19 ارديبهشت 1387
مقدمه
فروپاشی حکومت صدام در سال ۲۰۰۳، روابط عراق با همسایگان خود را با دگرگونیهایی عمده روبهرو کرده است. در تحولات عراق پس از صدام، همسایگان قدرتمندتر عراق مانند ایران، ترکیه، عربستان سعودی و حتی سوریه در مقایسه با اردن نقش بیشتری را ایفا میکنند و تأثیرگذاری آنها بر مسائل عراق و تحولات منطقهای، در سطحی وسیعتر است. با وجود اینکه اردن کشوری کوچک در میان همسایگان عراق تلقی میشود، اما با این همه رهبران آن سعی کردهاند تا در سالهای اخیر خود را در کنار سایر قدرتهای عربی نظیر مصر و عربستان سعودی مطرح سازند و جایگاه و نقش منطقهای خود را فراتر از محدودیتهای ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک تعریف نمایند. بر این اساس، اردن سعی کرده است در خصوص مسائل عراق نیز با مورد ملاحظه قرار دادن متغیرهای مختلف، چشمانداز جدیدی را ترسیم نماید.
با توجه به اهمیت تحولات عراق برای ایران و تأثیرگذاریهای همسایگان بر این تحولات، در نوشتار حاضر به تبیین روابط اردن و عراق پس از صدام، متغیرهای مؤثر در این خصوص و همچنین چشمانداز این روابط پرداخته میشود.
متغیرهای مؤثر در روابط
اردن در دوره صدام روابط نزدیکی با عراق داشت. به رغم رابطه تقابلی بخش عمده همسایگان عراق با این کشور، اردن از منظر سیاسی و تجاری ـ اقتصادی دارای روابطی مستحکم و تأثیرگذار با رژیم صدام بود. با حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ و حمایت دولتهای عربی از آمریکا برای بیرون راندن نیروهای صدام از کویت، دولت اردن از پشتیبانی و حمایت از آمریکا در این خصوص خودداری کرد. مشخصههای مشترک حکومت صدام و دولت اردن از جمله تأکید بر هویت عربی، مذهب سنی و سکولاریسم، همکاری سیاسی و استراتژیک عراق و اردن را تقویت میکرد. این مسئله اعتماد متقابل بین دو کشور را افزایش داد و زمینه همکاریهای اقتصادی و تجاری بین عراق و اردن را تقویت کرد.
در دهه ۱۹۸۰، عراق نخستین شریک تجاری اردن و بازاری عمده برای صادرات این کشور بود. روابط بین دو کشور در برخی مواقع تحت پروتکلهای تجاری بین دو دولت بود. براساس این پروتکلهای تجاری، اردن نیاز نفتی خود را در مقابل صادرات بخش خصوصی به بازار امن عراق تأمین میکرد. این ترتیبات باعث ایجاد این تصور شد که بازار عراق دنباله بازار داخلی اردن است. این رابطه تجاری نوعی تجارت پایاپای تلقی میشود که بیش از آنکه در قالب رقابتها و منطق اقتصادی محض تعریف شود، به واسطه ملاحظات و منافع سیاسی به پیش میرفت. تا سال ۲۰۰۳، عراق بزرگترین بازار صادراتی اردن بود. برای نمونه در سال ۲۰۰۱، اردن ۲۲ درصد از کل صادرات خود را روانه بازار عراق کرد، در حالی که در همین سال صادرات اردن به آمریکا، که از آن به عنوان دومین بازار بزرگ صادرات اردن یاد میشود، ۱۲ درصد بیشتر نبود.
اردن از نظر منابع طبیعی و انرژی برخلاف کشورهای خلیجفارس به کشورهای منطقه وابسته است و حکومت صدام با عرضه نفت ارزان و یارانهای به این کشور در مقابل دریافت کالا، در تعدیل معضل انرژی دولت اردن نقش عمدهای داشت. اما در عوض، کالاهای اردن به ویژه در زمان تحریمهای سازمان ملل برای عراق ارزش قابل توجهی داشت. در طول دهه آخر حکومت صدام، اردن روزانه بین ۷۰ تا ۹۵ هزار بشکه نفت و فرآوردههای نفتی از عراق وارد میکرد. اردن نفت را خیلی کمتر از قیمت بینالمللی میخرید و در عوض کالاهایی را به عراق صادر میکرد. این مبادله خارج از برنامه «نفت در برابر غذا» سازمان ملل بود که باعث اعتراضهای سازمان ملل و ایالات متحده آمریکا شد.
