حضور ناتو در افغانستان

Print E-mail
گروه مطالعات استراتژیک
07 September 2007

درآمد

سازمان آتلانتیک شمالی، ناتو، به دنبال پایان جنگ سرد به عنوان تنها سازمان امنیتی بزرگ جهان به بازتعریف اهداف و وظایف خود پرداخته است. بر این اساس، این سازمان طرح‌های گسترش خود را از اولین سال‌های بعد از فروپاشی شوروی مورد بررسی قرار داد و تاکنون چندین مرحله از پذیرش کشورهای مورد نظر برای عضویت در ناتو را پشت سر گذاشته است. با این حال، نقطه عطف فعالیت‌های ناتو وقوع حوادث ١١ سپتامبر است که به عنوان بازوی امنیتی و نظامی در کنار آمریکا قرار گرفت. در این رابطه، حضور ناتو علاوه بر کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز شامل افغانستان نیز شده است و بر اساس طرح‌های کنونی ناتو، در آینده نزدیک تمامی اختیارات نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل و حتی نیروهای آمریکایی به عهده این سازمان قرار خواهد گرفت. حضور و گسترش فعالیت‌های ناتو در مرزهای شرقی ایران بسیار حائز اهمیت است. هر چند ایران در گذشته نیز به خاطر عضویت ترکیه در ناتو با این سازمان هم مرز بوده است، شرایط جدید منطقه و جهان، فعالیت‌های اخیر در افغانستان را بیشتر قابل تعمق می‌سازد. در این رابطه، چگونگی برخورد ایران با این مسئله باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد. بر این اساس، معاونت پژوهش‌های سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک مسئله حضور ناتو در افغانستان را در نشستی در شهریور ماه سال ١٣٨٥ به بحث گذاشت تا ابعاد گوناگون این مسئله مورد بررسی دقیق کارشناسان و متخصصان قرار گیرد.

 

اوضاع کنونی افغانستان و جایگاه ناتو

دکتر رسول موسوي*

مسئله اصلي در زمينه حضور نيروهاي ناتو در افغانستان اين است كه آيا آمريكا این ابتکار را به خرج داده است که برای خروج از بن‌بست افغانستان، نیروهای ناتو را جایگزین نیروهای خود كند؟ و يا ناتو خود استراتژي کلانی برای جهان دارد که حضور در افغانستان نیز در راستاي این استراتژي قابل تصور می‌باشد؟

در حال حاضر، اوضاع افغانستان روز به روز وخیم‌تر می‌شود و بررسي تعداد عمليات نظامي و بمب‌گذاري‌ها نشان مي‌دهد كه از سال 2002 تا 2006 به شدت بر تعداد اين فعاليت‌ها افزوده شده است. از سوی دیگر، اخبار بسيار متفاوتي از وضعيت نيروهاي فعال در افغانستان منتشر می‌شود. در حال حاضر، طالبان و شورشيان نه تنها قادر به انجام عمليات بمب‌گذاري هستند بلکه ظرفيت حمله به كاروان‌هاي نظامي آمريكا را نیز پيدا كرده‌اند. ناتو و آمريكا چنین حملاتی را تاكتيك جديد طالبان می‌دانند كه مقابله با آنها نيازمند اتخاذ یک تاكتيك جديد از سوی نيروهاي ناتو یا آمريكا و يا ائتلاف خواهد بود و به گفته نيروهاي غربي چاره‌اي جز افزايش نيرو وجود ندارد. از سوی ديگر، در نوع سلاح‌هايي كه توسط شورشيان به كار مي‌رود نيز تحولاتي رخ داده است. تاکنون صد ميليون دلار کمک از سوی کشورهایی نظیر ژاپن برای خلع سلاح نیروهای شورشی افغانی اعطا شده است، اما در عمل برنامه‌های خلع سلاح موفق نبوده اند و حتی تجهيزات و ادوات جنگی شورشيان نوسازي شده است. همچنین، با وجودی که در طرح‌های بازسازی افغانستان باید نيروهاي ارتش این کشور با گروه‌های شبه نظامی جايگزين می‌شد، به دلیل ناتوانی نيروهاي ائتلاف برای سازمان‌دهی ارتش و پليس افغانستان، دولت این کشور مجدداً گروه‌های شبه نظامی گذشته را در مقابل طالبان تجهيز كرده است.

کیفیت عملیات شورشيان نیز تغییر کرده است و اکنون این شورشیان عمليات داخل شهري انجام مي‌دهند و به سخت‌ترين مواضع امنيتي وارد می‌شوند. از جمله در جریان عملیاتی در مقابل سفارت آمريكا، كاروان نظامي این کشور را که از قوي‌ترين تركيب امنيتي برخوردار است، هدف قرار دادند. انجام چنین عملیاتی نشان‌دهنده توان بالای نیروهای شورشی است.

