24 آبان 1388
خلاصه
در نظریه و عمل روابط بینالملل، دموکراسی همچون یک خیر عمومی Common Good پذیرفته شده است. به علاوه، ارزش دموکراسی و دموکراتیزاسیون، به خرد متعارف یا عقل سلیم برای بسیاری از چشماندازهای نظری در دیسیپلین روابط بینالملل بدل شده است؛ به نحوی که از رئالیسم دفاعی تا جهان میهنی (کاسموپولیتانیسم) را شامل می شود. دموکراسی نه فقط به عنوان یک خیراخلاقی فینفسه جایگاه خود را دارد، بلکه به عنوان راهحلی برای مسائل امنیتی، رفاه اقتصادی، نظم بینالمللی، دولتسازی، حفظ حقوق بشر و غیره هم نگریسته میشود. آیا چنین رهیافتی درست است؟ آیا پیشرفتی در راستای حل مسائل یاد شده، ازطریق توسعه دموکراسی وجود دارد؟ با توجه به ابهاماتی که دربارة مزایا، ارزشها، تجربههای تاریخی دموکراسی و وجوه تمایز آن از لیبرالیسم وجود دارد، دموکراسی همچنان راقم پرسشهای برانگیزانندهای جهت تحقیق و پژوهش خواهد بود:
-
ما واقعاً چه منظوری از دموکراسی در روابط بینلملل داریم؟
-
دستاورد دموکراسی در این عرصه چیست؟ (ارزیابی وعدههای رهیافت بینالملل گرایی لیبرالی)
-
آیا دموکراسی نهاییترین کلام در سیاست و سیاست بینالملل است؟ (امپراتوری دموکراسی)
-
آیا دموکراسی تعارضات داخلی یا بینالمللی را حل میکند یا برعکس شعلهور میسازد؟
-
چالشهای اخلاقی و سیاسی در مسیر پیشرفت دموکراسی کدامند؟
شاید بتوان همه این پرسشها را در یک پرسش مرکزی خلاصه کرد، اینکه به راستی دموکراسی با همه مفاهیم ضمنی، ارزشهای مشتقه و عواطفی که برانگیخته، چه چیزی برای دیسیپلین روابط بینالملل به همراه آورده است؟
پاسخ هرچه که باشد، واقعیت آن است که دموکراسی فقط «مفهومی» جدیدالظهور در دیسیپلین روابط بینالملل نیست، بلکه بسی فراتر و مهمتر از آن، «نیرویی» جدید در صحنه روابط بینالملل است. اینکه نیروی جدید، همانگونه که مجموعه حاضر نشان میدهد، در نظریههای روابط بینالملل وسیعاً جایگیر شده است، بیتردید از اهمیت آن حکایت میکند.
دموکراسی در روابط بینالملل، بیشتر از هر چیز میتواند گویای برآمدن ملتها در سیاست ملی کشورشان و از این طریق در سیاست جهانی باشد؛ مشخصاً در انقلابات اروپایی 1830، مشخصتر از آن در انقلابات اروپایی 1848 و سالهای پس از جنگ جهانی اول. اما ظهور جدید و کنونی دموکراسی در روابط بینالملل تا حدی مستغنی از ریشههای تاریخیاش به نظر میرسد: در واقع، عرصه کنونی ادبیات دموکراتیک در روابط بینالملل، گونهای دوگانگی گفتمانی بین ادبیات پیشینی لیبرال ـ دموکراسی و ادبیات جدیدتری را نشان میدهد که حاکی از ظهور بیواسطهتر ملتها در سیاست بینالملل است. برای مثال در حالی که از یک سو نظریه دموکراسی جهان وطنی و مشخصتر از آن، نظریه صلح دموکراتیک متأثر از سوابق لیبرالی و متعلق به تجربیات قارهای است، اما از سوی دیگر نظریه دموکراتیزاسیون به مثابه واکنشی جدید از سوی سیاست خارجی امریکا، تا حدی ناشی از تحرکات جدید ملی به ویژه در سطح خاورمیانه است. این تحولات گرچه با آرمانگرایی دموکراتیک و دامنگستری سیاست خارجی امریکا در منطقه مرتبط است، اما بیتردید از منابع درونی تحرک نیز برخوردار است. احتمالاً آینده دموکراسی در روابط بینالملل، از میانه همین تعارض برمیخیزد؛ تعارضی بین ایده جهانی دموکراسی و واقعیت منطقهای برآمدن تودهها (در قالب طبقات متوسطالحال شهرنشین دارای گرایشهای کمابیش مدنی ـ مشارکتی) باز هم مشخصاً در سطح خاورمیانه؛ تقابل بین «نظریهای» کهن درباره مردمان و «واقعیتهای» فزایندهای از مردمان.
اما حتی اگر چنین تعارضی وجود نداشته باشد، دستکم چنین است که دموکراسی در دوره کنونی روابط بینالملل عمدتاً امری متعلق به ملتهای خاص (تجربههای ملی)، در دوره یا دورههای خاص میباشد. این به معنای نفی صریح اهمیت کلیت اندیشی درباره جایگاه دموکراسی در اندیشه و عمل روابط بینالملل نیست اما احتمالاً این نتیجه را دربردارد. کلیت اندیشی و عمومیتورزی نظری درخصوص دموکراسی در روابط بینالملل اگرچه ضروری است، زیرا در هرحال به توسعه مهارتهای ذهنی ما در درک امور میانجامد، اما با این حال فعالیتی صرفاً ذهنی است، فعالیتی توضیح دهنده و جذاب اما با فایدهای محدود در درک موارد خاص. تفسیر این موضوع در کتاب حاضر وجهه همت قرار گرفته است.
هدف کتاب حاضر ارائه شرایح مفید و موثر از هریک از مفاهیم و نظریههای دموکراتیک در روابط بینالملل و سپس بررسی و تحلیل آن، از منظر «نظریه عمومی دولت» است.
با وجود آنچه که رفت، انتشار این کتاب را فقط دلایل علمی ـ پژوهشی مدلل نمیدارد. چنان که در مقدمه نویسنده محترم نیز آمده است؛ صرفنظر از ابعاد نظری، دموکراسی هم اینک یک نیروی واقعی تغییرساز در عرصههای عملی سیاست جهانی و سیاستهای منطقهای است. از اینرو به نظر میرسد که همه دانشجویان، تحلیلگران و علاقهمندان ایرانی مباحث سیاست خارجی، همراه با تصمیمگیران و سیاستگذاران خارجی کشور بینیاز از درک بهتر مبادی بحث دموکراسی در سیاست خارجی و نتایج و پویشهای اساسی آن در منطقه و جهان نیستند. دلیل انتشار اثر حاضر همین است.
بسیار ساده، چون دموکراسی نیروی جدیدی در روابط بینالملل است، انجام پژوهشهای جدیدی را نیز لازم میآورد. انتشار اثر حاضر گامی مقدماتی و اولیه در همین راستاست و امید میرود که مقدمة تأملات و راهیابیهای جدیتری در این باره باشد؛ به ویژه آنکه اولین اثر به زبان فارسی در نوع خود است.