08 فروردين 1385
مقدمه:
موفقیت چشمگیر جنبش مقاومت اسلامی ”حماس“ در انتخابات اخیر مجلس قانونگذاری فلسطین از جهات گوناگون قابل بررسی است. حماس، منتقد صریح مذاکرات دولت خودگردان در طول دو دهه گذشته با تلآویو و مهمترین، مؤثرترین و فعالترین نیروی نظامی علیه اسرائیل، در فرآیندی انتخاباتی شرکت جست و پیروز گردید؛ فرآیندی که خود محصول مذاکرات صلح اسلو بود. موفقیت این گروه اسلامگرا و مبارز تا چه میزان به واکنش مردم فلسطین به فساد و ناکارآمدی جریان حاکم بر عرصه سیاست فلسطین طی چند دهه گذشته مربوط است و به چه اندازه نشانگر همسویی افکار عمومی فلسطین با رویکردها و مبانی فکری حماس بوده است؟ چه تغییراتی در جنبش حماس قبل و بعد از انتخابات اخیر به وجود خواهد آمد و تأثیرات موفقیت حماس بر صحنه داخلی اسرائیل و فلسطین، آینده جنبش فتح، نگاه جامعه بینالملل به مناقشه و در نهایت روند صلح خاورمیانه چگونه خواهد بود؟
1- بررسی پیشینه حماس
جنبش حماس در سال 1987 همزمان با آغاز انتفاضه فلسطینیها و در شرایطی به وجود آمد که اسرائیل پس از گذشت چند دهه از اشغال اراضی فلسطینیها، تلاش خود را معطوف به ساخت و توسعه شهرکهای یهودینشین در اراضی اشغالی و افزایش محدودیتها بر ضد فلسطینیها نموده بود و رهبران مبارز نسل اول فلسطین همگی در تبعید به سر میبردند. حماس که شاخهای از جنبش اخوانالمسلمین تلقی میگردد قبل از آغاز مبارزات مسلحانه علیه اسرائیل و تدوین خطمشی سیاسی جدید، در امور خیریه و خدمات رسانی به طبقات مختلف جامعه فلسطین، فعالیت مینمود. مواضع حماس پس از تأسیس توسط شیخ یاسین، رهبر فقید حماس، روشن و شفاف به نظر میرسید: نامشروع بودن رژیم اسرائیل و لزوم نابودی آن و نیز آزادی تمامی اراضی اشغالی از سیطره صهیونیستها از طریق مبارزه مسلحانه. شش سال مبارزه خشونتآمیز علیه اسرائیل. طی انتفاضه اول (1993 – 1987) با انجام مذاکرات میان رهبران سازمان آزادیبخش فلسطین و دولت اسرائیل و سرانجام امضای موافقتنامه صلح اسلو (1993) پایان یافت. پس از امضای موافقتنامه اسلو و تشکیل دولت خودگردان به رهبری عرفات و به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل، سیاستهای اعلامی جنبش حماس در تضاد کامل با سیاستهای رسمی ساف، دولت خودگردان و کمیته مرکزی جنبش فتح قرار گرفت. حماس توافقات به دست آمده در مذاکرات مادرید و اسلو را نامشروع میدانست و حامیان این مذاکرات را سازشکار معرفی مینمود و از اینکه انتفاضه فلسطینیها به دلیل مذاکرات صلح متوقف ماند عرفات و دیگر رهبران جنبش فتح را مورد نکوهش قرار میداد. حماس این مواضع اعلام شده را در صحنه عمل نیز دنبال میکرد و بدون توجه به تعهدات تشکیلات سیاسی تازه تأسیس به دولت اسرائیل در جریان مذاکرات، همواره حملاتی را بر ضد منافع اسرائیل ترتیب میداد. حماس به دلیل آنکه توافقات حاصله از مذاکرات اسلو را به رسمیت نمیشناخت، اولین دوره انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین در سال 1996 را تحریم نمود. پس از تشکیل دولت خودگردان، جامعه بینالملل متعهد به پرداخت کمکهای مالی به تشکیلات فلسطینی گردید و سالیانه میلیونها دلار به دولت خودگردان تحت رهبری عرفات و اعضای جنبش فتح پرداخت مینمود. در مقطع زمانی ده ساله (2006- 1996) تحولات در اراضی اشغالی به گونهای پیش رفت که حماس از یک نیروی شبه نظامی مخالف دولت خودگردان و منتقد فرآیندهای سیاسی به نیروی برتر سیاسی در صحنه سیاست فلسطین تبدیل گردید.