سیاست اردن در خصوص عراق در زمان جنگ کویت و پیوندهای دوجانبه این دو، کشور بر روابط اردن و آمریکا تأثیرگذار بود و باعث قطع شدن روابط اردن با آمریکا و کشورهای خلیجفارس شد. اما در زمان حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، اردن هرچند تمایلی به اقدام نظامی علیه حکومت صدام نداشت، اما در این جنگ از آمریکا حمایت لجستیک به عمل آورد.
با فروپاشی رژیم بعث، متغیرهای جدیدی در روابط عراق و اردن وارد شد و دولت اردن در شرایط جدید عراق پس از صدام، با چالشها و تناقضاتی چندگانه در تنظیم روابط خود با بغداد مواجه است. روابط اردن و آمریکا، ساختار سیاسی جدید در عراق و حاکمیت گروههای شیعی، روابط تجاری ـ اقتصادی، مسئله پناهندگان عراقی حاضر در اردن و نگرانیهای دوجانبه از بیثباتی و شیوع تروریسم ازجمله مهمترین متغیرهای قابل توجه در این خصوص هستند.
۱ـ روابط اردن ـ آمریکا
اردن کشوری کموسعت با جمعیت اندک و فاقد منابع اقتصادی اصلی است. از سوی دیگر موقعیت جغرافیایی اردن به گونهای است که در میان همسایگان قویتر از خود چون سوریه، عراق، عربستان سعودی و اسرائیل قرار دارد. این شرایط آسیبپذیریهای استراتژیک و سیاسی ـ اقتصادی اردن را افزایش داده است و آن را برای بقاء و نقشآفرینی به قدرتهای بزرگ و به ویژه آمریکا وابسته ساخته است.
بر این اساس اردن بعد از جنگ کویت و از اواسط دهه ۱۹۹۰، سعی کرده است تا به تدریج روابط خود با آمریکا را تقویت نماید و آن را تا حد روابط و مشارکت استراتژیک ارتقاء دهد. روند تقویت روابط اردن با آمریکا از دهه ۱۹۹۰، با ایفای نقش فزاینده اردن در فرایند صلح اعراب ـ اسرائیل و برقراری رابطه با اسرائیل در سال ۱۹۹۴، پیشرفت کرد و امان سعی کرد خود را از رژیم صدام دور نماید.
اردن در تلاش است که جایگاه خود را در سیاست خاورمیانهای آمریکا برجسته و حفظ نماید و به واسطه تحکیم روابط استراتژیک خود با واشنگتن از منافع این رابطه استفاده نموده و آسیبپذیریهای امنیتی ـ سیاسی و اقتصادی خود را کاهش دهد. روابط اردن با آمریکا در ابعاد اقتصادی و نظامی نیز تحت تأثیر این نوع نگاه امان قرار دارد و این ابعاد از روابط دوجانبه نیز پیشرفت کرده است.
اردن در حال حاضر به عنوان سومین دریافتکننده کمکهای خارجی از آمریکا بعد از مصر و اسرائیل به شمار میرود. آمریکا از سالهای ۱۹۵۱ و ۱۹۵۷، برای اردن کمکهای اقتصادی و نظامی قابل توجهی را فراهم آورده است و در سال ۲۰۰۴، مجموع کمکهای آمریکا به اردن به حدود ۸ میلیارد دلار رسید. ایالات متحده کمکهای خود را به اردن از اواسط دهه ۱۹۹۰، برای کمک به تقویت اقتصاد، حفظ ثبات داخلی و عادیسازی روابط با اسرائیل افزایش داد. بین سال مالی ۱۹۹۸ و ۲۰۰۲، سطح کمکهای اقتصادی و نظامی سالانه آمریکا به اردن به ترتیب حدود ۱۵۰ و ۷۵ میلیون دلار بود. بعد از یازده سپتامبر این کمکها بسیار افزایش یافت. در سال ۲۰۰۳، کمکهای آمریکا به اردن تقریباً دو برابر شد و به ۲۵۰ میلیون دلار کمک اقتصادی و ۱۹۸ میلیون دلار کمک نظامی رسید. علاوه بر این ۷۰۰ و ۴۰۶ میلیون دلار کمک اقتصادی و نظامی اضافی نیز در این سال به اردن اختصاص یافت. بین سال مالی ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶، کمک خارجی آمریکا به اردن به طور متوسط به حدود ۵۵۶ میلیون دلار رسید.
