چكيده

 

يكي از مسائل مورد توجه در رابطه با مسائل عراق، نقش و نفوذ ايران در اين كشور است كه در تحليل اوضاع عراق بسيار مورد توجه قرار دارد. به عقيده بسياري از محافل سياسي سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه منجر به تحولاتي شده است که نتیجه آن حضور و افزایش نقش و تأثیرگذاری ایران در حوزه‌های گوناگون منطقه‌اي است که به طور سنتی حوزه تأثیرگذاری آمریکا و متحدان عرب‌ و اسرائیل آن هستند. نوشتار حاضر بر آن است تا با بررسي اين ديدگاه اهداف سیاست خارجی ایران در منطقه بعد از اشغال عراق را مورد بررسي قرار دهد. برخلاف دیدگاه‌های غربی، اين نوشتار اهداف ايران در منطقه را بیشتر تدافعی و پراگماتیک و در جهت رفع تهدیدات جدید امنیتی ناشی از حضور مستقیم آمریکا در منطقه از یک سو و تهدیدات ناشی از گذار منطقه از یک دوران انتقالی، از سوی دیگر مي‌داند. در این چارچوب، ایران با سیاست «امنیت به هم پیوسته» و «حضور بیشتر در منطقه»، سعی دارد تا با رفع چالش‌های جدید امنیتی به افزایش چانه‌زنی برای تثبیت نقش‌های جدید خود بپردازد. به عقيده نويسنده برای ایران بهترین دفاع از امنیت و منافع ملی، مشارکت در تثبیت نظم‌های سیاسی ـ امنیتی جدید در جهتی است که منجر به شکل‌گیری حکومت‌ها و ائتلاف‌های غیردوست در محیط اطراف نگردد. بر این اساس، افزایش حضور ایران در منطقه، در چارچوب حفظ امنیت ملی و براساس استراتژی‌های دفاعی و پیشگیری از تهدیدات امنیتی در آینده قابل توجیه است.

مقدمه

نظریه افزایش نقش و تأثیرگذاری ایران در مسائل سیاسی ـ امنیتی خاورمیانه بعد از بحران عراق در سال 2003، از موضوعات مهم جاری در تجزیه و تحلیل مسائل خاورمیانه می‌باشد. براساس این نظریه، سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه منجر به یک سری تحولات جدید سیاسی ـ امنیتی و تغییرات ژئوپولیتیک شده است که نتیجه آن حضور و افزایش نقش و تأثیرگذاری ایران در حوزه‌های سیاسی ـ امنیتی منطقه، از جمله عراق و لبنان، که به طور سنتی در حوزه تأثیرگذاری آمریکا و متحدان عرب‌اش و اسرائیل بوده است. این طرز تفکر ریشه در نوع نگاه محافل سیاسی ـ اجرایی و تحقیقاتی غربی (آمریکایی) دارد که از سوی الیت سنی در جهان عرب دنبال می‌شود. به طور کلی این نظریه با ارائه «برداشت تهدید»، اهداف سیاست خارجی ایران را در منطقه گسترش‌خواهانه، فرصت‌طلبانه و گاهیً ایدئولوژیک درنظر می‌گیرد که تداوم آن توازن قوا در منطقه را به هم زده و آثار غیرسازنده‌ای برای منافع آمریکا و متحدان سنتی آن در پی خواهد داشت.

این تحقیق با نقد دیدگاه فوق، و با ارائه یک دیدگاه داخلی و مبتنی بر «برداشت فرصت»، از افزایش حضور ایران در منطقه، سعی در تجزیه و تحلیل اهداف سیاست خارجی ایران در منطقه بعد از بحران عراق (2003)، دارد. سؤال اصلی این است که ریشه‌ها و اهداف افزایش حضور ایران در منطقه کدامند؟ برخلاف دیدگاه‌های غربی، نویسنده بحث می‌کند که اهداف فوق بیشتر تدافعی و پراگماتیک و در جهت رفع تهدیدات جدید امنیتی ناشی از حضور مستقیم آمریکا در منطقه از یک سو و تهدیدات ناشی از گذار منطقه از یک دوران انتقالی، از سوی دیگر است. در این چارچوب، ایران با سیاست «امنیت به هم پیوسته» و «حضور بیشتر در منطقه»، سعی در رفع چالش‌های جدید امنیتی و همچنین افزایش چانه‌زنی برای تثبیت نقش‌های سیاسی ـ امنیتی جدید به نفع منافع و امنیت ملی خود را در یک دوران انتقالی دارد.

خاورمیانه بعد از حوادث 11 سپتامبر و بحران عراق از دو جهت برای منافع و امنیت ملی ایران حائز اهمیت است: نخست، حضور مستقیم نیروهای آمریکایی در محیط فوری امنیتی ایران و تهدیدات ناشی از سیاست‌های تقابلی دولت بوش و دوم: تهدیدات و فرصت‌های ناشی از گذار از دوران انتقالی برای تثبیت نظم‌های جدید سیاسی ـ امنیتی. در این شرایط، افزایش حضور ایران در منطقه واکنشی به دو تحول فوق است. واقعیات ژئوپولیتیک و ویژگی‌های ساخت قدرت و سیاست ایران، ازجمله ویژگی‌های فرهنگی ـ مذهبی و ایدئولوژیک، به گونه‌ای است که درجه‌ای از حضور و مشارکت در محیط فوری امنیتی این کشور را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. در طول سالیان گذشته، محیط فوری امنیتی ایران ناامن و مبنای هزینه‌های امنیتی زیادی از جمله جنگ‌ها و بحران‌ها بوده است. حضور مستقیم آمریکا به دنبال تحولات جدید بر ناامنی‌های فوق افزوده است. برای ایران بهترین دفاع از امنیت و منافع ملی، مشارکت در تثبیت نظم‌های سیاسی ـ امنیتی جدید در جهتی است که منجر به شکل‌گیری حکومت‌ها و ائتلاف‌های غیردوست در محیط اطراف نگردد. بر این اساس، افزایش حضور ایران در منطقه، در چارچوب حفظ امنیت ملی و براساس استراتژی‌های دفاعی و پیشگیری از تهدیدات امنیتی در آینده قابل توجیه است. افزایش حضور ایران در منطقه ازسوی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به نوعی سیاست خارجی «گسترش‌خواهانه» و در قالب برداشت «تهدید ایران برای منطقه» تعبیر می‌گردد. در مقابل، دیدگاه‌های داخلی، چنین افزایش حضوری را «فرصت» و در جهت رفع تهدید در نظر می‌گیرند. برخورد این دیدگاه‌ها در غالب نظریه‌های «افزایش نقش منطقه‌ای ایران» و نظریه «امنیت به هم پیوسته و ضرورت حضور ایران در منطقه» مطرح بوده‌اند.

