چکیده:

موضوع دیپلماسی عمومی آمریکا از جمله موضوعاتی است که به ویژه در سال‌های اخیر مورد توجه خاص محافل سیاسی و دانشگاهی قرار گرفته است. در واقع از زمان گسترش تکنولوژی‌های ارتباطی که امکان ارتباط مردم سراسر جهان با یکدیگر را تسهیل کرده و از طرف دیگر گردش اخبار و اطلاعات را نیز افزایش داده است، مسئله تأثیر افکار عمومی بر سیاست‌های جهانی، بسیار با اهمیت‌تر از گذشته شده است. از طرف دیگر افزایش نفوذ و تأثیر آرای مردم یک کشور بر سیاست‌های آن کشور موجب شده است تا شکل‌دهی افکار عمومی بین‌المللی نیز مطرح شود. بر این اساس، آمریکا تنها کشوری است که به شکلی سازماندهی شده به دنبال مخاطب قرار دادن مردم سراسر جهان است. در این رابطه، حتی می‌توان سرمایه‌گذاری‌های دولت آمریکا برای گسترش و سراسری شدن شبکه جهانی اینترنت و شبکه‌های تلویزیون ماهواره‌ای را در راستای دسترسی هر چه سریع‌تر و آسان‌تر به اذهان عمومی جهان تفسیر کرد. در واقع دیپلماسی عمومی آمریکا را می‌توان برنامه‌ای منسجم و بلند مدت برای ارائه چهره‌ای موجه و با شکوه از آمریکا، فرهنگ و سبک زندگی آمریکایی قلمداد کرد که درصدد به حداقل رساندن هزینه‌های ناشی از مخالفت‌ها و رشد احساسات ضد آمریکایی در بسیاری از کشورهای جهان است. از طرف دیگر، اعمال این دیپلماسی هدف مهم دیگری را در مورد برخی کشورهای خاص از جمله ایران دنبال می‌کند.

کلید واژه‌ها:

دیپلماسی عمومی، افکار عمومی، ارتباطات، دموکراسی، ارزش‌های آمریکایی.

تغییر فضای جهانی، به دنبال پایان جنگ سرد، انقلاب ارتباطات، گسترش روز افزون تکنولوژی‌های ارتباطی و همراه با آن رشد چشم‌گیر بازیگران غیردولتی، بر مفاهیم و کارکردهای دیپلماسی نیز تأثیرگذار بوده است. به گونه‌ای که امروزه در کنار دیپلماسی سنتی، اشکال جدیدی از دیپلماسی مطرح شده است، از جمله آنها می‌توان به دیپلماسی عمومی، دیپلماسی آشکار و دیپلماسی فضای مجازی (سایبر) اشاره نمود. بهره‌گیری از ابزارهای ارتباطی برای پیشبرد اهداف دیپلماتیک یک کشور، به ویژه در سال‌های اخیر، مورد توجه محافل سیاسی در کشورهای غربی و آمریکا قرار گرفته است. در این رابطه حتی آمریکا با تأسیس دفاتر و بخش‌هایی خاص در ساختار سیاسی آمریکا و از جمله در وزارت خارجه، دیپلماسی عمومی را به عنوان یکی از ارکان اصلی دستگاه دیپلماتیک خود به شمار می‌آورد. هر چند دیپلماسی عمومی عملاً با روی کار آمدن دولت بوش پسر و به دنبال حوادث ١١ سپتامبر به شکل کنونی آن مورد توجه قرار گرفته، در گذشته نیز آمریکا از آن علیه رقبای خود بهره برده است. با این حال در دوران کنونی، تلاش برای ایجاد تغییرات درونی در کشورهای مختلف جهان و زمینه‌سازی برای پذیرش سیاست‌های آمریکا، با توجه به تأثیرات بلندمدت و مزایای بالای آن که هزینه‌های کم‌تری را نسبت به روش‌های سنتی در پی دارد، موجب شده است تا دیپلماسی عمومی اکنون اهمیت زیادی در آمریکا پیدا کند. سوال نوشتار حاضر نیز این است که دیپلماسی عمومی از چه جایگاهی در ساختار سیاسی آمریکا برخوردار است و چه اهداف و برنامه‌هایی را دنبال می‌کند؟

بر این اساس تلاش شده است تا در این نوشتار ابتدا پیشینه‌ای از اقدامات آمریکا در قالب دیپلماسی عمومی آورده شود، در قسمت بعدی نیز به اهمیت اعمال این دیپلماسی بعد از ١١ سپتامبر پرداخته شده است. بررسی نهادهای رسمی و سیاسی دیپلماسی عمومی آمریکا، بخش بعدی این مقاله است و در نهایت نیز برخی سیاست‌ها و اقدامات آمریکا در این چارچوب، در قبال ایران، مورد بررسی قرار گرفته است.

 

تعریف دیپلماسی عمومی

عبارت «دیپلماسی عمومی» در حوزه مطالعات روابط بین‌الملل عبارتی است که در دهه ١٩٦٠، عمدتاً برای توصیف جنبه‌های جدید دیپلماسی بین‌المللی رایج شد، که تعامل میان بازیگران جدید عرصه بین‌المللی را در کنار دولت‌ها، در بر می‌گرفت. ديپلماسي عمومي اولين بار درسال ١٩٦٥ در آمريكا توسط الموند گوليون، رئيس مدرسه حقوق و ديپلماسي فلچر در دانشگاه تافتز به كار گرفته شد. دیپلماسی عمومی عبارت است از ارتباطات معطوف به منافع ملي يك كشور، از طريق ارتباط با مردم خارج از مرزهاي جغرافيايي. با اين تعريف مسائلي از قبيل اعزام دانشجو به خارج، پذيرش بورس‌هاي تحصيلي، خبرنگاران اعزامی، فرایند ارتباط میان فرهنگی، ‌برگزاري انواع جشنواره‌هاي هنري، همايش‌ها و سمينارهاي فرهنگي و پخش برنامه‌هاي صوتي و تصويري و حتي ايجاد سايت‌هاي اينترنتي، همه و همه در حوزه ديپلماسي عمومي قابل بحث مي‌باشد.