از سوی دیگر، نیروهای شورشي قبلاً در مناطق خاصي از افغانستان فعالیت می‌کردند، در حالی که اکنون در تمامی مناطق حضور دارند. وضعیت افغانستان به گونه‌ای است که شورشيان نه تنها عمليات نظامي انجام می‌دهند، بلكه عملاً مناطق مختلف را در این کشور اداره مي‌كنند. در مناطق تحت کنترل شورشیان، کسانی که با دولت و يا نیروهای آمريكايي در معرفی شورشیان همکاری کنند توسط دادگاه شهر به اعدام محكوم مي‌شوند. همچنین، شورشیان به انتشار شب‌نامه‌ها و تهديدهاي علني می‌پردازند و کسانی را که برخلاف آنها چیزی بنويسند تهدید می‌کنند. همچنین، نیروهای شورشی صراحتاً بعد از هر عملياتي در تماس با رسانه‌ها مسئولیت آن را به عهده می‌گیرند. اخیراً در رویدادی، اسدالله وفا، استاندار استان پكتيا كه از نزديكان كرزاي بود، به وسیله یک بمب گذار انتحاری كشته شد. در مراسم تشییع وی نیز بمب گذار انتحاری دیگری با منفجر کردن بمبی که با خود به همراه داشت، چهار نفر را به قتل رساند.

از ديد مردم افغانستان، عملاً حضور نيروهاي ائتلاف تحت عنوان مبارزه با تروريسم برای آنها امنیت به ارمغان نیاورده است، در حالی که آنها حداقل در دوران حکومت طالبان امنيت داشتند. به نوشته برخی منابع خبری، این مسئله موجب افزايش گرايش مردم به بازگشت طالبان شده است. در واقع، آمريكا تمام توان خود را براي دستگيري بن لادن اختصاص داده است و در عمل هیچ طرحی برای  بازسازي افغانستان آغاز نشده است. از سوی دیگر، نیروهای آمريكایی هنوز نتوانسته‌اند بن لادن را دستگير كنند و یا شرايط امنيتي را بهبود ببخشند. همچنین، به دلايل متعدد درگيري‌ها افزایش یافته است. اشتباهات استراتژيك غرب و دولت افغانستان یکی از مهمترین عوامل افزایش درگیری هاست. برای نمونه، در یک رویداد بعد از اینکه نيروهاي آمريكايي به دنبال تصادف خودروشان شروع به تيراندازي كردند، هيچ نيرويي براي محاكمه آنها وجود نداشت. ‌اين مسئله نشان دهنده آن است كه دولت ناکارآمد است. پس از این رویداد تظاهرات گسترده‌ای توسط مردم عليه دولت صورت گرفت.

آمریکا هنوز در افغانستان با معضل طالبان روبه‌رو است. كاندوليزا رايس، وزير امور خارجه آمريكا در سخنانی گفت ما واقعاً از قدرت طالبان شگفت زده شده‌ايم. اما آنها شكست خواهند خورد، زيرا مردم افغانستان طعم آزادي را چشيده‌اند. طالبان تنها بخشي از نيروهای شورشي را در افغانستان تشکیل می دهد. این نیروها همچنین شامل نيروهاي القاعده، نيروهاي حكمتيار، نيروهاي طالبان پاكستان و نيروهاي محلي می‌شوند. به گفته برخی كارشناسان، اگر نظام حکومتی پاكستان به دست طالبان پاكستاني بيافتد ممكن است سلاح هسته‌اي در اختيار طالبان قرار گيرد كه این امر به شدت باعث نگراني آمريكا شده است. نيروهاي ارتش افغانستان اصلاً نمي‌جنگند، بلكه در مقابل طالبان، سنگرها را جا به جا مي‌كنند. نيروهاي ائتلاف به رهبری آمریکا نیز سردرگم شده‌اند و نمي‌دانند با چه گروهی در حال جنگ هستند.

جنگجويان افغان فعالیت‌ها و اقدامات خود را به دو شكل عجيب تقسیم میکنند: شغل و اضافه‌كاري. بیشتر نیروهای شورشی به خاطر بیکاری گسترده در افغانستان در برابر دستمزدهای تعیین شده کار می‌کنند. برای دریافت پول بیشتر نیز عمليات بمب گذاری و تخریبی طراحي مي‌كنند.

