روابط ایران و عربستان در پرتو اعتماد متقابل

Print E-mail
دکتر محمود واعظی
17 شهریور 1387

مقدمه

 

سفر آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی به عربستان علاوه بر زیارت خانه خدا و نبی‌اکرم(ص) و ائمه بقیع، سه هدف را دنبال می‌کرد: اول، پاسخ مثبت به دعوت ملک عبدا... برای شرکت در کنفرانس مکه بود. بی‌تردید شرکت در کنفرانس گفت‌وگوی مذاهب اسلامی که در آن بیش از 800 تن از متفکرین و صاحب‌نظران جهان اسلام حضور داشتند فرصتی بود که ایشان ضمن تبیین مسایل مهم مبتلابه جهان اسلام از جمله وحدت جهان اسلام و ضرورت تقریب مذاهب برای جلوگیری از شکاف، ملاقات‌هایی را نیز در حاشیه اجلاس با میهمانان برجسته و با نفوذ کنفرانس با هدف بررسی آخرین تحولات جهان اسلام، چالش‌های موجود و راه‌های مقابله با توطئه‌ها علیه جهان اسلام صورت دهند. هدف دوم سفر، رایزنی و تبادل‌نظر با ملک عبدا... پادشاه عربستان در خصوص روابط دو جانبه و موضوعات و تحولات مهم منطقه‌ای و بین‌المللی بود که با توجه به شرایط خاص منطقه به ویژه تحولات فلسطین، لبنان، عراق و افغانستان بسیار با اهمیت تلقی شد. هدف سوم، پیگیری حل مشکلات زائران خانه خدا و ایجاد تسهیلات برای آنها بود. با توجه به روابط نزدیک میان آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی و ملک عبدا...، مذاکرات و برنامه‌ها در محیطی صمیمانه انجام شد. مقاله حاضر در بخش اول به کالبد شکافی روابط ایران و عربستان در شرایط جدید منطقه‌ای و در بخش دوم به پی‌آمدهای تحکیم روابط دو کشور بر روی تحولات منطقه وجهان اسلام و همچنین به دستاوردهای سفر آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی پرداخته خواهد شد.

الف ) کالبد شکافی روابط ایران و عربستان

1- روابط ایران و عربستان و شرایط جدید منطقه‌ای

عربستان به دلیل ساختار خاص اجتماعی و فرهنگی خود، از دیگر کشورهای خاورمیانه و حتی کشورهای همسایه آن در حوزه جنوبی خلیج فارس متمایز می‌باشد. ساختارهای خاص قبیله‌ای و عشیره‌ای که به پدید آمدن فرهنگی خاص منتهی شده است، همراه با آموزه‌های عمیقاً سنتی و مذهبی و نیز سیطره افکار و ایده‌های سلفی در قالب «وهابیت»، به جامعه عربستان ترکیب منحصر به فردی بخشیده است. حکمرانان آل سعود با وجود ذخایر عظیم نفتی، همواره از ثروت سرشاری برخوردار بوده‌اند. عربستان حدود یک چهارم ذخایر اثبات شده نفت جهان (در حدود 262 میلیارد بشکه) را در اختیار دارد و از این منظر، شرایط سیاسی و ثبات یا ناامنی در این کشور نفت‌خیز از اهمیت زیادی برای قدرت‌های بزرگ به ویژه ایالات متحده آمریکا برخوردار می‌باشد. پادشاهی سعودی در بعد منطقه‌ای و فراتر از آن در حوزه جهان اسلام نقشی مهم برای خود قائل است و با حمایت‌های مالی گسترده از کشورهای اسلامی و جنبش‌های اسلامی (البته به طور گزینشی)، در پی بسط حوزه نفوذ خود بوده است. ایران و عربستان همواره به عنوان دو کشور و دو قدرت تأثیرگذار جهان اسلام، در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس مطرح بوده‌اند و هر کدام بنا به دلایل مشابه و متفاوت، نقشی برتر برای خود در روند تحولات منطقه‌ای قائل می‌باشند. روابط بین دو کشور از پیروزی انقلاب تاکنون همواره با نوساناتی توأم بوده است.

جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی با توجه به ظرفیت‌ها و ویژگی‌های خود، دو کشور مهم و تعیین کننده در منطقه محسوب می‌شوند. پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها از اهمیت روابط دو کشور نکاست بلکه پدیده نوین انقلاب و رخدادهای متأثر از آن، به همراه تغییرات منطقه‌ای و بین‌المللی، روابط دو کشور را با حساسیت خاصی همراه کرد و به آن پیچیدگی فوق‌العاده‌ای بخشید. از همان ابتدای پیروزی انقلاب، سوء ظن اعراب حوزه خلیج فارس نسبت به آنچه که آن را تلاش جمهوری اسلامی برای صدور «انقلاب شیعی و ایدئولوژی ضد غربی» می‌دانستند، در واکنش آنها به جمهوری اسلامی نوپا در ایران هویدا بود. دو سال پس از پیروزی انقلاب، کشورهای مذکور با تشکیل شورای همکاری خلیج فارس به طور عملی در جهت مقابله و رفع نگرانی از بابت حضور یک ایران جدید در منطقه گام برداشتند. نمونه این تقابل را می‌توان در موضع‌گیری‌ها و کمک‌های مالی برخی از کشورهای عربی خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی در جنگ هشت ساله عراق علیه ایران به رژیم صدام جست‌وجو نمود.

در دهه 1990 و پس از جنگ ایران و عراق، با اقداماتی که در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی و به ویژه پس از حمله عراق به کویت صورت پذیرفت، روابط دو کشور وارد مرحله جدیدی از همکاری و اعتمادسازی شد. عربستان چنین می‌پنداشت که با تغییر در شرایط نظام بین‌المللی (پس از سقوط کمونیسم) و تحولات منطقه‌ای، فضا برای ترسیم روابط تازه مهیا شده است. این روند مناسبات در اواسط دهه 70 شمسی و پس از اعلام سیاست تنش‌زدایی از سوی جمهوری اسلامی، روندی رو به بهبود شد و دو طرف علی‌رغم اختلافات موجود سعی بر برطرف کردن ابهامات موجود و نزدیکی روابط داشتند، اما در کل هیچ گاه سوء ظن و بدگمانی اعراب به طور کل و عربستان به طور خاص نسبت به ایران بر طرف نشد.

در بررسی روابط ایران و عربستان، لازم است به محورهایی نظیر اهمیت و جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی خلیج فارس، موضوع انرژی و نقش دو کشور در اوپک، جایگاه قدرت‌های منطقه‌ای و رقابت‌های منطقه‌ای، فرامنطقه‌ای و بین‌المللی در این منطقه استراتژیک، موقعیت و جایگاه عربستان سعودی و ایران و عوامل تأثیرگذار در مناسبات سیاسی دو کشور، نقاط اشتراک و افتراق بین دو کشور؛ خصوصیات پادشاهی عربستان؛ چالش‌های درونی جامعه عربستان؛ حوادث 11 سپتامبر و تبعات آن برای عربستان؛ شرایط کنونی عربستان سعودی؛ فرصت‌های پیش‌روی ایران، چالش‌های فراروی ایران؛ سیر روابط و وضعیت کنونی؛ و در نهایت پیامدهای نزدیکی دو کشور در سطوح دو جانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی مورد توجه قرار گیرد.

