23 تیر 1387
مقدمه
ژنرال پرویز مشرف که در کودتای بدون خونریزی سال 1999 به قدرت رسیده بود، در پی فشارهای بینالمللی، سرانجام از سمت نظامی خود در 2007 کنارهگیری کرد و زمینه را برای انتخابات آزاد پارلمانی فراهم ساخت. با قتل بوتو و روی کار آمدن دولت ائتلافی به نخستوزیری یوسفرضا گیلانی، این سؤال در پاکستان مطرح است که آینده این کشور بزرگ مسلمان که به تسلیحات اتمی نیز دست یافته است در چه جهتی سیر خواهد کرد؟ و تأثیر این تحولات بر همسایگان پاکستان به ویژه ایران چه خواهد بود؟
1ـ شرایط ملی و منطقهای پاکستان
پاکستان دومین کشور اسلامی جهان با جمعیت حدود 160 میلیون نفر است که به پنج گروه قومی پنجابی، سند، مهاجز، بلوچی و دیگر گروههای کوچکتر تقسیم میشود. جمعیت مسلمان این کشور بهطور عمده از مذهب شیعی و سنی تشکیل شدهاند، هرچند که بسیاری از فرقههای کوچک دیگر نیز در آن کشور وجود دارند. به این ترتیب پاکستان از معدود کشورهای اسلامی است که در آن هم شیعیان و هم سنیها به ریاست جمهوری رسیدهاند و برخوردها میان پیروان این دو مذهب به امری عادی تبدیل شده است.
بهطور کلی، پاکستان از لحاظ ساختاری جامعهای بسیار پیچیده است و از ابتدای تشکیل، با عوامل متناقضی روبهرو بوده است. در بدو استقلال این کشور، محمد علی جناح که وی را پدر پاکستان مینامند، و اطرافیان وی به دنبال ایجاد یک کشور مسلمان ولی سکولار بودند، از سوی دیگر علمای اسلامی آن کشور، تشکیل یک کشور اسلامی را مدنظر داشتند.
این تعارض و عدم توافق موجب شد تا پاکستان به مدت ۹ سال پس از استقلال و اعلام موجودیت، فاقد یک قانون اساسی باشد. از اینرو این نکته قابل ملاحظه است که اسلام به عنوان عامل وحدت آن کشور از همان ابتدا با چالشهایی مواجه بوده است. از سوی دیگر فرقههای مختلفی مانند احمدیه، اسماعیلیه و یا مسلمانان افراطی و سلفیها که بعداً پایهگذار گروههایی از جمله القاعده شدند، همگی دارای مراکزی در این کشور میباشند.
نکته حائز اهمیت دیگر آن است که علیرغم اینکه پاکستان یک قدرت هستهای به شمار میرود، ولی تقریباً یک چهارم جمعیت آن کشور از لحاظ اقتصادی فقیر بوده و یا نزدیک به خط فقر به سر میبرند و نیمی از این جمعیت نیز فاقد سواد میباشند. از لحاظ حقوقی زنان پاکستان در جایگاه یکی از کشورهای پیشرفته جهان اسلام قرار گرفتهاند. حدود 17 درصد از کرسیهای مجمع ملی آن کشور به زنان اختصاص یافته است و پاکستان اولین کشور اسلامی بود که دارای یک نخستوزیر زن شد.
شرایط مختلف و عوامل داخلی و خارجی موجب شده است تا علیرغم گذشت بیش از ۶۰ سال از استقلال پاکستان، دولتسازی در آن کشور شکل نگیرد و این کشور همچنان فاقد ظرفیتهای لازم برای مقابله با چالشهای دولتسازی باشد. برای مثال دولت مشرف در سال ۱۹۹۹، با کودتای بدون خونریزی به قدرت رسید و دولت نواز شریف را که به آن حکومت انتخاب شدة دیکتاتوری لقب داده بود را برکنار کرد و دست به یک سری اصلاحات زد. دولت مشرف موفق شد طی ۵ سال رشد اقتصادی پاکستان را به ۷ درصد رسانده و به تقویت طبقه متوسط آن کشور کمک کند؛ هرچند همین امر بعدها به مهمترین چالش دولت مشرف مبدل شد!
جریان فوق بر این نکته نیز دلالت دارد که از لحاظ سیاسی پاکستان یک نظام فئودالیته است که در آن دو حزب مهم، یعنی حزب مردم متعلق به خاندان بوتو و دیگری مسلم لیگ به ریاست نواز شریف، دارای پایگاههای سنتی فئودالیته میباشند. از اینرو زمینداران بزرگ، نظامیان و طبقه متوسط از کنشگران اصلی در صحنه سیاسی پاکستان به شمار میروند.
