25 بهمن 1386
اهمیت
انتشار گزارش 16 سازمان اطلاعاتی آمریکا، باعث بروز بحثهای فراوانی در محافل سیاسی، اطلاعاتی و رسانهای دنیا شده است. این گزارش که 18 ماه پس از انتشار گزارش قبلی (می 2005)، منتشر شد، مدعی است که ایران برنامه تولید سلاح اتمی خود را در سال 2003، به طور کامل متوقف کرده است. در میان اظهارنظرها و واکنشهای متفاوت ارائه شده، آنچه بیش از تمامی مواضع، در مخالفت با انتشار گزارش جلب نظر مینمود، مواضع مقامات سیاسی، امنیتی و محافل رسانهای در اسرائیل و نگرانیهای ایجاد شده در لابی حامی اسرائیل در ایالات متحده بود. با نگاهی به سابقه همکاریهای نزدیک اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اسرائیل و روابط عمیق، استراتژیک و همسویی دو طرف طی چند سال گذشته در ایجاد جو روانی و رسانهای سنگین علیه فعالیتهای هستهای ایران، انتشار این گزارش در چنین مقطعی از اهمیت و حساسیت قابل توجهی برخوردار است. مقاله حاضر با نگاهی کوتاه به این گزارش، واکنشها و مواضع متفاوت مقامات و تحلیلگران اسرائیلی را مورد بررسی قرار داده و به نگرانیها و محدودیتهای اسرائیل، پس از انتشار این گزارش، میپردازد.
تحلیل
1ـ اهمیت زمانی انتشار گزارش
گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا موسوم به (NIE)، در زمانی انتشار یافت که آمریکا و اعضای دیگر گروه 1+5 با گذشت چند ماه از ضربالاجل تعیین شده، مبنی بر درخواست توقف فعالیت غنیسازی در ایران (مندرج در دو قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل)، و عدم پاسخ ایران به درخواست قطعنامههای شورای امنیت، با برگزاری نشستهایی در مورد افزایش فشارها بر ایران و صدور قعطنامه سوم در حال رایزنی و تبادلنظر بودند. در چنین جوی، رسانههای حامی اسرائیل در آمریکا، اروپا و داخل اسرائیل به طور متناوب با فعالیتهای تخریبی رسانهای خود و با ارائه اخبار و اطلاعات ناقص و جهتدار، در پی تشدید فضای جنگ روانی و تبلیغاتی علیه ایران بودند. پایه و اساس اطلاعات رسانههای آمریکایی، بر مبنای گزارش هشداردهندهای بود که در می 2005، توسط آژانسهای اطلاعاتی آمریکا انتشار یافته بود. برطبق آن گزارش، ایران تا دستیابی به سلاح های هستهای، تنها چند سال فاصله داشت. علاوه بر گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، تخمینهای سازمان اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل نیز حاکی از آن بود که ایران تا سال 2009، مسلح به بمب اتم خواهد شد. گزارشهای دوپهلو و مبهم سازمان بینالمللی انرژی اتمی و مواضع البرادعی نیز در ایجاد چنین تبلیغاتی بیتأثیر نبود. اهمیت انتشار این گزارش را میتوان با نگاهی به سابقه نزدیک آژانسهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل در مورد موضوع هستهای ایران، در طول 18 سال گذشته، بیشتر درک نمود.
آمریکا و اسرائیل از اوایل دهه ١٩٩٠، یک سلسله گفتوگو و مذاکرات دائمی را در سطوح اطلاعاتی، سیاسی و امنیتی، در مورد موضوع هستهای ایران دنبال میکردند. به طوری که همواره یکی از محورهای مذاکرات، در سفرهای نخست وزیران اسرائیل به آمریکا، موضوع فعالیتهای هستهای ایران بود.
