02 دی 1391
این پژوهش قصد دارد روشن سازد چه ارتباطی را میتوان میان توسعهیافتگی ایران، ترکیه و مصر در جایگاه برجستهترین کشورهای منطقه خاورمیانه و نخبگان سیاسی که بر آنها حکومت کرده و یا هنوز حکومت میکنند برقرار ساخت. تأکید نیز بر نوع سیاست خارجی و نوع بده ـ بستانی است که رهبران این کشور در دهههای گذشته با محیط بینالمللی خویش در پیش گرفتهاند. این پژوهش سه کشور در منطقه خاورمیانه را بررسی میکند: یک دولت عربی (مصر) و دو دولت غیرعرب (ایران و ترکیه). این موارد به ما امکان میدهد تا انواع الگوهای ساختار نخبگان آنها در سیاست خارجی را مورد بررسی قرار دهیم که نمونههایی از نظامهای سیاسی و اجتماعی در حال گذار ایران و مصر تا نسبتاً مدرن ترکیه را شامل میشود. همچنین نظامهای نسبتاً باثبات (ترکیه) و تا حدی بیثبات (مصر) در این پژوهش گنجانده شدهاند. برخی از آنها انقلابهای سیاسی را از سرگذراندهاند (مصر و ایران) درحالیکه ترکیه دگرگونی نهادی تدریجیتر یا تکامل را تجربه کرده است.
باور بر این است که اگر نخبگان سیاسی بهصورت سست و ضعیف حکومت کنند، ممکن است ظرفیتهای توسعهای خود را به موازاتی که جامعه بهدستههای کشمکشگر قومی، منطقهای و طبقاتی تجزیه میشود و در صحنه بینالمللی دگرگونیهایی شگرف روی میدهد، از دست بدهند. تعامل میان نخبگان و فرایند توسعه دارای گونهگونی است. میتوان دستههایی از نخبگان را در جوامع دستخوش نوسازی یافت: نخبگان سنتی غیر انطباقگرا، نخبگان سنتی انطباقگرا، نخبگان در حال گذار (یاریگر)، یا نخبگان مدرن پایدارتر. بنابراین بررسی پیشینههای اجتماعی، تحصیلات، توزیع شغلی، تعهدات و ارزشهای سیاسی، رفتار سیاسی و غیره میتواند نکات بسیاری دربارة رابطة میان دگرگونیهای اجتماعی ـ اقتصادی که ویژگی نوسازی است از یک سو و دگرگونی سیاسی از سوی دیگر ارائه کند.
منبع: کتاب سیاست خارجی توسعه گرا، مرداد ١٣٨٧