تعریف‌های بسیار متعددی از زمان رایج شدن این عبارت ارائه شده است. از جمله، دیپلماسی عمومی اقداماتی برای تعامل و ارتباط با دیگر ملل و اندیشه‌ها دانسته شده که هدف از آن استقرار و استمرار روابط طولانی مدت فرهنگ، ارزش‌ها و سیاست‌های نظام مورد نظر به جوامع دیگر است؛ و یا دیپلماسی عمومی به عنوان عملیات روانی‌ای تلقی شده که در واقع ابزاری برای نفوذ در دیگران است که موجب تقویت یک کشور در میان مردم کشور دیگر (و نه حکومت)، می‌شود.

با این حال، دیپلماسی عمومی بیشتر در فضای سیاسی و دانشگاهی آمریکا مورد توجه قرار گرفته است. در فرهنگ واژگان اصطلاحات روابط بين‌الملل وزارت خارجه آمريكا، در سال 1985، در تعریف ديپلماسي عمومي آورده شده: «ديپلماسي عمومي به برنامه‌هاي تحت حمايت دولت اشاره دارد كه هدف از آنها اطلاع‌رساني و يا تحت تأثير قرار دادن افكار عمومي در كشورهاي ديگر است؛ ابزار اصلي آن نيز انتشار متن، تصاوير متحرك، مبادلات فرهنگي، راديو، تلويزيون و اينترنت است.»

ديپلماسي عمومي، در سياست خارجي هر كشور به دو صورت می‌تواند تحقق ‌يابد: اول، به صورت مديريت سازمان‌هاي ديپلماتيك رسمي كشور؛ و دوم، به صورت خودجوش و در راستاي سياست‌هاي كلان كشورها.

با تعريف مذكور، ديپلماسي عمومي به زيرمجموعه‌هايي تقسيم مي‌شود كه يكي از آنها ديپلماسي رسانه‌اي است. در این مفهوم، ديپلماسي رسانه‌اي به صورت عام به معناي به كارگيري رسانه‌ها براي تكميل و ارتقاي سياست خارجي و نقشي است كه رسانه‌ها در فعاليت‌هاي ديپلماتيك، ميان كشورها بازي مي‌كنند. بر این اساس، ديپلماسي رسانه‌اي داراي معناي متفاوتي از ديپلماسي عمومي است، در حالی که هنوز برخی نويسندگان و حتی مسئولين، ديپلماسي رسانه‌اي را به معناي ديپلماسي عمومي به کار می‌برند. در واقع رسانه‌ها، بازيگران غيردولتي سياست‌گذاري خارجي امروز کشورها هستند، که فعاليت آنها را نه مي‌توان کنترل نمود و نه مي‌توان ناديده گرفت. گستره نفوذ و تأثيرگذاري رسانه‌ها به عنوان بازيگران قدرتمند غيردولتي در عرصه ديپلماسي و سياست خارجي، بر دولت‌ها فشار مي‌آورد و آنها را وا می‌دارد تا به تجديد نظر و ايجاد تحول در ديپلماسي و سياست خارجي خود بپردازند. نکته قابل توجه دیگر آن است که نمی‌توان دیپلماسی عمومی را تنها نوعی عملیات روانی تلقی کرد، بلکه می‌توان عملیات روانی که عمدتاً به کمک رسانه‌ها و تبلیغات انجام می‌شود را تنها بخشی از این دیپلماسی دانست.

 

پیشینه اقدامات آمریکا در قالب دیپلماسی عمومی

استفاده از دیپلماسی عمومی در آمریکا از سابقه‌ای نسبتاً طولانی برخوردار است. در واقع به تناسب گسترش تکنولوژی‌های ارتباطی و دسترسی به افکار عمومی خارجی، این دیپلماسی نیز به لحاظ کمی و کیفی رشد کرده است. از جمله در دوران جنگ جهانی دوم، فرانکلین روزولت به کمک گسترش ارتباطات رادیویی، از این دیپلماسی برای مقابله با تبلیغات ضد آمریکایی نازی‌ها استفاده کرد. در آن زمان، ایستگاه فرستنده برنامه‌های رادیویی تحت نظارت یکی از نهادهای رسمی آمریکا قرار داشت و به بیش از ٢٧ زبان خارجی برنامه پخش می‌کرد. این رادیو بعدها با عنوان رادیو صدای آمریکا فعالیت‌های خود را به سراسر جهان گسترش داد.

با این حال مهم‌ترین تجربه آمریکا در زمینه اعمال دیپلماسی عمومی، در دوران جنگ سرد و در برابر بلوک شرق قابل ملاحظه بود. در واقع استفاده از ابزار قدرت نرم علیه شوروی در چارچوب استراتژی کلان آمریکا، برای مهار و سد نفوذ کمونیسم، قابل تعریف است. مهار کمونیسم و جلوگیری از گسترش آن به کمک ابزارهای غیر نظامی و از جمله نرم‌افزار، در کتاب جورج کنان، با عنوان تلگرام طولانی، به خوبی آشکار شده است. علاوه بر این از همان ابتدای جنگ سرد روسای جمهوری همچون ترومن، مقابله نرم‌افزاری با شوروی را در قالب برنامه‌های حمایتی از اروپا دنبال نمودند، به ویژه آنکه در این زمان، شوروی از هر ابزاری برای گسترش کمونیسم در اروپا بهره می‌برد. با این حال و به شکل منسجم‌تری می‌توان سیاست مقابله نرم افزاری با شوروی را در قالب اسناد امنیت ملی آمریکا دید که عمدتاً از افکار کنان متأثر است. وی سیاست نرم افزارانه را کاربرد منطقی دکترین کلازویتس، در زمان صلح می‌دانست. کاربرد این سیاست می‌توانست به دو شکل آشکار و مخفی به کار رود که در شکل مخفیانه آن مواردی همچون اتحادهای سیاسی، ابزار اقتصادی و تبلیغات تعریف شده بودند. کنان معتقد بود آمریکا به واسطه دکترین ترومن و طرح مارشال، در واقع از این بخش از سیاست نرم افزارانه علیه شوروی استفاده کرده است. با این حال، وی دسته‌بندی چهارگانه را از سیاست نرم‌افزارنه آمریکا علیه شوروی ارائه نمود که به اعتقاد وی اعمال آنها تضمین موفقیت آمریکا به شمار می‌رفت. در دسته بندی اول، وی مجموعه‌ای از اقدامات را با عنوان «کمیته‌های آزادی» تعریف کرد که مهم‌ترین هدف آن تقویت جنبش‌ها و گروه‌های آزادی‌طلب و تقویت افکار آزادی‌طلبانه در بلوک شرق و به ویژه در اروپای شرقی بود. دسته دوم، اقداماتی بود که شامل حمایت از اقدامات شبه نظامی علیه حاکمیت کمونیسم در شوروی و اقمارش می‌شد و این اقدام توسط سازمان‌های ظاهراً خصوصی آمریکا صورت می‌گرفت. دسته سوم، شامل اقداماتی برای تقویت جناح‌های ضدکمونیست در کشورهای غیر کمونیستی بود، زیرا در این زمان حمایت از کمونیسم در کشورهایی نظیر فرانسه و ایتالیا، نگرانی‌های زیادی را در محافل سیاسی آمریکا و اروپای غربی ایجاد کرده بود. دسته چهارم، اقدامات مستقیم پیش‌گیرانه در جهان آزاد بود که شامل اقداماتی علیه فعالیت‌های خرابکارانه عوامل کرملین در کشورهای غیر کمونیستی می‌شد. کلیه نظرات کنان که بعدها و در طول دوران جنگ سرد مورد استفاده قرار گرفت، محرمانه تلقی می‌شدند.