نکته جالب توجه این است که چون ساختار حکومت عربستان کاملاً فردی است، روابط حسنه سران عربستان و ایران طی دو دهه گذشته عاملی بازدارنده در برابر افزایش شکاف‌های طرفین به حساب می‌آمد. پس از پیروزی انقلاب، سه نگرش بعضاً متفاوت در مورد برخورد با مسائل مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی حاکم بوده است. نگرش اول جنبه ایدئولوژیک و آرمان‌گرایانه دارد و سعی می‌کند محیط پیرامونی را به طور کامل جذب مبانی فکری و انقلابی ایران کند. نگرش دوم معتقد است با توجه به حساسیت‌های موجود در منطقه و واقعیت‌های نظام بین‌الملل، ایران باید بر روی مشترکات کار کند و همکاری‌ها در زمینه عرصه‌های غیرحساس بیشتر شود تا اعتماد لازم به وجود آید، زیرا تنها در پرتو روابط خوب است که می‌توان اهداف و منافع را کسب نمود. نگرش سوم بر این تصور قرار دارد که با توجه به ظرفیت‌های معنوی و مادی جمهوری اسلامی و واقعیت‌های موجود در صحنه نظام بین‌الملل، با برنامه‌ریزی و دوری از افراط و تفریط در سیاست‌های اعلامی و اعمالی می‌توان موقعیت نظام را به گونه‌ای مناسب تقویت و تثبیت کرد. این نگرش‌ها در هر مقطعی که حاکم شده‌اند تأثیرات خاص خود را بر جای گذاشته‌اند. تصور اعراب و به ویژه عربستان این است که در حال حاضر نگرش اول مجدداٌ در سیاست خارجی ایران حاکم شده است. این تصور برای عربستان بسیار حساسیت برانگیز و نگران کننده شده است.

2- رویکرد منطقه‌ای عربستان

عربستان سعودی در مقایسه با سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، در عرصه سیاست خارجی و تعامل با قدرت‌های بزرگ، رویکردی مستقل‌تر را دنبال می‌کند که به دیدگاه‌های ایران در خصوص محدود نمودن نقش‌آفرینی قدرت‌های فرامنطقه‌ای در خلیج فارس نزدیکی بیشتری دارد. این مسئله در تلاش سعودی‌ها برای تقویت هم‌گرایی درونی شورای همکاری خلیج فارس و در اولویت قرار دادن روابط گروهی با سایر بازیگران نسبت به روابط دو جانبه بیشتر آشکار است. رویکرد فوق از ویژگی‌های ژئوپلیتیک و قدرت عربستان و هم چنین حوادث بعد از یازده سپتامبر ناشی می‌شود و این کشور سعی می‌کند تا در سیاست خارجی خود بین قدرت‌های بزرگ توازن ایجاد کند و هم‌چنین روابط منطقه‌ای خود را نیز در این چارچوب لحاظ کند.

گرایش عربستان به ثبات منطقه‌ای که بخش عمده‌ای از آن در جریان تعامل و هم‌فکری با سایر بازیگران اصلی منطقه‌ای از جمله ایران محقق می‌شود، از بی‌ثباتی‌ها و تحولات متغیر سال‌های گذشته در منطقه نیز تأثیرپذیر است. سیاست نومحافظه‌کاران دولت بوش بعد از یازده سپتامبر 2001، از جمله متهم کردن سعودی‌ها به تروریسم، طرح خاورمیانه بزرگ و سیاست اصلاحات و دموکراسی‌سازی در کشورهای عربی و همچنین حمله به عراق، به رغم نارضایتی‌های منطقه‌ای، تردید و بی‌اعتمادی را در رهبران سعودی نسبت به دولت آمریکا و سیاست‌های آن افزایش داده است. این امر به افزایش روابط با سایر قدرت‌های فرامنطقه‌ای از یک سو و تقویت مناسبات منطقه‌ای از سوی دیگر منجر می‌شود. تحول مذکور فرصتی مناسب را برای توسعه روابط ایران و عربستان سعودی مهیا می‌سازد.

در سطح منطقه‌ای، عربستان نسبت به افزایش نقش ایران در افغانستان، لبنان، فلسطین و به ویژه عراق نگران است، تحولات چند سال گذشته در منطقه خاورمیانه که موجب افزایش نفوذ جمهوری اسلامی ایران و شیعیان شد، اسباب نگرانی پادشاهی سعودی در مورد کاهش نقش و نفوذ خود در منطقه را فراهم آورده است. این نگرانی‌های اخیر به همراه حساسیت و سوء ظن‌های همیشگی عربستان به ایران، واکنش‌هایی را از سوی ریاض به منظور تغییر در معادلات منطقه برانگیخته است. در گذشته همواره ایران، عربستان سعودی و عراق به عنوان سه کشور مهم و تعیین کننده در منطقه خلیج فارس مطرح بودند و توافق دو کشور از این سه کشور کافی بود تا تأثیر‌گذاری لازم بر مسائل و تحولات عمده و مهم منطقه صورت گیرد، لذا عربستان تلاش می‌کند که از عراق به عنوان ابزاری برای ارتقای نقش خود در منطقه استفاده نماید. حساسیت عربستان نسبت به افزایش نقش ایران و شیعیان در عراق، از این زاویه اهمیت می‌یابد.

عربستان همواره خود را در نقش یک مدافع تمام عیار اهل سنت تعریف کرده است و نسبت به کاهش نقش سنی‌ها در عراق، لبنان و یا کشورهای همجوار خود مانند بحرین حساس و نگران است. عربستان توانایی بر هم زدن بیشتر اوضاع در منطقه را از طریق حمایت‌ از نیروهای ضد شیعی دارا می‌باشد؛ امری که جمهوری اسلامی ایران لازم است نسبت به آن حساس باشد. اخیراً بر شمار اعلامیه‌ها و فتاوایی که از سوی علمای سنی علیه شیعیان صادر می‌شود، افزوده شده است. در همین راستا، چندی قبل اعلامیه‌ای توسط 38 نفر از علمای عربستانی امضا شد که در میان آنها اسامی اشخاص مشهور مخالف دولت عربستان همچون صفر حوالی و سلیمان العوده (از جمله نظریه پردازان نیروهای تکفیری ضد دولت عربستان که اخیراٌ از زندان آزاد شده‌اند) مشاهده می‌شود. در این اعلامیه، آنها خواستار مقابله مستقیم با شیعیان در منطقه شدند. دولت عربستان می‌کوشد تقابل این نیروهای بنیادگرا را غیردولتی قلمداد نماید و آن را به علمای اهل تسنن، حتی خارج از عربستان، مربوط سازد. نقش عربستان در جهان اهل سنت حائز اهمیت است. این نقش از موقعیت ژئوپلیتیک، وجود حرمین شریفین در این کشور و حمایت‌های مداوم آن از سنی‌ها نشأت می‌گیرد. با توجه به نقش مذکور، در صورتی که سعودی‌ها احساس کنند که ایران خواستار برتری و تسلط مطلق در منطقه و نادیده انگاری نقش عربستان است، این احتمال وجود دارد که با تشدید تنش‌های شیعی – سنی از این مسئله برای محدود کردن نفوذ ایران در منطقه و به ویژه در میان ملت‌‌های عرب استفاده کنند.

3- رویکرد عربستان به تحولات عراق

رویکرد عربستان به دولت جدید عراق که در آن شیعیان و کردها حضور وسیعی دارند، در مراحل اولیه براساس نفی واقعیت‌های نوین، مخالفت و حتی حمایت غیرمستقیم از نیروهای مخالف بود. عربستان همواره تلاش می‌کند که جایگاه و شأن سنی‌ها در ساختار سیاسی عراق ارتقا یابد. پذیرش یک رئیس جمهور کرد و نخست‌وزیر شیعه در رأس حکومت، در کشوری که 1400 سال به طور مستمر در حاکمیت اعراب قرار داشته، برای عربستان بسیار دشوار است. عربستان اصرار دارد که عراق یک کشور عربی باقی بماند. به نظر می‌رسد که با بهبود شرایط امنیتی عراق، افزایش نقش گروه‌های سنی در ساختار قدرت در مقایسه با مقطع ابتدایی و روند معطوف به نهادینگی و ثبات ساختارهای جدید و به ویژه تعدیل تصورات سعودی‌ها از دولت مالکی به عنوان دولتی فرقه‌گرا، اکنون عربستان در کنار اغلب دولت‌های عربی رویکرد متعادل‌تری را در قبال عراق در پیش گرفته است. از نشانه‌های این رویکرد می‌توان به تصمیم اعزام سفیر به عراق در چند ماه آینده اشاره کرد. علی‌رغم اختلاف‌نظر و مواضع میان ایران و عربستان سعودی نسبت به شرایط و تحولات عراق، با توجه به نگرانی‌های امنیتی دو کشور نسبت به آینده عراق و احتمال گسترش آن به برخی از کشورهای منطقه از یک سو و از سوی دیگر حضور و نفوذ آمریکا در این کشور و اعمال سیاست‌های مخرب، زمینه‌هایی وجود دارد که می‌تواند موجب همکاری و تفاهم دو کشور در عراق گردد.

