تعطيلي پايگاه هوايي مناس و پيامدهاي رقابتي آن در منطقه آسياي مركزي |
28 فروردين 1388 |
||||
چکیده با افزایش ناامنی در افغانستان و شرایط امنیتی موجود در پاکستان، آسیای مرکزی اینک علاوه بر ابعاد رقابتی گذشته میان واشنگتن و مسکو، بار دیگر در بعد مبارزه با طالبان و جنگ افغانستان اهمیت زیادی یافته است. این در شرایطی است که آمریکا تنها پایگاه هوایی این کشور در آسیای مرکزی را به تصمیم دولت و پارلمان قرقیزستان از دست داده است و به نظر میرسد کرملین از موافقت با ارسال تجهیزات غیر نظامی ناتو از طریق روسیه، علاوه بر مشارکت در جنگ افغانستان، اهداف دیگری را نیز پیگیری میکند؛ بهویژه اینکه مقامات واشنگتن تعطیلی مناس در قرقیزستان را سناریوئی تحمیل شده از سوی مسکو میدانند. بدین ترتیب، اینک پرسشی که مطرح میشود این است که این تحولات چه پیامدهایی بر رقابت مسکو ـ واشگنتن در آسیای مرکزی خواهد داشت؟ مقدمه 8 سال از شروع جنگ در افغانستان گذشته است، اما هنوز این کشور شاهد درگیریهای روزافزون نظامی، بمبگذاریهای انتحاری و افزایش شمار کشته شدگان نظامی و غیرنظامی است. این در شرایطی است که مسیر پشتیبانی از ناتو از راه پاکستان، امنیت گذشته را ندارد. در همین حال، روابط ایران و آمریکا نیز امکان بهرهگیری از مسیر شرق را بسیار ضعیف نشان میدهد و ایالات متحده آمریکا تنها پایگاه هوایی خود در آسیای مرکزی را نیز با تصمیم دولت و پارلمان قرقیزستان، از دست داده است. به نظر میرسد موافقت روسیه با ارسال تجهیزات غیرنظامی به افغانستان هم برای کاخ سفید چندان رضایت بخش نیست، بهویژه اینکه مقامات واشنگتن تعطیلی مناس را سناریویی تحمیل شده از سوی مسکو میدانند. بدین دلایل تحت تاثیر دو مولفه: 1. منافع روسیه از تعطیل شدن مناس و 2. راههای جایگزین برای مناس، سه پرسش مطرح میشود: روسیه چه اهدافی را از تعطیل شدن مناس پیگیری میکند؟، آمریکا چه راههای دیگری را میتواند جایگزین مناس کند؟ و رقابت موازی مسکو-واشنگتن چه پیامدهایی خواهد داشت؟. به منظور بررسی هر چه دقیقتر این تحولات، ابتدا به بررسی جایگاه، موقعیت و اهمیت مناس پرداخته میشود و سپس در ادامه به تحلیل و بررسی اهداف روسیه از تعطیلی مناس، راههای جایگزین برای آمریکا و پیامدها و واکنشهای متقابل آمریکا و روسیه پرداخته میشود. اهمیت مناس پایگاه هوایی مناس بعد از تعطلیی پایگاه هوایی کارشی_خان آباد، تنها پایگاه هوایی ایالات متحده آمریکا در آسیای مرکزی بود. مناس در 4 دسامبر 2001، تحت توافق مشارکتی سوفا بین آمریکا و قرقیزستان تاسیس شده بود. طبق این توافق پنتاگون در ازای سالانه 2 میلیون دلار اجاره، حق استفاده از این پایگاه را داشت. این پایگاه از میان52 فرودگاه دیگر قرقیزستان، با داشتن 14 هزار فوت باند پرواز تنها فرودگاهی بود که میتوانست از پروازهای بینالمللی حمایت کند. مناس ابتدا برای بمبافکنهای اتحاد جماهیر شوروی ساخته شده بود، اما طبق توافق سوفا در خدمت هواپیماهای بارکشی گالکسیc-5 و همچنین 747ها قرار میگرفت. ضمن اینکه قرقیزستان در یک