روابط تجاری اردن با آمریکا نیز در چند سال اخیر گسترش چشمگیری داشته است. بر اساس اسناد اداره سرشماری ایالات متحده، واردات اردن از آمریکا در فاصله بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، از ۳۱۷ میلیون دلار به ۶۴۳ میلیون دلار و صادرات اردن به آمریکا نیز در این مدت از ۷۳ میلیون دلار به رقم چشمگیر یک میلیارد و 267 میلیون دلار رسید. دو اقدام اخیر به توسعه روابط تجاری اردن و آمریکا و ایجاد فرصتهای بیشتر برای سرمایهگذاری ایالات متحده در اردن کمک کردهاند که شامل امضای موافقتنامه تجارت آزاد بین دو کشور در اکتبر ۲۰۰۰، و ایجاد نواحی صنعتی ویژه بین اردن و اسرائیل میباشد.
دیدگاه پادشاه اردن در خصوص ایجاد روابط استراتژیک با آمریکا و تقویت آن به همراه افزایش کمکهای نظامی ـ اقتصادی آمریکا به اردن و همچنین افزایش سطح روابط تجاری بین دو کشور، حاکی از تلاش مقامات اردن برای افزایش جایگاه و نقش منطقهای این کشور کوچک به کمک روابط سطح بالا با آمریکا است. اولویت این مسئله در استراتژی کلان اردن تا حدی بالاست که سیاست خارجی این کشور را در سایر حوزهها مانند عراق نیز تحت تأثیر قرار داده است.
به رغم نگاه منفی دولت اردن به رهبران جدید عراق و تنشهای ایجاد شده در روابط دو کشور، اردن سعی کرده است تا در چارچوب همکاریهای استراتژیک خود با آمریکا در خصوص عراق نیز با آمریکا همکاری نماید. با این همه نقش اردن در عراق پس از صدام در مقایسه با سایر بازیگران منطقهای کمتر بوده است و هنوز مسائل فلسطین برای این کشور از اهمیت بالاتری در عرصه سیاست خارجی برخوردار است. از آنجایی که حدود ۸۰ درصد جامعه پنج و نیم میلیون نفری اردن را فلسطینیها تشکیل میدهند، تنظیم رویکردهای کنونی اردن با آمریکا و همچنین در قبال عراق پس از صدام با چالشهای عمده داخلی مواجه است.
با توجه به اولویت مسئله رابطه با آمریکا و همچنین مسئله فلسطین در سیاست خارجی اردن، همکاریهای اردن با آمریکا درخصوص عراق نیز تا حدی در این راستا بوده است. این باور وجود دارد که اردن سعی کرده است تا ضمن حمایت از آمریکا در جنگ عراق، این کشور را به مشارکت فعالتر در فرآیند صلح خاورمیانه ترغیب کند. این مسئله میتواند به کاهش تنشهای داخلی و ثبات در اردن کمک کند. استفاده از همکاری با آمریکا در عرصه عراق و ترغیب آمریکا به گسترش تمایلات سیاست منطقهای خود از عراق به مسئله فلسطین ـ اسرائیل سیاستی است که از منظر مقامات اردن میتواند بین سیاست مشارکت استراتژیک اردن با آمریکا و چالشهای داخلی ناشی از حضور فلسطینیها توازن ایجاد کند.