در طی سالیان گذشته، به طور مکرر و متناوب، ملاقاتهایی بین مقامات عالیرتبه وزارت خارجه، دفاع و شورای امنیت ملی آمریکا و اسرائیل برگزار میشد و میر داگان، رئیس موساد، ریاست تیم اطلاعاتی مذاکرهکننده اسرائیلی با مقامات امنیتی و اطلاعاتی آمریکا را بر عهده داشت. موضوع هستهای ایران به طور وسیع در نشستهای مشترک مورد بحث قرار گرفت. این نشستها شامل «نشست JPMG» و نشست «دیالوگ استراتژیک» میشد. در هر دو نشست نمایندگانی از نهادهای دیپلماتیک، نظامی، اطلاعاتی و امور خارجی طرفین شرکت داشتند. اهمیت و افزایش حساسیت موضوع هستهای ایران برای طرفین باعث شده بود تا نشستهای JPMG از سالی 2 بار به سالی 4 بار افزایش یابد. این تصمیم در نشست مذکور در می 2007، اتحاذ گردید. نشستهای «دیالوگ استراتژیک» نیز طی سالهای اخیر، هر 6 ماه یک بار، در محل وزارت خارجه آمریکا برگزار شده است.
با نگاهی به سابقه نزدیک و گسترده اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اسرائیل، میتوان گفت که انتشار گزارش NIE در این مقطع زمانی از اهمیت دوچندان و قابل تأملی برخوردار میباشد. اهمیت انتشار گزارش مذکور بنا به گفته شاک فریلیش، استاد دانشگاه در تلآویو و هاروارد و نویسنده کتاب دیالوگ آمریکا و اسرائیل در مورد برنامه هستهای ایران (که اخیراً در آمریکا چاپ شده است)، به مثابه زلزلهای در روابط استراتژیک واشنگتن و تلآویو قلمداد میشود. اهود یاری، تحلیلگر تلویزیون اسرائیل و فرد نزدیک به محافل امنیتی نیز معتقد است که یافتههای سازمانهای آمریکایی نشان داد که برنامه ایران با آنچه اسرائیل «جعل» کرده است، تفاوت دارد. استفاده از چنین تعابیری از سوی محافل فکری و تحقیقاتی اسرائیل در مورد گزارش NIE، دلالتی دیگر بر اهمیت انتشار این گزارش دارد.
سفر رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، دریادار مولن، به اسرائیل، که نخستین سفر یک رئیس ستاد مشترک آمریکا به تلآویو طی ده سال گذشته بود، نشان دیگری از اهمیت انتشار این گزارش برای اسرائیل است. وی در مذاکراتش، انتشار گزارش NIE را با باراک، وزیر دفاع، مورد بحث قرار داد.
2ـ اتهامات جاسوسی، موضوع مناقشهبرانگیز
واکنشها در اسرائیل پس از انتشار گزارش NIE توأم با تعجب، نگرانی و سوءظن بود. این گزارش نشاندهنده اختلاف زیاد بین محاسبات اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل میباشد. مقامات اسرائیلی طی چند سال گذشته همواره زمان دستیابی ایران به سلاح اتمی را کوتاهتر از موضع قبلی خود بیان میکردند و با قاطعیت سال 2009، را زمان دستیابی ایران به سلاح اتمی عنوان مینمودند. یکی از حوزههای مورد اختلاف آمریکا و اسرائیل، که میتوان آن را مهمترین موضوع مورد مناقشه و بحث در روابط طرفین دانست، اتهامات متقابل طرفین به فعالیتهای جاسوسی میباشد.