2- زمینههای موفقیت حماس در انتخابات اخیر
2-1) طی دهه 90 و پس از تشکیل دولت خودگردان (براساس توافق اسلو) مذاکرات متعددی بین رهبران اسرائیلی و فلسطینی با میانجیگری و نظارت طرفهای خارجی صورت پذیرفت. اسرائیل در این مذاکرات همواره در قبال دادن امتیازات محدودی به طرف فلسطینی، علاوه بر تحکیم سیطره خود بر تمامی اراضی اشغالی، از دولت خودگردان و نیروهای امنیتی آن میخواست تا با گروههای جهادی مبارزه کنند و آنها را خلع سلاح نمایند. مذاکرات و طرحهای متعدد صلح به دلیل آنکه خواستها و حقوق مردم فلسطین در آنها لحاظ نمیشد و اسرائیل به تعهد قبلی خود پایبند نمیماند، در عمل، نتیجهای در برنداشت. شکست مذاکرات صلح کمپ دیوید در سال 2000 و روی گردانی اسرائیل از عرفات و دولت خودگردان به دلیل ناتوانی در اجرای خواستهای اسرائیل و عدم تحقق مفاد نقشه راه که در سال 2002 توسط گروه چهار جانبه شامل آمریکا، اروپا، سازمان ملل و روسیه برای پایان دادن به خشونتها و تشکیل دولت مستقل فلسطینی تدوین شده بود، نشان از آن داشت که مناقشه فلسطینی – اسرائیلی در پای میز مذاکره پایان نمیپذیرد. از اینرو، جریانهای مبارزی چون حماس با انتقاد از رویکرد عرفات و همفکرانش، رسیدن به آرمان فلسطین و رهایی از سلطة اشغالگران را در مقاومت و مبارزه با تلآویو جستجو میکردند. شکست مذاکرات دو جانبه و ناتوانی فتح در استیفای حقوق فلسطینیها یکی از بسترهای موفقیت حماس در انتخابات اخیر بود.
2-2) انتفاضه الاقصی مدت زمانی پس از شکست مذاکرات صلح کمپ دیوید در سپتامبر 2000 آغاز گردید. با آغاز انتفاضه، حماس که در میان گروههای جهادی مبارز از برجستگی و انسجام تشکیلاتی بهتری برخوردار بود، سردمدار مقاومت علیه اسرائیل گردید و در طی 4 سال انتفاضهالاقصی، دهها عملیات استشهادی علیه شهروندان اسرائیلی انجام داد و بارها به پرتاب موشک و راکت به شهرکهای یهودینشین در کرانه غربی و نوار غزه اقدام نمود. در طرف مقابل ارتش اسرائیل نیز با اعمال سیاست ”مشت آهنین“ آریل شارون، علاوه بر آنکه شهرهای فلسطینی در کرانه غربی ونوار غزه را مجدداً به طور کامل تحت کنترل خود در آورد، با انجام ترورهای هدفمند رهبران ارشد حماس از جمله شیخ یاسین و عبدالعزیز الرنتیسی در پی تضعیف توان رهبری حماس برآمد. اگر چه با شدت عمل ارتش اسرائیل بر ضد مبارزان که با تخریب منازل و مزارع و دستگیری گسترده آنها همراه بود، انتفاضه خاموش نشد، اما مسلم بود که شرایط بد اقتصادی و محدویتهای گسترده اعمال شده برای تردد فلسطینیها، شرایط را برای آنها به خصوص ساکنان نوار غزه سختتر از گذشته نموده و از توان عملیاتی مبارزان کاسته شده بود. مقاومت حماس علیه اسرائیل محبوبیت جنبش را بین افکار عمومی فلسطینیها بالا برده بود. موفقیت اخیر حماس تا حدودی نیز مرهون مقاومت جنبش در یک نبرد طولانی و خونین است.
