27 مرداد 1390
چکیده
عضویت ناظر هند و پاکستان به عنوان دو قدرت بزرگ شبه قاره در سازمان همکاری شانگهای، یکی از نقاط عطف حیات این سازمان منطقهای به شمار میرود. ورود این دو قدرت هستهای با پیشینهای طولانی از اختلافات و تجربه سه رویارویی نظامی به این مکانیسم منطقهای، توجه جامعه جهانی را به خود جلب نمود. عضویت این دو کشور موجب افزایش ظرفیت، توانایی و نیز جایگاه سازمان همکاری شانگهای در معادلات منطقهای و بینالمللی شد. اما با توجه به اختلاف عمیق دو کشور، پرسش های مهمی مطرح میشود، از جمله این که دلایل حضور هند و پاکستان در سازمان همکاری شانگهای کدامند؟ آیا منافع مشترکی میان این دو کشور در منطقه تحت پوشش سازمان همکاری شانگهای وجود دارد؟ بازیگران ثالث چه نقشی در عضویت هند و پاکستان ایفا کردهاند؟ به منظور پاسخگویی به پرسشهای یاد شده، این نوشتار ضمن بررسی اهداف و منافع دو کشور هند و پاکستان از عضویت در سازمان همکاری شانگهای، تاثیر ورود این دو قدرت شبه قاره را با توجه به اختلافات دیرپای دو کشور، بر روند تحولات این سازمان مورد واکاوی قرار میدهد.
کلیدواژهها: همکاری منطقهای، سازمان همکاری شانگهای، آسیای مرکزی، هند، پاکستان.
مقدمه
همگرایی آسیایی از جهات مختلفی خاص است؛ بدان معنا که برخوردار از ویژگیهایی است که در روند همگرایی اروپا به عنوان مهمترین روند همگرایی در سیاست بینالملل معاصر، چندان قابل مشاهده نیست. این خاصگی در سازمان همکاری شانگهای نیز بروز و ظهور دارد. هند و پاکستان به عنوان دو رقیب استراتژیک و حتی دشمن تاریخی، به عنوان اعضای ناظر در این سازمان حضور دارند. حال آنکه سازمانها نوعاً محل گردهمایی و همکاری کشورهای دارای منافع مشترک یا ذهنیت و هویت مشابه هستند. سؤالات مهمی که در این راستا مطرح میشود، آن است که دلایل حضور هند و پاکستان در سازمان همکاری شانگهای کدامند؟ آیا منافع مشترکی میان این دو کشور در منطقه تحت پوشش سازمان همکاری شانگهای وجود دارد؟ بازیگران ثالث چه نقشی در عضویت هند و پاکستان ایفا کردهاند؟
الف ـ هند و پاکستان: رقبای استراتژیک
رقابت استراتژیک را نوعی بازی با حاصلجمع صفر تعریف کردهاند که در قالب آن، برد یکی، لزوماً به معنای باخت دیگری است؛ چنین تعاملی از مقطع شکلگیری هند و پاکستان به عنوان دو کشور همواره وجود داشته است. نماد اين رقابت را با دقت در سير روابط دو كشور به خوبي ميتوان ديد:
١. جنگهای سه گانه میان هند و پاکستان
تا پیش از سال 1947، یعنی زمان خروج بریتانیا از شبه قاره، هند و پاکستان یک کشور را تشکیل میدادند؛ اما از آن سال به بعد، هند به دو بخش تقسیم شد. از آن زمان تاکنون، يعنی پس از حدود بيش از نيم قرن، اين دو کشور همچنان به صورت دشمنان اصلی يکديگر باقی ماندهاند و تا به حال، سه بار وارد جنگ با یکدیگر شدهاند و بارها تا نزديکی يک درگيری تمام عيار پيش رفتهاند؛ اما عليرغم تلاشهايی که تاکنون صورت گرفته تنش بين دو کشور همچنين با افت و خيزهای فراوان ادامه دارد.
تقسيم شبه قاره به دو کشور هند و پاکستان به آرامی صورت نگرفت بلکه با شورشها و تنشهای قومی و مذهبی به خصوص بين مسلمانان و هندوها همراه بود؛ به نحوی که در حدود نيم ميليون نفر در اين درگيریها جان خود را از دست دادند. تعداد کشته شدگان در ايالت پنجاب از بقيه نقاط بالاتر بود چرا که در واقع به هنگام تقسيم، اين منطقه دو تکه شد. بخشی از آن جزو هند و بخش ديگر آن جزو پاکستان قرار گرفت.
چند سال بعد مجدداً جنگ ديگری بين دو کشور رخ داد. بدين ترتيب كه در سال 1965، حملات ارتش پاکستان در خط آتشبس، واکنش نظامی هند و عبور نيروهای هندی از خط مرزی دو کشور در ناحيه لاهور پاکستان را در پی آورد. جنگ دوم نيز سرانجام با ميانجيگری روسيه خاتمه يافت و در ژانويه سال 1966، رهبران وقت دو کشور در تاشکند، موافقتنامهای را مبنی بر خروج نيروهای خود از خاک يکديگر و تعهد به حل و فصل مسالمتآميز اختلافات دوجانبه امضا کردند. با اين همه، بحران کشمير و تيرگی روابط هند و پاکستان همچنان ادامه يافت. جنگ سوم، در سال 1971 و در پي حمايت هند از شورش استقلال طلبان پاکستان شرقی در مقابل پاكستان اتفاق افتاد كه نهايتاً به تشکيل کشور مستقل بنگلادش منتهي شد و آتش بس سال 1972 و شناسايی بنگلادش توسط پاکستان در سال 1974، به اين بحران خاتمه داد.
