03 مهر 1384
مقدمه:
نوع تعاملات میان قدرتهای بزرگ در سیاست بینالملل، همواره یکی از عوامل اصلی تأثیرگذار بر سیاست خارجی کشورهای مختلف بوده است. این تأثیرگذاری بر کشورهای میان پایه در عرصه بینالمللی بیش از سایرین است. نوع روابط آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت و هند به عنوان قدرتی بزرگ و روبه رشد از این منظر برای ما به مثابه بازیگری میان پایه، اهمیت مییابد. توجه به این موضوع خصوصاً در تحلیل موضع اخیر هند در قبال پروندة هستهای جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت است. قصد این گزارش بررسی اجمالی روابط آمریکا و هند در چارچوب مفهوم ”مشارکت استراتژیک“ است.
مفهوم مشارکت استراتژیک
مفهوم ”مشارکت استراتژیک“ در سالهای اخیر، پیوسته در روابط میان قدرتهای بزرگ به کار رفته است و با توسل به آن سعی شده تا تعاملات این بازیگران با یکدیگر مورد تبیین و تفسیر قرار گیرد. مشارکت استراتژیک به مفهوم گسترش روابط دو جانبه فعالی است که مهمترین کارکرد آن هموارسازی مسیرافزایش قدرتدوکشورمیباشد.برایناساس، مشارکت استراتژیک تفاوتهای عمدهای با ائتلافهایکلاسیکامنیتمحور یا همگراییاقتصادیوسیاسیماننداتحادیهاروپا دارد.مشارکتاستراتژیک برخلاف ائتلافهای امنیت محور لزوماً و به طور مستقیم علیه رقیب مشترکی صورت نمیپذیرد.
به علاوه، مشارکت استراتژیک هیچگونه تغییری در حاکمیت ملی طرفین ایجاد نمیکند و در واقع، ضمن پیگیری افزایش قدرت، استقلال عمل آنها را نیز حفظ میکند. روابط میان روسیه – آلمان، هند – چین و هند و آمریکا را میتوان در همین راستا ارزیابی کرد.
روابط هند و آمریکا از زمان استقلال هند در 1947 تا پایان جنگ سرد از پویایی خاصی برخوردار نبود.در این دوران هند در ابتدا با در پیش گرفتن سیاست عدم تعهد و در مراحل بعد با نزدیکی به شوروی، عملاً فرصتی برای نزدیک شدن به آمریکا نیافت. در این دوره این دو کشور به لحاظ محاسبات استراتژیک نگاههای متفاوتی به جهان داشتند و بهعلاوه استراتژی اقتصادی آنها نیز از یکدیگر متفاوت بود، از اینرو، آنها طبیعتاً فاقد اشتراک منافع لازم جهت ایجاد پیوندهای جدی با یکدیگر بودند.
اما فروپاشی شوروی و دگرگونی نظام بینالملل این وضعیت را تغییر داد. از آن زمان به بعد، دو کشور در محاسبات استراتژیک یکدیگر نقش روزافزونی پیدا کردهاند، اگرچه نقش آمریکا از قوت بیشتری برخوردار بوده است. بر این اساس، روابط این دو قدرت از پایان جنگ سرد و به خصوص از اوائل هزاره جدید گسترش قابل توجهی یافته است (به جز هنگام آزمایشهای هستهای هند که این روابط به طور موقتی رو به تیرگی گذاشت). در دوره کلینتون که سیاست خارجی آمریکا به طور عمده بر چند جانبهگرایی (جهانیگرایی لیبرالیستی) و تقویت نهادهای بینالمللی تأکید داشت، گسترش روابط با تعداد هر چه بیشتری از کشورها خصوصاً بازیگران بزرگ اولویت یافت. در این مسیر هند به عنوان بزرگترین دموکراسی جهان و نیز قدرتی بزرگ و در حال رشد در آسیا مورد توجه قرار گرفت.
