10 ارديبهشت 1390
برخی نظریهپردازان سیاست امریکا در منطقه خلیج فارس را با توجه به موقعیت محوری این منطقه، در راستای تلاشهای این کشور برای کسب جایگاه هژمونیک در سطح جهانی تعبیر میکنند. با این حال، امریکا در دوران بعد از جنگ سرد و بهرغم تلاش فراوان و صرف هزینههای هنگفت برای تثبیت موقعیت هژمونیک خود در منطقة خلیج فارس، با چالشها و موانع جدی در این منطقه روبهرو بوده است. مخالفت بازیگران منطقهای مانند ایران با هژمونی امریکا و ناکامیهای این کشور در عرصههایی مانند عراق، از موانع منطقهای هژمونی امریکا در خلیج فارس محسوب میشود. از طرف دیگر تلاش سایر قدرتهای بزرگ برای اعمال نفوذ در منطقه، اقدامی برای موازنهسازی در مقابل امریکا در این منطقه است. گرچه درهمتنیدگی روابط و برخورداری از منافع مشترک در فضای جهانیشده، از سطح رقابت و تقابل قدرتهای بزرگ کاسته و در مقابل، سطح همکاریها را افزایش داده است، اما این موضوع به معنای حذف نگرانیهای آنها از برتری کامل یک بازیگر در برابر سایر بازیگران نیست. بنابراین هرچند تلاش موازنهجویانه سختافزاری، دیگر جایگاه چندانی در استراتژی قدرتهای بزرگ ندارد، اما تلاشهای موازنهجویانه در شکل نرم آن همچنان ادامه دارد. ازاینرو، مسئله اصلی در این مقاله این است که در دورة پس از جنگ سرد، قدرتهای بزرگ چه واکنشی نسبت به رفتارهای هژمونیطلبانه امریکا در منطقه خلیج فارس از خود نشان دادهاند؟ و اینکه تلاشهای هژمونیطلبانه امریکا در منطقه خلیج فارس علاوه بر واکنش سایر قدرتهای بزرگ با چه چالشهایی مواجه بوده است؟