چکيده

با فروپاشي رژيم بعث و کاهش کنترل دولت مرکزي بر گروه‌هاي داخلي عراق، جنبه گروهي و قومي ـ فرقه‌اي سياست در اين کشور تشديد شده و اين مسئله باعث ظهور ديدگاه‌ها و رويکردهاي مختلف در خصوص سياست داخلي و خارجي عراق شده است.

با توجه به اهميت نگاه گروه‌هاي داخلي به بازيگران خارجي و به‌ويژه ايران و امريکا، در اين نوشتار به اين مسئله پرداخته مي‌شود. اهميت اين بررسي به دليل تأثيرگذاري بيشتر اين دو کشور در تحولات عراق و همچنين آغاز روند تعاملات و مذاکرات بين آن دو در جهت ايجاد ثبات و امنيت در عراق پس از صدام افزايش مي‌يابد. همکاري تنگاتنگ گروه‌هاي کرد با امريکا و روابط دوستانه با ايران؛ رفتار متغير اکثر گروه‌هاي سني در قبال امريکا از مخالفت تا مشارکت و همکاري؛ و همکاري و رويکرد مثبت اغلب گروه‌هاي شيعي نسبت به امريکا و تلاش براي تعامل بيشتر در جهت امنيت‌سازي در عراق، از محورهاي اصلي‌اي است که در مقاله حاضر مورد بررسي قرار گرفته است.

کليدواژه‌ها: عراق پس از صدام، ايران، امريکا، کردها، شيعيان، سني‌ها.

پس از سقوط صدام و حزب بعث و برگزاري انتخابات در عراق، براي نخستين بار شيعيان و کردها وارد ساختار سياسي اين کشور شدند. برخلاف دهه‌هاي پيشين که اکثر گروه‌هاي شيعي و کرد در مقام اپوزيسيون ناچار بودند براي استمرار مبارزه عليه حکومت با بازيگران خارجي تعامل داشته باشند، اکنون با قرار گرفتن در رأس ساختار سياسي از جايگاهي جديد به محيط پيراموني خود نگاه مي‌کنند و از اين منظر براي ايجاد ثبات و اداره کشور با دولت‌هاي خارجي وارد تعامل شده‌اند. به دليل اهميت درک نگاه و رفتار جديد گروه‌هاي عراق و به‌ويژه شيعيان در عرصه سياست خارجي، اين نوشتار به رويکرد و نگاه آنها به محيط پيراموني خود، به‌ويژه روابط آنها با ايران و امريکا به‌عنوان دو قدرت تأثيرگذار اصلي در منطقه مي‌پردازد.

١. جامعه‌شناسي سياسي عراق و جايگاه گروه‌هاي اجتماعي

عراق از جمله کشورهاي تأسيسي خاورميانه است که طي قرن بيستم و به‌واسطه عواملي چون منافع و راهبرد قدرت‌هاي اروپايي در منطقه شکل گرفته است. از اين‌رو، مفهوم هويت ملي و شهروندي به‌عنوان مشخصه‌هاي اصلي دولت ـ ملت‌هاي مدرن در اين کشور تکوين نيافته است. وجود شکاف‌هاي قومي و فرقه‌اي متعدد در عراق باعث شکل‌گيري و برجستگي هويت قومي ـ فرقه‌اي در اين کشور شده و اين نوع هويت به‌واسطه عوامل تاريخي و سياسي مختلف تقويت شده است.

شيعيان عرب، اعراب سني و کردها سه گروه اصلي قومي ـ فرقه‌اي با گرايش‌هاي متفاوت در عراق هستند. اما اين کشور از ابتداي تأسيس تحت سيطره و حاکميت اقليت سني بوده است و گروه‌هاي شيعي و کرد داراي نقشي نمايشي در قدرت سياسي بوده‌اند. حاکميت اقليت سني به همراه وجود شکاف‌هاي قومي ـ فرقه‌اي در عراق باعث استفاده حداکثري دولت مرکزي از ابزار زور به منظور حفظ حاکميت اقليت و همچنين حفظ انسجام اجتماعي ـ سياسي در دهه‌هاي پيشين شده است. اين امر به نوبه خود افزايش دامنه شکاف‌هاي گروهي و واکنش‌هاي معطوف به کسب قدرت را از سوي گروه‌هاي شيعي و کرد باعث شده است. از اين‌رو، سياست در عراق به‌عنوان تلاش گروه‌هاي قومي ـ فرقه‌اي براي کسب قدرت بيشتر تعريف مي‌شود و سنت‌هايي چون اجماع و همکاري گروه‌ها، سهم‌دهي سياسي و تشريک مساعي گروه‌ها براي پيشبرد اهداف و منافع ملي فاقد زمينه‌هاي تاريخي است.

در عراق جديد نيز افراد و گروه‌هاي قومي ـ فرقه‌اي بيش از آنکه دوره جديد را فرصتي براي ايجاد ليبرال دموکراسي تلقي کنند، آن را فرصتي براي پرداختن به بي‌عدالتي در توزيع قدرت در ميان جوامع و گروه‌هاي اصلي اين کشور قلمداد مي‌کنند. از اين رو، گروه‌هاي عراقي در پي افزايش قدرت و نفوذ خود در ساختار سياسي جديد بوده و تعقيب منافع و اولويت‌هاي کلان عراقي نظير ايجاد ثبات و همکاري ميان گروه‌ها در اولويت‌هاي بعدي آنها قرار دارد. اين نوع نگاه منفعت‌جويانه صرف مبتني بر بنيان‌هاي قومي ـ فرقه‌اي، به تشديد خشونت‌هاي قومي ـ فرقه‌اي و عدم موفقيت در روند دولت‌سازي جديد در اين کشور منجر شده است.

شيعيان

شيعيان که اکثريت جمعيت عراق را تشکيل مي‌دهند، در دوره اخير براي کسب قدرت و جايگاه مناسب در ساختار سياسي نوين، بيش از هر چيز ديگر، بر توسل به قواعد و شيوه‌هاي دموکراتيک به منظور پيشبرد روند سياسي عراق تأکيد کرده‌اند. عامل اصلي گرايش و تأکيد رهبران شيعي بر قواعد و راهکارهاي دموکراتيک بيش از آنکه ناشي از اعتقاد و باور آنها به دموکراسي و هنجارهاي دموکراتيک باشد، ناشي از ساختار جمعيتي عراق و سهم شيعيان در اين ساختار و در نتيجه بهره‌برداري راهبردي از آن به منظور دستيابي به حقوق و منافع تاريخي‌شان مي‌باشد.

با وجود اين، جنبه ديگر رفتار سياسي گروه‌ها و رهبران شيعي در عراق تلاش براي تحکيم نهادها و ساختارهاي دموکراتيک در برگيرندۀ تمامي گروه‌هاي عراقي و همچنين حفظ يکپارچگي، ثبات و امنيت در عراق پس از صدام است. تمايل شيعيان به نهادينه‌سازي ساختار سياسي کنوني که مي‌تواند حقوق و منافع تمامي گروه‌ها و از جمله گروه‌هاي شيعي را به نسبت سهم جمعيتي آنها در عراق حفظ کند، علت اصلي تلاش آنها براي ايجاد ثبات و امنيت و همچنين ترغيب ساير گروه‌ها و بازيگران خارجي براي اتخاذ رويکردي مناسب در اين خصوص است.

