روسیه و انقلابهای عربی |
20 آذر 1390 |
||||
وقوع انقلابهای عربی و قیامهای مردمی در شمال آفریقا و خاورمیانه در طی یک سال گذشته برای بسیاری از ناظران غیر قابل پیشبینی بود. این تحولات، روسیه را مانند بسیاری از بازیگران بینالمللی شگفت زده کرد. از این رو، روسیه در صدد برآمد تا با ارزیابی وضع موجود به اتخاذ سیاست هایی برای تداوم ادامه حضور و نفوذ خود در این منطقه حساس دست بزند. در واقع، با توجه به تحولاتی که در جهان عرب و خاورمیانه اتفاق افتاده است. روسیه تلاش میکند موقعیت قبلی خویش را در خاورمیانه تحکیم کند و بتواند نقش مهم تری را در آینده منطقه ایفا نماید. در این شرایط، روسیه همانند قدرت های بزرگ دیگر، با توجه به این تحولات غافلگیرانه، سعی در تنظیم سیاست های خود متناسب با این تحولات می کند. این امر به ویژه برای این کشور که در زمان شوروی سابق در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه از نفوذ قابل ملاحظه ای برخوردار بود، حائز اهمیت می باشد. در سیاست های مسکو در قبال تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه، به نظر می رسد که عوامل مختلفی مانند نزدیکی جغرافیایی، نگرانی از وقوع مجدد انقلاب های رنگین در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی، رقابت قدرت های بزرگ در خاورمیانه و بالأخره نقش و جایگاه ژئوپلیتیک ایران در منطقه تأثیر گذار است. با توجه به نقش محرکی که انقلاب های عربی تاکنون بر سایر کشورها داشته اند احتمال، تاثیر آن و وقوع مجدد انقلاب های مزبور در کشورهای "خارج نزدیک" روسیه را نمی توان نادیده گرفت. نزدیکی جغرافیایی روسیه به خاورمیانه و وجود قرابت های فرهنگی و مذهبی میان اقوام و مسلمانان در مناطق مسلمان نشین روسیه به ویژه در منطقه قفقاز شمالی با خاورمیانه، روسیه را نگران تجدید انقلاب های رنگین در جمهوری های شوروی سابق کرده است. در حقیقت، نزدیکی جغرافیایی منطقه خاورمیانه به مرزهای جنوبی روسیه بر اهمیت این منطقه حساس در محاسبات استراتژیک روسیه می افزاید. همچنین با توجه به سرایت سریع تحولات کشور تونس به سایر کشورهای منطقه، بروز چنین تحولاتی در جموری های سابق شوروی را که سابقه چنین تحرکاتی در آنجا وجود داشته است، نمی توان نادیده گرفت. علاوه براین، منطقه خاورمیانه از بعد استراتژیک و بین المللی در عرصه رقابت میان قدرت های بزرگ قرار دارد، هر چند که ماهیت این رقابت ها به ویژه برای روسیه با دوران جهان دو قطبی متفاوت می باشد. مداخله نظامی روسیه در گرجستان در سال 2008 که اولین مداخله نظامی این کشور بعد از فروپاشی شوروی است و عدم اقدام بازدارنده آمریکا نسبت به این اقدام روسیه، به نوعی یادآور حوزههای تعریف شده قدرت های بزرگ در دوران جنگ سرد می باشد. بر این اساس، شاید بتوان مداخله نظامی عربستان سعودی در بحرین را که از حمایت ضمنی آمریکا برخوردار بود نیز در پیروی از الگوی روسیه در گرجستان و در همان چارچوب های تعریف شده از حوزۀ نفوذ قدرت ها ی بزرگ در دوران جنگ سرد ارزیابی کرد. علاوه براین، با توجه به برخی تفاوت ها در رویکرد سیاست خارجی دو دولت فعلی و گذشته