قرارداد جداگانه متعهد به تامین سوخت هواپیماهای آمریکا شده بود. طبق گزارش مقامات واشنگتن، از این پایگاه هوایی هر ماه برای انتقال 1500 مسافر و 500 تن محموله استفاده میشد و در سال اخیر نیز از ایستگاه KC-135s برای 3294 ماموریت هوایی استفاده شده و با چیزی حدود 97226 تن سوخت هوایی از 11419 هواپیمای ائتلاف در سراسر افغانستان، حمایت شده بود. مناس نه تنها از لحاظ پشتیبانی لجستیکی از نیروهای آمریکایی در افغانستان و ناتو در این کشور اهمیت داشت، بلکه این پایگاه تنها 320 کیلومتر از سینکیانگ، غربی ترین استان چین فاصله داشت و بدین ترتیب، سایت هستهای لوپ نور چین در این استان، در تیرس هواپیماهای آمریکایی قرار میگرفت. اهداف روسیه از تعطیل شدن مناس در یک نگاه اجمالی به سیاستهای روسیه در خصوص افغانستان، یک تناقض مشاهده میشود. از یک طرف مسکو بار دیگر موافقت کرده است که برای ارسال کالاهای غیرنظامی به افغانستان از قلمرو روسیه استفاده شود و بارها اعلام کرده که به همکاری با ناتو و ایالات متحده تمایل دارد و هیچ منفعتی در پیروزی طالبان ندارد، از طرف دیگر با افزایش اهمیت پایگاه هوایی مناس، مسکو از سال 2005، با افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی، قرقیزستان را تحت فشار قرار داد که به حضور ایالات متحده در این پایگاه پایان دهد. اختصاص 2 میلیارد دلار وام و 150 میلیون دلار کمک بلاعوض به قرقیزستان در ماه گذشته نیز این تناقض در رویکردهای مسکو را آشکارتر میکند. به نظر میرسد سیاست روسیه در قبال تعطیلی مناس بر اساس پیوند دو موضوع منطقهای است که در حوزۀ نزدیک در قلب منافع مسکو قرار گرفته است؛ اول جلوگیری از حضور نظامی آمریکا در منطقه آسیای مرکزی و دوم موضوع امنیت و دامنۀ نگرانیهای موجود در مورد افغانستان است که موجب بیثباتی در جمهوریهای آسیای مرکزی میشود. در کل علایق و منافع روسیه در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز را میتوان به سه دسته عوامل اقتصادی-تجاری، اجتماعی-فرهنگی و سیاسی-امنیتی تقسیم کرد. در حوزه اقتصادی با وجود اهمیت بازار مصرف منطقه، جلوگیری از ایجاد خطوط مستقل انرژی از مسیر آسیای مرکزی که انحصار روسیه در این زمینه را با خطر مواجه میکند، هدف اصلی روسیه است. در حوزه اجتماعی ـ فرهنگی نیز اولویت در حفظ میراث فرهنگی ـ تاریخی اتحادجماهیر شوروی و تقویت نفوذ زبان روسی در منطقه است. اما در بعد سیاسی-امنیتی روسیه بهدنبال چهار هدف عمده است؛ حفظ امنیت روسیه در مقابل سیاستهای پیشرونده ایالات متحده در منطقه، جلوگیری از نفوذ ناتو، کسب هژمونی منطقهای و ارتقاء جایگاه بینالمللی از مهمترین محورهای سیاستگذاریهای منطقهای روسیه در آسیای مرکزی است. اولین واکنش روسیه به تاسیس پایگاه هوایی آمریکا در مناس، پیمان امنیت دسته جمعی CSTO بود که در اکتبر 2002 پایه ریزی شد و سپس دو سال بعد، روسیه پایگاه هوایی کانت در قرقیزستان را ایجاد کرد. کانت از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اولین پایگاه هوایی روسیه در خارج