 

1ـ نظریه افزایش نقش منطقه‌ای ایران

اساساً نظریه ظهور نقش منطقه‌ای ایران، برای اولین بار از سوی محققین و محافل دانشگاهی ـ اجرایی غربی عنوان گردید و سپس توسط الیت سنی جهان عرب با اهداف خاصی پیگیری شد. مبنای این نظریه سعی در بزرگ جلوه دادن تهدید حضور ایران در منطقه دارد. بر این اساس، بروز یک سری تحولات منطقه‌‌ای همچون بحران افغانستان، عراق، لبنان و تثبیت نقش عنصر شیعی در ساخت قدرت و سیاست منطقه‌ای و پیگیری برنامه هسته‌ای ایران، توانایی نقش‌سازی و تأثیرگذاری ایران را در مسائل سیاسی ـ امنیتی خاورمیانه افزایش داده و این مسئله توازن سنتی قوا در منطقه را به ضرر منافع آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن همچون اعراب محافظه‌کار و اسرائیل به خطر انداخته است. این نظریه نقش ظهور منطقه‌ای ایران را گسترش‌طلبانه، فرصت‌طلبانه و غیرسازنده در نظر می‌گیرد که سعی دارد خلأ قدرت حاصله را در منطقه، به دنبال حوادث 11 سپتامبر و بحران عراق، پر کند.

 

الف) دیدگاه‌های غربی

دیدگاه‌های غربی که طیف وسیعی از تندروها و میانه‌روها را شامل می‌شوند مبنای ظهور و افزایش نقش منطقه‌ای را می‌پذیرند، اما راه‌های متفاوتی را در برخورد با آن ارائه می‌دهند. دیدگاه‌های تندرو، افزایش نقش ایران در منطقه را به ضرر منافع و امنیت عملی آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن در نظر می‌گیرند که به هر نحو ممکن ازجمله استفاده از زور و قدرت باید از آن جلوگیری شود. استراتژی‌ اصلی این دیدگاه‌ها برمبنای «بازدارندگی» و «تقابل» قرار دارد.

هرچند با تحولات جدید ازجمله عدم توانایی آمریکا در کنترل بحران عراق و همچنین انتشار گزارش اطلاعات، مبنی بر عدم تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات اتمی، مبنا و مشروعیت این دیدگاه‌ها در درون جامعه آمریکا زیر سؤال رفته است، اما این دیدگاه‌ها همچنان هسته‌ اصلی تقابل نظامی به منظور مهار نقش منطقه‌ای ایران را در واشنگتن تشکیل می‌دهند. از نمایندگان این دیدگاه‌ها می‌توان به دیک چنی، معاون رئیس‌جمهور و جان بولتون، نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل اشاره کرد. مؤسسات تحقیقاتی آمریکایی همچون آمریکن اینترپرایز و لابی اسرائیلی ـ آمریکایی AIPAC تغذیه فکری و نظری این دیدگاه‌ها را برعهده دارند.

در مقابل، دیدگاه‌های میانه‌رو قرار دارند که افزایش نقش منطقه‌ای ایران را ناشی از یک سری تحولات جدید ژئوپولیتیک در منطقه، ازجمله بحران‌های افغانستان و عراق از یک سو و ویژگی‌های ساخت قدرت و سیاست ایران ازسوی دیگر می‌دانند که از آن یک قدرت منطقه‌ای می‌‌سازند. هرچند این دیدگاه‌ها نیز افزایش نقش منطقه‌ای ایران را به ضرر منافع ملی آمریکا می‌دانند، اما راه‌های برخورد با آن را عمدتاً از طریق گفت‌وگو و مهار ایران از طریق پذیرش نقش جدید منطقه‌ای ایران در نظر می‌گیرند. ری تکیه و ولی نصر در مقاله‌ای در فارن افرز معتقدند که سیاست واشنگتن در برخورد با ایران از طریق افزایش حضور نظامی و فشار مستقیم و همچنین ایجاد یک ائتلاف در سطح منطقه‌ای علیه ایران، راه به جایی نمی‌برد. برعکس، واشنگتن باید با ادغام ایران در نظام سیاسی ـ امنیتی منطقه‌ای و از طریق ایجاد رضایت از وضعیت موجود، مسئولیت‌پذیری ایران را کسب کند. آنها معتقدند که ایجاد انگیزه‌هایی همچون «گفت‌وگو»، «سازش» و «تجارت» بهترین ابزارها برای متعهد شدن ایران به حفظ ثبات در منطقه می‌باشند. فلنت لورت یکی دیگر از پیروان پذیرش نقش منطقه‌ای ایران معتقد است که سیاست‌های واشنگتن در طول 28 سال گذشته غیرواقع‌بینانه، بدون استراتژی و مبتنی بر نفی درخواست‌های مشروع امنیتی و منافع منطقه‌ای ایران بوده است. از نظر او، بهترین راه برای مهار ایران، دسترسی به یک راه‌حل همه‌جانبه برای کنار گذاشتن اختلافات و پذیرش نقش ایران در منطقه می‌باشد. نهایتاً او معتقد است که سازش با ایران راه‌های گفت‌وگو میان واشنگتن و تهران را در مسائلی همچون برنامه هسته‌ای، عراق و صلح اعراب و اسرائیل هموار می‌کند.