در دوران بوش نیز اگر چه آمریکا به یکجانبهگرایی روی آورد، اما از نقش هند در دستور کار سیاست خارجی آن کاسته نشد، بلکه حادثه 11 سپتامبر به شدت آن را تقویت کرد. سفر چند ماه قبل کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا به کشورهای آسیایی که دیدار از هند در نخستین مرحله آن صورت گرفت، حائز اهمیت است. در این سفر، خانم رایس بر نقش بسیار مهم هند در محاسبات استراتژیک آمریکا پای فشرد. از سوی دیگر، استقبال گرم بوش از نخستوزیر هند در واشنگتن و تأکید بر جایگاه ویژه آن در محاسبات استراتژیک آمریکا نشان دهندة تداوم تقویت جایگاه هند در سیاست خارجی آمریکا خواهد بود.
1- تحولات استراتژیک
اگر حادثه 11 سپتامبر اتفاق نمیافتاد، شاید روابط هند و آمریکا به این سرعت رو به گسترش و تعمیق نمیگذاشت. در فضای پس از 11 سپتامبر، آمریکا تروریسم را به عنوان مهمترین تهدید علیه امنیت ملی خود قلمداد کرده و آن را از سه زاویه سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم بینالمللی و بنیادگرایی دینی مینگرد. همگی این تهدیدات در همسایگی هند قابل رؤیت هستند. این عوامل باعث شد تا اولویتهای امنیت ملی دو کشور به شدت به یکدیگر نزدیک گردند. به علاوه، این حادثه باعث شد تا ”دموکراتیکسازی“ به عنوان بخشی از راهبرد امنیت ملی آمریکا در منطقه تلقی شده و در این مسیر هند به عنوان بزرگترین دموکراسی جهان در دنیای در حال توسعه بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. در این فضا، هند، با داشتن قریب به دویست میلیون مسلمان، افراطگرایی دینی و شیوع تروریسم در میان جمعیت مسلمان خود را به عنوان تهدیدی جدی علیه امنیت ملی خود بزرگنمایی میکند. از سوی دیگر، هند با متهم کردن شورشیان کشمیری به ”تروریسم“ و مرتبط ساختن آن با پاکستان و تروریزم القاعده موضع راهبردی خود را در قبال آنان تقویت نموده و زمینههای نزدیکی بیشتر به ایالات متحده را فراهم آورده است.
این رویکرد به طور طبیعی اشتراک منافع مهمی میان هند و آمریکا پدید میآورد و بستر لازم را برای همکاری و تبادل ما به ازاءها فراهم میکند. در این راستا، هند و آمریکا در افغانستان و در جهت تحکیم ثبات آن، در پاکستان و در جهت جلوگیری از تبدیل آن به یک دولت ورشکسته، در آسیای مرکزی و در خلیج فارس، واجد اشتراک منافع مهمی میباشند. اشتراک منافعی که نزدیکی بیش از پیش دو کشور را الزامآور میسازد.
2- الزامات اقتصادی
پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی را شاید بتوان پایان یک تفکر اقتصادی نیز دانست. در دوران پس از جنگ سرد، اقتصاد لیبرالی و مبتنی بر بازار آزاد، آشکارا بیرقیب است. در این راستا، اغلب کشورها در یک دهه اخیر سعی کردهاند با یک سیاست خارجی اقتصاد محور به تطبیق اقتصادهای خود با اصول بازار آزاد و در جهت بالندگی و اشغال سهم بیشتر از بازار جهانی بپردازند. هند از زمره این کشورهاست که در این راه با تکیه بر نظام سیاسی نسبتاً باز خود و نیروی انسانی کارآمد، توانسته است از رشد جهشی برخوردار گردد، به گونهای که پس از یک دهه، به یکی از اقتصادهای بزرگ و دارای رشد سریع در سطح جهان تبدیل شده است. طبیعتاً در مسیر آزادسازی تدریجی اقتصاد هند، فرصت برای وابستگی متقابل اقتصادی میان هند و آمریکا (به عنوان ابرقدرت اقتصادی – تکنولوژیک) فراهم آمده است. گر چه در