چکیده

تروریسم یکی از مقوله‌های مهم و پیچیده در حوزه امنیت ملی و بین‌المللی در جهان امروز می‌باشد. این پدیده به علت پیوند با تکنولوژی‌های نوین، به یک معضل راهبردی تبدیل شده و توانسته گروه‌های کوچک، اما با ساختاری پیچیده را به بازیگران مهم عرصه بین‌المللی تبدیل نماید. به طوری که در سال‌های اخیر، با گسترش پدیده تروریسم، جامعه بشری مورد تهدید قرار گرفته است. یکی از مناطق جهان که همواره هدف حملات تروریستی قرار گرفته؛ منطقه آسیای جنوبی است و کشور پاکستان نیز که در این منطقه واقع شده است، هم خود قربانی تروریسم بوده و هم در گسترش این پدیده در جهان نقش عمده‌ای ایفا کرده است. با این وجود، این کشور یکی از متحدین اصلی ایالات متحده امریکا، در جنگ علیه ترور بوده است. زمینه‌ها و علل شکل‌گیری و گسترش تروریسم در پاکستان، بسیار پیچیده و مبهم می‌باشد؛ به طوری که با وجود اجماع جامعه جهانی برای یاری رساندن به این کشور در مبارزه با تروریسم، تاکنون موفقیت زیادی در این زمینه حاصل نشده و تنها به پیچیدگی موضوع افزوده شده است. در این مقاله ماهیت، علل و اهداف تروریسم در پاکستان و جایگاه این کشور در جنگ علیه ترور جهانی، با توجه به اتحاد آن با ایالات متحده امریکا مورد بررسی قرار می‌گیرد.

کلیدواژه‌ها: تروریسم، پاکستان، آسیای جنوبی، امریکا، افراط گرایی مذهبی.

 

 

مقدمه

تروريسم يكي از معضلات گسترش یافته و پیچیده جوامع امروزي است كه دولت‌ها و ملت‌ها را بیش از گذشته به خود مشغول ساخته است. با وجود تلاش‌هاي انديشمندان، صاحب نظران و سازمان‌هاي بين‌المللي، تعريف جامع و دقيقي از تروریسم كه مورد اقبال همگاني باشد، در دست نيست. امروزه، تعریف تروریسم بسیار مشکل است؛ زیرا معنی و مفهوم این واژه در دهه‌های اخیر مکرراً در حال تغییر بوده است. با این وجود، در تعریف کلی از تروریسم می‌توان بدین تعریف اشاره کرد که «تروریسم ناظر بر اقدام غیر مشروع و توأم با رعب و وحشت، جهت کشتن و حذف فیزیکی یک یا چند انسان و یا تخریب اماکن و اهداف مهم با نیت سیاسی و یا دستیابی به اهداف معین سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تعریف می‌شود».

بی‌شک تروریسم، یکی از مسائل و مشکلات مهم جامعه کنونی است. صدها سمینار و کنفرانس برای شناختن و بررسی علل و ریشه‌های آن و روش‌های جلوگیری از آن تشکیل شده و هزاران کتاب برای پژوهش درباره آن از دیدگاه‌های گوناگون و در زمینه‌های مختلف مانند جامعه شناسی، سیاسی، حقوقی، مذهبی و اخلاقی منتشر شده است. لیکن نه تنها تروریسم از بین نرفته یا تخفیف نیافته، بلکه بر وسعت دامنه و تنوع صور آن افزوده شده است.

اغلب ترور، عملی منفرد یا عاطفی نیست بلکه اقدامی است گروهی، سازمان یافته و حتی استراتژی سیاسی، و با جنگ نامتعارف ارتباط نزدیکی دارد. در این چهارچوب، تروریست‌ها کسانی هستند که به هیچ نیروی نظامی شناخته شده متعارف، رسمی و یا کلاسیک تعلق ندارند و اغلب به عنوان بازیگران سرکش شناخته می‌شوند. در این عرصه اغلب تروریست‌ها خود را جدایی‌طلب، مبارز آزادی بخش، انقلابی، شبه نظامی، چریک، مجاهد یا فدایی معرفی می‌نمایند. نکته قابل ذکر دیگر این است که تروریسم در ادبیات سیاسی بسیاری از کشورها همواره به عنوان یک مسئله و یا موضوع امنیتی مهم مطرح بوده است؛ اما پس از حادثه 11 سپتامبر، به یکی از مهم‌ترین مسئله‌های امنیت بین‌المللی تبدیل شد.

تروریسم در منطقه آسیای جنوبی و به ویژه پاکستان، سابقه‌ای طولانی دارد. پدیده تروریسم در پاکستان از دهه 1980، رواج پیدا کرد؛ مهم‌ترین علت این امر تجاوز اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در سال 1979 و پیامد آن جنگ با کمونیسم بود که برای یک دهه ادامه پیدا کرد. در این زمان افراد زیادی تحت حمایت ایالات متحده امریکا و عربستان سعودی آموزش فعالیت‌های چریکی و جنگ‌های نامنظم را گذراندند و توسط این کشورها حمایت مالی می‌شدند؛ در عین حال افکار افراطی در میان این افراد رواج یافت که پس از آن منجر به شکل‌گیری گروه‌های مختلفی، با اندیشه‌های جزم اندیشانه در کشورهای پاکستان و افغانستان شد. همچنین، در این زمینه می‌توان به گسترش منازعات شیعه و سنی در این کشور اشاره کرد.

اما، این موضوع تنها دلیل گسترش این پدیده در پاکستان نبوده است؛ مناقشات مرزی این کشور با همسایگان خود، به ویژه افغانستان و هندوستان، تنوع گروه‌های قومی و مذهبی در این کشور، همچنین رواج افکار ضدغربی و دشمنی با غرب و به ویژه ایالات متحده امریکا، از دیگر دلایل گسترش تروریسم در این کشور بوده است.

در طول جنگ شوروی- افغانستان در دهه ۱۹۸۰، پاکستان یکی از متحدان اصلی امریکا بود. اما روابط آنها هنگامی که امریکا به خاطر سوءظن‌هایی نسبت به استفاده پاکستان از فعالیت‌های هسته‌‌ای، تحریم‌هایی را علیه آن کشور اعمال کرد، روبه سردی گذاشت. پس از حملات ۱۱ سپتامبر و جنگ علیه تروریسم، روابط امریکا و پاکستان، به ویژه پس از اینکه پاکستان حمایت خود را از رژیم طالبان ظاهراً متوقف نمود، بهبود یافت. هم اکنون پاکستان، یکی از متحدان اصلی امریکا در جنگ علیه ترور جهانی است. مقاله حاضر، زمینه‌ها، علل و اهداف شکل‌گیری تروریسم در پاکستان را مورد بررسی قرار می‌دهد.

تاریخچه تروریسم در پاکستان

به زعم بسیاری از تحلیل‌گران، رواج پدیده تروریسم در پاکستان از دهه1980، متأثر از پیامدهای تجاوز اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در سال 1979، بوده است که تحت نام جنگ با کمونیسم آغاز و برای یک دهه ادامه پیدا کرد. این جنگ مبارزان متعددی را به اسم «جهاد»، از سراسر جهان به آسیای جنوبی کشاند؛ که اغلب توسط ایالات متحده و یا عربستان سعودی حمایت ملی می‌شدند. این جنگجویان که به نام «مجاهدین» شناخته می‌شدند، با انجام فعالیت‌های تروریستی در خاک پاکستان، ویرانی‌هایی را در این کشور به جا گذاشتند. علاوه بر این، یکی دیگر از دلایل گسترش تروریسم در پاکستان، اختلافات مرزی این کشور با همسایگان خود، به ویژه با هند بر سر مسئله کشمیر بوده است؛ که این مسئله در تشدید منازعات در این کشور مؤثر واقع شده است.

همچنین، گفته می‌شود که خشونت فرقه‌ای و مذهبی، که به صورت ادامه‌دار تاکنون، سیاست‌های این کشور را مختل کرده است، از سیاست‌های اسلام گرایانه نادرست و مناقشه برانگیز ژنرال محمد ضیاءالحق، نشئت گرفته است که در طول دوران تصدی او از سال 1977 تا 1988، آغاز و استمرار یافت. این سیاست‌ها به گروه‌های مذهبی در این کشور، قدرت زیادی بخشید و در عمل باعث گسترش جزم اندیشی و تعصب مذهبی در میان توده‌ها شد. علاوه بر این، در بحث از تروریسم در پاکستان، باید از برخی گروه‌های واگرای داخلی یاد کرد که با عنوان جنبش‌های جدایی طلبانه در پاکستان از آنها نام برده می‌شود و مهم‌ترین آنها جنبش آزادی بخش بلوچستان بوده است. این جنبش، بعد از جنگ آزادی‌بخش بنگلادش در سال 1971، که منجر به جدایی و استقلال موفقیت‌آمیز پاکستان شرقی سابق از پاکستان شد؛ فعالیت گسترده خود را آغاز کرد. هم اکنون ارتش آزادی‌بخش بلوچستان، برای دستیابی به استقلال، با استفاده از حملات چریکی، با اهداف نظامی و غیرنظامی فعالیت دارد.

