موقعیت حزبالله در فضای سیاسی لبنان |
08 ارديبهشت 1387 |
||||
اهمیت فضای سیاسی، اجتماعی و روانی لبنان همچنان ناآرام و متلاطم است و جدالهای سیاسی و حزبی دو گروه رقیب، با درگیریهای خشونتبار اخیر، به اوج خود رسید. اگرچه با توجه به ساختار خاص اجتماعی و وضعیت دموگرافی لبنان، این کشور همواره مستعد بروز رقابتها و کشمکشهای سیاسی، قومی و مذهبی بوده است، اما با تداوم بنبست سیاسی اخیر، مرزبندی طرفین منازعه بیش از گذشته نمودار شده است. جدال دولت سینوره و متحدانش در ائتلاف 14 مارس و مخالفین دولت (ائتلاف حزبالله، امل و میشل عون)، فراتر از جدالهای معمول سیاسی است و نشانگر رویارویی دو دیدگاه، نگرش و طرز تفکر است؛ نگاهی که خواهان همسویی بیشتر لبنان به غرب میباشد و در مقابل دیدگاهی که تعلقات منطقهای لبنان را نسبت به همسویی با غرب ترجیح میدهد. حزبالله لبنان با گذشت 25 سال از فعالیتش تبدیل به جریانی قدرتمند، معتبر و تأثیرگذار در فضای سیاسی و اجتماعی لبنان شده است که اعتبار و موجودیت خود را در صحنه مقاومت علیه اسرائیل کسب نموده است. ترور عماد مغنیه، درگیریهای داخلی و تداوم مخالفتهای گروه 14 مارس در قبال حزبالله، این جنبش را با شرایطی کاملاً متفاوت و با مقتضیاتی تازه مواجه ساخته است. مقاله حاضر با نگاهی به شرایط سیاسی در لبنان و موقعیت حزبالله، تأثیرات ترور مغنیه و واکنشهای احتمالی حزبالله پس از تحولات اخیر را مورد بررسی قرار میدهد. تحلیل ١- لبنان، در کشاکش و انتظار تحولات چند سال گذشته لبنان، فضای سیاسی این کشور را کاملاً دگرگون و متلاطم ساخته است. لبنان در طی دهه 90 میلادی، دورهای از ثبات سیاسی و رشد اقتصادی را تجربه نمود و خروج اسرائیل از بخشهای اشغالی لبنان در می 2000، نویدبخش شرایط مناسبتری برای لبنان بود. تصمیم پارلمان لبنان در سپتامبر 2004، مبنی بر تمدید دوره ریاست جمهوری امیل لحود و متعاقب آن صدور قطعنامه ١559 شورای امنیت، پایانی بر دوره ١٥ ساله آرامش لبنان بود. آرامشی که این کشور کوچک پس از 15 سال جنگ داخلی تجربه مینمود. ترور رفیق حریری، خروج نیروهای سوری پس از سه دهه حضور نظامی و ترکیب پارلمان لبنان (انتخابات می 2006)، هرکدام به تنهایی میتوانست این آرامش سیاسی را به طوفان تبدیل نماید. حذف حریری به دلیل تأثیرگذاری او در ساختار سیاسی و بهبود اوضاع اقتصادی لبنان پس از جنگ، برای بخش غالبی از افکار عمومی لبنان بسیار سنگین بود. پس از ترور حریری بهترین فرصت و بهانه برای کسانی به دست آمد که منتظر جرقهای بودند تا از آتش حاصل از آن، سوریه را مجبور به ترک لبنان کنند، انتظاری که بیش از 2 ماه طول نکشید. حزبالله پس از ترور حریری کوشید تا محتاطانه به مسائل نگاه کند و خود را در مقابله با خواست مخالفانش مبنی بر خروج سوریه از لبنان قرار ندهد. ائتلاف مخالفان حزبالله که در قالب گروه موسوم به 14 مارس و در فضای احساساتی پس از ترور حریری شکل گرفته بود، موفق نشد در انتخابات پارلمانی می 2006، اکثریت قاطع را به دست آورد