٢. بحران کشمیر
شورش و ناآرآمی در کشمير از سال 1989 شروع شد. در این سال، شبه نظاميان مسلمان مخالف حکومت هند در کشمير با هدف الحاق دو بخش اين سرزمين دست به شورش مسلحانه زدند که در جريان آن تاکنون بيش از 40 هزار نفر کشته شدهاند و 10 گروه شبه نظامي به فعاليت عليه دولت هند مشغول هستند. از آن زمان تاکنون، ادعای مقامات هندی این است که پاکستان به شورشيان منطقه که خواستار جدایی کشمير هستند کمک میکند. اما مقامات اسلام آباد میگويند که پاکستان فقط از اين افراد حمايت معنوی به عمل میآورد.
در سالهای بعد نيز اختلاف بر سر کشمير باعث بروز دورههای متناوب تنش بين هند و پاکستان و تلاشهايی برای رفع اختلافات شد. در سال 1996، دو دولت کوشيدند مذاکراتی را برای حل اختلاف خود به صورت جدی دنبال کنند؛ در حالي که هر دو کشور به فن آوری توليد تسليحات هستهای دست يافته بودند. اين اقدامات به خصوص در سال 1997 و مذاکرات وزيران خارجه هند و پاکستان در دهلی، اميدهايی را برای رفع نهايی بحران به همراه داشت. با اين همه، تنش در روابط دو کشورکه فعاليت جدايی طلبان کشمير هند به آن دامن میزند، هرگز به طور کامل رفع نشد.
در واقع اختلاف میان پاکستان و هند بر سر کشمیر، به زمان تشکیل دو کشور هند و پاکستان برمیگردد که به دشمنی و بدبینی دیرینه و ریشهدار دو کشور از یکدیگر منجر شده است؛ دشمنیای که بر تمام عرصههای سیاست دو کشور سایه افکنده است؛ به نحوی که تحلیل سیاستها و رویکردهای این دو کشور، بدون در نظر داشتن این دشمنی و پیامدهای ناشی از آن، ناقص و غیرواقعبینانه خواهد بود. دو کشور به دقت تمامی اقدامات و سیاستهای طرف مقابل را رصد و آن را با بدبینانهترین حالت ممکن تفسیر و تحلیل مینمایند. نگاهی به تاریخ روابط دو کشور، به روشنی این ادعا را تصدیق مینماید.
٣. رقابت هستهای
هند در دوره جنگ سرد به دليل ناكامي دركسب تضمين امنيتي از طرف آمريكا و شوروي، دكترين (بازدارندگي هستهاي) را در دستور كار خود قرار داد، كه عمدهترين محرك آن در سالهای ٦٥-١٩٦٤، احساس تهديد از جانب چين و شكست این کشور در جنگ با چين در سال 1962 و آزمايش هستهاي چين در سال 1964، بود. در همین راستا، هند در سال 1968، از پيوستن به معاهده NPT خودداري و در سال 1974، اولين بمب اتمي خود را آزمايش کرد.
به پیروی از هند، پاکستان نیز برنامه ساخت بمب اتمي را به دستور ذوالفقار علي بوتو در سال 1972، آغاز نمود که چین در این مسیر کمکهای فراوانی به پاکستان ارائه کرد. سازمان اطلاعات مركزي امريكا، سيا، در فوريه 1996، اعلام کرد چين به صورت مخفيانه پنج هزار (مگنت) حلقوي را به آزمايشگاه تحقيقاتي عبدالقديرخان فروخته است. نهایتاً در مي 1998، پاكستان اولين آزمايش هستهاي خود را در صحراي بلوچستان با موفقيت انجام داد. از آن زمان به بعد، هر دو کشور رقابت تنگاتنگی را در مسیر کسب موفقیتهای هستهای و تسلیحاتی در پیش گرفتهاند؛ به نحوی که به فاصله کوتاهی از آزمایش هستهای یکی از کشورها، کشور مقابل نیز دست به اقدام مشابهی میزد و هر دو کشور اهتمام جدیای را در جهت فعالیتهای هستهای از خود بروز میدهد.
