لوله از اهمیت خاصی برای سهامداران و کشورهای ترانزیتی برخوردار است. به همین دلیل خط لوله تحت نظارت شدیداً امنیتی است و از آن مسلحانه و با استفاده از فناوری تلویزیون‌های مدار بسته حفاظت می‌شود. از آنجا که ممکن است این خط لوله مورد هجوم تروریست‌ها قرار گیرد، تدابیر شدید امنیتی برای حفاظت از آن در نظر گرفته شده است.

این خط لوله در طول مسیر خود، از 176 نقطه مختلف که مستعد بی‌ثباتی می‌باشند، عبور می‌کند. به همین سبب، نیروی نظامی ویژه آموزش دیده از سوی ارتش ایالات متحده، شامل 1500 تا 2000 سرباز گرجی، که در زمینه مبارزات ضد تروریستی آموزش دیده‌اند، برای این منظور تدارک دیده شده‌اند. برای آموزش این تعداد نیرو و تجهیزات مورد نیاز 64 میلیون دلار هزینه شده است.

با توجه به بحران قره‌باغ، احتمال می‌رود که در صورت شدت گرفتن بحران ناشی از حملات نظامی آذربایجان به قره‌باغ، این خط لوله تحت تأثیر جریانات مزبور قرار گیرد. قره‌باغ، منطقه‌ای کوهستانی است که در جنوب مسیر خط لوله قرار دارد. این امکان وجود دارد که ناآرامی در این منطقه به شمال تسری پیدا کند. و برای صدور آرام نفت مشکلات و موانعی ایجاد کند. در قلمرو ترکیه نیز در آناتولی شرقی، نیروهای مخالف از جمله کردها و ارامنه وجود دارند که می‌توانند تأثیرگذار باشند.

مهمتر از همه، بحران اقتصادی، بیکاری و فقر می‌تواند سبب بروز ناامنی برای خط لوله شود که یک نمونه آن در زمان بهره‌برداری از خط لوله، دزدی نفت خام در مسیر جیهان در شهرستان قهرمان مرعش (کاهرامان ماراش) بود که باعث شد افتتاح آن یک هفته به تأخیر بیفتد. مواردی مشابه در مسیر خط لوله انتقال انرژی نیجریه در غرب آفریقا اتفاق افتاده است.

تبعات زیست محیطی خط لوله

در جمهوری آذربایجان استخراج نفت از منابع نفتی ”چراغ – گونشلی – خزر“ در عمق 188 متری دریا در نزدیکی سواحل آذربایجان، تهدیدی جدی برای ذخایر ماهیان دریای خزر به شمار می‌رود. ذخایر ماهیان خاویاری دریای خزر که به جهت قدمت دیرینه‌شان به آنها ”دایناسورهای زنده“ نیز می‌گویند به شدت مورد تهدید قرار دارند و در حال انقراض می‌باشند. حدود 90% خاویار جهان از دریای خزر استحصال می‌شود که با فعالیت نفتی در حال نابودی است. تعداد ماهیان خاویاری در 20 سال گذشته به شدت کاهش یافته ‌است.

چاه‌های نفتی آذربایجان که ابتدا در دورة شوروی سابق حفاری شدند و نیز تمرکز فعالیت‌های صنایع نفت در اطراف باکو در طول ساحل، اثرات منفی خود را بر جای گذاشته‌اند. گروه‌های طرفدار محیط زیست خاطر نشان می‌کنند که ادامه فعالیت‌های نفتی با دستگاه‌ها و ابزارهای کهنه و ماشین‌آلات فرسوده، به عنوان عامل اصلی آلودگی سطح بالا را می‌توان به راحتی در ساحل آذربایجانی دریای خزر ملاحظه کرد.

