04 اسفند 1385
اهمیت:
دولتهای ضعیف و بیثبات (ورشکسته) یکی از تهدیدات عمده امنیتی در سطوح منطقهای و جهانی به شمار میآیند و تأثیرات مخربی بر حیات سیاسی سایر کشورهاْ به ویژه همسایگان خود میگذارند. این گونه دولتها از پایان جنگ سرد تاکنون یکی از مهمترین معضلات در نظم بینالمللی بودهاند. بر مبنای تحلیل بانک جهانی، هزینهای که یک دولت بیثبات به خود و همسایگانش تحمیل میکند، بالغ بر هشتاد و دو میلیارد دلار است که با هر مقیاسی، هزینهای سرسامآور است.
ایران یکی از کشورهایی است که طیف وسیعی از دولتها از ضعیف گرفته تا بیثبات در همسایگی آن قرار گرفتهاند و بر این اساس گزارش حاضر قصد دارد به بررسی ابعاد تهدیداتی بپردازد که این دولتها متوجه امنیت ملی ایران میسازند.
تحلیل:
تهدیدات ناشی از دولتهای ضعیف و بیثبات
مفهوم دولتهای بیثبات و دولتهای ضعیف در سالهای اخیر، به ویژه با کانونی شدن تروریسم در سیاست بینالملل، به مفهومی مهم در مطالعات امنیتی تبدیل شده است. درباره مفهوم دولت بیثبات تعاریف مختلفی ارائه شده، اما از منظر نگارنده، تعریفی که با استناد به دیدگاه وبری نسبت به دولت، ارائه شده از جامعیت بیشتری برخوردارست. در قالب تعریف وبری، مهمترین کار ویژه دولت «انحصار کاربرد مشروع زور» است که ویژگی تعریف کننده دولت نیز میباشد. بر این اساس، دولت بیثبات دولتی است که انحصار کاربرد مشروع زور در درون مرزهای خود را از کف داده باشد و قادر به بازتولید نظم سیاسی در این عرصه نباشد. در قالب این تعریف، مهمترین ویژگیهای دولت بیثبات را به صورت ذیل میتوان دستهبندی کرد:
1- از میان رفتن قدرت دولت برای تصمیمسازی جمعی
2- ناتوانی در فراهم آوردن خدمات عمومی اولیه
3- ناتوانی در تعامل با سایر دولتها به عنوان عضوی برابر در جامعه بینالمللی
4- ناتوانی در تأمین امنیت فیزیکی شهروندان
5- اقتصاد فرو پاشیده
چنین دولتی، طیفی از تهدیدات را در سطوح منطقه و جهانی ایجاد میکند و هزینههای مختلفی را بر سایرین، به ویژه همسایگانش، تحمیل میکند. بحث تهدیدات ناشی از چنین دولتهایی اول بار در دوره ریگان مطرح شد. در آن هنگام برای اولین بار در استراتژی امنیت ملی ایالات متحده از تروریسم، جرائم سازمان یافته، بیماریهای مسری، امنیت انرژی و تخریب محیط زیست به عنوان تهدیدات نوینی نام برده شده بود که نسبت مستقیمی با دولتهای ضعیف دارند. این موضوع در دوره پس از یازده سپتامبر از حاشیه به متن مباحث امنیت بینالملل آمد، که عمدتاً به دلیل ارتباط افغانستان به عنوان دولتی بیثبات با این حادثه بود. جالب آنکه در طول دهه 1990 کمتر کسی پیشبینی میکرد که مرگبارترین حمله به آمریکا، در افغانستان طراحی و به وسیله نیروهای آموزش دیده در آن کشور صورت گیرد.