در سال 2005، لارنس فرانکلین، دستیار ویژه داگلاس فیث، معاون وزیر دفاع آمریکا به اتهام جاسوسی برای اسرائیل دستگیر، محاکمه و به 12 سال زندان محکوم شد. دستگیری فرانکلین قسمتی از پروندهای است که F.B.I مدتهاست بر روی آن تحقیق میکند. چندی قبل رایس، وزیر خارجه، استیون هدلی، مشاور امنیت ملی و چند تن از مقامهای کنونی و سابق، برای ادای شهادت در مورد پرونده جاسوسی لابی اسرائیل به دادگاه احضار شدند. در این پرونده استیون روزن و کیت ویزمن که برای ایپک فعالیت میکردند، متهم به انتقال اطلاعات سری وزارت دفاع به اسرائیل شدند. این تحرکات در دو سال گذشته را میتوان تلاش نیروها و گروههایی در هیأت حاکمه آمریکا، برای پاکسازی عوامل جاسوسی اسرائیل در وزارت دفاع و سایر نهادهای امنیتی و نظامی دانست. اگرچه برخی تحلیلگران دستگیری فرانکلین و ادامه روند این پرونده را منسوب به جدالهای همیشگی بین عوامل اطلاعاتی داخلی آمریکا میدانند.
3ـ واکنشهای متفاوت
پس از انتشار این گزارش، سه نوع واکنش و نگاه در اسرائیل و لابی حامی صهیونیسم آمریکا مشاهده شد. این سه دیدگاه اگرچه در نگرانیها و دغدغههای خود نسبت به آنچه «تهدید ایران» میخوانند، همنظر هستند؛ اما رویکرد متفاوتی به این گزارش از خود نشان دادند.
دیدگاه اول معتقد است که این گزارش کاملاً گمراهکننده و ناقص میباشد و انتشار آن را تلاش از سوی برخی عوامل دولت بوش میدانند که به دلیل اشتباه اطلاعاتی سازمانهای آمریکایی در جنگ عراق، به دنبال اعاده حیثیت از خود بوده و تمایلی ندارند که آمریکا و دولت بوش مجدداً وارد جنگ دیگری شود. این عده بر این نظرند که ایران یک برنامه هستهای مخفی را خارج از نظارت بینالمللی ادامه میدهد و تاکنون توانسته است به پیشرفتهایی برای تولید سلاح دست پیدا کند. اولمرت، نخستوزیر اسرائیل، داگان، رئیس موساد و باراک، وزیر دفاع بر این اعتقاد میباشند. اولمرت در پایان جلسه فوقالعاده خود با سران سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی، از آژانسهای اطلاعاتی اسرائیلی و نمایندگان سازمانهای امنیتی خواست که به جهان ثابت کنند که ایران یک برنامه مخفی هستهای را دنبال میکند. این تعهد اولمرت را میر داگان، رئیس موساد نیز تکرار نمود. باراک پس از انتشار NIE گفت: با گذشت زمان درستی و یا عدم درستی گزارشها مشخص میشود. اظهارات بعضاً تند و متفاوت در مورد NIE و بیپایه قلمداد نمودن گزارش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا به حدی گسترش یافت که اولمرت در جلسه کابینه اعضای دولت و مقامات ارشد را از اظهارنظر مستقیم در این مورد منع کرد.
دیدگاه دوم در اسرائیل بر این اعتقاد است که انتشار گزارش، بستر مناسبی ایجاد کرد تا فشارها بر ایران افزایش یابد. برداشت این گروه از گزارش NIE این است که این گزارش تأییدکننده این مطلب است که ایران تا سال 2003، به دنبال تولید سلاح هستهای بوده و در آن سال تحت فشار بینالمللی از این اقدام منصرف شده است. گزارش، با اطمینان نسبی دستیابی ایران به سلاح را در دوره زمانی ۲۰۱۵ ـ ۲۰۱۰، غیرممکن میداند. این ابهام در گزارش، مستمسک مناسبی برای این عده در آمریکا و اسرائیل میباشد که افزایش فشارها و تحریمهای گوناگون را برابر با دست برداشتن ایران از برنامههای هستهای خود قلمداد میکنند. این گروه معتقدند برنامه هستهای ایران با رویکرد هزینه ـ فایده قابل انطباق است و جمهوری اسلامی دستیابی به سلاح را با تخمین هزینههای نظامی، اقتصادی و سیاسی آن میسنجند. این عده با اشاره به گزارشات آژانس بینالمللی اتمی و ادعای بیپاسخ ماندن سؤالات آژانس، بر این باورند که ادامه فشارهای بینالمللی میتواند مانع اصلی در راه ایران باشد. توماس لانتوز، نماینده دست راستی حامی اسرائیل در کنگره این گزارش را نشان از تأثیر مثبت فشارها بر ایران دانست و از کنگره خواست تا ارزیابی مجددی از گزارش NIE به عمل آورد.
