تأثیرات متقابل سیاست خارجی و انتخابات آمریکا |
09 December 2006 |
||||
مقدمه نومحافظهکاران آمریکا در حزب جمهوریخواه با تأکید بر رویکردهای امنیتی از هنگام به قدرت رسیدن جرج بوش در سال 2000 تلاش بیوقفهای را برای اجرای ایدههای ناتمام خود آغاز کردند. این تفکرات که در اوائل دهه 1990 طراحی شده بود، گسترش نفوذ ایالات متحده آمریکا در جهان، حذف دشمنان از طریق بهرهگیری از کلیه ابزارهای ممکن در راستای تک قطبی شدن جهان به رهبری آمریکا را هدف قرار داده بود. از همینرو، دولت بوش در نخستین ماههای ریاست جمهوری خود از معاهده موشکهای ضد بالستیک (ABM) خارج شد و از تصویب قرارداد کیوتو خودداری کرد. حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2001 فصل جدیدی در سیاستهای داخلی و خارجی دولت بوش گشود. این حادثه اعتبار و نفوذ سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا را در داخل و خارج از کشور زیر سؤال برد. تأثیرات این حادثه ابعادی تا آن اندازه وسیع داشت که با حمله ژاپن به جزیره پرل هاربر در جنگ دوم جهانی مقایسه شد؛ هر چند این جزیره در خارج از خاک اصلی آمریکا قرار داشت، اما پیامدهای حمله به آن شرایط جدیدی را در تحولات نظام بینالملل به وجود آورد. نومحافظهکاران پس از 11 سپتامبر از فرصت آمده برای تحقق اهداف خود با بزرگ نمایی خطر تروریسم در سطح ملی به منظور افزایش محبوبیت، و در سطح بینالمللی برای تثبیت هژمونی و رهبری بر جهان، بهرهبرداری کردند. حمله به افغانستان به منظور آرام کردن افکار عمومی مردم آمریکا، سرکوب تروریسم، اعاده حیثیت و اعتبار از دست رفته آمریکا و در حقیقت برای منحرف ساختن افکار عمومی مردم آمریکا به مسائل بیرونی طراحی شد. جنگ عراق نیز با رویکرد یکجانبهگرایی و بدون توجه به مجوز سازمان ملل متحد و نظرات متحدان منطقهای و اروپایی، به منظور امنیتی کردن جهان، تسلط بر خاورمیانه، منابع انرژی، حل و فصل بحران خاورمیانه و در نهایت تعریف جدید نظام بینالملل به رهبری آمریکا به اجرا درآمد. بوش دوره نخست ریاست جمهوری خود را با ابهام و محبوبیت نه چندان زیاد آغاز کرد. وی که به دلیل عدم تناسب سهمیه کالج انتخاباتی با آرای مردم و با دخالت و رأی دیوان عالی این کشور که اکثریتی محافظهکار و جمهوریخواه داشت، توانسته بود به پیروزی دست یابد، در چند ماه نخست پس از 11 سپتامبر موفق شد با اتخاذ راهبرد مبارزه با تروریسم و ایجاد امنیت در برخی از نظر سنجیها به حمایت حدود 90 درصد از مردم را جلب کند. حمایت از سیاستهای بوش در سال 2002 به 70 درصد رسید و موجب پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات میان دورهای آن سال شد. با توجه ناکامی آمریکا در عراق و وارد آمدن خسارات و تلفات فراوان به نیروهای آمریکایی در عراق، بوش توانست در انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 نیز با دادن این امید به مردم که در آینده در عراق پیروز خواهد شد و آمریکا به همه اهداف خود خواهد رسید، به پیروزی دست یابد و اکثریت جمهوریخواهان را در مجلس نمایندگان و مجلس سنای آمریکا حفظ کند. سیاست خارجی عامل شکست جمهوریخواهان بررسی انتخابات گذشته آمریکا نشان داده است که معمولاً مسائل داخلی سرنوشت انتخابات را رقم میزنند و به همین جهت همواره به طور سنتی جمهوریخواهان بر امنیت ملی و دموکراتها بر اقتصاد ملی و رفاه تأکید داشتهاند. با این حال، در انتخابات میان