ب ـ هند و پاکستان و سازمان همکاری شانگهای: منافع مشترک یا تعارض
پرسشی که با تبیین زمينه هاي رقابت استراتژیک هند و پاکستان از یک سو و حضور آنان در سازمان همکاری شانگهای به ذهن متبادر میشود آن است که آیا این دو کشور در سازمان شانگهای منافع مشترکی را دنبال میکنند یا دلایل دیگری از جمله تعارض استراتژیک، موجبات حضور آنان را در این سازمان فراهم آورده است؟ در واقع کلید درک تمایل هند و پاکستان به عضویت در سازمان همکاری شانگهای، درک منافع منطقهای این دو کشور در آسیای مرکزی به عنوان منطقهای وسیع در همسایگی آنها است که در طیف وسیعی از منافع استراتژیک، با آنها شریک هستند؛ لذا به منظور پاسخ به پرسش بالا ابتدا باید اهداف استراتژیک هند و پاکستان در آسیای مرکزی را مورد تدقیق قرار داد.
محيط امنيتي فعلي آسياي مركزي، براي هند و پاكستان به منظور تأثيرگذاري بر مسائل منطقهاي، هم چالش و هم فرصت در بردارد. هند و پاكستان به دنبال موازنه يكديگر در سياستهاي امنيتي و اقتصادي منطقهاي خود هستند. به عقيده برخي از كارشناسان، هند و پاكستان هر دو فرصتهايي را به منظور توسعه روابط نزديك خود با كشورهاي آسياي مركزي از اوائل دهة 90، از دست دادهاند. اما در ماههاي پس از 11 سپتامبر 2001، هر دو كشور تغييرات اساسي را در رفتار استراتژيك خود اعمال كردند. آنها به اين درك رسيدند كه آسياي مركزي به دلایل زیر نقش مهم و اساسي در محاسبات سياست خارجي آنها بازي ميكند: اول اینکه كشورهای آسیای مرکزی ضعیف هستند و نفوذ در آنها امکانپذیر است. نخبگان سياسي هند نگاه مجددي به آسياي مركزي به عنوان بخشي از "محیط استراتژيك" خود داشتهاند؛ زیرا آسياي مركزي در رقابت با پاکستان، به آنها «عمق استراتژيك» میبخشد.
دوم اینکه آسياي مركزي، منطقهاي است كه براي گروهبنديهاي جديد و رقابتهاي ژئوپليتيكي بزرگتري در محيط پس از جنگ سرد، مهم و حياتي است. اين امر، براي هند از سه زاویه مطرح است كه عبارت از تهديدات چين، پاکستان و ناامنيهاي منطقهاي ناشي از افراط گرایی در افغانستان است.
سومين جنبه اهميت آسياي مركزي براي هند و پاكستان، مربوط به افزايش روابط تجاري و منافع اقتصادي، غير از انرژي ميشود. سرانجام منابع انرژي (نفت و گاز و منابع هيدروكربني) و سياستهاي خطوط لوله، انگيزه زيادي را براي برقراري روابط بين آسياي جنوبي و مركزي ايجاد ميكند.
بنابراين آسياي مركزي به تدریج مبدل به يك عنصر غالب در تلاش هر دو كشور براي كسب فضاي استراتژيك بزرگتر شده است، عنصری است كه براي هند از اهميت بيشتري برخوردار است. زیرا دهلينو به دنبال نفوذ استراتژيك در تمام آسيا است و در اين راستا رويكرد آن چند بعدي و تركيبي از تعاملات اقتصادي، سياسي و نظامي است. واكنش هند به كشورهاي تازه استقلال يافته آسياي مركزي همانند چين، ماهيتاً دفاعي است. افزايش نفوذ پاكستان و برخی دیگر از کشورها در اين منطقه، نگراني ناسيوناليستهاي هندي را برانگیخته است.
١. هند
پايان جنگ سرد، بسياري از مؤلفههاي مهم شكل دهنده محيط امنيتي هند را دستخوش تغيير كرد. در اين دوران هند به يكباره خود را در محيط امنيتي جديد با تهديدات و فرصتهاي نوين یافت. در واقع با فروپاشی شوروي به عنوان متحد استراتژيك هند، چرخشي اساسي در استراتژي كلان هند ضروري و لازم به نظر ميرسيد. براين مبنا، هند به تدريج رويكردهاي كلان خود در هر دو عرصه سياست داخلي و خارجي را دگرگون ساخت. در عرصه سياست خارجي، آنها ضمن بازتعريف محيط امنيتي خود در هر دو حوزه منطقهاي و بينالمللي، سياستهاي نويني را در اين عرصهها در پيش گرفتند. بررسي سياست خارجي هند از اوائل دهة 90، اين امر را به روشني نشان ميدهد.
استراتژي كلان هند، جهان را به سه دايره متحدالمركز تقسيم ميكند. اولين دايره همسايگان نزديك هند را در برميگيرد كه هدف هند، كسب موقعيت هژموني در اين حوزه و مقابله با حضور ساير قدرتها در آن تشكيل ميدهد. دایره دوم، محیط منطقهای است که هند در اين محيط در پي ايجاد موازنه در مقابل ساير قدرتها و جلوگيري از تضييع منافع خويش توسط آنان ميباشد. سرانجام در دايرة سوم كه كل جهان را در برميگيرد، هند در پی كسب جايگاه قدرت بزرگ و ايفاي نقش كليدي در صلح و امنيت بينالمللي است.
