سازمان همکاری‌های شانگهای

Print E-mail
فریدون وردی نژاد
14 تیر 1391

    مقدمه

    سازمان همکاری شانگهای، سازمانی میان‌دولتی است که برای همکاری‌های چندجانبه امنیتی تشکیل شده‌است.  این سازمان در سال ۲۰۰۱، توسط رهبران چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان پایه‌گذاری شد. سازمان همکاری شانگهای در حقیقت ترکیب جدید سازمان «شانگهای ۵» است که در سال ۱۹۹۶ تأسیس شده بود، ولی نام آن پس از عضویت ازبکستان، به «سازمان همکاری شانگهای» تغییر داده شد. علاوه بر اعضای اصلی، ابتدا مغولستان در سال ۲۰۰۴ و یک سال بعد ایران، پاکستان، و هند نیز به عنوان عضو ناظر به این سازمان ملحق شدند.

  نقش این سازمان از زمان تاسیس آن تاکنون، در منطقه افزایش یافته‌است. این سازمان، برخلاف سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و پیمان ورشو سابق، هنوز یک معاهده دفاعی چندجانبه به شمار نمی‌رود. ) ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد (

    زمینه‌ها و دلایل شکل‌گیری

    سازمان همکاری شانگهای، در آوریل 1996، تحت عنوان پیمان شانگهای پنج بر مبنای توافقات اولیه‌ای شکل گرفت که در سال 1990، میان اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری خلق چین برای کاهش تأسیسات و نیروهای نظامی در نواحی مرزی دو کشور و اتخاذ اقدامات اعتماد‌سازی، منعقد شده بود. در آغاز تصور بر این بود که این پیمان کوششی از جانب روسیه و چین برای مقابله با موج گسترش ناتو به شرق بوده است، اما وقوع حادثه یازدهم سپتامبر و برجسته‌ شدن تهدید طالبان و القاعده، جهت‌گیری‌های ضدتروریستی و ضدافراطی‌گری را در این سازمان تقویت و تشدید کرد. با وجود اعلام مواضع رسمی در مقاطع گوناگون، مهم‌ترین ویژگی سازمان همکاری شانگهای از آغاز شکل‌گیری تاکنون، ابهام و عدم شفافیت در اهداف و جهت‌گیری‌های درازمدت و کلان سازمان از نقطه نظر کشورهای تشکیل دهنده آن بوده است. در رابطه با سازمان همکاری شانگهای، از سه دسته تهدید و نگرانی‌ می‌توان سخن گفت:

 

 

اول؛ نگرانی کشورهای عضو از تشدید اختلافات مرزی و تحرکات نظامی یکدیگر

این موضوع که در واقع علت اولیه شکل‌گیری سازمان همکاری شانگهای به شمار می‌رفت، با انعقاد مجموعه‌ای از توافقنامه‌های دو جانبه و چندجانبه تا حدود زیادی مرتفع شده و به عبارتی، هدف اولیه شکل‌گیری سازمان محقق شده است. نکته حائز اهمیت در این مورد این است که از پنج عضو اولیه سازمان، چهار عضو یعنی روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان، اختلافات اندکی میان خود داشتند (ضمن اینکه اختلافات و نگرانی‌های موجود نیز در قالب پیمان امنیت جمعی و یا جامعه کشورهای مشترک‌المنافع CIS قابل حل بود) و در مقابل، هر چهار کشور اختلافات و نگرانی‌هایی را در مرزهای خود با چین داشتند. به این ترتیب، چین از طریق پیمان شانگهای، بیش از هفت هزار کیلومتر مرز مشترک خود با جمهوری‌های شوروی سابق را از هرگونه دلمشغولی عمده امنیتی رهایی بخشید. با توجه به اینکه بخش اعظم این مرزها را مرزهای مشترک روسیه و چین تشکیل می‌داد، در واقع، با حل و فصل اختلافات مرزی از طریق سازمان شانگهای، در مرحله اول چین و در مرتبه بعد روسیه در فرآیند حرکت سازمان به سمت اهداف اولیه خود به مقاصد و منافع خود دست پیدا کردند.