تهاجم آمریکا به افغانستان با اهداف سلبي و ايجابي صورت گرفت؛ اهداف سلبی از بين بردن القاعده، طالبان و مواد مخدر بود، اما در عمل بعد از چندین سال جنگ، القاعده و طالبان هنوز در افغانستان حضور فعال دارند و تولید مواد مخدر نیز هر سال نسبت به سال گذشته افزايش پيدا می‌کند، به گونه‌ای که اکنون به رقم 6400 تن در سال رسيده است، در حالی که در زمان ملا عمر این رقم 200 تن در سال بود. از سوی دیگر، اکنون تنها ترياك خام صادر نمي‌شود و توليد هروئين نیز آغاز شده است. برادر كرزاي يكي از رهبران مافيا است. در حال حاضر، كرزاي در وضعیت نامساعدی به سر می برد. او نه مورد قبول آمريكايي‌ها است و نه در میان محافل داخلي افغانستان محبوبیت دارد. غربي‌ها دولت افغانستان را به فساد گسترده متهم مي‌كنند. كرزاي نيز در مقابل از عدم تحقق وعده‌های آنها برای اعطای كمك‌هاي مالي انتقاد می‌کند.

ناتو در افغانستان استراتژي مستقلي دارد. آمریکا و ناتو مشابهت‌هاي بسيار و هم‌پوشاني‌هاي زيادي با هم دارند، اما در مواردي عملکرد آنها از یکدیگر متفاوت است؛ از جمله در خصوص روند سياسي، ناتو با آمريكا اختلاف نظر دارد. حتي در عمليات نظامي در افغانستان نیز بين ناتو و آمريكا اختلافاتي وجود دارد. ناتو تأکید می‌کند که عمليات آن در راستاي ايساف و نه در راستاي جنگ عليه تروریسم می‌باشد.

نيروهاي خارجي حاضر در افغانستان

 در اكتبر 2001، آمريكا با حمله به افغانستان رهبری نیروهایی تحت عنوان نيروهاي ائتلاف براي جنگ با ترور را بر عهده گرفت که شامل نیروهای 10 تا 12 كشور بودند. هدف اصلی آنها نیز تعقيب القاعده و مبارزه با طالبان بود.

بعد از روي كار آمدن دولت كرزاي، نيروي حافظ امنيت تشكيل شد و بر اساس مصوبه سازمان ملل و شوراي امنيت شروع به کار کرد. وظيفه اصلی این نیرو حفظ امنيت دولت است. این در حالی است که نيروهاي ائتلاف عمدتاً آمريكايي‌ هستند و وظيفه آنها مبارزه با تروريسم است. نيروي حافظ امنیت بعد از مدتی حوزه وظايف خود را گسترش داد و علاوه بر كابل، مراكز استان‌ها را نیز تحت پوشش قرار داد تا طرح‌های مرتبط با بازسازي آغاز شود. بر این اساس، نيروهايي به نام PRT تشكيل شدند. به خاطر عدم همكاري كشورها بعد از مدتی فرماندهي نيروهاي حافظ امنيت به ناتو داده شد. ناتو نیز تحت عنوان فرماندهي نيروهاي حافظ امنيت در افغانستان مستقر شد و نيروهاي خود را افزایش داد. در زمان انتخابات رياست جمهوري افغانستان، ناتو 10 هزار نفر از 37 كشور وارد افغانستان کرد.

اخیراً این بحث مطرح شده است که ناتو نه تنها مسئوليت نيروهاي حافظ امنيت بلكه مسئوليت جنگ عليه ترور را نيز به عهده بگيرد و جايگزين نيروهاي آمريكايي شود. در 30 ژوئيه ٢٠٠٦ نیز مقرر شد كه ناتو تمامی مسئوليت‌های بین المللی را در افغانستان به عهده گيرد. بر این اساس، ناتو وارد عمليات جنگي شد. برخی کارشناسان معتقدند كه ناتو قرباني اهداف امريكا شده است. اما در اين بين فرضيه‌اي مطرح است و آن اينكه ناتو بر اساس استراتژي از پیش تعیین شده در افغانستان فعالیت می‌کند و در واقع، حضور ناتو در این کشور در ادامه تعريف جديدي از ناتو بعد از جنگ سرد است كه باید از پيمانی مربوط به امنيت دفاع دسته جمعي به یک اتحاديه امنيتي قابل انعطاف با ظرفيت‌های جهاني تبدیل شود.

براين اساس، ناتو مي‌تواند از طريق مشاركت به سمت جهاني شدن نیز حركت كند. از اين رو، ناتو شروع به جلب مشاركت کرده است. در مرحله اول، ناتو از كشورهاي پيمان ورشو سابق براي مشاركت در صلح دعوت به عمل آورد. ناتو اعلام كرد گسترش الزاماً از طريق عضويت نیست، بلکه از طريق مشاركت نيز مي‌تواند صورت گیرد. ابزار ديگر گسترش ناتو اين است كه امنيت را از طريق گفتگو اشاعه دهد. گفتگوهاي مديترانه در اين راستا مطرح شد. گفتگوهاي مديترانه گفتگوهاي امنيتي و دفاعي و آشنايي ناتو با كشورهاي جنوب مديترانه است كه شامل اردن، اسرائيل و كشورهاي ساحل شرقي آفريقا در مديترانه مي‌شود. علاوه بر اين در سال 2001، ابتكار استانبول نيز مطرح شد كه به موجب آن تركيه خود را به شكلي وارد گفتگوهاي مديترانه ساخت. شاخه‌اي از اين گفتگوها از طريق ابتكار استانبول به سمت خليج فارس رفت. ناتو تأكيد داشت با روسيه مذاكرات مستقلی را آغاز ‌كند و از اين رو، شوراي روسيه - ناتو تأسيس شد و در كنار آن شوراي اوكراين - ناتو نيز تشكيل گرديد.