دورهای 2006 سیاست خارجی دولت به ویژه سیاستهای آمریکا در عراق به کانون تبلیغات انتخاباتی مبدل شد. بوش در دو انتخابات قبلی توانسته بود مسائل خارجی به خصوص مبارزه علیه تروریسم و جنگ عراق را با امنیت داخلی مرتبط سازد و به پیروزی برسد. سیاست خارجی بوش به ویژه در خاورمیانه همواره با معضلات جدی مواجه بوده است. بوش نتوانست وعدههای خود به مردم را پس از 11 سپتامبر محقق سازد و برعکس در عراق، افغانستان و خاورمیانه با چالشهای جدی مواجه شد و در نتیجه مخالفت افکار عمومی جهانی به ویژه کشورهای اسلامی با آمریکا افزایش یافت و به جو ضد آمریکایی در این کشورها دامن زده شد. تشدید احساسات ضد آمریکایی در میان افکار عمومی خاورمیانه تا آن حد بوده است که آمریکا مجبور شده است از سیاست اصلاحات و دموکراسیسازی خود در منطقه خاورمیانه عقبنشینی کند و به حمایت از رژیمهای طرفدار خود بیفزاید، چون ادامه روند دموکراتیکسازی ممکن است سبب روی کار آمدن نیروهای ضد آمریکایی در این کشورها با توجه به اقبال مردم به آنها شود. در سالهای اخیر یکی از شاخصهای پیروزی در انتخابات در بسیاری از کشورها ابراز عقیدة مخالف نسبت به سیاستهای آمریکا بوده است. پیروزی احزاب و رؤسای جمهوری مخالف سیاستهای آمریکا در اروپا و آمریکای لاتین در ماههای اخیر شاهدی برای این موضوع است. تحولات خارجی و ناکامیهای آمریکا در خاورمیانه به ویژه در عراق افکار عمومی مردم آمریکا را تحت تأثیر قرار داد و به همین دلیل دموکراتها توانستند از این وضعیت حداکثر بهرهبرداری را بنمایند. در جریان انتخابات، گفته میشد که شرایط حاکم بر عراق به عنوان متحد دموکراتها در انتخابات میان دورهای وارد صحنه شده است. در ماه اکتبر و در اوج رقابتهای انتخاباتی، درگیریها در عراق شدت گرفت و آمار کشته شدگان و زخمیهای نیروهای آمریکایی افزایش یافت. اخبار و گزارشهای واصله حکایت از شکست راهبرد آمریکا در عراق و درخواست برای تغییر رویکرد آمریکا در این کشور داشت. در مقابل، بوش بر سیاستهای خود اصرار میورزید و حتی از تغییر رامسفلد وزیر دفاع، که یکی از مسببین جنگ در عراق بود، خودداری کرد. گینگریچ رئیس سابق جمهوریخواه مجلس نمایندگان گفت شاید اگر بوش در ماه اکتبر دونالد رامسفلد را از کار برکنار میکرد اکثریت جمهوریخواهان در مجلس سنا حفظ میشد. مشکلات نیروهای آمریکایی در عراق و انعکاس آمار تلفات، شرایطی را به وجود آورده بود که جنگ عراق با جنگ ویتنام مقایسه میشد، در صورتی که آمار ماهیانه تلفات در جنگ عراق هنوز به متوسط آمار یک هفته جنگ در ویتنام نیز نرسیده است، اما عصر ارتباطات و پوشش خبری رسانههای مختلف و اینترنت موجب شده است که دولتها نتوانند اخبار جنگ و ناکامیهای خود را پنهان کنند. به همین دلیل بود که دولت کلینتون در دهة 1990 نیروهای خود را از سومالی خارج کرد و از اعزام نیروی نظامی به روآندا خودداری کرد. کلینتون میدانست که آستانه تحمل مردم آمریکا برای دادن تلفات بسیار محدود است. بوش پس از حادثه 11 سپتامبر تصور میکرد که این آستانه تحمل به علت حملات تروریستی به خاک آمریکا افزایش یافته است، اما پس از گذشت 5 سال، خاطره این حادثه اینک کم رنگ شده است و مردم علاقمندند زندگی عادی خود را از سر گیرند و حتی با محدودیتهای ایجاد شده توسط دولت بوش در زندگی خصوصی به بهانه مسائل امنیتی مخالفت میکنند. نظرسنجیها در این انتخابات نشان دادکه بین 65 تا 70 درصد رأی