دیدگاه سوم مربوط به کسانی است که معتقدند ایران چه هستهای باشد و چه نباشد، در هر حالت تهدیدی بالقوه برای اسرائیل است و حتی اگر ایران همکاری کامل با آژانس انجام دهد، تأثیری در کاهش فشار بر ایران نمیتواند داشته باشد. جاش بلانک، سخنگوی آیپک (AIPAC)، با تأیید این نظر خواهان افزایش فشارها بر ایران شده است. بنیامین بن الیزر، وزیر امور زیربنایی در کابینه اولمرت نیز با تأکید بر «زرادخانههای موشکهای بالستیک» در ایران، مدعی است که ایران میتواند با این ظرفیت هر لحظه خاک اسرائیل را هدف قرار دهد. اسرائیلیها، تأکید و توجه خود را به توانمندیهای موشکی ایران و دستیابی ایران به چرخه سوخت هستهای و فناوری غنیسازی اورانیوم معطوف کردهاند.
۴ـ نگرانیهای اسرائیل
با نگاهی به مواضع خشمآلود مقامات سیاسی و امنیتی اسرائیل، پس از انتشار گزارش، میتوان گفت که سیستم اطلاعاتی اسرائیل به شدت سرافکنده شده است. آژانسهای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل همواره مدعی هستند که دارای دقیقترین و مستندترین اطلاعات در حوزههای مختلف امنیتی، نظامی و سیاسی میباشند. این ادعا پس از جنگ ۳۳ روزه لبنان و ناکامی اسرائیل در مواجهه با حزبالله به شدت در بین افکار عمومی اسرائیل به چالش کشیده شد. در گزارش وینوگراد، به دلیل عدم محاسبه و ارزیابی دقیق از توانمندیهای نظامی و موشکی حزبالله، انتقاداتی به سازمانهای اطلاعاتی وارد شده بود. بنابراین یکی از نگرانیهای اسرائیل، بیاعتباری و ساختگی بودن گزارشهای موساد در بین افکار عمومی اسرائیل میباشد. نگرانی دیگر اسرائیل، از تأثیرات گزارش NIE در داخل آمریکاست. مقامات و تحلیلگران اسرائیلی از این بابت نگرانند که تحولات در وزارت خارجه آمریکا، طی چند سال گذشته، و متعاقب آن انتشار این گزارش، از نقش و تأثیرگذاری لابی صهیونیسم در آمریکا بکاهد. آنها به مانند غالب تحلیلگران در دنیا معتقدند که اقناع جامعه جهانی برای حمله نظامی به تأسیسات ایران، پس از انتشار گزارش، بسیار مشکلتر و سختتر از گذشته شده است. مقامات اسرائیل پی بردهاند که حتی رئیسجمهور بعدی آمریکا نیز برای متقاعد کردن دولتهای دیگر، برای حمله نظامی به ایران، با مشکلاتی دوچندان مواجه خواهد شد.