به طور کلی می‌توان فعالیت‌های نرم افزارانه آمریکا علیه بلوک شرق در دوران جنگ سرد را به دو دسته تقسیم کرد: پخش برنامه‌های رادیویی برای مردم بلوک شرق و سازماندهی و تجهیز گروه‌های مخالف شوروی و دیگر کشورهای کمونیستی.

در واقع یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های آمریکا در دوران جنگ سرد، که هنوز هم مورد توجه دولت‌مردان آمریکایی قرار دارد، پخش برنامه‌های رادیویی بوده است. اهمیت و تأثیر این‌گونه برنامه‌ها موجب شد تا آمریکا در ١٩٥٠، رادیو آزادی یا رادیو اروپای آزاد را برای تأثیرگذاری بر اذهان توده‌های مردم در بلوک شرق تأسیس کند. هدف عمده و اولیه از تأسیس این رادیو، مقابله رسانه‌ای با تسلط شوروی بر شرق اروپا توسط کمیته ملی اروپای آزاد بود، کمیته‌ای که یکی از بخش‌های سازمان سیا محسوب می‌شد و نخستین رئیس آن جان فاستر دالس بود. دفتر مرکزی این رادیو در مونیخ آلمان قرار داشت و در ابتدا برای مردم کشورهای مجارستان، لهستان، چک و اسلواکی، رومانی و بلغارستان، به زبان‌های رایج در هر کدام از این کشورها، برنامه پخش می‌کرد. رادیو اروپای آزاد از همان ابتدا بودجه خود را از کنگره آمریکا دریافت می‌کرد و تا سال 1971، کارکنان آن باید حتماً از سوی سازمان سیا گزینش می‌شدند. موضوع تأمین هزینه‌های این رادیو توسط سیا تا سال 1971، یعنی زمانی که اساسنامه آن تحت قوانین موسسه‌های غیر انتفاعی و غیر دولتی بازنویسی شد، افشای عمومی نشده بود. در سال 1976، رادیو اروپای آزاد با یک سازمان مشابه دیگر به نام رادیو آزادی که فعالیت‌های ضد کمونیستی داشت و بودجه‌اش توسط کنگره آمریکا تأمین می‌شد، ادغام و از آن پس، رادیو اروپای آزاد، رادیو آزادی نام گرفت.

شوروی برای مقابله با برنامه‌های این رادیو تلاش‌های فراوانی کرد که از آن جمله می‌توان به پارازیت انداختن روی امواج اشاره نمود. به علاوه گوش کردن به برنامه‌های این رادیو در اغلب کشورهای کمونیستی شرق اروپا غیر قانونی و با دشواری همراه بود. مجموعه این تدابیر و اقدامات تا سال 1988، ادامه داشت. در مقابل، سیاست گسترش و توسعه فعالیت‌های این رادیو مد نظر مقام‌های آمریکایی قرار گرفت که اجرای برنامه به زبان افغانی در قالب رادیو آزاد افغانستان بین سال‌های ١٩85 تا ١٩٩٣، از آن جمله بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه ١٩٩٠، باعث کاهش بودجه این رادیو شد و دفتر مرکزی آن نیز در سال ١٩٩٥، به پراگ، پایتخت جمهوری چک، منتقل و از حجم برنامه‌های اروپایی کاسته شد. در عوض پخش برنامه برای کشورهای منطقه خاورمیانه در دستور کار قرار گرفت و بر این اساس دو سرویس جدید رادیو عراق آزاد (به عربی) و رادیو فردا (بخش فارسی)، از سال ١٩٩٨، آغاز به کار کردند. یک سال بعد سرویس رادیو کوزوو راه اندازی و در سال 2002، رادیو افغانستان آزاد مجدداً فعالیت خود را سر گرفت.

در حال حاضر، رادیو اروپای آزاد در مناطق بسیار وسیعی در اروپا، خاورمیانه و آفریقا حضور فعال دارد و برنامه‌های خود را به مدت هزار ساعت در هفته، بر روی امواج رادیویی و یک سایت اینترنتی به 28 زبان زنده دنیا از جمله آلبانیایی، ارمنی، عربی، آذربایجانی، بوسنیایی، چچنی، دری، قزاقستانی، مراکشی، پشتو، فارسی، روسی، تاجیک، ترکمنی، اوکراینی و رومانیایی ارائه می‌کند. همچنین این رادیو در 19 کشور مختلف دنیا دفتر دارد و علاوه بر پرسنل ثابت و ژورنالیست‌هایی که در این دفترها استقرار یافته‌اند، از همکاری بیش از 750 گزارش‌گر غیر ثابت محلی و بومی در کشور های مختلف بهره می‌گیرد. براساس نظرسنجی این رادیو از مخاطبان، 58 درصد از مجموع شنوندگان از 18 کشور تحت پوشش، به طور مستمر و همیشگی، شنونده این رادیو هستند. وب سایت اینترنتی رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی، با ارائه برنامه‌های چند زبانه و چند رسانه‌ای (متن و تصویر و صدا)، در افزایش مخاطبان آن تاثیر چشم‌گیری داشته است، به طوری که تنها در ماه مارس 2007، صفحات خبری سایت، تقریقاً ٥/٢0 میلیون بازدید کننده داشته‌اند.

