22 خرداد 1386
چکیده
اقتصاد سیاسی بینالملل با تاکید بر روابط متقابل اقتصاد و سیاست در واقع بر این نکته متمرکز است که بررسی توامان این دو حوزه به صورت یک حیطه مطالعاتی واحد درک بهتری از تحولات ملی و بینالمللی ارائه میکند. رشد حوزه اقتصاد سیاسی بینالملل تا حدی ناشی از ناتوانی متخصصان رشته روابط بینالملل برای پاسخگویی به مسائل اقتصاد بینالملل بود. اقتصاد سیاسی بینالملل با توسعه شتابان اقتصاد بینالملل در دهه ١٩٦٠ و علاقه فزاینده به ابعاد سیاسی آن، گسترش یافت. بافروپاشی شوروی و پایان یافتن جنگ سرد در ابتدای دهه ١٩٩٠ ضرورت سیاسی-ایدئولوژیک جدایی مطالعاتی میان حوزههای اقتصاد و سیاست بیش از پیش تضعیف شد. همزمان با این تحولات دورانساز، جهانی شدن که با ظهور نشانههای انقلاب ارتباطات و اطلاعات از دهه ١٩٧٠ آغاز شده بود، در دهه ١٩٩٠ به شکوفایی رسید. فرآیند جهانی شدن که اساساً برپایه حرکت آزاد کالا، سرمایه، خدمات، ایدهها، افکار، عقاید و ... شکل گرفته است، تصویری از جهان جدید ارائه کرد که در آن هر پدیدهای با پدیده دیگر مربوط، تاثیرگذار و تاثیرپذیر است. با این تعریف، جدایی نظری و عملی میان حوزههای اقتصاد و سیاست بیش از پیش متزلزل شد. تحت تاثیر تحولات مذکور در جهان واقعی زمینه تقویت حوزه مطالعاتی اقتصاد سیاسی بینالملل فراهم آمد. گرانیگاه اقتصاد سیاسی، رابطه بین دولت و بازار است. در واقع میتوان ادعا کرد که اقتصاد سیاسی کنش متقابل و تعامل میان دولت و بازار را به تصویر میکشد. از یک سو دولت میکوشد تا طبق اصول حاکمیت و تمامیت ارضی، تمام نیروهای فعال در حوزه انحصاری سرزمینی خود، از جمله اقتصاد (بازار) را تحت کنترل خود درآورد و به این ترتیب استقلال و وحدت سیاسی را حفظ کرده و قدرت ملی را افزایش دهد. از سوی دیگر بازار که مبتنی بر سازوکار قیمتها، رقابت و مزیت نسبی است میکوشد تا موانع و محدودیتهای عملکرد خودکار بازار، تجارت و مبادله آزاد را حذف کند. هسته اصلی مطالعات اقتصاد سیاسی بررسی تعاملات و برخوردهای دولت و بازار با ویژگیهای پیش گفتهاست. علی رغم تحولات نظری و عینی اقتصاد سیاسی بینالملل، شاید بتوان گفت دو مباحثه و دعوای قدیمی این حوزه همچنان اولویت و اهمیت خود را حفظ کردهاند. اولاً کشمکش میان دولت و بازار و سهم هر یک از این دو در اقتصاد سیاسی بینالملل که حتی با شدتی بیش از دهههای قبل، در عصر جهانی شدن ادامه دارد. اگرچه در خصوص وجود و عینیت فرآیندهای جهانی اقتصاد سیاسی بینالملل و این که چنین فرآیندهایی بر پایه اصول نئولیبرالیسم در حال گسترش هستند، کمتر نظریهپردازی تردید دارد ولی این امر به خودی خود نمیتواند به معنی تایید و یا رد راهگشا بودن نظام بازار تلقی شود. ثانیاً دعوای دیگر میان خودکفایی و استقلال اقتصادی از یک سو و مزیت نسبی و تجارت آزاد از دیگر سو، حتی علی رغم گسترش فرآیندهای جهانی اقتصاد، پابرجاست. فروپاشی شوروی و گسترش اصول نئولیبرالیسم نمیتواند به خودی خود انگیزهای برای گشودن کامل درهای اقتصاد ملی به روی اقتصاد جهانی و یا بالعکس بستن کامل درها برای حفظ اقتصاد ملی باشد. میتوان این تعبیر متداول را برای مثبت یا منفی بودن تاثیرات اقتصاد جهانی بهخصوص برای کشورهای درحال توسعه بهکار برد که فرآیندهای جهانی حوزه اقتصاد سیاسی بینالملل هم میتواند فرصت باشد و هم چالش؛ آنچه مثبت یا منفی بودن تاثیرات چنین فرآیندهایی را تعیین میکند شرایط داخلی هر کشور و حساب شده بودن سهم دولت و بازار در اقتصاد سیاسی و دوراندیشی در باب باز یا بسته بودن اقتصاد آن کشور به روی بازارهای جهانی بر اساس اولویتهای ملی است. پژوهش حاضر بر اساس یک سیر منطقی به بررسی موضوعات فوق پرداخته است. در این راستا ابتدا ماهیت اقتصاد سیاسی بینالملل بهعنوان یک حوزه میان رشتهای تبیین شده است. در این زمینه بنیان نظری و حوزههای موضوعی اقتصاد سیاسی بینالملل با محوریت رابطه دولت و بازار مورد توجه بخش ابتدایی این پژوهش بوده است. پس از تبیین ماهیت و مبانی نظری اقتصاد سیاسی بینالملل، در قسمت دوم، تحولات این حوزه با تاکید بر سه موضوع ویژگیها، بازیگران اصلی و حوزههای مناقشه در اقتصاد سیاسی بینالملل بررسی شده است. از طریق تمرکز بر این سه موضوع، ضمن ارائه تصویری از تحولات اقتصاد سیاسی بینالملل، فرآیند جهانی شدن نیز بر بستر تحولات مذکور تشریح شده است. در همین راستا، قسمت سوم پژوهش با بررسی ابعاد پدیده جهانی شدن شرح دقیقتری از این فرآیند بهعنوان یکی از موضوعات اصلی مطالعاتی اقتصاد سیاسی بینالملل ارائه کرده است. در این قسمت ابعاد اقتصادی، سیاسی، سیاست خارجی، حقوق بشری، امنیتی و فرهنگی جهانی شدن تبیین شده است. در قسمت پایانی با بررسی موضوع منطقهگرایی در عصر جهانی شدن، شرح دقیقی از ابعاد نظری و عملی منطقهگرایی ارائه شده است. در این چهارچوب تلاش شده است از طریق بررسی وضعیت کشورهای میان درآمدی در عصر جهانی شدن، راهکارهایی در قالب منطقهگرایی برای تعامل سازنده ایران با جهان پیشنهاد شود. فهرست مطالب