09 ارديبهشت 1390
مفهوم امنیت دارای پیچیدگیهای خاصی است که منشأ اولیه آن ناشی از ضعف شکلگیری این مفهوم و تقلیل آن بهکارویژههای نظامی و کشمکشهای پایانناپذیر قدرت بوده است. بهطوریکه در مکتب رئالیسم و ایدئالیسم به ترتیب مفهوم امنیت، «تسلط بر حریف در عرصه کارگزار و جنگ» و «یافتن راهحلی بنیادین برای ایجاد صلح» تعریف شده است. با توجه به ناتوانی این دو مکتب در پیشبینی جنگ سرد و همچنین ضعف آنها در درک و تحلیل روندهای جاری جهانی، باعث شده تئوریسینهای جدیدْ به بسط و گسترش مفهوم امنیت که فراتر از جنگ و صلح بوده بپردازند. این دسته از نظریهپردازان به طرح موضوع امنیتی شدن مقولههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، زیستمحیطی و نظامی پرداختند و بیان کردند: شکل تندرو و حادتری از سیاسی کردن موضوعات، روندی است که بازیگران امنیتساز برای امنیتی شدن رقبای خود در عرصه بینالملل بهکار میبرند. این امر باعث میشود کشور مذکور در افکار عمومی آنچنان بهصورت تهدیدی برجسته جلوه کند که برای رفع آن استفاده از هرگونه ابزار زور توجیه و مشروع تلقی شود. در این پژوهش سعی شده با توجه به این تعریف تلاشهای سی سال اخیر دولتهای امریکا برای امنیتی شدن ایران را با توجه به پنجگونه از روند امنیتی شدن ایران مورد بررسی قرار داده و همچنین راهکارهای غیرامنیتی شدن ایران در دولت اوباما را مورد تحلیل قرار دهیم.