  دوم؛ نگرانی از تشدید افراط‌گرایی و تروریسم در منطقه آسیای مرکزی

هر شش عضو اصلی سازمان شانگهای، در اشکال و اندازه‌های متفاوت با تهدید افراط‌گرایی و پیامد احتمالی آن یعنی جدایی‌طلبی و تروریسم مواجه هستند. این مسئله پس از حادثه یازدهم سپتامبر و گسترش نفوذ عناصر القاعده و طالبان در آسیای مرکزی، اهمیت فوق‌العاده‌ای پیدا کرد و در چندین اجلاس، به موضوع اصلی گفت‌وگوهای اعضای سازمان تبدیل شد؛ اما نکته حائز اهمیت در این مورد این است که دیدگاه سازمان شانگهای در مورد افراط‌گرایی و تروریسم، با دیدگاه ایالات متحده آمریکا در این مورد دارای تفاوت‌های اساسی است. در حالی که آمریکا موضوع اسلام‌گرایی را در سطح رویکرد مهم‌ترین تهدید هژمونی لیبرال دموکراسی تلقی می‌کند و در سطح عملکرد از طریق ایجاد پیوند میان تروریسم و جریان اسلام‌گرایی، این موضوع را بهانه‌ای برای تحقق اهداف هژمونیک خود قرار داده است، کشورهای عضو سازمان شانگهای به موضوع تروریسم و جریان اسلام‌گرایی افراطی، صرفاً از منظر امنیت داخلی نگاه می‌کنند.

 

 

سوم؛ نگرانی از کوشش‌های یکجانبه‌گرایانه برای حل و فصل مسائل بین‌المللی

اگر چه اعضای سازمان شانگهای در اغلب اجلاس‌های این سازمان تلاش داشته‌اند که توجه خود را عمدتاً بر مسائل منطقه‌‌ای متمرکز کنند، اما حضور دو قدرت بزرگ چین و روسیه اجازه نمی‌دهد که این سازمان در اندازه منطقه‌ای باقی بماند. به همین دلیل، اظهار نظرهای فرامنطقه‌ای رهبران چین و روسیه در حاشیه اجلاس‌های سازمان، اغلب به حساب موضع‌گیری‌های غیررسمی سازمان گذاشته می‌شود. البته این نکته قابل کتمان نیست که سازمان شانگهای خواسته یا ناخواسته، به تدریج در حال تبدیل شدن از یک سازمان منطقه‌ای به یک سازمان فرامنطقه‌ای است. توجه به این نکته ضروری است که پذیرش عضویت ناظر ایران، هند و پاکستان و تقاضای خروج نیروهای آمریکایی از آسیای مرکزی، از آغاز احتمالی نقش‌آفرینی بین‌المللی سازمان شانگهای در آینده خبر می‌دهد. این نقش‌آفرینی در وهله نخست و در آینده قابل پیش‌بینی، مطمئناً ضد آمریکایی نیست، هرچند که می‌تواند غیرآمریکایی باشد.

   فرصت‌های اقتصادی در سازمان همکاری‌های شانگهای

 

  با این حال، مهم‌ترین مانعی که بر سر راه سازمان در زمینه همکاری‌های اقتصادی وجود دارد، این است که اختلاف و تفاوت فاحش میان اعضا به لحاظ توانمندی‌های اقتصادی، امکان همکاری‌های برابر و متقابل را از آنها سلب می‌نماید. کشورهای ضعیفی مانند قرقیزستان، تاجیکستان و مغولستان، دستاورد قابل توجهی برای عرضه به دیگران در اختیار ندارند، در حالی که چین با کشورهایی مانند آمریکا، ژاپن و کشورهای اروپایی، در زمینه مسائل تجاری رقابت می‌کند و ایران و روسیه هم که از نظر توانایی مالی و منابع انرژی با سایر اعضاء قابل مقایسه نیستند.

  برخی صاحبنظران اعتقاد دارند، سازمان همکاری شانگهای نیز مانند بسیاری از سازمان‌های همکاری منطقه‌ای در میان کشورهای در حال توسعه، امکان چندانی برای توسعه همه‌جانبه و نقش‌آفرینی اقتصادی و تجاری در سطح بین‌الملل نخواهد یافت. این دسته از تحلیل‌گران معتقدند که دو کشور روسیه و چین در آینده قابل پیش‌بینی، قادر به ایفای نقشی مستقل و تعیین کننده نیستند؛ زیرا نقش‌آفرینی جدی در ارتباط با موضوعات مهم بین‌المللی، نوعی تقابل با سیاست‌های آمریکا تلقی می‌شود و این دو کشور بنای مقابله با آمریکا را ندارند. به همین دلیل نیز سازمان همکاری‌های شانگهای نمی‌تواند به لحاظ سیاسی و اقتصادی، در خصوص مسائل مهم بین‌المللی نقش چندانی ایفا نماید، بویژه آنکه چین و روسیه علاقه ندارند که از این بابت هزینه ای بر آنها تحمیل شود.