براساس گزارش برخی از منابع خبری، 90 درصد از کل فعالیت‌های تروریستی در سال 1987 در سطح جهان، در پاکستان رخ داده بود. این موضوع می‌تواند به وضعیت جمهوری اسلامی پاکستان، به عنوان ششمین کشور در جهان به لحاظ دارا بودن فرهنگ‌ها، زبان‌ها، سنن و رسوم متنوع و مختلف، نسبت داده شود. فرهنگ‌های مختلف در پاکستان با ایدئولوژی‌های متفاوتی همراه هستند که اغلب برتری فرهنگ خود را ترغیب می‌کنند. آژانس اطلاعاتی پاکستان (آی.اس.آی)، اغلب به ایفای نقشی مهم در حملات تروریستی در جهان از جمله حملات 11 سپتامبر در ایالات متحده، فعالیت‌های تروریستی در کشمیر، بمب گذاری‌های قطار در بمبئی، بمب گذاری‌های لندن، حمله تروریستی به پارلمان هند، بمب گذاری‌های وارناسی (یکی از شهرهای قدیمی هندوستان) و بمب گذاری‌های حیدرآباد متهم شده است. همچنین اسنادی از حمایت آی.اس.آی از نیروهای طالبان و عضوگیری و آموزش مجاهدین برای جنگ در افغانستان و کشمیر، وجود دارد. همچنین گفته می‌شود که پاکستان به بهشتی امن برای گروه‌های تروریستی مانند القاعده، لشکر طیبه و سپاه صحابه تبدیل شده است. این مسئله، حتی پیش از حملات 11 سپتامبر و با وجوی که تشکیلات طالبان توسط پاکستان به رسمیت شناخته شده بود، نمود داشت؛ هرچند که قسمتی از آن به صورت روابط دوجانبه تعریف می‌شد. همانطور که توسط دیده‌بان حقوق بشر، مطرح شده است: «پاکستان به پناه دادن و آموزش طالبان برای انجام عملیات‌های تروریستی، درخواست بودجه برای طالبان، تأمین مالی عملیات آنها، حمایت دیپلماتیک از طالبان در خارج از افغانستان و پاکستان، سازماندهی به آموزش مبارزات طالبان و تربیت نیروهای انسانی ماهر برای خدمت در ارتش آنها و جهت‌دهی به تهاجم‌ها، تهیه و تسهیل حمل محموله‌های سوخت و مهمات برای آنها و گاهی اوقات ظاهراً به طور مستقیم حمایت از مبارزات طالبان، متهم می‌شود».

 

 

علل شکل‌گیری تروریسم در پاکستان

دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باعث می‌شود برخی جوامع مورد تهدید تروریسم واقع شوند و یا اینکه برخی جوامع مستعد پرورش تروریسم باشند. تروریسم می‌تواند دلایل فردی یا اجتماعی داشته باشد. عوامل مختلفی باعث می‌شود که یک تروریست، با سایر افراد جامعه متفاوت باشد. گاهی ممکن است مفروضات نادرستی در ذهن تروریست، وی را تشویق به اعمال خشونت‌آمیز نماید.

گروه‌های مختلف تروریستی، انگیزه‌های متفاوتی دارند. به لحاظ سنتی، بیشتر تروریست‌ها انگیزه‌های قومی – ناسیونالیستی برای اقدامات خود دارند. معمولاً آنها از اقوامی هستند که مورد ستم یا بی‌مهری دولت واقع شده‌اند. همچنین، ممکن است تروریست‌ها انگیزه‌های مذهبی داشته باشند و یا اینکه اقدامات آنها ناشی از بی‌عدالتی اجتماعی و یا تعصب باشد؛ همینطور ممکن است اهداف خاص‌تری داشته باشند. عوامل عمده‌ای را در بروز و ظهور تروریسم در پاکستان می‌توان برشمرد. چنانچه خشونت‌های فرقه‌ای، قومی و جدایی‌طلبانه، افراط گرایی مذهبی، اختلافات مرزی با همسایگان، نقش آژانس اطلاعاتی پاکستان (آی اس آی)، ائتلاف شکننده و بی‌اعتمادی میان پاکستان- امریکا در جنگ علیه تروریسم و ظهور احساسات ضد امریکایی، در این زمره است.

الف) اختلافات مرزی با همسایگان

پاکستان مدت‌های زیادی روابط ناآرامی را با هند داشته ‌است. اختلاف بلندمدت بر سر کشمیر، به جنگ‌های تمام عیاری با هند در ۱۹۴۷ و ۱۹۶۵، انجامید. همچنین، جنگ داخلی در ۱۹۷۱، به جنگ آزادی خواهانه بنگلادش که خودجوش بود و جنگ ۱۹۷۱ هند- پاکستان تبدیل شد. این دو کشور با یکدیگر رقابت هسته‌ای نیز دارند. پاکستان برای نشان دادن برابری خود در قبال آزمایش‌های هسته‌‌ای هند، در سال ۱۹۹۸، آزمایش سلاح‌های هسته‌‌ای را انجام داد و به طور رسمی، تنها کشور مسلمان دارای سلاح‌های هسته‌ای شد. با این وجود، روابط این کشور با هند، پس از آغاز مذاکرات صلح در ۲۰۰۲، رو به بهبود است. هرچند پس از حملات گسترده بمبئی در سال 2008 و متهم شدن پاکستان توسط هند، این روابط به تیرگی گرایید.

هند بر سر مسئله كشمير، ٣ جنگ با پاكستان داشته است. از زمان استقلال از انگليس درسال ١٩٤٧، روابط هند و پاكستان، كه هر دو از قدرت‌هاي اتمي جنوب آسيا محسوب مي‌شوند، تيره بوده و مناقشاتي مرزي نيز ميان دو كشور جريان داشته است. ناحيه كشمير مورد ادعاي هندوستان و پاكستان است. هر دو كشور هند و پاكستان، به طور جداگانه، قسمت‌هايي از اين منطقه را اداره مي‌كنند و اين مناطق توسط خط كنترل از هم جدا شده است.

هند نیز، يکي از کشورهايي است که بارها توسط نيروهاي تروريستي مورد حمله قرار گرفته است؛ بخصوص طي سه دهه اخير که گروه‌هاي افراطي در پاکستان رشد فزاينده داشته‌اند، هند دائم با اين پديده درگير بوده است. با آغاز جهاد در افغانستان، گروه‌هاي جدايي‌طلب کشمير در سايه حمايت‌هاي رژيم کودتايي ضياءالحق، رشد يافت و گروه انصارالمجاهدين و لشکر طيبه مهم‌ترين گروه‌هاي افراطي کشميري بود که با افکار سلفي‌گري در پاکستان شکل گرفت و حملات خرابکارانه را در داخل هند با همکاري سرويس‌هاي اطلاعاتي پاکستان، سازماندهي کرد. گروه‌هاي افراطي کشميري پس از تشکيل گروه القاعده در دهه هشتاد، با اين گروه پيوند ناگسستني برقرار کرد و به يکي از شاخه‌هاي اين گروه تبديل شد. از آنجايي که تمامي گروه‌هاي افراطي از سوي يک منبع حمايت و هدايت مي‌شد، گروه‌هاي افراطي کشميري در کنار طالبان، عملیات‌های تروریستی زیادی را در پاکستان و مناطق مرزی آن، رهبری کرده‌اند.

حملات تروریستی در شهر بمبئی هندوستان در سال 2008، باعث بروز اختلاف شدیدی بین هند و پاکستان شد. حکومت هندوستان، اسلام گرایان افراطی پاکستان را مسئول این حملات شناخته و در مرز مشترک خود با این کشور، نیروی نظامی مستقر کرد؛ پاکستان نیز پاسخ مشابهی داد. این در حالی بود که بحران بین دو کشور، در پی تلاش‌های دیپلماتیک که ماه‌ها به طول انجامید، سرانجام در سال 2002، فروکش کرد. پاکستان و هند هر دو دارای بمب اتمی هستند و هرگونه درگیری بین آنها دنیا را نگران می‌کند.

 

به علاوه، پاکستان همچنان بر سر خط دیورند با افغانستان اختلاف دارد. در زمانی که بریتانیا در هند حضور داشت، قسمت‌های زیادی از جنوب افغانستان را با کشیدن خط دیورند جدا کرد که عبارت بودند از بخش عظیمی از پاکستان کنونی، بعد از تجزیه هندوستان و به وجود آمدن پاکستان. افغانستان خواستار استقلال بلوچستان و ایالت سرحد (پشتونستان) از پاکستان شد و حتی تا سر حد جنگ با پاکستان پیش رفت که با وساطت برخی کشورها از مخاصمه خودداری کرد. با کودتای کمونیستی در افغانستان، پاکستان از این فرصت استفاده کرد و با اردوگاه غرب متحد شد و از مجاهدین افغان حمایت کرد و با پول و سلاح‌هایی که غرب برای کمک مجاهدین داده بود، ارتش و سازمان اطلاعاتی خود را مجهز کرد و با اجیر کردن مزدورهایی، بسیاری از زیرساخت‌ها و همچنین شخصیت‌های سیاسی افغانستان تحت حاکمیت کمونیست‌ها را از بین برد که شرح آن در این مقاله نمی‌گنجد. در قسمت‌های بعدی مقاله اختلافات این دو کشور بیشتر توضیح داده می‌شود.