در جمهوری گرجستان خط لوله باکو – تفلیس – جیهان دامنه‌های درة زیبای ”بورژومی – خارگولی“ را در خط آلودگی زیست محیطی قرار داده است. منطقه توریستی بورژومی، پارک طبیعی و حفاظت حیات وحش، مناطق استراحتگاهی، آب معدنی معروف آن که حدود 10% از کل ارزش صادرات گرجستان را تشکیل می‌دهد، همه تحت تأثیر آلودگی‌های احتمالی خط لوله نفت خام باکو – تفلیس – جیهان قرار گرفته‌اند که از این مسیر عبور می‌کند. خط لوله از 16 کیلومتری چشمه‌های آب معدنی بورژومی می‌گذرد. با گذر این خط لوله، امکان کاهش تقاضای آب معدنی وجود خواهد داشت.

انتخاب این مسیر، با وجود آگاهی از خطرات زیست محیطی آن که می‌تواند دره را به فلاکت بکشاند، به جهت اجتناب از انتخاب مسیر خط لوله به شکل مستقیم تا غرب‌ گرجستان بوده است. بیم آن وجود داشت که احداث خط لوله در این مسیر از حوادث منطقه آبخازیا و مگرلیا متأثر شود. ناآرامی و تنش در این مناطق ممکن است غرب گرجستان (سواحل دریای سیاه) را از بقیه کشور جدا و آن را به انزوا بکشاند.

نیروی انسانی و درآمد

کنسرسیوم 10000 نفر را در استخدام دائمی خود دارد و برای نگهداری و تعمیرات به 1000 نفر پرسنل نیاز دارد.

برای انتقال هر بشکه نفت خام، 2/3 دلار براساس قیمت‌های تعیین شده پرداخت می‌شوده قیمت هر بشکه نفت 50 دلار محاسبه شده است پرداخت می‌شود. اگر خط لوله با تمام ظرفیت کار کند، آذربایجان از فروش نفت خام (با قیمت جاری) سالانه 29 میلیارد دلار درآمد خواهد داشت و گرجستان 600 میلیون و ترکیه 5/1 میلیارد درآمد از حق ترانزیت کسب خواهد کرد.

ترکیه

این خط لوله در ترکیه با چالش‌های اجتماعی مهمی روبروست. برای عبور 1076 کیلومتر از مسیر این لوله از قلمرو ترکیه، بین دولت ترکیه و شرکت بریتیش پترولیوم موافقتنامه دولت میزبان (HGA) به امضا رسیده است که به شرکت بریتیش پترولیوم امکان می‌دهد دولت ترکیه را از اعمال، تصویب و تدوین قوانین جدیدی که بر عملکرد خط لوله تأثیر می‌گذارد، منع کند.

گروه‌های ناظر می‌گویند که انعقاد این موافقتنامه فضایی را ایجاد خواهد کرد که در آن حقوق بشر، محیط سالم و رسیدگی به شکایات در برابر منافع شرکت‌های بزرگ نفتی تحت‌الشعاع قرار خواهد گرفت.

پروژه‌های مرتبط در آینده

در مارس 2005، قزاقستان و آذربایجان موافقت کردند خط لوله آکتائو – باکو، که حوزه‌های نفتی دریایی قزاقستان را در نزدیکی آکتائو به خط لوله باکو – جیهان، از طریق گذر از بستر دریا متصل می‌کند در سال 2008 احداث شود. این حوزه‌های نفتی که احتمال می‌رود در سال 2016 روزانه 2/1 میلیون بشکه نفت خام از آن استخراج شود، نقش مهمی در فعال سازی خط لوله باکو – جیهان خواهد داشت. این گونه برنامه‌ریزی شده است که حدود 600 هزار بشکه از این مقدار، روزانه توسط تانکر به این شبکه تحویل شود.

پس از افتتاح خط لوله انتقال گاز روسیه به سینوپ ترکیه از طریق بستر دریای سیاه و موفقیت شرکت‌های ایتالیایی در انجام این پروژة مهندسی بسیار پیچیده برای احداث خط لوله گاز در بستر 2000 متری دریای سیاه، تحول گسترده‌ای در قزاقستان پدید آمد و بلافاصله رئیس جمهور قزاقستان و مقامات نفتی آن اعلام داشتند علاقمند به خط لوله قزاقستان - آذربایجان با گذر از بستر دریای خزر می‌باشند.

