مقدمه

در روابط آمریکا و روسیه، در دوران پس از جنگ سرد فراز و فرودهایی رخ داده است و در سال‌های اخیر مسائل جدیدی در روابط دو کشور بروز کرده است. مسئله ایران در سیاست خارجی آمریکا به ویژه پس از سقوط رژیم صدام در عراق و پیشرفت برنامه‌های هسته‌ای و تحولات لبنان، فلسطین و افغانستان، سیر سریع‌تری یافته است. همچنین مسئله ایران در سیاست خارجی روسیه از تحولات قابل ملاحظه‌ای برخوردار بوده است. در این گزارش  سعی خواهد شد تا به تحلیل ارتباط پیچیده در مثلث آمریکا، ایران و روسیه پرداخته شود.

سیاست آمریکا در قبال روسیه: معطوف به ایران

در صحنه ژئواستراتژیک، آمریکا خود را موظف به مقابله با ظهور قدرت‌های رقیب در ارو-آسیا می‌بیند. در این جهت آمریکا به افزایش نفوذ در آسیای مرکزی و قفقاز می‌پردازد و از موج گسترش ناتو به شرق و عقد پیمان‌های همکاری برای صلح، در چارچوب آن پیمان، حمایت می‌کند.

البته رقابت‌های آمریکا و روسیه در منطقه خاورمیانه به نفع آن کشور خاتمه یافته است. روسیه مهم‌ترین منافع خود را پس از سقوط صدام از دست داده است.

موضوع ایران در سیاست روسیه و‌ آمریکا، به یک امر سه‌جانبه تبدیل شده است. آمریکا به دنبال ممانعت از نزدیکی روسیه و ایران است و در این زمینه تاکنون در مورد مسئله هسته‌ای جمهوری اسلامی نقش مخربی داشته است. هدف مهم‌تر آمریکا در قبال روسیه، سپر دفاع موشکی است که آن را به عنوان سپر دفاعی در مقابل ایران معرفی می‌کند و قصد دارد با یک تیر دو هدف را مورد اصابت قرار دهد که البته این سیاست تاکنون توفیقی نداشته است.

آمریکا و روسیه به ترتیب در دشمنی و دوستی با ایران، منافع متضادی را دنبال می‌کنند. آمریکا برای برقراری توازن قدرت و حمایت از متحدین منطقه‌ای به دشمنی با ایران می‌پردازد، اما روسیه برای برقراری توازن قدرت، در پی گسترش ناتو به شرق و توسعه شاخک‌های نفوذ هرچه بیشتر آمریکا در قفقاز و آسیای مرکزی، به دوستی با ایران ادامه می‌دهد.

از سوی دیگر آمریکا از روسیه به عنوان کانال ارتباطی مستقیم برای مذاکره با ایران استفاده می‌کند. عضویت روسیه در گروه ۵+۱ و پیشنهادات آن کشور در قضیه غنی‌سازی اورانیوم در خاک خود، در این راستا است. یکی از اهداف آمریکا در مطرح کردن حل و فصل صلح‌آمیز و دیپلماتیک مسئله هسته‌ای ایران، در جهت جلوگیری از افزایش تماس‌های سیاسی ایران و روسیه و کاهش نزدیکی نظامی دو کشور نیز هست. عکس این قضیه نیز به معنای نگرانی ایران از اقدامات لابی آمریکا و نزدیکی بیشتر به روسیه خواهد بود. روسیه از نقش میانجی و نقطه تماس گروه ۵+۱  با ایران، استقبال می‌کند.

سیاست روسیه در قبال آمریکا: معطوف به ایران

روسیه به تدریج و با تحکیم موقعیت، سعی در ایجاد نفوذ در منطقه ارو-آسیا دارد و این به معنای آن است که روس‌ها در این منطقه به دوران شوروی سابق می‌اندیشند. روسیه از افزایش چشمگیر قیمت نفت و گاز، با توجه به منابع سرشار انرژی موجود در آن کشور، برای در اختیار گرفتن بازارهای بین‌المللی و به ویژه اروپا و استفاده از آن به عنوان اهرم استراتژیک، بهره می‌گیرد.

سیاست روسیه در قبال ایران، از یکسو دیدگاه‌ مشابهی با غرب و به ویژه آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران است و از سوی دیگر توسعه این برنامه را با منافع استراتژیک خود در تضاد می‌بیند.

