تحلیلی از انتخابات میان دورهای کنگره آمریکا در سال 2006 |
10 آذر 1385 |
||||
مقدمه انتخابات اخیر ایالات متحده برای انتخاب اعضای مجلس نمایندگان، یک سوم اعضای مجلس سنا و تعداد زیادی از فرمانداران با پیروزی دموکراتها توأم بود. این انتخابات تأثیر زیادی بر سایر نقاط جهان دارد و این امر در مورد جمهوری اسلامی ایران نیز صادق است. بحث بحران هستهای ایران حساسیت ویژهای نسبت به این انتخابات در محافل داخلی کشورمان ایجاد کرده است. لذا در این گزارش سعی خواهد شد که تفسیری از این انتخابات و پیامدهای احتمالی آن بر ایران مخصوصاً در مورد بحث هسته ای ارائه شود. 1- تاریخچه انتخابات میان دورهای در انتخابات میان دوره ای در ایالات متحده معمولاً حزب حاکم در کاخ سفید با شکست مواجه می شود. انتخابات در آمریکا هر دو سال یکبار برگزار میشود و در طی آن تمامی اعضای مجلس نمایندگان و یک سوم نمایندگان مجلس سنا انتخاب میشوند، از اینرو نام میان دورهای بر این انتخابات گذاشته شده که برگزاری آن با انتخابات ریاست جمهوری همزمان نیست یعنی اتفاقی که هر چهار سال یک بار روی میدهد. از نظر ماهوی، این انتخابات با انتخاباتی که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود، تفاوتی ندارد. زمانیکه قانون اساسی آمریکا توسط بنیانگذاران این کشور تنظیم شد، به دلیل ترس این افراد از رأی مستقیم مردم راهحلهایی ارائه شد تا نقش رأی مستقیم مردم کم رنگتر شود. برای مثال، میتوان به ساختار مجلس سنا اشاره کرد که در آن تمامی ایالتها صرفنظر از میزان جمعیتشان دو نماینده دارند و در ساختار اولیه این مجلس که تا سال 1913 نیز دوام آورد، سناتورها توسط فرمانداران منصوب می شدند. گزینش رئیس جمهوری نیزهمان گونه که در انتخابات سال 2000 بر همگان آشکار شد، با رأی مستقیم مردم صورت نمیگیرد و مردم به تعداد نمایندگان خود در کنگره، نمایندگانی در کالج انتخاباتی انتخاب میکنند تا آنها مسئول انتخاب رئیس جمهور شوند. اما بنیانگذاران آمریکا معتقد به محدود کردن قدرت دولت نیز بودند که نشانههای آن را میتوان در مسائل اجتماعی و به ویژه در ذکر حقوق افراد در قانون اساسی یافت. شاید بهترین نمونههای ترس از قدرت دولت، گنجاندن اصل تفکیک قوا و فدرالیسم در قانون اساسی آمریکا باشد. مردم آمریکا نیز ترس از قدرت زیاد دولت به ویژه دولت مرکزی را در خود نهادینه کرده و به شدت به توازن و تقابل قدرت در دولت مرکزی معتقدند. صاحبنظران در مورد دلایل نظری تدوین قانون اساسی آمریکا اختلاف نظر دارند. برخی علت تدوین قانون اساسی آمریکا با ساختار فعلی را تفکر سنتی لیبرال بینانگذاران آمریکا میدانند، در حالی که عده ای دیگر این ساختار را ناشی از تلاش بنیانگذاران این کشور در حمایت نیمه پنهان از برده داری در ایالات جنوبی می پندارند و عده ای دیگر این ساختار را در راستای حمایت بنیانگذاران آمریکا از سرمایه و سرمایه داران می دانند. نکتة اصلی در مورد بحث این گزارش نهادینه شدن ترس از قدرت دولت مرکزی در مردم است. آمریکاییها بر خلاف بسیاری از اروپاییان از دو گانگی بین