23 اسفند 1390
چکیده
سیاستهای ایران، روسیه و چین در تقابل با نقشه غرب در تکرار سناریوی لیبی در مورد سوریه با رأی منفی و "وتو" قطعنامه غرب در شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط روسیه و چین، نمایانگر نوعی جبههگیری در قضیه سوریه میباشد. مواضع اخیر این دو عضو دائم شورای امنیت که واکنش شدید آمریکا، غرب و برخی از کشورهای عرب مانند عربستان سعودی را به دنبال داشته است، این پرسش را مطرح میسازد که تحولات اخیر از کجا نشاْت میگیرد. قرار دادن سوریه در حالت هرج و مرج، تاکتیکی از سوی غرب در جنگ با ایران محسوب میشود. ولی سیاست مزبور به طور ضمنی حرکتی در جهت کاهش نفوذ روسیه و چین در منطقه میباشد.
مقدمه
سیاستهای ایران، روسیه و چین در تقابل با نقشه غرب در تکرار سناریوی لیبی در مورد سوریه با رأی منفی و "وتو" قطعنامه غرب در شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط روسیه و چین، نمایانگر نوعی جبههگیری در قضیه سوریه میباشد. اهمیت موضوع از آنجا بیشتر معلوم میشود که چین در دو دهه گذشته از هرگونه تقابل با غرب در صحنۀ شورای امنیت خودداری کرده است. مواضع اخیر این دو عضو دائم شورای امنیت که واکنش شدید آمریکا، غرب و برخی از کشورهای عرب مانند عربستان سعودی را به دنبال داشته است، این پرسش را مطرح میسازد که تحولات اخیر از کجا نشاْت میگیرد. سئوال بعدی این است که سیاستهای روسیه و چین در قبال مسئله سوریه تا چه حد از ملاحظات راهبردی آنها با توجه به سیاستهای تقابل جویانه غرب در قبال ایران که به شکل تحریمهای گسترده و تهدیدات مکرر آمریکا و اسرائیل برای حمله نظامی متجلی شده است، تاثیر میپذیرد. برای یافتن پاسخ به سوالهای فوق، ابتدا باید نگاهی گذرا به رویکردهای سه کشور ایران، روسیه و چین در قبال بحران سوریه داشته باشیم.
رویکرد ایران
روابط ویژۀ ایران با سوریه که سابقۀ آن به بیش از سه دهه قبل میرسد، در پی بروز بحران در سوریه و وقوع انقلاب در کشورهای عرب منطقه موجب شد تا روابط دو کشور مذکور هدف قرار گیرد. مخالفین ایران مدعیاند که این کشور در قبال قیام در بحرین و سوریه دو رویکرد کاملاً متفاوت را در پیش گرفته است و در حالی که به حمایت از مبارزین در بحرین علیه رژیم آل خلیفه میپردازد، در سوریه از رژیم بشار اسد حمایت مینماید. اما ایران، در پاسخ به انتقادات فوق به این نکته اشاره میکند که در سوریه برخلاف بحرين که اکثريت مردم با رژيم آن کشور مخالفند و فقط اقليتي ضعيف حامي دولت میباشند؛ موضوع کاملاً برعکس است و اکثريت مردم از دولت سوریه پشتیبانی مینمایند و مخالفین را اقليتي از گروههايي مانند القاعده و اخوانالمسلمين، با گرايشهای سلفي تشکیل میدهند که در شهرهاي مرزي مستقر بوده و از حمایت مالی، تسلیحاتی و تبلیغاتی قدرتهای خارجی برخوردار میباشند. از لحاظ ژئوپلیتیک نیز به این نکته اشاره میشود که اینک عمق استراتژيک ايران گسترش يافته و در غرب تا سواحل دریای مدیترانه امتداد یافته است. بنابراين، مرزهاي لبنان و سوريه به عنوان خط مقدم منطقه نفوذ ایران تلقي ميشود. حضور نیروی دریایی ایران در دریای مدیترانه در پی بازدید ناوهای ایرانی از سوریه در اسفند ماه سال گذشته، حساسیتهایی را به خصوص برای اسرائیل که ایران را دشمن بزرگ خود میداند، به وجود آورد. رقبای ایران، اقدام مزبور را در جهت گسترش نفوذ ایران در منطقه و در زمانی که انقلابهای عربی در جریان است، تلقی نمودهاند. از دیدگاه مزبور، ایران با کشورهاي سوريه و لبنان و مجموعههاي حزبا...، جهاد اسلامي و حماس، یک جبهه ضد اسرائيلي را تشکيل داده که در اين اتحاد سوريه نقش پل ارتباطي را ايفا ميکند. تام دانیلون، مشاور امنیت ملی آمریکا در دسامبر ٢٠١١، صریحاْ اعلام نمود که: «پایان رژیم اسد موجب بزرگترین عقب نشینی ایران در منطقه و برهم خوردن توازن قوای راهبردی و تغییر آن در منطقه علیه ایران خواهد بود».