همچنین روسیه از توسعه روابط ایران و ‌آمریکا نگران است و مهم‌تر آنکه در تعقیب برنامه‌های خود برای انحصار بازار انرژی اروپا، به ویژه در خصوص صادرات گاز، ایران را یکی از رقبای خود به شمار می‌آورد که از توان و امکانات لازم و قابل ملاحظه در عرصه بازارهای اروپایی برخوردار است.

از این‌رو روسیه با در نظر گرفتن ملاحظات مذکور سعی در نوعی روابط متوازن با ایران دارد تا این کشور اولاً به سوی غرب متمایل نشود، و ثانیاً زمینه‌های ایجاد خطوط لوله گاز اروپا از جانب ایران فراهم نگردد.

بنابراین روسیه و ایران دارای حوزه‌های مشترک همکاری و نیز تعارض منافع با یکدیگر هستند. علاوه بر نگرانی روسیه از تبدیل جمهوری اسلامی ایران به منبع تأمین گاز اروپا، اختلاف دو کشور بر سر رژیم حقوقی دریای خزر و اتمام نیروگاه اتمی بوشهر نیز قابل توجه است. انعقاد قرارداد فروش گاز ایران به سوئیس، بیش از پیش روسیه را در این باره نگران می‌کند.

البته ظرفیت‌های موجود و روابط رو به گسترش دو کشور می‌تواند در شرایطی روابط را تا سطح استراتژیک ارتقاء دهد. فروش تسلیحات مدرن نظامی و تشدید دامنه دشمنی ایران با آمریکا، می‌تواند نتیجه حمایت‌های روسیه از ایران باشد. افزایش قیمت نفت در پی تشدید دامنه ناامنی، موجب بهره‌وری روسیه از درآمدهای حاصل از فروش نفت می‌شود. سلاح انرژی روسیه علیه برخی از کشورها از جمله اوکراین و گرجستان به کار گرفته شده است.

بنابراین در سیاست متوازن روسیه در قبال ایران، یک رویکرد مهار و کنترل برای ممانعت از قدر‌ت‌یابی منطقه‌ای ایران در آسیای مرکزی و قفقاز دیده می‌شود. متقابلاً روسیه برای جلوگیری از نزدیک شدن ایران به غرب و آمریکا، بحث اتمام نیروگاه اتمی بوشهر و نیز دعوت از ایران به عنوان عضو ناظر در شانگهای را مطرح می‌کند که البته از عوامل قابل ملاحظه در ایجاد توازن در حرکت ناتو به شرق است.

در واقع روسیه با از دست دادن منافع قابل توجه در پی سقوط رژیم صدام در عراق، به دنبال بازسازی قدرت و نفوذ سنتی خود در منطقه خاورمیانه، با تکیه بر دیپلماسی تسلیحاتی و درآمدهای سرشار انرژی است. ایران نیز در کانون سیاست خاورمیانه‌ای روسیه جای دارد. با توجه به حساسیت‌ روسیه به مسئله حاد چچن، آن کشور به دنبال بهبود تصویر منطقه‌ای خود نزد جوامع اسلامی است. عضو ناظر در سازمان کنفرانس اسلامی و اتخاذ سیاست ضدآمریکایی از نمونه‌های تلاش آن کشور در جهت بازسازی چهره خود در نزد کشورهای مسلمان منطقه است. روسیه با جدا کردن مسیر خود از آمریکا، پس از جنگ افغانستان و به ویژه جنگ عراق، به خیل منتقدین کشورهای منطقه از جنگ ۲۰۰۳ عراق پیوسته است. روسیه از هرگونه ناامنی در اطراف مرزهای خود به شدت نگران است و در این زمینه به ایران بسیار خوش‌بین است. روس‌ها معتقدند که تداوم بحران‌هایی مانند جنگ ۲۰۰۳ عراق در اطراف مرزهای منطقه‌ای روسیه، می‌تواند به تشدید دامنه بحران و منازعات قومی و قبیله‌ای بیانجامد که تنوع جمعیت و موزائیک قومی در روسیه از آن متأثر خواهد بود.

از سوی دیگر، روسیه فاقد توانمندی‌های لازم سیاسی، اقتصادی و نظامی برای بازسازی حوزه نفوذ سنتی شوروی سابق در منطقه است؛ در عوض به دنبال تقویت بازوهای کنترل بر آسیای مرکزی و قفقاز است و از حمایت کشورهایی چون ایران، در ضدیت با غرب، برای برقراری توازن قدرت در مسیر پیشروی ناتو به سوی شرق استفاده می‌کند.