دومین دسته فعالیت‌های نرم افزاری آمریکا در برابر شوروی، سازماندهی گروه‌های مخالف و عمدتاً تقویت جریان‌ها و گروه‌های دموکراسی‌خواه، ابتداً در اروپای غربی و سپس در تمامی بلوک شرق بود. بر اساس اولویت‌های تعیین شده‌ای که در نوشته‌های کنان نیز آمده بود، برای اشاره به یکی از اولین نهادهایی که مسئول سازماندهی این گروه‌ها بود، می‌توان به کمیته اروپای آزاد در سازمان سیا اشاره کرد که علاوه بر تأسیس رادیو اروپای آزاد، به این دسته از فعالیت‌ها نیز توجه داشت. این کمیته ابتدا با تبعیدیان اروپای شرقی و شوروی ارتباط برقرار می‌کرد تا با سازماندهی آنها در قالب یک نیروی سیاسی مؤثر، آنها را به عنوان نمادی برای فعالیت‌های آزادی‌خواهانه در کشورهای‌شان تبدیل کند. همچنین این افراد به نهادهای آکادمیک در اروپای غربی منتقل می‌شدند تا نسل بعدی رهبران اروپایی را بر اساس الگوهای دموکراتیک تربیت کنند. علاوه بر این، گروه‌های سازماندهی شده به کمک جهت چاپ مقاله، کتاب و تلاش برای منتشر کردن آن در بلوک شرق، از این افراد، نیز می‌پرداختند. با این حال یکی از مهم‌ترین سازمان‌های ضد کمونیستی دوران جنگ سرد، کنگره آزادی فرهنگی بود که در ١٩٥٠، با حضور بيش از يك صد نويسنده از سراسر جهان در برلين گشايش يافت. در این کنگره، روشنفكران برجسته‌اي همچون آرتور كستلر، سيدني هوك، ملوين لاسكي، ايناتسيو سيلونه و جورج اورول شركت داشتند. سيدني هوك از جمله روشنفکران آمریکایی است که از قول او خطاب به مقام‌های کشورش آمده: «به من يك صد ميليون دلار و يك هزار انسان مصمم بدهيد؛ تضمين مي‌كنم كه چنان موجي از ناآرامي‌هاي دمكراتيك در ميان توده‌‎ها، بلکه حتي در ميان سربازان امپراتوري استالين ايجاد كنم كه براي مدتي طولاني تمامي دغدغه وي به مسائل داخلي معطوف شود.» از جمله اولين اقدامات این كنگره، صرف پول‌هاي كلان براي ايجاد نشريات روشنفكري در پاريس، برلين و لندن بود. کنگره آزادی فرهنگی دو هدف عمده داشت: اول تقويت چپ‌گرايان غيركمونيست و ماركسيست‌هاي مخالف شوروي و دوم مقابله با روحيات ضد آمريكايي در ميان روشنفكران اروپاي غربي، با ارائه تصويري زيبا از ايالات متحده آمريكا به‌ عنوان اوج شكوفايي تمدن در غرب.

آمریکا همچنین به سازماندهی و تقویت اتحادیه‌های کارگری و جنبش‌های دانشجویی توجه داشت. در مورد اتحادیه‌های کارگری، با توجه به تبلیغات و نفوذ عوامل کمونیست در آنها که حتی در خود آمریکا نیز مشهود بود، اقدامات تحت حمایت دولت آمریکا عمدتاً مقابله با فعالیت‌های تبلیغی شوروی بود و بر این اساس به تأسیس نهادهایی برای ترویج آرمان‌های آزادی‌خواهانه و دموکراسی‌طلبانه پرداخت. با این حال، حمایت و سازماندهی جنبش‌های دانشجویی توسط آمریکا از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار بود، چرا که شوروی نیز توجه زیادی به تجهیز گروه‌های جوانان و جنبش‌های دانشجویی علیه بلوک غرب نشان می‌داد و حتی سازمان‌هایی را برای متمرکز کردن فعالیت‌هایش تأسیس کرده بود، در واقع فعالیت‌های شوروی در سال‌های اول جنگ سرد، در این قالب، بسیار مؤثر بود. هدف عمده این فعالیت‌ها نیز ترویج کمونیست در سراسر جهان و به ویژه در سراسر اروپا قلمداد می‌شد.

به طور کلی، کاربرد سیاست‌های نرم افزارانه و یا دیپلماسی عمومی آمریکا در دوران جنگ سرد، به زعم برخی تحلیل‌گران غربی، یکی از دلایل پیروزی بلوک غرب بر بلوک شرق دانسته می‌شود. به ویژه که به عقیده برخی کارشناسان، هزینه تأثیرگذاری بر افکار عمومی کشورهای مورد نظر بسیار کم‌تر از هزینه‌های نظامی و یا دیپلماسی سنتی است و با وجود زمان‌بر بودن، نتایج بسیار پرباری را برای مقام‌های آمریکایی در پی داشته است.

 

اهمیت دیپلماسی عمومی بعد از ١١ سپتامبر

حوادث ١١ سپتامبر ٢٠٠١، و مطرح شدن مبارزه با تروریسم از سوی آمریکا، موجب شد تا دیپلماسی عمومی نیز در این کشور از اهمیت بیشتری برخوردار شود. عملکرد دیپلماسی عمومی در داخل آمریکا به عنوان توجیه سیاست‌های امنیتی‌گرایانه دولت‌مردان کاخ سفید و حملات به افغانستان و عراق، به شکلی منسجم دنبال شده است؛ که شامل برنامه‌های بسیار وسیع برای توجیه و ضروری قلمداد نمودن اقدامات نظامی آمریکا و ایجاد محدودیت‌هایی برای رسانه‌های آمریکایی در پخش برنامه، برای مخاطب داخلی می‌شود. از طرف دیگر آمریکا تلاش می‌کند تا در برخی کشورهای جهان، به ویژه کشورهای منطقه خاورمیانه، از طریق برنامه‌های دیپلماسی عمومی، زمینه‌هایی ایجاد کند تا چهره‌های افراط گرا و یا گروه‌هایی که آنها را تروریسم می‌نامد را در میان مردم منفور سازد؛ تا به این شکل از قدرت آنها بکاهد.

