اردن و عراق؛ از همکاري تا بحران

Print E-mail
اسکات لسنسکی، ترجمه: جواد حیران نیا
22 خرداد 1387

چکيده

اردن که براي سال‌ها با معماهاي عراقي تهاجمي روبه‌رو بوده است، اکنون مانند ساير همسايگان عراق با چالش‌هاي متعدد ناشي از عراقي ضعيف مواجه است. اين پادشاهي که براي سال‌ها با استراتژي‌هاي امريکا در منطقه همراهي کرده است، با اشغال عراق از سوي امريکا، به امنيت کمتري دست يافته است. رهبران اردن نگران آن هستند که عراق به بهشت امني براي تروريست‌ها تبديل شود و اين نگراني با بمب‌گذاري‌هاي انتحاري در نوامبر 2005، در امان تشديد شد.

اردن و عراق در دوره صدام روابط مستحکمي داشته‌اند و در دوره پس از صدام نيز به‌رغم برخي چالش‌ها، اردن حضور ديپلماتيک قوي در بغداد داشته و در اقدامات ثبات‌سازي و بازسازي عراق نقش مثبتي ايفا کرده است. تأثيرات اقتصادي بحران عراق بر اردن و به‌ويژه مسئله انرژي و در مجموع آسيب‌پذيري‌هاي اقتصادي در کنار موضوع امنيت، از متغيرهاي عمده درخصوص رويکرد اردن به عراق است. علاوه بر موارد فوق، تداوم روابط مستحکم اردن با ايالات متحده در دوره پس از صدام و همچنين تأثيرگذاري ناشي از حضور فلسطيني‌ها در اردن، از مسائل قابل توجه ديگر در بررسي روابط اردن و عراق پس از صدام مي‌باشد.

کليدواژه‌ها: اردن، عراق پس از صدام، امريکا، تروريسم.

مقدمه

اردن تنها همسايه عراق محسوب مي‌شود که روابط نزديکي با اين کشور و ايالات متحده امريکا پيش از حمله امريکا به عراق در سال ۲۰۰۳ داشته است. اين کشور پس از حمله امريکا به عراق در سال ۲۰۰۳، با تهديداتي مواجه است که محيط امنيت ملي‌اش را تهديد مي‌کند. به اين تهديدات از يک طرف وفاداري و پايبندي به ايالات متحده و از سوي ديگر مناسبات نه چندان مطلوب اردن با مقامات جديد عراق، دامن مي‌زند. در مجموع نقش اردن در عراق پس از جنگ را مي‌توان اندک اما مثبت ارزيابي کرد.

اردن در جنگ خليج‌فارس ۹۱-۱۹۹۰، از امريکا حمايت نکرد. اما اين کشور با درس از گذشته حمايت خود را از امريکا درخصوص مسئله عراق نشان داده و همين موضوع به تحکيم روابط دوجانبه امريکا و اردن کمک کرده است. جالب اين است که حمايت اردن از دولت امريکا درخصوص مسئله عراق در حالي است که افکار عمومي اردن با حمايت اين کشور از حمله امريکا به عراق، مخالف است.

وجود عراقي باثبات، آزاد و يکپارچه که با همسايگان خود در صلح و همزيستي مسالمت‌آميز به سر مي‌برد؛ کشوري که در آن گروه‌هاي تروريستي فعاليت نمي‌کنند؛ کشوري با اقتصاد آزاد و حاکميت قانون در آن و کشوري که از تمام اقليت‌هاي داخلي حمايت مي‌کند، در اظهارات مقامات اردني، مدنظر بوده است. همکاري و تشريک مساعي امريکا و اردن در عراق، در صورت مديريت اين کشور، هزينه زيادي ناشي از بي‌ثباتي در عراق پرداخته است و بي‌ثباتي در عراق سبب بي‌ثباتي در اردن نيز شده است.

«طاهر مسير»، نخست‌وزير پيشين اردن، بعد از بمب‌گذاري انجام شده در امان اظهار داشت که: «عراق منبع تروريسم نبوده است [قبل از حمله امريکا به اين کشور]. اما اکنون به اين منبع تبديل شده است».علاوه بر اين، تهديد ناشي از افزايش خشونت‌ها و تروريسم به آسيب‌پذيري‌هاي جديد اقتصادي که حمله امريکا به عراق براي اردن به بار آورده بود، افزوده است.

اردن و امريکا در عراق، به‌رغم تنش‌هاي موجود بين اردن و رهبران جديد عراقي، همکاري داشته‌اند. به طور کلي حوزه‌هايي که در آن واگرايي و تنش بين امان و واشنگتن وجود دارد، مسئله فلسطين، در حاشيه قرار گرفتن سني‌ها در عراق، نقش ايران و تفوق شيعيان در ساختار سياسي عراق، امنيت انرژي و بدهي‌هاي عراق مربوط به زمان صدام مي‌باشد. اين اختلافات به صورت علني توسط مقامات اردني انعکاس يافته است. اما پس از تشکيل دولت دائمي در عراق از شدت انعکاس آن کاسته شده است. نگراني ديگر اردن مربوط به آينده حضور امريکا در منطقه و به‌ويژه در عراق مي‌باشد. اردن از خروج فوري امريکا از عراق که به‌زعم اردن منجر به گرفتار شدن اين کشور در بين خشونت‌هاي ناشي از بي‌ثباتي در عراق و خشونت‌هاي ناشي از مناقشه اسرائيل ـ فلسطين مي‌گردد، بيمناک است.

اگرچه دو کشور در خصوص مسائل امنيتي، به يکديگر وابستگي دارند، اما زمينه واگرايي بين اردن و عراق وجود دارد. رهبران شيعي عراق، اردن را متهم به کوتاهي و سهل‌انگاري در برابر شورشيان مي‌کنند. اين در حالي است که اردن ضمن رد اين اتهامات، خود از صدور تروريسم و بي‌ثباتي از جانب عراق بيم دارد و آن را اعلام نيز مي‌نمايد.

بحران در عراق، سبب افزايش «شکاف اعتباري» بين عموم مردم و رهبران حکومتي در اردن مي‌شود. حمايت اردني‌ها در بين ملت‌هاي عربي ـ اسلامي از امريکا و سياست‌هايش در پايين‌ترين سطح قرار دارد. به‌عنوان مثال ۹ درصد اردني‌ها معتقد بودند که حمله امريکا به عراق موجه بوده است. اکثر قريب به اتفاق اردني‌ها يعني حدود ۷۰ درصد آنها معتقدند که حملات انتحاري عليه اهداف امريکايي در عراق‌، موجه است.