قوة مجریه و مقننه استقبال می کنند. از سال 1968 به بعد عمدتاٌ زمانی که ریاست جمهوری در آمریکا در اختیار جمهوریخواهان بوده، مجلس در دست دموکراتها بوده است. کلینتون تنها رئیس جمهور دموکرات پس از جنگ جهانی بود که توانست دو بار به این مقام انتخاب شود. وی در سال 1994 یعنی در اولین انتخابات میان دورهای دوران ریاست جمهوری خود اکثریت کنگره را به جمهوری خواهان واگذار کرد و این اکثریت تا پایان زمامداری کلینتون در دست محافظهکاران جمهوریخواه باقی ماند. مردم آمریکا از تمرکز قدرت در قو? مجریه بیم دارند و این را با رأی خود به ویژه در سالهای پایانی تصدی رئیس جمهور وقت نشان میدهند. ریگان که از محبوبیت ویژهای در بین مردم برخوردار بود، با وجود پیروزی مقتدرانه و کم نظیر در مقابل رقیب دموکرات خود در سال 1984 با شکست در انتخابات کنگره در همان سال مواجه شد. این شکست در سال 1986 ابعاد گسترده تری به خود گرفت. در طول زمامداری نیکسون نیز دموکراتها دائماً به اکثریت خود در کنگره افزودند. به طور کلی، از سال 1950 به بعد در اکثر سالها حکومت به صورت مختلط اداره شده است یعنی دو حزب رقیب هریک بر یکی از قوای مقننه و یا مجریه حاکمیت داشتهاند. 2- زمامداری جورج دبلیو بوش انتخابات سال 2000 و نتیجة آن که تا چند ماه نامشخص بود، از بسیاری جهات انتخاباتی عجیب و به یاد ماندنی به شمار میرود. در طول این انتخابات بوش شعارهای انتخاباتی خود را به گونهای بسیار عملگرا، متمرکز به سیاستهای داخلی و با اهدافی کوچک تنظیم کرده بود. این انتخابات به علت عدم تناسب ترکیب کالج انتخاباتی با جمعیت سال 2000 ایالات متحده به دادگاهها کشیده شد و در پایان با دخالت دیوان عالی این کشور که اکثریتی محافظه کار و جمهوری خواه داشت به نفع بوش پایان یافت. تا قبل از یازده سپتامبر سال 2001 نیز سیاستهای بوش عمدتاً بر سیاستهای داخلی نه چندان جنجال بر انگیز متمرکز بود. برای مثال، می توان از طرح «هیچ بچه ای عقب نماند» یاد کرد که در آن بر مشارکت کلیساها و مراکز عبادتی در فعالیتهای فوق برنامه دانش آموزان دعوت شده بود در سیاستهای خارجی بوش اندکی تندتر عمل کرد. او اعلام کرد از معاهدة منع دفاع موشکی با روسیه و قرارداد کیوتو خارج خواهد شد. درست است که نقشههای استراتژیک نومحافظهکاران مبنی بر گسترش نفوذ ایالات متحده یا جنگ با دشمنان این کشور در دهة 1990 طرح ریزی شده بود، اما لازم است به عملی نبودن حملة همه جانبه به عراق در فضای سیاسی قبل از یازده سپتامبر تأکید داشت. در نتیجه، یازده سپتامبر سال 2001 نقطة عطفی در سیاست خارجی آمریکا و تولدی دوباره برای ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش به حساب می آید. جورج بوش دوم توانست با رهبری ایالات متحده در دوران بحران حمایت بی نظیری را در نظرسنجیهای عمومی کسب کند. شایان ذکر است که در تاریخ ایالات متحده هیچگاه این کشور این گونه مورد حمله قرار نگرفته بود. در طول جنگ جهانی دوم فقط یک بار جزیره پرل هاربر مورد تعرض ژاپن قرار گرفت. لازم به ذکر است که این جزیره در خاک اصلی