2-3) مرگ یاسر عرفات در نوامبر 2004 فصل تازهای از حیات سیاسی فلسطینیها را به دنبال داشت. جنبش حماس همواره در طول سالهای رهبری عرفات و جنبش فتح بر دولت خودگردان، رهبران فتح ووابستگان به این جنبش را به ناکارآمدی، ناتوانی و فساد مالی متهم مینمود. فتح با آنکه سالهای متمادی تنها میداندار صحنه سیاست در فلسطین بود، اما هیچگاه نتوانست در ابتداییترین وظایف محوله (حتی در امور مربوط به خدمات شهری و خدماترسانی اجتماعی) موفق باشد. علاوه بر این ناکارآمدی، دولت خود گردان در برخورد با شبه نظامیان نیز ناموفق بود و نتوانست نظم و قانون را در شهرهای کرانه غربی و غزه (که براساس توافق غزه - اریحا در کنترل دولت فلسطین بود) برقرار سازد. اما مهمترین وجه انتقادی حماس و دیگر گروههای فلسطینی در داخل و خارج و حتی نسل جوانتر جنبش فتح به نسل قدیمی جنبش و رهبران فلسطین، اتهام فساد مالی بود. در طول سالهای اخیر، جامعه بینالمللی (اروپا، جهان عرب، سازمانهای غیر دولتی، نهادهای بشردوستانه و ...) میلیونها دلار به دولت خودگردان کمک مینمودند. این هدایا و کمکهای مالی (به اضافه ماهیانه 40 تا 50 میلیون دلار که اسرائیل بابت عوارض و گمرکات به دولت خودگردان پرداخت مینمود) قبل از آنکه صرف آبادانی و سازندگی و هزینههای جاری مردم فلسطین گردد، بخشی از آن بین وابستگان جنبش فتح و اعضای دولت خودگردان تقسیم میگردید. در انتخابات شهرداریها و شوراهای محلی که در سال گذشته میلادی در مناطق مختلف فلسطینی برگزار گردید، نمایندگان منسوب به جنبش حماس موفقیتهای گستردهای را کسب نمودند و علاوه بر آنکه در نوار غزه بر نامزدهای فتح برتری کامل داشتند، در قسمتهایی از کرانه غربی نیز آرایی نزدیک به فتح داشتند. عملکرد مطلوب شهرداریها در زمان تصدی اعضای حماس در طول یک سال و شعار حماس مبنی بر مبارزه با فساد نیز در پیروزی حماس در انتخابات اخیر مؤثر بود.
فقدان یاسر عرفات در صحنه سیاست فلسطین تأثیرات کوتاه مدت و بلند مدتی بر جای گذاشت و فضای تازهای را برای مشارکت سایر احزاب و گروههای فلسطینی به وجود آورد. حماس اگر چه در انتخابات ژانویه 2005 (انتخابات ریاست دولت خودگردان) شرکت نکرد، اما آمادگی خود را برای شرکت در انتخابات پارلمان و انتخابات شورای محلی اعلام نمود. رهبران حماس در اوائل سال 2005 با آتشبس موقت با اسرائیل موافقت نمودند و اگر چه بر مواضع قبلی خود مبنی بر عدم به رسمیت شناختن اسرائیل صحه میگذاشتند، اما دیگر سخن از لزوم نابودی اسرائیل بر زبان جاری نمیکردند. حماس در ماههای منتهی به انتخابات پارلمانی تمام تلاش خود را برای جلب افکار عمومی به کار برد و با شعار ”دولت خوب“ برای مردم فلسطین پا به عرصه انتخابات گذاشت. در این بین تهدیدهای مکرر آمریکا و اسرائیل مبنی بر خطر مشارکت حماس در انتخابات و هراس از پیروزی این جنبش نیز مشهود بود.
