چکیده

این نوشتار از منظر تفکر اگزیستانس به انقلاب اسلامی و به سیاست خارجی جمهوری اسلامی می‌پردازد و استدلال می‌کند که انقلاب اسلامی از طریق شرایط پیش از خود قابل درک نیست، بلکه براساس تأثیرات پس از خود قابل درک است. ترجمان این سخن در سیاست خارجی آن است که دوران جدید سیاست خارجی جمهوری اسلامی چندان در چارچوب ساختارهای از قبل موجود ژئوپولیتیک، بوروکراتیک و غیره قابل تبیین نیست بلکه بیش از هر چیز نتایج برآمده از انقلاب اسلامی به آن هویت و جهت‌های خاص خود را می‌بخشد. در این نوشتار از منظر اندیشه اگزیستانس بیان می‌شود که انقلاب اسلامی باعث ظهور یک اراده دسته جمعی شد که برای همگان غیرمنتظره بود، اراده‌ای که محصول مستقیم شرایط اقتصادی - اجتماعی پیشین نبود و ما هنوز به درستی نمی‌دانیم خلاقگی جدید چگونه در ما شکل گرفت. هر چه بود، پس از انقلاب در درون جان‌های ما ایرانیان خلاقیت، شجاعت و جسارت فراتر رفتن از امور موجود (به طور کلی، آزادی) پدید آمد. اما از آن سو متقابلاً در سردمداران نظم پیشین (Ancient regime) نیز اراده مقاومت و محدودسازی اراده عمومی جدید ایرانیان خلق شد. نوشتار حاضر ضمن ستایش فلسفی انقلاب ایران، مدعی است دو اصل آزادی و محدودیت، هم گذشته سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را توضیح می‌دهد و هم سپهر کلی تصمیم‌گیری‌ها در سیاست خارجی کنونی و آتی جمهوری اسلامی را روشن می‌کند. در یک کلام، این دوگانگی مبنای ماندگار تفکر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است.