کشور آمریکا قرار ندارد و با نیویورک و یا واشنگتن بسیار متفاوت است. با وجود این، حمله به این جزیره همواره در بررسی روابط بین الملل آمریکا یک نقطة عطف به حساب میآید. جورج بوش در چند ماه نخست پس از یازده سپتامبر موفق شد حمایت 90 درصد از مردم آمریکا را در نظرسنجیها جلب کند. این حمایتها در انتخابات سال 2002 یعنی پس از گذشت بیش از یک سال از واقعة یازده سپتامبر تا مرز 70 درصد ادامه یافت و موجب پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات میان دورهای آن سال شد. همانگونه که تاریخ آمریکا نشان داده است حمایت مردم از رئیس جمهور وقت به مرور زمان در انتخابات کنگره کاهش مییابد، اما جورج بوش نیز در انتخابات سال 2002 و مهم تر از آن در انتخابات سال 2004 با وجود تلفات سنگین در عراق و ناآرامیهای فراوان در این کشور اکثریت خود را در کنگره افزایش داد. جورج بوش دوم با پشتوانه عظیم مردمی که در واقع، به دنبال وقوع حوادث یازده سپتامبر کسب کرد، به یک سیاست خارجی تحول گرا با اهدافی بزرگ روی آورد. حمله به افغانستان، عراق و طرح خاورمیانه بزرگ را می توان بخشی از این رویکرد جدید ارزیابی کرد. 3- انتخابات میان دوره ای سال 2006 حتی اگر جنگ عراق اتفاق نمی افتاد، احتمال اینکه بوش بتواند به اکثریت خود در کنگره بیفزاید بسیار اندک بود. اما چگونه بوش با شکستی این چنین مواجه شد؟ بوش که به یکی از پرطرفدارترین روسای جمهور تاریخ آمریکا تبدیل شده بود، چگونه اکثریت 10درصدی خود را در مجلس سنا از دست داد؟ اینها سئوالاتی است که پاسخ به آنها چندان آسان نیست. شاید سادهترین پاسخ جنگ در عراق باشد. در علوم اجتماعی به ندرت اتفاق میافتد یک رویداد یا فرآیند تنها یک دلیل داشته باشد و شکست جمهوریخواهان در این انتخابات نیز از این قاعده مستثنا نیست. دربررسی انتخابات و رفتار انتخاباتی آمریکائیان، صاحبنظران معتقدند سرنوشت انتخابات در آمریکا را مسائل محلی و نه ملی و یا بینالمللی رقم میزنند. البته در زمان جنگ و یا بحران این ادعا دیگر درست نیست، لذا در انتخابات 2006 مسئله عراق بسیار پر اهمیت بود. در انتخابات اخیر با اتکا به نظرسنجیها می توان گفت که بین 65 تا 70 درصد رأی دهندگان مسئلة عراق را مهمترین عامل در رأی خود عنوان کردند. عملکرد آمریکا در عراق کاملاً شکست خورده ارزیابی می شود. بیش از60 درصد از مردم آمریکا سیاستهای این کشور را در عراق ناموفق ارزیابی می کنند. این رقم در پارهای از نظر سنجیها به 70 درصد نیز می رسد. لازم به یادآوری است که عملکرد آمریکا در جنگ ویتنام در اوج آشوبها و مخالفتها با آن به این اندازه نرسیده بود. این در حالیاست که آمار ماهانة تلفات در جنگ عراق هیچ گاه به متوسط یک هفته جنگ در ویتنام نیز نرسیده است. در جنگ ویتنام، ارتش ایالات متحده بر اساس قرعة نظام وظیفه شکل گرفته بود، در حال حاضر، ارتش این کشور فقط از سربازان داوطلب استفاده می کند که به طور طبیعی باید از حساسیت جنگ نزد عموم مردم بکاهد. با توجه به نکات فوق این میزان نارضایتی بیش از پیش پیچیده تر به نظر می آید. در