از خاک این کشور بود. در حالی که قرقیزستان نیز تنها کشوری بود که بطور همزمان قلمرو خود را در اختیار آمریکا و روسیه قرار میداد. در این بین مسکو توانست با وجود شکاف موجود میان ایالات متحده آمریکا و دولتهای اقتدارگرای آسیای مرکزی، با انتقادهایی از بسط مدل دموکراسی غربی در این منطقه، اقبال این دولتها را به سوی روسیه بیشتر کند. کرملین با ایجاد رابطه بدون بحران و حمایت شده با رژیمهای ریاست جمهوری آسیای مرکزی و ایجاد سازمانهای منطقهای که بین اعضاء همپوشانی ایجاد میکند، نظیر پیمان امنیت دسته جمعی (CSTO) و سازمان شانگهای (SCO)، و همچنین با وجود روابط سرد در میان کشورهای منطقه توانست نقش پیشرو در حفظ و ایجاد ثبات در منطقه را از آن خود کند. بدین ترتیب گفته میشود حتی اگر ایالات متحده موفق میشد پایگاه هوایی مناس را حفظ کند، باز هم برای پیروزی در افغانستان با چالش بزرگی به نام روسیه روبهرو بود. اوکسانا آنتاننکو، متخصص روسی مطالعات استراتژیک بینالمللی در لندن میگوید: «شبکه توزیع شمالی در هر صورت دچار مشکل خواهد بود، چه پایگاه مناس به کار خود ادامه دهد، چه بسته شود. در عمل تنها کار مناسب این است که با روسها مذاکره شود. اما با وجود اهمیت آسیای مرکزی در روابط، شکلگیری این مذاکره سخت است». اما روسیه به دو دلیل خواستار ثبات در افغاستان است. از طرفی ناامنی در افغانستان اگر با اقتدار و بازگشت احتمالی این گروه بر صحنه سیاسی افغانستان توام شود، با وجود بنیادگرایی در منطقۀ آسیای مرکزی و برخی فدرالهای روسیه، این مساله میتواند پیامدهای ناگواری برای این کشور در پی داشته باشد. از طرف دیگر، افغانستان منبع بزرگ هروئین است که به سوی روسیه سرازیر میشود و طبق ارزیابیها، سالانه جان 30 هزار روسی را میگیرد. بنابراین یکی از عمدهترین ضررهایی که بی ثباتی و ناامنی در افغانستان بر روسیه تحمیل میکند، قاچاق مواد مخدر به این کشور است. لذا هر چند مسکو خواستار پایان حضور نظامی آمریکا در منطقۀ آسیای مرکزی است، اما از سوی دیگر خواستار امنیت و ثبات افغانستان است. از این رو میتوان گفت روسیه در پی پیامدهای مشترک تعطیلی مناس و همکاری در حل مسائل افغانستان، چهار هدف عمده را پیگیری میکند: 1. در اختیار گرفتن ابتکار عمل در شبکه توزیع شمالی؛ 2. باز شدن باب گفتوگوی روسیه و آمریکا؛ 3. جلوگیری از ارسال تجهیزات نظامی به افغانستان؛ 4. ارجاع مسائل افغانستان به مشارکت بینالمللی. اهداف و منافع ایالات متحده در منطقه آنچه مسلم است، اهداف کوتاه و میان مدت ایالات متحده در آسیای مرکزی، حل مساله افغانستان با محوریت جنگ با تروریسم و صدور مواد مخدر است. در حالی که سرویسهای اطلاعاتی منطقه معتقدند که دولت پاکستان حتی نمیتواند از عملیاتهای کمک رسانی مقامات آژانس اطلاعاتی این کشور به تروریستها جلوگیری کند، تقویت شبکه توزیع شمالی برای نتیجۀ جنگ افغانستان تعیین کننده شده است. هر چند گفته میشود انگیزه آمریکا برای تبدیل افغانستان به یک پایگاه نظامی دایمی برای ایالات متحده نیز از اهداف واشنگتن