یکی از ابعاد همکاری اردن با آمریکا در خصوص عراق، کمک به آموزش نیروهای ارتش و پلیس جدید عراق در این کشور است. از سال ۲۰۰۳، مرکز بینالمللی آموزش پلیس اردن (JIPTC) که در بیرون از شهر امان پایتخت این کشور واقع است، بیش از ۳۰.۰۰۰ نیروی کادر تربیت کرده است. ۳۹۰ مربی از حدود ۱۵ کشور در اردن حضور دارند و آمریکا سالانه بودجهای حدود ۱۰۰ میلیون دلار به این مرکز اختصاص میدهد. علاوه بر این، اردن برای سربازان عراقی از جمله زنان در آکادمی نظامی اردن در زرقاء، امکانات آموزش فراهم میکند. علاوه بر این نوع از همکاری، از آغاز جنگ عراق چندین هزار نیروی آمریکایی و ائتلاف در اردن حضور داشتهاند و از خاک این کشور به عنوان پایگاهی برای انجام عملیاتها استفاده کردهاند.
۲ـ ظهور رهبران جدید در عراق
بهرغم همکاریهای اردن با آمریکا درخصوص عراق، در چند سال گذشته روابط بین اردن و رهبران جدید در عراق پس از صدام با تنشهایی همراه بوده است. اردن از کاهش نقش سنیها در ساختار سیاسی جدید عراق و ارتقاء نقش و جایگاه گروههای شیعی در این کشور نگران است و مقامات اردنی همواره درخصوص روند سیاسی عراق واکنش نشان دادهاند.
بخشی از ناخشنودی سران اردن نسبت به قدرتیابی شیعیان در عراق به احساسات ضد اردنی شیعیان عراق در نتیجه پیوندهای اردن با صدام حسین و بعثيها در گذشته و همچنین روابط نزدیک رهبران شیعی با ایران مربوط است. نگرانی سران اردن از واقعیتهای سیاسی جدید عراق و افزایش نقش گروههای شیعی و همچنین ناخشنودی نسبت به نفوذ ایران در عراق باعث طرح مفهوم «هلال شیعی» از سوی عبدالله دوم پادشاه این کشور شد. علاوه بر این، عبدالله مدعی شد که بیش از یک میلیون ایرانی برای تأثیرگذاری بر انتخابات عراق وارد این کشور شدهاند. وی اینگونه استدلال کرد که ایرانیها با دادن حقوق به افراد بیکار در عراق سعی کردهاند از آنها جهت حمایت از ایران و گرایشهای ایرانی استفاده کنند.
اردن از سیاستهای آمریکا در خصوص سنیهای عراق بعد از سقوط رژیم صدام ناراضی بوده است. این کشور با مبارزه آمریکا با بعثیها در قالبهایی چون قانون بعثیزدایی و همچنین انحلال ارتش بعث و ساختار امنیتی بعثی از سوی آمریکا مخالفت کرد و وزیر خارجه اردن، مروان معاشر، از آمریکا خواست تا ارتش عراق را مجدداً احیا کند و مقامات و فرماندهان پیشین حزب بعث را در آن مشارکت دهد. اردن از کنارهگیری سنیهای عراق از روند سیاسی و تحریم انتخابات توسط آنها ناخشنود بود و سعی نمود تا گروههای سنی را به مشارکت در ساختار سیاسی جدید ترغیب کند.
اظهارات ملک عبدالله در خصوص «هلال شیعی» در سال ۲۰۰۴، نارضایتی رهبران شیعی عراق را در پی داشت و بمبگذاری هیلا در فوریه ۲۰۰۵، باعث افزایش تنش در روابط دوجانبه شد. در این بمبگذاری که ۱۲۵ نفر کشته شدند و اغلب قربانیان شیعه بودند، یک فرد اردنی به بمبگذاری متهم شد. این رویداد باعث فراخوانی سفرای دو کشور و همچنین راهپیمایی جمعی از شیعیان عراق در مقابل سفارت اردن در بغداد شد. این مسائل تنش در روابط دوجانبه را افزایش و حتی تعاملات و روابط اردن با ایران را نیز تحت تأثیر قرار داد.