این جنگ مردم آمریکا هر روز شاهد بمبگذاریها، تخریب و خشونت در عراق از طریق گیرنده های تلویزیون، اینترنت و غیره در عصر ارتباطات میباشند، لذا جنگ عراق با جنگ ویتنام از نظر پوشش خبری قابل قیاس نیست. در عصر ارتباطات، توان تحمل تلفات در کشورهایی که متصل به دنیای ارتباطات هستند به شدت کاهش یافته است. این امر در دهة 1990 برای سیاستمداران آمریکا آشکار شد و آن هنگامی بود که دولت کلینتون مجبور شد نیروهای خود را از سومالی خارج کند و هرگز اقدام به اعزام نیرو روآندا نکرد چراکه به خوبی میدانست، در عصر ارتباطات، آمریکاییان تحمل اندکی نسبت به از دست دادن هموطنان خود دارند. پس از وقایع یازده سپتامبر، چنین تصور می شد که آستانه تحمل آمریکائیان به علت حملهای که به کشورشان صورت گرفته افزایش یافته باشد، که البته تصوری درست بود و باعث پیروزیهای مکرر جمهوری خواهان شد. اما به نظر می رسد که با گذشت پنج سال پس از یازده سپتامبر 2001، آمریکاییان اینک کم کم خاطرة این حادثه را به فراموشی میسپرند و بار دیگر به کردار خود در دهة 1990روی آورده اند. فرآیند انتخابات در ایالات متحده طولانی و تقریباً پایان ناپذیر است. پایان یک انتخابات معمولاً شروع انتخابات بعدی است. در ابتدای هر دوره نامزدهای مختلف به جمع آوری کمکهای مالی برای انتخابات آتی روی میآورند. در انتخابات میان دوره ای معمولاً تبلیغات انتخاباتی از ماه آوریل سال انتخابات آغاز شده و در تابستان اوج میگیرد. توجه جدی مردم به انتخابات پس از تعطیلات روز کارگر که در هفتة اول سپتامبر است، شروع می شود. در انتخابات امسال نیز چنین روندی بر انتخابات حاکم بود. انعکاس تبعات منفی اشغال عراق توسط رسانهها، افکار عمومی را به جایگزینی جمهوری خواهان تا قبل از تعطیلات روز کارگر متمایل ساخته بود. اما در ماه سپتامبر افکار عمومی به طرف جمهوری خواهان تمایل نشان داد. در این ماه، جمهوریخواهان با استفاده از تبلیغات مخرب و منفی سعی در ضعیف نشان دادن دموکراتها در مسائل امنیتی داشتند که تا حدی نیز موفق بودند. البته باید تأکید کرد که جمهوری خواهان هرگز توان پیروزی در انتخابات مجلس نمایندگان را حتی در ماه سپتامبر از خود نشان ندادند، اما این امکان وجود داشت که اگر روند تبلیغی-خبری این ماه حفظ میشد، جمهوریخواهان بتوانند اکثریت خود را هر چند تقلیل یافته در مجلس سنا حفظ کنند. اما به گفته نیویورک تایمز دموکراتها توانستند از جنگ عراق به عنوان یک متحد استفاده کنند. در ماه اکتبر با شدت گرفتن درگیریها در عراق و بالا رفتن آمار تلفات آمریکایی روند اوضاع دوباره به نفع دموکراتها تغییر یافت. آمریکائیان که هر روزه از طریق رادیو و تلویزیون اخبار ناخوشایندی در مورد روند ادارة عراق توسط آمریکا و یا دولت دوست این کشور در عراق دریافت می کنند به تغییر نحوة ادارة جنگ تمایل بیشتری نشان میدهند. اگر بوش در ماه اکتبر دونالد رامسفلد را از کار بر کنار می کرد و اعلام می کرد میپذیرد روند ادارة عراق مثبت و بی دردسر نبوده و آمریکا گزینة مثبتی در حل مشکل عراق در حال حاضر