براساس استراتژي كلان هند، اين كشور اهداف خويش را در محیط منطقهای، از طريق رشد همگرايي منطقهاي و افزايش حضور خود در اين منطقه پيگيري مينمايد. حضور هند در سازمان همکاری شانگهای در همین راستا قابل تفسیر است. در راستای تغیر رویکرد سیاست خارجی هند، منافع و علائق هند به آسياي مركزي طي دهة اخير افزايش يافته است. از سال 2000 ميلادي، هند به طور مداوم موقعيت آسياي مركزي را در سياست خارجي و اولويتهاي دفاعي خود ارتقاء بخشيده و تلاش دارد تمام ابزارهاي قدرت در اختيار خود را در اين منطقه به كار گيرد. از اين رو اين كشور به طور مداوم به دنبال دسترسي به پروژههاي انرژي آسياي مركزي و برنامههاي تجاري مهم مانند كريدور شمال ـ جنوب كه روسيه، آسياي مركزي و ايران را به هند متصل ميسازد، است. هند تلاش میکند تا تجارت با این کشورها را افزایش دهد و به منابع انرژی منطقه دست یابد؛ زیرا دستیابی به منابع انرژی منطقه با توجه به رشد سریع اقتصادی هند، حیاتی به نظر میرسد. در همین راستا، میتوان به سند "چشم انداز هیدروکربن ٢٠٢٥" که سیاست کلان انرژی هند را تبیین کرده و تنوع بخشی به منابع واردات انرژی از طریق مشارکت فعال در طرحهای سرمایه گذاری در بخشهای نفت و گاز سراسر جهان را مورد تأکید قرار داده است،اشاره نمود که نقش کشورهای آسیای مرکزی در آن پررنگ است.
در واقع نیاز هند به منابع انرژی از سه عامل برآمده است: ١- رشد سریع اقتصادی، ٢- شرایط و موقعیت بخش انرژی داخلی هند و ٣- تلاش این کشور در جهت تنوع بخشی به منابع انرژی خود. البته همکاری در زمینه انرژی دوسویه است؛ بدین معنا که از یک سو هند به منظور تأمین انرژی مورد نیاز خود به عنوان موتور رشد اقتصادی خود و نیز تنوعبخشی به منابع انرژی خود به کشورهای آسیای مرکزی نیاز دارد و از سوی دیگر متخصصان، سرمایهدارن و کارگران هندی میتوانند به این کشورها در انجام پروژههای انرژی مساعدت رسانند.
علاوه بر این، ظهور هند به عنوان یک بازگر بزرگ در عرصه روابط بینالملل و به ویژه در عرصه تکنولوژی اطلاعات (IT) ، علم و تکنولوژیهای پیشرفته، بستر مناسبی را برای نزدیکی روابط میان هند و آسیای مرکزی فراهم آورده است. توجه ويژه هند به آسياي مركزي نه تنها به دليل نياز به انرژي، بلكه متأثر از عوامل ديگري نيز ميباشد. در دوران مدرن پس از جنگ سرد، آسياي مركزي فاكتور مهمي در سیاست خارجی و امنيتی هند و پاکستان بوده است. با بيرون رفتن شوروي از افغانستان و فروپاشي آن، پاكستان تلاش نمود كه اين منطقه را با استفاده از ابزارهاي اقتصادي و سياسي و حتي حمايت از طالبان، به پايگاه استراتژيك خود تبديل كند. اين تحولات همراه با نفوذ چين در آسياي مركزي، به دليل تضعيف جاي پاي روسيه، موجب برانگيختن حساسيت هند به اين منطقه و تلاش جدي در جهت كسب جايگاه با ثبات در آسياي مركزي شد. در این جهت هند علاوه بر پيوندهاي اقتصادي و سياسي، موضع استراتژيك و نظامي خود را در آسياي مركزي ارتقاء بخشيده است. هند دومين پايگاه هوايي خود را در خارج از مرزهايش در منطقة آنیی در تاجيكستان راهاندازي نموده است كه حاكي از منافع جديد هند در منطقه و توانايي آن براي تهديد پاكستان از شمال و محرومسازي این کشور از يك منطقه استراتژيك است. همچنين هند مشغول رايزني با كشورهاي آسياي مركزي براي خريد تسليحات باقيمانده از شوروي سابق و فروش تسليحات خود به آنها ميباشد.
در ابتدای دهه ١٩٩٠، از ديد نخبگان سياسي هند، استقلال كشورهاي آسياي مركزي، روندی نگران كننده بود. زیرا بالقوه موجبات تقويت گسترده جايگاه پاكستان در منطقه آسياي مركزي و ظهور پنج رقيب جديد را فراهم میآورد. افزون بر این، در آن مقطع امکان ايجاد يك كمربند جديد بنيادگراي مسلمان، براي ناسيوناليستهاي هندي، نگراني بزرگي محسوب میشد، اما در حال حاضر هند به دولتهاي آسياي مركزي، نگاهي خوشبينانه دارد كه این نگاه، عمدتاً ناشي از اين است كه هيچ كدام از كشورهاي آسياي مركزي عامل مذهب را در محاسبات سياست خارجي خود وارد نمیکنند و همین امر باعث میشود هند نيز به اندازه پاكستان بتواند در اين كشورها نفوذ كسب كند.
