درآمدی بر روابط ایران و چین

Print E-mail
محسن شریعتی‌نیا
16 خرداد 1388

خلاصه

مدیریت روابط دو جانبه یکی از ویژگی‌های اصلی دستگاه دیپلماسی کشورها برای تنظیم روابط خارجی و اتخاذ رویکرد مناسب در سیاست خارجی با دولت‌ها می‌باشد. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. بررسی عملکرد دستگاه سیاست خارجی ایران نشان می‌دهد که حجم عمده‌ای از وقت و انرژی آن صرف مدیریت روابط با سایر کشورها می‌گردد. روابط با کشورها یکسان نمی‌باشد. همکاری، دوستی، رقابت و دشمنی‌ موجب حساسیت و توجه دولت‌ها در روابط می‌شود. در این میان طبیعتاً روابط با قدرت‌های بزرگ به دو دلیل از اهمیت و اولویت ویژه‌ای برخوردار است.

اول آنکه قدرت‌های بزرگ بازیگران اصلی و تأثیرگذار صحنه سیاست بین‌الملل هستند و بسیاری از روندها و فرایندهای این عرصه متأثر از سیاست خارجی آنهاست.

دوم آنکه ایران به عنوان قدرتی منطقه‌ای که در منطقه حساس خاورمیانه قرار گرفته، در حوزه‌های مختلفی با این قدرت‌ها روبروست. از این رو شاید بتوان گفت که مدیریت روابط با قدرت‌های بزرگ، به گونه‌ای که تأمین کننده منافع ملی ایران باشد، یکی از مهم‌ترین رسالت‌های سیاست خارجی کشور است. دقت در تاریخ روابط ایران و قدرت‌های بزرگ در سده‌های اخیر که بیشتر با تلخی و ناکامی همراه است، نشان می‌دهد که مدیریت این روابط بسیار دشوار و پیچیده است و عقلانیت بالایی می‌طلبد. از این رو ارائه شناخت از این قدرت‌ها و روابط آنان با ایران بسیار اهمیت می‌یابد. یکی از قدرت‌هایی که روابط ایران با آن در سالیان اخیر به سرعت روبه توسعه و تعمیق گذارده، چین است.

البته روابط ایران و چین از سابقه‌ای بسیار طولانی برخوردار است. ایران و چین از میراث داران مهم‌ترین تمدن‌های بشرند و آغاز حیات آنان یا به عبارت بهتر لحظه بنیان‌گذاریشان با امپراتوری بوده است. طبیعی است که این دو به عنوان مهم‌ترین امپراتوری‌های دنیای باستان روابط ویژه‌ای با یکدیگر برقرار ساخته‌اند. بنابراین می‌توان گفت که روابط ایران و چین به قدمت تاریخ است. ایران از زمان امپراتوری معظم هخامنشی روابطی نزدیک با چین داشته، روابطی که در سده‌های بعد و تاکنون با فراز و فرودهایی تداوم یافته است.

در دوران مدرن، ایران و چین به عنوان دو امپراتوری شکوهمند، به دلیل ناتوانی در تطبیق با مقتضیات زمانه به تدریج رو به زوال رفتند، به گونه‌ای که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، عرصه تاخت و تاز قدرت‌های بزرگ شدند و روابط آنان نیز به سردی گرایید. به تدریج که دو کشور از زوال فاصله گرفتند و روند بازیابی قدرت و جایگاه خود را آغاز کردند، روابط آنان نیز مجدداً برقرار شد و رو به گسترش نهاد.

در سه دهه اخیر و در واقع از آغاز دوره «اصلاحات و سیاست‌ درهای باز»، چین به سرعت در حال قدرت‌یابی است. اقتصاد این کشور در طول این دوره به رده سوم جهان ارتقا یافته و نقش آن در صحنه بین‌المللی پر اهمیت شده است. اهمیت این نقش به گونه‌ای است که اکنون کمتر تصمیم استراتژیکی در سطح بین‌المللی بدون مشورت با این کشور و در نظر داشتن دیدگاه‌های آن اتخاذ می‌گردد.

چین به عنوان یک کشور در حال توسعه و برخوردار از مشی مستقل در سیاست خارجی، در این دوران با سایر کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران دارای اشتراکات وسیعی بوده است. قرابت جغرافیایی و فرهنگی دو کشور و سابقه بسیار طولانی روابط آنان نیز این اشتراکات را معنادارتر کرده است.

دوران پس از انقلاب اسلامی دوران نوینی در روابط دو کشور به شمار می‌آید. در این دوران اشتراکات وسیع منفعتی و ارزشی، روابط دو کشور را به سرعت توسعه داد. توسعه روابط دو کشور تاکنون با فراز و فرودهایی تداوم یافته است. در وضعیت فعلی این روابط با ظرفیت‌ها و محدودیت‌های توأمانی مواجه است.