به این ترتیب، در حال حاضر همه فشارها براي شکستن این پل ارتباطی، یعنی سوریه اعمال میشود و آنچه در پس پرده در جریان است، در حقیقت به علت روابط نزدیک سوریه با ایران بوده و هدف از سرنگونی رژیم کنونی در آن کشور نیز با امید به منزوی ساختن ایران صورت میپذیرد.
رویکرد روسیه
رویکرد روسیه به بحران سوریه تا حد بسیاری متاْثر از تجربه تلخ آن کشور از مداخله ناتو در لیبی است. در روسیه برخی مانند پریماکف، رئیس سابق سازمان اطلاعات و نخست وزیر اسبق روسیه بر این باورند که سیاست غیرمسئولانه در خاورمیانه و شمال آفریقا، میتواند منجر به یک برخورد نظامی شود. به اعتقاد وی شرایط کنونی نیازمند یک اقدام مشترک میباشد، زیرا تداوم این وضع به وضعیت فاجعه بار جنگ داخلی در سوریه و در نهایت بر هم خوردن شرایط حل مناقشه اعراب و اسرائیل منجر میشود. سفیر روسیه در سازمان ملل متحد نیز در خصوص حمایت و جانبداری از طرفین دخیل در قضیه سوریه هشدار داده است. از سوی دیگر، تعدادی از مقامات روسیه و صاحب نظران روس، اظهار نمودهاند که روسیه دخالت قدرتهای خارجی را در امور سوریه تحمل نمیکند و مانع دخالت سازمان ملل و یا سازمانهای دیگر در سوریه به شکل سناریویی مشابه لیبی خواهد شد. روابط نزدیک دولتهای روسیه و سوریه سابقه دیرینه دارد. برای مثال، دولت سوریه یکی از معدود کشورهایی بود که از مداخله نظامی روسیه در سال ٢٠٠٨، در بحران گرجستان پشتیبانی نمود.
رویکرد چین به بحران سوریه
از دیدگاه چین، نحوه مناسب برخورد با شرایط کنونی در سوریه این است که در جایی که مربوط به امور داخلی سوریه میشود، این امر از طریق دیالوگ سیاسی صورت پذیرد و تصمیمات به طور مستقل از سوی خود مردم سوریه و بدون مداخله خارجی انجام شود. در خصوص راْی منفی چین به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در خصوص بحران سوریه نکات زیر قابل توجه به نظر میرسد.