سیاست ایران در قبال آمریکا و روسیه

ایران نیز به دنبال استفاده از شکاف موجود در سیاست رقابت‌آمیز و گاه خصمانه دو کشور آمریکا و روسیه است. برای مثال ایران در مواجهه با قطعنامه‌های شورای امنیت، سعی دارد تا از کانال روسیه با گروه ۵+۱، تأثیرگذار باشد. از منظر ایران، روسیه خواستار حل و فصل مسالمت‌آمیز برنامه هسته‌ای است و قطعنامه‌های شورای امنیت در قبال ایران را جرح و تعدیل می‌کند و روند رأی‌گیری آن را به تأخیر می‌اندازد. در واقع سیاست نزدیکی ایران به روسیه دقیقاً در چارچوب مواضع ضدآمریکایی روسیه در خصوص پاره‌ای از معضلات پیش آمده در روابط واشنگتن و مسکو قرار می‌گیرد. ولادیمیر پوتین با موجی از انتقادات از سوی آمریکا درخصوص محدودیت در فعالیت NGOs، فعالیت‌های سیاسی و مدنی و مهم‌تر از همه سیاست تلافی‌جویانه انرژی در قبال اوکراین و گرجستان قرار گرفته است. در ماه‌های اخیر روابط بریتانیا و روسیه نیز در پی قتل چند تن از روزنامه‌نگاران روسی به تیرگی گرائیده است. روسیه در اواخر سال ۲۰۰۷، دستور جدیدی مبنی بر پرواز بمب‌افکن‌های دورپرواز استراتژیک را صادر کرد.

سیاست خارجی ایران در قبال آمریکا و روسیه، در راستای سیاست دودلی و تردید روسیه در قبال آمریکا دنبال می‌شود. باید به خاطر داشت که واشنگتن و مسکو در چارچوب سیاست‌های کلان و استراتژیک به مشارکت یکدیگر نیازمندند، ولی سیاست تاکتیکی آنها در پاره‌ای از مسائل به ویژه مسائل NPT متفاوت است. درواقع سیاست خارجی ایران در این باره در شکاف تاکتیکی سیاست‌های آمریکا و روسیه حرکت می‌کند. اما شکاف تاکتیکی آن دو نیز سقف و کف مشخصی دارد، به‌طوری‌که نماینده روسیه در شورای امنیت به قطعنامه‌های تحریم بین‌المللی علیه ایران رأی مثبت می‌دهد و روسیه بارها خواستار همکاری ایران با جامعه بین‌المللی شده است.

درواقع رقابت‌ها و مواضع خصمانه دو کشور علیه یکدیگر جنبه‌های حادی نداشته است. دو کشور مرز مشترک با یکدیگر ندارند و احساس ذهنی امنیت، روسیه را به اتخاذ مواضع تند علیه آمریکا و غرب وامی‌دارد. روسیه به دنبال احیای سیاست سنتی در حوزه فرامنطقه‌ای است و از پیشروی آمریکا و ناتو در حوزه‌های اروپای شرقی سابق و قفقاز ناخرسند است. برای مثال استقلال کوزوو و حمایت غرب از آن با خدشه‌دار شدن سیاست سنتی حمایتی روسیه از صرب‌ها مواجه شده بود. همچنین حمایت آمریکا و ناتو از اوکراین و گرجستان نوعی سیاست مداخله‌جویانه علیه روسیه قلمداد می‌شود.

چنانچه آمریکا امنیت روانی روس‌ها را تحقق بخشد، احتمال کاهش نگرانی‌ روس‌ها و همسویی آن کشور با سیاست‌های آمریکا و غرب دیده خواهد شد. بوش در اجلاس ۲۰۰۸ رهبران ناتو در رومانی، خاطرنشان ساخت که امروزه روسیه اتحاد شوروی سابق نیست و جنگ سرد نیز به پایان رسیده است. در حقیقت می‌توان گفت با پایان دوران جنگ سرد، عملاً راهبرد تقابلی میان آمریکا و روسیه جای خود را به راهبرد همکاری و رقابت داده است.