و گروه حزبالله، امل و میشل عون (گروه مخالف دولت) موفق به کسب 35 کرسی پارلمانی گردیدند. نتایج انتخابات مشخص میکرد که هیچگروه و حزبی نمیتواند بدون لحاظ نظرات گروه رقیب، اهداف خود را به پیش برد. در بحبوحه جدالهای سیاسی و خواست دولت سینوره و متحدانش مبنی بر اجرای قطعنامههای 1559 و 1680 شورای امنیت مبنی بر خلعسلاح جریان مقاومت، جنگ سی و سه روزه آغاز گردید. نتیجه جنگ و شکست اسرائیل در دستیابی به اهدافش، جایگاه حزبالله را در بین افکار عمومی ارتقا بخشید و به همان میزان، نگرانی و دشمنی ائتلاف حاکم و دولت سینوره را نسبت به حزبالله پررنگتر از قبل نمود. حزبالله پس از جنگ، مأموریت تازه خود را مواجهه و مقابله با نفوذ و دخالت کشورهای خارجی به ویژه ایالات متحده آمریکا در لبنان از طریق مخالفت با سیاستهای دولت سینوره تعریف نمود و ضمن رد هرگونه درخواستی مبنیبر خلعسلاح، کنار گذاشتن سلاح از سوی حزبالله را منوط به رفع تهدید همیشگی اسرائیل و تشکیل یک دولت «قوی، توانا، منصف و پاک» دانست. حزبالله در نوامبر 2006، وزرای خود را از کابینه خارج ساخت و هواداران خود را برای تظاهرات خیابانی به منظور ساقط کردن دولت سینوره فراخواند. از سوی دیگر تحرکات سیاسی ائتلاف 14 مارس علیه حزبالله و متحدانش تشدید میگردید و جریان حاکم با طرح تشکیل دادگاه ترور حریری، از این مسئله به عنوان ترفندی برای تحت فشار قرار دادن سوریه به عنوان متحد حزبالله بهره میگرفت. جدالهای سیاسی بین طرفین در طول سال 2007، با شدت ادامه داشت و موجی از ناآرامی، ترور و لفاظیهای تند ادامه داشت. بحران سیاسی در نوامبر 2007 و با پایان دوره ریاست جمهوری امیل لحود کاملاً به بنبست رسید و انتخاب جایگزین او محور مناقشات سیاسی گردید. طی چند ماه گذشته جلسه پارلمان بارها به تعویق افتاد و لبنان به عنوان یک نمونه کاملاً متمایز در دنیا، چند ماه بدون رئیسجمهور بوده است. با میانجیگری اتحادیه عرب، گروههای معارض نهایتاً برای انتخاب میشل سلیمان، فرمانده ارتش، به توافق رسیدند؛ اما نحوه اصلاح قانون اساسی و متعاقب آن میزان سهم هر کدام از دو گروه در کابینه و اصلاح قانون انتخابات نیز به دامنه مباحث سیاسی افزوده شد. تفاوت عقیده و نظر دو گروه نسبت به هر کدام از موارد مذکور، هرگونه تلاش برای مصالحه را تاکنون بدون نتیجه گذاشته است. اصرار حزبالله به در اختیار داشتن از کرسیهای کابینه (که توانایی وتوی مصوبات کابینه را میدهد)، و مخالفت گروه حاکم و تفسیرهای متفاوت از اصلاح قانون انتخابات، انتخاب میشل سلیمان را تا پیش از نشست دوحه ناکام گذاشته بود. ٢- تأثیرات ترور مغنیه در اوج تنشهای سیاسی، ترور عماد مغنیه که به عنوان مرد شماره دو حزبالله از آن یاد میشود، برای جنبش مقاومت حدثهای بسیار ناگوار بود. مغنیه فرمانده برجسته و ارشد نظامی و عملیاتی حزبالله محسوب میگردید و حذف وی میتوانست تأثیراتی را بر فعالیتهای جنبش به همراه داشته باشد. مغنیه از سوی آمریکا و اسرائیل متهم به یک سلسله بمبگذاری و قتل