ب) درگیری‌های قومی، قبیله‌ای و مذهبی

پس از پايان نظام دوقطبي و در دوران جديد، تروريسم به اشكال و انحاء مختلف ظهور پيدا كرده است. از میان مهم‌ترين علل و دلايل گسترش تروریسم و موفقيت تروريست‌ها مي‌توان به چند مورد اشاره كرد که در اين ميان ناکارآمدی و بد کارکردی برخي دولت‌ها در انجام اصلاحات و تغييرات اجتماعي، با هدف وارد ساختن حاشيه نشينان به متن، که ناخواسته در دامن زدن به اقدامات تروريستی، مؤثر بوده است. از اين روست كه پس از پايان جنگ سرد و تسريع روند جهاني شدن در ابعاد مختلف و بروز مسائل و مشکلات ارضي، قومي، نژادي، فرهنگي و به ويژه اقتصادي، موجب پديد آمدن مشكلات متنوع براي بخش‌هاي بزرگي از جوامع بشري شد و بسياري از جوانان درگير اين مشكلات كه افق روشني را حتي در دوردست برای خود متصور نيستند، براي ابراز نارضايتي و جلب توجه جهانيان، به اعمال تروريستي روي آورده‌اند. بیشتر جوامع و فرهنگ‌ها خود را به درجات مختلف با تغییرات مهم ناشی از جهانی شدن منطبق کردند، اما این فشارها منجر به مقاومت واقعی می‌شد. بنیادگرایی مذهبی مهم‌ترین شکل این مقاومت بود.

واقعيت‌ها، نشان دهنده اهميت آشكار شكاف‌هاي مذهبي ـ قومي در پيدايش كشمكش‌هاي خشونت‌آميز مي‌باشد و شكاف ريشه‌دار قومي و زباني به طور اجتناب ناپذيري، مشكلات پيچيده‌اي را براي يكپارچگي سياسي و تأمين نظم سياسي و ثبات پايدار، به وجود مي‌آورد؛ به خصوص در مواردي كه نهادها و سازمان‌هاي رسمي سياسي، در امتداد خطوط شكاف قومي (مذهبي، زباني يا نژادي) توسعه يافته باشند.

گروه‌های قومي، زمانی از ظرفیت اقدام و بسيج سياسي برخوردار می‌شوند که به طرق مختلف و متفاوت از طرف گروه‌های حاکم و يا دولت، مورد تهديد و تعدي قرار گيرند؛ در این زمان می‌توان انتظار جنبش قومي را داشت. بنابراين، بيشتر جنبش‌هاي قومي در دهه‌هاي پاياني قرن بیستم، در پاسخ به تهديدات محيط سياسي داخلی مانند حذف، انكار و يا تبعيض ظهور يافته اند.

 بوزان معتقد است كه هويت ملي، اغلب از داخل كشور چند قومي مورد تهديد قرار مي‌گيرد. وجود شكاف‌هاي ريشه‌دار، امكان انسجام نيازها، ارزش‌ها و علائق مشترك ملي را بيش از آن مقدار كه از قبل وجود داشته است، نمي‌دهد و هرگروه قومي، هويت جمعي خاص خود را براساس ارزش‌ها و علائق گروهي، به جاي علائق ملي، ايجاد مي‌كند.

مطالب پیشین در مورد کشور چند قومیتی و چند فرهنگی پاکستان نیز صدق می‌کند. پاکستان براساس آمار تخمینی 2008، جمعیتی حدود ۱۷۲٬۸۰۰٬۰۰۰ نفر دارد. اکثر پاکستانی‌ها به گروه قومی هند و آریایی تعلق دارند. این گروه‌های قومی عمده به گروه‌های قومی کوچک‌تری تقسیم می‌شوند. پنجابی‌ها 68/44 درصد، سندی‌ها 36/17 درصد، پشتون‌ها 36/12 درصد، سرایکی‌‌ها 38/8 درصد، مهاجر اردو 57/5 درصد، بلوچ‌ها 57/3 درصد و سایر اقوام 08/6 درصد از جمعیت را تشکیل می‌دهند.

داده‌های سرشماری نشان می‌دهد که ۹۶ درصد از جمعیت این کشور مسلمان هستند که ۸۰ درصد آنها سنی و ۱۹ درصد شیعه‌ می‌باشند. بقیه جمعیت پاکستان را مسیحی‌ها، هندوها، یهودی‌ها، سیک‌ها، پارسی‌ها، احمدی‌ها و آنیمیست‌ها (که عمدتاً کالاشای چیترال هستند)، تشکیل می‌دهند. تعداد کمی بودایی نیز در آمار پاکستان وجود دارند؛ با این وجود این افراد در قسمت لاداخ که توسط هند اداره می‌شود، و پاکستان ادعای مالکیت آن را دارد، زندگی می‌کنند. نوع جمعیتی پاکستان در سال ۱۹۴۷، با ورود مسلمانان به پاکستان و هندوها و سیک‌ها به هندوستان، به شدت تحت تأثیر قرار گرفت. براساس اطلاعات کمیسیون عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۵، هنوز بیش از ۳ میلیون مهاجر (که تقریبا ۸۱ درصد آنها را پشتون‌ها تشکیل می‌دهند)، به علت جنگ‌های جاری افغانستان، در پاکستان باقی مانده‌اند و ۸۳ درصد از مهاجران، هدف خود را اقامت دائم در پاکستان می‌دانند.

پاکستان در نواحی قبیله‌ای که به صورت فدرال اداره می‌شود و رهبران قبیله‌ای آن مناطق از طالبان حمایت می‌کنند، با بی‌ثباتی‌هایی روبه‌رو است. پاکستان برای سرکوبی ناآرامی‌های محلی، مجبور به استقرار نیروهای ارتش خود در این نواحی شده‌ است. این در حالی است که آتش‌بس اعلام شده بین رهبران قبیله‌ای و دولت پاکستان، ثبات لازم را به منطقه باز نگردانده است.

اضافه بر این، پاکستان مدت زیادی است که در بزرگ‌ترین ایالت خود، یعنی بلوچستان، دچار بی‌ثباتی است. ارتش برای جنگ با شورشیان در این استان، از سال ۱۹۷۳ تا سال ۱۹۷۶ مستقر بوده است. ثبات اجتماعی پس از اینکه رحیم‌الدین خان به عنوان مجری حکومت نظامی در سال ۱۹۷۷ منصوب شد، در این منطقه از پاکستان کم و بیش احیاء گردید. پس از صلح و آرامش نسبی در طول دهه‌‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، برخی از رهبران قبیله‌های بانفوذ بلوچ، باز هم یک جنبش جدایی‌طلبانه را، پس از اینکه پرویز مشرف در ۱۹۹۹ به قدرت رسید، آغاز کردند.

برخی رهبران گروه‌های تروریستی، از گرایش‌های مذهبی افرادی که به لحاظ روانشناختی مستعد اعمال خشونت‌آمیز هستند، استفاده کرده و عملکرد تروریستی خود را با نام دین توجیه می‌کنند. شایان ذکر است که در زمینه افراط گرایی مذهبی، مسجد سرخ و مدرسه ديني حفصه كه وابسته به آن است، در دوره ضياءالحق و با هزينه دولت و حضور افراد وابسته به ارتش، با اين هدف پايه گذاري شد تا افراد داوطلب دروس و علوم ديني، فنون و آموزش‌هاي نظامي را فراگرفته و تحت عنوان جهاد به افغانستان و كشمير هند، براي انجام عمليات نظامي اعزام شوند.

به دنبال خروج ارتش سرخ از افغانستان و بروز اختلافات ميان مجاهدين، طالبان از ميان طلاب مسجد سرخ و ديگر مدارس وابسته به تفكر وهابي در پاكستان، شكل گرفته و در افغانستان مدارس ديني و حوزه‌ها را در دست گرفتند كه كاملاً مطابق با اهداف و سياست‌هاي بلند مدت دولت پاكستان در افغانستان بود. اما پس از حادثه 11 سپتامبر و چرخش سياست دولت مشرف درباره طالبان و گروه‌هاي تندرو مذهبي كه عمدتاً حاميان طالبان در پاكستان بودند، آنها مخالفت با دولت را آغاز نمودند كه نتيجه آن صدها مورد بمب‌گذاري و عمليات تروريستي در اين كشور، طي چند سال اخير است.

يكي از مهم‌ترين مراكزي كه در پاكستان پايگاه نيروهاي مذهبي شناخته شده و چالشي جدي براي دولت ايجاد كرده بود، همين مسجد است. مولوي عبدالعزيز غازي و برادرش عبدالرشيد غازي به عنوان مسئولان اين مسجد، از مدت‌ها قبل با سخنراني‌هاي تند و بيانيه‌هاي شديدالحن خود، دولت پاكستان را تهديد كرده‌اند كه بايد قوانين و شئونات اسلامي به طور كامل در پايتخت اجرا شود، در غير اين صورت، وارد عمل خواهند شد و در مقابل دولت خواهند ايستاد.