با این حال، مهم‌ترین بُعد دیپلماسی عمومی آمریکا بعد از ١١ سپتامبر که برای مقام‌های آمریکایی اهمیت زیادی دارد، طراحی برنامه‌هایی است که به کمک آن بتوان رشد فزاینده احساسات ضد آمریکایی را در میان افکار عمومی کشورهای جهان تعدیل نمود. سیاست‌های آمریکا و ماجراجویی‌های نظامی این کشور به صورت یک‌جانبه موجب شده است تا نفرت از آمریکا در میان مردم کشورهای مناطق مختلف جهان و حتی در کشورهای متحد آمریکا افزایش یابد. آخرین نظرسنجی مرکز تحقیقاتی پیو در ژوئن ٢٠٠٧، نشان می‌دهد که درصد کمی از افکار عمومی در کشورهای غربی بر سیاست‌ها و اقدامات آمریکا صحه می‌گذارند. در واقع، هم‌زمان با اقدامات نظامی آمریکا علیه عراق، روند نزولی محبوبیت آمریکا در کشورهایی نظیر کانادا، آلمان، فرانسه، انگلستان و اسپانیا قابل توجه است.

 

 

از طرف دیگر، نفرت از آمریکا در میان مردم منطقه خاورمیانه بیش از پیش افزایش یافته است و حتی در کشورهایی که حاکمان آنها روابط بالایی با آمریکا دارند، این میزان، افزایش چشم‌گیری را نشان می‌دهد. از جمله در ترکیه، اردن، مصر و برخی دیگر از کشورهای عرب منطقه درصد بالایی از مصاحبه شوندگان نارضایتی خود را از سیاست‌های آمریکا ابراز کرده‌اند. منطقه خاورمیانه، به دلیل آنکه به زعم مقام‌های آمریکایی بستر مناسبی برای رشد افراط‌گرایان و گروه‌های تروریستی است، مورد توجه خاص آمریکا در اعمال سیاست‌هایی همچون دیپلماسی عمومی قرار دارد. با این حال رقم بالای نارضایتی از این کشور می‌تواند مانع مهمی در موفقیت چنین سیاست‌هایی باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همچنین، بر طبق آخرین نظرسنجی‌ای که توسط شرکت بين‌المللی «گلوب اسکن» انجام شده، افت شدید منزلت آمریکا شایان توجه است؛ هر چند که در پنج سال گذشته نظرسنجی‌ها کاهش محبوبیت آمریکا را نشان دادند، اما نکته قابل توجه در این نظرسنجی این است که تقريبا نيمی (49 درصد)، از پرسش شوندگان بر نقش منفی آمريکا در جهان تأکید کرده‌اند. در این نظرسنجی حتی 60 درصد مردم کشورهای مورد نظر، نحوه عملکرد آمريکا در قبال برنامه هسته‌ای ايران را تاييد نمی‌کنند. در واقع عدم موفقیت آمریکا در بهبود وجهه جهانی‌اش در طول چند سال گذشته، که نظرسنجی‌های جدید آن را نشان داد، باعث شد تا کارن هیوز، معاون امور ديپلماسي عمومي وزارت خارجه آمريكا، در اول نوامبر ٢٠٠٧، از سمت خود کناره‌گیری کند. در این رابطه به نظر می‌رسد در صورت ادامه یافتن روند صعودی احساسات ضد آمریکایی در جهان، این کشور مجبور خواهد بود تا هزینه‌های بیشتری را برای موفقیت سیاست‌های خود صرف کند و در عین چنین روندی، آمریکا را بیش از پیش در مناطق مختلف جهان با چالش روبه‌رو می‌کند. از این رو در این شرایط مقام‌های آمریکایی بهبود وجهه آمریکا در جهان را مهم‌ترین هدف دیپلماسی عمومی می‌دانند.

 

ساختار رسمی دیپلماسی عمومی در آمریکا

اهمیت افکار عمومی و امکان تأثیرگذاری بر روندهای سیاسی کشورها، از طریق آرا و نظرات مردم آن کشورها، در میان مقام‌های آمریکایی موجب شده است تا از مدت‌ها قبل، نهادهایی را در چارچوب نهادهای دولتی، جهت سازمان‌دهی به فعالیت‌های آمریکا در قالب دیپلماسی عمومی، سازماندهی کنند. از جمله مهم‌ترین نهادهای رسمی که تاکنون فعالیت‌های آمریکا را در چارچوب دیپلماسی عمومی تنظیم کرده‌اند، می‌توان به آژانس اطلاع رسانی ایالات متحده و معاونت امور عمومی و دیپلماسی عمومی در وزارت امور خارجه آمریکا اشاره نمود.

 

١. آژانس اطلاع رسانی ایالات متحده

اولین نهادی که به صورت رسمی فعالیت‌های آمریکا را به عنوان دیپلماسی عمومی و مخاطب قرار دادن افکار عمومی خارجی مد نظر قرار داد، نهادی با عنوان «آژانس اطلاع رسانی ایالات متحده» بود. این سازمان به عنوان یکی از نهادهای اجرایی زیر نظر رئیس جمهور آمریکا در ١٩٥٣، تأسیس شد و بر اساس اسناد منتشر شده، بزرگ‌ترین هدف آن ارتقا درک متقابل میان مردم آمریکا و مردم دیگر کشورهای جهان بود، که این هدف را عمدتاً با هدایت فعالیت‌های دانشگاهی و فرهنگی دنبال می‌کرد. این سازمان، ١٩٠ دفتر در ١٤٢ کشور جهان داشت و بودجه آن سالانه بیش از یک میلیارد دلار بود. به طور کلی، دو وظیفه عمده به آژانس اطلاع رسانی سپرده شده بود: هدایت و تنظیم برنامه‌های رادیویی و تبادلات فرهنگی و دانشگاهی.