چین در گذشته از حق وتوی خود به ندرت استفاده نموده و در عوض به عدم شرکت در رأیگیری (در دهۀ ١٩٧٠) و یا دادن رأي ممتنع (در دهۀ ١٩٨٠)، برای نشان دادن عدم رضایت خود متوسل میشده است. هرچند که در محیط جدید بینالمللی، چین از استراتژی انفعالی و عدم مشارکت دوری جسته و نقش فعالتری را در شورای امنیت سازمان ملل متحد دنبال میکند، با این حال، چین هنوز رأی ممتنع را به عنوان بخش اصلی استراتژی خود در سازمان ملل دنبال میکند و از طریق رأی ممتنع، پیام مخالفت خود را میرساند و با این اقدام از جانبداری و یا رنجش متحدین خود جلوگیری میکند. از سوی دیگر، چین نسبت به اعمال تحریم و یا استفاده از قوۀ قهریه تحت عنوان سازمان ملل متحد، به ویژه در مواردی که منافع آن کشور مطرح میباشد، بسیار حساس است. به این ترتیب، از دیدگاه چین برای اینکه مداخله نظامی سازمان ملل جنبه قانونی داشته باشد، باید بر حق حاکمیت کشورها احترام گذاشت و عملیات نظامی باید با دعوت کشور هدف صورت گیرد. همان طور که گفته شد، تا زمانی که چین احساس میکند شرایط مزبور تحقق نیافته مایل نیست از این اقدامات حمایت کند. در این حالت، چین معمولاً به دو طریق عمل میکند: یا از حق وتو استفاده میکند و یا از رأی ممتنع. چین زمانی از رأی ممتنع استفاده میکند که مایل به موضعگیری و ابراز عدم موافقت خود نیست، مانند موضوع عراق در ١٩٩٠، که این مسئله کاملا مشهود بود. حق وتو به ندرت از سوی چین از زمان در اختیار گرفتن عضویت دائم شورای امنیت در سال ١٩٧١، اعمال شده است. چین فقط قطعنامههایی را وتو میکند که به شدت با آنها مخالف است و از این رو قطعنامههای معدودی را میتوان بر شمرد که این کشور آنها را وتو کرده باشد. این قطعنامهها عمدتاً به حاکمیت ملی چین و به طور مشخص شناسایی تایوان مربوط میشدهاند.
علاوه بر این، چین از تکروی و یا استفاده از حق وتو به شکل یک جانبه به شدت پرهیز مینماید. اقدام به وتوی قطعنامه اخیر دربارۀ سوریه توسط چین نیز در پی راْی منفی روسیه تحقق یافت. لذا، شاید بتوان از روند وتوی چین این طور نتیجه گرفت که چنانجه روسیه به قطعنامههای تحریم علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل راْی منفی میداد، چین نیز به اقدام مشابهی دست میزد.
همسوئی روسیه و چین
روسیه و چین در قبال مسئله سوریه در صحنۀ شورای امنیت سازمان ملل، سیاست همسوئی را اتخاذ نمودهاند. ظاهراً دو کشور مزبور براساس این تحلیل که هدف اصلی غرب ایران میباشد و حمله به سوریه در واقع قدم اول برای رسیدن به هدف مزبور است، به منظور جلوگیری از بروز یک جنگ جدید در منطقۀ حساس خلیج فارس، در عزم خویش برای ایستادگی در مقابل غرب در صحنۀ سوریه مصممتر شدهاند. براساس تحلیل مزبور، پیروزی غرب در سوریه، نه تنها برخورد و اقدام آنها را علیه ایران آسانتر میسازد؛ بلکه نگرانی عمدهتر روسیه و چین از آنجا ناشی میشود که برخورد نظامی غرب با ایران، به صورت محدود باقی نمیماند و کل منطقه را با ابعاد مختلف آن مانند منابع انرژی، راههای دریایی و غیره در بر خواهد گرفت. خطرات ناشی از تهدیدات مزبور موجب شد تا روسیه و به تاْسی از آن، چین به اعمال حق وتو در شورای امنیت ترغیب شوند. رویکرد مزبور البته با رعایت جوانب احتیاط بوده و هر دو کشور تلاش مینمایند که از سرایت آثار این سیاست به سایر زمینههای تعامل راهبردی که با غرب برقرار ساختهاند، جلوگیری شود. از سوی دیگر، به نظر نمیرسد که این دو کشور تمایل داشته باشند که در این برهۀ حساس که برنامۀ هستهای ایران مطرح است و آنها در مذاکرات هستهای در مقابل ایران قرار دارند؛ سیاستشان در صحنه سوریه به شکل یک ائتلاف راهبردی با ایران نمایان شود. زیرا روسیه و چین مانند غرب، البته با ملاحظاتی متفاوت، نگرانیهای خاص خویش را از ظهور ایران به عنوان یک قدرت منطقهای احساس مینمایند. علاوه بر این، ماهیت اسلامی قیامها در جهان عرب، نگرانیهایی را در روسیه و چین، با توجه به جمعیت مسلمانان در روسیه، به ویژه در جمهوریهای مسلمان نشین و منطقه قفقاز شمالی و در چین در ایالت سین کیانگ، موجب شده است.