وضعیت کنونی حجم تجارت میان هند و آمریکا چندان بالا نیست، اما به سرعت در حال رشد است. تنها در سال 2004، صادرات آمریکا به هند 25 درصد رشد داشته است. اغلب پیشبینیها حاکی از آن است که این روند، حتی با شتاب بیشتر، به پیش خواهد رفت. زیرا فضای مناسب برای گسترش آن وجود دارد، علاوه بر این، هند دارای طبقه متوسط رو به گسترشی است که در وضعیت کنونی به اندازه کل جمعیت سه کشور فرانسه، انگلیس و آلمان بوده و به سرعت در حال رشد میباشد. از سویی، آمریکا سرمایهگذاریهای عمدهای در اقتصاد هند چه به صورت سرمایهگذاری مستقیم و جه به صورت خرید اوراق بهادار انجام میدهد و موانعی را که فرضاً در رابطه با چین با آن مواجه است، در خصوص هند در پیشرو ندارد. هند کشوری است که به سرعت به سمت افزایش قدرت اقتصادی خود پیش میرود و ظرفیت آن را دارد که از رده دوازدهم فعلی به ردههای بالاتر اقتصاد جهانی دست یابد، امری که آمریکا آن را به خوبی درک میکند. به علاوه، اقتصاد هند حرکت پرشتابی را به سمت اقتصاد نرم و دانش محور آغاز کرده است که این نیز زمینه همکاریها با آمریکا را گسترش میدهد. شاهد این مدعا صادرات 5/12 میلیارد دلاری صنعت نرمافزار هند در سال 2004 است. به علاوه 30% از متخصصان منطقه ”سیلیکن ولی“ به مثابه مرکز فناوری اطلاعات (IT) آمریکا، هندی هستند و در حدود 70 شرکت این مجموعه، مالکیتی هندی – آمریکایی دارند. همچنین هند با رشد 5/5 درصد مصرف سالانه انرژی همچون آمریکا مایل به تضمین منابع انرژی مورد نیاز خود و حمل و نقل امن آن میباشد. در مجموع، آمریکا و هند در جهت پیش برد منافع ملی خود در سطوح مختلف، نیازمند رشد اقتصادی هستند و از طرفی اقتصادهای آنها میتواند به صورت مکمل یکدیگر عمل نماید. بنابراین، الزامات اقتصادی، گسترش روابط و مشارکت استراتژیک دو کشور را تسهیل میکند.
3- افزایش سریع قدرت چین
پس از گذشت بیش از 25 سال از آغاز اصلاحات در چین و توسعه بر شتاب این کشور، ابهامات مختلفی پیرامون نقش و جایگاه آن در عرصه بینالمللی و منطقهای همچنان مطرح میباشد. ابهاماتی که در وضعیت کنونی بیشتر در حوزه اقتصاد نمود دارد، اما در آینده به سایر حوزهها و به خصوص حوزههای استراتژیک سرایت خواهد کرد. رشد چین در دو دهه اخیر به طور پیوسته موجب بازتعریف موقعیت آن در سطوح منطقهای و جهانی شده است. باز تعریفی که نگرانی بازیگران مختلف و به خصوص قدرتهای بزرگ خصوصاً هند و آمریکا را فراهم آورده و به عنوان یکی از عوامل اصلی نزدیکی بیش از پیش دهلینو – واشنگتن عمل کرده است. این دو قدرت با نزدیکی به یکدیگر میکوشند تا مانع از بر هم زدن توازن قوا در آسیا توسط چین گردند. گر چه این نزدیکی تا آیندهای قابل پیشبینی به اتحاد منجر نخواهد شد، زیرا که هند در کوتاه مدت از ناحیه چین احساس خطر جدی نمیکند. هند معتقد است که مدرنیزهسازی نظامی چین در وضعیت کنونی، معطوف به تنگه تایوان، به عنوان معضل اساسی امنیتی، سرزمینی و حیثیتی آن میباشد، اما در دراز مدت و به عنوان رقیب استراتژیک چین، منطقی است که برای مهار آن از هم اکنون به چارهجویی بیندیشد، ضمن آنکه وضعیت شبه اتحاد چین – پاکستان، درگیری عمیق چین در امور میانمار و ایجاد فرودگاه نظامی توسط آن کشور در تبت را نیز زیر نظر دارد. درمجموع، مهار چین نیزیکیاز زمینههایمهمگسترشوتعمیقروابط هند – آمریکا به شمار میآید.