اردن به لحاظ جمعيت، توانايي‌هاي نظامي و قدرت اقتصادي در جايگاهي نيست که بتواند در عراق نقش محوري و اساسي ايفا کند. از اين‌رو بعيد است که اردن بتواند نقش مهمي را در آينده عراق، ايفا کند. اين در حالي است که حمايت سياسي اين کشور از امريکا حائز اهميت مي‌باشد. به‌ويژه اين حمايت زماني اهميت بيشتري پيدا مي‌کند که نفوذ امريکا در منطقه رو به فرسايش برود. اردن يکي از مهم‌ترين شرکاي امريکا در مبارزه عليه تروريسم و فرآيند صلح اعراب ـ فلسطين مي‌باشد. علاوه بر اين، همکاري نظامي و اطلاعاتي ـ جاسوسي اردن براي امريکا در منطقه مهم است.

مسائل مطرح در مناسبات دو کشور

به طور کلي مي‌توان علائق اردن در عراق را ناشي از دو نگراني عمده دانست:

الف) آسيب‌پذيري‌هاي امنيتي و اقتصادي

ب) موازنه شکننده و سست بين گروه‌هاي سياسي داخلي اردن.

در هر دو زمينه حضور و دخالت‌هاي امريکا در عراق باعث بدتر شدن اوضاع در اردن شده است.

اردن به لحاظ اقتصادي، سياسي و امنيتي درخصوص حوادثي که در عراق رخ مي‌دهد و اوضاع اين کشور را بدتر مي‌کند، آسيب‌پذير مي‌باشد. در اکثر موارد، آينده اردن به آينده عراق پيوند خورده است. وجود عراقي متحد و يکپارچه با يک حکومت مرکزي متمرکز و کارآمد که در آن هيچ قوم و طايفه‌اي در حاشيه نباشد به‌ويژه اعراب سني، تأمين‌کننده منافع اردن در بسياري از موارد و زمينه‌ها مي‌باشد. اردن از تجزيه‌طلبي و ظهور خودمختاري در عراق بيم دارد. چراکه اردن معتقد است درصورت تجزيه عراق، اين کشور کنترل مناسبي بر مرزهايش با اردن نخواهد داشت.

بمب‌گذاري‌هاي صورت گرفته در نوامبر ۲۰۰۵ ميلادي در امان و حمله موشکي به کشتي امريکايي در عقبه، از ديد اردن، افزايش ضريب نفوذ تروريسم و تسري خشونت از عراق به اين کشور قلمداد مي‌شود.

به‌رغم کشته شدن ابومصعب زرقاوي در ژوئن ۲۰۰۶ ميلادي که مسئول بسياري از اقدامات تروريستي عليه اردن بود، تا زماني که اشغالگران و حکومت عراق قادر به کنترل مؤثر بر داخل کشور و مرزها نباشند، بعيد است که تهديد تسري تروريسم و خشونت از بين برود. ترس و نگراني اردن در اين زمينه، نگراني امريکا نيز مي‌باشد. قتل ديپلمات امريکايي، «لورنس فولي» در سال ۲۰۰۲ ميلادي در امان، نشان از تهديد تروريسم براي دو کشور مذکور مي‌باشد. برخلاف برخي از همسايگان عراق، مسئله ارضي و سرزميني لاينحل ـ چه در گذشته و چه حال ـ بين اردن و عراق وجود ندارد. اردن از آينده سني‌ها در عراق نگران است. اردن به کرات و آشکارا از ايالات متحده خواسته تا گام‌هايي را جهت اطمينان‌بخشي به سني‌ها در عراق مبني بر اينکه مورد تهديد نخواهند بود، بردارد. اردن از به حاشيه رانده شدن سني‌ها در ساختار سياسي عراق نگران است. اين کشور از تحريم انتخابات توسط سني‌ها در انتخابات ژانويه ۲۰۰۵ ميلادي عراق حمايت نکرد. براي اردن دموکراسي و يکپارچگي عراق در صورتي تأمين کننده منافع همه‌جانبه اردن خواهد بود که سني‌ها هم بتوانند در ساختار سياسي اين کشور نقش قابل توجهي داشته باشند. وزير خارجه پيشين اردن «مروان معاشر» در سخنراني‌اي که در مؤسسه بروکينگز در سال ۲۰۰۴ ميلادي داشته مي‌گويد: «حفظ يکپارچگي و ثبات [عراق]، وظيفه تمام همسايگان عراق است... دموکراسي نمي‌تواند به تنهايي ثبات را در عراق به همراه آورد مگر اينکه دموکراسي توأم با احترام به حقوق اقليت‌ها در اين کشور باشد».

اردن از بي‌ثباتي و وجود خشونت در شرق کشورش نگراني دارد. اين موضوع مهم در اظهارات مقامات اردني مشهود است. به‌عنوان مثال ملک عبدالله در اواسط سال ۲۰۰۴ ميلادي اظهار داشت: «عراق بعد از صدام را بايد فردي قوي اداره کند. من مي‌خواهم بگويم که فرد بعد از صدام از داخل عراق خواهد بود، شخصي که خيلي قوي است و سابقه نظامي دارد و محکم و قاطع است». هرچند اين اظهارات عبدالله بعد از انتخابات پارلماني عراق در سال ۲۰۰۵، جنبه عمومي به خود نگرفته است اما بدتر شدن اوضاع در عراق و افزايش خشونت‌ها، افکار عمومي اردن را به ديدگاه‌هاي اينچنيني عبدالله نزديک مي‌کند.

نفوذ ايران در عراق يکي از اصلي‌ترين و مهم‌ترين نگراني‌هاي اردن در عراق به شمار مي‌آيد. اين نگراني چه در سطح مقامات دولتي اردن و چه در سطح منتقدان دولت اردن، مشترک است. ريشه اين نگراني‌ها به سطح وسيع‌تر اين نگراني‌ها در منطقه در تقسيم منطقه به ايراني ـ عرب و شيعي ـ سني برمي‌گردد. از ديد اردن، ايران کشوري اسلامي، غيرعرب، شيعي با پيشينه صدور انقلاب اسلامي و معتقد به اسلام سياسي، حامي گروه‌هاي فلسطيني از جمله حماس ـ که چالشي براي صلح اردن با اسرائيل قلمداد مي‌شود، نگراني‌هاي اين کشور را تداوم مي‌بخشد. اين نگراني از ايران سبب شده تا ملک عبدالله به کرات نگراني خود را از ظهور هلال شيعي جديد که مي‌تواند سبب بي‌ثباتي و تغيير موازنه قوا در منطقه گردد، اعلام کند. تأکيد وي بر هلال شيعي را مي‌توان تلاش وي در همراه کردن ساير کشورهاي منطقه در خصوص تهديد ايران به حساب آورد. به‌عنوان مثال، ملک عبدالله معتقد است که حتي عربستان سعودي هم از درگيري احتمالي شيعه ـ سني در خارج مرزهاي عراق، مصون نخواهد ماند.

