مقدمه

پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و سپس تداوم تنش بين ايران و مجموعه کشورهاي غربي موجب شد تا جمهوري اسلامي ايران، به ويژه پس از پايان جنگ با عراق و فروپاشي نظام دو قطبي، تلاش‌هاي متعددي را براي گسترش روابط با ساير قدرت‌هاي جهاني پيگيري کند. درهمين‌حال، جمهوري خلق چين، به‌عنوان سومين قدرت اقتصادي بزرگ جهان، که از سويي برخوردار از فناوري‌هاي مؤثر و از سوي ديگر، داراي حوزه تمدني متفاوت از غرب است، از جمله کشورهايي محسوب مي‌شود که همواره در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران از جايگاه ممتازي برخوردار بوده است. دراين‌راستا، نياز رو‌به‌افزايش چين به منابع انرژي فسيلي و وجود منابع عظيم نفت‌وگاز در ايران، كه صادرات انرژي و مشتقات نفتي به جمهوري خلق چين را تسهيل مي‌كند، به همراه مخالفت چين با سياست‌هاي يکجانبه‌گرايانه آمريکا، كه در راستاي اهداف سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران قرار دارد، از جمله عواملي هستند که در ظاهر به‌نظرمي‌رسد مي‌توانند دستاوردهاي بسيار مطلوبي براي تصميم‌سازان و سياست‌گذاران ايراني به همراه داشته باشند و حتي تکوين روابط راهبردي ايران و چين را در آينده نزديك تسهيل کنند. از سوي ديگر نيز به نظر مي‌رسد مواردي نظير هژموني آمريكا در منطقه و نحوه تفکر عملگرا و واقعگرايانه رهبران نسل چهارم و پنجم چين در تطابق‌ با نظام بين‌الملل، كه از الزامات جهان پس از جنگ سرد محسوب مي‌شود، از موانع اصلي بهره‌گيري جمهوري اسلامي ايران از اين روابط براي تحقق اهداف سياست خارجي محسوب مي‌شوند. اين مقاله با مفروض گرفتن اين نکته که آمريكا و چين قدرت‌هاي اصلي تأثيرگذار در قرن 21 خواهند بود و همچنين مفروض داشتن اين گزاره كه برخي از جناح‌هاي قدرت در ايران با اتكا به منابع نفتي، تمايل زيادي به برقراري ائتلاف با جمهوري خلق چين دارند، مي‌کوشد تا به اين پرسش پاسخ دهد كه آيا ايران مي‌تواند با اتكا به ذخاير نفت‌وگاز، سياست خارجي را در مسير اهداف سند چشم‌انداز راهبري كند؟ در پاسخ به پرسش مذكور و با مطالعه موردي ديپلماسي انرژي در روابط ايران و چين پس از جنگ سرد، اين فرضيه مورد آزمون قرار خواهد گرفت كه تجربيات حاصل از ديپلماسي انرژي ايران با چين پس از جنگ سرد بيانگر اين نكته است كه اتكا به درآمدهاي حاصل از فروش ذخاير انرژي در دوران پس از جنگ سرد با روندهاي موجود به هيچ عنوان نمي‌تواند اهرم قابل اطمينان براي تحقق اهداف راهبردي سياست خارجي ايران باشد.

در راستاي آزمون اين فرضيه، نخست اهداف رسمي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران مطابق قانون اساسي و سند چشم‌انداز مطرح خواهد شد. پس از مطالعه روابط ايران و چين در زمينه انرژي و سپس ماهيت نظام‌بين‌الملل پس از جنگ سرد، جمع‌بندي و نتيجه‌گيري نهايي ارائه مي‌شود. لازم به ذكر است انتخاب چين در اين مقاله به علت سرمایه‌گذاری این کشور در عرصه صنعت نفت‌وگاز است (بر اساس آمار رسمي، نفت و مشتقات نفتي حدود 97 درصد از صادرات ايران به چين به شمار مي‌رود).

 

منبع: کتاب مجموعه مقالات همایش ملی نفت و سیاست خارجی آبان ١٣٨٩

Download