اين گروه با مشاهده كوتاهي‌هاي دولت مشرف، در برآوردن اهدافشان، به صورت عملي به برخي از مراكز و فروشگاه‌ها در اسلام آباد، كه به زعم آنها مراكز فساد بوده است، حمله كردند. نظم و امنيت پايتخت را مختل كردند و به شدت دولت نظامی پرویز مشرف را تحت فشار قرار دادند. از ديگر سو، مشرف از سوي آمريكا و دولت‌هاي غربي هم همواره متهم شده است كه در مبارزه با تروريسم و نيروهاي مذهبي پاكستان، به طور جدي مقابله نمي‌كند و برخوردي سهل ‌انگارانه از خود نشان مي‌دهد. افزايش اين فشارها باعث شد تا دولت مشرف در سياست‌هاي داخلي و خارجي خود، به ويژه در مسئله افغانستان و كشمير هند، كه دولت پاكستان همواره از گروه‌هاي تندروي مذهبي بر ضد هند و نيز حربه‌اي براي كسب امتياز در افغانستان از آن استفاده مي‌كرد، تجديد نظر كند. تغيير سياست‌هاي دولت پاكستان، اين نيروها را به مهره‌اي بي‌ارزش و سوخته مبدل ساخت كه در شرايط فعلي، تنها مزاحم و دردسر ساز بودند. از اين رو دولت پاكستان پرونده مسجد لعل را به عنوان حركتي نمادين در دستور كار خود قرار داد.

نكته جالب توجه اينكه دولت پاكستان در گذشته با آزاد گذاشتن اين گروه در جمع آوري سلاح و ذخيره كردن مهمات و تداركات براي جنگي طولاني، زمينه درگيري و نهايتاً نابودي آنها را فراهم ساخت. نباید فراموش کرد كه واقعه مسجد سرخ، نقطه پاياني بر تحركات گروه‌هاي افراطي در كشور آشوب‌ زده پاكستان نمي‌باشد؛ بلكه مي‌تواند سرآغاز شورش ساير قبايل و بروز تهدیدهای جدی در اين كشور باشد. گروه‌هايي كه دولت پاكستان خود در شكل‌گيري و گسترش آنها دخيل بوده و اكنون از كنترل خارج شده و تهديدي جدي براي دولت هستند.

 جدول شماره 1: برآوردی از وضعیت عملیات تروریستی در آسیای جنوبی و پاکستان بین سال‌های 2009-2004

سال‌های 2004 تا 2009

2004

2005

2006

2007

2008

2009

تعداد حملات تروریستی در آسیای جنوبی

327

3974

4022

3607

4354

3659

تعداد حملات تروریستی در پاکستان

150

437

372

889

1838

1605

قربانیان حملات تروریستی در پاکستان

کشته شده

زخمی

گروگان

کل قربانیان

 

 

 

6324

13157

4824

24344

 

 

هویت گروه‌های تروریستی در پاکستان

افراط گرای اسلامی سنی

گروه‌های سکولار

گروه‌های اسلامی ناشناخته

گروه‌های ناشناخته

افراط گرای اسلامی شیعه

گروه‌های قومی و قبیله‌ای

 

2478

449

49

2270

2

47

 

 

گروه‌های تروریستی در پاکستان

نکته مهمی که در آغاز این مبحث اشاره به آن ضروری به نظر می‌رسد این است که با توجه به تحولات جهانی، تقسیم بندی گروه‌ها، ناظر بر تفکیک آنها به گروه‌های جهادی، آزادیبخش، و یا گروه‌هایی با انگیزه‌های مذهبی و خارج دانستن آنها از دایره گروه‌های تروریستی، به لحاظ جهانی کم‌تر پذیرفته است. به عبارت دیگر، امروزه فضای جامعه جهانی هیچ‌گونه خشونتی را با هر نام، هدف و انگیزه‌ای برنمی‌تابد و تمامی گروه‌هایی که در مبارزات خود اسلحه به دست می‌گیرند و یا ایجاد خشونت می‌کنند، همان‌گونه که از تعاریف تروریسم برمی‌آید، فارغ از جهت‌گیری مشخص، تروریست خوانده می‌شوند. همچنین، زمانی که یک کشوری مانند پاکستان، دارای یک نظم مستقر می‌باشد و حکومت مشخصی در تمامی بخش‌های آن حاکم است، نمی‌توان سخن از جنبش‌های آزادیبخش و یا گروه‌هایی با چنین انگیزه‌هایی راند. علاوه بر آن، این امر نیاز به مستندات و شناخت فراوانی از درون، و تفکیک میان اهداف واقعی و اعلامی این گروه‌ها دارد.

همچنین، تفکیک گروه‌های شیعی و سنی، و خارج کردن نام گروه‌های شیعی از سایر گروه‌ها و گزینشی عمل کردن، تأیید نمی‌شود؛ به این علت که به لحاظ عملی، همه این گروه‌ها به شیوه‌های مشابه اقدام می‌کنند. با این وجود، برخی پژوهشگران معتقدند که لزوماً گروه‌های شیعی، در دایره گروه‌های تروریستی قرار نمی‌گیرند. گروه‌های تروریستی در پاکستان، اغلب اهداف سیاسی، مذهبی، قوم گرایانه و ضدغربی دارند؛ در یکی از تقسیم بندی‌ها، این گروه‌ها را به دودسته قابل تقسیم می‌کنند:

الف) گروه‌های تروریستی داخلی

این گروه‌ها انگیزه‌های سیاسی، مذهبی و قوم گرایانه دارند و به منظور تحت تأثیر قرار دادن تحولات اجتماعی – سیاسی فعالیت می کنند و اغلب، اقدامات خود را به واسطه مذهب توجیه می‌کنند.

یکی از عوامل بسیار مهم و مؤثر در گسترش تروریسم، اختلاف و تضادهای مذهبی و ایدئولوژیکی است. دین، مذهب و ایدئولوژی عامل بسیار مهمی در برانگیختن احساسات انسان و تحریک او به انجام عملیات جسورانه و از جان گذشتگی است. در طول چند دهه اخیر، اقدامات تروریستی با انگیزه‌های آرمانگرایانه و ایدئولوژیک صورت گرفته است که برخی آنها را گروه‌های ترور مقدس می‌نامند. گروه‌هایی که با انگیزه‌های ایدئولوژیک دست به اقدامات تروریستی می‌زنند و علی‌رغم تنوع دارای ابعاد عملی مشابه هستند. همچنین، در جوامع تجزیه شده و چندقومی، بیشترین احتمال بروز تروریسم وجود دارد. این کشورها که اغلب دارای دموکراسی‌های نوپایی هستند، مستعد پرورش تروریسم هستند. از گروه‌های متهم به فعالیت‌های تروریستی در پاکستان، می‌توانیم از گروه‌های زیر نام ببریم:

1) لشکر عمر؛2) سپاه صحابه پاکستان؛ 3) تحریک جعفری پاکستان؛ 4) تحریک نفاذ شریعت محمدی؛ 5) لشکر جهانگوی؛6) سپاه محمد پاکستان؛ 7) جماعت الفقراء؛ 8) ندیم کماندو؛9) جبهه ملی مقاومت مسلحانه؛10) ارتش متحد مسلمین؛ 11) حرکت المجاهدین العالمی.

 

ب) گروه‌های تروریستی فراملیتی

تنش‌های قومی – ملی نیز می‌تواند یکی دیگر از عوامل رشد تروریسم باشد. یکی از دلایل اصلی جنگ در کشمیر، همین عامل است. فعالیت‌های تروریستی در این چهارچوب عموماً باعث تضییع حق دیگران می‌شود و این امر وقتی نمود بیشتری پیدا می‌کند که درگیری هر دو یک منطق دارد. بنابراین حل مناقشات قومی – ملی می‌تواند از گسترش و ظهور تروریسم جلوگیری کند. عدم تعادل و انسجام و بی‌قانونی در جامعه عامل دیگری برای پیدایش و رشد تروریسم است. هر قدر همبستگی و پیوند میان اقشار و اجزاء جامعه‌ای بیشتر باشد، به همان نسبت رشد تروریسم در آن کم‌تر است.

در سال‌های اخیر، جامعه جهانی با شکل جدیدی از تروریسم مواجه بوده که دارای اهداف مشخص و شبکه‌ای پیچیده است و به لحاظ جغرافیایی، محدود به کشور خاصی نیست و طرفداران آن به خاطر دستیابی به اهدافشان و نابودی مخالفانشان، دست به حملات انتحاری می‌زنند و کشتارهای وسیعی مانند آنچه که در حملات 11 سپتامبر شاهد بودیم، به راه می‌اندازند. اهداف آنها اگرچه کلی، ولی برای طرفدارانشان نویدبخش بوده و جایی برای مصالحه و مذاکره باقی نمی‌گذارد.

همچنین، ممکن است حادثه‌ای در یک کشور شروع شود و در کشور دیگری پایان یابد. در این موارد، اتباع چند کشور در یک حادثه تروریستی شرکت دارند. چنانکه در برخی موارد گروه‌های تروریستی در چند کشور مختلف شعبه دارند. این دسته از تروریست‌ها در پاکستان، شامل گروه‌های زیر می‌شوند:

1) حزب المجاهدین؛ 2) حرکت الانصار (جدیداً به عنوان حرکت المجاهدین شناخته می‌شود)؛ 3) لشکر طیبه؛4) جیش محمد مجاهدین تنظیم؛5) حرکت المجاهدین (سابقاً به عنوان حرکت الانصار شناخته می‌شد)؛ 6) البدر؛7) جماعت المجاهدین؛ 8) لشکر جبار؛ 9) حرکت الجهاد الاسلامی؛ 10) شورای جهاد متحد؛11) البرق؛ 12) تحریک المجاهدین؛ 13) الجهاد؛ 14) ارتش آزادیبخش ملی جامو و کشمیر؛ 15) اتحادیه مردمی؛ 16) نیروی جانباز مسلمین؛ 17) نیروی جهاد کشمیر؛ 18) نیروی الجهاد ( متشکل از نیروی جانباز مسلمین و نیروی جهاد کشمیر)؛ 19) مجاهدین العمر؛ 20) محاذ آزادی؛ 21) جماعت طلاب اسلامی؛ 22) جبهه آزادیبخش دانشجویان جامو و کشمیر؛ 23) اخوان المجاهدین؛ 24) اتحادیه دانشجویان مسلمان؛ 25) تحریک حریت کشمیر؛ 26) تحریک نفاذ فقه جعفری؛ 27) مبارزان آزادی خواه المصطفی؛ 28) تحریک جهاد اسلامی؛ 29) مجاهدین مسلمان؛ 30) نیروی المجاهد؛ 31) تحریک جهاد؛ 32) محاذ انقلاب اسلامی.