در زمینه فعالیت‌های رادیویی، این سازمان عهده دار هدایت برنامه‌های رادیو صدای آمریکا، رادیو مارتی به منظور پخش برنامه برای مردم کوبا و رادیو اروپای آزاد شد که در دوران جنگ سرد بر تبلیغات ضد کمونیستی متمرکز بودند. وظیفه دوم این سازمان تبادلات فرهنگی و دانشگاهی بین‌المللی بود که برنامه بورس تحصیلی فولبرایت در قالب آن قرار داشت. این وظیفه به ویژه شامل تبادل دانشجو و استاد و اعطای بورس تحصیلی به دانشجویان کشورهای مورد نظر بود. این نهاد در ١٩٩٩، با توجه به گسترده‌تر شدن فعالیت‌های آمریکا در عرصه دیپلماسی عمومی، در معاونتی به این منظور در وزارت امور خارجه آمریکا ادغام شد.

 

٢. معاونت امور عمومی و دیپلماسی عمومی

با پایان جنگ سرد در اکتبر ١٩٩٩، معاونتی با عنوان «معاونت امور عمومی و دیپلماسی عمومی در وزارت امور خارجه آمریکا» تأسیس شد که در واقع نهادی سازمان یافته‌تر از آژانس اطلاع رسانی ایالات متحده است و دارای سه اداره امور فرهنگی و دانشگاهی، امور عمومی و برنامه‌های اطلاع‌رسانی بین‌المللی است. این اداره‌ها در واقع فعالیت‌های آژانس اطلاع رسانی ایالات متحده را به شکلی بسیار گسترده‌تر دنبال می‌کنند. از جمله اداره امور فرهنگی و دانشگاهی برنامه‌های متعدد اعطای بورس تحصیلی، تبادلات دانشجویی و ایجاد زمینه‌هایی برای اعطای فرصت‌های مطالعاتی برای اساتید و دانشجویان کشورهای گوناگون جهان در آمریکا را تحت پوشش دارد. اداره امور عمومی فعالیت‌هایی در داخل آمریکا دارد و وظیفه آن آگاه کردن افکار عمومی آمریکا یا در واقع شناساندن اهداف سیاست خارجی آمریکا به آنهاست. این اداره عمدتاً به وسیله کنترل کردن نحوه پخش برنامه‌ها، در رسانه‌های آمریکایی و حتی اعمال برخی محدودیت‌ها، برای شکل دادن به افکار عمومی آمریکا به شکل مورد نظر دولت آمریکاست. اداره برنامه‌های اطلاع‌رسانی بین‌المللی نیز افکار عمومی خارجی را هدف قرار داده و در قالب حمایت از نشر اطلاعات به شکل نسخه‌های چاپی یا اینترنتی، حمایت از برنامه‌هایی برای سخنرانان مهمان و حمایت از برخی منابع اطلاعاتی و اطلاع‌رسانی بین‌المللی فعالیت می‌کند. این اداره به صورت ویژه تلاش دارد تا با انتشار مطالب، اطلاعاتی را در ارتباط با سیاست خارجی آمریکا و سبک و فرهنگ آمریکایی در اختیار مخاطبانش قرار دهد.

معاونت امور عمومی و دیپلماسی عمومی در قالب سندی با عنوان «استراتژی ملی آمریکا درباره دیپلماسی عمومی و ارتباطات استراتژیک»، اهداف دیپلماسی عمومی آمریکا را به سه دسته تقسیم می‌کند: ارائه چهره‌ای مثبت از آمریکا، به انزوا کشاندن افراط گرایان به کمک تقویت جریان‌ها و گروه‌های میانه‌رو، کمک به تقویت ارزش‌ها و منافع مشترک میان مردم آمریکا و جهان.

1.  ارائه چهره‌ای مثبت از آمریکا: در قالب این هدف آمریکا تلاش دارد تا با تأکید بر دموکراسی، آزادی، جامعه مدنی، برابری و ارتقا حقوق بشر و معرفی آن به عنوان ارزش‌های آمریکایی، وجهه خود را در جهان بهبود بخشد.

  1. به انزوا کشاندن افراط گرایان به کمک تقویت جریان‌ها و گروه‌های میانه‌رو: هدف دیگر آمریکا به انزوا کشاندن افراط گرایان است و به این منظور تلاش می‌کند تا با کمک به تقویت روند گسترش دموکراسی در جهان، تعامل فعالانه با جوامع مسلمان و تقویت جناح‌های میانه‌روی مسلمان و به انزوا درآوردن رهبران و سازمان‌های تروریستی، به این هدف دست یابد.
  2. کمک به تقویت ارزش‌ها و منافع مشترک میان مردم آمریکا و جهان: مقام‌های آمریکایی تلاش می‌کنند تا این هدف را به وسیله گسترش فرصت‌های اقتصادی، کمک به حل مسالمت‌آمیز اختلافات، توسعه همکاری‌های علمی، محافظت از محیط زیست به عنوان میراث مشترک بشری و موارد دیگر تحقق بخشند.

مقام‌های آمریکایی، مخاطبان خود را در سطح کلی تمامی مردم جهان و در سطح خاص مخاطبان ویژه تعریف نموده‌اند. در این رابطه پخش برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی و حتی اینترنتی برای تمامی مردم دنیا ذکر شده و در مقابل از برخی برنامه‌های فرهنگی و دانشگاهی برای مخاطب قرار دادن اشخاصی نظیر محصلان، روحانیون، روزنامه‌نگاران، فعالان حقوق زنان، رهبران اتحادیه‌های کارگری، فعالان سیاسی، دانشمندان و حتی نظامیان نام برده شده است. دسته دوم از اهمیت بیشتری برخوردارند به گونه‌ای که برنامه‌هایی برای تشویق و توانمندسازی آنها در مقابل افراط گرایان در کشورهای مورد نظر آمریکا مطرح شده است.