تسوی باریل، پژوهشگر معروف اسرائیلی، بر این نظر است که گزارش NIE باعث شده است تا تلآویو یک ثروت مهم و استراتژیک را از دست بدهد. از دیدگاه او اسرائیل برای حفظ سیاستهای منطقهای خود علیه ایران، پس از گزارش مذکور، با مشکلات زیادتری مواجه میشود. رونی دانیل، مفسر نظامی تلویزیون اسرائیل نیز گزارش NIE را ضربه سختی برای تلاشهای اسرائیل، به منظور نزدیکی به دولتهای عربی دانسته است. به گفته او، اسرائیل تلاش میکرد تا خطر ایران هستهای را مخرج مشترک نگرانیها و دغدغههای خود با کشورهای منطقه خلیجفارس جلوه دهد.
نگرانی دیگر از دیدگاه تحلیلگران اسرائیلی این است که گزارش میتواند راه را برای مرحله جدیدی از روابط ایران و آمریکا هموار نماید. این تحلیلگران معتقدند با توجه به نیاز روزافزون آمریکا به توجه بیشتر به نقش و تأثیرگذاری ایران در منطقه، به خصوص در صحنه عراق و لبنان، انتشار گزارش میتواند در نزدیکی دیدگاههای طرفین تأثیراتی داشته باشد. اما برخلاف این نظر، افرایم هالوی، رئیس سابق موساد، معتقد است که مذاکره ایران و آمریکا در نهایت میتواند برای اسرائیل مفید باشد. او در مصاحبه با واشنگتن پست، ایران را یک واقعیت خواند و نقش ایران را تعیینکننده دانست. هالوی مدتی قبل نیز از دولت اسرائیل خواسته بود تا گامهایی را برای گشودن مذاکرات غیرمستقیم با ایران بردارد.
نگرانیها و محدودیتهای اسرائیل به گونهای است که آویگلور لیبرمن، رهبر حزب افراطی «اسرائیل خانه ماست» و وزیر امور استراتژیک نیز به این نکته اذعان مینماید: «اکنون اسرائیل به تنهایی با ایران رو در روست. آینده نشان خواهد داد که اظهارات ایرانیها، پیش درآمدی برای اقدام یکجانبه خواهد بود.»
این گزارش میتواند در آینده پرسشهایی را در سطح جامعه آمریکا و اسرائیل ایجاد نماید و باعث بروز تردیدهای بیشتر در مورد جوسازیهای تبلیغاتی آژانسهای اطلاعاتی اسرائیل شود. شاک فریلیش، در کتاب خود میگوید: «برای اسرائیل، ایران کشوری است که موجودیتش را تهدید میکند، اما ایران هیچگاه موجودیت آمریکا را تهدید نکرده است. نگرانی اسرائیل از ایران متمرکز به برنامههای هستهای آن کشور است اما برای آمریکا ایران به یک موضوع امنیت ملی و بینالمللی بزرگ تبدیل شده است. اسرائیل فاقد توانایی عملیات کامل، برای حمله مستقل به ایران است و در صورتی که بخواهد به طور مستقل دست به این اقدام بزند به احتمال فراوان با مخالفت آمریکا مواجه خواهد شد». فریلیش با ذکر نگرانیها و محدودیتهای اسرائیل، در نهایت سؤالی را مطرح مینماید مبنی بر اینکه «آیا اسرائیل و آمریکا زندگی با یک ایران هستهای را میپذیرند؟».