دهندگان، موضوع سیاستهای آمریکا در بحران عراق را مهمترین عامل در رأی خود عنوان کردهاند. با توجه به عملکرد آمریکا در عراق بیش از 60 درصد از مردم آمریکا سیاستهای این کشور را در عراق ناموفق ارزیابی میکنند. این مخالفتها به اندازهای افزایش یافته که برخی از افراد سرشناس حزب جمهوریخواه مانند گینگریچ رهبر سابق جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان و فرانسیس فوکویاما یکی از نظریهپردازان طرفدار سیاستهای بوش، برای اولین بار به صورت علنی سیاستهای آمریکا در عراق را زیر سؤال بردند. تلاشهای آمریکا در عراق در آستانه انتخابات در محاکمه صدام حسین و حکم اعدام وی نیز نتوانست از میزان مخالفتها بکاهد. طبیعی است که شکست جمهوریخواهان در انتخابات میان دورهای نمیتواند به تحولات در عراق و سیاست خارجی دولت بوش منحصر دانسته شود و دلایل دیگری در ارتباط با اوضاع داخلی نظیر فساد، مسائل اخلاقی و اختلافات درونی میان جمهوریخواهان نیز وجود دارد که از حوصله این نوشته خارج میباشد. در شرایطی مردم آمریکا از سیاستهای امنیتی و خارجی جمهوریخواهان ابراز نارضایتی کردند که رشد اقتصادی این کشور از شرایط خوبی برخوردار شده بود و نرخ بیکاری به 6/4 درصد کاهش یافته بود. پیروزی دموکراتها در انتخابات اخیر که پس از 12 سال مجلس نمایندگان و مجلس سنا را از سلطه جمهوریخواهان خارج کرد، شرایط جدیدی برای دو سال باقی مانده ریاست جمهوری بوش به وجود آورده است. در این انتخابات، جمهوریخواهان 6 کرسی در مجلس سنا، 29 کرسی در مجلس نمایندگان و 6 فرمانداری را از دست دادند. دموکراتها در برخی از ایالتهایی پیروز شدند که به طور سنتی در اختیار جمهوریخواهان قرار داشت. این تحول نشانگر عمق نارضایتی از عدم تحقق وعدهها در سیاستهای داخلی و خارجی دولت بوش میباشد. تأثیر انتخابات بر سیاست خارجی یکی از پیامدهای این انتخابات تضعیف دولت بوش در اجرای سیاستهای داخلی و خارجی میباشد. دموکراتها تلاش خواهند کرد از هماکنون برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 فضاسازی نمایند تا بتوانند کنترل قوه مجریه را در کنار کنگره کسب کنند. لذا با افزایش نظارت کنگره بر سیاستهای دولت و احتمال تعیین هیئتهای تحقیق مختلف برای بررسی سیاستها و اقدامات دولت بوش ، به تضعیف این دولت در دو سال باقی مانده خواهند پرداخت. بوش در روزهای اولیه پس از انتخابات با برکناری رامسفلد و جایگزینی گیتس تلاش کرد از یک سو انعطاف خود را در همکاری با دموکراتها و از سوی دیگر توجه خود را به خواست مردم در خصوص بحران عراق نشان دهد. رابرت گیتس به مدت طولانی مسئولیتهایی در سازمان اطلاعاتی آمریکا (CIA) و از سال 1991 الی1993ریاست این سازمان را به عهده داشته است. وی در شورای روابط خارجی آمریکا عضو گروههای مطالعاتی ایران و عراق است و از نظر فکری رابطه نزدیکی با جیمز بیکر دارد. مدتی است که بیکر مشغول تهیه طرحی برای برون رفت آمریکا از بحران عراق میباشد در صورت پذیرش این طرح توسط بوش، در آینده تغییراتی در سیاستهای آمریکا در عراق به وجود خواهد آمد. تغییر سیاست آمریکا در عراق مستلزم تغییر رویکرد دولت بوش نسبت به تحولات منطقه میباشد. پس از پیروزی دموکراتها، با توجه به مخالفتهای شدیدی که نسبت به سیاستهای بوش وجود داشت، خوشبینیهایی در ایران و برخی دیگر از کشورهای منطقه نسبت به سیاست دموکراتها در منطقه به وجود آمده است. ذکر این نکته ضروری