و گروگانگیری در طول دهه 80 میلادی بود و از او به عنوان رابط اصلی جنبش حزبالله با گروههای مبارز فلسطینی نام برده میشد. سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله با متهم ساختن اسرائیل به ترور وی، به طور آشکار از آغاز جنگ بدون مرز در هر زمان و مکانی با اسرائیل سخن راند. حزبالله اگرچه میکوشید توانمندیها و ظرفیتهای نظامی خود را در دوره پس از جنگ 33 روزه قویتر و مستحکمتر نشان دهد، اما مشخص بود که با استقرار 150٠0 نیروی صلحبان در مرز بین اسرائیل و لبنان، با محدودیتهای بیشتری (حدفاصل رود لیطانی و مرز اسرائیل) نسبت به قبل مواجه است. با توجه به تأثیرگذاری عماد مغنیه در تصمیمگیریهای سیاسی و نقش بارز وی در عملیاتهای نظامی و ارتباطات خارجی حزبالله، فقدان وی برای حزبالله و جامعه شیعیان لبنان دردناک و به همان میزان برای اسرائیل و آمریکا خوشایند بود. نکته قابل تأمل آن است که اسرائیل برخلاف دیگر ترورهای رهبران مبارز فلسطینی، که بلافاصله مسئولیت آن را به عهده میگیرد، ترور مغنیه را به عهده نگرفته است. ترور وی در محله کفر سوسا در دمشق (محلهای که غالب رهبران گروههای فلسطینی در آن مستقر هستند) و قرار دادن بمب در داخل خودروی حامل وی نشانگر ظرفیت بالای عوامل ترور در اجرای این عملیات دارد. مغنیه زندگی کاملاً مخفیانهای داشت و محل سکونت و حوزه عملیاتی او هیچگاه مشخص نبود. اسرائیل به عنوان اصلیترین گزینه در مورد ترور مغنیه مطرح میباشد. اسرائیل بارها دست به چنین اقداماتی در خارج از اسرائیل و علیه مخالفان خود زده است و موساد از تواناییهای اطلاعاتی و عملیاتی لازم برای این کار برخوردار است. اسرائیل از این بابت مسئولیت ترور مغنیه را برعهده نگرفته است که از اقدام مستقیم و فوری حزبالله و آغاز جنگ و درگیری در شرایط فعلی استقبال نمیکند، و دیگر آنکه فضا را برای گمانهزنی و اتهام بازگذارد. هدف دوم اسرائیل بلافاصله محقق شد. ولید جنبلاط، از رهبران مخالف حزبالله در لبنان و مخالف جدی سوریه، ترور مغنیه را به عوامل دولت سوریه منتسب نمود، او در مراسم یادبود حریری (یک روز پس از ترور مغنیه)، در جمع هواداران ائتلاف حاکم با انتساب ترور مغنیه به سوریه، هدف دمشق را نوعی معامله و معاوضه (ترور مغنیه درمقابل کاهش فشار غرب برای برگزاری دادگاه بینالمللی حریری) با آمریکا دانست. این اتهام وی از سوی سمیر فرنجیه، عضو پارلمان لبنان نیز به گونهای دیگر تکرار شد. او ترور مغنیه را هدیه بزرگی دانست که سوریه به اسرائیل داده است. برطبق نظر وی شرکت سوریه در آناپولیس و ترور مغنیه، تلاش دمشق به منظور کاهش فشارهای خارجی بوده است و این مسئله را به مانند کمک سوریه به آمریکا در جنگ سال 1991 (آزادسازی کویت)، در ازای تداوم حضور سوریه در لبنان قلمداد نمود. این اتهام را عبدالعلیم خدام نیز تکرار نمود. اتهام عوامل ضدسوری از سوی مقابل نیز شنیده شد. برخی از مطبوعات سوری و لبنانی از مشارکت سازمانهای امنیتی عربی و نقش گروههای معارض حزبالله (مشخصاً گروه