ناتو چهار مسئله تناسب، قابلیت مديريت، مكمل بودن و چسبندگي ارتباطات كشورها را برای همکاری با آنها در نظر گرفته است. بر اساس تناسب و ظرفيت همكاري کشورها با ناتو، در مورد برخی کشورها مسئله عضويت و در مورد برخی دیگر مسئله مشاركت مطرح شده است. در صورتي كه كشورهايي كه با ناتو در طرح مشاركت همکاری دارند، شرايط عضويت را پيدا كنند، عضويت آنها مورد بررسی قرار می‌گیرد، مانند گرجستان كه عضويتش در ناتو تحت بررسی است. از ديد ناتو، مشاركت كشورها به معنای برعهده گرفتن تكاليف مشخص بدون برخورداری از حقوق است. ناتو حقوق را در قالب كمك‌هاي مالي و مشاركت به آنها اعطا مي‌كند. شيوه‌هاي ديگر همكاري ناتو شامل، مشاركت‌هاي استراتژيك و تشکیل نيروهاي ويژه ناتو است که يك رشته كشورها مي‌توانند مستقلاً در آن شركت كنند. برای نمونه، اسرائيل اعلام کرده مایل است به عنوان شريك استراتژيك ناتو فعالیت کند.

در افغانستان نیز دبير كل ناتو و كرزاي معاهده عملياتي را امضا كردند كه به موجب آن ناتو با افغانستان براي مبارزه با تروريسم و برقراري امنيت مشاركت داشته باشد. اين استراتژي در راستای بحث گسترش ناتو است. در افغانستان، دو ائتلاف در حال جنگ یعنی ائتلاف ناتو و ائتلاف القاعده وجود دارند. به تعبيري، اگر ٤٣ کشور عضو ائتلاف ناتو را با شهروندان کشورهایی که در ائتلاف القاعده می‌جنگندند در نظر بگیریم، جنگ جهاني سوم در افغانستان آغاز شده است. صحنه جنگ در افغانستان حالت عادي ندارد و نتيجه آن نیز قابل پيش‌بيني نيست، اما عملاً هيچ کدام از کشورهای منطقه نمي‌خواهد جبهه مقابل ناتو پيروز شود. از سوی دیگر، هيچ كشوری نیز نمي‌خواهد ائتلاف القاعده به طور کلی از بين برود. برای مثال، پاكستاني‌ها بازي پيچيده‌اي در منطقه دارند؛ هم با ائتلاف القاعده مقابله مي‌كنند و هم آنها را به داخل افغانستان سوق مي‌دهند. پيروزي يا شكست قطعی هر يك از طرفين معاني خاص خود را دارد. در این بین، ناتو از الگوی استراتژيک خاصی پیروی می‌کند. در اینجا لازم است اندکی از بحث فعالیت‌های این سازمان در داخل افغانستان خارج شد و به ناتو به عنوان سازمانی در حال جهاني شدن نگاه كرد. از یک بُعد، اين مسئله تهديد فوري براي ايران نيست و مي‌تواند فرصت باشد. از سوي ديگر، براي ایران نوعی علامت هشدار دهنده است؛ بنابراین، ایران باید جایگاه خود را قبل از اينكه براي آن جایگاه تعيين كنند، خود مشخص سازد.

در زمینه بحث ضرورت تعامل با ناتو نیز باید گفت که تعامل يكي از اقدامات امنيت‌ساز در جهان به شمار می‌رود. در بحث تعامل ایران و ناتو، تعامل نه به معناي انعقاد قرارداد، بلكه مذاکره و تبادل نظر در سطوح غيررسمي است و در بخش سياسي می‌تواند برای ایران بسیار مفید باشد. در واقع، با این اقدام عرصه‌ای ایجاد می‌شود که ما بتوانیم‌ ديدگاه‌های خود را مطرح كنیم. اما سوال این است که آيا ناتو ما را به عنوان طرف مذاكره می‌پذیرد يا خیر؟ برای نمونه، در قفقاز این گونه عنوان شد که ایران چگونه می‌تواند در كنار استراتژي ناتو در قفقاز همکاری کند؟ در این زمینه، روسیه مانع شد. به بیانی روشن‌تر، روسیه خود در قفقاز با ناتو همكاری می‌کند، اما اجازه نمی‌دهد ایران با ناتو در این رابطه مذاكره کند.