گری سیک یکی دیگر از طرفداران پذیرش نقش منطقه‌ای و گفت‌وگو با ایران، ضمن پذیرش ایران به عنوان یک بازیگر و قدرت منطقه‌ای، معتقد است که سیاست‌های آمریکا در سرنگونی دشمنان ایران در شرق و غرب کشور (طالبان ـ صدام حسین)، انرژی امنیتی ـ سیاسی ایران را رها کرده و این امر توازن سنتی قوا در منطقه را به نفع ایران و به ضرر متحدان سنتی آمریکا در جهان عرب و اسرائیل به هم زده است. او صحبت از یک «استراتژی در حال ظهور» می‌کند که در آن یک اتحاد غیررسمی علیه ایران بین ایالات متحده، اسرائیل و دولت‌های سنی عرب منطقه در حال شکل‌گیری است. موتور محرکه این اتحاد نیز جلوگیری از افزایش میزان تأثیرگذاری ایران در مسائل سیاسی ـ امنیتی مربوط به جهان عرب از جمله عراق و تحولات لبنان بعد از جنگ تابستان 2006، بین حزب‌الله و اسرائیل می‌باشد. او نهایتاً معتقد است که سیاست واشنگتن در این زمینه بیشتر تلاشی برای توجیه شکست خود در عراق می‌باشد و پیگیری چنین سیاستی در انزوای ایران راه به جایی نمی‌برد. بسیاری از تحلیل‌گران آمریکایی حتی هدف اصلی اجلاس «آناپولیس» را در مورد صلح اعراب و اسرائیل، در حقیقت یک گردهمایی ناشی از ترس یک ایران در حال ظهور در نظر می‌گیرند.

در مجموع تحولات یک سال اخیر در منطقه که به نوعی شکست سیاست‌های آمریکا تلقی می‌شود، منجر به تعدیل دیدگا‌ه‌های تندروها در استفاده از راه‌حل تقابل نظامی به نفع دیدگاه‌های میانه‌رو در پذیرش نقش منطقه ایران و استفاده از راه‌حل گفت‌وگو و دیپلماسی در جامعه دانشگاهی، تحقیقاتی و افکار عمومی آمریکا شده است.

 

ب) دیدگاه‌های الیت سنی در جهان عرب

نگرانی از افزایش نقش ایران در نزد الیت سنی جهان عرب از دو جهت مطرح است؛ نخست، خلأ قدرت در عراق و به هم خوردن توازن سنتی قوا در منطقه؛ دوم، ظهور هلال شیعی. در درجه اول، از دیدگاه‌ جهان عرب، رژیم بعثی عراق برای سالیان طولانی توازن قوا را با ایران در منطقه برقرار می‌کرد و همین امر عامل برقراری امنیت از نظر آ‌نها تلقی می‌شد. با سقوط صدام حسین که نماینده حاکمیت اقلیت سنی در عراق بود، ساخت قدرت و سیاست در عراق به نفع شیعیان و کردها تغییر پیدا کرده و همین امر منجر به افزایش نقش ایران در مسائل منطقه شده است. از نظر آنها حضور روزافزون ایران در مسائلی که به طور سنتی مربوط به جهان عرب می‌شده، بسیار نگران‌کننده است. ولی نصر در این زمینه معتقد است که «از دیدگاه جهان عرب تصور اینکه تهران، مسائل سیاسی ـ امنیتی و سیاست‌های نفتی در منطقه را کنترل کند بسیار نگران‌کننده است. همین امر حاکمان سنی جهان عرب را تشویق می‌کند که واشنگتن را برای مقابله با تهران تحت فشار قرار دهند».

در درجه دوم، نگرانی از شکل‌گیری یک هلال شیعی به رهبری ایران در منطقه برای الیت سنی جهان عرب بسیار نگران‌کننده است. نگرانی از شکل‌گیری چنین هلالی برای اولین بار ازسوی عبدالله دوم، شاه اردن، در سال 2004 مطرح گردید و متعاقباً به وسیله رهبران جهان عرب همچون حسنی مبارک، سعود الفیصل و سایرین دنبال گردید. از نظر آنها این نگرانی سه جنبه دارد: نخست، ماهیت ایدئولوژیک دارد؛ دوم، مبتنی بر بسیج توده‌های شیعی جهان عرب و وفاداری آنها به ایران است و سوم، مبتنی بر بهره‌برداری فرصت‌طلبانه و گسترش‌خواهانه ایران از پتانسیل‌های جهان عرب در جهت افزایش نقش خود است. در واقع، نگرانی از شکل‌گیری یک هلال شیعی بیش از آنکه مربوط به تلاش ایران در جهت ایجاد چنین هلالی باشد، از نگرانی گرایش‌ توده‌های جهان عرب به سوی ایران نشأت می‌گیرد. حسنی مبارک، رئیس‌جمهور مصر در این زمینه می‌گوید: «شیعیان کشورهای عربی بیش از آنکه به کشورهای خود وفادار باشند، به ایران وفادارند».

شیعیان جهان عرب، علیرغم دارا بودن بخش قابل توجهی از جمعیت کشورهای عربی، هیچ‌وقت بخشی از ساخت قدرت سیاسی و اقتصادی در جهت نقش‌سازی در سرنوشت خود را نداشته‌اند. تحولات جدید در عراق و تشکیل اولین حکومت شیعی در یک کشور عربی، این نگرانی را برای الیت سنی مطرح کرده است که شیعیان منطقه به تدریج خواهان نقش بیشتری در نهادهای قدرت سیاسی و اقتصادی کشورهای خود شوند. امری که در درازمدت نه‌تنها می‌تواند منجر به افزایش درخواست‌ آزادی‌های مدنی، سیاسی و اقتصادی شیعیان شود، بلکه منجر به فشار بر سیستم‌های حکومتی و نهایتاً کنار رفتن الیت سنی حاکم از حکومت‌ها گردد.