سمیر جعجع) در این ترور خبر دادند. رویارویی حزب الله و مخالفانش در داخل لبنان طی چند ماه گذشته (پس از پایان رئیسجمهوری لحود) فراتر از جدالهای سیاسی رفته است و درگیریهای خیابانی منجر به کشته و مجروح شدن دهها نفر گردیده است. سیدحسن نصرالله پس از ترور مغنیه تهدید نمود که این ترور میتواند موجودیت اسرائیل را نابود سازد. حزبالله برای درگیری مستقیم با اسرائیل، با وجود استقرار نیروهای صلحبان، با مشکلاتی مواجه است. آغاز درگیری نظامی از جانب حزبالله میتواند حتی به مقابله نظامی با نیروهای سازمان ملل بیانجامد اما بدون تردید حزبالله در واکنش به ترور مغنیه اقداماتی را علیه منافع اسرائیل انجام خواهد داد. فقدان مغنیه نمیتواند تأثیری در سیاستهای حزبالله در داخل لبنان برجای گذارد و حزبالله برنامههای خود را در جهت مقابله با دولت سینیوره و ائتلاف حاکم ادامه خواهد داد. برخی از تحلیلگران بر این باورند که بحران سیاسی در لبنان تا زمان انتخابات آینده پارلمان در بهار سال 2009، ادامه خواهد داشت و حتی در صورت انتخاب رئیسجمهور تازه و تشکیل کابینه، تنشها فروکش نخواهد کرد. ترور مغنیه در سوریه و بمبگذاری در خودروی حامل وی میتواند تأثیراتی را نیز بر رهبران گروههای حماس و جهاد اسلامی مقیم دمشق برجای گذارد. شرایط لبنان همچنان شرایط نابسامان است و گروههای رقیب از یافتن راهحلی به منظور پایان دادن به بنبست سیاسی درماندهاند. مواضع سیاسی حزبا... در قبال دولت سینوره، قبل و بعد از ترور مغنیه، تفاوت چندانی نکرده است و حزبا... به همراه جنبش امل و جریان میشل عون، برخواستهای سیاسی خود تأکید مینماید. حل معادله پیچیده لبنان به متغیرهای فراوانی وابسته است که تحلیل هر کدام از این متغیرها مجالی دیگر میطلبد، اما میتوان گفت شرایط سیاسی در لبنان به قبل از تحولات سال ٢٠٠٦ (جنگ حزبا... و اسرائیل) باز نخواهد گشت و دولت حاکم و نیروهای سیاسی منتقد حزبا... پس از پیروزی سیاسی، نظامی و روانی حزبا... بر اسرائیل و ترور عماد مغنیه، در برخورد با جریان مقاومت به منظور خلع سلاح، با چالشهای بیشتری مواجه خواهند بود. سیدحسن نصرا… چند ماه پس از جنگ ٢٠٠٦، در مصاحبه با تلویزیون دبی در پاسخ به ادعای اسرائیل مبنی بر تحلیل قدرت نظامی حزبا… پس از قطعنامه ١٧٠١، توان موشکی حزبا... را بیش از 30 هزار راکت عنوان نمود و در نوامبر سال گذشته میلادی، حزبا... مانور بزرگی را در مناطق جنوبی لبنان برگزار نمود و استعداد و توانایی نظامی جنبش مقاومت پس از جنگ را نمایان ساخت. موقعیت سیاسی حزبا... در داخل لبنان، پس از ترور مغنیه، در مقابله با جریانهای مخالف داخلی جنبش تضعیف نشده است و حزبا... همچنان بر خواستهای خود پافشاری مینماید. نتیجهگیری تنشهای سیاسی لبنان طی چند سال گذشته نکاتی را آشکار نموده است؛ اول آنکه گروههای رقیب هیچکدام به طور کامل موفق به محدود کردن و به حاشیه راندن طرف مقابل نخواهند شد. مناقشات سیاسی در لبنان محدود به جریانهای سیاسی و اجتماعی داخل این کشور نیست