افزون بر این، نزديكي مجدد هند با كشورهاي اين منطقه، با واقعيتهاي بينالمللي و جغرافيایي نیز مطابقت دارد؛ به گونهاي كه تلاشهاي هند به منظور برقراري روابط حسنه با آنها، امري پراگماتيستي همانند منافعي كه همسايگان و رقباي هند يعني چين و پاكستان در منطقه دنبال ميكنند، است. هند ميتواند بر روي توافقات سابق خود با اتحاد شوروي براي كسب موقعيت بهتر در آسياي مركزي سرمايهگذاري نمايد. بنابراین میتوان گفت بخشی از پرستيژ هند از فرهنگ و سابقه صلحطلبياش و نيز سابقه دوستي و وفاداري قديمي با اتحاد شوروي ناشي شده است.
البته فارغ از منافع اقتصادی ناشی از همکاریها، این کشور به همكاري اقتصادي به عنوان شيوهاي در جهت مقابله با نفوذ پاكستان در آسياي مركزي مينگرد. اركان اصلي همکاری اقتصادي هند در منطقه آسياي مركزي را قزاقستان و ازبكستان تشكيل ميدهند. در طول دهة 90، ميزان تجارت هند با آسياي مركزي، در حد متوسط بود. هند با ازبكستان، معاهدات اقتصادي و امنيتي منعقد نمود و با قزاقستان در حوزة مسائل تكنولوژيكي و شركت در برنامة فضايی وارد همكاري شد. در راستای این همکاریها، هند مبلغ 5 ميليون دلار به صورت امتياز تجاري به دو كشور تركمنستان و قرقيزستان اعطا كرد. افزون بر این، هند همكاري با تاجيكستان را عليرغم بيثباتي داخلي افزايش داد، اما از بازگشايي سفارتخانه در شهر دوشنبه صرفنظر نمود.
به طور كلي هند به تدریج به سطح مناسبي از مناسبات با كشورهاي تازه استقلال يافته آسياي مركزي دست پيدا كرد. گرچه به علت ضعف بنية مالي دولت هند، اين تلاشها با مشکلات زیادی همراه بود. دولت هند با كمبود نقدينگي روبرو است و از صندوق بينالمللي پول براي كسري بودجه خود كمك ميگيرد. بدين لحاظ تنها ميتواند به ارائه برنامه آموزشي و در برخي موارد ارتباطات و مسائل تجاري اقدام كند. برخلاف محدوديتهاي دولت؛ شركتهاي خصوصی هند با تاجيكستان در زمينه داروسازي، نقره، زغال سنگ، گرانيت و اشياء چرمي، سرمايهگذاريهاي مشترك انجام دادهاند.
به طور کلی میتوان منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی هند را مبنای تمایل این کشور به عضویت در سازمان همکاری شانگهای دانست. هند در راستاي اهداف منطقهاي خود، در جهت كسب موقعيت اقتصادي و سياسي بهتر و نافذتر، به نزديكي با سازمان همکاری شانگهای اميدوار است و نگاه خوشبينانهاي به آن دارد و در پي توسعه و تقويت مناسبات خود با كشورهاي عضو در قالب اين سازمان ميباشد. علاوه بر این، هند با دو معضل امنیتی مواجه است: از یک سو با چین دارای اختلافات مرزی است و از سوی دیگر، با تحرکات افراطگرایانه و جداییطلبانه در منطقه کشمیر و آسام مواجه است. در همین راستا، هند در پنجمين كنفرانس سازمان همکاری شانگهای در تاریخ 15 ژوئن 2006، به منظور همكاري نزديكتر با چين و روسيه و چهار عضو ديگر گروه منطقهاي، در جهت مقابله با تروريسم به عنوان معضل صلح و ثبات منطقه، متعهد شد و خواهان همكاري و همگرايي بيشتر در زمينههاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي با اعضاء اين سازمان شد.
هند امیدوار است که با عضویت دائم در این سازمان، بتواند به توافقات اقتصادی و نظامی مهمی با روسیه و کشورهای آسیای مرکزی دست پیدا کند و از این طریق بتواند موقعیت اقتصادی و نظامی خود را ارتقاء داده و منافع بلندمدت و استراتژیک این کشور در راستای اهداف جهانی و منطقهایاش را هموار سازد. همچنین عضویت هند در سازمان همکاری شانگهای میتواند چهارچوب لازم برای برقراری روابط خوب و پایدار این کشور با چین، به عنوان دومین قدرت بزرگ اقتصادی دنیا را فراهم آورد. همچنین عضویت هند در سازمان همکاری شانگهای، میتواند مثلث استراتژیکی را به همراه چین و روسیه تشکیل دهد که شرایط ایجاد جهانی چندقطبی را فراهم میسازد.