به طور کلی به نظر می‌رسد که الیت سنی حاکم در جهان عرب با اغراق بیش از اندازه در مورد شکل‌گیری یک هلال شیعی به رهبری ایران اهداف خاصی را در منطقه دنبال می‌کند. البته تأکید بر وجود تهدید دائمی ایران از سوی جهان عرب سابقه طولانی دارد. به عنوان مثال، صدام حسین با همین توجیه یعنی جلوگیری از اندیشه‌های ایدئولوژیک انقلاب اسلامی یا گسترش‌طلبی فارسی، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را با توجیه حفظ دروازه‌های شرق جهان عرب آغاز کرد و از این طریق حمایت‌های مالی و سیاسی رژیم سنی و محافظه‌کار جهان عرب را به دست آورد. در شرایط امروز نیز یکی از دلایل بزرگ جلوه دادن هلال شیعی تأکید بر نقش ایران و تهدیدات ناشی از آن در منطقه است. امری که می‌تواند منجر به حفظ وحدت و یکدستگی در درون الیت سنی حاکم در درون کشورها و همچنین در روابط آنها با یکدیگر شود.

دیدگاه‌های مختلف در غرب نیز با این مسئله به طور متفاوت برخورد می‌کنند. در حالی که بعضی از دیدگاه‌ها رقابت شیعی و سنی را به نوعی شکل دهنده رقابت‌های سیاسی آینده در نظر می‌گیرند که در آن ایران نقش اساسی خواهد داشت، بسیاری از دیدگاه‌ها نیز آن را مقطعی و با اهداف خاص تجزیه و تحلیل می‌کنند. فؤاد عجمی معتقد است که الیت سنی از این طریق سعی دارد تا با بزرگ جلوه دادن خطر تهدید شیعیان خود را نزد واشنگتن عزیز جلوه داده و از این طریق حمایت‌های مالی و سیاسی ـ امنیتی واشنگتن از حکومت‌های فعلی را به دست آورد. بعضی دیگر از تحلیل‌گران نیز بر بزرگ جلوه دادن آن تأکید می‌کنند و معتقدند که بعد از تشکیل حکومت عراق و آرام شدن اوضاع در این کشور، شیعیان عراق از ایران فاصله می‌گیرند.

 

2ـ نظریه «ضرورت حضور ایران در منطقه»

تنظیم سیاست خارجی ایران در منطقه همواره تحت تأثیر دو عامل بوده است: نخست، واقعیات ژئوپولیتیک؛ دوم، جهت‌گیری‌های ایدئولوژیک. این دو عامل در اجرای سیاست خارجی ایران در قالب دو رویکرد پراگماتیک و ایدئولوژیک ظاهرشده و همواره سعی کرده‌اند تا یکدیگر را به نوعی متعادل کنند. درطول سال‌های گذشته، هرچند درجه تأثیرگذاری این دو عنصر با توجه به درجه تهدید و نوع چالش‌ها در زمان‌ها و مکان‌های مختلف متفاوت بوده، اما عنصر ژئوپولیتیک همواره عنصر ایدئولوژیک را در جهت‌دهی سیاست خارجی ایران در منطقه تحت تأثیر قرار داده است. دلیل این امر به ماهیت مسائل در محیط سیاسی ـ امنیتی ایران در منطقه برمی‌گردد.

از سوی دیگر، اهداف سیاست خارجی ایران عمدتاً مبتنی بر دو هدف عمده بوده است: نخست، ایجاد امنیت؛ دوم، توسعه. درطول قرن گذشته، مهم‌ترین وظایف الیت ایرانی در درجه اول رفع تهدیدات امنیتی در محیط اطراف از یک سو و توسعه همه‌جانبه اقتصادی و سیاسی از سوی دیگر بوده است. دستیابی به اهداف فوق نیاز به محیطی امن، آرام و باثبات در حلقه‌های فوری امنیتی کشور در سطح همسایگان دارد تا انرژی، منابع و ثروت کشور صرف اهداف توسعه گردد.

 

الف) ماهیت و فلسفه حضور ایران در منطقه

دستیابی به اهداف سیاست خارجی ایران، یعنی ایجاد امنیت و توسعه، نیازمند حضور و مشارکت سیاسی ـ امنیتی ایران در محیط فوری امنیتی خود می‌باشد. هرچند در طول دهه‌های گذشته حکومت‌های ایرانی روش‌های متفاوتی را در زمینه میزان و درجه حضور در منطقه در پیش گرفته‌اند، اما همه آنها درجه‌ای از حضور در منطقه را برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی و تأمین منافع ملی ضروری دانسته‌اند. منطق حضور ایران در منطقه براساس مفروضات زیر می‌باشد:

  1. محیط فوری امنیتی ایران ناامن و بی‌ثبات است؛ این امر در طول دهه‌های گذشته مبنای تحمیل هزینه‌های امنیتی زیادی برای کشور بوده است. وجود حکومت‌های افراطی نظامی (حکومت بعثی صدام حسین)، حکومت‌های شکست خورده و بی‌ثبات (همچون طالبان در افغانستان و پاکستان)، حکومت‌های در حال انتقال همچون آسیای مرکزی و قفقاز و نهایتاً حکومت‌های آبستن تغییر و تحولات سیاسی در آینده همچون حکومت‌های منطقه خلیج‌فارس، همگی به نوعی محیط فوری امنیتی ایران را بی‌ثبات می‌کنند.
  2. امنیت ایران به امنیت منطقه متصل است؛ این امر بدین معناست که ناامنی در منطقه به معنای ناامنی برای ایران و برعکس می‌باشد. به عبارت دیگر، واقعیات ژئوپولیتیک ایران به گونه‌ای است که مسائل سیاسی ـ امنیتی محیط اطراف به ایران متصل می‌شود. از این لحاظ مفهوم «امنیت به هم پیوسته» بخشی از استراتژی سیاست خارجی ایران در منطقه، جهت جلوگیری از تهدیدات سیاسی ـ امنیتی می‌باشد. در مرکز این استراتژی، امنیت صدور انرژی از منطقه قرار دارد که بارها به وسیله مقامات جمهوری اسلامی ایران بر آن تأکید شده است. بر این اساس، اگر ایران مورد حمله قرار گیرد، منافع آمریکا و متحدان آن در منطقه را به خطر خواهد انداخت و صدور نفت را از تنگه هرمز مسدود خواهد کرد.
  1. پیشگیری از تهدیدات امنیتی در آینده نیازمند درجه‌ای از حضور ایران در منطقه می‌باشد. چنین حضوری در جهت مشارکت در ترتیبات امنیتی ـ سیاسی منطقه، نقش‌سازی و ایجاد مسئولیت مشترک در مسائل منطقه‌ای است. این امر می‌تواند از طریق ایجاد قراردادهای همکاری دوجانبه و چندجانبه سیاسی ـ امنیتی و اقتصادی در جهت ایجاد ثبات در منطقه صورت پذیرد. از این لحاظ، مهم‌ترین وظیفه سیاست خارجی ایران جلوگیری از شکل‌گیری تهدیدات امنیتی در آینده می‌باشد. به عنوان مثال، در دوران انتقالی شکل‌گیری نظم جدید در عراق، ایران تلاش می‌کند تا از شکل‌گیری ائتلاف‌های غیردوست در عراق جلوگیری کند.

 

ب) حلقه‌های امنیتی ایران در منطقه

ایران دارای دو حلقه امنیتی فوری و غیرفوری در منطقه است. در درون این حلقه‌‌های امنیتی درجه تأثیرگذاری و استفاده از عناصر ژئوپولیتیک و ایدئولوژیک در جهت‌دهی سیاست خارجی ایران متفاوت می‌باشند. از سوی دیگر، حضور فعال ایران در این حلقه‌های امنیتی، به درجه و شدت وجود تهدیدات خارجی بستگی دارد. یعنی به همان اندازه که تهدید خارجی (حضور آمریکا) بیشتر می‌شود، به همان اندازه نیز حضور ایران در مسائل منطقه با استفاده از عناصر نفوذ خود از جمله بهره‌برداری از اتصالات ژئوپولیتیک و پیوند ایدئولوژیک بیشتر می‌شود. در مقابل، به همان اندازه که تهدیدات خارجی کمتر می‌شود، حضور ایران نیز کمتر می‌شود. به عنوان مثال، بعد از بحران عراق و شدت حضور آمریکا در منطقه و به دنبال آن افزایش تهدید ایران از سوی آمریکا، حضور ایران در مسائل سیاسی ـ امنیتی منطقه افزایش یافته است. بعضی از دیدگاه‌ها معتقدند که رژیم گذشته ایران نیز در رفع تهدیدات امنیتی و تضعیف دولت‌های غیردوست در جهان عرب (لبنان و عراق) از ابزار شیعی و حضور در منطقه استفاده می‌کرد.

  1. حلقه فوری امنیتی: این حلقه شامل محیط فوری امنیتی ایران در سطح همسایگان می‌شود. مناطق مختلف در این حلقه امنیتی با درجه تهدید و حضور خارجی، نوع و ماهیت مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ـ اجتماعی موجود و به طور کلی وجود چالش‌ها و فرصت‌ها متفاوت است. خلیج‌فارس و عراق، حیاتی‌ترین مناطق در حلقه اول امنیتی ایران می‌باشند. البته در درون حلقه اول، مناطق مهم دیگری همچون افغانستان، پاکستان، ترکیه، قفقاز و ترکمنستان وجود دارند که هر کدام با درجات متفاوتی دارای اهمیت استراتژیک می‌باشند، اما ماهیت مسائل آنها به گونه‌ای است که درجه تهدیدات فوری امنیتی را با شدت کمتری وارد سیاست خارجی ایران می‌کنند. در درون حلقه اول، خلیج‌فارس منبع اصلی درآمد ارزی ایران حاصل از صدور منابع انرژی (نفت و گاز)، تجارت و راه‌های ارتباطی با جهان آزاد و نقطه شروع روابط بین‌المللی و منطقه‌ای ایران است. عراق از سوی دیگر، بخش دیگری از حلقه فوری امنیتی ایران است. ماهیت مسائل موجود در روابط ایران و عراق ازجمله مسائل سیاسی ـ امنیتی، فرهنگی و ایدئولوژیک به گونه‌ای است که آن را بخشی تفکیک‌ناپذیر از امنیت ملی ایران می‌سازد. روابط ایران با عراق فراتر از روابط فرهنگی و شیعی بین دو طرف، مربوط به اختلافات حل نشده از گذشته همچون قرارداد 1975 و مسائل به جا مانده از دوران جنگ همچون غرامات جنگی می‌شود که از جمله مسائل استراتژیک شکل‌دهنده در روابط آینده دو کشور می‌باشند. حضور آمریکا در عراق و اهداف آینده آن نیز بر پیچیدگی موضوع افزوده است.