4- دغدغه‌های روابط ایران و عربستان

نگاهی به ویژگی‌های ایران و عربستان سعودی که در قالب مسائلی مانند نقش ایران و عربستان سعودی در جهان اسلام، موضوع حج، بازار نفت، حضور فعال هر دو کشور در مجامع بین‌المللی، منطقه‌ای و اسلامی، موقعیت ویژه جغرافیایی در منطقه خلیج فارس و برخورداری از اقلیت شیعه و سنی، تبلور می‌یابد، حکایت از اهمیت ایران و عربستان سعودی برای یکدیگر دارد. گرچه این ویژگی‌ها در وهله اول به مثابه نقاط اشتراک دو کشور تجلی می‌یابد و بعضاً به عنوان عوامل پیوند دهنده روابط فرض می‌شود، اما واقعیت آن است که تلقی و اهداف متفاوت تهران و ریاض از عناصر فوق و چگونگی استفاده از هر یک از ویژگی‌های مذکور جهت تأمین منافع کشوری، منطقه‌ای، بین‌المللی و جهان اسلامی خود، بخش عمده‌ای از این نقاط اشتراک را می‌تواند به نقاط افتراق تبدیل کند. در کنار عناصر فوق، اختلاف‌نظر میان ایران و عربستان که متأثر از عواملی مانند نوع و ساختار حکومت، مفهوم امنیت و اجرای الگوی مشخص امنیت منطقه‌ای، روابط با آمریکا، تفکر وهابیت و تکفیر شیعه، حمایت عربستان از صدام در طول جنگ تحمیلی و کشتار مکه، تلقی عربستان از نقش ایران در دو دهه گذشته در منطقه و انتقاد از حضور القاعده در ایران می‌باشد، و نیز سیاست‌های متفاوت ایران و عربستان در افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین، نشان می‌دهد که توسعه و گسترش روابط جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی بر بستری از تناقضات و رقابت‌های پیچیده استوار است که حرکت در مسیر آن ظرافت و دقت بسیاری می‌طلبد.

یک بحث آسیب‌شناسانه در روابط بین‌الملل آن است که دولت‌ها نه براساس واقعیت‌های موجود بلکه براساس برداشت خود از واقعیت‌ها دست به عمل می‌زنند. وخامت این مشکل در آن نیست که بسیاری از برداشت‌ها در روابط بین‌الملل غیرواقعی است، بلکه در آن است که برداشت‌های غیرواقعی، رو به افزایش و تقویت خود دارند و هر زمان خود را باز تولید می‌کنند، تا آنجا که گاه به آستانه اقدام خصمانه می‌رسند. به لحاظ عملی، روشن است که اصلی‌ترین محور فعالیت‌های دیپلماتیک واشنگتن در منطقه یا ابزار سیاست خارجی این کشور، تأکید بر تهدید آفرینی ایران است. ترس از ایران شیعی به ویژه هنگامی که به تکنولوژی هسته‌ای مجهز شود، اصلی‌ترین ابزار اقناعی واشنگتن در ارتباط با اعراب می‌باشد. اما برعکس، کاهش حس تهدید در اعراب، مخرب و زائل کننده سیاست خارجی آمریکا در منطقه خواهد بود.[1] حجم وسیع صادرات اسلحه آمریکا به منطقه خاورمیانه عربی، مرهون همین احساس است. تبعیت‌ها و هماهنگی‌های اعراب با سیاست خارجی آمریکا نیز از همین نقطه برمی‌خیزد. فراتر از این، واقعیت آن است که احساس تهدید از واقعیت یافتن تهدید مهم‌تر و درگیر کننده‌تر است و این به دلیل آن است که احساس تهدید، تداوم دارد و با تداوم خود هزینه‌هایی را می‌آفریند و دغدغه‌ها را بر هم انباشته می‌کند و باعث مسائل و مشکلات بیشتر می‌شود. اما از آن سو، واقعیت ناامنی، از گستره زمانی و مکانی محدودی برخوردارست و حالت خاص، موردی و آشکار دارد. تهدید، همین که از احساس به واقعیت تبدیل گردد، اهمیت قبلی خود را از دست می‌دهد و ابعاد متفاوتی می‌یابد که محدودتر و ملموس‌تر است و می‌توان مشخصاً به حل یا کاهش آنها همت گماشت. اما حس تهدید به این معنی است که ممکن است تهدید در هر زمان و در هر مکان و با میزان غیرقابل درکی از شدت روی دهد و دولت مورد نظر در هیچ مورد آگاهی قطعی از آن نداشته باشد.

پس، احساس یا تصور تهدید برعکس، نتایجی کاملاً واقعی دارد. احساس تهدید نسبت به ایران که در برخی از کشورهای عربی به وجود مده موجب شده است که کوشش‌های دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران برای نزدیکی و تفاهم با اعراب نتواند به اهداف خود برسد و از آن سو موجبات تحرک چرخ‌های دیپلماسی آمریکا را فراهم آورده است. در این جا نکته خیلی مهم آن است که بدانیم اصلی‌ترین تلقی و ریشه‌ای‌ترین تصور در سیاست خارجی خاورمیانه‌ای آمریکا چیست؟ این تصور آن است که دو قدرت منطقه‌ای ایران و عربستان به طور اصولی در رقابت با یکدیگر قرار دارند و بین آنها ظرفیت‌های تعارض بیش از ظرفیت‌های توافق است. از آن سو، جدی شدن نزدیکی ‌بین دو کشور نیز با تصورات و برداشت‌های نهادینه شده آمریکا از رقابت میان دو قدرت منطقه‌ای منافات دارد. تهدید نشان دادن ایران، نتیجه طبیعی این اندیشه نهادینه در سیاست خارجی آمریکاست. تلاش عمده آمریکا در منطقه خاورمیانه در چند سال گذشته این بوده است که تهدید ایران را در جهان عرب جایگزین تهدید اسرائیل کند و این رژیم را به عنوان بازیگری عادی و طبیعی در منطقه جلوه دهد. در این راستا، رهبران آمریکا به مسایل مختلفی از جمله مقاصد هسته‌ای ایران و تلاش آن برای تسلط بر منطقه اشاره می‌کنند و خواستار حمایت کشورهای عربی و به ویژه عربستان برای اتخاذ یک رویکرد تقابلی در برابر ایران هستند. اما این درخواست مورد موافقت رهبران عرب از جمله عربستان سعودی قرار ندارد و آنها به رغم تمایل به محدود کردن نقش منطقه‌ای ایران، خواهان حفظ تعاملات می‌باشند. این امر به خصوص در تأکید سعودی‌ها در حل مسالمت‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران به جای رویکرد نظامی نمود می‌یابد.[2] دیپلماسی ایران باید به محور خنثی‌سازی طرح آمریکا مبنی بر تهدید جلوه دادن ایران استوار باشد. با توجه به اهمیت عربستان در منطقه و تأثیرگذاری این کشور بر دیگر کشورهای عربی خلیج فارس، بی‌دلیل نیست که بیشترین نیروی سیاست خارجی ایران در سطح استراتژیک و در عرصه دیپلماسی عربی آن، معطوف به ریاض شده است. با تداوم توجهات به همکاری‌ها با ریاض، می‌توان تصور نهادینه شده آمریکا دایر بر آشتی‌ناپذیری تهران – ریاض را از درجه اعتبار ساقط کرد و این کار با تداوم کوشش‌ها برای بهبود تصوراتی ممکن می‌گردد که از ایران وجود دارد. مؤثرترین، سهل‌ترین و سریع‌ترین راه اصلاح برداشت‌ها استفاده از یک امکان موجود در دیپلماسی ایرانی یعنی دیپلماسی مبتنی بر روابط شخصی رهبران است.

