مقدمه

از دیر باز موضوع آینده و اینکه جهان با توجه به متغیرهای گوناگون و مبهم آن به چه سمت و سویی حرکت خواهد کرد و در این مسیر ساکنان آن چه سرانجامی خواهند داشت، تبدیل به معمایی مبهم بوده است. به طوری که در این راستا اولین مرکز پیش‌گویی در جهان به نام «دلفی» که توسط روحانیون مسیحی اداره می‌شد و سلاطین، بزرگان و اسرای ارتش یونان به آن رجوع می‌نمودند و خواهان پیش‌بینی در مورد سرنوشت خود بودند، دایر گردید. لذا توجه به آینده و کنترل آن از دیرباز اهمیت بسزایی در میان نوع بشر داشته است؛ که در این مسیر؛ نظر دو طیف کلی قابل ذکر است. ابتدا توجه به آینده که بر مبنای فال‌بینی و پیش‌بینی استوار بوده است و یک روش غیر علمی محسوب می‌شود و نگاه دوم مسئله آینده پژوهی می‌باشد که برخلاف نگاه اول، ١- نبایستی آینده را صرفاً به یک سناریو محدود نمود و ٢- از میان متغیرهای گوناگونی که دارای نقشی در آینده می‌باشند، متغیرهای کلیدی توسط محقق شناسایی شده و از طریق روش‌شناسی دلخواه، با بررسی، تبیین و تحلیل این متغیرها، به ارائه سناریوهای متفاوت می‌پردازد. به طور فرض محقق معتقد است که از میان این ١٠ متغیر، ٤ متغیر دارای وزن و تأثیرگذاری بیشتری بر تحولات آینده هستند. سیاستگذاران نیز سعی خواهند کرد با توجه به این گزارش‌ها از آینده، اقدام به برنامه‌ریزی کلان – بخشی نمایند. به طوری که تلاش خواهند کرد متغیرهای تخمین زده شده را در اتخاذ تصمیم‌گیری به سمت مطلوب نمودن سوق دهند. مدنظر داشته باشیم که روش تحقیق مطالعاتی که قصد بررسی «بلند مدت» وقایع اجتماعی آینده را دارد، نمی‌توان پیش‌بینی نامید، بلکه باید از واژه آینده‌نگری که مفهومی علمی و با توجه به بررسی فاکتورها و متغیرهای کلیدی اثرگذار بر تحولات آینده است، استفاده کرد. به عبارت دیگر، آینده‌نگری توصیف فاکتورهایی است که بر تحولات آینده اثرگذار می‌باشد، تا اینکه صرفاً پیش‌بینی از یک آینده واحد باشد.

در این ارتباط شورای ملی اطلاعات آمریکا براساس گزارش ١٦ سرویس اطلاعاتی داخلی و خارجی خود از سال ١٩٩٧ تاکنون، هر چهار سال گزارشی را در مورد آینده‌نگری در باب تحولات آینده جهان منتشر می‌کند. این مرکز در مجموع به ارائه چهار گزارش پرداخته است که شامل گزارش روندهای جهانی از سال‌های ٢٠١٠، ٢٠١٥، ٢٠٢٠ و ٢٠٢٥ می‌باشد. در تهیه گزارش اخیر، تحول عمده‌ای از نظر محتوایی و شکلی در راستای کاربردی‌تر شدن صورت پذیرفته است که شامل مشارکت عمده صاحب‌نظران سیاسی و علمی از پنج قاره جهان می‌باشد. به طوری که بیش از ١٠٠ متفکر به نام جهان، در طی کنفرانس‌ها و جلسات علمی در تهیه این گزارش شرکت داشته‌اند. هر چند که بخش‌های طبقه‌بندی شده آن توسط سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و همچنین سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای متحد این کشور تهیه شده است.

گزارش‌های قبلی بیشتر به صورت خطی و تک‌ سناریویی تنظیم و تحلیل شده بود. بدین معنا که تحولات براساس تغییرات یا چند متغیر پیش‌بینی می‌شد؛ در حالی که در گزارش اخیر نوعی تعامل و هم‌گرایی میان متغیرهای کلیدی صورت گرفته است و این تحولات باعث شده است که در مجموع نوعی احتیاط علمی بیشتری در جمع‌بندی این گزارش به دست آید و نقش فاکتورهای مؤثر برجسته شود. در واقع تحول در نگاه و چند بعدی نگاه کردن به متغیرها، باعث طرح سه مسئله عبرت‌آمیز در تحلیل گزارش ٢٠٢٥ شده است که در گذشته نسبت به آنها جدی پرداخته نشده بود. به نظر می‌رسد توجه به این سه درس و نقش آنها در تغییر و تحول در آینده از اهمیت بسزایی برخوردار می‌باشد، هر چند که در طول ده سال گذشته ادبیات متنوعی از آنها تحریر شده است.

1. رهبران، ایده‌ها و دیدگاه‌هایشان مهم هستند؛ برخلاف گذشته که توجه به ساختارها از اهمیت فزاینده‌تری نسبت به کارگزار برخوردار بوده است. دیدگاه‌های رهبران سیاسی می‌تواند باعث تعدیل در ساختارها شده و باعث اتخاذ رویکردهای جدید در سیاست داخلی و خارجی کشورها شود.