در حلقه اول امنیتی ایران، عنصر ژئوپولیتیک نقش غالب در جهت‌گیری سیاست خارجی دارد. واقعیات ژئوپولیتیک و ماهیت مسائل در این حلقه به گونه‌ای است که همزمان فرصت‌ها و چالش‌های زیادی را به حوزه سیاست خارجی ایران وارد می‌کند. رفع تهدیدات خارجی و بهره‌گیری از فرصت‌های اقتصادی در هدایت اهداف توسعه اقتصادی ایران نیازمند محیطی باثبات است. نکته مهم در حلقه اول امنیتی، برقراری تعادل بین دو عنصر ژئوپولیتیک و ایدئولوژیک در جهت‌گیری سیاست خارجی است. بهره‌گیری از عنصر ایدئولوژیک هرچند زمینه‌های چانه‌زنی ایران در رفع تهدیدات امنیتی را در کوتاه مدت فراهم می‌کند، اما در درازمدت منجر به تنش در روابط با همسایگان و ائتلاف‌سازی آنها علیه ایران می‌گردد. مثال بارز در این زمینه، روابط ایران با کشورهای همسایه در حوزه خلیج‌فارس در سال‌های اولیه بعد از انقلاب اسلامی می‌باشد. همچنین حضور فعلی ایران در مسائل عراق هرچند از زاویه منافع و امنیت ملی ایران پراگماتیک است، اما از سوی کشورهای عرب منطقه به نوعی ایدئولوژیک و بهره‌گیری فرصت‌طلبانه ایران از نقش عنصر شیعی تلقی می‌شود. لذا برقراری تعادل بین دو عنصر ژئوپولیتیک و ایدئولوژی بهترین تأمین کننده منافع و امنیت ملی ایران در حلقه اول امنیتی ایران می‌باشد.

  1. حلقه غیرفوری امنیتی: این حلقه با یک درجه دورتر از سرزمین ایران شامل محیط غیرفوری امنیتی ایران می‌شود. در چارچوب مسائل سیاسی ـ امنیتی، روابط با این مناطق بیشتر در جهت تقویت و افزایش قدرت چانه‌زنی ایران برای حفظ منافع و امنیت ملی در حلقه اول مورد توجه قرار می‌گیرد. واقعیات ژئوپولیتیک و نوع و ماهیت مسائل در این حلقه با حلقه فوری متفاوت است. درواقع، عدم وجود مرزهای مشترک سبب می‌شود که اهداف و جهت‌گیری‌های سیاست خارجی ایران در منطقه با توجه به تحولات سیاسی منطقه متغیر باشد. از این لحاظ اتحاد استراتژیک فعلی میان ایران و سوریه، از زاویه امنیت و منافع ملی ایران در جهت رفع تهدید مشترک آمریکا و اسرائیل است. با رفع این تهدید در آینده از طریق دستیابی به نوعی سازش میان سوریه و اسرائیل و یا بهبود روابط ایران و آمریکا، ممکن است نیازی به آ‌ن در این سطح نباشد. البته در این چارچوب، روابط با حزب‌الله فراتر از حمایت‌های دوجانبه استراتژیک مبتنی بر روابط نزدیک فرهنگی ـ ایدئولوژیک می‌باشد که به نوبه خود یک استثناء است. از این لحاظ، استفاده از عناصر ژئوپولیتیک و ایدئولوژی به طور همزمان در خدمت اهداف پراگماتیک سیاست خارجی ایران قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر، حتی استفاده از عنصر ایدئولوژی در این حلقه به عنوان یک ابزار تأثیرگذار در خدمت اهداف واقع‌گرایانه و رفع تهدیدات امنیتی در حلقه اول مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

ج) دیدگاه‌های مربوط به حضور ایران در منطقه

دیدگاه‌های مختلف در درون ایران، براساس ماهیت مسائل سیاسی ـ امنیتی و استراتژیک در محیط اطراف ایران و درجه ارتباط آنها با منافع ملی کشور، حضور گسترده، اندک و یا عدم حضور ایران در حلقه‌های اول و دوم امنیتی را به طور متفاوت ارزیابی می‌کنند.

 

1ـ سیاست انتخابی (Selective Policy)

دیدگاه اول، حضور در حلقه اول و فوری سیاسی ـ امنیتی: این دیدگاه معتقد به عدم درگیر شدن در آن دسته از مسائل سیاسی ـ امنیتی است که صرفاً مربوط به جهان عرب می‌باشند و از لحاظ استراتژیک و واقعیات ژئوپولیتیک ارتباط چندانی به منافع ملی ایران ندارند. رژیم گذشته ایران، نقش ایران در مسائل جهان عرب، به خصوص مسائل ایدئولوژیک و سیاسی، را نقشی حاشیه‌ای در نظر گرفت که ایران علاقمند به درگیر شدن در آنها نبود. به عبارت دیگر، منافع و امنیت ملی ایران را از مسائل جهان عرب جدا می‌کرد. در این چارچوب، برقراری و گسترش روابط ایران با جهان عرب از طریق بازیگران اصلی جهان عرب یعنی عربستان سعودی و مصر صورت می‌گرفت. به عنوان مثال، عدم شرکت ایران در تحریم نفتی ابتکاری از سوی اعراب به دنبال بحران نفتی 1973، از این جمله است. یا در حل مسئله جزایر ایرانی خلیج‌فارس، ایران تلاش گسترده دیپلماتیک برای نزدیکی به عربستان سعودی و مصر و ایجاد رضایت در آنها انجام داد.

عمده‌ترین دلایل این دیدگاه برای عدم حضور گسترده ایران در مسائل منطقه‌ای را می‌توان به صورت زیر برشمرد:

  1. عدم اعتقاد به بهره‌برداری گسترده از عنصر ایدئولوژی (ابزار شیعی) به عنوان یک اهرم فرصت‌ساز در صحنه سیاست خارجی؛
  2. ویژگی‌های متفاوت ساخت قدرت و سیاست و تمایزات فرهنگی ـ اجتماعی ایران با جهان عرب؛
  3. واقعیات ژئوپولیتیک ایران که همزمان فرصت‌ها و چالش‌هایی را از ناحیه مسائل جهان عرب وارد سیاست خارجی ایران می‌کند؛
  4. نوع نگاه رژیم گذشته به نقش ایران در منطقه و در صحنه نظام بین‌المللی که عمدتاً در چارچوب سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی تعریف می‌شد.