بخش دوم: پی‌آمدهای تحکیم روابط ایران و عربستان و دست‌آوردهای سفر

1- اهمیت دیپلماسی شخصی با عربستان برای اصلاح برداشت‌ها

سفر آقای هاشمی رفسنجانی به عربستان واجد دستاورد‌های زیادی برای روابط دو کشور و اصلاح برداشت‌ها نسبت به تحولات منطقه بود. معمولاً در رشته روابط بین‌الملل کم‌تر علمی، بر سازندگی و کارآمدی دیپلماسی شخصی رهبران، دقت و تأمل صورت می‌گیرد. به جای این، دانشوران روابط بین‌الملل عمدتاً بر اهمیت و تعیین‌کنندگی روند ساختارها یا رویه‌های نهادی تأکید می‌کنند. این گرایش‌ها فقط تا حدودی درست می‌باشند، چون حوزه وسیع آزادی‌ها و خلاقیت‌های انسانی را که می‌توانند بر فراز شبکه‌های پیچیده روابط عمل کنند، نادیده می‌گیرند. در واقع، مسأله آزار و اذیت‌ها و محدودیت‌های اعمال شده برای زائران ایرانی بیت‌الله الحرام، معضلاتی ساختاری و نهادین است که از تفکر، تاریخ و تجربیات مذهبی و حکومتی عربستان ریشه می‌گیرد. اگر بخواهیم مسائل ساختاری را با روش‌های ساختاری – نهادین حل نمائیم، باید زمان‌ زیادی صبر کنیم و نسبی بودن نتایج را نیز بپذیریم. کارکرد عمده دیپلماسی شخصی در روابط بین‌الملل دور زدن ساختارها و کوتاه کردن فاصله میان سوء تفاهم‌ها و برداشت‌‌های واقعی است؛ البته به این شرط که این نوع دیپلماسی در عرض و نه در طول دیپلماسی عمومی کشور عمل کند.

دیپلماسی شخصی یا خصوصی از تعیین کنندگی ساختارها می‌کاهد و در نتیجه تأثیر برداشت‌های منفی در وخامت روابط میان دولت‌ها را نیز کاهش می‌دهد. اما ارزش دیپلماسی فقط در این حد نیست. همچنان که برداشت‌های منفی خود را در روابط بین‌الملل باز تولید می‌کنند، به همان شکل برداشت‌های اصلاح شده نیز به تقویت و باز تولید خود می‌پردازند؛ یعنی از رفتارها و خط‌مشی‌ها، برداشت‌های مبتنی بر حسن تفاهم صورت می‌گیرد. تقویت تفاهم (یعنی چیزی بیشتر و فراتر از ایجاد تفاهم)، کار ویژه مهم دیپلماسی شخصی رهبران است. این صرفاً به دلیل روابط شخصی میان آیت‌ا... هاشمی و ملک عبدالله پادشاه عربستان بود که مقامات عربستان به شکل کاملاً ویژه‌ای از هیئت ایرانی میزبانی کردند و گفت‌وگوهای مفصلی میان آیت‌ا... هاشمی و پادشاه سعودی صورت گرفت. همچنین، به دلیل همین روابط شخصی بود که سخنرانی آقای هاشمی در کنفرانس گفت‌وگوهای مذاهب اسلامی هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ شکلی (سخنرانی افتتاحیه)، بازتاب زیادی در میان هیئت‌های شرکت کننده، رسانه‌ها و افکار عمومی منطقه داشت و تمامی آنها این سخنان را موفقیتی برای جمهوری اسلامی عنوان کردند.

دیپلماسی شخصی یک مشخصه عمده در تفکر سیاست خارجی آقای هاشمی است و شایسته به نظر می‌رسد که در هیچ یک از ادوار بعدی سیاست خارجی ایران، این گرایش به محاق فراموشی سپرده نشود. مزایای ناشی از دیپلماسی شخصی رهبران به تنهایی و به خودی خود واجد تأثیرات چندانی نیست بلکه می‌تواند در طول و همراه با موفقیت‌ها و خلاقیت‌های دیگر مثمر ثمر واقع گردد. دیپلماسی شخصی یک بخش تکمیلی و نه محوری مستقل در سیاست خارجی است. سفر آیت‌ا... هاشمی به عربستان، از یک تحول ویژه در نحوه درک رهبران عربستان از جایگاه ایران و امکانات و ظرفیت‌هایی که روابط با ایران می‌تواند برای آنان داشته باشد، حکایت دارد. در این سفر، ملک عبدالله نشان داد که ارتقای روابط دو جانبه برای دولت عربستان تا چه میزان اهمیت دارد. ملک عبدالله تأکید فراوانی داشت که اگر ایران و عربستان رایزنی و همکاری نداشته باشند، «دیگران» از این موضوع سود می‌برند. همین عبارت ملک عبدالله از یک آگاهی مثبت و یک آگاهی سلبی حکایت می‌کند. آگاهی مثبت درک اهمیت همکاری‌هاست و آگاهی سلبی، اشاره به «دیگران» دارد که ممکن است از عدم همکاری‌ میان دو کشور سود ببرند.

این مذاکرات نشان داد که ایران در شرایطی می‌تواند منبع گونه‌ای خودآگاهی «ملی» برای برخی از دولت‌ها باشد از زمان به قدرت رسیدن ملک عبدا... می‌توان چرخشی را در سیاست خارجی این کشور مشاهده نمود به طوری که تفکرات استقلال‌طلبانه ملی در سیاست خارجی عربستان بیش از گذشته مشهود شده است. دیپلماسی عربستان اثبات کرد که برخلاف گذشته، این کشور درک می‌کند که شکسته شدن تصویر فضای دو قطبی، امکانات و فضاهای بیشتری را پیش روی دولت عربستان می‌گذارد تا دامن زدن به اختلاف‌های مذهبی و این تحولی در خور تأمل است. علاوه بر این، برای راهیابی مشترک درخصوص موضوعات عراق و لبنان نیز هم‌ ‌فکری و رایزنی به عمل آمد. تبادل‌نظر بر روی بحران‌ها و مشکلات منطقه حکایت از نگرانی‌های ملی عربستان نسبت به آینده تحولات می‌باشد. انعطاف‌های اخیر عربستان نسبت به عراق و پذیرش توافق دوحه در خصوص حل و فصل بحران لبنان، از ظهور رهیافت‌های استقلال‌طلبانه در دیپلماسی عربستان حکایت می‌کند؛ دیپلماسی‌ای که بیش از نیم قرن به نوعی تحت تأثیر سیاست‌های منطقه‌ای واشنگتن بوده است.[3] عربستان می‌داند که برخلاف گذشته، اینک مصلحت دولت این کشور در گسترش سیاست‌های ثبات و هم‌زیستی و نه پیگیری سیاست‌های تعارضی با ایران است. اتخاذ سیاست‌های همکاری‌طلبانه با ایران، گسستی پنهان از الهامات سیاست خارجی آمریکاست. روندهای اساسی در تاریخ، ممکن است دیر شروع شوند اما هنگامی که شروع شوند می‌توانند تداوم می‌یابند و به سادگی پایان نمی‌‌پذیرند. از این‌رو، اقبال عربستان به سیاست همکاری و تفاهم را باید رویکردی معنی‌دار و دارای اهمیت تلقی کرد.