2. توجه به نقش فاکتورهای بی‌ثباتی اقتصادی؛ به طوری که این فاکتورها می‌توانند بر ایجاد یک فضای ریسک‌پذیر در کلیه ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی نقش بسزایی داشته باشند.

3. توجه به رقابت‌های ژئوپلیتیک؛ مطالعات جامعه‌شناسی و سیاسی که به بررسی و تحلیل متغیرها در بلند مدت می‌پرداختند، نقش تکنولوژی و علم را بسیار مؤثر ارزیابی می‌نمودند. ولی برخی از تحلیل‌گران سیاسی معتقدند که رقابت‌های ژئوپلیتیک می‌تواند باعث بروز گسست‌های عمده‌ای در تحولات آینده شود که از نقش تکنولوژی نیز بیشتر اثرگذار باشد.

گزارش روندهای جهانی در سال ٢٠٢٥، به هفت فصل تقسیم شده است که شامل: ١- اقتصاد جهانی کننده، ٢- مطالعه جمعیت‌ شناختی تعارض و ستیز، ٣- بازیگران جدید، ٤- کمبود در عین وفور، ٥- پتانسیل فزاینده ستیز، ٦- آیا نظام بین‌الملل قابلیت مقابله با ستیز و کشمکش‌ها را خواهد داشت؟ و ٧- دنیای چند قطبی و ضرورت مشارکت در قدرت می‌باشد. در این گزارش سعی خواهد شد ابتدا به بررسی و تحلیل قسمت‌های عمده و مهم گزارش ٢٠٢٥ پرداخته و سپس اشاره به این موضوع که آیا چنین گزارش‌هایی می‌تواند مبنای سیاستگذاری شود یا خیر؟ و در نهایت به تلاش غرب برای تهدید محور نشان دادن ایران و آینده تحولات هسته‌ای ایران پرداخته خواهد شد.

١- اقتصاد

دلیل عمده‌ای که باعث شروع این بحث شده است، مسئله رشد اقتصادی کشورها در طی دو دهه آینده از نظر تولید ناخالص داخلی (GDP) است که به طور عمده به بررسی چهار کشور برزیل، روسیه، هند و چین پرداخته است. این گزارش معتقد است که هند و چین از لحاظ شراکت‌شان در تولید ثروت جهانی، به تکرار نقش‌شان در قرن ١٨ باز خواهند گشت. به طوری که براساس آمارهای موجود، این دو کشور مجموعاً در قرن ١٨، ٤٥درصد از ثروت دنیا را تولید می‌کردند و از این میزان، ٣٠درصد آن در اختیار چین و ١٥درصد در اختیار هند بوده است. لذا این گزارش معتقد است که تولید ناخالص داخلی این دو کشور در سال ٢٠٢٥، از همه کشورها به غیر از آمریکا و ژاپن، سبقت خواهد گرفت. هر چند این مطلب بدین معنا نخواهد بود که این رشد صرفاً به رشد درآمد سرانه نیز منتهی می‌گردد.

در کنار این نگاه مثبت، رویکرد منفی نیز وجود خواهد داشت، به طوری که در جامعه چین و هند هویت دوگانه‌ای ایجاد خواهد شد. بدین معنا که در صورت رشد اقتصادی با این سرعت، نوعی احساس کمبود و فقر در این جوامع نسبت به کشورهای غربی ایجاد می‌شود (این موضوع اشاره به نظریه محرومیت نسبی دارد). این گزارش معتقد است که مجموع اقتصاد چهار کشور برزیل، روسیه، هند و چین از تولید ناخالص داخلی دنیا در سال‌های ٢٠٥٠ – ٢٠٤٠ افزایش خواهد یافت و به میزان مجموع گروه G-8 خواهد رسید، لذا طبقه‌بندی هشت کشور بزرگ جهانی از لحاظ اقتصادی در سال ٢٠٢٥، دگرگون شده و به ترتیب شامل آمریکا، چین، هند، ژاپن، آلمان، انگلیس، فرانسه و روسیه می‌باشد.

این تحولات اقتصادی را اگر از نظر کمی نگاه کنیم، منتهی به رشد طبقه متوسط خواهد شد. به طوری که از سال ١٩٩٩ تا ٢٠٠٤، ١٣٥ میلیون نفر از فقر مطلق خارج شده‌اند و مفروض این گزارش بر این پایه استوار است که در طی دهه‌های آینده و حتی یک دهه بعد از ٢٠٢٥، جمعیت طبقه متوسط جهانی از ٤٤٠ میلیون نفر به ٢/١ میلیارد نفر افزایش خواهد یافت. لذا نقش طبقه متوسط که همواره به عنوان موتور تغییرات اجتماعی و سیاسی در جامعه‌شناسی سیاسی مدنظر بوده است، هم از نظر کمی و هم تصاحب ثروت، قدرت و امکانات، رشد بی‌سابقه‌ای در دنیا خواهد داشت. البته توجه به این نکته ضروری است که ثروت بیشتر در این کشورها، که عمدتاً از نظر تحلیل‌گران غربی از مؤلفه‌های پائین دموکراسی لیبرال برخوردار می‌باشند، به جزء هند، از علایم منفی سیاسی در این گزارش تحلیل شده است. لذا این گزارش معتقد است که این افزایش ثروت در اختیار دولت‌های این کشورها قرار خواهد گرفت و ابزاری برای کنترل بیشتر بر نهادهای مدنی خواهد شد. به عبارت دیگر، تغییر و تحول عمده رشد اقتصادی در سال ٢٠٢٥، در اختیار کشورهای غیردموکراتیک خواهد بود. رشد طبقه متوسط هم‌زمان با رشد و نقش اهمیت دولت در داشتن و کنترل ثروت، کلیدی خواهد بود که با توجه به بحران مالی اخیر، می‌تواند سرمنشأ تأثیرگذاری بر تحولات و تغییرات اجتماعی و سیاسی در این کشورها شود.