 

 

اهمیت مأموریت افغانستان برای ناتو

 سجاد سلطان‌زاده*

از ٥٠ هزار نيروي تحت امر ناتو نزديك به 21 هزار نيرو در افغانستان مستقرند و اعلام شده است كه در مرحله چهارم گسترش ناتو تعداد اين نيروها تا 26 هزار نفر افزايش پيدا خواهد کرد. عمليات افغانستان براي ناتو به نوعي حکم مرگ و زندگي را دارد. همان طور كه تحولات بالكان بحث بحران هويت در ناتو را از بين برد، به نظر مي‌رسد بحران افغانستان و فعالیت‌های ناتو در این کشور، ناتو را براي قرن 21 تعريف خواهد كرد. ماه‌های آينده براي نيروهاي ناتو بسيار حياتي است. اگر ناتو به دنبال هویت جايگزين جديدي باشد باید در افغانستان به آن دست یابد. به دلیل اهميت مسئله افغانستان كمترين میزان اختلاف در بین اعضای ناتو در مورد مأموريت افغانستان وجود دارد. تنها اختلافی كه بين گرايش آمريكايي و گرايش اروپايي ناتو وجود داشت اين بود كه نيروهاي ناتو که بعد از سال 2003 فرماندهي عمليات را از سازمان ملل تحویل گرفته‌اند، در عملیات جنگی علیه طالبان و تروریست‌ها شرکت کنند یا خیر؟ در واقع، در مرحله سوم گسترش ناتو که شامل گسترش ناتو به جنوب و شرق افغانستان بود، سوال اين بود كه آيا اين نيرو باید جايگزين نيروهاي آمريكايي در نبرد با طالبان و القاعده شود يا خیر؟ البته، به نظر می‌رسد این اختلاف نیز تحت‌الشعاع اهمیت مأموریت افغانستان و عزم همگانی اعضا برای پیروزی در این مأموریت قرار گرفته است و رفته رفته این اختلاف نیز کمرنگ خواهد شد. افغانستان اولین تجربه ناتو در حوزه «خارج از قلمرو»* و محکی برای مأموریت‌های آتی ناتو خواهد بود.

از آنجا که نيروهاي سازمان ملل (ايساف) تعريف وظايفی داشتند كه شامل كمك به دولت افغانستان براي بسط حاكميت در كل افغانستان و تأمين امنيت انتخابات و موارد دیگر بود، موضوعي تحت عنوان مبارزه با شورشيان و طالبان براي آنها پيش‌بيني نشده بود. بنابراین، ایساف به جای نیروهای القاعده مایل است تا از لفظ شورشیان و ناراضيان استفاده کند، چرا كه در ايساف درگيري با نيروهاي القاعده و طالبان و بحث مبارزه با تروريسم پيش‌بيني نشده است. از سوی دیگر، كلمه شورشيان پوششي براي عمليات ناتو نیز محسوب می‌شود. نیروهای بین‌المللی از بحث مبارزه با مواد مخدر به خاطر پرهیز از دشمن تراشي به راحتي مي‌گذرند، به این بهانه كه در این مورد در ايساف چيزي پيش‌بيني نشده است.

چندي پيش جاپ هوپ شفر، دبير كل ناتو، در كانادا در سخناني‌ تأکید کرد: «ارزش‌هاي ما در حال حاضر به خاطر گسترش تسليحات هسته‌اي، تروريسم و دولت‌هاي شكست خورده در معرض تهديد است، بنابراين، ما بايد تمام توانمندي خود را برای مقابله با اين سه مسئله به كار گيريم. كاري كه ما در افغانستان انجام مي‌دهيم، در اين راستا است.» مسئله ديگري كه در مورد مأموريت ناتو در افغانستان وجود دارد و آن را از مأموریت‌های پیشین ناتو جدا مي‌كند و در واقع نقطه عطف عمليات ناتو بعد از جنگ سرد به شمار مي‌رود، اين است كه در افغانستان ناتو مسئول سه موضوع بازسازي، برقراري ثبات و امنيت و نیز نهادسازي ودولت‌سازي است. در حالي كه ناتو چنين تجربه‌اي را در موارد قبلي مانند بالكان نداشته است. تجربه جدید ناتو در افغانستان براي این سازمان  اهميت بسيار اساسي دارد. اگر ناتو در افغانستان با شكست مواجه شود، چشم‌اندازهايي كه براي خود در قرن 21 ترسيم كرده دچار تزلزل جدي خواهد شد. البته لازم به تأکید است که ناتو مساوی با آمریکا نیست و در خصوص برنامه‌های مختلف آن گرایش‌ها و دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. به عنوان مثال، ژاک شیراک، رئیس جمهور سابق فرانسه با گسترش بی حد و حصر ناتو و ایجاد مشارکت یک جانبه با کشورهایی نظیر استرالیا، ژاپن، کره جنوبی و اسرائیل مخالفت کرد و از برنامه دفاع موشکی ناتو که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها عمدتاً به دنبال اجرای آن هستند، به عنوان ماجراجویی تکنولوژیک یاد کرد. به طور کلی، واقعیت وجود جریانات و گرایش‌های متفاوت در ناتو چیزی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت و شاید حتی بتوان در برخی موارد به دفع افسد با فاسد نیز اندیشید.