نگراني اردن درخصوص ثبات عراق تنها ناشي از نگراني اين کشور در خصوص امنيت ملي‌اش نمي‌باشد بلکه اين نگراني را بايد در ايستارهاي داخلي اين کشور جست‌وجو کرد. نگراني دائمي اردن از بي‌ثباتي و اغتشاش در مرزهايش با عراق سبب مي‌شود که اردن از اتخاذ هر موضعي درخصوص مسائل عراق که امکان بر هم زدن موازنه شکننده سياسي ـ اجتماعي گروه‌هاي داخلي اين کشور را دارد، پرهيز کند. اردن به خاطر داشتن جمعيت زياد فلسطيني ساکن در آن (تعداد آنها براساس برخي تخمين‌هاي مستقل از ۵۰ تا ۷۰ درصد جمعيت اردن برآورد شده است)، و احساسات ضدامريکايي شديدي که بين مردم اين کشور خصوصاً فلسطينيان ساکن در آن وجود دارد، خود را مواجه با گروه کثيري از مردم مي‌بيند که مخالف حمله امريکا به عراق و سرنگوني صدام و خواهان شکست امريکا در عراق هستند. مسئله فلسطينيان ساکن در اردن ـ ساکنان شرقي رود اردن و ساير شهرهاي اردن ـ از جهات گوناگون از مسئله عراق براي اردن نگران‌کننده‌تر مي‌باشد. اين ادعا را مي‌توان در مورد اسلام‌گرايان اردن نيز ابراز داشت. به‌عنوان مثال پيروزي حماس در انتخابات فلسطين در سال ۲۰۰۶، در مقايسه با تحولات عراق، بيشتر اردن را تحت تأثير خود قرار داده است. از منظر امنيتي، اردن معتقد است که سلفي‌گري راديکال به شيوه زرقاوي که از عراق صادر مي‌شود سبب نگراني اين کشور است. از طرف ديگر و از منظر سياسي، حماس چالش جدي‌تري را متوجه اردن کرده است زيراکه حماس براي صلح اردن با اسرائيل از يک طرف و موازنه نيروهاي سکولار و مذهبي داخل اردن چالشي را ايجاد کرده است.

اردن براي پاسخگويي و مقابله با ناآرامي‌ها و مخالفت‌ها نسبت به سياست‌هاي داخلي و خارجي صورت گرفته توسط اين کشور، اقدامات کنترلي شديدي را در پيش گرفته است. متعاقب اعتراضات عمومي در مارس سال ۲۰۰۳ ميلادي، حکومت اکثر تظاهرات و راهپيمايي‌ها را ممنوع اعلام کرد. همچنين اين کشور محدوديت‌هايي را براي رسانه‌هاي عمومي وضع کرد و آنها را تحت فشار قرار داد تا فعاليت‌ها و اقدامات نظاميان امريکايي در اردن را گزارش نکند. در سپتامبر سال ۲۰۰۴ ميلادي، دولت به شدت با جبهه عمل اسلامي که بزرگ‌ترين حزب اسلامي پارلمان است، برخورد کرد و تعدادي از رهبران برجسته آن را دستگير کرد. تنش دولت با IAF به دنبال بازديد وابستگان زرقاوي از اردن و خطاب زرقاي به‌عنوان شهيد از سوي برخي اعضاي پارلماني IAF در اوت ۲۰۰۶، شديدتر شد. به دنبال اين اقدام دولت اين افراد را زنداني کرد و IAF هم تهديد کرد در صورت عدم عفو اين افراد، جلسه‌هاي پارلمان را تحريم مي‌کند.

به طور کلي پس از سال ۲۰۰۳ ميلادي، دولت تلاش کرده با تغيير قانون و اعمال محدوديت براي گروه‌هاي سياسي، توانايي گروه‌هايي چون IAF را محدود سازد و ديدگاه‌هاي سياسي آنها را محدود کند. اين گروه‌ها، سرچشمه و منبع اصلي احساسات ضدامريکايي و مخالف عادي‌سازي روابط با اسرائيل تلقي مي‌شوند. اين خط مشي جديد دولت در تغيير قانون و اعمال محدوديت‌ها، نه تنها مخالفت گروه‌هاي داخلي را به همراه داشته بلکه از سوي نهادهاي بين‌المللي ازجمله سازمان ديده‌بان حقوق بشر نيز محکوم گرديده است. رهبر حزب اسلامي عمل (IAF)، «حمزه منصور» اين اقدام دولت را در راستاي ايجاد جو وحشت و ترور عليه گروه‌هاي مخالف دولت مي‌داند.

اگرچه اردن از مخالفت افکار عمومي مردم نسبت به اقدامات امريکا در عراق آگاه است اما مقامات اين کشور معتقدند که حاضر به پرداختن هزينه افزايش شکاف اعتباري ناشي از اتحاد با امريکا به منظور حفظ منافع بلندمدت اردن هستند. درحالي‌که حاميان اصلاحات سياسي در اردن افزايش مي‌يابند، ملک عبدالله نيز سعي در تقويت اقتدار و قدرت خود دارد. پيشنهاد کردن ژنرال «معروف بخيت»، سفير سابق اردن در اسرائيل، براي احراز پست نخست‌وزيري از سوي ملک عبدالله، توجه وي به اين گرايش را آشکار مي‌سازد.

اردن، کشوري عربي با حکومتي سني است. چيزي که بين حکومت و مردم مشترک است، «اتحاد و وحدت سني» است. اين مسئله باعث مي‌شود که اردن نسبت به ارعاب سني در عراق، احساس همبستگي و پيوستگي زيادي مي‌کند. در زمان زمامداري سني‌ها در عراق (زمان صدام)، سني‌هاي عراق با اردن ارتباطات گسترده‌اي داشتند. به طور کلي اردن سعي دارد که از فاکتور سني‌ها جهت اتکاء در امور داخلي و فائق آمدن بر مشکلات داخلي و تقويت و بهبود جايگاه خود در جهان عرب استفاده کند.