و لبنان تبدیل به عرصه جدال و زورآزمایی بازیگران خارجی شده است. ائتلاف 14 مارس و دولت حاکم بر لبنان همچنان از حمایت کامل آمریکا، فرانسه و بخشی از جهان عرب (به ویژه مصر و عربستان) برخوردار میباشند. خواست این کشورها مبنی بر فشار وارد ساختن به حزبالله و کمرنگ کردن نقش و تأثیرگذاری نیروی مقاومت در عرصه سیاسی لبنان، خواستی مشترک است. ائتلاف 14 مارس طیفی از نیروهای مسیحی مارونی و سنیها را شامل میگردد که نسبت به کاهش نقش و نفوذ خود در صحنه سیاسی حساس و معترضند. از سوی دیگر گروه حاکم نیز این واقعیت را با اکراه خواهد پذیرفت که خلعسلاح حزبالله و تلاش برای در حاشیه قرار دادن این جنبش، که به همراه امل نمایندگی جامعه بزرگ شیعیان لبنان را برعهده دارند، در شرایط جدید لبنان امکانپذیر نخواهد بود. توانایی و تأثیرگذاری حزبا... دیگر محدود به صحنه نبرد با اسرائیل نیست و حزبا... به جریانی قدرتمند و مهم در فضای سیاسی و اجتماعی لبنان تبدیل شده است. مسئله دیگر آن است که تلاش برای حذف کامل نفوذ سیاسی سوریه از سوی جریان 14 مارس، تلاشی ناکام خواهد بود. تاریخ و جغرافیا دو عامل اساسی است که نمیتواند لبنان را از سوریه جدا سازد. لبنان برای حاکمیت سوریه موضوع حیاتی است و دمشق نشان داده است که در ازای حضور و نفوذ سیاسی و اقتصادی در لبنان، میتواند در سایر موضوعات منطقهای با آمریکا و متحدان منطقهای آمریکا بیشتر از قبل همکاری نماید. ترور مغنیه نتوانست ضربهای به توان عملیاتی و ظرفیتهای نظامی حزبالله وارد سازد. اگرچه رزمندگان حزبالله تحت رهبری مغنیه موفقیتهایی را در صحنه نبرد با اسرائیل به دست آوردند، اما فقدان وی نمیتواند باعث بروز ضعفهایی در توان نظامی حزبالله گردد. حزبالله به این نکته واقف است که ائتلاف 14 مارس از ضعف توان نظامی و کاهش نقش سیاسی حزبا... استقبال خواهد کرد. محل ترور مغنیه و نحوه اجرای آن، همراه با سؤالات و ابهاماتی خواهد بود و حتی با فرض دخالت قطعی اسرائیل، هماهنگی عواملی در داخل سوریه در این حادثه محتمل است. اگر شواهدی مبنی بر احتمال همکاری و دخالت عوامل مخالف حزبالله در این ترور محرز شود (که احراز آن توسط سوریه بعید به نظر میرسد)، رویارویی حزبالله با مخالفان داخلی خود ممکن است به ابعاد و اشکال دیگری بروز نماید. مخرج مشترک اسرائیل، آمریکا، فرانسه، عربستان و ائتلاف 14 مارس، محدودیت سیاسی و نظامی حزبالله است. حزبالله خواهان تداوم درگیری مسلحانه و خیابانی با مخالفین خود نیست اما نسبت به تحرکاتی که توان نظامی و عملیاتی حزبا... را محدود سازد، بیتفاوت نخواهد ماند. حزبالله به دنبال آن است که ناکارایی و ضعف دولت سینیوره محملی برای افزایش و تأثیرگذاری حزبالله و مؤتلفینش باشد. احتمال درگیری نظامی حزبالله با اسرائیل بعید به نظر میرسد. لبنان عرصه رویارویی و صفآرایی نیروهای خارجی شده است. نیروها و جریانهایی که موفقیت و ناکامی خود را در نتیجه هماورد سیاسی جریان حاکم در قبال مخالفانش، به ویژه حزبا…، جستوجو میکنند.
|