 

سند مشارکت راهبردی ناتو با افغانستان 

ايساف با قطعنامه سازمان ملل ایجاد شد و ممكن است سازمان ملل در مرحله‌اي به اين نتيجه برسد كه به اين مأموريت خاتمه دهد. اما ناتو با امضای سند مشاركت راهبردي با افغانستان، در دراز مدت به دنبال تعریف آينده خود در افغانستان است. نکته قابل توجه این است که ناتو امنيت افغانستان را براي امنیت آسياي مركزي و جنوب آسيا حیاتی می‌داند. بر اساس اعلام رسانه‌ها موافقت‌نامه ناتو و افغانستان بنابر درخواست كرزاي از ناتو به امضا رسیده است. بر اساس این موافقت‌نامه، ناتو باید از حاكميت ملي، استقلال و تماميت ارضي افغانستان حمايت كند. در سند موافقت‌نامه میان افغانستان و ناتو آمده است كه افغاني‌ها اذعان مي‌كنند كه در حال حاضر قادر به تأمين نيازهاي امنيتي خود نيستند و به كمك ناتو ارج مي‌نهند. 

از جمله دیگر مفاد اين سند اين است كه ناتو به طور كلي تمامی برنامه‌ريزي‌هاي دفاعي و امنيتي در افغانستان را به عهده می‌گیرد و به آموزش نيروهای نظامی و امنیتی این کشور در یک دورۀ زمانی اعلام نشده خواهد پرداخت. بر اساس مفاد پیمان مشترک، ارتش در حال تشكيل افغانستان با استانداردهاي ناتو كاملاً انطباق پيدا خواهد ‌کرد. این بدان معناست که در برنامه‌هاي آتي ناتو از نيروهاي افغانستان استفاده خواهد شد و بنابراين، نیروهای مزبور بايد اين قابليت را داشته باشند كه بتوانند در عمليات ناتو شركت كنند. همچنین در سند پیمان مشترک، تبادل اطلاعات بين ناتو و افغانستان مطرح شده است: «براي اجراي اين برنامه اگر لازم باشد ناتو و افغانستان ترتيباتي را براي تبادل و حفظ اطلاعات اتخاذ خواهند کرد». این مسئله یکی از حساس‌ترين نكات مطرح شده در سند است. در سند مذكور آمده است كه فعالیت‌های افغانستان در بخش نظامی بر اساس رژيم‌هاي كنترل تسليحات و كنترل صادرات چند جانبه در مورد كالاها و تكنولوژي نظامي و داراي كاربرد دو گانه تعريف مي‌شود و در زمينة امنيت مرزي نیز ناتو با افغانستان همكاري خواهد كرد.

ناتو، پاکستان و افغانستان

اخیراً ناتو با پاکستان قراردادی در زمینه ترانزيت امضا كرد كه بر اساس آن نيروها و تجهيزات ايساف از اين پس از طريق پاكستان به افغانستان منتقل می‌شود. تمام بنادر و فرودگاه‌هاي پاكستان براي اين منظور در اختيار ناتو قرار خواهد گرفت. نکته جالب این است که با وجودی که مقام‌های اروپايي اعلام کرده اند نيروهاي شورشي و طالبان از پاكستان وارد افغانستان مي‌شوند و در واقع مشكل ناتو جنگ با طالبان افغانستان است، اينك پاكستان خود در باز‌سازي و برقراری امنیت در افغانستان مشارکت مي‌كند و از این طریق امتياز مي‌گيرد و بعيد نيست در سفري كه مشرف به افغانستان داشته است، نقش سلبي را كه قبلاً شامل همكاري و تقويت طالبان بود با نقش ايجابي برای كنترل آنها و همكاري با ناتو تعویض کند. پاكستان به دنبال كنترل استان‌هاي مرزي افغانستان است و در واقع در آرزوي روزي است كه حاكمتيش در این استان‌ها اعاده شود. پاکستان از وضعیت افغانستان و اهمیت آن برای غرب آگاه است و با یک بازی چند وجهی به دنبال تثبیت و ارتقای نفوذ خود در این کشور است.