عدهای از تحلیلگران اسرائیلی نیز معتقدند که آمریکا به دنبال خرید زمان است و منتظر تغییرات سیاسی در ایران میماند. پس از انتشار گزارش، تردیدهایی از سوی برخی محافل اطلاعاتی و رسانهای نسبت به گزارش بروز نمود. اهود یاری، تحلیلگر مسائل امنیتی معتقد است که اطلاعات و محاسبات سازمانهای آمریکایی بر پایه اطلاعات انسانی بوده است. او معتقد است که استناد برخی از گزارشها در NIE، اطلاعات علیرضا عسکری، معاون سابق وزیر دفاع ایران است. این تردید و نگرانیها محدود به داخل اسرائیل نبود و پس از انتشار گزارش، محافل دستراستی حامی اسرائیل در آمریکا نیز، کل گزارشهای NIE را با دیدی تردیدآمیز و تمسخرآمیز نگاه کردند. آنها با اشاره به گزارش سازمانهای اطلاعاتی در طول ۵۰ سال گذشته، به طور مشخص عدم صحت گزارشهای اطلاعاتی در مورد تحولات کوبا (در دوره زمانی
۱۹۶۰ ـ ۱۹۵۸، و موقعیت کاسترو در آن مقطع زمانی)، گزارش تحولات سیاسی در نیکاراگوا قبل از سقوط سوموزا (و تضمین موقعیت سیاسی او)، اشتباه محاسباتی پیش از سقوط شاه ایران توسط آژانسهای اطلاعاتی و همچنین اطلاعات نادرست در گزارشهای اطلاعاتی آمریکا در مورد تحولات آمریکای مرکزی در اواخر دهه ۸۰، سعی کردند تا اساس گزارشهای NIE را نادرست و ناقص جلوه دهند.
نتیجهگیری
نگرانی اصلی محافل سیاسی و امنیتی اسرائیل، توان تأثیرگذاری گزارشهای NIE در سیاست خارجی آمریکا میباشد. تردید و تشکیک در ماهیت گزارش، نشان از نگرانی مضاعف مقامات و محافل صهیونیستی در آمریکا دارد. اسرائیل میداند که در اقناع افکار عمومی خود و جامعه جهانی، برای بیارزش جلوه دادن و بیپایه خواندن کامل NIE، با مشکلاتی مواجه است. از اینرو در مواضع رسمی خود تلاش کرده و میکند تا بر روی نکات منفی و مبهم گزارش تکیه کند. برطبق نظر مقامات اسرائیلی در محافل حامی اسرائیل در آمریکا، با انتشار گزارش، نیت ایران برای ساخت سلاح اتمی محرز و قطعی است و تنها افزایش فشار و تحریم است که میتواند مانعی برای این ایده ایران تلقی شود. اسرائیل میخواهد به عنوان تنها دارنده فناوری هستهای (صلحآمیز یا غیرصلحآمیز)، در خاورمیانه باقی بماند و نسبت به هرگونه اقدامی به منظور در اختیار داشتن فناوری هستهای در کشورهای پیرامونی خود حساس و بدبین است. پس از فعالیتهای هستهای ایران، مصر، ترکیه، اردن و کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز آمادگی خود را برای آغاز مطالعات و سرمایهگذاری در مورد در اختیار داشتن نیروگاههای هستهای اعلام کردهاند و در این میان مصر مذاکرات جدیتری را در این باره با روسیه انجام داده است.
این گزارش همچنین مبین آن است که در آینده میتوان شاهد تغییراتی در توازن نیروهای داخل دولت آمریکا و تقویت نقش الیت نظامی و اطلاعاتی نسبت به محافل سیاسی صهیونیستی بود. سؤالاتی در جامعه آمریکا در حال طرح شدن است. تشکیک و تردید به لزوم حمایت همهجانبه و بیشائبه از اسرائیل سؤالی اساسی است که در آینده در محافل علمی و افکار عمومی آمریکا بیشتر مطرح خواهد شد.
کتاب «نقش لابی اسرائیل در آمریکا»، که حمایت همهجانبه آمریکا از سیاستهای دولت اسرئیل را به چالش کشیده است، اجازه انتشار در آمریکا را نیافت. جان مرشایمز و استفان والت، کتاب خود را در خارج از آمریکا به چاپ رساندند. کتاب مذکور میتواند سرآغاز یک تحول مهم و اساسی باشد. اسرائیل پس از انتشار گزارش، خود را تنهاتر از قبل مییابد. مهمترین هدیه برای اسرائیل، کمک به مظلوم نمایی است، که صهیونیسم سالهاست به دنبالآن بوده است. اسرائیل نگران است.