به علاوه گروه‌های تروریستی دیگری نیز قابل شناسایی هستند که افراطی‌تر بوده و از سازمان پیچیده‌تری برخوردارند و فراتر از دیگر گروه‌های تروریستی، در چندین کشور فعالیت دارند و با توجه به گستره جغرافیایی فعالیت‌های خویش، مبارزه با آنها بسیار مشکل می‌باشد. این گروه‌ها عبارتند از:

1) سازمان الرشید؛2) سازمان الاختر؛3) بنیاد رابیتا و 4) گروه جدید امت تمیر.

ج) سیاست‌های آی. اس. آی

علاوه بر گروه‌های تروریستی، جا دارد از نقش و کارکرد تشکیلات اطلاعاتی ارتش پاکستان نیز در این عرصه پرده برداریم. سازمان اطلاعات ارتش پاكستان، از سال ‪۲۰۰۱ تاكنون، نقش مؤثري در تحولات منطقه داشته است، تا حدي كه بسياري از تحليلگران مسائل پاكستان، معتقدند كه ظهور طالبان تا حد زيادي متأثر از اراده اين سازمان امنيتي بوده و همين مسئله در سال‌هاي بعد نيز به دستاويزي براي طرح اتهام‌هاي مختلف عليه اين سازمان تبديل شده است. با این وجود، برخی از جریانات افراطی توسط آی. اس. آی کنترل می‌شود؛ برخی از کنترل آن خارج شده‌اند و برخی از این جریانات توسط این سازمان هدایت می‌شوند.

آژانس‌هاي اطلاعاتي پاكستان به واقع يكي از كارآمدترين دستگاه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي حداقل در حوزه منطقه‌اي محسوب مي‌شوند. اين سازمان‌ها نقش مؤثري را در سياست خارجي پاكستان به‌ويژه در مسائل كشمير و افغانستان ايفا كرده و در سياست داخلي نيز به شدت رفتار گروه و احزاب سياسي را كنترل مي‌كنند. در بين آژانس‌هاي اطلاعاتي پاكستان آي.اس.اي به دليل استقلال بيشتر، از نقش برجسته‌تري در تحولات سياسي پاكستان برخوردار است. بسياري از آگاهان به مسائل امنيتي پاكستان به نقش اين آژانس در تحولات اخير پاكستان اذعان دارند.

در زمان دولت پرويز مشرف، اين سئوال همواره مطرح بود كه كاركرد اين سازمان امنيتي در حوزه‌هاي مختلف چگونه است و آيا دولت پاكستان كنترل كاملي بر نيروهاي اين سازمان دارد يا خیر؟ برخي كارشناسان مسائل پاكستان، آي.اس.آي را دولتي در دولت مي‌دانند، سازماني كه به هيچ يك از فرماندهان ارتش، رئيس جمهوري و حتي نخست وزير به عنوان مسئول دولت پاسخگو نيست. اين سازمان رابطه گسترده و در عين حال مرموزي با سازمان اطلاعات مركزي امريكا (سيا) دارد. نقطه عطف همكاري اين دو سازمان، موضوع القاعده و عمليات در افغانستان بود. عناصري چون اسامه بن‌لادن، رهبر گروه القاعده و ملا عمر رهبر گروه طالبان، از جمله دست پرورده‌هاي مشترك اين دو سازمان هستند. به گفته تحليل گران طي ده سال گذشته آي. اس.آي ارتباط خود با طالبان و عناصري از القاعده را حفظ كرده و از آنها در مقاطع مختلف و در جهت منافع خود استفاده كرده است.

با كناره‌گيري مشرف و انتخاب آصف علي زرداي به عنوان رئيس جمهوري جديد پاكستان، وضعيت سازمان امنيتي اين كشور نيز با تحولاتي مواجه شد و «نديم تاج»، مدير كل آي. اس.آي كه از نزديكان مشرف بود، از اين سازمان كنار گذاشته شد و ژنرال «شجاع احمد پاشا» كه از نزديكان زرداري است، جاگزين وي شد. از منظر برخي تحليل گران، تحولاتي كه سازمان اطلاعات ارتش پاكستان طي دو سال گذشته با آن مواجه شده است، به طور كامل با راهبرد امريكايي‌ها براي تضعيف آن مطابقت دارد و حتي برخي پا را فراتر گذاشته و تأكيد مي‌كنند كه با استقرار دولت جديد پاكستان و تقارن منافع اين دولت با سياست‌هاي امريكا در منطقه، تضعيف سازمان اطلاعات ارتش هدف هر دو بازيگر قرار گرفته است. به نظر اين گروه از تحليل گران، انحلال بخش سياسي سازمان اطلاعات ارتش پاكستان و رسانه‌اي شدن گسترده دخالت اين سازمان در حوادث افغانستان، مؤيد همين برداشت است.

در شرايط حاضر آي. اس. آي متهم به دخالت در حوادث تروریستی افغانستان است. روزنامه نيويورك تايمز، در سي ام جولاي سال 2008 ميلادي، گزارشي منتشر كرد كه براساس آن سازمان مركزي اطلاعات آمريكا، سيا، در ديدار با مسئولان بلند پايه پاكستان، شواهدي را به آنها نشان داده است كه حاكي از تحكيم ارتباط سازمان اطلاعات ارتش پاكستان با برخي گروه‌هاي ستيزه جو در افغانستان است كه در عمليات تروريستي در اين كشور دست دارند. ايالات متحده بر اين گمان است كه عناصري در داخل آي اس آي با طالبان در منطقه مرزي پاكستان و افغانستان همكاري مي‌كنند. در هر حال، این سازمان همواره یکی از مظنونان حملات تروریستی در داخل و خارج از پاکستان بوه است.

سیاست‌های پرویز مشرف و آصف علی زرداری، در مقابله با تروریسم

الف) وضعیت تروریسم در پاکستان در زمان پرویز مشرف

پرویز مشرف، رئیس ستاد ارتش پاکستان و نیز چهارمین ژنرال پاکستانی بود که در پی کودتا، به مدت 9 سال بر این کشور حکومت کرد. مشرف در تاریخ ۱۲ اکتبر ۱۹۹۹، با برکنار کردن نواز شریف، نخست‌وزیر منتخب، به قدرت رسید. پس از آن و در پی انجام یک همه‌ پرسی که در تاریخ ۲۰ ژوئن ۲۰۰۱ برگزار شد، او خود را رئیس‌جمهور پاکستان اعلام کرد. وی سرانجام در پی تهدید جناح‌های مخالف خود در پارلمان پاکستان، مبنی بر استیضاح و برکناری وی از مقام ریاست جمهوری، همچنین عدم حمایت ارتش از ادامه کار وی و همچنین عدم حمایت امریکا، در ۱۸ اوت ۲۰۰۸، استعفای خود را از پست ریاست جمهوری، در یک نطق تلویزیونی اعلام کرد.

پاکستان نقشی کلیدی و بسیار پیچیده در جنگ علیه ترور جهانی بازی می‌کند. این کشور، متحد امریکا در این جنگ است، ولی اغلب به حمایت از طالبان و القاعده متهم می‌شود که در استان‌های شمالی پاکستان حضور دارند. در این قسمت از مقاله، نقش و رابطه پیچیده پاکستان با تروریسم و جنگ علیه ترور، در دوره مشرف، بررسی می‌شود:

در دهه 1990، که به زعم بسیاری از کارشناسان، پاکستان از طالبان حمایت می‌کرد، ژنرال پرویز مشرف، دولت پاکستان را سرنگون و یک دیکتاتوری نظامی برقرار کرد. در این زمان، پاکستان به محلی برای تکثیر طالبان، گروهی از مجاهدین افغان که در طول جنگ افغانستان با جمهوری سابق شوروی به پاکستان پناهنده شدند، تبدیل شده بود. پاکستان یکی از سه کشوری است که روابط دیپلماتیک خود را با رژیم طالبان از 1996 تا 2001، حفظ کرده بود (دو کشور دیگر عربستان سعودی و امارات متحده عربی می‌باشند).