اقتصاد و انرژي

مسئله انرژي و تأمين امنيت آن از نگراني‌هاي اصلي اردن مي‌باشد. افزايش قيمت انرژي در سال ۲۰۰۵ ميلادي، که نتيجه مستقيم جنگ در عراق بود، علت اصلي نارضايتي مردم از دولت «عدنان بدران» مي‌باشد. از آنجا که اردن براي جايگزيني انرژي و تضمين آن، نتوانسته اقدامي صورت دهد، افزايش قيمت سوخت و مسئله تأمين انرژي مي‌تواند نقش‌آفريني اين کشور را در بلندمدت، به‌عنوان مسيري براي ترانزيت کالا براي عراق، تحت تأثير قرار دهد. از طرف ديگر، تضعيف اقتصاد اردن در نتيجه اين فعل و انفعالات، سبب مي‌شود نارضايتي در داخل مانند شورش‌هاي صورت گرفته در سال‌هاي ۱۹۸۹ و ۱۹۹۶ ميلادي افزايش يابد. عراق نه‌تنها بزرگ‌ترين بازيگر در اقتصاد اردن بود، بلکه صدام تنها تضمين کننده نيازهاي انرژي اردن به قيمتي زير قيمت بازار بود. در اواخر دهه ۱۹۹۰ ميلادي، نفت مهم‌ترين کالا در تجارت اردن با عراق به حساب مي‌آمد. بعد از اعلام برنامه «نفت در برابر غذا»ي سازمان ملل متحد، عراق نفت خود را به زير قيمت بازار به اردن مي‌فروخت. به‌عنوان مثال در سال ۲۰۰۰، که قيمت هر بشکه نفت ۳۰ دلار بود، اردن نفت عراق را به قيمت ۹/۵ دلار خريداري مي‌کرد. همچنين شرکت‌هاي اردني، به‌واسطه برنامه سازمان ملل قراردادهاي ترجيحي با عراق منعقد کردند.

بعد از سقوط صدام، اردن نياز نفتي‌اش را از کشورهاي عربستان سعودي، کويت و امارات متحده عربي تأمين کرده است. در سال ۲۰۰۴ ميلادي، عربستان سعودي به‌عنوان اصلي‌ترين تأمين‌کننده نفت اردن مطرح بوده است. اين کشور در طول سال ۲۰۰۴ ميلادي روزانه ۵۰ هزار بشکه نفت به‌عنوان هديه به اين کشور داده است. اما به نظر مي‌رسد سخاوت و بخشش کشورهاي خليج‌فارس کاهش يافته است و چشم‌انداز اعطاي نفت ارزان قيمت به اردن رو به پايان است.

آينده تأمين انرژي از موضوعات مورد بحث ميان صاحب‌نظران و مقامات اردني مي‌باشد. برخي از صاحب‌نظران اردني معتقدند که بذل و بخشش انرژي صورت گرفته در زمان صدام، موضوعي مربوط به گذشته بوده و دولت نبايستي انتظار داشته باشد که دولت آتي عراق نيز چنين اقداماتي را تکرار کند. همچنين انتظار تداوم عرضه نفت ارزان قيمت از سوي کشورهاي حاشيه خليج‌فارس به اردن، واقع‌بينانه و عقلاني نيست. «معاثر» درخصوص مطلوب بودن نرخ رشد اقتصادي که حاصل عرضه نفت ارزان ‌قيمت به اين کشور مي‌باشد را وضعيتي پايدار نمي‌داند. وي معتقد است که بايد به سويي حرکت کنيم که بتوانيم اين مهم [تداوم بهبود رشد اقتصادي] را براساس داشته‌ها و توانايي‌هاي خودمان محقق سازيم.

به‌زعم ديدگاه‌هاي مطرح شده، برخي کارشناسان و صاحب‌نظران معتقدند که مناسبات مربوط به دوران صدام ـ البته نه به آن صورت ـ اما تکرار‌پذير خواهد بود. آنان به ديدار نخست‌وزير، «معروف بخيت» از عراق در اوت سال ۲۰۰۶ ميلادي اشاره مي‌کنند که به موجب آن اردن، تعهد عراق را نسبت به عرضه روزانه ۱۰ هزار بشکه نفت با قيمت تخفيفي (هرچند اندک) را کسب کرد.

در حال حاضر نگراني فوري اردن درخصوص وضعيت اقتصادي کشورش از بين رفته است. سه سال اول پس از جنگ عراق (۲۰۰۳)، اردن رشد اقتصادي خوبي داشته است. روابط تجاري اردن با عراق در سطح خوبي باقي مانده و تجار عراقي به سوي سرمايه‌گذاري بيشتر در اردن جلب مي‌شوند. تسهيل قوانين مربوط به مبادلات مالي سبب شده تا دارايي‌هاي عراقي به سوي بانک‌هاي اردني سوق يابند که اين مسئله رشد بخش بانکي اردن را به همراه داشته است.

روابط تجاري اردن با امريکا، وابستگي اقتصادي اردن به عراق را تا حدودي کاهش داده است. تنها چند سال بعد از انعقاد پيمان تجارت آزاد امريکا ـ اردن در سال ۲۰۰۱، صادرات اردن به امريکا در حال حاضر بالغ بر يک ميليارد دلار در سال مي‌باشد که اين رقم پنج برابر نسبت به دهه گذشته رشد داشته است. با وجود ارقام و اعداد مطلوب مربوط به اقتصاد (بعد از سقوط صدام) نگراني اردن درخصوص ايجاد بازار کار همچنان به قوت خود باقي است. چراکه نزديک به نيمي از جمعيت اين کشور را افراد زير ۱۵ سال تشکيل مي‌دهد که ايجاد اشتغال براي آنها، مستلزم رشد اقتصادي بيشتر مي‌باشد.

منافع اردن در عراق

منافع اردن در عراق در بيشتر حوزه‌ها و زمينه‌ها با گذشت زمان، تغيير نکرده است. حتي بعد از عمليات آزادسازي عراق نيز اين موضوع مصداق دارد. در بسياري از مسائل موجود در منطقه اردن به حمايت قدرت‌هاي بزرگ نياز دارد.

در مورد مسائلي از جمله نگراني درخصوص سياست‌هاي اسلامي، بي‌ثباتي در وضعيت انرژي، مسئله فلسطين و ضعف ساختاري اقتصاد اردن و موضوع ثبات و امنيت در مرزهاي اين کشور با عراق و ثبات در داخل اين کشور، نياز اردن به حمايت قدرت‌هاي بزرگ به‌ويژه امريکا مشهود است. به طوري‌که اردن به داشتن روابط استراتژيک با امريکا، کماکان وابسته است.