با وصف فوق، برخی ملاحظات فرامنطقهای نیز در تصمیمات روسیه و چین در قبال مسئله سوریه موْثر بوده است. روسیه به دلایل متعددی از روند سیاست احیای روابط (reset) با آمریکا که دولت اوباما مبتکر آن بود، راضی نیست و تا حدی از آن مأیوس شده است. در قضیه لیبی، روسیه علیرغم همکاری با غرب در شورای امنیت برای صدور مجوز دخالت نظامی در آن کشور، در پی اقدامات یک جانبۀ نظامی ناتو ابتدا به حاشیه رانده شد و سپس به طور کامل از صحنه حذف گردید.
در مسئله سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپا نیز آمریکائیها به درخواستهای روسیه برای مشارکت در آن بیاعتنایی نمودند و علیرغم اعتراضهای روسیه، پس از انجام تغییراتی صوری، نهایتاْ به استقرار سامانۀ مذکور اقدام کردند. در جریان انتخابات پارلمانی در روسیه، آمریکا به حمایت از نیروهای مخالف پوتین پرداخت و از طرح انقلابهای رنگین، با نماد رنگ سفید حمایت نمود. اقدام مزبور، به فضای اعتماد میان طرفداران پوتین که اینک قدرت را در روسیه به دست گرفتهاند، با آمریکا لطمه وارد کرد.
در مورد چین نیز آمریکا با استقرار نیروهای نظامی خود در استرالیا و اخیراً با ورود به صحنه روند دموکراسی سازی در میانمار، عملاً حلقه محاصرۀ چین را تنگتر ساخته است. تحولات مذکور در کنار مباحثی که در محافل سیاسی – نظامی آمریکا در خصوص تهدید بلند مدت چین علیه آمریکا وجود دارد، میتواند بر فضای عدم اعتماد در روابط دو کشور دامن بزند. البته چین برای ادامه روابط گسترده خویش با آمریکا اهمیت ویژهای قائل است و همواره سعی دارد که از بروز هرگونه تنش در این روابط جلوگیری نماید. در راستای سیاست مزبور و به ویژه پس از وقایع ١١ سپتامبر، چین سعی داشته است که به منظور پیشبرد اهداف راهبردی خویش برای تبدیل شدن به یک ابر قدرت اقتصادی، روابط اقتصادی و تجاری گستردۀ خود با آمریکا را علیرغم برخی تحرکات نظامی آمریکا و استقرار پایگاههای نظامی آن کشور و از جمله در مجاورت مرزهای خود در آسیای مرکزی و افغانستان، حفظ کند. البته بعید نیست که در این رویکرد مسامحه آمیز چین، حضور آمریکا یا ناتو تحت عنوان مبارزه با تروریسم و افراط گرایان اسلامی، در مجاورت مرزهای چین در افغانستان، و به ویژه در ایالت سینک کیانگ چین، بیتاثیر نبوده است.
از سوی دیگر، سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپا که علیرغم تمام ادعاها، شواهد و قرائن راهبردی حکایت از طراحی آن برای مقابله با موشکهای اتمی چین و روسیه دارد و در حالی که استقرار این سامانه در روسیه با حساسیتهای شدیدی مواجه شده است؛ طرح مزبور واکنش چندانی در چین بر نیانگیخته است. مقامات آمریکایی ادعا میکنند که هدف از استقرار سامانه مذکور، مقابله با تهدیدات موشکی ایران است، ولی کمتر کارشناسی است که این گفته آنان را باور کند، زیرا کارایی سامانههای دفاع موشکی در ظرفیتهای کنونی، فقط در مقابل تعداد معدودی از موشکها که احتمالاً حامل کلاهکهای هستهای میباشند، میتواند کارآیی داشته باشند. در حال حاضر، این سامانهها فاقد توانائی مقابله با تعداد بسیار زیاد و حجم سنگین حملات موشکهای بالستیک است. به این ترتیب، اعتراض روسیه در مورد سامانۀ دفاع موشکی آمریکا، تا حدی موجه به نظر میرسد؛ زیرا آن گونه که مقامات آمریکائی اعلام نمودهاند، اگر مقابله با موشکهای بالستیک ایران هدف اصلی باشد، باید به این نکات توجه کرد که اولاً، ایران فاقد تسلیحات هستهای است و ثانیاً اگر هدف مقابله با موشکهای بالستیک غیرهستهای ایران باشد، در آن صورت نیز چنین سامانهای در مقابله با انبوه موشکهای مهاجم با کلاهکهای غیرهستهای ایران، کارآیی چندانی نخواهد داشت. علاوه بر این، چینش سامانۀ مذکور نشان دهندۀ آن است که این سامانه بیش از آنکه برای مقابله با موشکهای ایران باشد، برای مقابله با موشکهای هستهای چین و روسیه برنامهریزی و تعبیه شده است. البته این امر با تحلیلهای راهبردی آمریکا مبنی بر اینکه چین تهدیدی بلند مدت، روسیه تهدیدی میان مدت و ایران تهدیدی کوتاه مدت میباشد، همخوانی دارد. در امریکا برای مقابله با تهدیدات مذکور، به ترتیب سیاست مهار در قبال چین، سیاست کنترل در قبال روسیه و سیاست بازدارندگی به عنوان یک قدرت هستهای در حال ظهور، در قبال ایران پیشبینی شده است.