٢- جمعیت

ساختار جمعیتی جهان به سمتی حرکت خواهد کرد که پتانسیل ستیز و کشمکش در آن زیاد خواهد شد. این فرض صحیح است که رشد اقتصادی باعث ایجاد فرصت‌ها و امکاناتی در سطح جهانی می‌شود، ولیکن توجه به این نکته ضروری است که جمعیت جهانی در سال ٢٠٢٥، به حدود ٨ میلیارد نفر خواهد رسید که بیشترین سهم این رشد در کشورهای فقیر دنیا یعنی آفریقا و آسیا می‌باشد. کشورهای غربی که شامل آمریکا، اروپا، استرالیا و نیوزلند می‌باشد، ٣درصد از این رشد جمعیتی را در اختیار خواهند داشت و صرفاً ١٦درصد جمعیت جهان در این کشورها زندگی خواهند کرد. بیشترین رشد جمعیتی در سال ٢٠٢٥ در اختیار هند می‌باشد که یک پنجم از کل این رشد خواهد بود و جمعیت این کشور به ٤/١ میلیارد نفر در برابر ٣/١ میلیارد نفر چینی (رشد جمعیتی چین کمتر از هند خواهد بود)، افزایش خواهد یافت.

نکته مهمی که در مسئله مطالعه جمعیت شناختی در سال ٢٠٢٥ حائز اهمیت است، این می‌باشد که ساختار جمعیتی جهان ساختاری متنوع خواهد بود که شکاف و فاصله سنی میان جوان‌ها و پیرها زیاد و عمیق‌تر می‌شود؛ منظور از جوان‌ترها افراد زیر ٣٠ سال می‌باشد. در دنیای پیشرفته صنعتی، شاهد رشد جمعیت افراد بازنشسته خواهیم بود که علاوه بر اینکه این دولت‌ها بایستی هزینه‌های خدمات عمومی خود را افزایش دهند، اگر بخواهند رشد جمعیتی خود را حفظ کنند و نرخ باروری را با روند امروز حفظ کنند، بایستی رشد مهاجرت را به میزان دو تا سه برابر برای جذب نیروهای ماهر  و متخصص بیشتر نمایند، که البته پیگیری این سیاست نیز نشان داده است که امروزه با تردید روبرو می‌باشد. لذا در کشورهای غربی به ویژه در اروپا، شاهد کاهش جمعیت جوان و افزایش جمعیت پیر خواهیم بود. به عبارت دیگر، در سال ٢٠٢٥، در دنیای صنعتی در مقابل هر سه نفری که در جمعیت کاری قرار دارند، یک نفر در سن بازنشستگی می‌باشد. همان طور که اشاره شد، این پدیده اجتماعی باعث اختصاص بودجه‌های بیشتر در بخش بیمه‌های تأمین اجتماعی، بازنشستگی و پزشکی خواهد شد.

٣- بازیگران جدید بین‌المللی چه کشورهایی خواهند بود؟

مقیاس تشخیص بازیگران جدید بین‌المللی روشی از ترکیب متغیرهای تولید ناخالص داخلی، بودجه دفاعی، جمعیت و سطح تکنولوژی بوده است که از این طریق، این گزارش شاخص قدرت ملی کشورهای مذکور را به دست آورده و به ارائه صف‌آرایی‌های جدید از نظر قدرت ملی پرداخته است. براساس این گزارش، آمریکا در سال ٢٠٢٥ مهم‌ترین کشور در شاخص قدرت ملی باقی خواهد ماند، ولی مطمئناً کشورهای دیگر به ویژه هند و چین نقش مهم‌تری در نظام بین‌الملل ایفا خواهند کرد. براساس این مدل، قدرت ملی آمریکا کمی کاهش خواهد یافت، چین رشد قابل توجه‌ای خواهد داشت، قدرت ملی اتحادیه اروپا به نسبت گذشته کاهش پیدا خواهد کرد، هند افزایش، ژاپن کاهش، روسیه کمی افزایش و برزیل نیز تا حدودی رشد خواهد داشت.