در دو حوزه تروريسم و خط مشي اتخاذي نسبت به سني‌ها، منافع اردن در مقايسه با گذشته بيشتر از جانب بي‌ثباتي در عراق تهديد مي‌شود. اردن معتقد است که حمله امريکا به عراق مضحک‌ترين حمله امريکا مي‌باشد، زيرا سقوط صدام حسين سبب شده که دولتي در عراق زمام امور را دست بگيرد که متحد نزديک امريکا، اردن، را با تهديدات جدي مواجه ساخته است. اگر در گذشته بين مقامات اردني و عراقي در مورد مسائلي چون حمايت از نوسازي و سکولاريسم و ضديت با ايران، اشتراک نظر وجود داشت، اکنون واگرايي در اين خصوص را شاهديم. اگرچه عراق، کشوري با هويت عربي است اما موازنه اقوام در عراق به نفع شيعيان مي‌باشد و توجه به دموکراسي در عراق نه‌تنها به حضور شيعيان در ساختار سياسي قوت مي‌دهد بلکه سبب مي‌شود که فشارها بر اردن درخصوص دست کشيدن از اعمال کنترل بر گروه‌هاي سياسي داخلي بيشتر شود.

مسئله دموکراسي در اردن، از نگراني‌هاي بلندمدت اين کشور محسوب مي‌شود. در کوتاه‌مدت و با وجود بمب‌گذاري‌هاي صورت گرفته نظير آنچه در نوامبر سال ۲۰۰۵ ميلادي اتفاق افتاد و تداوم تهديد تروريسم و تأکيد مقامات اردني درخصوص اختلافات شيعي ـ سني و خطر آ‌ن براي کشورهايي نظير اردن، توجه به موضوع ثبات در مقايسه با دموکراسي، در بين مردم و دولت افزون‌تر است.

اهداف سياست خارجي: محدوديت‌ها

اقدامات امريکا در عراق، تأثيراتي بر ساير حوزه‌هاي سياست خارجي اردن داشته است. مهم‌ترين موضوع سياست خارجي اردن که تحت تأثير قرار گرفته، مسئله فلسطين مي‌باشد. اردن سعي داشت ضمن حمايت از امريکا در جنگ عراق، اين کشور را به مشارکت فعال‌تر در فرآيند صلح ترغيب کند. اين مسئله مي‌توانست به کاهش تنش‌هاي داخلي و ثبات در اردن کمک کند.

اردن در ترغيب امريکا به سوي ابتکارات جديد درخصوص مسئله صلح يعني نقشه راه، نقش مؤثر داشته است. مرگ ياسر عرفات، آتش‌بس غيررسمي بين اسرائيل و فلسطين و عقب‌نشيني اسرائيل از غزه، موقعيتي براي اردن ايجاد کرد تا بتواند سفيرش را که از سال ۲۰۰۰ از اسرائيل خارج شده بود را به اسرائيل بازگرداند. با مد نظر داشتن روابط فعلي اسرائيل و فلسطين و پيروزي حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶ ميلادي و اقدامات يکجانبه اسرائيل که به منزله ناديده انگاشتن نقشه راه مي‌باشد، جايگاه اردن درخصوص موضوع فلسطين و ميانجيگري اين کشور نزول يافته است. اين کشور حتي در سال ۲۰۰۵ ميلادي زماني که قصد داشت حمايت اتحاديه عرب را در مورد طرح خود براي صلح، جلب کند، با شکست مواجه شد. با افزايش ناآرامي‌ها در عراق و فلسطين و بي‌ثباتي در اين دو کشور، قدرت تحرک اردن در خصوص مسئله فلسطين محدود شده است.

نقش اردن در عراق

آنگونه که اشاره شد، در مقايسه با ساير همسايگان عراق، اردن مي‌تواند ادعا کند که نقش اندکي را در تحولات عراق بازي مي‌کند. ترکيه در شمال عراق حضور نظامي دارد و به‌عنوان مسيري حياتي براي صدور نفت عراق در بلندمدت مطرح خواهد بود. ايران، روابط نزديکي با رهبران جديد عراقي دارد و ارتباطات گسترده‌اي با شيعيان عراق دارد. کويت و عربستان، طي چند سال گذشته بزرگ‌ترين حامي مالي عراق بوده‌اند و مسئله بدهي‌هاي عراق به اين دو کشور مي‌تواند، به‌عنوان وسيله نفوذ احتمالي آنها باشد. سوريه از مخالفان اشغالگري عراق توسط امريکا مي‌باشد و از اين منظر با گروه‌هايي در داخل عراق اشتراک نظر دارد. اين کشور به مدت ۲۰ سال ميزبان نخست‌وزير فعلي عراق، نوري المالکي، بوده است. اما اردن فاقد نيروي نظامي و قدرت اقتصادي و پايگاه قومي نظير آنچه ديگر همسايگان عراق از آن بهره‌مندند، مي‌باشد و لذا در جايگاهي قرار ندارد که بتواند تأثير زيادي بر روند تحولات عراق داشته باشد.

در زمان صدام، رژيم بعث کمک‌هاي دولت به دولت را به صورت فعال دنبال مي‌کرد و پروتکل‌هاي تجارت ترجيحي با اردن داشت و تلاش مي‌کرد بر رسانه‌هاي جمعي و جامعه مدني اين کشور تأثير و نفوذ داشته باشد. اردن نيز به‌عنوان يک مسير و گذرگاه تجاري براي عراق مهم بوده است. بندر عقبه در درياي سرخ و راه‌هاي زميني اردن، در طول جنگ ايران و عراق و طي سال‌هاي تحريم اين کشور (۱۹۹۰ تا ۲۰۰۳)، حائز اهميت بوده است. امان و عقبه نقاط کليدي و مهم براي ترانزيت و تجارت کالا براي عراق محسوب مي‌شد ضمن اينکه مقامات عراقي، کارگران، پيمانکاران و تجار عراقي به اردن به‌عنوان يک مسير امن و باثبات، وابسته بودند.