روسیه یعنی دولت مدودیف و پوتین، این کشور همچنان از موضع یک قدرت بزرگ به تحولات منطقه نگریسته و واکنش نشان می دهد. برای مثال، موضع روسیه در قبال مسئله لیبی، همگرایی با غرب بود؛ در حالی که در مورد سوریه، مسکو صراحتاً مخالف خود را با تکرار سناریوی لیبی در آن کشور ابراز کرد. به نظر می رسد روسیه با از دست دادن عراق و لیبی در دوران پس از فروپاشی شوروی اکنون در صدد است تا در مورد تنها متحد باقی مانده خود در جمع کشورهای عرب، یعنی سوریه که از ابعاد مختلف استراتژیک، سیاسی و اقتصادی برای روسیه واجد اهمیت است، از تکرار سناریو های گذشته جلو گیری کند و سیاست های قاطع تری در این مورد اتخاذ نماید. در خصوص جایگاه و نقش ایران در سیاست خارجی روسیه نیز بدون تردید هیچ یک از قدرت های بزرگ از جمله روسیه نمی توانند جایگاه ایران را در محاسبات استراتژیک خود به ویژه در منطقه خاورمیانه نادیده بگیرند. بر اساس تجربه گذشته، مسکو کاملاً از نقش و اهمیت همکاری ایران در حل بسیاری از مسائل منطقه ای آگاه است. با وجود این، روسیه در ارتباط با برنامه هستهای ایران سیاست همسویی با غرب را در پیش گرفته است. این در حالی است که تجربه گذشته نشان می دهد که منافع بلند مدت روسیه ایجاب می کند که آن کشور از هرگونه سیاست تقابل آمیز با ایران بپرهیزد. ظاهراً واقعیت ها در صحنه ژئو پولیتیک در ماه های پایانی سال ٢٠١١ بیش از پیش برای مسکو آشکار می شود، زیرا در پی اعمال تحریم های جدید از سوی آمریکا، انگلستان و کانادا علیه ایران، مسکو به صراحت مخالفت خود را با سیاست های مزبور ابراز داشته است. البته از دیدگاه ایران نیز ادامه همکاری های راهبردی با روسیه مستلزم آن بوده است که روسیه در برخی سیاست های خود در دنباله روی از آمریکا و غرب و پیوستن به گروه منتقد برنامه هسته ای ایران تجدید نظر نماید. سیاست های مسکو در قبال تحولات جهان عرب و در ارتباط با ایران از یک جنبه دیگر نیز قابل توجه است. چنین به نظر می رسد که تحولات در جهان عرب سبب افزایش نقش و نفوذ ایران در سیاست های منطقه ای روسیه خواهد شد. زیرا رویکرد روسیه به تحولات در جهان عرب از دو بعد به ایران ارتباط می یابد: 1. در پی سست شدن موقعیت روسیه در منطقه خاورمیانه عربی و از دست رفتن جایگاه ویژه ای که روسیه در میان کشورهای عربی مانند عراق و لیبی داشته است و در پی وقوع بحران در سوریه که تنها متحد باقی مانده آن کشور در جهان عرب محسوب می گردد، اتکای روسیه به ایران طبعاً افزایش خواهد یافت. این امر با توجه به روابط ویژه ای که میان ایران و سوریه برقرار است اهمیت دو چندان می یابد. 2. سیاست های نگاه به غرب دولت مدودیف در راستای سیاست "احیای" روابط با آمریکا با مشکلات عمده ای مواجه شده است. در حال حاضر، مسکو علاوه بر تهدیدات ناشی از حرکت ناتو به سوی شرق، با معضل طرح استقرار سامانه دفاع موشکی آمریکا در اروپا نیز مواجه است. از این رو، با توجه به احتمال ریاست جمهوری مجدد پوتین در روسیه و تفوق رویکرد" اوراسیا" بر سیاست های جاری در روسیه، دورنمای روشن تری از روابط روسیه با ایران قابل تصور می باشد. دانلود مقاله
|