21 آذر 1390
چکیده
با پایان جنگ سرد، نئولیبرالیسم نهادگرا در عرصه سیاست و اقتصاد بینالملل، حیاتی تازه یافت. این مسئله موجب شد تا بازیگران موثر بینالمللی تلاش کنند اهداف خود را از طریق بازتعریف ائتلافهای به جا مانده از دوران جنگ سرد و یا از طریق تشکیل ائتلافهای جدید تامین نمایند. بدین ترتیب از یک سو ائتلافهای منطقهای دیرپایی مانند ناتو، اتحادیه اروپا و آسه آن اقدام به بازتعریف اهداف و کارویژههای خود کردند و از سویی دیگر، ائتلافهای جدیدی مانند جامعه کشورهای آمریکای لاتین و منطقه کارائیب، اتحادیه آفریقا و سازمان همکاری شانگهای در فضای نوین سیاست بینالملل شکل گرفتند تا بتوانند اهداف و منافع اعضای خود را در شرایط تازه محیط بینالمللی تامین نمایند. در این میان، سازمان همکاری شانگهای، یکی از موفقترین ائتلافهای منطقهای نوظهور میباشد که به محوریت دو بازیگر موثر بینالمللی یعنی چین و روسیه در فضای ژئوپلیتیک اوراسیا شکل گرفته و تحولات این منطقه و نیز محیط بینالمللی را تحت تاثیر اهداف و برنامه های خود قرار داده است.
این سازمان نوپا که در ابتدا تحت عنوان گروه شانگهای پنج با هدف حل اختلافات مرزی میان چین، روسیه و کشورهای آسیای مرکزی در سال 1996 شکل گرفت، به سرعت روند تکاملی خود را طی نمود و در سطح افقی با پذیرش اعضای جدید و در سطح عمودی با تعریف اهداف و وظایف در حوزههای مختلف به سرعت گسترش پیدا نمود که برآیند آن ارتقای این گروه به سطح سازمان همکاری شانگهای در سال 2001 بود. پذیرش چهار کشور مغولستان، ایران، هند و پاکستان در سال 2004 به عنوان اعضای ناظر، گام مهم دیگری بود که به توسعه افقی و عمودی این سازمان کمک شایانی نمود و به همان میزان موجب جلب توجه بیشتر جامعه جهانی به این نهاد منطقهای شد. در حال حاضر این سازمان با وسعت جغرافیایی نزدیک به 37 میلیون کیلومتر مربع و جمعیت دو میلیارد و هفتصد میلیون نفری و نیز با برخورداربودن از 20 درصد ذخائر نفت جهان و حدود 50 درصد ذخائر گاز جهان، از قابلیتها و پتانسیلهای غیرقابل انکاری برخوردار است.
مروری اجمالی بر روند تحولات این سازمان نشان میدهد که سازمان همکاری شانگهای ترکیبی از اهداف سیاسی، امنیتی و اقتصادی را به صورت توامان تعقیب می کند. مقابله با ایده جهان تک قطبی و مهار روند رو به گسترش حضور قدرتهای فرامنطقهای، بهویژه ناتو و ایالات متحده آمریکا در فضای اوراسیا از طریق موازنه نرم و تحکیم همکاریهای منطقهای، مقابله با سه عنصر جداییطلبی، افراطگرایی و تروریسم و نیز گسترش همکارهای اقتصادی بهویژه در بخش انرژی، از جمله مهمترین اهداف سازمان همکاری شانگهای به شمار میرود. آنچه بر اهمیت اهداف و برنامههای این سازمان افزوده است، تحولاتی است که در طی سالهای اخیر در فضای ژئوپلیتیک اوراسیا و مناطق پیرامونی آن روی داده است. تحولات مهمی چون امنیتی شدن فضای بینالمللی پس از حادثه 11 سپتامبر، اشغال افغانستان، حضور مستقیم ناتو و ایالات متحده در منطقه آسیای مرکزی، گسترش فعالیت گروههای افراطی و تروریستی در افغانستان و پاکستان و مسائل مربوط به انتقال و امنیت انرژی، موجب توجه روز افزون جامعه جهانی به اهداف و برنامههای بازیگران سازمان همکاری شانگهای شده است.