ندارد، جمهوری خواهان چنین شکست سنگینی متحمل نمیشدند و به گفتة نیوتگینگریچ رئیس سابق جمهوریخواه مجلس نمایندگان در این صورت شاید اکثریت جمهوری خواهان در مجلس سنا حفظ می شد. درست است که مهمترین و تعیین کننده ترین مسئله در رأی مردم مسئلة عراق بود، اما مسائلی مانند رسوایی اخلاقی نمایندة جمهوری خواه فلوریدا در مجلس نمایندگان، جمهوریخواهان را دچار مشکل کرد. در اینجا باید به انتقادهای پیاپی برخی از جمهوریخواهان نیز که برای اولین بار در دوره زمامداری بوش صورت میگرفت، اشاره کرد. افراد با نفوذی مانند گینگریچ، دیک آرمی، رهبر سابق جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان، برینکلی، صاحبنظر سرشناس محافظه کار، جورج ول، صاحبنظر سرشناس محافظه کار شبکة ای.بی.سی و حتی یکی از نو محافظه کاران یعنی فرانسیس فوکویاما سیاستهای دولت بوش در عراق را زیر سؤال بردند. از اینرو، مسئله عراق، فساد و مسائل اخلاقی، اختلاف درونی در بین جمهوری خواهان و روند تاریخی کاهش حمایت مردم از رئیس جمهور وقت در انتخابات میان دورهای را میتوان از اصلی ترین علل شکست جمهوری خواهان دانست. جالب اینجاست که مردم آمریکا با وجود اینکه اقتصاد آمریکا با رشدی مناسب و با نرخ بیکاری 6/4 درصدی وضعیت مطلوبی دارد، از جمهوریخواهان احساس ناراضی میکنند. در این انتخابات، جمهوری خواهان 6 کرسی از 33 کرسی مجلس سنا، 29 کرسی در مجلس نمایندگان و 6 فرمانداری از 35 فرمانداری را از دست دادند. شکست حزب جمهوریخواه در ایالاتی که به طور سنتی حامی جمهوری خواهان و به اصطلاح قرمز (یعنی حامی بوش در دو انتخابات گذشته بوده است) به شمار میآمدهاند، مانند ویرجینیا و یا مونتانا بسیار تکان دهنده و تا حدودی غیر مترقبه بود که این خود ناشی از اوج نارضایتی مردم از عملکرد آمریکا در عراق است. 4- انتخابات آتی ریاست جموری و پیامدهای آن برای ایران تبیین کلیه پیامدهای احتمالی این انتخابات برای ایران کاری دشوار است. در این گزارش سعی خواهد شد که بر سه محور یعنی: انتخابات آیندة ریاست جمهوری، تغییرات احتمالی در دولت بوش و موضوع نفت تمرکز شود. البته به بحث هستهای به طور مجزا پرداخته خواهد شد. همانگونه که گفته شد فرآیند انتخابات در کشور ایالات متحده طولانی است به طوری که در سالهای اخیر، پایان انتخابات میان دوره ای به منزله شروع انتخابات ریاست جمهوری آینده بوده است. لذا گرچه بحث در مورد انتخابات آتی ریاست جمهوری زود هنگام به نظر میرسد، اما به لحاظ موقعیت خاص ایران در تقابل با ایالات متحده ضروری به نظر می رسد. در سالهای اخیر نامزدهای اصلی ریاست جمهوری در انتخابات میان دورهای مشخص شدهاند. موفقیت انتخاباتی در دورههای قبلی تقریباً لازمة حضور موفق در انتخابات ریاست جمهوری می باشد. در قرن بیستم میلادی فقط ژنرال آیزنهاور توانست بدون پیروزی در انتخابات برای کسب مسئولیتی پائینتر در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود. در انتخابات 2006، سنت فوق یعنی پیروزی در انتخابات برای تصدی مسئولیتی پائینتر پیش