سیاستهای منطقهای پاکستان پس از ۱۱ سپتامبر نیز قابل تأمل است. آمریکا از آن زمان تاکنون حدود ۱۰ میلیارد دلار به این کشور کمک کرده است. دولت مشرف نیز در مبارزه با تروریسم موفقیتهایی داشته و با شروع روند اصلاحات در پاکستان، این ایده را در میان سیاستمداران آمریکایی به وجود آورد که شاید بتوان از نظامیان در جهت حرکت به سوی یک حکومت دموکراتیک استفاده نمود؛ زیرا براساس ارزیابی آمریکاییها، مبارزه با تروریسم به حداقل ۲۰ سال فرصت نیاز دارد.
با این حال به نظر میرسد که ارتش در پاکستان کماکان به عنوان نیروی عمدهای در صحنه سیاسی آن کشور در سالهای آینده باقی خواهد ماند؛ هرچند که این ماندن در پشت صحنه سیاسی باشد.
در پی ائتلاف دو حزب بزرگ پاکستان یعنی حزب مردم و حزب مسلم لیگ، پس از ترور بوتو و برگزاری انتخابات که مورد توجه افکار عمومی و جهانیان بود، دولت جدید به نخستوزیری رضا یوسف گیلانی تشکیل شد.
۲ـ نقش نظامیان در صحنه سیاسی پاکستان
پاکستان دارای یک ارتش بسیار قوی میباشد که از بدو تأسیس آن کشور به منزله ستون فقرات آن کشور عمل نموده است، لذا قدرت آن فراتر از یک نیروی نظامی صرف است و آن را به عنوان یک طبقه حاکم کارآفرین که از مزایا و مصونیتهای مختلفی برخوردار میباشد، درآورده است.
از سوی دیگر، پاکستان از سال ۱۹۹۸ و با انجام یک سری آزمایشات هستهای، عملاً به یک قدرت هستهای مبدل شد.
زمینههای قدرتیابی ارتش در پاکستان از همان بدو استقلال این کشور ـ با توجه به چالشهای عمدهای که آن کشور تازه استقلال یافته از لحاظ مرزی با هندوستان و افغانستان داشت ـ شروع شد. اختلافات پاکستان با هندوستان و افغانستان که در چارچوب رقابتها و منازعات دوران جنگ سرد شکل گرفته بود، نقش ارتش را برجستهتر مینمود.
به این ترتیب ارتش پاکستان به عنوان یک نماد قوی و با نقش هماهنگکننده در صحنه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن کشور ظاهر گردید. چنین نقشی قدرتهای بزرگ را به این نتیجه رساند که با تنها قدرت سیاسی قابل اتکاء در پاکستان، که همانا ارتش است، به نحوی کنار بیایند و مادام که جنگ در افغانستان، از ۱۹۷۸ به این سو ادامه داشت و با شعلهور شدن بحران در کشمیر از ۱۹۸۹، مذاکره و همکاری با ارتش ادامه یافت.
در شرایط نوین بینالمللی و در حالیکه غرب دورنمایی از یک جنگ سرد جدید را در آسیا و با حضور چین و هندوستان به تصویر میکشد و نیز با توجه به بحران عمیق در افغانستان و چالشهایی که غرب در ایران با آن مواجه است، تغییر جهت عمده غرب در قبال نظامیان پاکستان را حداقل در کوتاه مدت نمیتوان انتظار داشت.
البته پاکستان همواره دارای چالشهای سیاسیای بوده است. آن کشور در پی بحرانهای متعدد با کودتاهای نظامیان برای به دست آوردن قدرت و یا تعلیق قانون اساسی مواجه شده که به ترتیب در سالهای ۱۹۵۸، ۱۹۷۷، ۱۹۹۹ و ۲۰۰۷، این اتفاق افتاده است. طولانیترین این چالشها از ۱۹۷۷ تاکنون، حکومت مشرف بوده است.
به این ترتیب، در شرایطی که حتی نظامیان در رأس قدرت پاکستان قرار نداشتهاند بازهم نفوذ خود را حفظ کردهاند. برای مثال مارشال ایوب خان بر نخستوزیر ذوالفقار علی بوتو و ژنرال مشرف بر نخستوزیری شوکت عزیز نفوذ داشتهاند.