در حوزه امنيت، اردن امکانات آموزشي براي تربيت نيروهاي پليس عراق فراهم آورده است. اردن برنامه‌هاي آموزشي براي تربيت هزار افسر عراقي، اجرا کرده است. آرزوي اردن اين است که اين اقدامات بتواند باعث ايجاد نيروي نظامي‌اي در عراق گردد که قادر به سرکوب شورشيان، باشند. با توجه به پيچيدگي مسائل و نيازهاي امنيتي عراق، برنامه‌هاي آموزشي چندهفته‌اي اردن، تأثير زيادي بر نفوذ اردن درخصوص مسائل امنيتي عراق نداشته است.

به نظر مي‌رسد با کم‌رنگ شدن نقش فعلي ترکيه براي نيروهاي نظامي امريکا در عراق، نقش اردن در اين خصوص تقويت گردد. اين گمانه‌زني در حالي است که از تعداد نيروهاي نظامي امريکايي مستقر در اردن و نحوه عملکرد آنها به علت سري بودن، اطلاع دقيقي در دسترس نيست. دولت اردن رسانه‌هاي اين کشور را نسبت به گزارش چگونگي عملکرد سربازان امريکايي در اردن، تحت فشار قرار مي‌دهد. در طول جنگ عراق، حضور تعداد اندکي از سربازان امريکايي و ائتلاف را، حدود ۵ هزار نفر، در اردن تخمين زده‌اند. در طول اين جنگ، راه‌هاي ارتباطي اردن با عراق، مورد توجه طراحان نظامي امريکا بود. اردن تجهيزات دفاعي به نيروهاي امنيتي عراق فروخته است، ضمن اينکه اعضاي سرويس اطلاعاتي اين کشور، که از حرفه‌اي‌ترين سرويس‌هاي اطلاعاتي در جهان عرب محسوب مي‌شود، در عراق حضور دارد.

اردن از معدود کشورهاي منطقه است که متعهد به آموزش نيروهاي امنيتي عراق شده است. نيروهاي پليس تحت آموزش در اردن، اکثراً فاقد تجربه لازم مي‌باشند. آموزش آنها در دوره‌هاي کوتاه‌مدت با بودجه امريکا انجام مي‌شود.

پيوندهاي تاريخي، مذهبي و فرهنگي

اردن و عراق، وجه مشترک تاريخي پس از دوران استعمار دارند. اما اين پيوندهاي تاريخي، اثر چنداني بر نفوذ اردن در عراق پس از سقوط صدام نداشته است. پس از تعيين مرزهاي دو کشور، توسط بريتانيا، خاندان هاشمي بعد از جنگ جهاني دوم براي حکومت در امان و بغداد توسط بريتانيا تعيين شدند. خاندان هاشمي در حالي قدرت را در اردن در اختيار داشت که اين خاندان نتوانسته بود قدرت را در عراق حفظ کند. علت اين امر کودتاي خونين اواخر دهه ۱۹۵۰ ميلادي عليه خاندان سلطنتي بود.

به‌رغم اين وجه مشترک تاريخي دوران پسااستعماري، دو کشور روابط نزديکي نداشته‌اند. از دلايل اين امر اين است که کانون توجه اردن به جانب فلسطين و کرانه خاوري مديترانه مي‌باشد. پيش از حمله امريکا و عمليات آزادسازي عراق، شايعاتي مبني بر برقراري ارتباط مجدد بين خاندان هاشمي دو کشور به دنبال ملاقات ملک حسين با گروه‌هي مخالف عراقي در لندن، شکل گرفت.

برخي از صاحب‌نظران و مقامات اردني پيوندهاي قومي و طايفه‌اي دو سوي مرزها را به‌عنوان منبعي براي نفوذ و تأثيرگذاري اردن در تحولات عراق قلمداد مي‌کنند. به نظر نمي‌رسد اين ادعا خيلي درست باشد. اگرچه همبستگي زيادي بين سني‌ها در دو طرف مرز اردن و عراق وجود دارد اما اين پيوندها در مقايسه با پيوندهاي قومي ميان کردهاي سوريه، ترکيه و ايران با کردهاي عراق و شيعيان ايران و عراق، گسترده و عميق نيست. روابط اردن با امريکا و اسرائيل، حتي در صورت پذيرفتن وجود پيوند قومي اردن با سني‌هاي عراق، باعث مي‌شود که اين کشور نتواند آن‌گونه که مي‌خواهد از پيوندهاي قومي براي تأثيرگذاري و نفوذ در عراق بهره بگيرد. بايد توجه داشت که سني‌هاي عرب در بين بنيادگراهاي افراطي و جنبش‌هاي ملي‌گرا پخش هستند.

مسئله آوارگان عراقي در اردن

اردن هم مانند ساير کشورهاي همسايه عراق، ميزبان بسياري از آوارگان عراقي بوده است. تعداد عراقي‌هايي که در طول جنگ خليج‌فارس ۹۱ ـ ۱۹۹۰ به اردن مهاجرت کردند، حدود ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار نفر تخمين زده مي‌شود که در ميان آنها برخي از اعضاي خانواده صدام نيز وجود داشتند. بعد از حمله نيروهاي ائتلاف به رهبري امريکا به عراق در سال ۲۰۰۳ ميلادي، تعداد عراقي‌ها در اردن به طور چشمگيري افزايش يافت. پس از سقوط صدام، عراقي‌هاي آواره در اردن براساس برخي تخمين‌ها از ۴۵۰ تا ۸۰۰ هزار نفر تخمين زده شده است.

جامعه آوارگان عراقي در اردن، به‌عنوان وسيله‌اي است که اردن سعي دارد در جهت ايجاد پل ارتباطي با جامعه سني‌هاي عراق، از آن استفاده کند؛ تا بدين طريق سني‌هاي عراق را به مشارکت در فرآيند سياسي ترغيب نمايد. اما به طور کلي مسئله آوارگان عراقي در اردن، به‌عنوان يک منبع تنش در روابط دو کشور تلقي مي‌شود. مقامات عراقي، خروج عراقي‌ها از اين کشور را به‌عنوان پديده «فرار مغزها» مي‌نگرند و از اين جهت ابراز نگراني کرده‌اند. در مقابل مقامات اردني، نگران شيوع حرکت‌هاي اسلامي و راديکاليسم با مهاجرت اين افراد به اردن مي‌باشند. علاوه بر اين هنوز اشخاص وابسته به رژيم سابق عراق از نگراني‌هاي دولت فعلي عراق مي‌باشند. دولت نوري مالکي از اردن خواسته که دختر بزرگ صدام، رغد را تسليم اين کشور کند. چراکه به زعم آنها وي، حامي بسياري از ناآرامي‌ها و شورش‌ها در عراق است. اما دولت اردن توجهي به اين تقاضا نداشته است.