از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، تعدادی از نامزدهای شاخص را از گردونة رقابت حذف کرد. 4-1 - حذف نمایندگان اصلی بنیادگران مسیحی نمایندگان اصلی بنیادگرای مسیحی که یکی از چهار جناح اصلی حزب جمهوری خواه می باشند، در جریان این انتخابات عملاً از صحنه رقابت خارج شدند. در حال حاضر، محافظهکاران اقتصادی که اصلیترین و سنتی ترین جناح در حزب جمهوریخواه محسوب میشوند، خود را در رقابت با جناح اعتدال گرا که سالهاست به حاشیه رانده شده می بینند. نو محافظهکاران که به علت جنگ عراق به شدت تحت فشار قرار دارند، تا پایان دوره زمامداری بوش در دولت وی همچنان حامیانی خواهند داشت، اما به نظر میرسد که نتوانند به عنوان یک جناح موفق و با نفوذ برای درون حزب برای دورة بعدی ریاست جمهور مطرح باشند. نمایندگان احتمالی مسیحیان بنیادگرا مانند سناتور ریک سنتورم از پنسلوانیا و سناتور جورج آلن از ویرجینیا با شکست مواجه شدند و در نتیجه از صحنه رقابت در سال 2008حذف شدند. بیل فرست، رئیس جمهوری خواه سنا و سناتور فعلی از ایالت تنسی که به علت ضعیف بودن نمایش جمهوریخواهان در انتخابات اخیر از شانس کمتری برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آتی برخوردار است، گزینة بعدی مسیحیان بنیادگرا می باشد. بیل فرست در بعد فلسفی نزدیک ترین گزینة به کاخ سفید است، اما این نزدیکی فکری لزوماً به شکستن بی طرفی رسمی کاخ سفید نخواهد انجامید، مخصوصاً اگر فرست نتواند در مراحل اولیة انتخاباتی موفقیتهایی کسب کند. 4-2- جان مک کین: انتخاب نخست نومحافظه کاران نامزد پیشرو نومحافظهکاران جان مک کین، سناتور ایالت آریزونا است که متعلق به جناح سنتی حزب یعنی محافظه کاران اقتصادی میباشد. او در انتخابات سال 2000 نمایندة اکثریت در حزب یعنی جورج دبلیو بوش را به شدت به چالش کشید. در حزب جمهوری خواه، سنت نقش مهمی دارد؛ اگر فردی که در گذشته در انتخابات درون حزبی حائز رتبه دوم شده باشد و از گزینة اول حمایت کرده و منتظر نوبت بماند، معمولاَ نمایندة حزب در انتخابات بعدی خواهد شد. رونالد ریگان در رقابت نزدیکی در انتخابات سال 1974 به رئیس جمهور وقت جرالد فورد باخت، اما چهار سال بعد نامزدی حزب در انتخابات ریاست جمهوری را کسب کرد. در همان انتخابات سال 1980 جورج بوش اول، دوم شد ودر نتیجه هشت سال بعد نمایندة حزبش در انتخابات ریاست جمهوری شد. رابرت دال نیز در سال 1988 رتبه دوم را کسب کرد و در سال 1996نمایندة حزب خود برای ریاست جمهوری شد. این امر ممکن است در مورد مک کین نیز مصداق پیدا کند، با این حال، باید به این نکته اشاره کرد که کاخ سفید بر خلاف تصور بسیاری، مخالف گزینة مک کین نیست، چراکه از نظر سیاستهای آمریکا در عراق و در تقابل با ایران و کرة شمالی اتفاقنظر قابل توجهی بین مک کین و کاخ سفید وجود دارد. نومحافظه کاران نیز به مک کین به عنوان بهترین انتخاب در بین گزینههای سال 2008 نگاه خواهند کرد. مشکل اصلی مک کین عدم حمایت مسیحیان بنیادگرا از او می باشد. در طول انتخابات سال 2000 مک کین دائماً از نفوذ بیش از حد این گروه