کتاب حاضر با نیت ارائه شناختی از ظرفیت‌ها و محدودیت‌های روابط ایران و چین به رشته تحریر در آمده است. از منظر نویسنده ظرفیت‌های روابط ایران و چین را عمدتاً در حوزه انرژی و در مراتب بعد در برخی هم‌پوشی‌های سیاست خارجی دو کشور، تعاملات اقتصادی، نظامی و... می‌توان یافت. حوزه انرژی از آن‌رو پراهمیت‌ترین حوزه ظرفیت‌ساز در روابط دو کشور است که از یک سو ایران از لحاظ ذخایر و موقعیت ژئوپولیتیک، بازیگری کلیدی در حوزه انرژی به شمار می‌آید و از دیگر سو چین از بزرگترین مصرف کنندگان این ماده است. مصرف انرژی در چین به قدری زیاد است که از آن به «اژدهای نفت‌خوار» تعبیر کرده‌اند. نیاز سریعاً رو به تزاید چین به انرژی از یک سو و ذخایر عظیم ایران از دیگر سو طبیعتاً عرصه گسترده‌ای برای همکاری‌های دو طرف فراهم می‌آورد.

افزون بر این، نویسنده تأکید دارد که سیاست خارجی ایران و چین در برخی حوزه‌ها واجد هم‌پوشی‌های مهمی است. دو کشور بر چندجانبه‌گرایی تأکید دارند، مداخله در امور داخلی کشورها را برنمی‌تابند و برای ارتقای جایگاه کشورهای در حال توسعه در نظم بین‌المللی تلاش می‌کنند. این هم‌پوشی‌ها می‌تواند همکاری‌های سیاسی دو کشور را معنادار سازد.

از دیگر سو، از منظر وی این روابط با محدودیت‌های قابل توجهی نیز روبرو است. انتخاب استراتژیک چین و روابط ویژه آن با قدرت‌های بزرگ از جمله ایالات متحده امریکا و قدرت‌های اروپایی از یک سو و «خاصگی» ایران در عرصه بین‌المللی از دیگر سو، محدودیت‌های جدی بر این روابط باز می‌کند. با توجه به اینکه در روابط خارجی چین همکاری‌های اقتصادی از اولویت برخوردار می‌باشد و حجم قابل توجهی از روابط اقتصادی خارجی چین با ژاپن، اتحادیه اروپا و ایالات متحده امریکاست، لذا این کشور در روابط با ایران همواره ملاحظات اساسی کشورهای غربی نسبت به ایران را مدنظر قرار می‌دهد. انتخاب استراتژیک چین آن گونه که در این کتاب آمده، «توسعه مسالمت‌آمیز» است. این مفهوم هماهنگی با نظام بین‌الملل موجود را در سیاست خارجی چین به اولویتی ویژه مبدل ساخته است، هماهنگی‌ای که چین تلاش دارد با بسط روابط سازنده با قدرت‌های بزرگ به عنوان مهم‌ترین بازیگران این عرصه به آن تحقق بخشد. البته منظور این نیست که چین نسبت به آینده نظام بین‌الملل بی‌نظر است، بلکه اهداف خود را در درون نظام و با همکاری با قدرت‌های بزرگ دنبال می‌کند. از دیگر سو ایران بازیگری خاص در نظام بین‌الملل به شمار می‌آید، بازیگری که خواهان تغییرات اساسی در این نظم است و چالش آن با برخی از قدرت‌های بزرگ به ویژه ایالات متحده امریکا، محدودیت‌هایی را ایجاد کرده است.

تلاش چین در جهت هماهنگی با نظم بین‌المللی در حال گذار و همکاری با قدرت‌های غربی و رویکرد تقابلی ایران با نظام بین‌الملل که در برخی از دولت‌ها پر رنگ‌تر می‌شود، به علاوه چالش‌هایی که در روابط ایران با برخی از قدرت‌های غربی وجود دارد، محدودیت‌های مهمی در مسیر توسعه روابط ایران و چین پدید آورده است. پس می‌توان گفت رویکرد ایران با غرب، به ویژه ایالات متحده امریکا، روی روابط ایران و چین به خصوص در روابط سیاسی و بین‌المللی تأثیرگذار است؛ هر چند که این اثر روی روابط اقتصادی کمتر است. پس نمی‌توان مثلث ایران ـ چین ـ امریکا را نادیده گرفت، مثلثی که در آن فشارهای امریکا بر چین، نقش مهمی در مانع تراشی در مسیر گسترش روابط ایران ـ چین از نظر سیاسی، امنیتی و بین‌المللی ایجاد کرده است.

در مجموع آن گونه که از عنوان کتاب «درآمدی بر روابط ایران و چین» پیداست، در این اثر نویسنده کوشیده است تا از منظر ظرفیت‌ها و محدودیت‌ها، شناختی از وضعیت حاکم بر روابط پیچیده و در حال تحول دو کشور ارائه کند.