 

دیپلماسی عمومی آمریکا و ایران

قطع مناسبات میان ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موجب شد تا خصومت‌های میان دو کشور به صورت مشکلی پایدار باقی بماند و با گذشت سه دهه از آن، سیاست‌مداران آمریکایی، از ابزارهای گوناگونی برای تغییر رفتار ایران استفاده کنند. آمریکا همواره در رابطه با چهار موضوع مخالفت ایران با رفتار و سیاست‌های اسرائیل در منطقه و تلاش برای تسلط بر منطقه خاورمیانه، حمایت از
گروه‌های تروریستی، وضعیت حقوق بشر و تلاش برای دست‌یابی به سلاح‌های هسته‌ای، از ایران انتقاد کرده است. دولت‌های آمریکا از زمان جیمی کارتر تاکنون همواره تأکید زیادی بر تغییر رفتار ایران در چهار زمینه فوق داشته‌اند و بر این اساس، آمریکا مجموعه‌ای از سیاست‌های خصمانه، از بلوکه کردن اموال و دارائی‌های ایران در آمریکا گرفته تا تحریم‌های گوناگون اقتصادی علیه حکومت ایران را به منظور تغییر رفتار سیاسی و حتی تغییر حکومت ایران دنبال کرده است. علاوه بر این مسائل، نارضایتی‌های دیرینه تاریخی، ناشی از دخالت‌های آمریکا در امور داخلی ایران و حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس، به عنوان عاملی تهدید کننده از سوی ایران مطرح شده‌اند. با این حال، مقام‌های آمریکایی نمی‌توانند اهمیت قابل ملاحظه ایران را در منطقه خاورمیانه و جهان منکر شوند. بنابراین، به دنبال آن هستند تا با مجموعه‌ای از سیاست‌ها و ابزارها با ایران برخورد کنند تا کم‌ترین هزینه را برای آنها در پی داشته باشد و در مقابل اهداف سیاسی آنها را در قبال ایران تأمین نماید.

در این رابطه به نظر می‌رسد دیپلماسی عمومی یکی از مهم‌ترین وجوه اعمال سیاست‌های آمریکا در مقابل ایران باشد. دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران از آن جا اهمیت ویژه پیدا می‌کند که اولاً روابط دیپلماتیک میان ایران و آمریکا وجود ندارد و دوماً مقام‌های آمریکایی بارها از جدا انگاشتن مردم ایران از دولت صحبت کرده‌اند. هر چند که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و قطع ارتباط سیاسی میان دو کشور، آمریکا هزینه زیادی برای تبلیغات علیه ایران صرف کرده و از گروه‌های مخالف حمایت کرده است، اما در دوران کنونی به شکلی سازماندهی شده و هدفمند بر مقابله جدی با ایران تأکید دارد. در چارچوب دیپلماسی عمومی آمریکا، در مورد ایران نیز در چند سال اخیر فعالیت‌های متعددی برای تأثیرگذاری بر روشنفکران، روزنامه‌نگاران و صاحب‌نظران ایرانی انجام شده است که در این رابطه فعالیت‌های تلویزیون‌های ماهواره‌ای، ایستگاه‌های رادیویی و سایت‌های اینترنتی را تنها می‌توان بخشی از این فعالیت‌ها دانست.

در این رابطه به نظر می‌رسد دولت بوش در ادامه این سیاست‌ها، برای مهار و منزوی کردن ایران، که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در پیش گرفته بود، به دنبال استفاده از مجموعه‌ای از ابزارها و سیاست‌ها علیه ایران است و بر این اساس تلاش می‌کند با توجیه اقدامات خود برای افکار عمومی جهانی به ویژه افکار عمومی در آمریکا و ایران، به نوعی این سیاست‌ها را توجیه کند. بنابراین، تصور برقراری ارتباط مستمر با مردم و برخی فعالان سیاسی و اجتماعی در ایران، می‌تواند زمینه‌هایی را برای تغییر رفتار و در صورت فراهم شدن زمینه‌های لازم، حتی تغییر حکومت در ایران را فراهم کند. اتخاذ این شیوه که در حال حاضر با جدیت و برنامه‌ریزی بیشتر در نهادهای سیاسی آمریکا دنبال می‌شود، می‌تواند با کاهش هزینه‌های سیاسی برخورد سخت‌افزارانه با ایران، به زعم مقام‌های آمریکایی، زمینه‌هایی را برای تغییرات نرم در داخل ایران فراهم کند. از جمله اندرس ویمبوش، یکی از کارشناسان برجسته آمریکایی در سخنانی در برابر کنگره آمریکا با رد هرگونه حمله نظامی به ایران تأکید می‌کند: «اگر ما خواهان اجتناب از رویارویی نظامی با ایران در آینده‌ای پیش‌بینی شده هستیم، لازم است ابزارها و امکاناتی را به کار گیریم که بتواند به ایرانی‌ها کمک کند و این فرصت را به آنها بدهد که عقب بنشینند، موقعیت کنونی خود را به دقت بسنجند، تندروها را در درون خود مهار کنند و در استراتژی‌های خود در راستای همراهی با جامعه بین‌المللی بازنگری نمایند. من قویاً بر این باورم که این امکان تنها از راه مراجعه‌ مستقیم به مردم ایران و به ویژه مردان و زنان درس‌خوانده، روشنفکران، اتحادیه‌های کارگری، بازرگانان و دیگر عناصر تغییر و تحول، عملی است.»

بر این اساس است که آمریکا علاوه بر تجهیز برنامه‌های خاص رادیویی، تلویزیونی و اینترنتی، حتی به ایجاد دفتری در شهر دبی در امارات متحده عربی اقدام کرده است. اين دفتر در کنسولگری آمريکا در شهری قرار گرفته که صدها هزار ايرانی نقش عمده‌ای در فعالیت‌های اقتصادی آن دارند. بنا بر اعلام مقام‌های آمریکایی، دفتر دوبی در واقع بخشی از دفتر ويژه‌ای است که به منظور ترويج دموکراسی در ايران در وزارت امورخارجه آمريکا تشکيل شده و قرار است شعبه‌هايی در استانبول، باکو، فرانکفورت و لندن داشته باشد. در این رابطه حتی وزارت خارجه آمريکا در نظر دارد کادری از کارمندان سرويس خارجی خود را آموزش دهد تا بتوانند فارسی صحبت کنند و درک صحيحی از ايران و منطقه‌ای که ايران در آن نفوذ دارد، پیدا کنند.