انتقاد میکرد و سران این جناح یعنی پت رابرتسون و جری فارول را «نماد واپسگرایی و عدم تحمل دیگران» میدانست. در سالهای اخیر، مک کین که شرکت خود در انتخابات سال 2008 را محتمل می دید، سعی در بهبود روابط خود با مسیحیان بنیادگرا کرد. از جملة فعالیتهای اخیر مک کین می توان از سخنرانی او در مدرسة مسیحیان بنیادگرا و تلاش وی برای بهبود روابط خود با فارول سخن گفت. رابرتسون بنیان گذار «ائتلاف مسیحیان» که بزرگترین و مؤثرترین گروة مسیحی در حزب جمهوری خواه است، به شدت با مک کین مخالف است و به طور کلی می توان گفت که شکاف بین مک کین و مسیحیان بنیادگرا همچنان وسیع است. 4-3- اعتدال گرایان گروه بعدی نامزدها به اصطلاح اعتدال گرایان می باشد. آنها پس از جنگ جهانی دوم و مخصوصاً با روی کار آمدن آیزنهاور تا پایان زمامداری فورد بر حزب جمهوری خواه مسلط بودند و با روی کارآمدن ریگان و مسیحیان بنیادگرا و اتحادشان با محافظه کاران اقتصادی به حاشیه رانده شدند. افرادی مثل بوش اول یا دال مجبور به تغییر موضع شدند، تا بتوانند مورد حمایت ائتلاف حاکم در حزب قرار گیرند. این اعتدال گرایان عموماً در ایالات شمالی قرار دارند و با تغییر مرکز جغرافیایی این حزب به جنوب از اواخر دهة 1970، تعداد و قدرتشان به مرور کاهش یافته است. نمایندگان اعتدالگرا در انتخابات آتی رودلف جولیانی، شهردار سابق نیویورک و مت رامنی، فرماندار فعلی ماساچوست هستند. جولیانی به واسطة رهبری قابل تحسین نیویورک در سال 2001 در پی وقایع یازده سپتامبر به محبوبیتی کم نظیر دست یافت. او هنوز نیز محبوبیت زیادی دارد. او حتی در پاره ای از نظر سنجیها گوی سبقت را از جان مک کین ربوده است. مشکل جولیانی این است که اعتقاداتش او را از نظر فلسفی مخصوصاً در مورد مسائل اخلاقی به دموکراتها نزدیکتر می کند. او معتقد به حق سقط جنین برای مادران و حقوق کامل شهروندی برای همجنس بازان است بسیار دشوار به نظر می رسد که او بتواند در جنوب که مرکز جغرافیایی جمهوری خواهان است رأی بیاورد و یا بتواند با مسیحیان بنیادگرا به توافق برسد. دو جناح دیگر این حزب با او مشکل خاصی ندارند؛ شایان ذکر است که به علت امنیت محور بودن افکار وی و حمایت بی چون و چرای او از اسرائیل شاید جولیانی دومین گزینة محبوب نو محافظه کاران باشد. در مورد رامنی نیز باید گفت که در سال 2006 با توجه به اینکه او فرماندار ایالتی است که در آن در ازای هر جمهوری خواه سه دموکرات وجود دارد، شانس زیادی برای پیروزی ندارد. البته صحبت از نامزدی افراد دیگری نیز هست که محدودیت این گزارش مانع از مطرح کردن آنها می شود. 4-4- دموکراتها حزب دموکرات را می توان به دو جناح میانهرو و چپ تقسیم کرد. هیلاری کلینتون نمایندة جناح میانهرو و بقیه نمایندة جناح چپ هستند. جناح میانهرو در مسائل امنیتی و تقابل با ایران تندتر از جناح چپ است. جان ادواردز در انتخابات 2004 معاون کری بود، وی بر روی کاغذ به نظر از شانس اندکی برخوردار است. سناتور اوبما که سیاه پوست و کم تجربه است محبوبیت زیادی دارد، اما با توجه به بیتجربگیاش