مجلس اعلاي اسلامي، حزب الدعوه و گروه صدر از احزاب شيعي عمده عراق هستند که در کنار رهبران مذهبي چون آيت‌الله سيستاني، در ساختار سياسي جديد عراق داراي بيشترين تأثيرگذاري مي‌باشند. اين احزاب در قالب ائتلاف عراق يکپارچه، قدرتمندترين بلوک سياسي در پارلمان عراق را تشکيل مي‌دادند و در دولت نيز پست نخست‌وزيري و بخش عمده‌اي از پست‌هاي وزارتي را به خود اختصاص دادند. اما با وجود اين، رهبران شيعي در خصوص مسائل عراق داراي ديدگاه‌ها و رويکردهاي متفاوت و حتي متناقضي هستند. اين مسئله استحکام ائتلاف شيعي را تحت تأثير قرار داده و در قالب‌هايي چون خروج صدريون از دولت و پارلمان و حتي درگيري جيش‌المهدي با دولت مالکي نمودار شده است.

در ميان تمام رهبران شيعي، هويت اصلي و اوليه عراقي است، اما حس ملي‌گرايي آنها به دليل سرکوب حکومت صدام تضعيف شده است. دومين هويت قدرتمند در ميان اين رهبران، شيعي بودن است، اما اين هويت هنوز آن قدر قوي نيست که بتواند آنها را به سوي جدايي‌طلبي هدايت کند. با اين همه، با کشتار وحشيانه شيعيان توسط شورشيان و توسعه الگوي موفق جدايي‌طلبي کردي، جدايي‌طلبي شيعي در حال رشد است. از اين‌رو، به‌رغم فراز و فرودهاي متعدد روند سياسي عراق، گرايش اصلي گروه‌هاي شيعي عراق حفظ يکپارچگي عراق، تلاش براي کسب قدرت بيشتر در چارچوب معادلات داخلي عراق و شرايط عملي عرصه سياست در اين کشور و همچنين تلاش براي برقراري ثبات و امنيت است. اما گروهي مانند صدريون، امنيت پايدار را تنها در پرتو خروج نيروهاي خارجي مي‌دانند.

الف ـ اکراد

کردها که در زمان صدام در ساختار سياسي عراق مشارکت چنداني نداشتند، اکنون در قالب دو حزب اصلي کردي يعني اتحاديه ميهني به رهبري جلال طالباني و حزب دموکرات به رهبري مسعود بارزاني، دومين فراکسيون بزرگ مجلس عراق بعد از ائتلاف شيعيان هستند. کردها پست رياست جمهوري، يکي از معاونت‌هاي نخست‌وزيري و وزارت‌خانه‌هايي چون وزارت خارجه عراق را تحت کنترل خود دارند. براين اساس، گروه‌هاي کرد در دولت مرکزي عراق و اداره امور اين کشور نقش عمده‌اي را ايفا مي‌کنند و اکنون در سياست عراق به نيرويي عمده تبديل شده‌اند؛ به گونه‌اي که بدون در نظر گرفتن ملاحظات و منافع آنها پيشبرد روند سياسي عراق بسيار دشوار و حتي غيرممکن به نظر مي‌رسد.

کردها در دوره پس از صدام با انسجام، هماهنگي و کارايي بالا در عرصه سياست عراق عمل کرده‌اند و مي‌توان گفت بيشترين منفعت از روند سياسي عراق را نصيب خود کرده‌اند. گروه‌هاي کرد در اين مدت دو هدف اصلي را دنبال کرده‌اند: به حداکثر رساندن قدرت و نقش خود در دولت مرکزي عراق در بغداد و ديگري کسب حداکثر خودمختاري و آزادي عمل در شمال عراق بوده است. تصويب فدراليسم کردي با سطح بالايي از خودمختاري و استقلال در قالب قانون اساسي و عملي ساختن بخش عمده‌اي از آن، اصلي‌ترين دستاورد گروه‌هاي کرد عراق محسوب مي‌شود. اکنون کردها در شمال عراق داراي پارلمان، دولت و نيروهاي امنيتي کردي هستند و در جهت کسب امتيازات بيشتر در اين حوزه فعاليت مي‌کنند.

ب ـ سني‌ها

سني‌هاي عراق و به‌ويژه بعثي‌ها، در دوره صدام، بخش اعظم قدرت سياسي را در اختيار داشتند و با فروپاشي رژيم بعث، در برابر ساختار و روند سياسي جديد اين کشور مقاومت کردند. اما به تدريج بخش‌هايي از سني‌ها در روند سياسي مشارکت کردند و بخشي ديگر از جمله بعثي‌ها به مخالفت و اقدامات خشونت‌آميز در برابر دولت جديد عراق ادامه دادند. اکنون جبهه توافق اهل سنت در پارلمان عراق به‌عنوان سومين فراکسيون بزرگ بعد از ائتلاف يکپارچه و ائتلاف کردي مطرح است. اين جبهه متشکل از سه گروه عمده سني حزب اسلامي به رهبري طارق هاشمي، کنگره اهل سنت عراق به رهبري عدنان الدليمي و شوراي گفت‌وگوي ملي به رهبري خلف عليان مي‌باشد و ٤٤ کرسي از مجموع ٢٧٥ کرسي پارلمان عراق را در اختيار دارد.

مشارکت تدريجي و فزاينده سني‌هاي عراق در روند سياسي جديد عراق با حمايت حزب اسلامي از قانون اساسي جديد و سپس مشارکت بخش وسيع‌تري از گروه‌ها در انتخابات پارلماني آغاز شد و به تدريج حمايت سني‌ها از گروه‌هاي ستيزه‌جوي مخالف کاهش يافت. گروه‌هاي سني در دوره جديد، رياست پارلمان و معاونت رئيس جمهوري و نخست‌وزيري را در اختيار دارند و وزارت‌خانه‌هايي چون دفاع را نيز در کنترل خود دارند. هر چند سال ٢٠٠٦، شاهد اوج‌گيري تنش‌هاي فرقه‌اي سني ـ شيعي در عراق بوده است، اما در سال ٢٠٠٧، هم‌گرايي و همکاري سني‌ها با دولت عراق افزايش يافته است که نمونه عمده آن همکاري عشاير سني در قالب «نيروهاي بيداري»، در مقابل القاعده در نواحي سني‌نشين مي‌باشد.

٢. رويکرد کردها در عرصه سياست خارجي

برخلاف شيعيان و سني‌ها که از حمايت نسبي کشورهاي منطقه برخوردارند، کردها فاقد حمايت منطقه‌اي قدرتمندي هستند. اين مسئله گروه‌هاي کرد را به سوي همکاري و کسب حمايت هرچه بيشتر از سوي امريکا و برخي از کشورهاي اروپايي سوق داده است.

رويکرد کردها نسبت به ساير بازيگران خارجي دخيل در مسائل عراق نيز کماکان در جهت نوع نگاه و عملکرد اين بازيگران در قبال اهداف و آرمان‌هاي مورد نظر کردها است. نگاه کردها به کشورهاي عربي منطقه با توجه به حمايت آنها از عملکرد صدام در خصوص سرکوب کردها و همچنين تأکيد بر هويت عربي عراق، با سوء ظن و حتي نوعي خصومت توأم است. ترکيه نيز از نظر گروه‌هاي کرد به‌عنوان اصلي‌ترين مانع آرمان‌هاي تاريخي و خودمختاري کردها در منطقه تلقي مي‌شود و بر اين اساس، دوره جديد به افزايش تنش ميان کردهاي عراق و دولت ترکيه منجر شده است.