انتخاب استراتژیک هند در قرن بیست و یک، تبديل شدن به يك قدرت بزرگ است. تحقق اين امر، نیازمند مدیریت رقابت امنیتی با پاکستان است. در واقع هند تلاش دارد با تكيه بر موقعيت برتر جهاني خود، پاكستان را به عنوان يك قدرت كوچك منطقهاي، مهار كند. علاوه بر این، اراده جدی هند به واردات انرژی از آسیای مرکزی، مستلزم این است که حتی علیرغم تمایل، با پاکستان به یک توافق سیاسی دست یابد؛ زیرا توفیق هند در دستیابی به هدف تبدیل شدن به یک قدرت جهانی، نیازمند حذف خطر امنیتی پاکستان است. به همین دلیل عضویت در سازمان همکاری شانگهای میتواند در این راستا به منافع هند کمک نماید.
افزون بر این، هند نيازمند ثبات سياسي است. هر نوع تحرك قومگرايي و جداييطلبي در اين كشور كثيرالمله میتواند منجر به ايجاد بحرانهاي گسترده شود. مسئله كشمير و جداييطلبان آسام در شرق، ميتواند به تماميت ارضي هند لطمه وارد سازد. لذا عضویت هند در سازمان همکاری شانگهای که یکی از محورهای اصلی تشکیل و اقدامات آن، مقابله با جداییطلبی و افراطگرایی و تروریسم است، به شدت با اهداف و دغدغههای امنیتی هند همپوشانی دارد.
٢. پاكستان
در طول دهة 90، پاكستان به دنبال بهبود روابط با اين منطقه برآمد؛ هرچند که به اهداف اساسي خود نرسيد. ايدة نخبگان سياسي پاكستان مبني بر ايجاد يك كمربند امنيتي منسجم مسلمان، از تركيه تا پاكستان با محوريت آسياي مركزي بود تا در پرتو آن، هر دو هدف كسب «عمق استراتژيك» و نيز نياز به متحد در درگيريهای سياسي در افغانستان و كشمير را تأمين نمايد؛ اما در این مسیر به سرعت با شكست مواجه شد. حمايت پاكستان از طالبان، منشاء اصلي اختلاف نظر آن با كشورهاي آسياي مركزي بود. ترس کشورهای آسیای مرکزی از تسري جنگ داخلي تاجيكستان و حمايت طالبان از حزب التحریر در ازبكستان، به تدریج منجر به انزواي پاكستان در آسياي مركزي شد. به علاوه كشورهاي آسياي مركزي ارتباطات با روسيه را که مخالف افراط گرایی بود، در قالب موافقتنامه امنيتي جمعي در مي 1992، از سرگرفتند. در طول دهة 90، پاكستان به تدریج مجبور شد سياستهاي خود را تغيير دهد و توجه خود را به برقراري روابط اقتصادي دو جانبه و توافقات فرهنگي و نيز همكاري در زمينه مسائل منطقهاي مانند مبارزه عليه مواد مخدر متمركز سازد.
در وضعیت فعلی، رويكرد پاكستان نسبت به آسياي مركزي را عمدتاً در بعد اقتصادي اهداف سياست خارجي آن ميتوان جستجو كرد. پاكستان خواهان سرمايهگذاري در منابع طبيعي و انرژي آسياي مركزي و در عين حال، صادرات منسوجات، ماشينآلات و تجهيزات ارتباطي به آنهاست. در اين راستا، میتوان اعطاء تسهيلات به قزاقستان، قرقيزستان و تاجيكستان را براي ايجاد يك سرمايهگذاري مشترك در زمينه كتان، منسوجات، پوشاك، داروسازي، كالاهاي مهندسي، تجهيزات جراحي، ارتباطات و صنايع كشاورزي ذکر کرد. در دهه ١٩٩٠، پاكستان همچنين توافقنامهاي با ازبكستان براي ايجاد خط ارتباطي ماهوارهاي، ساخت بزرگراه، توليد مشترك تجهيزات مخابرات و ساخت راهآهن به منظور اتصال خطوط راهاهن آسياي مركزي به پاكستان، منعقد کرد.
از اواسط دهه ١٩٩٠، با شکلگیری تدریجی سازمان همکاری شانگهای، پیگیری اهداف سیاسی برای پاکستان با مشکلات بیشتری همراه شد. در واقع سازمان همکاری شانگهای، جاهطلبي پاكستان در آسياي مركزي را محدود كرد. این سازمان تلاشهاي پاكستان را به منظور ايجاد «عمق استراتژيك» با ايجاد متحدان جديد اسلامي در چهارچوب ترتيبات امنيت جمعي، ناكام گذاشت و برعکس، سازمان همکاری شانگهای به قدرتهاي غيراسلامي منطقه مانند چين و روسيه كه در موقعيت جغرافيايي بهتري قرار دارند، فرصت بهرهبرداري بيشتر از منابع منطقه در جهت اهداف خود اعطا نموده است. شکلگیری سازمان همکاری شانگهای باعث شد تا گزینههای پاکستان برای پیگیری اهداف خود در این منطقه محدود شود و به تدریج این سازمان به مهمترین کانال برای پیگیری اهداف غیراستراتژیک پاکستان تبدیل شود.