- محدودیتهای گسترش و تعمیق روابط
از منظر دیگر، هند و آمریکا برای گسترش و تعمیق روابط خود با محدودیتهایی نیز مواجه هستند که از مهمترین آنها میتوان به حوزه سلاحهای هستهای، نوع روابط با پاکستان و اصلاح ساختار شورای امنیت سازمان ملل اشاره کرد. در حوزه سلاحهای هستهای، هند معتقد است که فعالیتهای هستهای همسایه آن (پاکستان) کنترلناپذیر است، بنابراین، هند باید همواره در جهت تولید و بازتولید تعادل در این عرصه به پیش رود و از اینرو موضوع سلاحهای هستهای یکی از موضوعات روابط دو کشور به شمار میآید، موضوعی که در شرایط نوین بینالمللی در حال به حاشیه رفتن است. آمریکا در پی سفر اخیرمان موهان سینگ نخستوزیر هند به واشنگتن، هند را به عنوان یک قدرت هستهای مسئول، به رسمیت شناخت و قول لغو تحریمهای هستهای را به آن کشور داد. همچنین آمریکا در عقد موافقتنامهای غیر معمول با هند (کشوری که به ان.پی.تی نپیوستهاست) متعهد شد تا تکنولوژی نیروگاه هستهای به هند واگذار کند. این موافقتنامه که با هدف دور داشتن هند از عقد قرار داد احداث خط لوله گاز ایران به شبه قاره صورت گرفت با قدردانی دولت هند مواجه گردید. در این راستا دولت هند بر خلاف مواضع سنتی خود، به اردوگاه قدرتهای غربی علیه ایران پیوست و به قطعنامة سپتامبر 2005 شورای حکام آژانس در مورد ارجاع پروندة هستهای ایران به شورای امنیت رأی مثبت داد.
پاکستان نیز یکی دیگر از محدودیتهای روابط دو قدرت است، نوع روابط هند و پاکستان که میتوان آن را بازی با حاصلجمع صفر دانست، هر بازیگری را در تنظیم روابط خود با این دو کشور با چالش مواجه میسازد و آمریکا نیز به عنوان تنها ابرقدرت نظام بینالملل به طریق اولی با این معضل و انجام محاسبات دقیق مواجه بوده است. اهداف کوتاه مدت آمریکا در مبارزه با تروریسم ایجاب میکند که این کشور با پاکستان همکاری تنگاتنگی داشته باشد، به علاوه منافع بلند مدت آمریکا در کنترل تکثیر سلاحهای هستهای، در منطقه را نیز باید به این امر افزود. این نزدیکی آمریکا به پاکستان طبعاً در جهت منافع هند نیست و در راه گسترش و تعمیق روابط دو کشور، مانع ایجاد میکند.
نتیجهگیری:
روابط هند و آمریکا، آن گونه که وضعیت کنونی نشان میدهد – علیرغم پارهای محدودیتها و حواشی در چارچوب ”مشارکت استراتژیک“ رو به گسترش و تعمیق خواهد بود، زیرا دو کشور اولاً در نگاه به صحنه بینالمللی، اختلافنظر اساسی ندارند و ثانیاً از زمینههای فراوانی برای گسترش روابط برخوردارند، زمینههایی که میتوان آنها را به صورت زیر برشمرد:
1) قابلیتهای نظامی هند که میتواند در جهت منافع مشترک و برخورد با چالشهای استراتژیک به کار گرفته شود.
2) همکاریهای اقتصادی که با توجه به رشد سریع اقتصادی هند و حرکت آن به سمت اقتصاد دانش محور، زمینههای آن روز به روز گستردهتر میگردد.
3) تبادلنظر و همکاری پیرامون چالشهای استراتژیک پیشرو که مهمترین آنها تروریسم و خیزش چین و نیز هند است.