الف ـ رويکرد اکراد به امريکا

ايالات متحده امريکا نيز در ميان گروه‌هاي قومي ـ فرقه‌اي روابط مستحکم‌تري با کردها دارد. کردها بعد از جنگ اول خليج فارس با کمک و حمايت امريکا و انگلستان و با استفاده از فضاي ايجاد شده در منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق، خودمختاري بسياري کسب کردند. همکاري کردها با امريکا در طول دهۀ ١٩٩٠، عليه رژيم بعث تداوم يافت و امريکا سعي کرد از گروه‌هاي معارض عراقي براي براندازي دولت صدام استفاده کند. هر چند امريکا در براندازي رژيم عراق به کمک گروه‌هاي معارض و همکاري کردها موفقيتي کسب نکرد، اين همکاري‌ها در زمان حمله امريکا به عراق در سال ٢٠٠٣، و بعد از آن، در سطح بالايي تداوم يافت.

با توجه به عدم همکاري کامل ترکيه با نيروهاي ائتلاف تحت رهبري امريکا براي حمله به عراق در سال ٢٠٠٣، کردها براي کمک به نيروهاي ائتلاف و گشايش جبهه شمالي عليه رژيم بعث اهميت بسياري داشتند. برخي از نيروهاي ائتلاف در شمال عراق در منطقه کردستان فرود آمدند و به همراه نيروهاي پيش مرگ کرد به سوي بغداد پيشروي کردند. از اين‌رو، کردها مهم‌ترين گروه عراقي بودند که از زمان اشغال عراق، ضمن همکاري گسترده با ائتلاف، از حمايت فزاينده امريکا برخوردار شدند. اين حمايت يکي از عوامل حياتي در موفقيت کردها و پيشبرد اهداف و آرمان‌هاي تاريخي آنان در دوره جديد است.

همکاري و روابط مستحکم گروه‌هاي کرد با امريکا از سال ٢٠٠٣، در راستاي تحقق اهداف اين گروه‌ها در عراق جديد قابل ارزيابي است. اين اهداف که کسب حداکثر خودمختاري و استقلال عمل در شمال عراق و منافع سياسي و اقتصادي بيشتر در کردستان و دولت مرکزي عراق است، با محدوديت‌هايي از جمله مخالفت گروه‌هاي عراقي و همسايگان عراق از جمله دولت ترکيه مواجه مي‌باشد. بر اين اساس، براي کردها کسب حمايت امريکا از طريق همکاري با آن در جهت دستيابي به اهداف خود و کاهش مخالفت‌ها و محدوديت‌هاي دروني و بيروني ضروري به نظر مي‌رسد.

ب ـ رويکرد اکراد به ايران

در خصوص نوع رويکرد و روابط گروه‌هاي کرد عراق با ايران، مسئله از پيچيدگي بيشتري برخوردار مي‌باشد. از يک سو، رهبران کرد کنوني در زمان حاکميت بعثي‌ها از حمايت جمهوري اسلامي ايران بهره‌مند بوده‌اند و در نگاهي وسيع‌تر با توجه به احساس نزديکي قومي ـ نژادي بيشتر نسبت به ايران در منطقه، در مقايسه با ترک‌ها و اعراب داراي رويکردي دوستانه‌تر و نگاهي هم‌گرايانه‌تر در قبال ايران هستند. از سوي ديگر، کردها با توجه به ذهنيت تاريخي ناشي از قطع حمايت رژيم پهلوي از آنها در دهۀ ١٩٧٠ و قرباني شدن منافع و آرمان‌هايشان در نتيجه توافقات ايران و عراق در آن دوره و همچنين آگاهي نسبت به نگراني‌هاي امنيت ملي ايران در خصوص تحولات کردي، به سياست‌هاي ايران با نوعي ترديد، هر چند اندک، و احتياط مي‌نگرند. اما در مجموع گروه‌هاي کرد بعد از امريکا، ايران را به‌عنوان دومين بازيگر خارجي عمده مي‌دانند که مي‌توانند از طريق همکاري با آن و کسب حمايت، در جهت افزايش قدرت و توان تأثيرگذاري و خودمختاري در عراق حرکت کنند.

از آنجا که ايران از زمان فروپاشي رژيم بعث و آغاز روند جديد دولت ـ ملت‌سازي در عراق، اصلي‌ترين حامي منطقه‌اي اين روند محسوب مي‌شود و ضمن شناسايي دولت جديد در جهت ايجاد ثبات و امنيت در عراق بعد از صدام تلاش مي‌کند، گروه‌هاي کرد تداوم حمايت ايران را عاملي عمده در جهت موفقيت اين روند جديد مي‌دانند و بر اين اساس، حل و فصل اختلافات ايران و امريکا در عراق و همکاري و هم‌فکري آنها براي امنيت‌سازي در اين کشور از نظر کردها اهميتي حياتي دارد و در اين خصوص نيز تلاش کردها براي مذاکرات ايران و امريکا در عراق قابل توجه است.

٣. رويکرد گروه‌هاي سني در عرصه سياست خارجي

گروه‌هاي سني در عراق پس از صدام رويکرد متغيري در خصوص مسائل داخلي عراق و بازيگران خارجي داشته‌اند. سني‌ها کشورهاي عربي را به‌عنوان حامي طبيعي و دائمي خود تلقي مي‌کنند و حتي بخش عمده‌اي از رفتارها و نقش‌آفريني‌هاي گروه‌هاي سني براساس ديدگاه‌ها و خط مشي‌هاي دولت‌هاي عربي مي‌باشد. رويکرد آنها در قبال امريکا متغير و با توجه به تنوع گروه‌هاي سياسي متفاوت بوده است. در خصوص ايران نيز در ميان سني‌ها ديدگاه‌هاي متفاوتي وجود دارد، اما در مجموع سوء ظن‌ها و ترديدهاي بسياري در خصوص نقش ايران در عراق در ميان اکثر گروه‌هاي سني مشاهده مي‌شود.

برخلاف تصور غالب در خصوص در اقليت بودن اعراب سني در عراق، آنها در مورد خود کمتر چنين تصوري دارند و خود را در چارچوب و کليت جهان عرب تعريف مي‌کنند. از منظر سني‌هاي عراق، آنها نه تنها خود را يک اقليت در مقابل اکثريت شيعي عراق نمي‌خواهند بدانند، بلکه با کمک دولت‌هاي عربي خود را بخشي از اکثريت سني جهان عرب محسوب مي‌کنند. با توجه به اين نوع نگاه گروه‌هاي سني، دولت‌هاي عربي حاميان طبيعي آنها محسوب مي‌شوند که در حوزه‌ها و عملکردهاي مختلف به آنها کمک مي‌کنند.

الف ـ رويکرد گروه‌هاي سني به امريکا

رويکرد گروه‌هاي سني به امريکا در دوره پس از صدام عمدتاً از مقاومت و مخالفت به سوي مشارکت و همکاري با امريکا تغيير کرده است، البته هنوز برخي گروه‌هاي اسلام‌گراي مرتبط با القاعده و بعثي‌ها به مخالفت با نيروهاي امريکا و دولت عراق و اقدامات خشونت‌آميز عليه آنها ادامه مي‌دهند. با توجه به شورش اعراب سني و مخالفت شديد آنها با روند سياسي در ابتداي اشغال عراق، امريکا سياست خود در قبال اين گروه‌ها را وارد ساختن آنها در روند سياسي و سرکوب و کنترل گروه‌هاي شورشي تعريف کرد. مشارکت احزاب سني در روند سياسي در انتخابات پارلماني عراق در دسامبر ٢٠٠٥، به حد برجسته‌اي رسيد، اما با وجود اين هنوز تا اواخر سال ٢٠٠٦ نيز بخش‌هايي از اعراب سني عراق ضمن همکاري با القاعده به مخالفت خشونت‌بار در برابر امريکا و دولت عراق ادامه دادند.