از طرف ديگر رهبران عراقي معتقدند که اشخاص رژيم صدام، از اردن به‌عنوان پايگاهي جهت حمايت از شورشيان استفاده مي‌کنند. «ليث کبه»، سخنگوي نخست‌وزير وقت، ابراهيم جعفري، اظهار داشته که «متأسفيم که بگوييم تاکنون، تعداد زيادي از اشخاص رژيم گذشته [صدام] و کساني که هدايت‌کنندگان حرکت‌هاي تروريستي هستند، در اردن جايگاه دارند». وي که اين سخنان را در اواسط سال ۲۰۰۵ ميلادي ايراد کرده تأکيد مي‌کند که «خانواده صدام در آنجا با ثروت انبوهي زندگي مي‌کند. قانون [اردن] هم به آنها اجازه حمايت از فعاليت‌ها و اقدامات سياسي را مي‌دهد». به اعتقاد وي «آنها [اردن] در تلاش براي احياي حزب بعث هستند و اين موضوع از ديد عراق غيرقابل قبول و دشمني تلقي مي‌شود».

اما مقامات اردني چنين اتهاماتي را رد مي‌کنند. اگرچه بي‌ثباتي در عراق و روي آوردن سرمايه‌داران عراق به اردن در کوتاه‌مدت نفع اقتصادي براي اردن داشته است اما تداوم بي‌ثباتي در عراق در بلندمدت، مي‌تواند به اقتصاد اردن آسيب وارد سازد.

همراهي با امريکا: حال و آينده

اردن در عراق منطبق و هماهنگ با منافع امريکا عمل مي‌کند. با اين وجود عدم توافق نسبت به سياست‌ها و ديدگاه‌هاي امريکا و اردن در عراق وجود دارد که با گذر زمان امکان بدتر شدن آن هست. به طور کلي مسائل و موضوعات ذيل، براي اردن حساسيت و اهميت ويژه‌اي دارد:

الف) موضوع اول، مشارکت استراتژيک اردن با واشنگتن مي‌باشد. اردن کشوري است که در حوزه اقتصاد و هم به لحاظ موقعيت ژئواستراتژيک در موازنه قواي منطقه‌اي، آسيب‌پذيري زيادي دارد. از اواسط دهه ۱۹۹۰ به بعد، به دنبال انعقاد موافقتنامه صلح با اسرائيل، اردن روابط خود را با واشنگتن ارتقا داد و تصميم گرفت در زمينه امنيت و تجارت همکاري‌هاي استراتژيک با امريکا داشته باشد. در اين زمينه اردن به تضمين امنيتي از جانب امريکا، متکي خواهد بود. تلقي اردن به‌عنوان يک کشور دوست از سوي واشنگتن امري جديد محسوب نمي‌شد اما چيزي که از منظر واشنگتن تازگي دارد توجه رهبران فعلي اردن بر ايجاد روابط استراتژيک با ايالات متحده به‌عنوان بخشي از سياست خارجي خود مي‌باشد.

خط مشي ملک عبدالله و سياست کلان کشورش در عراق، مبتني بر تحکيم اتحاد استراتژيک اين کشور با امريکا مي‌باشد. ملک عبدالله درصدد است تا اردن جايگاه و موقعيت ويژه خود را براي امريکا حفظ کند و به موقعيت و جايگاه نسبي کشورش نزد امريکا در مقايسه با ساير کشورهاي عربي از جمله مصر، حساس است. به همين جهت، رهبران اردن سعي در تکرار آنچه که در جنگ خليج‌فارس ۹۱ ـ ۱۹۹۰ انجام دادند، ندارند و آن موضع‌گيري را موضوعي مربوط به گذشته مي‌دانند.

ب) مسئله فلسطين. در سياست خارجي اردن، فلسطين و تأثيرپذيري اردن از تحولات آن، جايگاه مهم‌تري در مقايسه با مسئله عراق دارد. به دنبال فروپاشي فرآيند صلح اسلو در سال ۲۰۰۰ و متعاقباً افزايش خشونت‌ها و درگيري‌ها بين اسرائيلي‌ها و فلسطيني‌ها، اردن اعتقاد داشت که اقدامات امريکا در عراق بايستي با برداشتن گام‌هايي براي مسئله فلسطين همراه شود. اگرچه اين مسئله، دليل اصلي همکاري اردن با امريکا در عراق نبود، اما اردني‌ها حمله امريکا به عراق را زمينه‌اي براي پيش بردن اقداماتي فعال از سوي امريکا در جهت آغاز فرآيند صلح تلقي مي‌کردند.

ج) همکاري اردن با امريکا از منظر انگيزه‌هاي اقتصادي و نظامي دولت اردن نيز قابل توجه مي‌باشد. البته اين استراتژي مسئله جديدي نيست. پس از انعقاد موافقتنامه صلح اردن با اسرائيل، دولت کلينتون، کنگره امريکا را متقاعد کرد تا صدها ميليون دلار بدهي اردن را ببخشد. صلح اعراب ـ اسرائيل همراه با اولويت‌هاي مهم مربوط به مبارزه عليه تروريسم، سبب شده تا کمک‌هاي خارجي سالانه امريکا به اردن، افزايش يابد. پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، قرارداد تجارت آزاد امريکا ـ اردن که در زمان دولت کلينتون به امضا رسيده اما به تصويب سنا نرسيده بود، سريعاً تصويب شد. امريکا هنگامي که مي‌خواست به عراق (در سال ۲۰۰۳) حمله کند، بسته بزرگي از کمک‌هاي جديد را به اردن داد. کمک‌هاي مذکور از اين جهت حائز اهميت است که نگراني ملک عبدالله درخصوص عواقب و تبعات اقتصادي ناشي از جنگ را کاهش مي‌دهد. بعد از سقوط صدام، کمک‌هاي خارجي به اردن بالاترين ميزان را داشته است و به طور ميانگين ۵۰۰ ميليون دلار در سال بوده است. اين کمک‌ها اردن را قادر مي‌سازد، تا در صورت اتخاذ سياست‌هايي که حمايت افکار عمومي را به همراه ندارد، مشروعيت داخلي‌اش به مخاطره نيافتد و بتواند دستگاه حکومتي خود را تثبيت و تحکيم نمايد.