گروهی از تحلیل گران معتقدند که دولت پرویز مشرف تا انتها در مورد طالبان افغانی، تجدیدنظری را در سیاست‌های خود به عمل نیاورد و کماکان به استمرار حمایت از آنها ادامه می‌داد. با این وجود، پس از حادثه 11 سپتامبر، دولت مشرف میان طالبان و القاعده را خط کشی نمود؛ و در مورد القاعده، به صورت موردی و بنابر ضرورت با امریکا همکاری نمود؛ ولی در ارتباط با طالبان، اعم از افغانی یا پاکستانی، تغییر چشمگیری در سیاست‌های خود نداده و توسط آی. اس. آی، کماکان به حمایت‌های مخفی از آنها ادامه می‌داد. آنها معتقدند که مشرف در اواخر حکومت خود به دلیل مشکلاتی که از ناحیه طالبان پاکستانی مواجه شده بود، همین سیاست را در مورد طالبان افغانی و پاکستانی اتخاذ نمود. در واقع علت آن نیز این بود که طالبان پاکستانی بنا به دلایل مختلف، خواهان مشارکت در قدرت سیاسی، ولو در حد منطقه‌ای شده بودند.

در سال 2001، پرویز مشرف با پیوستن به نیروهای ایالات متحده، به عنوان متحد امریکا در جنگ علیه ترور جهانی، که در پی حملات 11 سپتامبر مطرح شد، موافقت کرد. این موضوع مستلزم تغییر اتحاد نهادهای سیاسی داخلی برای حفظ منافع ایالات متحده، اعطای دسترسی ایالات متحده به فضای هوایی پاکستان و پیمان بستن آشکار برای حمایت از ائتلاف امریکا بود.

به این ترتیب، مشرف علیه دولت طالبان در افغانستان، و به نفع دولت امریکا، وارد عمل شد. وی موافقت کرد تا امریکا از ۳ پایگاه هوایی پاکستان برای عملیات «آزادی پایدار» استفاده نماید. سیاست عقبگرد مشرف و کمک به ارتش امریکا، که برای انجام عملیات بمباران توسط امریکا لازم بود، به سرعت موجب غلبه بر رژیم طالبان شد. هرچند برخی تحلیل گران همکاری‌های پاکستان با ایالات متحده امریکا را مهم‌ترین عامل در سقوط طالبان ارزیابی نمی‌کنند. یکی از دلایل این موضوع می‌تواند این باشد که چون پاکستان بیشتر از ایالات متحده با طالبان و سایر گروه‌های افراطی درگیر بوده است، محتاطانه‌تر عمل می‌کند.

نکته قابل توجه در اینجا این است که پاکستانی‌ها لزوماً با ایالات متحده همراه نیستند: «بر طبق یک رأی‌گیری در مناطق شهری در پاکستان، 83 درصد مردم با طالبان، در برابر ایالات متحده، همدردی می‌کردند؛ 82 درصد اسامه بن‌لادن را یک مبارز مقدس می‌دانستند و نه یک تروریست؛ اگرچه 64 درصد مردم اعتقاد داشتند که حمله به ایالات متحده یک عمل تروریستی بود».

سیاست‌های مشرف باعث شد که در سال 2002، در حالی که مقابله با تروریسم بیشتر شده بود، اما، فعالیت‌های تروریستی نیز در پاکستان بیشتر شود. مشرف، در این زمان، تروریسم را محکوم کرد؛ چه در برابر کشمیر هند باشد یا در برابر غربی‌ها. وی قول داد که حمایت از مدارس (مدارس مذهبی که مظنون هستند برای پروراندن افکار افراط گرایانه) را کاهش دهد؛ شماری از گروه‌های پاکستانی پیکارجو را غیرقانونی اعلام کند؛ اعضای القاعده که در پاکستان حضور دارند را به ایالات متحده بازگرداند و دارایی‌های تروریست‌ها را توقیف کند.

در ۱۲ ژانویه ۲۰۰۲، مشرف یک سخنرانی شدید علیه افراط گرایی اسلامی ایراد کرد. او علناً هرگونه اقدامات تروریستی را محکوم نمود، از جمله آنهایی که آن اقدامات را با نام رهاسازی اکثریت مسلمانان کشمیر از حکومت هند انجام می‌دهند. او همچنین قول داد با افراط گرایی اسلامی و هرج و مرج در پاکستان مبارزه نماید؛ از جمله اینکه ممنوعیت سرمایه گذاری در مدرسه‌ها و مسجدهای خارج از کشور را اعلام کرد. در عین اعمال ممنوعیت سرمایه گذاری در مؤسسات آموزشی اسلامی، آنها را الزام نمود تا به تدریس مجموعه کاملی از رشته‌های دیگر، همچون کامپیوتر بپردازند. به این ترتیب، تعدادی از این مراکز به دلیل قطع دریافت هزینه‌های خود از پاکستانی‌های مقیم خارج تعطیل شدند. مشرف همچنین ممنوعیت‌هایی را برای دسترسی دانشجویان خارجی به تعلیم اسلام در داخل پاکستان مقرر نمود، اما سپس به دلیل اعمال محدودیت برای گرفتن ویزا در آن کشور، این ممنوعیت‌ها کاهش داده شد.

به طور کلی، سیاست‌های پاکستان در این زمان، موجب شد که حملات تروریستی ضدغربی در این کشور، افزایش یابد. همچنین، همکاری امریکا و پاکستان، در زمینه مبارزه با تروریسم، باعث شد که «طالبانیزه شدن» پاکستان افزایش یابد. از جمله کمک‌های دولت مشرف به ایالات متحده این بود که به ارتش این کشور اجازه داده شد که برخی از عملیات‌های خود را از خاک پاکستان انجام دهد. بدین ترتیب، حضور ایالات متحده در پاکستان، همراه با حمله این کشور به عراق، ضدامریکایی گرایی را در این کشور ترویج کرد؛ و اعضای طالبان و القاعده که به پاکستان گریخته بودند، براساس گزارش‌ها، علی‌رغم انکارهای دولت پاکستان، این کشور را دوباره طالبانیزه کردند.

حملات ترویستی، در خاک پاکستان ادامه پیدا کرد و در چندین حمله منافع غرب مورد هدف قرار گرفت؛ همچنین فعالیت‌های تروریستی در مرزهای هند و پاکستان، تشدید شد. عملیات شورشیان بلوچستان علیه دولت پاکستان، که سابقه‌ای دیرینه داشت، دوباره از سر گرفته شد و دردسرهای مضاعفی را برای اقدامات پاکستان جهت دنبال کردن نیروهای القاعده در این استان، به وجود آورد. در عین حال طالبان و القاعده قوی‌تر شدند و توسط مناطق قبیله‌ای پاکستان حمایت شدند.

در این زمان، با وجود همکاری دو کشور، ایالات متحده معتقد بود که پاکستان به اندازه کافی با القاعده و طالبان مبارزه نکرده است و فشارها بر مشرف جهت انجام اقدامات فعالانه علیه طالبان، افزایش پیدا کرد. همچنین، تنش درون ارتش پاکستان شدت گرفت؛ شواهد نشان می‌داد که بخشی از ارتش این کشور از افراط گرایان خشونت طلب و گروه‌های مشهور ضد امریکایی حمایت اطلاعاتی می‌کند؛ این موضوع رابطه بین ایالات متحده و مشرف را ساختگی و تحریف شده نشان داد.

در این شرایط مشرف در سال 2008، استعفا داد؛ استعفای مشرف تا حد زیادی تحت فشار ایالات متحده بود؛ اگرچه نیروهای محلی نیز نقش زیادی داشتند. برخی تحلیل گران معتقدند که یکی از دلایل استعفای مشرف می‌تواند این باشد که وی شکست خود را در متوقف کردن فعالیت‌های افراط گرایان خشونت طلب در استان‌های شمال غربی هم مرز با افغانستان، پذیرفته بود. بعد از آن، یک حکومت غیرنظامی، تحت رهبری نخست وزیر یوسف رضا گیلانی، جایگزین حکومت نظامی مشرف شد.

ب) بررسی تروریسم در پاکستان در دوره آصف علی زرداری

آصف علی زرداری، سیاست ‌مدار پاکستانی و همسر بی‌نظیر بوتو، نخست‌وزیر فقید پاکستان است. وی پس از ترور بوتو معاونت رهبری حزب مردم پاکستان را بر عهده گرفت و در ۶ سپتامبر ۲۰۰۸، با رأی مجالس ایالتی، ملی و سنای پاکستان، به ریاست ‌جمهوری پاکستان رسید. حدود دو سال پس از روی کار آمدن آصف زرداری به ریاست‌ جمهوری پاکستان، این کشور با چالش‌های جدی چون تروریسم و اقتصاد بیمار دست ‌و پنجه نرم‌ می‌کند و در موقعیت بسیار نامساعدی قرار دارد. وی از سیاست‌های دولت مشرف در زمینه مبارزه با تروریسم انتقاد کرد و گفت که این سیاست‌ها به افزایش پیکارجویی منجر شده است.

زرداری، رئیس جمهور پاکستان، در مصاحبه‌ای اظهار داشت که برنامه پرویز مشرف در مبارزه با تروریسم، نیازمند اصلاح است. به گفته وی این عملیات باید برای مردم پاکستان بهتر توضیح داده شود تا بفهمند که آنها نه برای امریکا، بلکه علیه تهدیدی که متوجه کشورشان است می‌جنگند. وی افزود که عملیات ضد شورش در نواحی قبیله‌نشین باید توسط پلیس انجام شود و اینکه پاکستان برای مقابله با بی‌قانونی، مجبور به آموزش و تجهیز نیروهای پلیس است؛ چرا که به گفته وی ارتش نیرویی است که باید با دقت و در موارد خاص به کار گرفته شود.

