28 شهریور 1390
در طول تاریخ مدرن افغانستان که مبدأ تشکیل آن به شکلگیری امپراتوری دورانی در 1747 برمیگردد، اکثر رهبران این کشور تلاش فراوانی برای استقرار یک حکومت مرکزی مقتدر و قدرتمند را سرلوحه فعالیتهای خود قرار دادهاند. این کوششها را در قالب سه الگوی متفاوت میتوان دستهبندی کرد. این سه الگو سیاست یکپارچگی کمعمق، سیاست یکپارچگی ژرف و سیاست یکپارچگی ژرف مدنی است. هریک از این سه الگو در عملکرد رهبر یا رهبران خاصی متجلی شدهاند. احمدشاه، سمبل سیاست یکپارچگی کمعمق، امانالله خان، هویتبخش سیاست یکپارچگی ژرف مدنی و دوستمحمد خان و امیر آهنین، نماد سیاست یکپارچگی ژرف هستند. هریک از این رهبران، شیوهها و رهیافتهای خاصی را پیشه ساختند تا سیاست درنظرگرفتهشده را پیاده سازند؛ اما تمام تلاشها در راستای حیات دادن به یک حکومت مرکزی مقتدر و نافذ که تمام کشور را در اختیار داشته و نظم و ساماندهی روابط اجتماعی را در کنترل خود داشته باشد به درجات متفاوت با ناکامی روبهرو شده است. بحران افغانستان که ماهیتی مزمن دارد باید در بستر تاریخی حیاتبخش این سیاستها درنظر گرفته شود.
دانلود مقاله