این مورد می‌تواند مدلی برای ایران جهت صدور گاز به هند بدون عبور از پاکستان و حذف این کشور از معادله گاز باشد، ایران می‌تواند از طریق عبور دادن خط لوله از کف دریای عمان گاز خود را به هند منتقل کند.

افتتاح خط لوله

اولین محموله نفت از خط لوله باکو – جیهان در تاریخ 3 ژوئن 2006 در جیهان توسط تانکر انگلیسی‌ هاوتیم
بارگیری شد. در ابتدا قرار بود این بارگیری یک هفته زودتر صورت گیرد، اما به علت دزدی نفت خام از خط لوله در روستایی در نزدیکی جیهان با تأخیر مواجه شد. نیروهای امنیتی بلافاصله در محل حاضر و اقدامات شدیدی انجام دادند.

رؤسای جمهوری ترکیه، گرجستان و آذربایجان، سه کشوری که خط لوله از قلمرو کشور آنها می‌گذرد، در روز 13 ژوئیه در، آدانای ترکیه در مراسم افتتاح رسمی آن شرکت کردند.

نفت آذربایجان، پس از عبور. از خط لوله 1076 کیلومتری در خاک ترکیه، به بندر جیهان رسید، این کار پس از یک سال تأخیر انجام گرفت. قبلاً مقرر شده بود این خط لوله در نیمه دوم سال 2005 به بهره‌برداری برسد.

اولین محموله نفت خام آذربایجان در تاریخ 10 مه 2005 از باکو به لوله پمپاژ شد و در 17 نوامبر 2005 به مرز ترکیه رسید. انتقال نفت از این مسیر، ترافیک تنگه‌های بسفر و داردانل را کاهش خواهد داد. ترکیه این امر برای متقاعد کردن غرب و کشورهای حوزه دریای خزر از جمله روسیه مستمسک قرار داده است و استراتژی خود را در جهت تبدیل ترکیه به مرکز ثقل توزیع انرژی اروپا پیش برده است.

دلایل عدم انتخاب مسیر ایران

در پاسخ به پرسشی دربارة علت عدم انتخاب مسیر ایران می‌توان به دلایل زیر اشاره کرد. نفت مازاد حوزه دریای خزر پس از استخراج از چهار جهت می‌توانست به بازارهای جهانی صادر شود:

الف – در جهت شمال از طریق خاک روسیه به بنادر دریای سیاه

ب – در جهت شرق از طریق آسیای مرکزی به چین

ج – در جهت جنوب از طریق ایران به خلیج فارس

د – در جهت غرب از طریق گرجستان به دریای سیاه یا از طریق گرجستان و ترکیه به دریای مدیترانه

با توجه به و حضور ایالات متحده در قفقاز و پیگیری اهداف استراتژیک (انزوای روسیه و جلوگیری از پیمان این کشور با کشورهای منطقه) و اقتصادی (بهره‌گیری بیشتر از نفت و تأمین و تضمین مقداری از نیازهای نفتی مصرفی)، طبیعی بود که خطوط انتقال نفت خزر – نووروسیسک نمی‌توانست مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، روسیه از این معادله حذف شد. در گزینه دوم، چون چین دومین اقتصاد بزرگ جهان بعد از ایالات متحده است و روزانه به 5 میلیون بشکه نفت وارداتی نیاز دارد، خط لوله مزبور نمی‌توانست به سوی شرق امتداد پیدا کند. آمریکا خواهان آن است که انتقال انرژی از طریق راه‌های آبی تحت نظارت آن کشور صورت گیرد و در پی تحقق اهداف استراتژیک و اقتصادی خود می‌باشد. بنابراین، این گزینه نیز رد شد.

در مورد سوم یعنی در جهت جنوب به سوی ایران، دو موضوع مطرح است:

الف – در صورت عبور خط لوله نفت حوزه دریای خزر از ایران، ایران به ابزاری برای تحمیل ارادة سیاسی خود بر منطقه دریای خزر دست می‌یافت و بر قدرت منطقه‌ای آن افزوده می‌شد و علاوه بر آن از نظر اقتصادی ثبات بیشتر و درآمد بیشتری کسب می‌کرد.