3- حماس پس از پیروزی
نامزدهای منسوب به حماس موفق به کسب 74 کرسی از مجموع 132 کرسی پارلمان گردیدند و جنبش فتح موفق به کسب 45 کرسی گردید. اگر چه این اکثریت کافی بود که حماس خود راساً به تشکیل دولت اقدام کند، اما رهبران حماس در اولین مواضع خود از جنبش فتح برای پیوستن به دولت دعوت کردند، دعوتی که تاکنون بدون پاسخ مانده است. حماس از بدو تأسیس تا قبل از پیروزی در انتخابات پارلمانی مهمترین مخالف وضع موجود در اراضی اشغالی و رویکردهای دولت در برخورد با اسرائیل بود. از دیدگاه ناظران سیاسی، حماس بیش از آنکه یک نیروی فعال سیاسی در صحنه فلسطین شناخته شود، یک نیروی اجتماعی تلقی میشد که منتقد سیاستهای دولت فلسطینی است. البته شاخه عملیاتی و نظامی این جنبش ( گردانهای قسام) نیز شهرت داشت. با پیروزی غیر منتظره حماس، نقش حماس در صحنه سیاست تغییر کرده و حماس دیگر نه یک نیروی مخالف سیاستهای فتح و حکومت خودگردان بلکه به نیرویی سیاسی تبدیل گردیده است که وظیفه تشکیل دولت، سامان بخشی به اوضاع نابسامان داخلی فلسطین، پایبندی به شعارها و عمل به تعهدات در خصوص مبارزه با ناکارآمدی عناصر دولت گذشته، فساد و رشوهخواری را بر عهده دارد. بدیهی است که شعارها و رویکردهای یک جریان، حزب و یک نیروی فعال سیاسی در قبل و بعد از رسیدن به قدرت یکسان نمیباشد. حماس از این پس مسئولیت ساماندهی به اوضاع امنیتی و انتظامی شهرها و روستاهای کرانه غربی و نوار غزه را بر عهده دارد و خود مسئول حفظ امنیت و مقابله با ناامنی و بیثباتی است. احتمال پیوستن گردانهای ”عزالدین قسام“، شاخه نظامی جنبش حماس، به ارتش فلسطین چندی قبل از قول برخی رهبران حماس نقل شده بود.
موقعیت حماس بیش از آنکه به اهداف، اصول و مبانی فکری اعلام شده حماس در 1987 (لزوم نابودی اسرائیل و نامشروع دانستن دولت یهود) مربوط باشد، نوعی واکنش افکار عمومی فلسطین به نارساییهای موجود، افزایش فقر و نهادینه شدن فساد مالی در تشکیلات دولت خودگردان است. حماس با استفاده از شکاف بین نسلهای جدید و قدیم فتح و بهرهگیری از انسجام داخلی و توانایی بالای تشکیلاتی و نیز با تکیه بر سالها مبارزه و مقاومت در عرصه نظامی توانست به این پیروزی چشمگیر نائل گردد.