در این منطقه محسوب میشود. از همین رو برخی حتی این فرضیه را مطرح میکنند که آمریکا تا استقرار کامل نظامی در افغانستان، وانمود میکند که نمیتواند بر شرایط امنیتی این کشور تسلط بیابد. در حال حاضر 38 هزار نیروی نظامی آمریکایی در افغانستان حضور دارد و طبق اظهارات مقامات پنتاگون، آمریکا قصد دارد 30 هزار نظامی دیگر به این کشور منتقل کند. این در حالی است که اتحادیه اروپا هیچ تصمیمی برای افزودن نیرو و تجهیزات نظامی اروپایی به نیروهای ناتو در افغانستان ندارد. از این رو اینک با تعطیلی مناس در قرقیزستان، شرایط نه تنها برای افزایش توان نظامی نظامیان آمریکایی مشکل شده است، بلکه در واقع آمریکا در معرض شکست در جنگ افغانستان قرار گرفته است. پیامدها و واکنشهای متقابل آمریکا و روسیه هر چند گزینههای زیادی پیش روی ایالات متحده قرار دارد، اما هر کدام با موانع و مشکلاتی همراه است. در خاورمیانه امارات متحده عربی، کویت، قطر، بحرین و ترکیه میتوانند انتخابهای واشنگتن باشند، اما به دلیل مسالۀ بعد مسافت، پس از گزینههای آسیای مرکزی، در اولویتهای آخر قرار دارند. بهویژه اینکه جنگ در افغانستان بیشتر یک جنگ پارتیزانی است تا لجستیکی. بنابراین گزینههای ارزشمندتر برای آمریکا را باید میان همسایگان افغانستان جست که در این میان در آسیای مرکزی، آمریکا با چهار گزینۀ دیگر روبهروست. • ترکمنستان؛ به دلیل داشتن مرز مشترک با ایران میتواند بهترین گزینه برای جایگزینی مناس باشد. اما مقامات ترکمنستان ضمن اعلام بیطرفی، بر اساس دکترین جدید امنیتی این کشور متذکر شدهاند که حاضر به قبول نیروهای نظامی قدرتها در قلمروشان نیستند. • قزاقستان؛ در حالی که آسمان خود را به روی هواپیماهای آمریکایی باز گذاشته است، اما این کشور نیز نسبت به حضور نظامیان خارجی در این کشور اعلام بی میلی کرده است. چرا که مقامات این کشور معتقدند که امضاء قرارداد با آمریکا به معنای تمایل مسکو برای ایجاد پایگاه نظامی در این کشور خواهد بود. • اگر چه ازبکستان به بازگشایی پایگاه هوایی آمریکا در این کشور ابراز تمایل نموده است، اما با وجود شرایط اقتصادی و سیاسی این کشور و روابط تاشکند ـ مسکو، به نظر میرسد مذاکرات ایالات متحده با ازبکستان بدون موافقت مسکو قابل دستیابی نباشد. از این رو حداکثر توافقی که ممکن است میان واشنگتن و تاشکند حاصل شود، در ارسال تجهیزات غیر نظامی به افغانستان است. • بدین ترتیب همۀ نگاهها به سوی تاجیکستان دوخته شده است. این در حالی است که چین نیز نشان داده که تلاش فعالانهای در این کشور دارد. میتوان گفت که ممکن است تاجیکستان به یک سوژه رقابتی جدید برای قدرتهای جهانی در منطقه تبدیل شود. تاجیکستان 1450 کیلومتر با افغانستان مرز دارد و میتواند جایگزین مناسبی برای قرقیزستان باشد. به نظر میرسد با توجه به پایگاه هوایی روسیه در این کشور و اعلام آمادگی تاجیکها برای همکاری با ناتو، این پیشنهاد بر اساس تفاهمی پنهان میان مسکو –دوشنبه باشد. در حالی که پیشبینی میشود استفاده از پایگاه هوایی این کشور مستلزم