هرچند این یک دوره زمانی بسیار کوتاه برای بررسی تروریسم در پاکستان است و برای تحلیل اقدامات وی نیاز به دوره طولانی‌تری است، اما در اینجا سعی می‌شود اقدامات وی در این دوره مورد بررسی قرار گیرد. در این زمینه وی معتقد است: «برای مقابله با اثرات منفی یک دهه دیکتاتوری،‌ اقدامات مؤثر و مفیدی نیازمند است. این برنامه‌ها جنبه تبلیغاتی ندارد،‌ بلکه آرمان نهایی حکومت دموکراتیک ما آن است که سیاست‌هایی را برای بهبود وضعیت زندگی شهروندان پاکستان، اتخاذ کنیم. در حال حاضر، تنها تصمیمات مفید می‌تواند به اتخاذ سیاست‌های مفید بینجامد. اما تروریست‌ها دوست ندارند که پاکستان به موفقیت دست یابد. هدف آنها این است که ما را از پرداختن به موضوعات این چنینی دور کرده و ما کمتر به آینده و ثبات کشورمان بیندیشیم».

وی معتقد است: «مبارزه با تروریسم صرف‌ نظر از هزینه‌های جانی برای مردم،‌ هزینه‌های اقتصادی زیادی برای پاکستان به همراه داشته و حتی در این راه سرمایه‌گذاری‌های بین‌المللی را نیز به خود اختصاص داده است. همه این مسائل سبب می‌شود تا ما نتوانیم اولویت‌های اجتماعی ‌خود را جامه عمل بپوشانیم. با این حال، علی‌رغم همه چالش‌های موجود در جبهه‌‌های مختلف در کشورمان، قصد داریم مصمم و با جدیت در راه اصلاحات قدم بگذاریم».

آصف زرداری، دموکراسی را از دیگر اولویت‌های حکومت خود می‌داند. برای بازگشت کشورش به دموکراسی، در حال گفت‌وگو و چانه‌زنی است. وی معتقد است: «برخی در پاکستان به این اصلاحات اعم از افزایش تعهدات اقتصادی برای روستا و شهرها و ارتقای سطح مؤسسات، اعتقادی ندارند. برخی نیز که به ساختارهای دیکتاتوری عادت کرده‌اند، در مقابل این تغییرات مقاومت می‌کنند. با این حال، پاکستان همچنان به راه خود ادامه می‌دهد و ناملایمات را تحمل می‌کند. ما پاکستان جدیدی را بر پایه اصلاحات اقتصادی خواهیم ساخت. از طرفی برخی منابع غربی ادعا کرده‌اند که نیروهای نظامی پاکستان از سیاست‌های حکومت دموکراتیک ما حمایت نمی‌کنند، این امر واقعیت ندارد. نیروهای نظامی ما نه تنها با شجاعت در مقابل افراطیون در استا‌ن‌های وزیرستان و سوات مبارزه می‌کنند، ‌بلکه نیروهای ما با حمایت از مرحله گذار به دموکراسی در کشورمان، تابع قانون اساسی هستند. برخی نیز پیمان‌ها و اتحادهای بین‌المللی ما را مورد پرسش قرار می‌دهند؛ چرا که اقدامات و همکاری‌های مشترک ما را باور ندارند، همانند حمله نیروهای نظامی امریکا علیه ستیزه‌ گران در استان وزیرستان. همه ما باید در جریان ابعاد این مسئله قرار گیریم. فراموش نکنیم که ما برای زندگی‌مان می‌جنگیم و نباید انتظار داشت سیاست‌‌های ما تنها بر پایه خواسته‌های مردمی بنا شود».

وی معتقد است که تصمیمات پاکستان همواره در راستای مهار و کنترل تروریسم بین‌الملل بوده است: «ما جامعه‌‌ای با کارکردهای مختلف ساخته‌ایم، هرچند که سیاست‌هایمان در پاره‌ای اوقات مردمی نبوده، اما در نهایت در راستای خاموش کردن آتش تروریسم بوده است».

به طور کلی می‌توان گفت مشرف و زرداری دیدگاه‌های مشابهی درباره نحوه مقابله با تروریسم دارند. اما، رویکرد تازه احتمالاً در مقایسه با رویکرد آقای مشرف، در برابر افکار عمومی جهان پاسخگوتر خواهد بود و احتمال آنکه در آینده از ارتش برای برخورد شدید با ستیزه جویان استفاده کند، کمتر است. هرچند برخی کارشناسان معتقدند که در شرایط حاضر میزان استفاده از ارتش در مقابله با شورشیان، در دوران زرداری، افزایش یافته است. به علاوه وی به گفت‌وگوی بیشتر با آنان تکیه خواهد کرد. آقای زرداری در پی گفت‌وگو و مذاکره با پیکارجویان در نواحی قبیله‌نشین کنار مرز افغانستان و همچنین پیکارجویان ملی گرا است که در استان بلوچستان با ارتش پاکستان درگیر شده‌اند.

در پاکستان بسیاری از گروه‌ها و احزاب مخالف دولت، با استفاده آقای مشرف از نیروی ارتش برای نبرد با قبایل مرزی تحت عنوان مبارزه با تروریسم مخالف بودند و آن را دستور کار امریکا تلقی می‌کردند. با این حال برخی تحلیل گران بر این باورند که اگر دولت غیرنظامی زرداری بتواند حمایت پاکستانی‌ها را در نبرد با پیکارجویان جلب کند، این فرصتی برای امریکا خواهد بود. تلاش‌های قبلی برای معامله با پیکارجویان باعث تقویت آنها شده است و هر سیاستی که بیش از حد به آنها امتیاز دهد، باعث نگرانی در واشینگتن خواهد شد.

 

همکاری منطقه‌ای راه حل مبارزه با تروریسم

همانطور که منشأ پدیده تروریسم در کشورهای آسیای جنوبی، معمولاً اشتراکات زیادی دارد؛ راه حل آن نیز در همکاری کشورهای این منطقه قرار دارد. این کشورها به تنهایی نمی‌توانند با تروریسم مقابله کنند و این مسئله راه حل مشترکی را می‌طلبد. موفقیت در افغانستان بدون کمک پاکستان ناممکن است. همچنان که کلید حل مشکلات پاکستان، در هندوستان نهفته است. هرچند، راه حل این مسئله آسان است، اما عملی کردن آن بی‌نهایت دشوار می‌باشد، هند می‌تواند به پاکستان اطمینان بدهد زمانی که پاکستان با کمک جامعه جهانی علیه شورشیان در سرحدات غربی این کشور مبارزه می‌نماید، پاکستان از فشارهای هند در سرحدات شرقی آسوده خواهد بود.

همچنین، بسیاری از کارشناسان بر این باورند که، صلح در افغانستان از طریق کشمیر است. اما موضوع حاکمیت کامل کشمیر، محور ده‌ها سال دشمنی میان این دو کشور همسایه می‌باشد. به گفته تحلیل گران امور، این دشمنی باعث بروز جنگ نیابتی در افغانستان شده است. به این معنی که پاکستان در مخالفت با نفوذ هند، به صورت مخفی از طالبان حمایت می‌نماید. از جانب دیگر، پاکستان ادعا دارد که گویا هند جدایی طلبان ایالت بلوچستان را کمک می‌نماید. با این وجود، هند منافع مهمی در افغانستان دارد. این منافع همیشه نقش عمده‌ای در تشویق مذاکره با پاکستان داشته است. زیرا هند نمی‌خواهد وسیله نفوذ خود را در نتیجه حوادث در افغانستان از دست بدهد.

همچنین، روابط ميان افغانستان و کشور همسايه‌اش پاکستان در سال‌های اخير، با متهم ساختن مکرر پاکستان توسط مقامات افغانستان، که جاسوسان آن کشور به صورت مخفي شورشيان طالبان را در جنگيدن عليه نيروهاي افغان و خارجي در خاک افغانستان حمايت مي‌کنند، به سرعت تخریب شده است. اما، پاکستان اتهامات افغانستان را رد کرده و می‌گويد که حکومت کابل مي‌کوشد توجه مردم را از ناکامي خود در فرونشاندن شورشگري طالبان منحرف سازد.

حکومت جديد غيرنظامي‌اي که در پاکستان روي کار آمده است، سعي نمود تا براي فرونشاندن خشونت‌ها در اين کشور، که موجب کشته شدن صدها پاکستاني در سال گذشته شده است، با جنگجويان در مناطق قبايلي مرزي گفت‌وگو کند. اما مقامات افغان و ناتو بر اين نظرند که اين مذاکرات فشار بر طالبان را کاهش داده و به آنها اجازه مي‌دهد تا شورشيان بيشتري را به افغانستان بفرستند. چنانکه در سال 2009، ميزان حملات در مناطق مرزي افغانستان، تا 40 درصد افزايش يافت.

با این وجود، به نظر می‌رسد، سه کشورهند، پاکستان و افغانستان، انگیزه بالایی برای همکاری دارند و می‌توانند منافع مشترک زیادی را تعریف کنند؛ نقطه پررنگ شروع همکاری‌های مؤثر می‌تواند مبارزه فعالانه سه کشور با تروریسم، از طریق کنترل مؤثر اطلاعات و استرداد مجرمین تروریستی و به وجود آوردن فضای مثبت ذهنی همکاری باشد.