  در مقابل، دیدگاه خوش‌بینانه‌تر نسبت به آینده سازمان همکاری‌های شانگهای، به ظرفیت‌ها و قابلیت‌های در حال ظهور چین در نظام بین‌المللی تأکید می‌کند و معتقد است که این سازمان برای تحقق اهداف آتی چین و احیای نسبی نقش روسیه در ساختار نظام بین‌المللی طرح‌ریزی شده است. بدین معنا که سهم خواهی اقتصادی روسیه و چین و رقابت‌ میان قدرت‌های بزرگ در مخالفت با یکجانبه‌گرایی و تمایل قدرت‌های آسیایی برای ایفای نقش فعال‌تر در نظام بین‌الملل، فرصت جدیدی برای بازیگری این سازمان به وجود خواهد آورد. (همشهری دیپلماتیک، 1385).

   در هر صورت، به نظر می‌رسد با نقش‌آفرینی بیشتر ایران و هند در سازمان همکاریهای شانگهای، می توان امیدوار بود که سازمان از سطح محدود امنیتی و برخی موضع‌گیری‌های صوری در سطح بین‌الملل، به سمت تقویت همکاری‌های اقتصادی میان کشورهای عضو و حرکت در جهت تبدیل شدن به یک سازمان اقتصادی میل کند، تا قادر به ایفای نقش مؤثرتر در مسائل بین‌المللی و فرامنطقه‌ای شود.
  البته این حرکت در گرو ظرفیت‌سازی برای گسترش همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای است، تا فرصت گسترش تجارت و سرمایه‌گذاری‌های متقابل و توسعه همکاری‌های صنعتی و اقتصادی، افزایش یابد.

   نتیجه‌گیری؛ ایران و سازمان همکای‌های شانگهای

   با عنایت به وضعیت خاص منطقه‌‌ای و بین‌المللی، ایران نیازمند آن است که به اشکال و روش‌های گوناگون با مجموعه‌های بزرگ‌تر منطقه‌ای و بین‌المللی همکاری نماید. بنابراین، عضویت کامل ایران در سازمان شانگهای، در صورتی که مورد مخالفت روسیه و جین قرار نگیرد، می‌تواند در سطح استراتژیک امر مثبتی تلقی شود، البته در این صورت، واقع‌بینی حکم می‌کند که در آغاز عضویت، چشم‌انداز این همکاری از نقطه‌نظر ظرفیت‌ها، توانمندی‌ها و یا محدودیت آن مورد توجه قرار گیرد.

   این بدان معناست که عضویت ایران در سازمان همکاری‌های شانگهای، فرصت جدیدی را برای فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی ایران فراهم می‌سازد و متناسب با ارتقای نقش سازمان در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی، نقش ایران نیز افزایش خواهد یافت. اما این امر مستلزم پذیرش تصمیمات و موضع‌گیری‌های این سازمان هم خواهد بود. در حال حاضر، هنوز ابهاماتی در مورد اهداف و جهت‌گیری‌های کلان و درازمدت سازمان همکاری‌های شانگهای وجود دارد؛ از جمله آنکه برای مقوله‌هایی نظیر مقابله با اسلام‌گرایی افراطی و تروریزم، هنوز تعریف مشخصی در سطح سازمان ارائه نشده است و از آغاز شکل گیری، با توجه به موقعیت روسیه و چین، ادبیات سیاسی سازمان همکاری شانگهای عمدتاً بر مدار اهداف و مقاصدی که این دو کشور داشته‌اند حرکت کرده است.

    در هر صورت، جمهوری اسلامی ایران با استفاده از فرصت شرکت در کنفرانس سران شانگهای، می‌تواند با اتخاذ مواضع اصولی و همچنین پرهیز از گفتمان تقابل‌جویانه، تصویر نامناسبی را که از سوی غرب در جلوه دادن ایران به عنوان یک کشور تکرو و منزوی که به هیچ‌گونه ترتیبات و همکاری‌های بین‌المللی پایبند نیست پاک کرده و بر نقش تعاملی و سازنده تهران در آینده سازمان همکاری‌های شانگهای و آسیای فردا تاکید ورزد.

   در کنار تهدیدهای مشترکی که به مثابه یک هدف، اعضای سازمان را به هم پیوند می‌زند، یک فرصت مشترک که در گذشته بیشتر توسط اعضای ضعیف‌تر سازمان مورد تأکید قرار می‌گرفت و در حال حاضر تمامی اعضاء بر آن تأکید دارند، مسئله همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای است. برخورداری از قریب به یک سوم جمعیت جهان و بخش اعظم منطقه اورآسیا با منابع فراوان انرژی و قرار گرفتن در یک موقعیت ژئواستراتژیک میان دو قطب پیشرفته اقتصادی جهان یعنی شرق آسیا و غرب اروپا، سازمان همکاری شانگهای را از منظر عناصر زیربنایی توسعه به شکل بالقوه قدرتمند و توانا می‌سازد.