مطالعاتی که در راستای یافتن ارتباط یا عدم ارتباط دولتهای بیثبات با تهدیدات نوین انجام شده است نیز حاکی از ارتباط مستقیم میان این گونه از دولتها و تهدیدات نوین است. برای مثال، در مطالعهای که دانشگاه مریلند انجام شده، اغلب افرادی که در فاصله سالهای 1991 تا 2001 دست به اعمال تروریستی زدهاند، اتباع کشورهای بیثباتی مانند افغانستان و کشورهای ضعیفی همچون سودان والجزایر بودهاند. در واقع این افراد و گروهها چنین دولتهایی را پایگاه خود قرار میدهند. به علاوه، این دولتها پایگاهی برای جرائم سازمان یافته نیز محسوب میشوند؛ به عنوان نمونه افغانستان به محل تولید و توزیع مواد مخدر تبدیل شده است. افغانستان نزدیک به سه دهه دچار هرج و مرج بود و هنوز نیز با وجود گذشت پنج سال از سرنگونی حکومت طالبان امید چندانی به آینده دولت آن نمیرود. این کشور در طول این سالها همواره در ردههای نخست تولید مواد مخدر قرار داشته است. اهمیت این نقش هنگامی روشنتر میشود که توجه داشته باشیم حجم تجارت مواد مخدر در جهان سالانه به بیش از پانصد میلیارد دلار میرسد که برابر با حجم تجارت نفت است و کشورهای مختلف به ویژه همسایگان چنین کشورهایی علاوه بر مبالغ هنگفتی که صرف مبارزه با آن میکنند، بخش قابل توجهی از توان ملی خود را به دلیل گرفتار شدن اقشاری از جمعیتشان در دام مواد مخدر، از دست میدهند.
به علاوه، به دلیل آنکه در چنین کشورهایی امکانات بهداشتی وجود ندارد، آنها ممکن است به کانون بیماریهای مسری تبدیل شوند و با شیوع این نوع بیماریها هزینههای گزافی بر زیرساختهای بهداشتی سایر کشورها، به ویژه همسایگان خود، تحمیل کنند. بیماریهای مسری در طول سالیان اخیر در شمار یکی از تهدیدات نوین و مهم در آمدهاند، زیرا قابلیت آن را دارند که سبب تخریب گسترده روانی و جسمی شهروندان در کشورهایی شوند که در معرض این نوع بیماریها قرار میگیرند.
ایران و تهدیدات ناشی از دولتهای و بیثبات
در بحثهایی که درباره موقعیت جغرافیایی ایران مطرح شده، همواره جنبههای مثبت و فرصتساز این موقعیت مدنظر قرار گرفته است و کمتر سخنی از وجوه منفی و تهدیدزای آن به میان آمده است. این در حالی است که موقعیت جغرافیایی ایران از حیث همسایگان و نیز منطقهای که در آن واقع شده تهدیدات بالقوه و بالفعل مختلفی را به ویژه از منظر توسعه در مقابل آن قرار میدهد. ایران در منطقه خاورمیانه واقع شده است که یکی از بیثباتترین مناطق جهان به شمار میآید، منطقهای که به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک آن و دخالت و رقابت قدرتهای بزرگ، همواره در آن کشمکش، آشوب و خشونت وجود داشته است و نه تنها امید چندانی به بهبود وضعیت آن نمیرود، بلکه بسیاری از تحلیلگران معتقدند آینده این منطقه تاریکتر از گذشته خواهد بود.
به علاوه، در همسایگی ایران طیفی از دولتها از ضعیف گرفته تا بیثبات واقع شدهاند که تهدیدات و هزینههای مختلفی بر کشور بار میکنند. عراق و افغانستان مهمترین نمونههای این دولتها هستند و در مراتب بعد پاکستان و برخی دولتهای آسیای مرکزی و قفقاز قرار میگیرند که دولتهایی ضعیف به شمار میآیند و یکی از احتمالات مهم پیرامون آینده آنها، سقوط به ورطه بیثباتی است.