نگاه از زاویه فوق به جایگاه منطقه در سیاست خارجی ایران که عمدتاً مبتنی بر واقعیات صرف ژئوپولیتیک می‌باشد، امروزه نیز در جامعه ایرانی، البته با شکلی کاملاً متفاوت و مستقل‌تر، از ریشه‌های قوی نظری نزد الیت اجرایی و دانشگاهی و خصوصاً روشنفکران برخوردار است. بر این اساس، حضور ایران در حلقه اول امنیتی و در سطح همسایگان به خصوص در خلیج‌فارس و عراق امری ضروری و مبتنی بر تأمین منافع ملی ایران است. اما حضور گسترده ایران در مسائل سوریه، لبنان و فلسطین با واقعیات ژئوپولیتیک و اهداف استراتژیک ایران هماهنگ نیست. بدین معنی که هرچند این حضور در کوتاه‌مدت زمینه‌های فرصت‌سازی برای رفع تهدیدات امنیتی را فراهم می‌کند، اما در درازمدت با تحمیل هزینه‌های سیاسی منجر به تضادهای استراتژیک در روابط ایران با همسایگان مهم منطقه‌ای و بازیگران اصلی بین‌المللی از جمله آمریکا می‌گردد. از این دیدگاه، ایران باید راه‌حل «دو دولت» را در مسئله فلسطین ـ اسرائیل بپذیرد. در چارچوب تداوم اتحاد استراتژیک با سوریه و روابط با حزب‌الله و لبنان تا جایی وارد شود که منافع ملی ایران اقتضا می‌کند. در نهایت مسائل مربوط به جهان عرب را از طریق بازیگران اصلی جهان عرب یعنی عربستان سعودی و مصر دنبال می‌کند.

 

٢ـ سیاست اتحاد و ائتلاف (Alliance Policy)

دیدگاه‌های غالب در نظریه‌های روابط بین‌الملل، علت اصلی ایجاد اتحاد و ائتلاف بین دولت‌ها را مبارزه با تهدید مشترک خارجی در نظر می‌گیرند. در این چارچوب، استفان والت، یکی از نظریه‌پردازان اصلی نظریه ائتلاف و اتحاد، معتقد است که ورود به یک اتحاد از سوی دولت‌ها یا برای ایجاد تعادل قدرت در جهت رفع یک منبع تهدید در محیط امنیتی است و یا در جهت رفع یک تهدید عمده خارجی.

در این چارچوب، دیدگاه دوم در سیاست خارجی ایران معتقد به ایجاد اتحاد و ائتلاف با سوریه و حزب‌الله در لبنان و حضور بیشتر در حلقه دوم امنیتی برای متعادل کردن تهدیدات امنیتی در منطقه (اسرائیل)، و چانه‌زنی برای رفع تهدید عمده و مشترک خارجی (آمریکا)، می‌باشد. از این لحاظ، بهره‌برداری همزمان از نقش و تمامی ابزارهای فرصت‌ساز در صحنه سیاست خارجی مدنظر است. از این دیدگاه، واقعیات ژئوپولیتیک و همچنین واقعیات فرهنگی و ایدئولوژیک (عنصر شیعی) ایران به گونه‌ای است که آ‌ن را با مسائل جهان عرب متصل می‌سازد. با بروز انقلاب اسلامی، نقش ایران در منطقه از حالت حاشیه‌ای خارج شده و جنبه اصلی پیدا کرده است. از یک نگاه واقع‌گرایانه، مسائل جهان عرب فرصت‌ها و تهدیدات زیادی را وارد حوزه سیاست خارجی ایران می‌کند. از آنجا که ایران اهرم‌های کمی برای تأثیرگذاری در مسائل جهان عرب دارد، لذا بهره‌گيری از عنصر شیعی به عنوان یک ابزار فرصت‌ساز در جهت حفظ امنیت و تأمین منافع ملی ایران حائز اهمیت می‌گردد. به عنوان مثال، با ایجاد ائتلاف با گروه‌های شیعی و دولت در عراق، ایران می‌تواند تهدید سنتی عراق را رفع کند. افزایش دامنه این ائتلاف با گروه‌های دوست در سوریه و لبنان (حزب‌الله)، می‌تواند منجر به افزایش قدرت چانه‌زنی ایران در سطح منطقه برای تأمین منافع استراتژیک شود. بنابراین از این زاویه نیز حضور گسترده ایران در مسائل جهان عرب در چارچوب اهداف واقع‌گرایانه اما با روش متفاوتی تعریف می‌شود.

از این دیدگاه، هدف اصلی افزایش حضور ایران در مسائل سیاسی ـ امنیتی منطقه، به نوعی تعریف گسترده‌تر از حلقه‌های امنیتی ایران، اتصال امنیت ایران به امنیت منطقه، افزایش قدرت چانه‌زنی و در نهایت رفع تهدیدات امنیتی در محیط فوری امنیتی ایران است. به عبارت دیگر تعریف از امنیت ایران در این غالب «امنیت به هم پیوسته» در ارتباط با منطقه است. یعنی، امنیت ایران مساوی با امنیت منطقه و عدم امنیت ایران مساوی با عدم امنیت برای منطقه است. در این چارچوب، اهداف سیاست خارجی ایران در منطقه استراتژیک و پراگماتیک تعریف می‌شود. به عنوان مثال، نظریه ائتلاف یا اتحاد حکومت‌های دوست شیعی در منطقه از جمله عراق، سوریه و لبنان (حزب‌الله) بیش از آنکه مبتنی بر ائتلاف ایدئولوژیک و برمبنای عنصر شیعی باشد، یک ائتلاف استراتژیک با هدف رفع تهدیدات امنیتی مشترک است. همان‌گونه که بحث شد، این نظریه آگاهانه یا ناآگاهانه از سوی محققان غربی و جهان عرب به عنوان خطرات شکل‌گیری یک هلال شیعی ایدئولوژیک و مبتنی بر اتحاد توده‌ها تعبیر شده است.