یکی از دست‌آوردهای مهم سفر آقای هاشمی رفسنجانی به عربستان سعودی، تلاش برای اصلاح برداشت‌ها بود که پیش نیاز اعتماد‌سازی در روابط دو کشور تلقی می‌شود. توجه آقای رفسنجانی به اهمیت دوستی فردی و اعتماد متقابل میان رهبران در پیشبرد اهداف سیاست خارجی، در این مورد به نتایج مطلوب خود رسید. خوشبختانه با تأکیدات صورت گرفته از سوی آیت‌ا... هاشمی، پادشاه عربستان دستورات مؤکدی برای رفع برخی از این موانع و خوش‌رفتاری با زائران ایرانی صادر کرد. در این گفت‌وگوها، آقای هاشمی از پخش جزوات ضد شیعی در میان زائران ایرانی، اهانت به اعتقادات شیعی از سوی مأموران عربستانی، جلوگیری از ورود بانوان به قبرستان بقیع و بازداشت تعدادی از زائران ایرانی و برخی مشکلات ایجاد شده دیگر برای زائران ایرانی ابراز گلایه کرد که پادشاه عربستان قول داد به تمامی این مسایل رسیدگی کند.

نکته قابل توجهی که در سفر آیت‌ا... هاشمی به عربستان وجود داشت و طی گفت‌وگوها آشکار گردید، برداشت‌ها و اطلاعات نادرست طرف عربستانی از سیاست‌ها و اقدامات جمهوری اسلامی در عرصه‌های مهم منطقه‌ای از جمله عراق و لبنان بود که پس از مذاکره و گفت‌وگو بسیاری از این ابهام‌ها مرتفع شد. در این مذاکرات دو طرف به منظور افزایش مفاهمه و از بین بردن سوء تفاهم‌ها در زمینه مسایل سیاسی دو جانبه و مسائل مهم منطقه و جهان اسلام، ایجاد ساختاری جدید را ضروری تلقی کردند و لذا قرار شد در مورد تشکیل دو کمیته مجزا (کمیته علمایی و کمیته سیاسی)، تحت نظر مقامات عالی دو کشور مطالعات لازم صورت گیرد.

2- همایش مکه فرصتی مغتنم

همایش گفتگوی مذاهب اسلامی علاوه بر آنکه فرصت مغتنمی برای تعامل میان علما و اندیشمندان فرق و مذاهب مختلف اسلامی در سرزمین وحی ایجاد کرد، برای جمهوری اسلامی ایران و در چارچوبی وسیع‌تر برای تمامی شیعیان، به دلیل چگونگی و شکل حضور آیت‌ا.. هاشمی در آن، واجد معانی تأمل برانگیزی بود. اگر چه همایش، توسط عربستان سازمان‌دهی شده بود و تقریباً تمامی شرکت کنندگان آن را علمای اهل تسنن تشکیل می‌دادند، اما سخنرانی آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاحیه کنفرانس نقش جمهوری اسلامی ایران و شیعه و جایگاه ایشان را برجسته نمود. صورت گرفت. به عبارت دیگر، بهترین زمان کنفرانس به آقای هاشمی رفسنجانی اختصاص پیدا کرد. موضوعی که بنا به گفته ملک عبدالله در ملاقات پایانی اسباب گلایه برخی علمای عربستان را فراهم کرد. آیت‌ا... رفسنجانی طی سخنانی بسیاری از مسایل اصلی در جهان اسلام، از جمله مسایل مربوط به اختلاف‌های مذهبی، مسایل فلسطین، عراق و لبنان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. سخنان آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی با استقبال زیاد سایر شرکت‌کنندگان مواجه شد و بسیاری از علمای شرکت کننده در کنفرانس و تحلیل‌کنندگان بیرونی، این سخنان را کاملاً راهگشا و مسئولانه دانستند. همچنین، سخنان آقای هاشمی به صورت گسترده توسط رسانه‌های مختلف عربی منطقه پوشش داده شد و بسیاری از شبکه‌های تلویزیونی و مطبوعات، اخبار مربوط به آن و بخش‌هایی از این سخنان را گسترده منعکس ساختند.

این میزان استقبال و توجه و مشخصاً این امکان و توان برای آقای هاشمی که در سخنرانی خود طیف وسیعی از موضوعات منطقه‌ای و مسایل متنوع جهان اسلام را، فراتر از موضوع ایران، مورد پوشش قرار دهند، حکایت از آن می‌کند که ایشان به عنوان یک عالم روحانی شیعی و به عنوان نماینده‌ای از جمهوری اسلامی ایران که تبلور و تجسم 30 سال تجربه‌های متنوع حکومت‌داری دینی و دانش‌ها و عبرت‌های واقعی ناشی از این تجربه که در سطح همه کشورهای منطقه قابل طرح است، در کنفرانس مذکور حضور یافته‌اند. آیت‌ا... هاشمی، جدا از ابعاد دیگر، چکیده و عصاره سه دهه تاریخ سیاست خارجی ایران هستند. هیچ یک از میهمانان در کنفرانس مکه چنین جایگاهی نداشت و طبیعی بود که ایشان از موضعی متمایز و خاص در این اجلاس حضور داشته باشند.

براین اساس، تأکید آقای هاشمی بر ضرورت گفت‌وگوی میان ادیان و مکاتب دینی، درخواستی صرفاً انتزاعی و متکی بر عوالم نظری و مطالعاتی نبود بلکه بر تجربه‌های عینی و مداوم ناشی از نوعی حکومت‌داری دینی مبتنی بود، یعنی از تجربه‌هایی واقعی سخن رفت که تفاهم دینی را به عنوان یک ضرورت عینی سیاسی مطرح می‌ساختند. باید دانست که دیدگاهی که بر تجربه و واقعیت مبتنی باشد بیشترین ظرفیت‌ پاسخ‌گویی به مشکلات واقعی امت اسلامی و راه حل‌هایی واقعی و جدا از خطابه‌گری‌های صرف را دارد. در یک کلام، در سخنان آقای هاشمی ندای وحدت ندایی از سوی یک دانشمند دینی با گرایش‌هایی صرفاً ذهنی نبود، بلکه ندایی از سوی یک دولت و ملت شیعی بود که بیشترین اشتغالات را با چالش‌های ناشی از ادغام سنت و مدرنیته داشته است و این نکته‌ای بسیار مهم برای همه متفکران و دولت‌های اسلامی است. اگر دیده می‌شود که این سخنرانی طبق گزارش‌ها، با استقبال همه گروه‌ها و اشخاص مواجه شد، از واقع‌گرایانه بودن آن و نه صرفاً از جذابیت‌های نظری و مفهومی برمی‌خاست. سیاستمداران کار کشته به خوبی می‌دانند که تفاهمات هنگامی به دست می‌آید که از مسایل واقعی و تجربی سخن به میان آید. به گفته یکی از سیاستمداران اروپایی، تجربه نشان داده است هنگامی که مسایل به طور ملموس مطرح شوند، تفاهم نیز حاصل می‌شود. در این کنفرانس قرار بود مسایلی عام و اندکی دور از امور اجرایی مطرح شود، مانند راهکارهای گفت‌وگو بین ادیان و فرهنگ‌ها، مفاهیم ارتقای انسانیت، تحقق امنیت و صلح جهانی، پیشرفت اخلاق در جوامع مختلف، دوری از زشتی‌ها برای تقویت پایدار خانواده و برخورد با معضل اعتیاد که زندگی بشر را به خطر انداخته‌ است، اما رویکرد جامع آقای هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاحیه طراوتی عینی و ملموس به مباحث این کنفرانس بخشید.

3- تأثیر بهبود روابط ایران و عربستان بر احیای حج ابراهیمی

یکی از دلایلی که سبب اهمیت کنفرانس مکه شده است، نفس برگزاری کنفرانس در این سرزمین یعنی در جوار حرمین شریفین و مهبط وحی و سرزمین حج است. نظیر چنین کنفرانس‌هایی در برخی دیگر از کشورهای مهم اسلامی نیز برگزار می‌شود، اما از اهمیتی برخوردار نمی‌شوند که این کنفرانس از آن برخوردار گردید. بدون تردید، دولت عربستان به عنوان متولی برگزاری مراسم حج نقش مهمی در چگونگی برگزاری این مراسم الهی ایفا می‌کند. با توجه به اینکه فلسفه تشریع حج از جانب خداوند، صرفاً محدود به حوزه‌های فردی و عبادی نیست و تمامی منافع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مسلمانان را در برمی‌گیرد، مراد از امنیت در حج نیز صرفاً به معنای امنیت فردی حجاج نبوده و بلکه معنایی بس فراتر را شامل خواهد شد. اگر خداوند در قرآن حرم الهی را حرم امن معرفی می‌کند، بدان معناست که متولیان حرم باید شرایطی را فراهم نمایند تا سران طوایف مسلمانان و رهبران جوامع اسلامی با آسودگی خاطر در آن حرم و در آن مراسم، گرد یکدیگر جمع شوند، اوضاع جهان اسلام را مورد بررسی قرار دهند، یکدیگر را با وضعیت مناطق مختلف جهان اسلام آشنا سازند، راه‌های مقابله با دشمنان اسلام را جستجو نمایند و راه‌های برقراری وحدت میان طوایف و مذاهب مختلف مسلمانان را بیابند.