تحلیل کیفی از آمار قدرت ملی این کشورها می‌تواند بدین معنا باشد که انسجام میان کشورهایی که می‌توانند در کنار آمریکا و قدرت بلوک غرب، بازیگری در سیستم سنتی نظام بین‌الملل را تثبیت نمایند و در برابر کشورهای دیگر به عنوان بازیگری جدی مطرح شوند، دچار تغییر و تحول خواهد شد. لذا از دید این گزارش، شاهد سیستمی خواهیم بود که قدرت‌های جدید خواهان سهم بیشتری از قدرت هستند، ولی در عین حال با رهبری آمریکا نمی‌توانند مقابله نمایند. به نظر می‌رسد کاهش نقش تأثیرگذاری آمریکا بر تحولات جهان و ایجاد این عدم انسجام بیشتر، به واسطه کاهش شاخص قدرت ملی در اروپا و ژاپن است که بالطبع نقش آمریکا را به عنوان یک قدرت محوری تا حدودی کاهش می‌دهد. بر همین اساس، این گزارش معتقد است که تکثر و تنوع بیشتر در شراکت قدرت به وجود خواهد آمد، هر چند این گزاره به معنای کاهش نفوذ آمریکا به عنوان قدرت بدون منازعه در جهان نخواهد بود، بلکه بیشتر حاکی از آن است که ضرورت مشارکت بیشتر از سوی آمریکا در آن زمان بیشتر خواهد شد. هر چند اعمال رهبری آمریکا به‌عنوان ویژگی ساختاری نظام بین‌الملل وجود خواهد داشت، ولی ظرفیت آمریکا برای اعمال آن کند خواهد شد و کشورهای دیگر به طور جدی علاقمند خواهند بود که این ظرفیت‌ها را پر نمایند. تکثر قدرت بالقوه، امکان بی‌ثباتی را افزایش می‌دهد و از نظر این گزارش، چنین گزینه‌ای محتمل است.

از نظر این گزارش چین و هند جزء قدرت‌های روبه رشد خواهند بود، ولی برای چین اگرهای بیشتری، به واسطه مشکلات جدی که با آن درگیر است و مهم‌ترین آن شکاف میان فقیر و غنی می‌باشد، قابل پیش‌بینی است. این گزارش مسیر رشد را برای این دو کشور، به دلایل مختلف، راحت توصیف نمی‌کند و استدلال می‌کند که این مسیر رشد می‌تواند برگشت‌پذیر باشد. ولی اگر همه شرایط را یکسان فرض نمائیم، چین و هند پتانسیل اقتصادی بالایی داشته و می‌توانند از آن استفاده نمایند.

در کنار این دو کشور که در سطح دوم قدرت قرار دارند، از کشورهای ایران، ترکیه و اندونزی در طبقه‌بندی دیگری و در سطح سوم قدرت، با نام کشورهای در حال ورود نام می‌برد که می‌توانند وارد کلوپ کشورهای قدرتمند شوند. در واقع، رشد این کشورها به اندازه چین و هند نخواهد بود، ولی این سه کشور پتانسیل جدی برای افزایش قدرت ملی خود را دارند، ولی با اگرهای متعددی که ناشی از ضعف اجتماعی و اقتصادی در این کشورها است و نیاز به اصلاحات را به طور جدی مطرح می‌نماید، روبرو می‌باشند. در ذیل به طور مختصر شرایط هند، روسیه، برزیل و ترکیه بررسی می‌گردد.

هند

در مجموعه سه کشور هند، چین و روسیه، هند در سیستم نوین بین‌المللی مطرح شده در سال ٢٠٢٥، دارای نقش واسطه‌ای را میان آمریکا و چین ایفا خواهد کرد. به عبارت دیگر، هند نیازمند تعامل با دو طرف طیف قدرت می‌باشد. از طرفی اقتصاد بزرگ چین با جمعیت ٣/١ میلیارد نفری و در طرف دیگر آمریکا که نیاز به تکنولوژی و سرمایه‌گذاری آن دارد. لذا نقش هند را بازیگری واسطه‌ای می‌داند که البته دارای مشکلات متعدد داخلی به خصوص در بحث آموزش و پرورش و مهارت نیروی کار است.

 روسیه

روسیه می‌تواند ثروت‌مندتر از امروز شود، در صورتی که مشکلات بخش بوروکراسی، سرمایه‌‌گذاری در صنایع نفت و گاز، ورود تکنولوژی جدید و آموزش و پرورش را بر طرف نماید. اگر سرمایه‌گذاری در این بخش‌ها صورت پذیرد، روسیه می‌تواند جایگاه قدرتمندتری را در سطح جهانی به خود اختصاص دهد. هر چند تصور این گزارش بر این است که روسیه از ظرفیت‌هایش به نحو احسن استفاده نخواهد کرد.

برزیل

در کنار چهار قدرت در حال رشد در سال ٢٠٢٥، به نظر برزیل دارای بنیادهای قابل اتکایی است که می‌تواند از لحاظ شاخص‌های قدرت ملی، که به آن اشاره شد، نقش جدیدی پیدا خواهد کرد. در واقع در میان کشورهای آمریکای لاتین، این فرصت صرفاً برای برزیل متصور است که می‌تواند این ظرفیت جدید و جهش جدی را ایجاد نماید.

ترکیه

به واسطه موقعیت ژئواستراتژیک، طبقه متوسط بالقوه و تلاش برای رسیدن به شاخص‌های ورود به اتحادیه اروپا، این گزارش معتقد است که ترکیه به عنوان بازیگری جدی در سال ٢٠٢٥ مطرح خواهد شد. از نظر مذهبی، تفکر غالب دولت ترکیه ترکیبی از ناسیونالیسم و اسلام خواهد بود که احتمالاً این مدل در دنیای اسلام نیز غالب خواهد شد و خواهد توانست به عنوان الگو عمل نماید. ترکیه علی‌رغم مشکلات و موانع مقطعی، در زمره بازیگران مهمی خواهد بود که در دو قاره آسیا و اروپا منزلت خاصی خواهد داشت.