در مجموع، هر دو دیدگاه با نگاهی تدافعی و پراگماتیک، البته با روش‌های متفاوتی، سعی در تأمین منافع و امنیت ملی ایران دارند. در طی سال‌های گذشته، اختلاف اصلی مربوط به درجه حضور در منطقه و چگونگی برقراری تعادل در بهره‌گیری از عناصر ژئوپولیتیک و ایدئولوژی در جهت‌گیری سیاست خارجی ایران بوده است. این امر به کاهش یا افزایش درجه تهدید خارجی بستگی داشته است. قبل از بحران عراق (2003)، درجه تهدید خارجی کمتر بود، لذا بهره‌گیری از نگاه ژئوپولیتیک و رویکرد توسعه‌ای در سیاست خارجی بیشتر بود. با افزایش تهدید خارجی (حضور مستقیم آمریکا در منطقه)، بهره‌گیری از عنصر ایدئولوژی و رویکرد امنیتی از طریق حضور بیشتر در منطقه بیشتر شده است. در شرایط حاضر، سیاست خارجی ایران همزمان سعی در بهره‌گیری از هر دو روش را دارد. یعنی با تقویت اتحاد و ائتلاف با سوریه و حزب‌الله، سعی در رفع تهدیدات فوری امنیتی از سوی آمریکا و اسرائیل را دارد. از طرف دیگر، سعی در برقراری روابط نزدیک با عربستان سعودی و مصر در جهت افزایش چانه‌زنی‌ در روند تثبیت نقش‌های جدید سیاسی ـ امنیتی در منطقه را دارد.

 

نتیجه‌گیری

اهداف سیاست خارجی ایران در منطقه، بعد از بحران عراق، دارای ماهیت تدافعی و پراگماتیک بوده است و واکنشی به رفع تهدیدات جدید امنیتی ناشی از حضور مستقیم نیروهای آمریکایی در محیط فوری امنیتی ایران و سیاست‌های تقابلی بوش از یکسو و پیشگیری از تهدیدات امنیتی ناشی از روند انتقال منطقه در تثبیت نظم‌ها و نقش‌های جدید از سوی دیگر می‌باشد. در چارچوب رفع تهدید آمریکا، ایران با به کارگیری استراتژی «امنیت به هم پیوسته»، سعی دارد تا امنیت خود را به امنیت منطقه متصل کند. حفظ ثبات و امنیت در منطقه یکی از اهداف استراتژیک آمریکا در منطقه می‌باشد. در استراتژی ایران، تهدید امنیتی برای ایران، تهدید امنیتی و بروز بی‌ثباتی در منطقه در نظر گرفته می‌شود. از این‌ لحاظ، ارتباط مستقیم بین شدت تهدید خارجی و حضور ایران در مسائل منطقه‌ای و حلقه‌های فوری و غیرفوری امنیتی ایران وجود دارد. بدین معنی که افزایش یا کاهش تهدید امنیتی منجر به افزایش یا کاهش حضور ایران در حلقه‌های امنیتی آن می‌گردد. چنین وضعیتی ازسوی دیگر با درجه تأثیرگذاری دو عنصر ژئوپولیتیک و ایدئولوژی در سیاست خارجی ایران در منطقه ارتباط می‌یابد. بدین معنی که هرچقدر درجه تهدید خارجی بیشتر باشد، بهره‌گیری بیشتر از عنصر ایدئولوژی (ابزار شیعی) و رویکرد امنیتی در سیاست خارجی ایران بیشتر می‌شود. در مقابل هرچقدر تهدید خارجی کمتر باشد، بهره‌گیری از عامل ژئوپولیتیک و تمرکز بر رویکرد توسعه اقتصادی بیشتر می‌شود.

در درجه دوم و در چارچوب پیشگیری از تهدیدات امنیتی آینده در روند انتقال نظم‌های جدید سیاسی ـ امنیتی، سیاست خارجی ایران سعی دارد تا با حضور فعال و مشارکت در مسائل سیاسی ـ امنیتی منطقه به نوعی با یک سیاست پیشگیرانه از شکل‌گیری حکومت‌ها و ائتلاف‌های غیردوست در مرزهای فوری خود جلوگیری کند. از این لحاظ، حضور گسترده ایران در منطقه و بعضاً حلقه‌ فوری امنیتی، به نوعی چانه‌زنی برای حفظ امنیت در حلقه فوری درنظر گرفته می‌شود. مسائل خاورمیانه به طور سنتی براساس «سیاست قدرت» می‌باشد. لذا در شرایط انتقالی، تمامی بازیگران اصلی منطقه سعی در تقویت نظم جدید براساس منافع و امنیت ملی خود دارند.

ایران نیز به عنوان یکی از بازیگران عمده و دارای نگرانی‌های مشروع امنیتی، از این امر مستثنی نیست. تلاش ایران برای حمایت از نسل جدیدی از نخبگان در ساخت قدرت عراق که دیدگاه‌‌های غیردوستانه به ایران نداشته باشند، در این چارچوب قابل ارزیابی است. با بروز تحولات جدید در منطقه، درجه‌ای از حضور ایران در منطقه و مشارکت در روند تثبیت نقش‌ها و نظم‌های جدید اجتناب‌ناپذیر شده است. مسئله مهم ایجاد تعادل بین درجه حضور ایران در محیط فوری و غیرفوری امنیتی خود دارد. این امر بستگی به درجه تهدید خارجی از ناحیه منطقه دارد.

منبع: پژوهشنامه ایران و آمریکا: تعامل در عرصه عراق، شهریور ١٣٨٧