در دوران پس از 11 سپتامبر، پاكستان متحدي جديد در آسياي مركزي پيدا كرد كه علاوه بر چین، حامي قوي براي پيوستن آن به اين سازمان به شمار ميآيد. اين متحد، ازبكستان است كه به نظر ميرسد تمايل دارد اقدامات گذشته پاكستان مبني برحمايت از راديكاليسم و گروههاي اسلامگرا در آسياي مركزي را به فراموشي بسپارد. موضوعات امنيتي و افزايش همكاريهاي اقتصادي، همواره از سوي دو كشور با جديت دنبال شده است. در وضعيت فعلي پاكستان و ازبكستان بنيادگرايي، تروريسم، جرائم سازمان يافته و قاچاق مواد مخدر را به عنوان تهديد مشترك ميبينند. به لحاظ اقتصادي، ازبكستان تمايل زیادي به استفاده از دو بندر بزرگ پاكستان، يعني گوادر و کراچي دارد. شايد در آينده، يك محور منطقهاي شمال ـ جنوب با حضور ازبكستان، پاكستان و افغانستان شكل بگيرد.
در حال حاضر، پاکستان عضو ناظر سازمان همکاری شانگهای است، اما سیاستمداران پاکستانی اعتقاد دارند که ورود این کشور به سازمان همکاری شانگهای از چند جنبه برای پاکستان مفید خواهد بود. در واقع این کشور به عنوان متحد استراتژیک آمریکا در مبارزه علیه تروریسم شناخته میشود و در این راستا از تمام ظرفیتهای سلبی و ایجابی خود در جهت کسب موقعیت برتر منطقهای بهره میگیرد، اما خروج آمریکا و ناتو از افغانستان، میتواند موقعیت منطقهای پاکستان را تضعیف نماید. از همین رو، در پی خروج آمریکا از افغانستان، سازمان شانگهای میتواند از موقعیت مهمی در تأثیرگذاریهای سیاسی در منطقه برخوردار شود که عضویت پاکستان در آن، میتواند نقطه قوتی برای این کشور تلقی شود.
علاوه بر این، پاکستان با کمبود جدی منابع انرژی مواجه است و این در حالی است که کشورهای آسیای مرکزی به عنوان اعضای سازمان شانگهای، دارای منابع عظیم نفت و گاز طبیعی هستند که حضور پاکستان در این سازمان بستر مناسبی را برای تأمین انرژی این کشور فراهم خواهد آورد. این در حالی است که خطر جداییطلبی و افراطگرایی که نگرانیهای عمدهای را در میان کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای ایجاد کرده است، میتواند شانس خوبی برای عضویت پاکستان در این سازمان به شمار آید.
از سوی دیگر، بستر اقتصادی که سازمان همکاری شانگهای برای اعضای خود فراهم آورده است، محرک مهمی برای عضویت پاکستان در این سازمان به شمار میآید. در این راستا، میتوان به کمک اقتصادی ١٠ میلیارد دلاری چین به اعضای شانگهای اشاره نمود که میتواند حیات تازهای به اقتصاد در حال فروپاشی پاکستان بدهد. علاوه بر این، پروژههای عظیم اقتصادی در زمینههای حمل و نقل، انرژی و ارتباطات در سازمان همکاری شانگهای در دست انجام است که پاکستان میتواند با کسب عضویت دائم در این سازمان و مشارکت در آنها، منافع اقتصادی فراوانی را نصیب خود سازد.
با دقت در سیاستهای هند و پاکستان در آسیای مرکزی، میتوان دریافت که این سیاستها عمدتاً در تعارض با یکدیگر هستند. نماد این تعارض، سیاستهای دو کشور در قبال افغانستان به عنوان مهمترین کانون بحران در درون منطقه سازمان همکاری شانگهای است. این دو کشور در افغانستان آشکارا یک بازی با حاصلجمع صفر و خشونتبار را پیگیری میکنند و همین امر، یکی از دلایل عدم شکلگیری ثبات پایدار در افغانستان است. افزون بر این، آنان در مورد سه هدف کانونی سازمان همکاری شانگهای که عبارت است از مبارزه با تروریسم، افراطگرایی و تجزیهطلبی نیز سیاستهای متعارضی را پیگیری میکنند. تروریسم ابزار بسیار مهم در سیاست خارجی پاکستان به شمار میرود که همواره علیه هند به کار گرفته شده است؛ زیرا موازنه قدرت برای پاکستان، در متن رقابت استراتژیک آن کشور با هند معنا مییابد. از اینرو پاکستان در افغانستان، به عنوان همسایه خود و همسایۀ با واسطۀ هند، میباید از موضع برتری برخوردار باشد و در همین راستا از نفوذ هند در افغانستان ممانعت به عمل میآورد. یکی دیگر از ویژگیهای غریب سازمان همکاری شانگهای به عنوان سازمانی که یکی از اهداف اصلی خود را مبارزه با تروریسم تعریف کرده است، حضور پاکستان به عنوان یکی از مهمترین حامیان جهانی تروریسم در این نهاد است.