برآیند مباحث یادشده حاکی از آن است که سازمان همکاری شانگهای تجربه نوینی از منطقهگرایی در فضای ژئوپلیتیک اوراسیا در دوران پس از جنگ سرد به شمار میرود. در حال حاضر این سازمان یک واقعیت تاثیرگذار و غیر قابل کتمان در حیات سیاسی منطقه به شمار میرود و هیچ یک از کشورهای منطقه و قدرتهای فرامنطقهای که خود را در تحولات منطقه ذی نفع میبینند، نمیتوانند بدون در نظر گرفتن نقش این سازمان به طراحی و پیگیری اهداف خود بپردازند. در این میان برخی با نگاه بدبینانه از سازمان همکاری شانگهای به عنوان ناتوی شرق و احیا کننده تنشها و رقابتهای دوران جنگ سرد و برخی با نگاه خوش بینانه از آن به عنوان تجربه نوینی از همکاری منطقهای میان کشورهای منطقه یاد میکنند. اهمیت درک واقع بینانه از اهداف، برنامهها و تحولات سازمان همکاری شانگهای از آن رو برای سیاستگذاران و پژوهشگران ایرانی حائز اهمیت است که ایران یکی از اعضای ناظر این سازمان منطقهای به شمار میرود و در طی سالهای اخیر، اشتیاق فراوانی برای مشارکت در جلسات مختلف این سازمان و همکاری با اعضای آن نشان داده است. بر این اساس، پژوهشنامه حاضر در پی تحلیل این تحولات با هدف دست یافتن به درکی جامع، علمی و واقع بینانه از اهداف برنامههای سازمان همکاری شانگهای است. بدین منظور، در این مجموعه در قالب مقالههای مستقل، مهمترین ابعاد و تحولات سازمان همکاری شانگهای مورد واکاوی قرار گرفته است.
در مقاله نخست، با مروری بر ضرورتهای شکلگیری گروه شانگهای پنچ، مراحل گسترش و پویایی و در نتیجه ارتقای این همکاریها به سطح سازمان همکاری شانگهای در سه مرحله مورد تحلیل قرار گرفته است و سپس با توجه به روند رو به رشد این سازمان، اهداف و رویکرد بنیانگذاران آن با تاکید بر دو قدرت بزرگ روسیه و چین که نقش تعیین کنندهای در تحولات سازمان دارند، مورد بررسی قرار گرفته است. در این مقاله روابط رو به گسترش و مشارکت استراتژیک دو کشور چین و روسیه در بقای سازمان و گسترش آن به عنوان نکته کلیدی مطرح شده است و این شرایط جدید با خارج شدن محیط بینالمللی از فضای دو قطبی، متصلب و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد، موجب شکلگیری روندهای جدیدی از همکاریهای دو جانبه و منطقهای را میان دو رقیب دوران جنگ سرد، یعنی چین و روسیه پدید آورد که برآیند آن در شکلگیری و تکامل سازمان همکاری شانگهای تبلور یافت. در واقع همپوشانی اهداف و منافع این دو کشور در سه سطح سیاسی، دفاعی ـ امنیتی و اقتصادی، زمینه لازم را برای شکلگیری، گسترش و پویایی سازمان همکاری شانگهای پدید آورد؛ به گونهای که امروز نماد همگرایی مسکو ـ پکن در دوران پس از جنگ سرد به شمار میرود.
مقاله دوم، با هدف درک بهتر تحولات پیچیده و پرشتاب سازمان همکاری شانگهای، کوشش نموده است با کاربست یک رهیافت نظری مناسب به این پرسش پاسخ دهد که تحولات این سازمان بر مبنای کدام رویکرد نظری قابل تبیین است؟ در پاسخ به پرسش یاد شده، این مقاله به تبیین نظری سازمان همکاری شانگهای در یک رویکرد تلفیقی و با کاربست دو نظریه بین حکومتگرایی (تبیین شکلگیری و تکامل سازمان) و نو منطقهگرایی (تبیین ماهیت همگرایی) و مدل کانتوری و اشپیگل (تبیین میزان انسجام درونی و ساختار سازمان) پرداخته است و بر اساس این رویکرد نظری، به شیوه توصیفی ـ تحلیلی ضمن اشاراتی اجمالی به روند شکلگیری و شرایط کنونی سازمان همکاری شانگهای، کوشش می کند از طریق انطباق موارد عینی بر مفاهیم انتزاعی، فهم جامعتری از تحولات این سازمان منطقهای حاصل شود.
در مقاله سوم، روندها و تجربیات منطقه گرایی در کشورهای آسیای مرکزی مورد بررسی قرار گرفته است. این مقاله با واکاوی تجربیات کشورهای این منطقه در عرصه همکاریهای منطقهای و فرامنطقهای همچون جامعه اقتصادی اورآسیا، سازمان پیمان امنیت جمعی و سازمان همکاری شانگهای، این استدلال را مطرح می کند که همچون تلاشهای گذشته جهت خودسازماندهی منطقهای آسیای مرکزی، این سازمانهای بزرگتر نیز تا حد بسیار زیادی نمایانگر شکلی از منطقهگرایی مجازیاند. این نوع همگرایی شکل همبستگی سیاسی جمعی یا پیروی از روسیه و چین در سازمان شانگهای به خود میگیرد. بنابراین انگیزه اولیه رهبران کشورهای آسیای مرکزی برای مشارکت در ائتلافهای منطقهای، تقویت امنیت حکومت در داخل و مقاوت در برابر دستور کارهای خارجی همچون دولت مطلوب یا ارتقای دموکراسی است.