در امور سیاسی، بعید به نظر می رسد بتواند نامزدی حزب دموکرات را کسب کند. مطرحترین گزینه در جناح چپ جان کری است. 5- پیامدهای احتمالی در دولت بوش دردست گرفتن کنگره قطعاً دموکراتها را بر آن خواهد داشت که با افزایش نظارت بر دولت، به تضعیف دولت در دو سال باقی مانده بپردازند. بوش نیز با برکناری رامسفلد و جایگزینی گیتس سعی کرد انعطاف خود را در همکاری با دموکراتها نشان دهد. در خصوص سوابق «رابرت گیتس» میتوان گفت، وی 27 سال به طور حرفهای مسئولیتهای اطلاعاتی برعهده داشته است و از سال 1966 به عنوان کارشناس در سیا مشغول به خدمت بوده است و از سال 1991 تا 1993 ریاست این سازمان را بر عهده داشته است. وی در شورای روابط خارجی عضو گروههای مطالعاتی ایران و عراق است. گیتس به ویژه با جیمز بیکر روابط نزدیکی دارد و پیشبینی میشود طرح وی بتواند تغییراتی را در سیاستهای آمریکا در این منطقه ایجاد کند. بیکر میانهرو به حساب میآید و با دیک چینی همفکری ندارد. شورای روابط خارجی در سال 2004 گزارشهایی در مورد ایران با عنوان «زمانی برای رهیافت جدید» منتشر کرد. موسسة «خاور نزدیک» واشنگتن برای بیان دیدگاههای گیتس در مورد ایران به مواردی از این گزارش اشاره کرده است: فقدان تعاملات پایدار با ایران به منافع آمریکا در منطقه و دنیا ضربه میزند. مذاکره مستقیم با تهران در خصوص موضوعات مورد توجه طرفین باید دنبال شود. اما باید دید که آیا تغییر رامسفلد با تغییر رویه همراه خواهد بود؟ وزیر دفاع آمریکا یعنی رابرت مک نامارا در اوج جنگ ویتنام در سال 1967 برکنار شد، اما تغییری ماهوی در اقداماتهای آمریکا در ویتنام صورت نگرفت. فراموش نکنیم که چینی قبل از به قدرت رسیدن هنگامیکه مدیر عامل شرکت هالیبرتن بود خواستار پایان تحریمها علیه ایران شده بود. اما پس از رسیدن به قدرت تغییر رو به داد. پافشاری بوش بر تأیید جان بولتون به عنوان سفیر آمریکا در سازمان ملل نمیتواند در جهت تغییر سیاستهای کاخ سفید ارزیابی شود. باید دید که آیا بوش در دو سال پایانی به نومحافظه کاران و چینی نزدیکتر خواهد بود و یا به بیکر و میانهروها؟ نکتة آخر اینکه بوش با دموکراتها بر سر تلاش برای جایگزینی نفت با سوختهای دیگر اتفاق نظر دارند؛ امری که با توجه به اتکای ایران بر درآمدهای نفتی عواقب ناخوشایندی برای این کشور در دراز مدت خواهد داشت. در مورد انتخابات آمریکا و تأثیر آن بر پرونده هستهای لازم به ذکر است که در مورد تحریم ایران، اجماع کامل بین تمامی جناحهای دو حزب وجود دارد. برخی از اعضای کنگره از جناح میانهرو دموکرات در شرایطی حتی از گزینة بمباران مراکز نظامی ایران سخن گفتهاند، چراکه لابی صیهونیستی به دموکراتها حتی نزدیک تر از جمهوریخواهان است. انتخابات اخیر و شکست جمهوری خواهان ممکن است بوش را که در دو سال آخر حکومت خود مانند سایر رؤسای جمهور سابق بیشتر از هر چیز به جایگاه خود در تاریخ خواهد اندیشید، وادار به نرمش در مقابل برخی از سیاستهای خود در این منطقه کند که در این صورت ایران نیز میتواند از این فرصت بهرهبرداری مناسب کند.
|