قرار گرفتن در چنین منطقه خطرناک و پیشبینی ناپذیری و قرابت جغرافیایی با کشورهایی چون عراق وافغانستان، طبیعتاً طیفی از تهدیدات و هزینههای گسترده را برای ایران ایجاد میکند. نکته بسیار مهمی که درخصوص این تهدیدات و هزینهها میتوان گفت آن است که به گونهای مزمن و تدریجی عمل میکنند و به همین دلیل چندان حساسیتزا نیستند، اما در بلندمدت تأثیرات منفی گستردهای به بار میآورند. اشاره به یک نمونه، موضوع را روشنتر میسازد. از مقطع حمله شوروی به افغانستان در اوایل دهه 1980، سیل آوارگان افغان به داخل ایران سرازیر شد و اکنون بیش از دو دهه است که ایران در بالاترین رده کشورهای پناهندهپذیر جهان قرار گرفته است. این جمعیت عظیم آوارگان، نقش مهمی در فرسایش زیرساختهای توسعهای کشور در طول بیش از دو دهه گذشته ایفا کردهاند. به علاوه، تولید مواد مخدر در افغانستان در این مدت پیوسته رو به فزونی بوده است و ایران با قرار گرفتن در مسیر انتقال مواد مخدر، از این ناحیه نیز هزینههای گزافی را پرداخته است که ناامنی مزمن در بخش شرقی یکی از آنهاست. در ضلع غربی محیط امنیتی ایران نیز سقوط عراق به ورطه بیثباتی، ضمن آنکه بخش عمدهای از انرژی و وقت سیاست خارجی کشور را به خود معطوف کرده است، (زمان وانرژیای که در شرایط طبیعی باید صرف پیشبرد توسعه شود)، محیط امنیتی کشور را نیز دچار اغتشاش گستردهای کرده است؛ اغتشاشی که احتمالاً سالیان دراز به طول خواهد انجامید.
تهدید بسیار مهمتری که از ناحیه این دولتها متوجه ایران شده است، حضور ایالات متحده در محیط پیرامونی آن است. در واقع دولتهای ضعیف و بیثباتی چون عراق و افغانستان بهانه لازم را برای حضور و تداوم حضور ایالات متحده در اطراف ایران فراهم آوردهاند. حضور چنین دشمن قدرتمندی تهدیدات مختلفی را از جنبههای متفاوتی متوجه ایران میکند که در این میان جنبههای مزمن این تهدیدات اهمیت بیشتری دارد. حضور ایالات متحده در همسایگی ایران، رقابت امنیتی دو کشور را به شدت افزایش داده است، رقابتی که ضمن بالا بردن احتمال رویارویی در دراز مدت، توان ملی کشور را به شدت دچار فرسایش میسازد و منابع در دسترس دولت و نظام برای پاسخگویی به نیارهای جامعه و نیز مقابله با فشارهای خارجی را محدود و محدودتر میکند.
در وضعیت کنونی، بخش اعظم توان کشور صرف مقابله و خنثیسازی تهدیدات ایالات متحده میشود و عملاً زمان و توان لازم برای پیشبرد «توسعه اقتصادی، علمی و فنآوری» به عنوان هدف اصلی سند چشمانداز دچار محدودیت میشود.
به این همسایگان باید پاکستان را نیز افزود که شیوع افراطیگرایی در آن در ترکیب با دولت ضعیف، آینده نامعلومی پیش روی این کشور میگذارد. برخی پیشبینیها از جمله پیشبینی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا حاکی از سقوط پاکستان به ورطه دولتی بیثبات ظرف دهه آینده است. در صورت وقوع چنین اتفاقی، تبعات گسترده آن دامنگیر همسایگان این کشور از جمله ایران خواهد شد. بر این اساس میتوان گفت که در مجاورت ایران طیفی از دولتها از ضعیف گرفته تا بیثبات واقع شدهاند که هر یک تهدیدات گستردهای را در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت متوجه توسعه و امنیت کشور میسازند.