به عبارت دیگر نظامیان پاکستان یکی از تشکیلات بزرگ نظامی جهان محسوب میشوند که به اعمال فشار بر مقامات ضعیف آن کشور، برای اعمال سیاستهای مورد نظر خود، میپردازند. برای مثال در دوران نخستوزیری بینظیر بوتو نیز سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (ISI)، بر سیاستهای دولت بوتو در کمک به طالبان نقش اساسی داشته است.
روابط نظامیان پاکستان با غرب و به ویژه آمریکا قابل توجه بیشتری است. دو عامل را در تقویت این روابط و نیز دلایل حمایت آمریکا از نظامیان پاکستان میتوان ذکر کرد:
۱ـ تسلیحات هستهای پاکستان
پاکستان در سال ۱۹۹۸، در واکنش به اقدام هند، مبادرت به آزمایش هستهای کرد و به یک کشور هستهای مبدل شد. این امر موجب نگرانی عمیق جامعه بینالمللی و غرب گردید زیرا احتمال دستیابی گروههای تروریستی به تسلیحات هستهای پاکستان، آن هم با توجه به وضعیت سیاسی ناآرام و متشنج آن کشور، زیاد میباشد. بنابراین حدود یک سال بعد، کودتای ژنرال مشرف با حمایت ضمنی غرب و به ویژه آمریکا انجام شد و به این ترتیب این اطمینان به وجود آمد که تسلیحات هستهای در اختیار مجموعهای که قابل رصد است، قرار دارد.
در این خصوص نظریۀ «دستههای ایمن» در حفاظت از تسلیحات هستهای و ممانعت از دستیابی تروریستها به آن نقش اساسی داشته است. دولت بوش طی ۶ سال بالغ بر ۱۰۰ میلیون دلار در قالب یک توافق محرمانه با ژنرال مشرفـ، برای ایمن ساختن تسلیحات استراتژیک پاکستان اختصاص داده است. هلیکوپترهای مجهز به بیسیمهای قوی و دوربینهای دید در شب، حسگرهای کشف اورانیوم، پرسنل ورزیده و مراقبتهای شدید امنیتی، ازجمله موارد طرح مذکور بوده است. همچنین کمکهای محرمانه آمریکا در این باره شامل طبقهبندی و هوشمندسازی تسلیحات هستهای و استراتژیک، جهت ممانعت از کاربرد غیرقانونی و غیرمجاز نیز میباشد.
نتیجهگیری
پیروزی احزاب سیاسی مخالف دولت مشرف و فشار به شخص رئیسجمهور برای کنارهگیری، به منزله عدم توجه به قدرت گسترده و فراگیر ارتش در آن کشور نخواهد بود؛ نقش نظامیان در صحنه سیاسی پاکستان و حتی به شکل نیروهای فعال پشت صحنه قابل توجه است.
با وصف فوق اگر ارتش به این نتیجه برسد که ادامه حضور مشرف دردسرآفرین است، درصدد یافتن جانشینی برای او خواهد بود؛ ولی این اقدام نیز به معنای خروج ارتش از صحنه سیاست نخواهد بود. شرایط سیاسی در پاکستان، اوضاع وخیم در افغانستان و محیط متشنج امنیتی هندوستان و پاکستان، ارتش را بیش از پیش به ادامه حضور در صحنه سیاسی آن کشور مصمم میکند. پاکستان در دوران پرفراز و نشیب حیات سیاسی خویش دوران بسیار حساسی را طی میکند. جدا از چالشهای عمدهای که پاکستان در صحنه داخلی با آن روبهرو میباشد، این کشور از بدو تولد تحت تأثیر دو عامل بیثباتی برون مرزی از ناحیه هندوستان و افغانستان نیز بوده است. تحولات و مسائل امنیتی در افغانستان، که طی سه دهه گذشته به شکل مأمن نیروهای تروریستی درآمده است، و همچنین حضور نیروهای خارجی در افغانستان، در سیر تحولات سیاسی پاکستان مؤثر خواهد بود. در این میان نقش نظامیان پاکستان با توجه به حضور گسترده آنان در صحنه سیاسی و به ویژه به لحاظ تسلیحات هستهای آن کشور، حائز اهمیت بوده و به نظر نمیرسد که در یک دوره قابل پیشبینی از نقش و نفوذ آن کاسته شود، هرچند که این امکان نیز وجود دارد که آنها این نقش فعال خویش را در پشت صحنه ادامه دهند.