٤- کمبود در عین وفور

اگر فرض کنیم که به طور سنتی تکنولوژی و علم، متغیرهای اصلی در ایجاد تغییرات مهم بین‌المللی می‌باشند، امروزه در کنار این دو متغیر، ژئوپلیتیک نیز نقش مهمی خواهد داشت، که در این بین نقش ژئوپلیتیک انرژی کلیدی‌تر خواهد بود. به‌عنوان مثال، ساختار صادرات نفت در خاورمیانه در سال ٢٠٣٠، ٣٠ میلیون بشکه خواهد بود که این میزان تولید نسبت به زمان حال، تقریباً رشد دو برابری خواهد داشت؛ البته عمده این نفت به سمت آسیا صادر خواهد شد.

به نظر می‌رسد آنچه در چنین شرایطی برای ایران و کشورهای تولید کننده نفت دارای اهمیت است، وابستگی زیاد اقتصادی این کشورها به درآمدهای نفتی است که می‌تواند باعث ظهور بی‌ثباتی‌هایی گردد. این گزارش معتقد است که اگر ١- کاهش قیمت نفت برای یک مدت طولانی به طور فزاینده ادامه یابد و ٢- ظهور تکنولوژی‌های جدید و جایگزین نفت صورت پذیرد، متضرر اصلی این کاهش قیمت ایران و روسیه خواهند بود. به عبارت دیگر، با توجه به نقش کلیدی نفت در اقتصاد روسیه و ایران، اگر تغییرات ساختاری اقتصادی در این کشورها ایجاد نگردد، می‌تواند به بی‌ثباتی‌های سیاسی و اقتصادی جدی منتهی شود. لازم به توجه است که پیش‌بینی این گزارش آن است که به احتمال زیاد تا سال ٢٠٢٥، انرژی‌های جایگزین فسیلی اختراع خواهد شد، هر چند برای تجاری کردن و تولید وسیع آن در سطح جهانی، امکان نیاز به زمان بیشتری وجود داشته باشد، ولی امکان تحول در این مسیر زیاد است. لذا بایستی این مهم را به عنوان نقش مهمی در عامل بی‌ثباتی در کشورهای تولید کننده نفت قلمداد نمائیم.

٥- پتانسیل تعارض

در این گزارش به ترسیم هلال بحران که یک سمت آن از کوه‌های آند در آمریکای لاتین شروع و پس از عبور از آفریقا به جنوب شرقی آسیا منتهی می‌شود، می‌پردازد. اگر این هلال را هلال بی‌ثباتی تعریف نمائیم، میزان بحران‌های جهانی در این مناطق در سال ٢٠٢٥ کاهش خواهد یافت. ولی نگرانی‌های عمده‌ای از وجود تعارض در نظام بین‌الملل را این گزارش متصور می‌کند که شامل:

1. نگرانی عمده این بخش، امکان رقابت تسلیحات هسته‌ای در منطقه خاورمیانه است که امکان بالفعل شدن آن را وابسته به این فرض می‌کند که اگر ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد، یا آن را تست نماید و یا نشان دهد که قابلیت دستیابی به سلاح هسته‌ای را دارد، برخی از کشورهای منطقه به سمت دستیابی به این تسلیحات حرکت خواهند کرد. در این شرایط اگر چه احتمال یک درگیری هسته‌ای ضعیف است، ولی به دلیل نقض ایجاد یک محیط بازدارندگی با ثبات که در صورت تکثر دارندگان سلاح هسته‌ای ایجاد می‌شود، بسیار سخت خواهد بود. لذا به نظر می‌رسد امکان و توان درگیری هسته‌ای در مقایسه با زمان جنگ سرد بیشتر باشد.

2. کشمکش و درگیری برای دسترسی به منابع موضوعی است که تبدیل به ایجاد شکاف جدی در سال ٢٠٢٥ خواهد شد. به نظر می‌رسد مهم‌ترین درگیری‌ها بر سر موضوعاتی همچون آب، انرژی و غذا باشد. به طوری که میزان تقاضا برای غذا در سطح جهان ٥٠درصد رشد خواهد داشت و این سؤال مطرح است که این میزان تقاضا چگونه بایستی پاسخ داده شود.

تروریسم

تحلیل این گزارش نشان می‌دهد که در سال ٢٠٢٥، از تروریسم اخبار مثبت و منفی خواهیم شنید. خبر مثبت آن است که جذابیت جریانات تروریستی همانند القاعده کاهش می‌یابد، که البته این میزان کاهش بستگی به فرصت‌های شغلی و امکانات تحرک اجتماعی در دنیای اسلام خواهد داشت. ولی آنچه به نظر قطعی می‌رسد، بیشتر مسلمانان مسیر اعتقادی خود را از چنین مسیری جدا خواهند کرد.

خبر منفی هم آن است که روند تروریسم ادامه خواهد داشت ولی مشکل و سازماندهی آن متفاوت از جریانات امروز بوده و به سمت مدیریت جریانات محلی و حتی غیر سازمان یافته که نیاز به وجود شبکه فرماندهی ندارد و می‌تواند از طریق اینترنت کنترل شود، حرکت خواهد کرد. امکان استفاده از تسلیحات کشتار جمعی توسط گروه‌های تروریستی، زمانی که تکنولوژی این تسلیحات در حال تکثر و رشد می‌باشد، زیاد خواهد شد. در چنین شرایطی، ثبات و امنیت در دنیا با شرایط پیچیده‌ای روبرو خواهد شد که از یک طرف جذابیت گروه‌های تروریستی کاهش می‌یابد و از طرف دیگر احتمال استفاده از تسلیحات کشتار جمعی افزایش می‌یابد. همچنین این گزارش معتقد است که ماهیت جنگ و ستیز از چند منظر دارای تغییر و تحول خواهد شد:

١- اهمیت فزاینده اطلاعات

به واسطه پیشرفت‌های تکنولوژیک، به ویژه در بخش پرتاب موشک و هواپیماهای جنگنده، دسترسی به اطلاعات باعث دقیق‌تر شدن جنگ‌ها خواهد شد.