اظهار نگرانی مقامات اردن از نفوذ فزاینده ایران در عراق به واسطه نقش جدید گروههای شیعی حاکی از تلاش اردن برای ترغیب آمریکا نسبت به محدودسازی جایگاه شیعیان و اعطای سهم بیشتری از قدرت سیاسی به گروههای سنی است. چیزی که از منظر مقامات اردن میتواند تناقضات سیاست خارجی این کشور درخصوص چگونگی تعامل با آمریکا و مسائل عرصه عراق، با توجه به احساسات ضدآمریکایی داخل اردن و همچنین نگرشها در خصوص شیعیان و تحولات عراق را کاهش دهد. با این همه به نظر میرسد که اخیراً تحولات عراق در جهتی پیش میرود که امید به تعاملات و روابط بهتر اردن و عراق را افزایش میدهد.
با وجود تنشهای موجود در روابط اردن و عراق، روابط دو کشور از سال ۲۰۰۶، به تدریج پیشرفت کرده است. در تابستان این سال دیپلمات اردنی، احمد الوزی، نخستین سفیر عربی منصوب شده برای خدمت در عراق از زمان حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ بود. علاوه بر این برخی تلاشها درخصوص بهبود روابط تجاری ـ اقتصادی بین دو کشور نیز در حال انجام است.
۳ـ روابط اقتصادی و تجاری اردن و عراق
تعاملات اقتصادی و تجاری در روابط اردن و عراق در دوره صدام نقش اساسی داشته است؛ به ویژه نفت یارانهای و ارزان عراق برای اردن و صدور کالاهای اردنی به عراق برای مقامات امان اهمیت زیادی داشته است. جنگ ۲۰۰۳، به معنای پایان جریان نفت ارزان به اردن از سوی عراق بود. بخش تولیدی در حال توسعه، جمعیت در حال رشد و قیمتهای بالای بینالمللی سوخت، همگی باعث میشود که اردن هزینههای بیشتری را برای خرید سوخت اختصاص دهد. در سال ۲۰۰۵، اردن یک پنجم درآمد ملی خود را به واردات سوخت اختصاص داد که نسبت به اواخر دهه ۱۹۹۰، دو برابر شده است.
قطع صادرات نفت ارزان عراق به اردن، بعد از سقوط رژیم صدام، باعث شد تا این کشور برای تأمین نیاز نفتی خود به سوی سایر کشورهای عربی ازجمله عربستان سعودی، کویت و امارات متحده عربی متمایل شود. در سال ۲۰۰۴ میلادی، عربستان سعودی به عنوان اصلیترین تأمینکننده نفت اردن مطرح بود. این کشور در طول سال ۲۰۰۴ میلادی روزانه ۵۰ هزار بشکه نفت به این کشور اهداء کرده است.
از نظر صادرات کالاهای اردنی به عراق نیز، هرچند جنگ عراق به صورت موقت صادرات اردن به عراق را قطع کرد، اما هنوز عراق به عنوان بازار عمدهای برای کالاهای اردنی محسوب میشود و اکنون تولیدکنندگان اردنی نسبت به قبل از آغاز جنگ کالاهای بیشتری به این کشور صادر میکنند. با این حال اهمیت نسبی عراق به عنوان بازار صادراتی در مقایسه با آمریکا کمتر شده است. در حال حاضر آمریکا مهمترین مقصد صادراتی کالاهای اردنی است و آمارهای تجاری سال ۲۰۰۶ نیز نشان میدهد که صادرات اردن به عراق در حال کاهش است. این مسئله وابستگی اردن به آمریکا و آسیبپذیری آن از هرگونه تخریب جدی روابط را بیشتر آشکار میکند.
افزایش نرخ تورم در اردن با انگارههایی درخصوص تأثیرات ناشی از حضور پناهندگان عراقی در ارتباط قرار میگیرد. با این حال نرخ تورم اردن با عوامل متعدد دیگری در ارتباط است. از سویی دیگر اردن در چند سال اخیر شاهد رشد اقتصادی خوبی بوده است و سرمایهگذاری برخی از عراقیهای حاضر در اردن نیز از عوامل مؤثر در این خصوص میباشد. بر این اساس به رغم نگرانیهای اولیه در مورد تأثیرات مخرب بیثباتیها در عراق بر روی شرایط اقتصادی اردن، این تأثیرات چندان برجسته و ناخوشایند به نظر نمیرسند.