مقاله چهارم، تحولات اقتصادی سازمان همکاری شانگهای را مورد بررسی قرار میدهد. مقاله در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که آیا سازمان همکاری شانگهای که با اهداف سیاسی ـ امنیتی تشکیل شده، از مؤلفههای لازم برای یک سازمان اقتصادی ـ سیاسی برخوردار است؟ نگاهی به چهارچوب همکاریهای این سازمان در سالهای اخیر، نشان میدهد که سازمان در اغلب نشستهای خود، در کنار مباحث امنیتی، توجه ویژهای به همکاریهای اقتصادی داشته است و به طور وضوح مقامات این کشورها نیز از اهتمام خاص به حفظ و ارتقا همکاریهای اقتصادی در چهارچوب شانگهای سخن گفتهاند. به نظر میرسد حداقل یک حلقه ارتباطی بین اهداف سیاسی و امنیتی و همکاریهای اقتصادی در این سازمان وجود دارد، که بیشتر مورد بهره برداری بانیان اصلی سازمان همکاری شانگهای یعنی روسیه و چین قرار میگیرد.
در مقاله پنجم، اهداف و رویکردهای چین در قبال سازمان همکاری شانگهای مورد واکاوی قرار گرفته است. پایان جنگ سرد، ضرورت توسعه اقتصادی و ایجاد محیط امنیتی با ثبات در حوزههای پیرامونی و بینالمللی، مقامات چینی را به تنظیم سند مواضع چین درباره مفهوم نوین امنیت در میانه دهه 1990 میلادی سوق داد که تقویت سازمانها و مکانیسمهای منطقهای از جمله مهمترین نکات سند یادشده به شمار میرود. مشارکت فعال چین در شکل دهی و تقویت سازمان همکاری شانگهای، یکی از مصادیق بارز این امر به شمار میرود که تحولی قابل ملاحظه را در مناسبات سیاسی، امنیتی و اقتصادی این کشور با فدراسیون روسیه و کشورهای آسیای مرکزی پدید آورده است. بر این اساس، در این مقاله کوشش شده است با بررسی نکات یاد شده، درک بهتری از دلایل و انگیزههای جمهوری خلق چین، به عنوان یکی از اعضای اصلی و بنیانگذار از ایجاد و تقویت مکانیسم سازمان همکاری شانگهای، حاصل شود.
در مقاله ششم، به نقش و اهداف فدراسیون روسیه، به عنوان یکی دیگر از اعضای بنیانگذار، در قبال سازمان همکاری شانگهای پرداخته شده است. روسیه به عنوان وارث یکی از دو ابرقدرت دوران جنگ سرد و یکی از قدرتهای بزرگ، با عبور از بحرآنها و چالشهای دوران گذار، به تدریج توانست از میانه دهه 1990 میلادی به عرصه بازیگری بینالمللی بازگردد و در این راستا اقدام به بازتعریف مبانی سیاست خارجی و امنیتی خود متناسب با تحولات منطقهای و بینالمللی نماید. در این میان تقویت رویکرد منطقهگرایی و مقابله با نظام سلسله مراتبی تک قطبی به رهبری ایالات متحده، از جمله مهمترین شاخصهای رستاخیز روسیه به شمار میرود که تشکیل و تقویت مکانیسم سازمان همکاری شانگهای نمونه بارز آن به شمار میرود. بر این اساس، در این مقاله کوشش شده است با واکاوی تحولات یادشده، درک واقع بینانهتری از اهداف و برنامههای فدراسیون روسیه در قبال سازمان همکاری شانگهای در دو سطح منطقهای و بینالمللی، حاصل شود.
در مقاله هفتم، نقش و اهداف کشورهای آسیای مرکزی در قبال سازمان همکاری شانگهای مورد بررسی قرار میگیرد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منجر به تشکیل پنج کشور مستقل در آسیای مرکزی شد که این امر نتایج قابل ملاحظهای را بر تحولات ژئوپلتیک اوراسیا بر جای نهاده است. اما ضعف ساختارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشورهای تازه استقلال یافته، به موازات خلا قدرت پدید آمده، رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای و غیره موجب شکلگیری سازمانهای منطقهای مختلف طی دو دهه اخیر شده است که در بین آنها سازمان همکاری شانگهای، مهمترین و در عین حال موفقترین مکانیسم منطقهای به شمار میرود. با توجه به اهمیت، جایگاه و نقشآفرینی این سازمان در روند تقویت همگرایی منطقهای در فضای آسیای مرکزی، بهویژه تنظیم مناسبات کشورهای این منطقه با دو قدرت بزرگ روسیه و چین، این مقاله اهداف و منافع کشورهای آسیای مرکزی را در قبال سازمان همکاری شانگهای مورد واکاوی قرار میدهد تا درک بهتری از فرصتها و چالشهای پیش روی این کشورها در برابر یکی از موثرترین سازمانهای منطقهای موجود در ژئوپلیتیک اوراسیا حاصل شود.