ج ـ هند و پاکستان، سازمان همکاری شانگهای و بازیگران ثالث
همانگونه که پیش از این اشاره شد، هند و پاکستان در درون مرزهای سازمان همکاری شانگهای نیز به رقابت استراتژیک خود تداوم بخشیدهاند. از این رو باید علل و عوامل دیگری نیز در وارد کردن این دو کشور به این سازمان، مؤثر بوده باشند. در این راستا، مهمترین عامل را میتوان نقش بازیگران ثالث البته متنفذ و مؤثر دانست؛ به عبارت دیگر، دو کشور چین و روسیه که اولی با پاکستان و دومی با هند دارای مناسبات استراتژیک میباشند؛ ناگفته پیداست که چین، مهمترین نقش را در زمینهسازی برای ورود پاکستان به سازمان همکاری شانگهای ایفا کرده است؛ در مقابل، روسیه نیز به منظور حفظ موازنه، به وارد کردن هند به این سازمان مبادرت ورزید؛ لذا از این طریق دو کشور هند و پاکستان به عضویت ناظر سازمان همکاری شانگهای درآمدند.
سابقه ائتلاف چین و پاکستان به دوران جنگ سرد برمیگردد. از آن زمان تاکنون، چین مهمترین نقش را در حمایت از پاکستان در برابر هند و تقویت این کشور ایفا کرده است. در این مسیر، چین انواع کمکها، از کمکهای نظامی تا هستهای و اقتصادی را به پاکستان ارائه کرده است و در مجامع بینالمللی همواره حامی این کشور بوده است. طبیعی است که چین در سازمانی که از بیشترین نقش و نفوذ برخوردار است، زمینهساز ورود پاکستان باشد.
از دیگر سو، همکاری استراتژیک هند ـ روسیه نیز از سابقهای طولانی برخوردار است. شوروی، مهمترین حامی هند در دوران جنگ سرد بود و کمکهای گستردهای به این کشور در حوزههای اقتصادی و نظامی ارائه کرد. روابط هند و روسیه در تداوم سنت گذشته، همواره رو به توسه بوده است؛ به گونهای که هندیها روسیه را یکی از نزدیکترین کشورها به خود میدانند. در چنین چهارچوبی است که روسیه برای ورود هند به سازمان همکاری شانگهای تلاش نماید. از این رو میتوان نقش بازیگران ثالث را عامل اصلی ورود هند و پاکستان به سازمان همکاری شانگهای به شمار آورد.
نتیجهگیری
با عنایت به مباحث ارائه شده، میتوان گفت که طیفی از منافع استراتژیک تا اقتصادی، سیاست هند و پاکستان را در قبال سازمان همکاری شانگهای شکل میدهد. در حوزه استراتژیک، نوعی بازی حاصلجمع صفر بر روابط هند و پاکستان حاکم است؛ همین امر، نفوذ در کشورهای پیرامونی برای هردو کشور را واجد اهمیت استراتژیک ساخته است. به همین لحاظ یافتن جای پای مستحکمی در آسیای مرکزی برای آنان بسیار پراهمیت بوده و هست. سازمان همکاری شانگهای مهمترین کانالی است که این دو کشور میتوانند از طریق آن در این منطقه نفوذ کنند. بنابراین یکی از اهداف آنان برای پیوستن به این سازمان را میتوان نفوذ در آسیای مرکزی دانست.
افزون بر منافع استراتژیک، دو کشور منافع اقتصادی مهمی نیز برای خود در این منطقه تعریف کردهاند. مهمترین حوزههای منافع اقتصادی این دو کشور در آسیای مرکزی را میتوان انرژی، بازار و ترانزیت دانست. انرژی آسیای مرکزی برای دو کشور به ویژه هند، با توجه به نیاز روزافزون، اهمیت زیادی دارد. رشد سریع اقتصادی هند در ترکیب با فقر منابع انرژی داخلی، تضمین واردات انرژی یا به بیان دیگر، امنیت انرژی را برای این کشور به اولویتی اساسی تبدیل کرده است. آسیای مرکزی یکی از مناطقی است که میتواند به این دغدغه هند پاسخ دهد. از سوی دیگر، ورود هند و پاکستان به سازمان همکاری شانگهای، اولاً معادلات درون این نهاد را پیچیدهتر ساخته است و ثانیاً یکپارچگی و اشتراک منافع اعضای آن را با ابهام مواجه کرده است. گرچه این دو بازیگر هنوز به عنوان اعضای ناظر این سازمان به شمار میآیند و از نقش مؤثری در تصمیمسازی در درون برخوردار نیستند، اما حضور آنان، سازمان شانگهای را به لحاظ هویتی دچار ابهام ساخته است. طبیعی است که در صورت عضویت کامل آنان در سازمان شانگهای، پیچیدگیهای این نهاد افزایش یابد و چه بسا باعث ناکارآمدی آن شود. همانگونه که توضیح داده شد، منافع این دو کشور در منطقه تحت پوشش این سازمان، عمدتاً متعارض است و از همین رو، مشکلات ورود آنان به روند تصمیمسازی سازمان شانگهای، میتواند آن را فلج کند. از این رو باقی ماندن آنان در موقعیت عضویت ناظر، بیشتر میتواند مفید واقع شود.
منبع: پژوهشنامه سازمان همکاری شانگهای؛ اهداف، عملکردها و چشم اندازها، مرداد ١٣٩٠