سال ٢٠٠٧، در افزايش همکاري بين گروه‌هاي سني و امريکا مرحله‌اي تعيين کننده به شمار مي‌رود. امريکا در استراتژي ٢٠٠٧ خود در عراق سعي کرد تا در جهت امنيت‌سازي، از عشاير سني در مقابل نيروهاي القاعده استفاده کند. در اين راستا، امريکا حدود ٧٠ هزار نفر از سني‌هاي عراق را در قالب «شوراهاي بيداري» مسلح ساخت و با اعطاي حقوق ثابت ماهيانه ٣٠٠ دلار به هر نفر، از آنها براي مبارزه با القاعده در نواحي مرکزي عراق استفاده کرد. اين استراتژي به همراه ساير سياست‌هاي امريکا در قبال سني‌ها، مانند ايجاد فضاي بيشتر در ساختارهاي سياسي و امنيتي براي فعاليت عناصر سني و همچنين تعديل قانون بعثي‌زدايي، باعث افزايش همکاري بخش‌هاي بيشتري از اعراب سني با امريکا شده است.

ب ـ رويکرد گروه‌هاي سني به ايران

رويکرد گروه‌هاي سني به ايران تحت تأثير رقابت دروني آنها با گروه‌هاي شيعي و روابط ايران با شيعيان عراق قرار داشته است. با وجود اين، در نوع نگاه و عملکرد گروه‌هاي سني ميانه‌رو و گروه‌هاي سني ضد ايراني چون بعثي‌ها نسبت به ايران اختلافات جدي وجود دارد. هر چند ايران جدا از روابط و احساسات مذهبي نسبت به شيعيان در قالب يک استراتژي ملي در قبال عراق خواستار مشارکت تمامي گروه‌هاي عراقي در ساختار قدرت و ارتباط با گروه‌هاي معتدل است، اما بخشي از گروه‌هاي سني با گرايش‌هاي تماميت خواه، مشارکت اکثريت شيعي در روند سياسي کشور را براساس وزن جمعيتي آنها تحمل نمي‌کنند و حمايت ايران از اين امر را محکوم مي‌کنند.

براين اساس، تعاملات و مذاکرات ايران و امريکا در بغداد از منظر بخشي از گروه‌ها و رهبران اعراب سني عراق مي‌تواند به قرباني شدن منافع و تضعيف جايگاه سني‌ها در معادلات عراق منجر شود. اين نگاه باعث مخالفت با تعاملات ايران و امريکا در عراق شده است.

البته در رويکرد گروه‌هاي سني در خصوص ايران و تعاملات آن با امريکا در بغداد، دولت‌هاي عربي منطقه و نگراني‌هاي آنها از برهم خوردن توازن قواي منطقه‌اي به نفع ايران در نتيجه شرايط جديد منطقه‌اي سهم قابل توجهي دارد. از اين‌رو، رويکرد سني‌هاي عراق و دولت‌هاي عربي در تقابل با رويکرد مبتني بر امنيت‌سازي و ثبات‌سازي ايران قرار مي‌گيرد.

٤. رويکرد شيعيان در عرصه سياست خارجي

شکاف‌هاي قومي ـ فرقه‌اي عامل عمده‌اي در تأثيرپذيري جامعه عراق از عوامل و مؤلفه‌هاي خارجي و ارتباط وسيع سياست داخلي عراق با محيط پيراموني آن مي‌باشد. از منظر تاريخي، تلاش گروه‌هاي قومي ـ فرقه‌اي عراق براي کسب حمايت بازيگران خارجي، عاملي عمده در توازن قدرت بين ‌گروه‌ها و حاکميت و يا قدرت‌نمايي در برابر حاکميت بوده است. سني‌هاي عراق به‌واسطه حمايت غرب و جهان عرب براي چندين دهه در عراق حاکم بودند و سرانجام يک نيروي خارجي به حاکميت آنها پايان داد. فعاليت کردهاي عراق در برابر دولت مرکزي نيز تا حد بسيار زيادي تابع حمايت‌هاي خارجي بوده است و با کاهش و يا پايان حمايت خارجي در مواردي چون انعقاد قرارداد الجزيره در سال ١٩٧٥ و عدم حمايت ايران در زمان پهلوي، قدرت آنها فروکش کرده است. کسب حمايت خارجي از سوي شيعيان شايد نسبت به دو گروه ديگر کمتر بوده است، اما ساختار اجتماعي و سياسي عراق، چاره ديگري براي آنها باقي نمي‌گذارد.

اپوزيسيون شيعي در دوره بعث به حمايت‌هاي جمهوري اسلامي ايران بيشتر توجه داشت و در دهۀ ١٩٩٠ نيز با امريکا در مقابله با رژيم صدام همکاري مي‌کرد، اما با فروپاشي رژيم بعث جايگاه گروه‌هاي شيعي به ساختار سياسي منتقل شده است و آنها روابط و تعاملات خود با بازيگران خارجي را براساس رويکردي جديد دنبال مي‌کنند. رويکرد گروه‌هاي شيعي در عرصه سياست خارجي در دوره جديد، در چارچوب شکل‌بندي سياسي ـ اجتماعي گروه‌هاي داخلي عراق و در جهت کسب حمايت‌هاي بيروني به منظور موفقيت در منازعات قدرت در داخل کشور و ايجاد ثبات و اداره کشور قرار دارد. از اين‌رو، سياست اکثر گروه‌هاي شيعي در تعاملات خارجي خود عمدتاً داراي ويژگي‌هاي سياست قدرت و در جهت امنيت‌سازي و ثبات مي‌باشد.

اکثر شيعيان عراق اکنون ايران و امريکا را به‌عنوان ستون‌هاي دوگانه قدرت و منابع اصلي کسب حمايت خارجي براي پيشرفت و ارتقاي جايگاه خود در منازعات گروهي قدرت تلقي مي‌کنند و رويکرد سياست خارجي خود را بر اين اساس استوار کرده‌اند. در مقطع کنوني، شيعيان عراق به‌واسطه در اکثريت بودن، از عراق جديد نفع مي‌برند و به همين جهت اکثر آنها که در قدرت هستند با امريکا نيز همکاري مي‌کنند و از درگيري در يک جنگ داخلي اجتناب مي‌ورزند. البته رويکرد گروه صدر در اين خصوص و درگيري‌هاي آنها در برخي از مقاطع زماني، يک استثنا محسوب مي‌شود. يکي از دلايل رويکرد متعادل و مسالمت‌آميز شيعيان نسبت به امريکا که از اواسط دهه ١٩٩٠ در ميان برخي از گروه‌هاي شيعي در خاورميانه به وجود آمد، گرايش به سوي سازگاري با شرايط و ايجاد فضاي سياسي بيشتر براي خود بود که اين مغاير با اقدامات نظامي گروه‌هاي سني افراطي در اين منطقه مي‌باشد.

يکي از ويژگي‌هاي اصلي عراق جديد تأثيرگذاري فزاينده بازيگران خارجي در روند تحولات اين کشور به منظور تعقيب منافع خود از يک سو و سعي گروه‌هاي داخلي عراق براي کسب حمايت بيشتر از محيط پيراموني و عوامل قدرت از سوي ديگر است. کردها توجه خود را به سوي کسب حمايت از امريکا معطوف نموده‌اند و سني‌ها نيز از حمايت جهان عرب و حتي امريکا برخوردارند. در اين ميان، شيعيان با مخالفت جهان عرب روبه‌رو مي‌باشند، اما اکثر آنها با نگرشي عمل‌گرايانه، کاهش تنش با امريکا و در نتيجه سعي در کسب حمايت آن در مقابل ساير گروه‌ها و همچنين استفاده از پيوندهاي مذهبي ـ سياسي با ايران و اتکا به قدرت آن را کانون اصلي رويکرد خود در سياست خارجي قرار داده‌اند.