4- تأثیرات موفقیت حماس بر طرفهای دخیل مناقشه خاورمیانه
پیروزی حماس میتواند بر نظر رأی دهندگان اسرائیلی تأثیر گذارد. حماس به عنوان نیرویی سیاسی که از به رسمیت شناختن اسرائیل سر باز میزند، نماینده مردم فلسطین گردیده است. در سالهای اخیر و در طی دوره تصدی آریل شارون، هیأت حاکمه اسرائیل به این نتیجه رسید که به دلیل نبود شریک مناسب برای صلح در بین فلسطینیها (به زعم اسرائیل)، توافقات دو جانبه نمیتواند راهگشای مناقشه و پایان بخش خشونتها شود. از اینرو، شارون با اعمال سیاستی یکجانبه که در ساخت دیوار حائل و خروج یک جانبه از نوار غزه مصداق پیدا نمود، درصدد برآمد تا در جهت
به قول خود ”تأمین امنیت اسرائیل“، اقدام نماید. اگر چه شارون در حال حذف از صحنه سیاست اسرائیل میباشد، اما میراث سیاسی او که در تأسیس حزب کادیما نمایان است، در فضای سیاسی اسرائیل همچنان حضور دارد. نظر سنجیها در طول ماههای اخیر حکایت از برتری کادیما در انتخابات پارلمانی ماه مارس دارد. اگر چه در نگاه اول، پیروزی حماس دغدغهای برای اسرائیل محسوب میشود، اما میتوان گفت پس از گذشت چند ماه و با تداوم آتشبس موجود و اتخاذ رویکردهای میانه از جانب حماس (که قابل پیشبینی است)، رویکرد غرب و اسرائیل در برخورد با حماس تغییر نماید. اسرائیل بارها اعلام کرده تا زمانی که حماس، اسرائیل را به رسمیت نشناسد، تعهدات پیشین دولت خودگردان را نپذیرد و از خشونت علیه اسرائیل دوری نجوید، با حماس مذاکره نخواهد نمود. مدتی قبل یکی از تحلیلگران روزنامه هاآرتص با اشاره به احتمال پیروزی حماس به این نکته اشاره کرده بود که صلح جامع و پایدار در منطقه بدون مشارکت حماس تحقق نخواهد یافت.
در صحنه داخلی فلسطین، پیروزی حماس به عنوان شوکی برای رقیب سنتی آن یعنی جنبش فتح محسوب میشود که سالها بر اریکه قدرت در فلسطین سوار بود. فتح که محمود عباس نماد آن است، در انتخابات اخیر حمایت جامعه بینالمللی و طرف اسرائیلی را با خود به همراه داشت و در صورت پیروزی احتمال آن میرفت که مذاکرات صلح بین فلسطین و اسرائیل آغاز گردد. پیروزی حماس علاوه بر آنکه بر هم زننده آرایش سیاسی نیروهای موجود در صحنه سیاست فلسطین میباشد، نشان از واکنش مردمی دارد که از ناکارآیی و نابسامانیهای موجود خسته شدهاند.
غرب در واکنشی عجولانه، ضمن تجلیل از برگزاری آزاد انتخابات، موضعی در مخالفت با جناح پیروز انتخابات اتخاذ نمود و ضمن تهدید به قطع کمکهای مالی به دولت خودگردان از حماس خواستار شناسایی اسرائیل، پایبندی به تعهدات دولت خودگردان و دوری جستن از خشونت گردید. ایالات متحده پس از آنکه طی سالهای اخیر با شعار دموکراسی سازی در خاورمیانه خواستار تقویت روندها و نهادینه شدن ساز و کارهای دموکراتیک در جوامع منطقه شده بود، در واکنش به پیروزی حماس موضعی همراه با نگرانی از آینده صلح و لزوم خلع سلاح حماس اتخاذ کرد و بر تروریست بودن حماس تأکید نمود. پس از تهدیدهای اولیه مبنی بر قطع کمکهای مالی، اتحادیه اروپا 145 میلیون دلار به دولت خودگردان کمک نمود و آمریکا خود را متعهد به پرداخت کمکهای انساندوستانه دانست.