اگر چه بسیاری از علما و مفسران مسلمان اعم از متقدمین و متأخرین به ماهیت فراگیر حج و ابعاد گوناگون سیاسی و اجتماعی آن در کنار ابعاد فردی و عبادی‌اش پی برده و بدان اشاراتی داشته‌اند.[4] اما کسی که به این ابعاد عینیت بخشیده و آن را در صحنه عملی حج پیاده کرد، حضرت امام(ره) بود که در پیام‌هایی که هر ساله در موسم حج خطاب به حجاج ایرانی و غیر ایرانی صادر می‌کرد، آنان را به شناخت تمامی ابعاد حج و عمل به آنها فرا می‌خواند و از اصطلاح «حج ابراهیمی» برای بیان این منظور استفاده می‌کرد و خصوصاً بر موضوع «برائت از مشرکان» در موسم حج تأکید بسیار داشت. خوشبختانه این سنت حسنه امام (ره) توسط مقام معظم رهبری استمرار یافته است. حساسیت‌های حکومت عربستان و به ویژه علمای وهابی آل شیخ (علمای نسل محمدبن عبدالوهاب که رهبری مذهبی جامعه وهابی را در اختیار دارند)، نسبت به ابعاد سیاسی و اجتماعی حج و نیز رقابت‌های سیاسی حکومت عربستان نسبت به ایران در منطقه و جهان اسلام، سبب شده است تا معرفی و تبیین ابعاد حج برای سایر مسلمانان و زائران و به ویژه برگزاری فراگیرتر مراسم برائت با دشواری‌هایی مواجه شود. اگر چه بخشی از این حساسیت‌های مذهبی و رقابت‌های سیاسی غیر قابل رفع به نظر می‌رسد، اما به هر حال آن بخش که با استدلالات علمی و رایزنی‌های سیاسی قابل حل بوده و یا کم‌رنگ‌تر می‌شود، باید مورد لحاظ قرار گیرد. اگر کنفرانسی همانند کنفرانس مکه بتواند مقدمه‌ای برای وصول به چنین اهداف بلند و تحقق چنین «منافع» فراگیری برای مسلمانان و آغازی برای گفت‌وگوهای علمی میان اندیشمندان مسلمان و رهبران مذهبی جوامع مختلف اسلامی باشد، مایه‌ بسی امیدواری خواهد بود. صد البته لازمه تحقق چنین هدفی استمرار چنین همایش‌هایی است.

4- هماهنگی ایران و عربستان و گامی به سوی وحدت اسلامی

مسئله وحدت اسلامی، به عنوان یک ضرورت، فقط مربوط به عصر حاضر نبوده و از صدر اسلام مطرح و از اهمیت برخوردار بوده است. ولی به نظر می‌رسد با توجه به تحولات پیچیده‌ جهان امروز و اختلافات اسف‌انگیز سیاسی و فکری میان امت‌ها و کشورهای اسلامی، پرداختن به موقعیت جهان اسلام و به نحو اولی پرداختن به راه‌های اتحاد مسلمانان، بیش از پیش اولویت یافته است.

بسیاری از کشورها در مناطق مختلف جهان به دنبال حل مشکلات و ایجاد ائتلاف و همکاری منطقه‌ای می‌باشند و هر روزه شاهد تشکیل یا گسترش و تعمیق همکاری‌های چند جانبه و منطقه‌ای می‌باشیم که اکثر آنها اهداف چند وجهی دنبال می‌کنند. یکی از اهداف اکثر این اتحادیه‌ها علاوه بر گسترش همکاری‌ها میان کشورهای عضو، تلاش می‌کنند با یک صدای با قدرت با دیگران تعامل نمایند.

پس از فروپاشی بلوک شرق، شاهد برخورد اسلام و غرب در برخی جنبه‌ها بوده‌ایم و غرب از همه توان و ابزارهای خود مانند ناتو – G7 و اتحادیه اروپا و دیگر سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای دستیابی به اهداف خود بهره‌ برده است. در چنین شرایطی بیش از پیش ضرورت اتحاد اسلامی بسیار اساسی به نظر می‌رسد. زیرا کشورهای اسلامی به صورت منفرد و مجزا نخواهند توانست به اهداف خود برسند و از حقوق دفاع نمایند.

فقدان وحدت در میان امت اسلامی، ثمره‌ای جز عقب‌ماندگی کشورهای اسلامی علی‌رغم جغرافیا، جمعیت و امکانات عظیم آنان به همراه نداشته است. اختلافات میان مسلمانان حاصلی جز کینه و دشمنی باقی نمی‌گذارد.

با وجود تفرقه، مسلمانان به جای پرداختن به مسائل اساسی خود از قبیل بسط اندیشه‌های بلند اسلام، حرکت در راستای برقراری عدالت اجتماعی و آزادی‌های سیاسی، تلاش برای حرکت به سوی توسعه و رشد اقتصادی و رفاه امت مسلمان و موضوعات مفید دیگر، به تعصبات غیرلازم و غیر مفید کشانیده شده و انرژی و توانایی خود را در مقابل یکدیگر مصروف می‌دارند.

امت اسلامی بیش از هزار سال است که اختلافات را تجربه کرده است و هیچ سودی از این تجربه حاصل نشده است. بنابراین، دعوت اسلام امروز این است که این بار وحدت اسلامی را حول موضوعات کلی و مشترک تجربه کنیم و ثمرات آن را بچشیم.

هر مسلمانی باید از خود سؤال کند که آیا به «اسلام» تعهد و التزام دارد یا به اختلافاتی که باعث جدایی مذاهب اسلامی از یکدیگر می‌شود؟ مسئله وحدت به سربلندی و عظمت اسلام در دنیای امروز ارتباط دارد و می‌توان گفت که در تقسیم‌بندی علل، در دسته «علل مبقیه» یعنی از عوامل پایداری، استمرار و بقای اسلام قرار می‌گیرد.

تردیدی نیست که حل و فصل مسائل و اختلافات اعتقادی و فرهنگی، بسیار بیش از اختلافات سیاسی نیازمند عناصری اساسی از قبیل «روحیه علمی»، «سعه صدر»، «انصاف و بی‌طرفی» و «بینش و آگاهی نسبت به طرف مقابل» است و هرگونه پیش‌داوری ذهنی مبنی بر بطلان عقیده مقابل به معنای قضاوت زودرس بوده و در نتیجه هر حاصلی از آن به بار آید، یقیناً چیزی به نام وحدت نخواهد بود.

کسی منکر این مسئله نیست که در هر دو جامعه تشیع و اهل سنت، افرادی هستند که به دلایل مختلف سخنانی را بر زبان رانده یا مکتوب می‌کنند که حاصلی جز افزایش تفرقه به همراه ندارد.

اما از علما و دانایان دلسوز هر دو طرف انتظار است که ضمن پیشگیری از تداوم و تکرار این تفرقه افکنی‌ها از دامن زدن به اختلافات پرهیز نموده و بدین ترتیب اجازه ندهند خواسته‌ی تاریخی دشمنان اسلام جامه‌ی عمل بپوشد.