الف ـ رويکرد گروه‌هاي شيعي به امريکا

رهبران شيعي نسبت به امريکا ديدگاه‌هاي کاملاً يکساني ندارند و نظرات گروه‌هايي چون صدريون با ساير رهبران سياسي و مذهبي شيعي تفاوتي عمده دارد. اما در مجموع درخصوص موضوع حساس رابطه با امريکا و متحدان آن، سياست‌مداران شيعي عمل‌گرايي قابل ملاحظه‌اي را از خود نشان داده‌اند. اکثر شيعيان با اشغال و شيوه اعمال قدرت کنوني مخالف مي‌باشند؛ اما اکثر رهبران شيعي نياز به تداوم حمايت امريکا براي حفظ قدرت، ايجاد ساختار حکومتي جديد و سرکوب شورشيان را درک مي‌کنند. از اين‌رو، دغدغه اصلي شيعيان نهادينه کردن قدرت خود در ساختار سياسي جديد و استفاده از حمايت‌ها و امکانات قدرت امريکا در اين راستا مي‌باشد. اين امر به معناي همکاري کامل با امريکا در تمامي حوزه‌ها نيست، بلکه به نظر مي‌رسد جلوگيري از ايجاد تنش در روابط شيعيان با امريکا براي دستيابي به اهداف شيعي، نقطه اشتراک اکثر گروه‌هاي شيعي عراق است.

در ميان احزاب و گروه‌هاي شيعي، مجلس اعلاي اسلامي داراي رويکردي ملايم‌تر و عمل‌گرايانه‌تر در قبال امريکا است. حزب الدعوه داراي موضعي انتقادي‌تر است، اما اين گروه نيز از هرگونه ايجاد تنش و خصومت در روابط خود با امريکا اجتناب مي‌کند. گروه صدر تنها گروهي است که به صورتي آشکار داراي مواضع و جهت‌گيري ضد امريکايي است و اين رويکرد به درگيري‌هايي بين ارتش مهدي و نيروهاي امريکايي نيز منجر شده است. آيت‌الله سيستاني به‌عنوان اصلي‌ترين رهبر مذهبي شيعيان عراق، با نگرشي بلند مدت و در نظر گرفتن منافع تاريخي جامعه شيعي، ضمن حفظ فاصله خود با امريکايي‌ها، گروه‌ها را به اجتناب از درگيري و تنش با امريکا و حفظ انسجام خود ترغيب مي‌کند.

مجلس اعلاي اسلامي

مجلس اعلاي اسلامي عراق که هم‌اکنون تحت رهبري عبدالعزيز حکيم قرار دارد، از ابتداي اشغال عراق توسط امريکا سعي کرده است که در روند سياسي نقشي مثبت و سازنده ايفا کند، از ايجاد تنش بين خود و امريکا اجتناب نمايد و علاوه بر اين با استفاده از حضور نيروهاي امريکايي در اين کشور به روند حذف جريان‌هاي افراطي سني و به‌ويژه گروه‌هاي تروريستي کمک کند. رهبران مجلس اعلاء از جمله شهيد آيت‌الله محمدباقر حکيم و عبدالعزيز حکيم بارها عنوان کرده‌اند که شيعيان بايد از تکرار اشتباهات تاريخي خود چون قيام در برابر انگليسي‌ها در دهۀ ١٩٢٠ بپرهيزند که به محروميت آنها از قدرت سياسي منجر شد. اين ديدگاه واقع‌گرايانه رهبران مجلس اعلا به مخالفت آنها با هرگونه اعتراض و فعاليت خشونت‌آميز در برابر امريکا منجر شده است و حتي آنها سعي کردند سپاه بدر، شاخه نظامي مجلس اعلاء را در قالب سازمان بدر به‌عنوان نيرويي صلح‌جو و ميانه‌رو معرفي و آنها را در قالب نيروهاي امنيتي رسمي وارد کنند.

مجلس اعلاي اسلامي با رويکردي عمل‌گرايانه و واقع‌گرايانه سعي دارد تا ضمن توجه به محيط سياسي ـ اجتماعي عراق و جامعه شيعي و روندهاي آن، از حمايت‌هاي امريکا براي ارتقاي جايگاه خود در سطوح قدرت در برابر سني‌ها از يک سو و ساير گروه‌هاي شيعي چون صدريون از سوي ديگر استفاده کند. از اين‌رو، اين گروه همواره در تلاش است تا خود را نيرويي ميانه‌رو و منعطف نشان دهد تا بتواند از گرايش معکوس و حمايت امريکا از ساير گروه‌هاي عراقي جلوگيري کند، اما در عين حال، مجلس اعلاء با هرگونه راه‌حل بيروني براي مشکلات عراق که به ناديده گرفتن نظرات و جايگاه شيعيان منجر شود به شدت مخالفت مي‌کند. در مورد حضور نيروهاي امريکايي در عراق، حکيم خواستار آن است که واشنگتن نيروهاي خود را از عراق خارج نسازد، بلکه به حکومت بغداد اختيارات بيشتري واگذار کند و در مبارزه با تروريسم (سني) به آنها کمک کند.

گروه صدر

گروه صدر در قبال امريکا و حضور آن در عراق نسبت به ساير گروه‌هاي شيعي ديدگاه‌هاي متفاوتي دارد. اين گروه خواستار خروج نيروهاي امريکايي از عراق است و اين مخالفت تاکنون بارها و به‌ويژه در سال ٢٠٠٤ و 2008، به درگيري بين دو طرف منجر شده است. صدريون در اکثر حوزه‌ها داراي ديدگاهي منتقد و کم انعطاف هستند و اين رفتار آنها را نه تنها در برابر امريکايي‌ها، بلکه در نگاه اکثر بازيگران داخلي و خارجي عراق به‌عنوان عنصري تهديد‌آميز و ضد ثبات جلوه داده است. رويکرد ضد امريکايي صدريون از عوامل متعددي ناشي مي‌شود. گروه صدر برخلاف ساير احزاب شيعي که داراي سابقه فعاليت و ساختار تشکيلاتي‌اند و يا رهبران مذهبي چون آيت‌الله سيستاني که از مقام و مرتبه بالاي مذهبي برخوردارند، فاقد زمينه‌هاي لازم براي طرح رهبري خود مي‌باشد، از اين‌رو، وي از ضديت با امريکا به‌عنوان موضوعي براي طرح رهبري خود و همچنين ايجاد چالش در برابر ساير گروه‌هاي شيعي بهره‌برداري مي‌کند. علاوه بر اين، تشديد خشونت‌هاي فرقه‌اي در عراق و ناتواني دولت در ايجاد امنيت و همچنين احساسات ضد امريکايي بخشي از توده‌هاي شيعي، گرايش به گروه‌هاي مخالف چون صدريون را افزايش مي‌دهد و اين امر به نو به خود بر تداوم رويکرد ضد امريکايي صدريون تأثير مي‌گذارد. بسياري از مردم شيعه عراق اين گروه را مستقل و ملي مي‌دانند. صدريون از ابتداي اشغال عراق با نيروهاي امريکا درگيري‌هايي داشتند، اما در سال ٢٠٠٧، مقتدا صدر اعلام کرد که نيروهايش اسلحه‌هاي خود را به مدت شش ماه بر زمين مي‌گذارند و بعد از سپري شدن اين مدت، صدر با اعلام رضايت از بهبود شرايط امنيتي اين مدت را تمديد کرد. اما با وجود اعلام آتش‌بس از سوي گروه صدر، تلاش دولت مالکي براي خلع سلاح جيش المهدي و حمايت امريکا از نيروهاي امنيتي دولتي، براي مبارزه با جيش المهدي، بار ديگر منجر به آغاز مرحله جديدي از درگيري‌ها و تنش‌هاي صدريون با دولت و نيروهاي امريکايي شد.