"وتو" روسیه و چین
روسیه و چین به قطعنامه شورای امنیت علیه بحران سوریه در مقابل ١٣ رأی موافق، رأی مخالف دادند و قعطنامه را وتو کردند. هرچند قعطنامه در ظاهر به اعمال قوه قهریه و یا تحریم به صورت مستقیم اشارهای نداشت، لکن از دیدگاه چین و روسیه قطعنامه در جهت براندازی نظام سوریه بود. قابل توجه است که چین و روسیه اغلب با قطعنامههای شورای امنیت در مواردی که به مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر میپردازد مخالفت کردهاند. با این حال، طی دو دهه گذشته شرایط حاکم بر روابط با قدرتهای بزرگ، آنها را در استفاده از حق وتو محتاط نموده است. بدین ترتیب، شاهد هستیم که قطعنامههایی از سوی شورای امنیت صادر شده که شامل اعمال قدرت برای تغییر رژیم در هائیتی و یا اختیار دادن به دادگاه بینالمللی جنایات جنگی و یا به سودان و لیبی، بوسنی، عراق، افغانستان و ایران مربوط میشده و موجب راْی منفی روسیه و چین نشده است. البته در این مورد، باید توجه داشت که بسیاری از قطعنامههای شورای امنیت در دهه ١٩٩٠ و ٢٠٠٠، در شرایطی مطرح و به تصویب رسید که احتمال اجرای آنها بدون مجوز شورای امنیت نیز وجود داشت. برای مثال، در قضیه لیبی بسیاری از کشورهای عضو ناتو هشدار داده بودند که آنها به اقدام نظامی علیه لیبی، حتی بدون تأیید شورای امنیت نیز مبادرت خواهند ورزید. ولی آنچه که موجب خشم روسیه و چین در قضیه لیبی شد، آن بود که قدرتهای ناتو تمامی غنائم این پیروزی را به خود اختصاص دادند. از این رو میتوان چنین نتیجه گرفت که روسیه و چین از تکرار سناریوی لیبی در سوریه به شدت نگران میباشند و به همین علت قطعنامه را وتو کردند.
نتیجه گیری
سیاستهایی که برای پیاده کردن سناریوی لیبی در مورد سوریه از سوی غرب و هم پیمانان آن در جریان است، تاکنون توفیق چندانی به همراه نداشته است. شواهد موجود حکایت از آن دارد که در حالی که فشارها بر ایران در حال فزونی است، یکی از اهداف اصلی در سوریه قطع محور استراتژیکی است که ایران را به لبنان، فلسطین و دریای مدیترانه متصل میسازد. لذا قرار دادن سوریه در حالت هرج و مرج، تاکتیکی از سوی غرب در جنگ با ایران محسوب میشود. ولی سیاست مزبور به طور ضمنی حرکتی در جهت کاهش نفوذ روسیه و چین در منطقه میباشد. به عبارت دیگر، هرچند که جنگ کنونی در سوریه برای آماده سازی زمینۀ جنگ با ایران تلقی میشود، ولی به طور ضمنی پیام جنگ بلند مدتی را علیه روسیه و چین نیز به همراه دارد. ظاهراً با چنین نگرشی، روسیه و چین سیاستهای خود را در بحران سوریه تنظیم نموده و با اعمال حق "وتوی" خود، به طور محتاطانهای در مقابل سیاستهای غرب و متحدین آن قرار گرفتهاند.