هزینۀ سنگینی برای ایالات متحده آمریکا است. با وجود گزینههای بررسی شده میتوان گفت دامنۀ این رقابت با توجه به علاقهمندی ایالات متحده به خطوط انتقال انرژی منطقۀ قفقاز، به این منطقه نیز کشیده شود، که با وجود توافق استراتژیک واشنگتن و تفلیس، مستلزم توافق آمریکا و آذربایجان است. این در حالی است که روسیه همچنین اعلام کرده که قصد دارد سه پایگاه نظامی در آبخازیا ایجاد کند. پایگاه دریایی در اوچماچیر، پایگاه هوایی بومبورا، در نزدیکی گادوتا، و یک پایگاه نیروهای ویژه کوهستانی در کودوری جورجه، که بدین ترتیب علاوه بر کنترل گرجستان میتواند خطوط انتقال گاز و نفت دریای خزر به ترکیه را نیز تحت سیطره داشته باشد. گزینۀ دیگری که پیش روی ایالات متحده آمریکا وجود دارد، بازگشت به دیپلماسی و جلب همکاریهای دو جانبه و چند جانبه در افغانستان است. در واقع اینک آمریکا و متحدینش ناگزیر از توسعه ارتباطات با بازیگرانی چون چین، هند، ایران، روسیه و عربستان سعودی هستند که هر کدام میتوانند نقشی تعیین کننده در افغانستان داشته باشند. چنانچه کنفرانس بینالمللی افغانستان که 31 مارس برگزار شد، مبین اهمیت مشارکت بینالمللی در حل بحران در این کشور است. بدین ترتیب مشاهده میشود که از طرفی آمریکا چین و هند را به همکاریهای مرزی در افغانستان فرا میخواند و از سوی دیگر، خواستار ایفای نقش ایران در حل مساله افغانستان است. پیش از همه نیز مسائل مورد اختلاف با روسیه نظیر سپر موشکی در شرق اروپا و عضویت اوکراین و گرجستان در ناتو را به کنار زده و تنبیهاتی چون خروج روسیه از گروه 8 کشور صنعتی را به فراموشی سپرده و دست یاری به سوی مسکو دراز میکند. در واقع این همان چیزی است که از میان اهداف کرملین از تعطیلی مناس قابل درک است. تلاش برای حل بحران افغانستان از طریق مشارکت بینالمللی به معنای این است که آمریکا اگر در افغانستان شکست نخورده، پیروز هم نشده است. حل این بحران از طریق مشارکت بینالمللی، تابع برنامههای توافقی برای نوع و میزان حضور نیروهای خارجی و تعیین جدول زمانی میباشد. این در حالی است که اقدام یکجانبه آمریکا برای صدور تسلیحات به افغانستان و انتقال نیروهای نظامی بیشتر به این کشور، به حضور طولانی مدت و غیر قابل کنترل منتهی میشد. نتیجهگیری : به نظر میرسد رویکردهای سیاسی متناقض مسکو در واکنش به حضور آمریکا در آسیای مرکزی و جنگ افغانستان، تلاش برای کنترل و در اختیار گرفتن ابتکار عمل واشنگتن در منطقه است. با توجه به بررسیهای صورت گرفته در خصوص گزینههای ذکر شده، به نظر میرسد مسکو در دستیابی به این هدف موفق بوده است. اما این چیزی است که در بلند مدت میتواند موجب تنش بیشتر در روابط مسکو- واشنگتن باشد؛ چنانچه بعد از همکاریهای توافق شده روسیه و آمریکا در سال 2001، مشاهده شد که این مسأله میتواند به امنیتیتر شدن منطقه بیانجامد که با توجه به تنشهای داخلی موجود در روسیه و کشورهای منطقه و همچنین تنش در روابط دو جانبۀ کشورهای منطقه، میتواند مورد سوء بهره برداری ایالات متحده قرار گیرد.
|