نتیجهگیری:
با تکیه بر بحث ارائه شده و با دقت در شرایط امروز برخی همسایگان ایران و نیز آینده مبهم آنها باید «ثباتسازی» را مهمترین هدف سیاست خارجی کشور در «خارج نزدیک» ایران دانست، زیرا در پرتو پیگیری این هدف است که میتوان اولاً امیدوار بود محیط فوری امنیتی ایران بیش از این آشوبزده نشود و ثانیاً وزنههایی به سوی ثبات پایدار در منطقه یافت شود.
ثباتسازی در منطقه و تقویت «دولتها» در اطراف ایران از منظری دیگر نیز واجد عقلانیت است و آن اینکه شرایط زمینهساز برای تداوم حضور ایالات متحده در همسایگی ما را از میان میبرد. اگر دولتهای این منطقه بتوانند به معنای واقعی کلمه دولت باشند، خود قادر به حل معضلات خویش هستند و طبیعتاً نیاز و ضرورتی به مداخله قدرتها احساس نخواهد شد.
ممکن است این مسئله مطرح شود که تقویت دولتها در همسایگی ایران تهدید آفرین است، اما دقت در تواناییهای ایران و قیاس آن با همسایگان این استدلال را ناموجه میسازد. ایران در وجوه مختلف قدرت نسبت به همسایگان خود اگر نگوئیم برتر، ضعیفتر نیست. موضوعی که جنگ عراق علیه ما آن را به اثبات رساند. در این جنگ علیرغم اینکه عراق در اوج قدرت و برخوردار از حمایت گسترده خارجی بود و ایران در شرایط انقلابی و بحرانی قرار داشت و تنها تکیهگاه آن ظرفیتهای داخلیاش بود، هماوردی عراق با ایران دستاوردی برای این کشور در برنداشت. توجه به این نکته ضروری است که در صورتی که قابلیتهای ایران به طور نسبی به فعل درآید هیچ یک از همسایگان یارای هماوردی با این کشور و تهدیدزایی جدی برای آن را نخواهد داشت.
به علاوه، ثباتسازی در محیط امنیتی ایران از منظر سند چشمانداز به مثابه استراتژی کلان کشور نیز ضرورت و عقلانیت دارد. در چارچوب این سند، جمهوری اسلامی ایران انتخاب استراتژیک خود را در دو دهه آینده، نیل به موقعیت قدرت اول منطقه در حوزههای ”علمی، اقتصادی و فنآوری“ قرار داده است و آشکار است که تحقق این هدف در چنین محیط آشوبزدهای اگر نگوئیم غیرممکن، بسیار سخت مینماید. تحقق چنین هدفی نیازمند محیط امنیتیای است که در آن ثبات و آرامش ویژگی غالب باشد و بیش از آنکه جنگ، تعارض، درگیری و خشونت کلید واژههای توصیف کننده آن باشند، همکاری، تجارت، توسعه و صلح شاخصهای این محیط با تشکیل دهند. تجربه کشورهای در حال توسعه موفق، شاهدی بر این مدعاست. دقت در تجربه آنها نشان میدهد که در دورههای اولیه گام برداشتن در مسیر توسعه و پیشرفت، یا چتر امنیتی قدرتی بزرگ را بر سر داشتهاند و یا خود به ثباتسازی در محیط پیرامونی خویش همت گماشتهاند. توجه به این نکته ضروری است که در وضعیت فعلی پیشبرد سریع «توسعه» برای جمهوری اسلامی ایران از مرز «انتخاب» گذشته است و به ضرورت تبدیل شده است، ضرورتی که «ثباتسازی» ابزار مهم تحقق آن است.
در این جهت در وهله اول توجهی دیگر باره به افغانستان و تلاش در جهت تقویت «دولت» در آن کشور اهمیت و ضرورت دارد، زیرا طالبان به سرعت در حال رشد است و بیم آن میرود که بار دیگر این کشور را به ورطه بیثباتی، افراطیگیری و نیز کانونی برای مقابله با ایران بکشاند.