آن وحدتی که مسلمانان امروز بدان نیازمندند، نه وحدت در فروع فقهی است و نه وحدت در تبیین عقلانی جزئیات اصول معتقدات، بلکه وحدتی است همه جانبه برای تقویت جهان اسلام و خنثی‌سازی توطئه‌ها علیه اسلامی باشد. یعنی همان وحدتی که قرآن کریم از آن به دیوار آهنین تعبیر می‌فرماید تا در راه خدا پیکار کنند.[5] این پیکار نه تنها در میدان کارزار، بلکه در تمامی صحنه‌های دانش و همکاری‌های علمی و مبادلات اقتصادی و غیر آن باید تحقق یابد.

اگر چه کل مسلمانان در این زمینه مسئول هستند، اما بیشترین وظیفه هدایت امت اسلامی به سمت وحدت و دوری از تفرقه، بر عهده دانشمندان و علمای اسلام است و در این زمینه وظیفه آنان از همه سنگین‌تر است. دعوت به وحدت و مبارزه با تفرقه، از مصادیق بارز امر به معروف و نهی از منکر است و خداوند برای امر به معروف و نهی از منکر از علما پیمان گرفته است.

هنگامی که این مباحث از سطح واقعی خود – یعنی مباحثات میان علما و خیرخواهان دو طرف - تنزل نموده و در میان عوام که معمولاً خارج از حیطه آگاهی‌های علمی و وسعت نظر در تحمل سخنان مخالف هستند مطرح شود، از سطح واقعی خود تنزل می‌نماید.

یکی از وظایف علمای اسلام از هر دو طایفه شیعی و سنی در این برهه حساس از تاریخ این است که از نزدیک یکدیگر را بشناسند و ارتباطات کلامی و مکاتباتی مستمر و دوستانه‌ی علمی میان آنان برقرار شود. الگوی مکاتباتی علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین با شیخ الأزهر می‌تواند بسیار مفید باشد. زمانی که علمای شیعه و سنی با یکدیگر مباحثات علمی و مستدل و به دور از تعصبات غیر لازم را داشته باشند، به زودی ثمرات آن را نیز در جامعه و امت اسلامی شاهد خواهیم بود. حتی روی سیاستمداران کشورهای اسلامی نیز تأثیرگذار خواهد بود.

5- تعامل ایران و عربستان برای ثبات و امنیت در منطقه

پس از یک دوره روابط نسبتاً مطلوب بین ایران و عربستان، شرایط منطقه و تفاوت نوع نگاه طرفین درباره موضوعات مختلف منطقه، فضای روابط دو کشور را بسیار حساس و پیچیده کرده است. اگر چه عربستان از تشدید بحران در منطقه و ایجاد یک بحران جدید در محیط امنیتی خود استقبال نمی‌کند، اما از تضعیف نقش و نفوذ ایران در خاورمیانه خشنود خواهد شد.

ملک عبدا... در مقایسه با سلف خود دارای تجربه، عقلانیت و هوشمندی سیاسی است، اما خود او نیز بین شاهزادگان خانواده سلطنتی، روحانیون سلفی و خواست‌های ایالات متحده برای مقاومت در برابر آنچه «بلند پروازی و توسعه طلبی ایران» توصیف می‌شود، محصور می‌باشد. در چنین شرایطی که غلیان سیاسی عربستان طبیعی به نظر می‌رسد و روند تحولات به طور طبیعی نمی‌تواند کاملاً همسو با خواست‌های ریاض به پیش رود، تقابل و مواجهه کامل به خصوص در عرصه رسانه‌ای‌ نمی‌تواند متضمن منافع ملی جمهوری اسلامی باشد.

آنچه که ایران در تعقیب اهداف و سیاست‌های منطقه‌ای و اتخاذ استراتژی‌ها در محیط پیرامونی خود باید مورد توجه قرار دهد نه تنها منافع ملی و امنیتی، بلکه درکی واقع‌بینانه از منافع ملی و امنیتی و نگرانی و حساسیت‌های سایر بازیگران اصلی منطقه‌ای به ویژه عربستان سعودی است. بدین معنی که ایران برای حفظ دستاوردهای خود در منطقه و موقعیت کنونی‌اش نیاز دارد که از ایجاد احساس ناکامی و باخت کامل در حریف جلوگیری نماید. چرا که در غیر این صورت بازیگران رقیب چون عربستان تلاش می‌کنند شرایط و ائتلاف‌های منطقه‌ای را به گونه‌ای تغییر دهند که ممکن است به تضعیف موقعیت و از دست رفتن موفقیت‌ها برای ایران منجر شود.

در سال‌های اخیر با توجه به شرایط جهانی و تحولات منطقه به دورانی وارد شده‌ایم که در آن موضوع سیاست خارجی ایران باید میل به استقرار ثبات در منطقه (برحسب آرای مردم) و نه میل به تغییر و دگرگونی باشد. اما در مورد عربستان برعکس، ضروری است که میل به تغییر، موضوع سیاست خارجی عربستان واقع شود و این کشور از تمایل تاریخی خود به محافظه‌کاری فاصله گیرد. آنها تدریجاً به آن سمت می‌روند (و دیپلماسی ایران نیز باید بکوشد آن را تسریع کند) که مصلحت دولت خود را در تغییرات و نه در تداوم و ثبات وضع موجود بجویند.

در این سال‌ها همچنین مسایل و موانع در روابط ایران و عربستان جدی‌تر و قابل درک‌تر شده‌اند، اما الزاماً نمی‌توان گفت که این روابط وخیم‌تر و یا بهتر شده است. در این دوران، بحران سه‌گانه منطقه که یکی از اصلی‌ترین عرصه‌های تعیین کننده آینده سیاسی خاورمیانه هستند یعنی فلسطین، لبنان و عراق، صرفاً التهاب و اهمیت بیشتری یافتند و به دنبال آن سه گانه یا مثلث ایران – عربستان – آمریکا نیز از تعیین‌کنندگی بیشتری برخوردار شده‌اند و مجموعاً بر حالت انتظار برای تحقق یک تحول در منطقه افزوده‌اند.

با وجود آنکه عربستان برای رویارویی با جهش استراتژیک و نفوذ منطقه‌ای ایران دست به تحرکات گوناگون و پذیرفتن انواع هزینه‌ها زده است، ولی بی گمان نمی‌خواهد چالش و تنش در روابطش با ایران افزایش یابد. این دولت از جهت‌ گسترش دامنه بحران‌ها در خاورمیانه و درغلطیدن تمام منطقه به بی‌ثباتی بسیار نگران است. این حقیقتی بسیار اساسی است و به مثابه عامل توازن‌بخش در همه سیاست‌های تعارضی عربستان از جمله در برابر ایران عمل می‌کند. گرایش به ثبات و وحشت از تغییرات اساسی در منطقه، اصل اساسی دیپلماسی ریاض است و همین گرایش اصولی سبب شده است راههای بهبود روابط با ایران علاوه بر آنکه هیچ‌گاه کاملاً بسته نشود، ظرفیت‌های رو به رشدی برای گسترش روابط نیز خلق کند.

عربستان به کاهش سهم، جایگاه و نقش‌آفرینی خود در عراق، لبنان، اراضی اشغالی و کشورهای همسایه خود حساس می‌باشد و رایزنی‌ها و واکنش‌های اخیر سعودی‌های نیز تلاش برای آرایش صحنه بازی به گونه‌ای می‌باشد که مطلوب آنهاست. در چنین شرایطی، درایت، هوشمندی و عدم مواجهه و مقابله کامل با ریاض از سوی ایران می‌تواند گزینه‌ای مطلوب باشد. مناسب است جمهوری اسلامی ایران تحرکات اخیر عربستان (به خصوص تلاش برای احیای طرح صلح عربی) را به دقت مدنظر قرار دهد اگر ایران موفق به القای این نکته به پادشاهی سعودی شود که جمهوری اسلامی نقش و سهم متناسب و معقول عربستان را در موضوعات منطقه لحاظ می‌کند و بدان واقف است، می‌تواند از تنش بیشتر در روابط دو جانبه جلوگیری کند. به نظر می‌رسد اگر عربستان احساس کند که در تحولات سال‌های ایخر منطقه شرایط کاملاً به نفع جمهوری اسلامی ایران و شیعیان و به ضرر عربستان سعودی و اهل تسنن در حال تغییر است، فعالیت‌های ضد شیعی و ضد ایرانی خود را در تمامی صحنه‌ها با شدت بیشتری ادامه دهد.