٢- تکامل ظرفیت‌ توانایی جنگ‌های نامنظم

این پارامتر که می‌تواند از جنگ اسرائیل و حزب‌ا... و آمریکا و عراق گرفته شده باشد، معتقد است که تکنیک‌های متعارف جنگی که توسط دولت‌ها همواره مورد تأکید بوده است، می‌تواند به سمت تکنیک جنگ‌های نامنظم که شامل استفاده از سلاح‌های سبک جدید، ارتباطات و عدم استفاده از نیروهای نظامی گسترده می‌باشد، سوق پیدا کند.

٣- اهمیت جنبه‌های غیرنظامی جنگ و جنگ‌افروزی

جنگ و درگیری به حوزه‌های جدید و غیرنظامی همچون بخش اطلاعات، اقتصاد و ارتباطات حرکت خواهد کرد و شاهد جنگ‌های اقتصادی، منابع، اطلاعات و رسانه خواهیم بود.

٤- افزایش جنگ و ستیز و خارج شدن آن از محیط‌های سنتی جنگ

دیگر جنگ‌ها محدود به حوزه‌های میدان جنگ‌ها نخواهد شد و همانند جنگ آمریکا در عراق، حوزه‌های عملیاتی جنگ‌ها گسترش خواهد یافت.

٥- پایان ایدئولوژی‌ها

این گزارش معتقد است که نقش ایدئولوژی‌ها در جهان کم‌رنگ خواهد شد و نزاع ایدئولوژیک مانند جنگ سرد، امکان وقوع‌اش کم خواهد شد. گفتمان اسلامی و اسلام‌گرایی می‌تواند به گفتمانی سیال تبدیل شود، در صورتی که روندهای جمعیتی در کشورهای مسلمان به سمت رشد طبقه متوسط، ثروت و تحصیلات حرکت نماید. سیال بودن گفتمان اسلامی می‌تواند زمینه را برای ارائه تفاسیر جدید از فقه و متون اسلامی که با مدرنیته و تجدد قرابت نزدیکی داشته باشد، فراهم نماید. در واقع به نظر می‌رسد در سال ٢٠٢٥ شاهد نوعی کثرت‌گرایی مذهبی خواهیم بود.

٦- تقسیم قدرت (مشارکت) در یک دنیای چند قطبی

براساس مطالعات صورت گرفته در روندهای جهانی در سال ٢٠٢٥، آمریکا به عنوان یک قدرت برتر عمده و البته نه هژمون باقی خواهد ماند. در این سال آمریکا کشوری است که برای حل و فصل مسائل جهانی نیاز به مشارکت با کشورهای دیگر خواهد داشت و دیگر قدرت بلامنازع نخواهد بود. در واقع براساس شاخص قدرت ملی کشورهای دیگر، شاهد الگوی جدیدی از مشارکت خواهیم بود که آمریکا نیازمند مدیریت آن می‌باشد، به طوری که یکی از این مدیریت‌ها مسئله هند و مستقل بازی کردن آن می‌باشد. لذا در سال ٢٠٢٥، شاهد دنیایی هستیم که مراکز قدرت گسترش می‌یابد و مراکز سنتی قدرت که قدرت آمریکا را پشتیبانی و حتی چند برابر می‌کردند، مانند اتحادیه اروپا و ژاپن، به واسطه کاهش قدرت آنها، ضرورت مشارکت بیشتر توسط آمریکا را برجسته‌تر می‌کند.

این سؤال می‌تواند مطرح شود که اگر دنیا به سمت چند قطبی شدن حرکت نماید، آیا به ایجاد یک ثبات جهانی منتهی خواهد شد؟ پاسخ نسبی این گزارش منفی است. لذا دنیایی را تصور می‌‌کند که قدرت آمریکا کمی کاهش پیدا می‌کند، برخی از کشورها به طور متفاوت بالا خواهند آمد و نیاز به مشارکت و تقسیم قدرت به وجود خواهد آمد؛ ولی لزوماً این مسیر به ایجاد ثبات منتهی نخواهد شد.

ایجاد این نظام چند قطبی به معنای آن خواهد بود که مؤسسات و سازمان‌های بین‌المللی موجود، ظرفیت و کفایت لازم را برای حل مشکلات جهان، مانند نظام برتن وودز نخواهد داشت. به عبارت دیگر، در سال ٢٠٢٥، آمریکا، سازمان‌های بین‌المللی موجود و کشورهای دیگر، ظرفیت لازم را برای پاسخ گویی به یک نظام چند قطبی نخواهند داشت؛ ولی این گزارش پیش‌بینی می‌کند که آمریکا تا سال‌های ٢٠٥٠ – ٢٠٤٥، به عنوان یک قدرت برتر باقی خواهد ماند که نیاز به مشارکت و همکاری دیگران در قدرت را خواهد داشت.