نتیجهگیری:
با بررسی علل و زمینههای پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی اخیر و دقت در شعارها و سیاستهای قبلی حماس و مواضع یک سال اخیر این جنبش و نیز موفقیتهای حماس در انتخابات شوراهای محلی و انتخابات اخیر میتوان چنین استنباط نمود که:
1- به نظر میرسد حماس – لااقل تا زمانی که دولت فلسطین را در اختیار دارد - رویکرد گذشته خود مبنی بر لزوم نابودی اسرائیل از طریق مبارزه مسلحانه را مطرح نخواهد کرد. خالد مشعل رهبر سیاسی حماس و اسماعیل هنیه نخستوزیر جدید فلسطین پس از پیروزی حماس و در مصاحبههای جداگانه با بیبیسی و واشنگتن پست از احتمال آتشبس طولانی با اسرائیل سخن گفتند و برقراری صلح و امنیت در منطقه را به خروج اسرائیل از اراضی اشغالی جنگ سال 1967 دانستند (یعنی موضع چند دهه اخیر فتح، دولت خودگردان و جهان عرب). مقامات ارشد حماس که هوشمندی، توانایی و مشی پراگماتیستی خود را در یک سال اخیر نشان دادهاند، در ماههای آتی به تعامل با جهان خارج میپردازند. حماس از پیشنهاد روسیه برای مذاکره استقبال نمود و رهبران بلند پایه حماس چون اسماعیل هنیه و سامی ابوزهری نیز در مواضعشان همواره از گفتگو و رایزنی با طرفهای دخیل در مناقشه سخن گفتهاند. خالد مشعل در سفر خود به روسیه ضمن قدردانی از شجاعت پوتین به دلیل انجام این دعوت، بر موضع حماس مبنی بر عدم به رسمیت شناختن اسرائیل تأکید نمود. وی در مسکو اسرائیل را متهم نمود که به طرح آمریکاییها (نقشه راه) برای حل بحران فلسطین بیاعتناست (حماس پیش از این مفاد نقشه راه را به دلیل رسمیت بخشیدن به اسرائیل زیر سؤال قرار میداد). اگر چه موقعیت فلسطین و وضعیت مناقشه فلسطینی – اسرائیلی قابل قیاس و شبیه سازی با کشورهای دیگر نیست، اما تجربه گروههای اسلامگرا که پس از رسیدن به قدرت مشی میانهرو و پراگماتیستی را دنبال کردند، میتواند سرلوحه حماس قرار گیرد. ورود احزاب اسلامگرای ترکیه از اوائل دهه 70 در فرآیندهای سیاسی، مشارکت اسلامگرایان اردنی از اوائل دهه 90 تاکنون در فرآیندهای انتخاباتی و ورود به ارکان قدرت، رویکرد میانه روی جنبش اخوانالمسلمین در دهههای اخیر و افزایش نقش و جایگاه اخوان پس از انتخابات اخیر در مصر و موفقیت حزبا... لبنان در عرصه سیاسی و نظامی و در پیش گرفتن مشی معتدل در رویکردهای سیاسی برخی از نیروهای اسلامگرا در دیگر کشورهای منطقه نمونههای زیادی است که میتوان ادامه حرکت حماس را در آن جهت و راستا دید. (خالد مشعل در سفر خود به آنکارا، از ترکیه به عنوان الگوی دموکراتیک حماس نام برد).
2- حماس اولویت خود پس از تشکیل پارلمان و انتخاب کابینه را ساماندهی و رفع ناکارآمدی و مبارزه با فساد درونی در دولت خودگردان اعلام کرده است. این جنبش از مواجهه و رویارویی مستقیم با رهبران قدیمی جنبش فتح و شخص محمود عباس پرهیز و تمام تلاش خود را معطوف به خدمترسانی و عمل به تعهداتش خواهد کرد.
3- پس از انتخابات فروردین ماه در اسرائیل که در آن پیروزی نامزدهای نزدیک به حزب تازه تأسیس کادیما و نخستوزیری ایهوداولمرت محتمل به نظر می رسد، اولمرت رویکرد کادیما مبنی بر تشکیل دو دولت و جداسازی از فلسطینیها را با خروج از بخشهای وسیعتری از کرانه غربی و تکمیل دیوار حائل دنبال خواهد کرد. حماس پس از تشکیل دولت، اگر چه تلاش خواهد کرد از رویارویی مستقیم با مقامات اسرائیلی پرهیز کند، اما پس از موافقت با آتشبس طولانی با اسرائیل، رئیس حکومت خودگردان را مأمور مذاکره با اسرائیل خواهد نمود.
حماس در بیستمین سالگرد حیات خود آماده نبردی دیگر است. نبردی که به جز سلاح، موشک و راکت، تدبیر، هوشمندی و دیپلماسی را میطلبد.