حزب الدعوه

حزب الدعوه که نوري المالکي به‌عنوان يک از اعضاي ارشد آن هم اکنون پست نخست‌وزيري عراق را در اختيار دارد، داراي نگاه و رويکردي متفاوت از مجلس اعلا و گروه صدر است و با هر کدام از اين دو گروه داراي نقاط اشتراکي است. نوري المالکي و حزب الدعوه پست نخست‌وزيري خود را مديون حمايت صدريون در پارلمان اين کشور از آنها مي‌باشند و اين مسئله نوع نگاه و رويکرد آنها را در قبال امريکا بسيار متأثر کرد. اما به تدريج اختلاف نظرهاي عمده‌اي در بين اين دو گروه در خصوص نحوه تعامل با امريکا ايجاد شد. با وجود همپوشاني نظرات صدريون و حزب الدعوه در بسياري از مسائل عراق، مالکي بر خلاف صدر بر خروج امريکايي‌ها از عراق پافشاري نمي‌کند و همانند حکيم از حضور نيروهاي امريکايي در جهت ايجاد امنيت و مبارزه با شورشيان سني استفاده مي‌کند. با وجود اين، حزب الدعوه همواره منتقد سياست‌هاي امريکا بوده است و در ابتدا مقابل برخي درخواست‌هاي امريکا چون خلع سلاح شبه نظاميان شيعي مقاومت کرده است. اما به نظر مي‌رسد که در مرحله کنوني، نوري مالکي به ديدگاه امريکايي‌ها مبني بر خلع سلاح تمامي گروه‌هاي شبه نظامي پايبندي نشان مي‌دهد. البته اعمال فشار امريکا بر حزب الدعوه در مواردي چون مخالفت با نخست وزيري جعفري و انتقاد از عملکرد ضعيف مالکي در برقراري امنيت، در نگاه انتقادي و توأم با مقاومت حزب الدعوه در قبال امريکا نقش داشته است. اما در مجموع، حزب الدعوه نيز با رويکردي پراگماتيستي به لزوم کاهش تنش‌ها با امريکا براي نهادينه کردن قدرت شيعيان در عراق آگاه است.

آيت‌الله سيستاني

آيت‌الله سيستاني اصلي‌ترين و تأثيرگذارترين رهبر مذهبي شيعيان عراق داراي نگاه و نقش ويژه‌اي در قبال امريکا مي‌باشد. اين نگاه ويژه در برگيرنده عناصري چون لزوم اجتناب از اقدامات خشونت‌آميز در مقابل امريکا و تنش‌زايي، مقاومت مدني و مسالمت‌آميز در برابر سياست‌هاي ضد شيعي امريکا، حفظ انسجام و يکپارچگي گروه‌هاي شيعي در روند سياسي و اجتناب از وارد شدن به جنگ داخلي است. اين ديدگاه که بر پايه تجربيات و اشتباهات تاريخي شيعيان عراق و آگاهي از عوامل و لوازم نهادينه شدن قدرت جامعه شيعي نظير قدرت و نقش تعيين کننده امريکا در روند سياسي عراق استوار است، در عرصه عمل بارها باعث حفظ منافع شيعيان اين کشور شده است. تأکيد آيت‌الله سيستاني بر برگزاري به موقع انتخابات سراسري در عراق با تکيه بر توده‌هاي شيعي، نقش وي در ايجاد صلح بين مقتدا صدر و نيروهاي امريکايي در سال ٢٠٠٤، درخواست براي تشکيل ائتلاف شيعي در انتخابات و همچنين ترغيب مشي دموکراتيک و ميانه‌روي و دوري از جنگ داخلي در عراق، همگي وجود عناصري از عمل‌گرايي و مصلحت انديشي در نگاه سيستاني را تأييد مي‌کنند.

به‌رغم غالب بودن رويکرد پراگماتيستي اکثريت گروه‌ها و رهبران شيعي عراق در قبال امريکا، رويکردهاي مخالفت‌آميز و چالش برانگيز دائمي چون رويکرد صدريون و برخي تنش‌ها و مخالفت‌هاي مقطعي نيز در ميان شيعيان اين کشور وجود دارد که بخش عمده آن واکنش‌هايي است که در برابر سياست‌هاي محدوديت‌ساز و تنظيمي امريکا نشان داده مي‌شود. مداخله آشکار امريکا در روند سياسي عراق، تلاش براي محدوديت فعاليت شبه نظاميان شيعي، سياست تقويت گروه‌هاي سني و شيعيان سکولار و انتقاد از عملکرد دولت‌مردان شيعي، از جمله اين سياست‌ها است که باعث مي‌شود برخي شيعيان از سياست امريکا در اين کشور به‌عنوان «خيانت دوم» عليه شيعيان، بعد از جنگ ١٩٩١ خليج فارس، ياد کنند و آن را تحت نفوذ و تأثير حکمرانان سني در اردن و عربستان بدانند. از اين‌رو، در رويکرد عمل‌گرايانه اکثريت جامعه شيعي عراق در قبال امريکا براي کسب حمايت، عناصري از ترديد و ابهام نيز يافت مي‌شود.

ب ـ نگاه گروه‌هاي شيعي به ايران

جامعه شيعي عراق در جهان عرب داراي موقعيتي خاص و متمايز است که آن را از ساير گروه‌هاي کشورهاي عربي جدا مي‌کند. مذهب شيعي عاملي است که به‌رغم قوميت عربي گروه‌هاي شيعي، باعث تمايز و با توجه به رويکرد برخي از رهبران سياسي و مذهبي موجب انزواي نسبي آنها در جهان عرب شده است و برخي از اعراب نيز بين شيعي و ايراني بودن ارتباط برقرار مي‌کنند. اين ديدگاه جهان عرب باعث حمايت آن از حاکميت اقليت سني بر اين کشور طي دهه‌هاي گذشته و عدم اعتراض به سرکوب شيعيان عراق شد. از منظر تاريخي، کشورهاي عربي منطقه نه تنها عاملي مثبت براي حمايت از قدرت‌يابي شيعيان نبوده‌اند، بلکه حتي همواره خواستار تضعيف قدرت و نقش گروه‌هاي شيعي در عراق بوده‌اند. از اين‌رو، تجربيات تاريخي به همراه تحولات چند سال اخير به شيعيان عراق آموخته است که نمي‌توانند از پشتوانه قدرت کشورهاي عربي منطقه براي کسب حمايت در منازعات داخلي قدرت استفاده کنند.

جمهوري اسلامي ايران طي سال‌هاي حکومت رژيم بعث از گروه‌هاي مخالف شيعي و کرد حمايت کرد و در دوره جديد نيز با حمايت از روند سياسي عراق و قدرت‌يابي دولت دموکراتيک، از اکثر گروه‌هاي سياسي عراقي به‌ويژه شيعيان و اکراد حمايت کرده است. سياست حمايت ايران از شيعيان عراق علاوه بر جنبه‌ها و زمينه‌هاي مذهبي و تاريخي ـ فرهنگي آن در راستاي اولويت اساسي و راهبردي ايران در قبال عراق، يعني جلوگيري از تسلط سني‌هاي افراطي و بعثي مخالف ايران بر بغداد و ظهور مجدد عراق به‌عنوان تهديدي امنيتي است. اين امر باعث شده است که گروه‌هاي شيعي، جمهوري اسلامي ايران را به‌عنوان يکي از ستون‌هاي قدرت و منبع حمايت بيروني براي کسب موفقيت و برتري در منازعات دروني قدرت تلقي کنند، حمايتي که در دوره کنوني نهادينه‌سازي قدرت، بسياري از مباحث و نگرش‌هاي ملي آنها را نيز تحت تأثير قرار مي‌دهد.