جمهوری اسلامی مناسب است نگاهی عمیق، استراتژیک و دراز مدت نسبت به تحولات منطقه و روابط با عربستان سعودی داشته باشد. قدر مسلم آنکه ایران نمی‌تواند از حقوق خود چشم‌پوشی کند، اما می‌تواند در ضمن حفظ منافع کشور به گونه‌ای عمل کند که کشور به طور همزمان در چند جبهه سیاسی درگیر نشود. با توجه به شرایط منطقه، درگیری و مواجهه کامل با عربستان می‌تواند مانعی جدی بر سر راه منافع ملی ایران به وجود آورد.

در آینده ممکن است باز هم بر نفوذ و امکانات منطقه‌ای ایران افزوده شود؛ اما نکته مهم تثبیت نفوذ است که ایران باید برای آن برنامه‌ریزی و طراحی داشته باشد و همکاری با کشورهای مهم منطقه ضروری است. افزایش نفوذ ایران، امری تدریجی است. افزایش نفوذ در منطقه باید با ثبات و امنیت همراه گردد برای بارور شدن آن زمینه‌های کهن فرهنگی و روانی که ملت ایران در دوران قبل از تاریخ مدرن خود از آن برخوردار بود: نفوذ بدون عاملیت نفوذ، گسترش فرهنگی و نیز اقتصادی، بدون گسترش سیاسی؛ انواع تحرکات فرهنگی و اقتصادی و علمی و بدون لحاظ نمودن برخی از حساسیت‌های تنش‌زا نمی‌تواند موجب کاهش و تضعیف ذهنیت‌های منفی در همسایگان نمی‌شود. باید پذیرفت که هر چه آرامش در فضای پیرامونی ایران بیشتر شود، نفوذ (ماهیتاً تدریجی) ایران نیز بیشتر می‌شود و در این راه، ایران باید براساس شرایط در منطقه ابتکارهای جدید داشته باشد و وضعیت جدید را مدیریت نماید.

نتیجه‌گیری:

عربستان سعودی به لحاظ موقعیت خاص خود همواره نقشی مهم در تحولات منطقه‌ای و جهان اسلام داشته است. اهمیت عربستان سعودی تنها محدود به تأثیرگذاری در بازارهای انرژی جهان نیست و عربستان بنا به دلایل تاریخی، جغرافیایی و سوق‌الجیشی همواره در روند تحولات منطقه خاورمیانه نقش ایفا کرده است در سال‌های اخیر با کاهش نقش مصر در تحولات کشورهای عربی بر نقش عربستان افزوده شده است. طی دهه‌های اخیر، ریاض هیچ گاه در سیاست خارجی خود تا این اندازه با متغیرهای منطقه‌ای جدید مواجه نشده بود. سیاست خارجی عربستان همواره مبتکرانه و فعال بوده است، اما شرایط کنونی منطقه، موجب شده است که سیاست خارجی عربستان سعودی با مقتضیات تازه‌ای مواجه شود.

بازگشت مجدد روابط ایران و عربستان به صحنه رویارویی و جدال سیاسی و دیپلماتیک نمی‌تواند تأمین کننده منافع جمهوری اسلامی در چنین شرایطی باشد. ایران و عربستان در پایان سومین دهه از مناسبات خود پس از انقلاب، بار دیگر با مقتضیات و شرایط تازه‌ای مواجه شده‌اند. در این شرایط، افزایش نگرانی‌های سیاسی عربستان امری طبیعی به نظر می‌رسد. با توجه به ملاحظات فوق هوشمندی، درایت، تدبیر بیشتر و عدم مقابله و مواجهه آشکار، به خصوص در عرصه رسانه‌ای، با عربستان منافع ملی ایران را به شکلی مطلوب‌تر تأمین خواهد کرد. جمهوری اسلامی ایران باید از هرگونه اقدامی که به ارائه تصویری نامطلوب از ایران در نزد سعودی‌ها کمک کند اجتناب ورزد و برای رفع ابهام‌های موجود (که به خصوص پس از تحولات سیاسی سال گذشته ایران در مناسبات طرفین ایجاد شده است) بکوشد. در صورتی که ایران موفق به القای این نکته به سعودی‌ها شود که تهران نقش، جایگاه و سهم متناسب و معقول عربستان را در معادلات منطقه و به ویژه صحنه عراق و ترتیبات امنیتی خلیج فارس مدنظر گرفته و آن را لحاظ می‌کند، اطمینان خاطری را که عربستان از جانب ایران نیاز دارد، به دست خواهد آورد.

از جمله مواردی که در نزدیکی بیشتر روابط ایران و عربستان سعودی می‌توان مورد توجه قرار داد، اعمال کنترل و نظارت بیشتر بر برخی از فعالیت‌ها، انتشارات و تبلیغات مذهبی ضد سنی آشکار می‌باشد. این کنترل با توجه به قدرت نهادین وهابیت در عربستان و واکنش‌های ضد شیعی و ضد ایرانی آن اهمیت فراوانی دارد. البته این اقدام و تفاهم باید دو طرفه باشد و عربستان نیز فعالیت‌های ضد شیعی را کنترل نماید مورد دیگر، معطوف کردن بخشی از رقابت‌های منطقه‌ای به عرصه‌های غیرحساسیت برانگیز مانند اقتصادی به جای تمرکز صرف بر مسایل سیاسی و امنیتی است. از نکات دیگر می‌توان به تلاش برای نزدیکی دیدگاه‌ها در خصوص مسئله فلسطین و دفاع از حقوق مردم فلسطین؛ توجه به راه‌حل‌های میانه و مشترک در خصوص ترتیبات امنیتی خلیج فارس، از جمله امنیت مبتنی بر همکاری و مشارکت منطقه‌ای و تبدیل عراق پس از صدام به عاملی برای ثبات منطقه‌ای و ارتقای همکاری‌های ایرانی – عربی در سطح منطقه، اشاره کرد.

لازم به ذکر است که نشانه‌های گرایش جدید، در سفر آقای هاشمی به عربستان مشهود بود، زیرا طرف عربستانی به تشکیل کمیته‌هایی فراتر از ساختارهای رسمی موجود (یعنی تشکیل دو کمیته، یکی کمیته علمایی متشکل از روحانیون و روشنفکران و کمیته سیاسی متشکل از سیاستمداران مورد وثوق دو طرف) علاقه نشان داد. این امر از تمایل عربستان برای ایجاد تغییر در وضعیت موجود بین دو کشور حکایت می‌کند. امروز از این اصل در سیاست خاورمیانه‌ای نباید غفلت کرد که هر نوع اقبال جدی دولت‌ها به ایران، به معنای توجه به استقلال خواهد بود.

طبیعی است که بی پاسخ گذاشتن این تفاهم با عربستان از سوی ایران، ممکن است موجب سوء برداشت طرف عربستانی و از بین رفتن فرصت ایجاد شده برای بهبود و ارتقای روابط دو کشور و همکاری‌های منطقه‌ای شود.

در صورت تلطیف فضای موجود و تقویت نقاط اشتراک و دوری از نقاط افتراق بین دو کشور می‌توان نتایج نزدیکی دیدگاه‌های دو کشور را به طور ملموس مشاهده نمود. به طور خلاصه، می‌توان به بهره‌گیری مردم دو کشور از نزدیک شدن روابط ایران و عربستان سعودی، تسهیل شرایط حج، احساس امنیت و آرامش در بین مردم و رهبران کشورهای منطقه، برقراری وضعیت با ثبات در خلیج فارس و بسیاری از موضوعات دیگر که مربوط به وحدت اسلامی می‌شود را به عنوان نتایج بهبود روابط ایران و عربستان اشاره کرد.