 

چگونگی برخورد ایران با ناتو

با توجه به سند جدیدي كه ناتو با افغانستان امضا کرده است، فقدان استراتژي از جانب جمهوري اسلامي ايران مشکلات مهمی در آینده به وجود خواهد آورد. بدین ترتیب، در آینده شاهد مشکلات ناشی از تخليه ظرفيت استراتژيك از كشوري خواهیم بود كه داراي بهترين موقعيت استراتژيك براي مشاركت در این گونه ترتيبات امنيتي، اقتصادي و سياسي در منطقه است. این در حالی است که ایران هم اکنون تحولات ناتو را در اطراف خود از خليج فارس گرفته تا افغانستان تنها در حد پيگيري اخبار و تهیه گزارش تحت نظر دارد. خليج فارس منطقه‌اي است كه در آن ناتو شايد به اندازة آسياي مركزي و قفقاز با موانعی همچون روسيه و حتي به نوعي چين روبه‌رو نباشد. هر چند که ناتو چهره مناسبی در منطقه ندارد، اما بعد از ابتكار همكاري استانبول از سال 2004، اکنون چهار كشور منطقه خليج فارس به عضويت اين برنامه در آمده اند؛ عربستان و قطر در حال بحث در این رابطه هستند. ایران در این روند حضور ندارد و تصميمات در این زمینه در غياب ایران اتخاذ مي‌شود.

در نشست بهارة مجمع پارلماني ناتو، گزارشي تصويب شد که صرف‌نظر از اتهاماتي كه غربي‌ها عليه ايران در بحث برنامه هسته‌اي مطرح می‌کنند، در آن ديدگاهی مشاركت جويانه در مورد جمهوري اسلامي ايران مطرح شد و در آن به ناتو توصيه شد كه وزن ايران را در مسائل امنيتي منطقه ناديده نگیرد. در این رابطه، برخی معتقدند اگر ايران از تنگناي بحث هسته‌اي خارج شود، دغدغه‌هاي امنيتي آن به رسميت شناخته خواهد شد. علائمی حاکی از تمایل ناتو به برقراری ارتباط و گفتگو با جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. طبیعتاً این تمایل از روی نیاز است، اما اینکه به این تمایل چگونه باید پاسخ داده شود، پرسشی است که باید در نگاهی همه جانبه به آن پاسخ داد.

اعضای مجمع پارلماني ناتو نیز از دو سال پيش به دنبال سفر به ايران هستند. این مجمع در گزارش‌هاي فصلي خود تأکید دارد اگر رفت و آمد و گفتگو بين ايران و ناتو (مجمع پارلماني) برقرار شود، برداشت‌هاي ناتو از وضعيت واقع بينانه‌تر خواهد شد. تجربه روسيه و الگویی که روس‌ها در تعامل با ناتو انتخاب کرده‌اند در این رابطه قابل توجه است. با وجودی كه حضور ناتو در حياط خلوت و حوزة امنيتي روسیه به ضرر اين كشور است، اما روسیه با این موضوع به عنوان يك عمل انجام شده برخورد می‌کند و ترجيح مي‌دهد كه با آن همراهي كند و آن را از نزدیک كنترل نماید. حال پرسش این است كه آیا ایران بهتر است با ناتو در افغانستان روبه‌رو شود يا با آمريكا؟ تا زماني كه شوراي امنيت ايساف را منحل نكرده، ناتو بر اساس آن به فعالیت خواهد پرداخت و از آن پس با مشاركت راهبردي در افغانستان عمل خواهد کرد.

 

 

محيط پيراموني ايران و حضور ناتو

ناصر ثقفي عامری*

با پایان جنگ سرد و با وجودی که ناتو به عنوان اتحاديۀ نظامي برنده جنگ سرد تلقي شد، دربارۀ فلسفه وجودي ناتو سؤالات زيادي مطرح شد. در نتیجه در آن زمان، بلافاصله از سوي جورج بوش پدر، رئيس جمهور وقت آمريكا، مسئله نظم نوين جهاني مطرح شد كه بازو‌ي نظامی آن ناتو بود.