نگاه گروه‌هاي شيعي به ايران در جهت کسب حمايت تا حدي تحت تأثير ميزان رابطه اين گروه‌ها با ايران و همچنين شدت و وسعت حلقه‌هاي ارتباطي بين دو طرف قرار دارد. مجلس اعلاي اسلامي داراي گرايش بيشتري به سوي ايران است و ارتباط آن با مقامات ايراني نيز قوي‌تر است. اين گرايش تا حد زيادي به اين واقعيت مربوط مي‌شود که اکثر رهبران مجلس اعلا سال‌هاي تبعيد خود را در ايران سپري کردند و در طول سال‌هاي جنگ ايران و عراق نيز در کنار مردم ايران بودند. حزب‌الدعوه نيز داراي گرايش و ديدگاهي مثبت نسبت به ايران است، اما به نظر مي‌رسد که نزديکي آنها به ايران کمتر باشد. اين در حالي است که اکثر رهبران اصلي اين حزب مانند ابراهيم جعفري و نوري المالکي اغلب سال‌هاي تبعيد خود را در سوريه گذرانده‌اند. مقتدا صدر طي سال‌هاي رژيم بعث در عراق باقي ماند و اين مسئله مي‌تواند تا حدي توجيه کننده ارتباط کمتر آنان نسبت به ايران لااقل در سال‌هاي ابتدايي ظهور اين جنبش باشد.

در ابتداي اشغال عراق، مباحثي در خصوص احتمال تداوم روابط نامناسب جوامع شيعي ايران و عراق در نتيجه تجربيات تاريخي چون جنگ هشت ساله بين دو کشور و همچنين احتمال رقابت قم و نجف مطرح بود، اما به غير از دوره نخست‌وزيري موقت اياد علاوي که شيعه‌اي سکولار بود، رهبران شيعي عراق سعي کرده‌اند که از ايجاد هرگونه تنش با ايران به‌رغم اهداف و تمايلات امريکا اجتناب کنند. اين امر نيز تا حد زيادي ناشي از تحولات دروني عراق است که به‌واسطه تشديد شکاف‌هاي قومي ـ فرقه‌اي، باعث پر رنگ شدن هويت شيعي نسبت به ملي‌گرايي عراق شده است.

خشونت‌هاي فرقه‌اي سني‌ها عليه شيعيان در عراق و ناخرسندي کشورهاي عربي از قدرت‌يابي شيعيان در اين کشور از عواملي است که باعث تقويت نگاه و رويکرد مثبت گروه‌هاي شيعي نسبت به ايران شد. اکنون شيعيان عراق بيشتر نگران تسلط سني‌ها و نه نفوذ تهران در بغداد هستند و اين امر باعث کاهش گرايش‌هاي ضد ايراني ابتدايي برخي گروه‌هاي شيعي چون صدريون شد، به گونه‌اي که اکنون صدريون داراي روابط قابل توجهي با ايران هستند. از سوي ديگر، به‌رغم تصورات اوليه در خصوص رقابت نجف و قم، روحانيون ارشد دو حوزه علميه صادقانه و با صميميت نسبت به يکديگر رفتار کرده‌اند. البته حمايت علماي ايران از شيعيان عراق و علماي نجف نيز متقابلاً در روابط گرم دو جانبه مؤثر بوده است.

در مجموع، هر چند روابط گروه‌هاي شيعي عراق و نگاه آنها به ايران از روابط گروهي و مذهبي ـ فرهنگي با ايران متأثر است، اما مسئله اصلي اين گروه‌ها در مقطع کنوني، نهادينه‌سازي جايگاه خود در ساختار قدرت نوين عراق است. از اين‌رو، همان گونه که الگوهاي رفتاري و رويکردهاي اکثريت گروه‌هاي شيعي در عراق نشان مي‌دهد، رويکرد اين گروه‌ها در قبال ايران عمدتاً مبتني بر سياست قدرت و در جهت کسب حمايت بيروني براي موفقيت در مقابل ساير گروه‌هاي عراقي است. به نظر مي‌رسد که در صورت نهادينه شدن قدرت گروه‌هاي شيعي، تثبيت قدرت آنها و ايجاد ثبات در عراق، رويکردهاي آنها در سياست خارجي در قالب‌هاي جديد ملي تعريف شود.

ج) گروه‌هاي شيعي و تقابل ايران و امريکا

همان گونه که عنوان شد سياست مبتني بر افزايش قدرت اکثر گروه‌هاي شيعي عراق، آنها را به تلاش براي کسب حمايت بيروني از ايران و امريکا وادار مي‌کند. علاوه بر اين، تلاش شيعيان براي ايجاد ثبات و امنيت آنها را به همکاري ايران و امريکا براي امنيت‌سازي در عراق نيازمند مي‌سازد. اما اين سياست در عرصه عمل با مشکلات و تناقضات متعددي روبه‌روست. مهم‌ترين اين تناقضات، تنش‌هاي عمده در روابط ايران و امريکا و تشديد تقابل اين کشورها در خاورميانه و تفاوت سياست‌ها و برنامه‌هاي آنها در خصوص عراق است. هر چند ايران و امريکا در ابتدا بر رويکرد دموکراتيک در عراق تأکيد کردند، اما اختلافات عمده آنها در خصوص مسائل خاورميانه و به‌ويژه افزايش تنش‌ها در مورد برنامه هسته‌اي ايران، به تعارض رويکرد و منافع آنها در عراق منجر شد.

در شرايطي که اکثر گروه‌هاي شيعي سياست خود را بر استفاده از حمايت‌هاي ايران و امريکا در عرصه سياست خارجي مبتني کرده‌اند، تشديد تنش‌ها و اختلافات ايران و امريکا، شيعيان را در موقعيت دشواري قرار مي‌دهد. اين موقعيت دشوار باعث تلاش سياست‌مداران شيعي عراق چون عبدالعزيز حکيم براي نزديک ساختن ايران و امريکا در مسائل عراق شده است، چرا که تشديد اختلافات باعث حذف يکي از اين دو ستون قدرت براي گروه‌هاي شيعي مي‌شود و اين امر احتمال موفقيت آنها را در قبال ساير گروه‌هاي عراقي و همچنين شانس ايجاد ثبات و امنيت در عراق را تضعيف مي‌کند.

تلاش رهبران شيعي براي مذاکره امريکا و ايران در خصوص مسائل عراق در ابتدا با استقبال ايران و امريکا مواجه شد، اما اختلافات ساختاري و شديد دو کشور در خصوص طيف وسيعي از مسائل در ابتدا مانع از انجام مذاکره و نزديکي آنها شد. علاوه بر اين، امريکا اتهامات بسياري را در خصوص مداخلات ايران در عراق مطرح کرد. هر چند گروه‌هاي شيعي با رد اتهامات امريکايي‌ها از ايجاد تنش بين خود و ايران جلوگيري کرده‌اند، اما تشديد تنش بين ايران و امريکا محدوديت واکنش‌ها و گزينه‌هاي رهبران شيعي را به همراه داشت.

با کم‌رنگ شدن چشم‌اندازي روشن براي حل و فصل اختلافات بين ايران و امريکا، واشنگتن سياست اعمال فشار بر گروه‌هاي شيعي در جهت دوري از ايران و يا کاهش قدرت گروه‌هاي نزديک به ايران را در پيش گرفت. امريکا از يک سو در قبال گروه‌هاي شيعي ضد امريکايي چون صدريون گزينه تضعيف و حذف را در پيش گرفت و در مقابل گروه‌هاي ميانه‌رو شيعي نيز تهديد افزايش قدرت سني‌ها و بعثي‌ها در صورت دور نشدن از ايران را مطرح ‌ساخت. محدودسازي نفوذ ايران در عراق و مقابله با ارتش مهدي از جمله نمودهاي اين سياست امريکا در عراق در سال ٢٠٠٧ بود که نخستين اقدام عملي آن حمله نيروهاي امريکايي به دفتر روابط ايران در اربيل بود.