 ایران و آینده آن

در گزارش ٢٠٢٥، به طور اختصاصی سه پاراگراف مربوط به ایران است که نشان می‌دهد ایران نیز یکی از دغدغه‌های تحلیل‌گران این گزارش بوده است. این گزارش ایران را از لحاظ منابع طبیعی و نیروی انسانی بسیار ثروتمند می‌داند و با توجه به ساختار جمعیتی آن در این سال، «اگر» اصلاحات سیاسی و اقتصادی و همچنین محیط مناسب با ثبات سرمایه‌گذاری فراهم شود، مطمئناً تعریفی که کشورهای دنیا از آن خواهند کرد و نیز تعریفی که ایران از خود خواهد کرد، بسیار متفاوت و متحول خواهد شد و در چنین شرایطی احیاء اقتصادی ایران بسیار محتمل خواهد بود.

در واقع در مورد ایران بایستی اظهار داشت که اگر چه نرخ باروری نسبت به بقیه دنیا قابل توجه است، به طوری که در سال ١٩٨٥ در برابر ٦ تولد کودک در هر خانواده به ٢ کودک در سال ٢٠٠٦ رسیده‌ایم؛ این عامل باعث می‌شود که در طول ده سال آینده، جمعیت جوان ایران کاهش یابد. لذا ساختار جمعیتی ایران در سال ٢٠٢٥، به سمتی حرکت خواهد کرد که ترکیب جمعیت، بیشتر نیروی کار بالغ‌ خواهد بود تا نیروهای جوان که در سنین ١٦ تا ٢٤ سال می‌باشند. از نظر تحلیل‌گران، این ترکیب جمعیتی فرصت مناسبی را برای انباشت ثروت، آموزش و پرورش بهتر و دانایی محور کردن اقتصاد جامعه فراهم خواهد کرد. به عبارت دیگر، ساختار جمعیتی ایران یک مزیت ویژه برای این کشور است که می‌تواند از آن به عنوان فرصتی در جهت جهش در ابعاد گوناگون اجتماعی و اقتصادی بهره گیرد، که این سهم به طور مستقیم بستگی به تصمیم‌گیران سیاسی ایران دارد که آیا تغییرات مورد نیاز را انجام خواهند داد یا خیر.

جمعیت ایران در سال ٢٠٢٥ به حدود ٧٧ میلیون نفر خواهد رسید. اگر چه همان طور که اشاره شد، در این سال شاهد کاهش جمعیت جوان هستیم، ولی در سال ٢٠٢٥، مجدداً شاهد رشد جامعه جوان خواهیم بود که به واسطه کودکانی است که از طریق ازدواج جوانان امروز، متولد خواهند شد. لذا شاهد یک رشد تراکم جامعه جوان مجرد هستیم که هر چند از نظر کمی، کمتر از جامعه جوان امروز می‌باشد، ولی توجه به آن دارای اهمیت است؛ به طوری که اگر جمعیت جوان امروز ایران که در سنین ١٥ تا ٢٤ قرار دارند، یک سوم جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، در سال ٢٠٢٥ به یک ششم کاهش خواهد یافت. در چنین شرایطی، شاهد یک ساختار جمعیتی با یک طبقه متوسط بزرگ، جهان‌گرا و تحصیل کرده خواهیم بود که در صورت برنامه‌ریزی‌های صحیح، می‌توانند چشم‌انداز کشور را تغییر دهند.

این گزارش معتقد است که در صورت انجام یک سری اصلاحات سیاسی و اقتصادی و با این ترکیب جمعیتی و امکانات طبیعی و طبقه متوسط تحصیل کرده، نگاه سنتی ایران می‌تواند از منطقه خاورمیانه به سمت شرق (آسیا) معطوف شود. به عبارتی دیگر، ایران را از دریچۀ صرف منطقه خاورمیانه، به سمت اقتصادهای نوین چین و هند سوق دهد. لذا برای ایران این سناریوی کلی را ترسیم می‌نماید که اگر ایران نگاه منطقی و دوستانه‌تری به سرمایه‌گذاری خارجی و ثبات اقتصادی و بازرگانی فراهم نماید و به اندازه کافی اصلاحات را انجام دهد، بدون تغییرات بنیادین ساختار نظام، ایران می‌تواند به عنوان یک قدرت مهم مطرح شود. در واقع آنچه از این گزارش در مورد ایران به نظر می‌رسد، آن است که ایران کاملاً در منطقه خاورمیانه، به ویژه در میان همسایگانش، دارای موقعیت منحصر به فردی است که علاوه بر مسائل ذکر شده، نقش زنان و نیروی اشتغال آنان از موقعیت بهتری برخوردار می‌باشد که در صورت پاسخ‌گو بودن به اگرهای اشاره شده، می‌توان به عنوان طبقه سوم قدرت مطرح شود. همچنین لازم به توجه است که در مورد جامعه جوان ایران دو تحلیل قابل ترسیم است: ١- در شرایطی که در جامعه‌ای جوان با طبقه متوسط بزرگ و تحصیل کرده قرار دارید، امکان تفکرات رادیکالی معمولاً وجود خواهد داشت. ٢- از آنجا که صرفاً یک ششم جامعه ایران را در سال ٢٠٢٥، جوانان ١٥ تا ٢٤ سال تشکیل می‌دهند و عمده جمعیت ایران را نیروی شاغل تشکیل می‌دهد، در چنین فضایی روحیه محافظه‌کاری و حفظ وضع موجود طرفدار بیشتری خواهد داشت. به نظر می‌رسد که احتمال اجرایی شدن هر دو سناریو وجود داشته و بستگی به موقعیت اجتماعی و سیاسی کشور در سال ٢٠٢٥ دارد. در مجموع جمعیت ایران در سال ٢٠٢٥، با گذشته تاریخی‌اش متفاوت خواهد بود و جمعیتی خواهد داشت بسیار جهان‌گرا که علاقمند است با دنیا و تکنولوژی و جریان علم رابطه دو سویه‌ای را برقرار نماید؛ لذا دارای تحصیلات و آموزش و پرورش بهتر خواهد بود که این امر باعث می‌شود آینده‌نگری آنها بسیار متفاوت از گذشته شود.