شکاف تاکتیکی بین آمریکا و روسیه: حوزه‌های نگران‌کننده برای روس‌ها

در حالیکه شکاف بین سیاست تاکتیکی آمریکا و روسیه دیده مي‌شود، روس‌ها این شکاف را به خاطر نگرانی از پاره‌ای حوزه‌های حساس و روندهای جاری منطقه‌ای و بین‌المللی می‌بینند:

1. واکنش روسیه در ٢٦ آوریل ٢٠٠٧، مبنی بر خروج از پیمان نیروهای کنوانسیونی در اروپا (CFE)،  در پی افزایش سیاست‌های نظامی آمریکا و ناتو در اروپا؛

2. انتقاد شدید روسیه از استقرار سیستم دفاع موشکی آمریکا در لهستان و چک و رد پیشنهاد روسیه از جانب آمریکا در خصوص استفاده مشترک از سیستم دفاع موشکی روسی در خاک آذربایجان (رادار گابال یا قبله)؛

3. مواضع تند روس‌ها در قبال توافقات جدید آمریکا با رومانی و بلغارستان برای استفاده مشترک از تأسیسات و تسهیلات آموزش نظامی و حضور نیروهای نظامی آمریکایی در این تأسیسات؛

4. اعتراض شدید روسیه به حمایت آمریکا و اتحادیه اروپا از استقلال کوزوو؛

5. ترس و نگرانی از سیاست مداخله‌جویانه آمریکا و ناتو در مسائل حساس گرجستان، اوکراین و مولداوی؛

6. احساس تهدید از سیاست‌های انتقادی آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی، نسبت به سیاست داخلی روسیه شامل سیاستگذاری عمومی، سیاست اقتصادی، انتخابات، رسانه‌ها و غیره؛

7. تشدید احساسات ضدآمریکایی و ضدغربی در روسیه در پی افزایش سیاست انتقادآمیز آمریکا علیه سیاست‌های دولت. برای مثال رسانه‌های روسی به تشدید دامنه تبلیغات ضدآمریکایی می‌پردازند؛

8. افزایش شاخک‌های نفوذ و تقویت سیاست‌های انحصارطلبانه روس‌ها بر منابع انرژی آسیای مرکزی و توسعه مناسبات استراتژیک با چین و برگزاری مانور مشترک با آن کشور در چارچوب شانگهای برای تأمین توازن قدرت در قبال آمریکا و ناتو.

بنابراین، حوزه‌های نگران کننده مذکور باعث شده است تا روس‌ها ضمن اعتراض و واکنش‌های تند به‌ آن (که در بالا ذکر شد)، به بازنگری در برخی حوزه‌ها و روندها از جمله موارد ذیل بپردازند:

1. بازنگری در مسائل NPT؛

2. سیاست اشکال‌تراشی در مذاکرات شش‌جانبه هسته‌ای با کره شمالی و مذاکرات هسته‌ای ۵+۱ با ایران؛

3. تغییر جهت استراتژی امنیت ملی پس از جنگ ۲۰۰۳ عراق، از محور تروریسم به سوی محور ناتو؛

4. عدم همکاری با آمریکا و غرب در مبارزه جهانی با تروریسم؛

5. بازنگری در مناسبات روسیه و ناتو؛

6. ممانعت از فعالیت‌های تجاری شرکت‌های خصوصی غربی و تشکل‌های غیردولتی در روسیه؛

7. افزایش دور رقابت تسلیحاتی استراتژیک با آمریکا و به پرواز درآمدن بمب‌افکن‌های استراتژیک روسی بر فراز ناو هواپیمابر آمریکایی در اطراف سواحل ژاپن؛

8. دعوت از ایران به عنوان عضو ناظر در سازمان شانگهای؛

9. بازنگری در سیاست همکاری با سازمان امنیت و همکاری در اروپا به خاطر اعتراض آن سازمان در مکانیسم انتخابات جدید پارلمانی در روسیه و ممانعت روس‌ها از حضور نمایندگان بیشتر نهادهای اروپایی در آن کشور.

تأثیر روی کار آمدن کادر جدید رهبری روسیه بر روندهای جاری

در خصوص دولت جدید روسیه به رهبری مدویدف و تأثیر آن بر روند مناسبات آتی روسیه با جهان خارج، نکات زیر حائر توجه می‌باشد.

براساس قانون اساسی روسیه، رئیس جمهور در آن کشور قدرت اصلی را در اختیار دارد، اما با قرار گرفتن پوتین در پست نخست‌وزیری، بسیاری از کارشناسان معتقدند که پوتین همچنان تصمیم‌گیرنده اصلی در عرصۀ تحولات روسیه، حداقل در آینده‌ای قابل پیش‌بینی، باقی خواهد ماند. براساس یک نظرسنجی که توسط مؤسسه‌ای در مسکو به انجام رسیده است، فقط ٢٢ درصد پرسش شوندگان به این عقیده بودند که مدویدف به عنوان یک رئیس جمهور مستقل عمل خواهد کرد و ٦٧ درصد دیگر اعتقاد داشتند که وی تحت کنترل پوتین و شبکۀ کاری وی قرار خواهد گرفت.