افزايش تنش بين ايران و امريکا به‌ويژه در قبال برنامه هسته‌اي ايران و بعد از تصويب قطعنامه شوراي امنيت، متغير ميزان پيوند و روابط گروه‌هاي شيعي عراق با تهران را براي امريکا و حمايت‌هاي آن بسيار با اهميت ساخت و دولت بوش ضمن هشدار به عبدالعزيز حکيم و نوري المالکي در خصوص لزوم دوري از ايران و کاستن از نفوذ اين کشور درعراق و همچنين کنترل ارتش مهدي، گروه‌هاي شيعي را در موقعيت بسيار دشواري قرار داد؛ موقعيتي که سه سناريوي احتمالي را در پيش‌روي شيعيان قرار مي‌داد:

سناريوي اول، محدوديت در روابط و پيوند گروه‌هاي شيعي با ايران بود که دو نتيجه عمده آن يکي کاهش نفوذ ايران در عراق و ديگري محروم شدن گروه‌هاي شيعي از يکي از ستون‌هاي قدرت و حمايت بيروني خود يعني ايران بود. در اين سناريو، گروه‌هاي شيعي براساس اقتضائات رويکرد عمل‌گرايانه خود، برخورداري از منبع قدرت و حمايت بيشتر يعني امريکا را انتخاب مي‌کردند و در روابط خود با تهران محدوديت‌هايي را اعمال مي‌کردند که حتي ممکن بود به تيرگي روابط ايران و گروه‌هاي شيعي منجر شود.

سناريوي دوم، پافشاري گروه‌هاي شيعي بر حفظ روابط و پيوندهاي چند بعدي خود با جمهوري اسلامي ايران و تداوم نفوذ ايران در اين کشور بود که به معناي محروميت از حمايت و امکانات قدرت امريکا در قبال ساير گروه‌هاي سني و کرد عراق بود و نتايج آن مي‌توانست باعث کاهش قدرت و جايگاه شيعيان در ساختار سياسي جديد شود. اين سناريو در نهايت زيان استراتژيک شيعيان عراق و ايران را به دليل قدرت‌يابي مجدد سني‌ها و تهديدات امنيتي ناشي از آن در پي داشت. هر چند دو سناريوي مطرح شده براساس اصل ساده‌سازي واقعيت‌هاي پيچيده عملي تشريح شده‌اند، اما مي‌توانند موقعيت دشوار شيعيان عراق را در شرايط تعارضات ايران و امريکا در مرحله اوليه نشان دهند.

سناريوي سوم، کاهش تنش‌هاي بين ايران و امريکا، به‌ويژه در عرصه عراق بود. تعامل ايران و امريکا در عراق و مذاکرات آنها براي ايجاد ثبات و امنيت در عراق، زمينه‌هاي اشتراک منافع ايران و امريکا در اين کشور را تقويت و آنها را به هم نزديک‌تر مي‌ساخت. در اين صورت از يک سو، ثبات و امنيت به‌عنوان يکي از اهداف گروه‌هاي شيعي افزايش مي‌يافت و از سوي ديگر، رهبران شيعي ديگر مجبور به انتخاب نسبي يکي از دو گزينه ايران و امريکا نبودند. اين گزينه براي گروه‌هاي شيعه و همچنين امنيت ملي عراق مطلوب‌ترين گزينه محسوب مي‌شد. بر اين اساس بود که تلاش‌هاي رهبران شيعي براي مذاکره ايران و امريکا در بغداد افزايش يافت و سرانجام به موفقيت رسيد.

در سال ٢٠٠٧، با تلاش گروه‌هاي شيعي و دولت عراق، ايران و امريکا چندين دور مذاکرات براي تحکيم ثبات و امنيت در عراق و همکاري‌هايي در اين خصوص انجام دادند. رهبران شيعي و دولت عراق رضايت خود را نسبت به نتايج اين مذاکرات اعلام کرده‌اند و آن را در جهت افزايش ثبات و امنيت در اين کشور مثبت ارزيابي کرده‌اند. در چنين شرايطي، گروه‌هاي شيعي در تلاش‌اند تا از يک سو تعاملات ايران و امريکا در عراق براي امنيت‌سازي بيشتر تداوم يابد و از سوي ديگر توازن در روابط با ايران و امريکا و حفظ منافع آنها و توجه به ملاحظات اين دو بازيگر عمدۀ عرصه عراق مورد توجه قرار گيرد.

نتيجه‌گيري‌

رويکرد گروه‌هاي داخلي عراق به بازيگران خارجي مؤثر در عراق و از جمله ايران و امريکا با توجه به جايگاه آنها در ساختار سياسي عراق پس از صدام و همچنين نوع نگاه و روابط آنها با اين بازيگران نسبت به دهه‌هاي گذشته متفاوت بوده است. گروه‌هاي کرد به امريکا به‌عنوان اصلي‌ترين متحد و حامي خارجي خود نگاه مي‌کنند و بيشترين همکاري را با مقامات واشنگتن در دوره جديد داشته‌اند. روابط کردها با ايران نيز در مقايسه با ساير کشورهاي منطقه از جمله ترکيه و کشورهاي عربي از سطح بالاتري برخوردار بوده و آنها براي کسب حمايت ايران و همکاري آن در جهت تحقق اهداف خود در عراق اهميت بسياري قائل‌اند.

رويکرد گروه‌هاي اعراب سني به ايران متفاوت بوده است. درحالي‌که گروه‌هاي ميانه‌رو‌تر داراي روابطي با ايران هستند، برخي گروه‌هاي ضد ايراني چون بعثي‌ها نسبت به هرگونه نقش‌آفريني ايران در معادلات عراق حساسند و با آن مخالفت مي‌کنند.

رويکرد سني‌ها به امريکا نيز از مخالفت کامل و حتي مبارزه به سوي مشارکت و همکاري تغيير کرده است. اکنون اکثر گروه‌هاي سني برخلاف سال اول اشغال عراق با امريکا همکاري مي‌کنند و به‌ويژه تسليح عشاير سني از سوي امريکا در مقابل القاعده در سال ٢٠٠٧، به روابط امريکا و سني‌هاي عراق بعد تازه‌اي بخشيده است. با اين همه، بخش قابل توجه‌اي از گروه‌هاي سني با مذاکرات ايران و امريکا در بغداد مخالفند و به آن به ديده ترديد مي‌نگرند.

رويکرد گروه‌هاي شيعي نسبت به امريکا، به استثناي گروه صدر، عمدتاً در جهت تداوم حضور خود در ساختار سياسي و همچنين استفاده از توانمندي‌هاي امريکا براي ايجاد ثبات و امنيت در عراق بوده است. روابط و پيوند گروه‌هاي شيعي با ايران نيز با توجه به زمينه‌هاي مذهبي ـ فرهنگي، روابطي دوستانه و توأم با حمايت متقابل بوده است. در مجموع، اکثر گروه‌هاي شيعي به ايران و امريکا به‌عنوان دو ستون اصلي قدرت خارجي براي افزايش قدرت و امنيت‌سازي در عراق نگاه مي‌کنند و اين رويکرد به تلاش آنها براي کاهش تنش ميان ايران و امريکا در عراق و مذاکرات اين دو بازيگر عمده صحنه عراق منجر شد.

منبع: پژوهشنامه عراق پس از صدام و بازیگران منطقه‌ای، خرداد ١٣٨٧