نتیجه‌گیری

در باب اهمیت گزارش ٢٠٢٥، تحلیل‌های متفاوتی ارائه می‌شود. برخی از تحلیل‌گران سیاسی آن‌را به مباحث هنجاری تقلیل داده‌ و سعی نموده‌اند با بهره‌برداری سیاسی از آن، نقاط برجسته و ضعف آن را در راستای منافع خود تفسیر کنند و با بزرگ نمودن بخش‌هایی از آن مانند افول برخی از شاخص‌های قدرت ملی آمریکا، به روندهای دیگر توجه کمتری نمایند. تحلیل‌گران دسته دوم در تلاش هستند که با نگاهی روش‌‌شناسانه به این مهم توجه نمایند که هدف از ارائه چنین گزاره‌هایی، در اصل پایان دادن به سؤال‌های مهم آمریکا و دیگر کشورهای دنیا می‌باشد که با توجه به روندهای نامطلوب عمده پیش‌رو، به ویژه در ابعاد تأمین انرژی، غذا، گرم شدن زمین و ساختار جمعیتی، آینده جهان به کجا و چه سرانجامی خواهد رسید؟

با عنایت به این مطلب، محورهای اصلی این گزارش را می‌توان به صورت ملاحظات زیر دسته‌بندی کرد.

1. گزارش ٢٠٢٥، با بررسی مسیر تحولات جهان، به گزینش متغیرهای کلیدی که دارای نقش مهمی در این مسیر می‌باشند، پرداخته است. این گزارش را بایستی نه پیش‌بینی بلکه نوعی آینده‌پژوهی قلمداد نمائیم که سعی می‌کند با بررسی وزن و تاکید متغیرهای مهم بر تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهان، به سناریو پردازی برای آینده بپردازد.

2. این نوع گزارش‌‌ها معمولاً جنبه اجرایی مستقیم نداشته و لزوماً درون دستگاه‌های اجرایی به مبنای سیاست‌گذاری تبدیل نمی‌شوند. لذا بسیاری از تحلیل‌های صورت گرفته توسط شورای ملی اطلاعات آمریکا، لزوماً به سیاست‌‌های مشخص تبدیل نمی‌شود.

3. هر چند این نوع گزارش‌ها به صورت مستقیم به سیاست تبدیل نخواهد شد، ولی در بسیاری از مواقع این گزارش‌ها می‌تواند باعث ایجاد گفت‌وگوهای درونی در محافل آکادمیک و سیاست‌گذاری، که وظیفه ارائه تحلیل و بررسی داده‌ها را دارند، تبدیل شود. لذا این مهم می‌‍‌تواند مبنای بحث‌های جدی و جدید در بروکراسی و قانون‌گذاری آمریکا شود.

4. توجه به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که صرف نام بردن از ایران در بسیاری از گزارش‌های تحلیلی و آینده‌پژوهی و سندهای امنیت ملی، حتی با اعتراف به اینکه ایران از قدرت و توانایی برجسته‌ای در آینده برخوردار خواهد شد، صرفاً نمی‌تواند مثبت تلقی شود. زیرا با تحلیل دقیق این گزارش‌ها متوجه خواهیم شد که سیاق آنها تأکید مجدد بر اهمیت ایران به واسطه تهدیداتی است که از سوی ایران متوجه جامعه جهانی خواهد شد، لذا در تلاش هستند که از طرفی جمهوری اسلامی ایران را بازیگری بی‌ثبات کننده نشان دهند و سپس قدرت گرفتن آن را برای امنیت منطقه و جهان خطرناک جلوه و تحلیل نمایند.

5. نکته دیگر توجه به این مهم است که این گزارش می‌تواند به وسیله تحولات غیرقابل پیش‌بینی و یا تغییر و جابه جایی در اهمیت کلیه متغیرهای بررسی شده، به شکلی که اشاره شد، روندهای پیش‌بینی شده از آینده را با دگرگونی روبرو نماید. لذا تأکید بر این نکته ضروری است که ممکن است بخشی از تحلیل‌های این گزارش محقق و بخشی دیگر به تحقق نرسد.

نکته آخر این است که این گزارش موضوع قدرت و موقعیت استراتژیک ایران را به‌عنوان یک بازیگر مهم به رسمیت شناخته ولی سعی می‌کند جهش آن را به تحولات کلان ساختار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وابسته نشان دهد؛ که این امر هم تابعی از عوامل ساختاری بوده و هم تابعی از عوامل غیر ساختاری می‌باشد.