ب – در صورت عبور خط لوله از ایران، این نفت به خلیج فارس می‌رفت که هم با تراکم زیاد حمل و نقل نفت روبروست و هم اینکه بازاری که برای این نفت مترتب بود، در اروپا و دریای مدیترانه قرار داشت. از طرفی، در صورتی که این نفت به پایانه‌های نفتی ایران در خلیج فارس می‌رسید، باید با استفاده از تانکرهای نفت‌کش با گذر از تنگه هرمز (که خود دارای مشکلات امنیتی زیادی است) وارد دریای عمان می‌شد و سپس با گذر از تنگه باب المندب وارد دریای سرخ می‌شد. از آنجا نیز باید با عبور از کانال سوئز و پرداخت حق ترانزیت وارد دریای مدیترانه می‌شد تا به بازارهای مصرف در اروپا برسد.

بنا به دلایل فوق، طبیعی بود که گزینه غرب از نظر اقتصادی و استراتژیکی مناسب‌تر از ایران بود. طبیعی بود که دریای سیاه نمی‌توانست به عنوان پایانه انتخاب شود، زیرا در آن صورت ترکیه، آمریکا و ناتو نمی‌توانستند از این نمد کلاهی برگیرند. برای توجیه نامناسب بودن این گزینه، ناامنی استانبول و ترافیک زیاد تنگه بسفر مطرح شد. اتخاذ این سیاست‌های مزورانه از جانب ترکیه با هدف حذف ایران و ارتقای اهمیت ژئوپلیتیکی و اقتصادی این کشور انجام شد که سرانجام به حذف روسیه، ایران و گرجستان از معادلة نفت خزر منجر شد. اکنون ترکیه خود یکه‌تاز میدان شده است و به مرکز انتقال انرژی منطقه تبدیل شده است. انتقال گاز ایران به ترکیه و گاز روسیه به ترکیه سبب تقویت موقعیت جهانی ترکیه شده است.

سخن پایانی

حدود سه دهه از انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد و از وابستگی کشور به تنگة هرمز نه تنها کاسته نشده بلکه افزوده نیز شده است. حدود 100% نفت صادراتی و بیش از 80% صادرات و واردات کالاهای غیرنفتی ایران از این آبراهه صورت می‌گیرد. چرا تاکنون در کشور در این خصوص که مسیری امن‌تر برای جایگزینی این آبراهه در نظر گرفته شود، چاره‌اندیشی نشده است؟ چرا جنوب شرقی ایران و ساحل این قسمت فراموشی سپرده شده و لوله نفتی به سوی دریای عمان و ساحل جنوب شرقی (مثلاً خلیج گواتر) کشیده نشده است؟ این منطقه که از خلاء ژئوپلیتیکی رنج می‌برد، ”ربع الخالی“ ایران است. توزیع جمعیت در این منطقه (استان سیستان و بلوچستان، و بخش‌هایی شرقی استان‌های کرمان و هرمزگان) نامناسب می‌باشد. با استفاده از این خلاء ژئوپلیتیکی، قاچاق مواد مخدر،‌ اسلحه و انسان، در این منطقه رواج یافته است که امنیت ملی، وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران را تهدید می‌کند. در صورتی که انتقال فعالیت‌های پایانه‌های نفتی به این منطقه می‌توانست بسیاری از مسائل فوق را حل کند.

با توجه به شکنندگی خلیج فارس و تنگه هرمز، چگونه انتظار ‌داشتیم خط لوله باکو – جیهان با عبور از قلمرو ایران به خلیج فارس منتهی شود؟

سخن آخر، اینکه چه نخواهیم و چه بخواهیم، این پدیده رخ داده است و باید به جای انتقاد و ناسازگاری با آن، به نحوی با آن کنار آمد و استمرار انتقال نفت از این طریق را سبب ارتقای امنیت و توسعه اقتصادی منطقه تلقی کرد یعنی همان چیزی که خود به دنبال آن می‌باشیم. اکنون که شرایط جدیدی از سوی دیگر بازیگران به وجود آمده باید آن را پذیرفت و برخورد منطقی و مناسب با آن صورت داد.