افزايش کمک مالي امريکا به اردن، نشان از تعهد آشکار امريکا نسبت به ثبات و رفاه در اين کشور مي‌باشد. اين موضوع همچنين نشانه اهميت نسبي اردن در اهداف استراتژيک امريکا در منطقه مي‌باشد. اين اهداف حوزه‌اي از همکاري‌ها از فرآيند صلح اعراب ـ اسرائيل و مبارزه عليه تروريسم تا بازسازي عراق را شامل مي‌شود.

نتيجه‌گيري

به طور کلي مسائل و نگراني‌هايي همچنان روابط عراق و اردن را تحت تأثير خود قرار مي‌دهد. اين مسائل عبارتند از: موضوع تروريسم، در حاشيه قرار گرفتن سني‌ها و نفوذ ايران، بي‌اعتمادي دوجانبه اردن ـ عراق.

اردن به سبب ضعف اقتصادي و موقعيت استراتژيک خود در برابر افزايش هرج و مرج و ناآرامي و خشونت‌هاي قومي و طايفه‌اي در عراق، آسيب‌پذير مي‌باشد. اگر در عراق جنگ داخلي رخ دهد، به طور قطع اردن موجي از خشونت را تجربه خواهد کرد. بمب‌گذاري انتحاري صورت گرفته در امان در نوامبر سال ۲۰۰۵، چند نکته را براي اردن برجسته ساخت که عبارتند از: الف) اهميت جامعه آوارگان عراقي در اردن، ب) عدم توانايي دولت عراق در کنترل مؤثر بر مرزهايش با اردن؛ ج) مخالفت اردني‌ها با اشغالگري امريکا در عراق؛ و د) مخالفت شديد با روابط استراتژيک اردن و امريکاو حتي اگر اردن تمام سرويس‌هاي امنيتي خود را به کار گيرد و دولت عراق نيز کنترل مؤثري بر مرزها داشته باشد، حضور و اشغالگري امريکا، انگيزه لازم براي اقدامات خرابکارانه مي‌باشد. اردن از طرفي به تضمين امنيتي امريکا نيازمند است و کاهش نفوذ امريکا در منطقه از نگراني‌هاي اين دولت مي‌باشد و از طرف ديگر اشغال عراق توسط امريکا، تبعات زيادي براي اردن داشته است.

اردن از به حاشيه کشيده شدن سني‌هاي عراق و نفوذ ايران در اين کشور نگران است. اردن با مبارزه گسترده امريکا با بعثي‌ها پس از سقوط صدام، مخالف بود چراکه اين اقدام را زمينه‌اي براي در انزوا قرار دادن سني‌ها تلقي مي‌کرد. از اين‌رو اردن سعي کرده تا با ترغيب سني‌هاي عراق آنها را به حضور فعال در فعاليت‌هاي سياسي عراق، متقاعد کند. ملک عبدالله در اواسط سال ۲۰۰۵ اظهار کرد: سعي کرده است سني‌هاي عراق را متوجه اين مسئله کند که آنها بخشي از آينده عراق محسوب مي‌شوند.

اردن از کناره‌گيري و تحريم انتخابات توسط سني‌ها ناراضي بود. در سطح ديپلماتيک اردن از اقدام اتحاديه عرب در خصوص طرح آشتي در عراق حمايت کرد و سني‌ها را تشويق به مشارکت در فرآيند سياسي اين کشور کرد. اما نگراني اردن از رشد نفوذ ايران و قدرت شيعيان در عراق آشکار است. نگراني اردن که انعکاسي از نگراني وسيع‌تر در جهان عرب درخصوص مسئله شيعه ـ سني مي‌باشد، به‌عنوان منبع تنشي با عراق مطرح خواهد بود.

اردن اقدام واشنگتن در منحل کردن ارتش عراق را مورد سرزنش قرار داد و وزير خارجه پيشين اين کشور، مروان معاشر، از امريکا خواست که ارتش عراق را مجدداً احيا کند و مقامات و فرماندهان پيشين [حزب بعث] را نيز در آ‌ن شرکت دهد.

بي‌اعتمادي دوجانبه بين دو کشور اردن و عراق خصوصاً از اوايل سال ۲۰۰۵، افزايش يافته است. اين بي‌اعتمادي مي‌تواند بحران اعتماد ميان دو کشور را تداوم بخشد. با آگاهي از اينکه خاندان هاشمي اردن روابط نزديک با صدام داشته و اين واقعيت که رهبران جديد عراقي عمدتاً از ميان شيعيان هستند که در تبعيد بوده و تحت تعقيب صدام قرار داشتند، درک اين بي‌اعتمادي و اختلافات خيلي مشکل نمي‌نمايد. حتي از پيش از انتخابات سال ۲۰۰۵ ميلادي نيز شواهدي دال بر وجود عمق اين اختلافات در دست است.

اظهارات ملک عبدالله در اواخر سال ۲۰۰۴، درخصوص شکل‌گيري هلال شيعي، نارضايتي اعضاي ائتلاف يکپارچه عراق را به همراه داشت. اين ائتلاف اکنون اکثريت را در نخستين پارلمان عراق پس از سقوط صدام در اختيار دارد. از آنجا که برخي شورشيان و تروريست‌ها مليت اردني دارند، اين باور نزد شيعيان عراقي قوت گرفته که دولت اردن در صدور تروريسم و راديکاليسم به شيوه زرقاوي، همدست شورشيان است.

بمب‌گذاري صورت گرفته در فوريه سال ۲۰۰۵ در شهر حله عراق، شعله بي‌اعتمادي دوجانبه را فزون نگه داشت. در اين حمله انگشت اتهام متوجه اردن بود. در اين اقدام تروريستي ۱۲۰ نفر که عمدتاً شيعه بودند جان خود را از دست دادند. چاپ يک آگهي از «راعد البنا» که مظنون به بمب‌گذاري حله بود و اطلاق نام شهيد به او در اردن، اعتراضاتي را در عراق به همراه داشت و رهبران شيعي عراق، انتقادات تندي از اردن کردند. اين اقدامات موجب تظاهرات و حمله به سفارت اردن در بغداد شد که متعاقب آن سفير اردن از عراق خارج شد.

بمب‌گذاري‌هاي صورت گرفته در امان که به عراقي‌ها نسبت داده شد نيز به بي‌اعتمادي‌هاي دوجانبه دامن زد. اما به‌رغم اين اتهامات دوجانبه، روابط دو کشور درخصوص مسائل اساسي از جمله تجارت، حمل و نقل، آموزش نيروهاي امنيتي و اهميت ترانزيتي اردن براي عراق، تغييري نکرده است.


منبع: پژوهشنامه عراق پس از صدام و بازیگران منطقه‌ای، خرداد ١٣٨٧