از آنجایی که روابط تجاری اردن و عراق از ابتدا تا حد زیادی از تعاملات و رویکردهای سیاسی دو طرف متأثر بوده است، با برخی نشانههای مثبت در کاهش تنشها در روابط اردن و عراق، مقامات عراقی تصمیم خود را برای از سرگیری صادرات نفت ارزان قیمت به اردن اعلام کردهاند. بر این اساس، هرچند ممکن است صادرات نفت و روابط تجاری قبلی عراق و اردن که کمتر براساس محاسبات و منطق صرف اقتصادی بود، به همان صورت تکرارپذیر نباشد، اما با این همه به نظر میرسد که کاهش تنشهای سیاسی در تقویت و بازسازی این نوع از روابط در آینده مؤثر خواهد بود.
۴ـ تروریسم و بیثباتسازی
موضوع تروریسم و بیثباتیهای ناشی از آن در سطح منطقه، از زمان فروپاشی رژیم بعث در سال ۲۰۰۳، یکی از منابع اصلی تنش و اختلاف در روابط اردن و عراق بوده است. گسترش اقدامات تروریستی در عراق، به ویژه در قبال شیعیان و مداخله سنیهای افراطی و ضد شیعی در این اقدامات، باعث اعتراضهای دولت عراق به اردنیها و سهلانگاری آنها درخصوص موضوع تروریسم و ورود شورشیان از آن کشور به عراق شد. ابومصعب زرقاوی، رهبر پیشین القاعده عراق، اردنی بود و علاوه بر آن بعثیهای بسیاری در اردن حضور دارند که از شورشهای عراق حمایت میکنند.
در این خصوص حضور بستگان صدام و مقامات سابق حزب بعث در اردن از عوامل اصلی اختلاف بین مقامات عراق و اردن است. حکومت عراق از اردن درخواست کرده است تا رغد، دختر بزرگ صدام حسین را برای محاکمه به این کشور تحویل دهد. عراق اسم رغد را در فهرست ۴۱ نفره اصلی مورد تعقیب خود قرار داده است. مقامات عراقی ادعا کردهاند که اعضای خانواده صدام و حلقه داخلی آن در اردن، حمایت مالی و رسانهای برای شورشیان عراق فراهم میکنند تا حزب بعث را بار دیگر احیاء کنند.
از سوی دیگر مقامات اردن نیز اعلام میکنند که عراق در دوره پس از صدام به منبع تروریسم تبدیل شده است. به ویژه بعد از بمبگذاری امان که توسط تعدادی از عراقیها انجام گرفته، نگرانیهای اردن از اشاعه بیثباتی و فعالیت گروههای تروریستی به سایر کشورهای منطقه و به ویژه این کشور افزایش یافته است. طاهر مسیر، نخستوزیر پیشین اردن، بعد از بمبگذاری امان عنوان کرد که عراق قبل از حمله آمریکا به این کشور منبع تروریسم نبوده است، اما اکنون به منبع عمدهای برای بیثباتی و تروریسم در سطح منطقه تبدیل شده است.
نگرانیهای دوسویه دولتهای عراق و اردن در خصوص اشاعه تروریسم از طرف مقابل به کشور خود، هرچند در نگاه اول متناقض به نظر میرسند، اما هر کدام از این ادعاها بخشی از واقعیتهای منطقهای را بازگو میکنند. یک واقعیت این است که بخش اصلی اعضای گروههای تروریستی و شورشی حاضر در عراق که عمدتاً سنیمذهب و در ارتباط با القاعده میباشند از کشورهای عربی سنی منطقه مانند اردن، عربستان سعودی، الجزایر و سوریه هستند. واقعیت دیگر نیز این است که خلأ قدرت و بینظمی بعد از دوره صدام و حضور گروههای شورشی در عراق، این کشور را به پایگاه آموزشی و سازماندهی گروههای تروریستی تبدیل کرده است و این افراد بعد از ایجاد ثبات و امنیت در عراق میتوانند با بازگشت به کشور خود، مشکلات و دردسرهایی را ایجاد نمایند.