هر چند هنوز بسیاری از طرح‌ها و برنامه‌های آمریکا در قبال ایران در قالب دیپلماسی عمومی آمریکا منتشر نشده است، اما می‌توان برخی اقدامات و تصمیمات دولت آمریکا در این چارچوب را در نظر گرفت. از جمله کنگره آمریکا بودجه ٧٥ میلیون دلاری را برای سال مالی ٢٠٠٦، تصویب کرد که در گزارش وزارت امور خارجه به صرف بیش از ٦٦ میلیون دلار آن در بخش برنامه‌های رادیویی و ماهواره‌ای، حمایت از گروه‌های مخالف و حمایت از فعالان سیاسی و اجتماعی، اقدامات آموزشی و مراودات فرهنگی و کمک به فعالیت‌های اینترنتی در ایران پرداخته شده است. در این گزارش به تفصیل به هر کدام از این سه بخش و میزان بودجه هزینه شده اشاره شده است: در بخش برنامه‌های رادیویی و ماهواره‌ای، بیش از ٣٦ میلیون دلار برای رادیوهای صدای آمریکا به فارسی (رادیویی و ماهواره‌ای)، رادیو فردا و رادیو آزادی هزینه شده است. در بخش حمایت از گروه‌های مخالف و حمایت از فعالان سیاسی و اجتماعی نیز بیش از ٢٠ میلیون دلار برای حمایت از برنامه‌های گسترش دموکراسی در ایران و حمایت از فعالان حقوق مدنی و حقوق زنان صرف شده است. در بخش اقدامات آموزشی و مراودات فرهنگی و کمک به فعالیت‌های اینترنتی نیز بیش از ١٠ میلیون دلار هزینه شده است. همچنین رئیس جمهور آمریکا برای سال مالی ۲۰۰۸، از کنگره بودجه‌ای معادل ۱۰۸ میلیون دلار را در قالب دیپلماسی عمومی در قبال ایران تقاضا کرده است.

 

نتیجه‌گیری:

در حال حاضر یکی از مهم‌ترین وجوه دیپلماسی عمومی که به آن اهمیت مضاعف می‌دهد، گسترش روز افزون تکنولوژی‌های ارتباطی نظیر شبکه‌های تلویزیونی، ماهواره‌ای و اینترنت است؛ که دسترسی به شهروندان یک کشور و تأثیرگذاری بر افکار عمومی را بسیار آسان‌تر از قبل کرده است. بنابراین، این دیپلماسی نیز به شکل جدی‌تری دنبال می‌شود و نتایج ملموس‌تری نیز نسبت به گذشته دارد. شاید به همین دلیل است که آمریکا با صرف بودجه‌های عظیم، این تکنولوژی‌ها را جهانی کرده و در تلاش است تا امکان دسترسی آسان میلیون‌ها نفر را به آن فراهم کند. به این وسیله در واقع دولت‌مردان آمریکایی می‌توانند سیاست‌های خود را به اشکال گوناگونی در میان مردم کشورهایی که حتی با نظام حاکم بر آنها روابط مناسبی ندارند ترویج کنند و زمینه‌هایی را برای تغییر رفتار در آنها به وجود آورند. این دیپلماسی و اهمیت آن حتی مورد توجه دیگر کشورها نظیر انگلستان نیز قرار گرفته است. پیشینه اعمال دیپلماسی عمومی توسط آمریکا نشان می‌دهد که این کشور همواره از ضرورت تأثیرگذاری بر افکار عمومی آگاه بوده و حتی آن را راهی برای تغییر رفتارها و سیاست‌های دولت‌های مخالف خود تلقی می‌کرده است. موفقیت‌های آمریکا در اعمال این دیپلماسی در دوران جنگ سرد در برابر شوروی، یکی از توجیه‌های قوی در ضرورت به کارگیری دیپلماسی مذکور تلقی می‌شود.

با این حال به نظر می‌رسد هنوز شناخت مناسبی از دیپلماسی عمومی آمریکا که یکی از مهم‌ترین اهداف آن ایران قلمداد می‌شود، وجود ندارد. عدم شناخت صحیح از دیپلماسی مذکور به گونه‌ای است که در بسیاری از متون تخصصی آن را صرفاً نوعی جنگ روانی یا عملیات رسانه‌ای و تبلیغاتی قلمداد می‌کنند. هر چند که این دیپلماسی از ابزارهای جنگ روانی و رسانه‌ها در بخشی از فعالیت‌های خود بهره می‌برد، اما تنها شامل این موارد نمی‌شود. بلکه شامل تشکیلات وسیعی در نهادهای رسمی آمریکا می‌شود که وقت قابل توجهی را برای شناخت روندهای سیاسی و اجتماعی در ایران و درک فرهنگ عمومی ایران و راه‌های برقراری ارتباط با شهروندان، روشنفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی قرار می‌دهند. از طرف دیگر به نظر می‌رسد موقعیت دشوار آمریکا در منطقه، مقام‌های این کشور را بیشتر به سمت استفاده از ابزارهای نرم افزارانه سوق داده است و موجب شده تا احتمال استفاده از ابزار سخت کم‌تر شود. در این رابطه برخورد مناسب ایران با چنین دیپلماسی نیازمند شناختی دقیق از ساختار، ماهیت و اهداف آن است تا برای نقاط آسیب‌پذیر کشور، که بیش از پیش در معرض خطر قرار دارند، تدابیری اندیشیده شود.

از طرف دیگر بررسی عملکرد دیپلماسی عمومی آمریکا در جریان رویدادهای گوناگونی نظیر مورد عراق و یا در مورد تحولات سیاسی جمهوری‌های سابق شوروی، معروف به انقلاب‌های رنگی، می‌تواند تصویر واقع گرایانه‌ای از عملکرد آن را در تحقق این انقلاب‌ها ارائه دهد. به عبارت دیگر این توهم که چنین روندی عیناً در کشورهایی با ویژگی‌های متفاوت قابل اجراست را مورد چالش قرار دهد تا بتواند روندی منطقی از عملکرد دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران را نشان دهد.

همچنین شناخت دیپلماسی عمومی آمریکا حتی می‌تواند روند و شیوه‌ای در اختیار ایران قرار دهد تا به اصلاح تصویر خارجی‌ خود در جهان بپردازد؛ مسئله‌ای که اکنون مورد توجه خاص این دیپلماسی قرار دارد. ایران حتی نشان داده که به صورت بالقوه می‌تواند از قدرت نرم خود در منطقه خاورمیانه استفاده کند. از جمله در صحنه عراق، ایران توانسته با استفاده از این ابزار و تأثیرگذاری بر افکار عمومی، زمینه مساعدی را برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود فراهم نماید. بررسی عملکرد آمریکا در قالب این دیپلماسی نیز می‌تواند الگوهای مناسبی را برای ایران، در تقویت موقعیت منطقه‌ای و جهانی‌ فراهم کند.

منبع: پژوهشنامه سیاست خارجی امریکا، فروردین ١٣٨٧