مقاله هشتم، اختصاص به جایگاه جمهوری اسلامی ایران در ارتقای ظرفیتهای امنیتی سازمان همکاری شانگهای دارد. جمهوری اسلامی ایران به عنوان عضو ناظر سازمان همکاری شانگهای از ظرفیتها و تجربیات مناسبی در حوزههای مختلف بهویژه حوزه امنیتی برخوردار است که انتقال و بهره برداری از آنها میتواند موجب پویایی هرچه بیشتر این سازمان منطقهای شود. با عنایت به این موضوع، در این مقاله با بررسی ظرفیتها، امکانات و تجربیات جمهوری اسلامی ایران در حوزه امنیتی، کوشش میشود فرصتها و تهدیدات مشترک ایران و سازمان همکاری شانگهای مورد بررسی گیرد تا براساس یک درک واقع بینانه، روشن شود که چگونه دو طرف میتوانند از مزایای یکدیگر برای کاهش تهدیدات و افزایش فرصتها بهره جویند.
در مقاله نهم، اهداف و منافع دو کشور هند و پاکستان در سازمان همکاری شانگهای مورد بررسی قرار میگیرد. عضویت ناظر هند و پاکستان به عنوان دو کشور درگیر در شبه قاره در سازمان همکاری شانگهای، یکی از نقاط عطف حیات این سازمان منطقهای به شمار میرود. ورود این دو قدرت هستهای با پیشینهای طولانی از اختلافات و تجربه سه رویارویی نظامی به این مکانیسم منطقهای، از یک سو موجب جلب توجه جامعه جهانی به این امر و از سویی دیگر موجب بروز ابهاماتی در خصوص تاثیر عضویت این دو کشور بر فرایند روبه رشد تحولات سازمان همکاری شانگهای شده است. با عنایت به این نکات، این نوشتار ضمن بررسی اهداف و منافع دو کشور هند و پاکستان از عضویت در سازمان همکاری شانگهای، تاثیر ورود این دو قدرت شبه قاره را با توجه به اختلافات دیرپای دو کشور، بر روند تحولات این سازمان مورد واکاوی قرار میدهد.
در مقاله دهم، رویکرد اتحادیه اروپا به سازمان همکاری شانگهای مورد واکاوی قرار گرفته است. شکلگیری و رشد سریع این سازمان که به محوریت دو قدرت بزرگ یعنی فدراسیون روسیه و جمهوری خلق چین صورت پذیرفته است، ابهامات و نیز بیم و امیدهایی را برای همسایگان این سازمان و بهویژه دول غربی ایجاد نموده است. در این بین، اتحادیه اروپا به عنوان دیرپاترین سازمان منطقهای جهان غرب، از جمله سازمانهایی است که به دلیل عدم درک اعضای آن از نیات واقعی بازیگران سازمان همکاری شانگهای، فاقد نگرش راهبردی پیرامون اهداف و برنامههای این سازمان میباشد و همین امر معضل جهتگیری اتحادیه اروپا را در قبال این سازمان منطقهای نوپا به دنبال داشته است. با عنایت به این نکته، این مقاله با بررسی فرضیات موجود در زمینه شکلگیری و تکامل سازمان همکاری شانگهای، به تحلیل رویکرد اتحادیه اروپا نسبت به این سازمان منطقهای در حال تحول و تاثیرگذار میپردازد تا درک بهتری از نحوه نگرش این نهاد اروپایی به سازمان همکاری شانگهای حاصل شود.
در مقاله یازدهم، کوشش شده است بر مبنای مباحث مطرح شده، آینده پیش روی سازمان همکاری شانگهای مورد بررسی قرار گیرد. نتیجه مقاله این است که بر مبنای شواهد موجود، نه وضعیت داخلی کشورهای عضو و نه نیازهای منطقهای و بینالمللی آنها، فضا و عرصه قابل توجهی برای بهبود موقعیت فعلی سازمان همکاری شانگهای فراهم نمی کند. در واقع از منظر دیگر میتوان گفت که به نظر نمیرسد دلایل شکل دهنده سازمان و همچنین دلایلی که تاکنون محرک گسترش و تداوم آن بودهاند، در آینده نیز بتوانند همچنان دلایلی برای نقش آفرینی بیشتر آن باشند.