نگرانیهای اردن از اشاعه تروریسم و بیثباتی، بعد از بمبگذاری امان، سیاست و عملکرد مقامات اردن در خصوص پناهندگان عراقی را نیز تحت تأثیر قرار داد. اردن تا نوامبر ۲۰۰۵، سیاست نسبتاً منعطفی را در قبال عراقیهایی که به مرز میرسیدند اتخاذ میکرد و به اغلب آنها اجازه میداد تا در مرز ویزا دریافت کنند و وارد اردن شوند. بعد از بمبگذاریهای امان در نوامبر ۲۰۰۵، سیاست اردن در خصوص پناهندگان عراقی سختگیرانهتر شد و مقامات این کشور از ورود تعداد بیشتری از عراقیها جلوگیری کردند و برای بقیه نیز ویزاهای کوتاهمدتتری صادر کردند. با این همه اردن به ندرت عراقیها را اخراج کرد. سیاست اردن در این خصوص بار دیگر در نوامبر ۲۰۰۶ تغییر کرد. این کشور به صورت رسمی از ورود مردان مجرد عراقی بین ۱۷ تا ۳۵ ساله در مرز جلوگیری و به ویژه درخصوص شیعیان محدودیتهای بیشتری را اعمال کرد. علاوه بر این، فشارهای پلیس اردن به عراقیها و اخراج آنها از این کشور نیز افزایش یافت.
نتیجهگیری
روابط اردن با عراق پس از صدام از متغیرهای مختلفی تأثیر پذیرفته است و هرگونه تغییر در این روابط از دگرگونی در متغیرهای تأثیرگذار ناشی میشود. اولویت روابط استراتژیک با آمریکا در سیاست خارجی اردن که از نگاه رهبران این کشور و همچنین شرایط ژئوپولیتیک و اقتصادی آن در منطقه ناشی میشود، در همکاریهای اردن با آمریکا درخصوص عراق عاملی عمده بوده است. در عین حال، موضوعاتی چون اولویت مسئله فلسطین برای اردن نسبت به مسئله عراق، به قدرت رسیدن رهبران جدید شیعی در عراق، کاهش تعاملات تجاری و اقتصادی بین دو کشور، پناهندگان عراقی حاضر در اردن و همچنین اتهامات دوسویه درخصوص اشاعه تروریسم و بیثباتی از متغیرهای بازدارنده در این روابط محسوب میشود.
با وجود تنشهای موجود در روابط اردن با دولت جدید عراق بعد از سال ۲۰۰۳، برخی تحولات سیاسی ـ امنیتی در سطح عراق و منطقه زمینههایی را برای کاهش تنشها و در نتیجه چشماندازی بهتر برای روابط دوجانبه ایجاد کرده است. پیشرفت هرچند شکننده شرایط امنیتی عراق در یک سال اخیر به کاهش خطرات ناشی از شیوع تروریسم و بیثباتی و مناقشات اردن و عراق در این خصوص منجر میشود. از سوی دیگر بهبود امنیت عراق، بازگشت تدریجی پناهندگان عراقی از اردن را در پی دارد که خود به موضوع یکی از منابع تنش در روابط پایان میدهد.
یکی از دغدغههای اردن در خصوص عراق در دوره اخیر کاهش مشارکت سنیها در ساختار سیاسی بوده است. تحولات جدید عراق و همکاری سنیها با آمریکا در مقابل القاعده و همچنین تعدیل قانون بعثیزدایی و تصویب آن در مجلس عراق، فضاهای نوینی را برای نقشآفرینی بیشتر سنیها در روند سیاسی این کشور ایجاد کرده است. این مسئله میتواند تعاملات و رویکرد مثبت دولت اردن نسبت به عراق را افزایش و تنشهای بین دو کشور را کاهش دهد.
موافقت اولیه دولت عراق با ارسال مجدد نفت عراق به اردن و افزایش تعاملات تجاری و اقتصادی دو کشور در آینده نزدیک بار دیگر میتواند به محور عمدهای در بازسازی روابط اردن و عراق تبدیل شود. با این حال، متغیر آمریکا و چگونگی روابط آن با عراق و اردن در آینده و همچنین سیاستهای آن درخصوص مسئله فلسطین که نمودهایی از آن در سیاستهای اخیر دولت بوش در مواردی چون کنفرانس آناپولیس مشخص شده است، در این خصوص نقش اساسی و تعیینکننده خواهد داشت.