است که نتیجه این انتخابات نشان دهنده ورشکستگی سیاست جنگطلبانه و رویکرد یکجانبهگرایانه نومحافظهکاران بود. ضمن اینکه معمولاً دو سال پایانی دوران تصدی رؤسای جمهوری در آمریکا دورهای متزلزل و همراه با رقابت برای جابجایی قدرت میباشد و طی این مدت جز در شرایط بسیار بحرانی، به ندرت تصمیمات ماجراجویانه و بلند مدت توسط رئیس جمهور اتخاذ میشود. تجربه گذشته نشان داده است که در رویکرد کلان سیاست خارجی دو حزب جمهوریخواه و دموکرات تفاوت اساسی و بنیادین وجود ندارد. در واقع، اختلاف این دو حزب بر سر سلیقه، تاکتیک و چگونگی مدیریت در راه دستیابی به اهداف است. هر دو حزب تلاش میکنند نفوذ خود را در خاورمیانه حفظ نمایند و از شرایط عراق در راستای منافع دراز مدت آمریکا بهرهبرداری کنند. پرسشی که در ارتباط با پیامدهای انتخابات بر رویکرد آمریکا نسبت به ایران مطرح است از دو بعد قابل پاسخگویی میباشد: - اول اینکه ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی تجربه کاری با هر دو حزب را که به تناوب در آمریکا بر سر کار بودهاند، دارد و قاعدتاً رویکرد کلان آنها نسبت به ایران تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارد. اگر چه با تعضیف نومحافظهکاران تهدیدات مستقیم علیه ایران کاهش یافته است، اما با پیروزی دموکراتها نباید انتظار داشت تحولی در رویکرد آمریکا نسبت به اختلافاتی فیمابین به ویژه پرونده هستهای ایران به وجود آید. - دوم اینکه آمریکا ناچار است برای برون رفت از چالشهایی که در عراق با آنها مواجه شده تغییری در سیاستهای خود در عراق صورت دهد و به همین دلیل پذیرش طرح بیکر محتمل میباشد. یکی از گزینههای طرح بیکر کمک گرفتن از همسایگان عراق به ویژه ایران و سوریه برای حل و فصل بحران در عراق میباشد. این در حالی است که ایران در زمینه تشکیل دولت در افغانستان که منجر به تشکیل دولت کرزای گردید با آمریکا به همکاری پرداخت، اما این کشور به سیاستهای نظامیگری خود برای اعمال فشار بر دولتها را ادامه داد و موضوع محور شرارت را مطرح کرد. به نظر میرسد ایران میتواند با بهرهگیری از تجربه افغانستان و تأکید بر شرایط زیر از همکاری در عراق استقبال کند: 1- حل و فصل بحران عراق منطبق با خواست اکثریت مردم و با ملحوظ نمودن حقوق اقلیت: با توجه به آشکار شدن برخی گرایشها برای نادیده گرفتن حقوق اکثریت شیعیان به بهانه حفظ ثبات وامنیت در مقابل دموکراسی، تأکید بر این موضوع ضروری به نظر میرسد. 2- تغییر در رویکرد یکجانبهگرایانه آمریکا نسبت به تحولات منطقه و سهم قائل شدن برای سازمان ملل و سایر قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای ذینفوذ؛ یکی از دلایل مهم بیثباتی و ناامنی در عراق نداشتن راهبرد مشخص مورد قبول مردم توسط آمریکا و عدم توجه به سازوکارهای بینالمللی و همچنین نادیده گرفتن ظرفیتهای بالقوه منطقهای و فرامنطقهای برای حل و فصل مسائل از سوی ایالات متحده آمریکا بوده است. 3- تعدیل سیاستهای خصمانه آمریکا نسبت به ایران به ویژه در زمینه برنامه هستهای ایران: اگر چه امنیت و ثبات در عراق به تنهایی برای جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت است، اما تردیدی نیست که مسائل امنیتی در منطقه استراتژیک خاورمیانه از یکدیگر قابل تفکیک نیستند و امنیت پایدار تنها در سایه رفع تمامی تهدیدات امنیتی موجود و توجه به جایگاه منطقهای ایران قابل دستیابی است.
|