در انتهای این بخش لازم به ذکر است که سایر کشورهای منطقه خاورمیانه نیز، همانند جمهوری اسلامی ایران، می‌توانند در حل مناقشات پاکستان و مسئله تروریسم، در این کشور تأثیرگذار باشند. چنانچه جمهوری اسلامی ایران نیز در این راستا و در جهت کمک به کشور پاکستان، اقداماتی را به لحاظ مالی و مشورتی، صورت داده است. با این وجود، بررسی اقدامات و راه حل‌هایی در این زمینه، در این مقاله نمی‌گنجد. امید است که سایر کشورهای منطقه اقدامات فعالانه‌ای را در این زمینه ترتیب دهند.

سیاست‌های دولت اوباما در مقابله با تروریسم در پاکستان

سال 2010، نهمین سال اعلام جنگ امریکا با تروریسم، پس از وقوع حوادث 11 سپتامبر است. در پی گستردگی این جنگ، امریکا بهای سنگین‌تری پرداخت کرده و تردیدهای مردم امریکا در این زمینه نیز بیشتر شده است. به منظور پایان هرچه سریع‌تر و پیروزی در این جنگ، باراک اوباما رئیس جمهور امریکا، پس از روی کار آمدن خود به ریاست جمهوری در اوایل سال 2009، سیاست مبارزه با تروریسم را به تدریج تعدیل کرده و محور فعالیت را از عراق به افغانستان و پاکستان انتقال داد.

در 2 دسامبر 2009، اوباما در فرهنگستان نظامی وست پوینت امریکا مهم‌ترین سخنرانی خود را درباره راهبرد امنیت ملی این کشور ایراد و افزایش 30 هزار سرباز دیگر به افغانستان را اعلام کرد. اوباما بزرگ‌ترین اشتباه امریکا در مبارزه با تروریسم را اختصاص منابع زیاد به عراق، که رابطه مستقیمی با حوادث 11 سپتامبر نداشت، دانست و برای اصلاح این اشتباه، محور مبارزه با تروریسم را به مناطق مرزی افغانستان و پاکستان که پایگاه‌های سازمان القاعده در آنها قرار دارد، انتقال داد. در پایان ماه مارس 2009، اوباما راهبرد جدیدی درباره افغانستان و پاکستان مطرح کرد که در آن بر جایگاه مهم این دو کشور در مبارزه با تروریسم، تأکید و ابراز امیدواری کرد که این دو کشور وظایف بیشتری را در مبارزه با تروریسم انجام دهند. علاوه بر افزایش نظامیان، او اختصاص 7 میلیارد و 500 میلیون دلار کمک در 5 سال آینده به پاکستان را تعهد داده است، تا رضایت دولت پاکستان در مبارزه با تروریسم امریکا کسب شود. در ضمن، دولت امریکا به هماهنگی مواضع دو کشور پاکستان و افغانستان و ایجاد یک هم پیمانی مبارزه با تروریسم به رهبری امریکا اهمیت داده است.

دولت اوباما خود را متعهد به استفاد از دیپلماسی، توسعه و دفاع در همکاری با کسانی در افغانستان و پاکستان می‌داند که می‌خواهند القاعده، طالبان و دیگر افراط گرایان خشونت طلب را ریشه کن کنند. اوباما طرفدار همکاری بیشتر امنیتی با هند، پاکستان و افغانستان است. وی پاکستان و افغانستان را «جبهه مرکزی در مبارزه علیه تروریسم» می‌نامد. وی معتقد است: «ما باید همکاری خود را با این کشورها و سایر کشورهای منطقه تعمیق بخشیم و سیاست‌هایی را به پیش بریم که موجب بهبود زندگی افغان‌ها و مردم پاکستان شود». وی همچنین هند و پاکستان را تشویق به گفت‌وگو درباره کشمیر نمود.

قانون «تقويت مشاركت» ايالات متحده با پاكستان، اخيراً توسط باراك اوباما رئيس‌جمهوري آمريكا امضا شد و به مرحله اجرا درآمد. اين قانون كه ميزان كمك‌هاي ايالات متحده را به كشور مصيبت‌ زده پاكستان تا 3 برابر افزايش مي‌دهد، به گفته طراحانش در كنگره آمريكا، با دقت و توجه خاصي طراحي و بررسي شده است تا به شكلي آشكار، حمايت گسترده واشینگتن را از اسلام ‌آباد نشان دهد؛ قانوني كه طي روند تصويب آن در كنگره مورد حمايت هر دو حزب دموكرات و جمهوريخواه، هر دو مجلس نمايندگان و سنا و مورد اتفاق نظر قاطع دولتمردان ايالات متحده قرار گرفت. اوباما می‌گوید: «ایالات متحده به طور جدی نسبت به آینده‌ای که شایسته مردم پاکستان است، متعهد می‌باشد؛ آینده‌ای که رفاه و امنیت مشترک ما را بهبود می‌بخشد. درست همانطور که به مردم پاکستان در تقویت قابلیت و امکاناتی که مورد نیاز ریشه کن کردن افراطیون خطرناک می‌باشد کمک خواهیم کرد، ما همچنین متعهد به فعالیت برای کمک به پاکستان در بهبود بخشیدن خدمات اولیه‌ای که نیاز مردمش می‌باشد، مثل مدارس، جاده‌ها و بیمارستان‌ها هستیم».

نتیجه‌گیری

در زمان اوج‌گيري جنگ سرد و مخصوصاً سال‌هاي اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ، پاكستان به يكي از پل‌هاي پيروزي آمريكا در اين منازعه تبديل شد. ميزان كمك‌هاي هنگفت آمريكا به قدري بالا بود كه كشور بي‌درآمدي مانند پاكستان را كه با اقتصاد فئودالي كشاورزي روزگار مي‌گذراند، سر پا نگاه داشت. به محض پايان اشغال افغانستان و فروپاشي شوروي، پاكستان خاصيت گذشته خود را از دست داد و ميزان كمك‌هاي هنگفت غرب يكباره به صفر رسيد و اوضاع در اين كشور به طرز سرسام‌آوري به هم ريخت. گروه‌های تروریستی متعددی با انگیزه‌های متفاوت، در این زمان شروع به فعالیت کردند. با آغاز مبارزه عليه تروريسم و معطوف ‌شدن توجهات به افغانستان، اسلام ‌آباد بار ديگر اهميت چند دهه قبل خود را پيدا كرد. آمريكايي‌ها و غربي‌ها براي شريك كردن پاكستان در اين فرایند، كمك‌هاي مالي فراواني را به اين كشور عرضه داشتند. اين كمك‌ها در قالب بخشش بدهي‌ها، كمك‌هاي تسليحاتي، كمك‌هاي مالي و...، از ميلياردها دلار تجاوز مي‌كند.

با توجه به وضع نابساماني‌هایی كه پاکستان هم ‌اكنون با آن مواجه است گمان نمي‌رود این کشور، در آينده‌اي نزديك به ثبات پايداري برسد؛ لذا بسياري بر اين باورند كه اراده‌هايي درون ارتش و دستگاه‌هاي امنيتي پاكستان وجود دارد كه خواهان طولاني ‌شدن هرچه بيشتر بحران در آينده است. در پایان به اهداف قابل دسترس پاکستان در مبارزه با تروریسم اشاره می‌کنیم:

1. از هم پاشاندن شبكه‌هاي تروريستي در پاكستان و محدود ساختن توانايي‌هاي آنها براي برنامه‌ريزي و اجراي حملات تروريستي در سطح جهانی؛

2. تقويت و توسعه يك حكومت توانمند و کارآمد براي پاکستان جهت خدمت رساني به مردم اين كشور كه توانايي تأمين امنيت داخلي خود را با حمايت‌هاي اندك جامعه جهاني داشته باشند؛

3. توسعه، افزايش و خودكفایی نيروهاي امنيتي پاکستان كه قادر به مبارزه با شورشيان و تروريست‌ها شوند و بعد تقليل تلاش‌هاي ايالات متحده امريكا در اين زمينه؛

4. حمايت از تلاش‌ها براي تقويت و حمايت از حكومت پاكستان و حكومت مبتني بر قانون اساسي در اين كشور و سرعت بخشيدن به تأمين فرصت‌هاي اقتصادي براي مردم پاكستان؛

5. شرکت دادن فعال جامعه جهاني براي توجه و حمايت از اين اهداف در پاكستان، با مديريت مهم سازمان ملل متحد؛

و در نهایت گسترش همکاری‌های بین‌المللی، کنترل اطلاعات، افزایش مجازات‌های اعمال تروریستی، شناسایی گروه‌های تروریستی و متلاشی ساختن آنها پیش از اقدام، کشف منابع مالی تروریست‌ها و توقیف سرمایه و ذخایر سازمان، فراهم سازي آموزش، افزايش شمار نيروهاي امنيتي بومی و به عهده گرفتن رهبري مؤثر مبارزه عليه پیکارجویان و شناسایی و بازداشت سران تروریست‌ها. تأمین و دستیابی به اين اهداف نيازمند استراتژی مناسب، فراگیر و جدیدی از سوی پاکستان است. این استراتژي فراگير ديپلماتيك باید بتواند علاوه بر بکارگیری و اقناع نیروهای داخلی، از تمام امكانات و ظرفیت‌های بين‌المللي، توانايي‌هاي ديپلماتيك، اطلاعاتي، نظامي و اقتصادي بهره جوید.

منبع: پژوهشنامه پاکستان: چالش های داخلی و سیاست خارجی، مرداد ١٣٩٠