با این حال در سال ١٩٩١، به رغم تمايل اعضای ناتو برای مشارکت در جنگ آمريكا عليه تجاوز رژیم صدام به كويت، این سازمان نتوانست وارد عمل شود. اما ناتو اين فرصت را بعداً در جریان جنگ يوگسلاوي به دست آورد. در جنگ یوگسلاوی و بحران بالکان، دولت كلينتون، رئیس جمهور وقت آمریکا، ابتدا اجازه داد کشورهای اروپايي برای این بحران راه حلی پیدا کنند، اما در پی ناکامی اروپایی‌ها در برقراری صلح در بالکان، آمريكا در چارچوب ناتو وارد عمل شد. هدف اعلام شده ناتو در جنگ يوگسلاوي، شكست نظامي این کشور بود، اما این سازمان اهداف سياسي مهمتری را عليه روسيه دنبال می‌کرد که آغاز برنامه گسترش ناتو به شرق و جنوب از جمله آنها بود. اين روند تا 11 سپتامبر كه نقطه تحول عمده‌اي در تاريخ ناتو به شمار مي‌رود، دنبال شد. بعد از 11 سپتامبر، اعضای ناتو با توسل به ماده 5 اساسنامة این سازمان حمايت خود را از آمريكا اعلام كردند. سیر تحولات بعدی ماهیت ناتو را دگرگون ساخت. با افزایش اعضای ناتو اینک تصميم‌گيري‌ها در این سازمان دشوار‌تر شده است. در حال حاضر، نباید به ناتو تنها از این لحاظ نگریست که آمريكا در آن نقش رهبری و نفوذ فراوان دارد. یکی از پیامدهای احتمالی شكست ناتو در افغانستان يكجانبه‌گرايي آمريكا خواهد بود.

حضور ناتو در مرزهای شرقی و غربی ایران تعامل با این سازمان را اجتناب ناپذیر ساخته است. این تعامل می‌تواند به شکل رسمی یا غیر رسمی با هدف اعتمادسازی و جلوگیری از بروز برخوردهای نظامی صورت پذیرد. در چند سال گذشته، چنین تمایلی برای برقراری نوعی تعامل از طرف ناتو با دعوت از نمایندگان ایران برای شرکت در کنفرانس مونیخ ابراز شده و جا دارد از این موقعیت‌ها و ظرفیت‌ها به طور کامل بهره برداری شود.

یکی از برنامه‌هاي ناتو مشاركت در صلح است. از جمله کشورهایی که در این برنامه شرکت کرده‌اند دو کشور همسایه ایران یعنی، آذربايجان و تركمنستان هستند که حدود چهار هزار سرباز از اين دو كشور در تركيه تعليم ديده‌اند. اینک نیز شاهد حضور ناتو در افغانستان می‌باشیم. مسئله امنیت در افغانستان يكي از دغدغه‌های مهم امنيتي ماست، به گونه ای که اهمیت این امر برای ما كمتر از عراق نيست. وضعيت کنونی بسيار حساس است و مرزهاي ایران با افغانستان مي‌تواند بسيار خطرساز باشد. پاكستان در عین حال که يكي از مراكز اصلي فعالیت طالبان محسوب مي‌شود، از سه سال قبل از سوی كالين پاول، وزير خارجه سابق آمریکا، به عنوان متحد غيرناتو آمريكا قلمداد شده است. این در حالی است که مهمترين مسئله آمریکا در افغانستان مبارزه با طالبان است و در همان حال محل رشد و نمو طالبان در پاكستان قرار دارد.

به این ترتیب و با توجه به مسائل امنيتي موجود در مرزهاي شرقي کشور باید در این زمینه میان ايران و پاكستان همکاری نزدیکی برقرار شود. از سوی دیگر، پاكستان با «ايساف» به توافق دست یافته، اما هنوز جاي ايران در چنین توافقی خالي است. برخی معتقدند كه در نظم نوين جهاني، ناتو به  بازوي نظامي سازمان ملل آينده تبدیل خواهد شد. فهرست كشورهایي که در حال همکاری با ناتو هستند نیز رو به افزايش است. ايران تنها كشوري است كه با ناتو هم مرز است و با آن هیچ گونه توافقنامه‌ای را به امضا نرسانده است. تمام كشورهاي ديگر هم مرز با ناتو به نوعي توافق و یا همكاري را با ناتو آغاز کرده‌اند. برای شروع مناسب است که جنبه‌های مختلف این موضوع در مجامع داخلی مورد بحث و ارزیابی قرار گیرد تا بعداً از نتایج حاصل بتوان در تنظیم سیاست‌هایی که در قبال ناتو اتخاذ خواهد شد برمبنای واقع بینی و مبتنی بر منافع ملی بهره برد.

 

اهداف اصلی ناتو در افغانستان

دکتر حميد هاديان*

در اجلاسي كه اخيراً ناتو در ورشو و پیش از آن در كميته برنامه‌ريزي این سازمان برگزار کرد، مقرر شد که ناتو در کنار ايساف در افغانستان مأموريت‌هايي را انجام دهد. اين مسئله فراتر از آن است كه ناتو بخواهد تنها به مبارزه با طالبان و القاعده بپردازد. از سوی دیگر، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی از طریق فرماندهی دریایی ناتو در ناپل با نیروهای یونیفیل-٢ در لبنان متصل است، در خليج فارس نيز ناتو عضويت ناظر بعضي از كشورها را پذيرفته است و قصد دارد از افغانستان به سمت حوزه خلیج فارس حرکت کند. این سازمان با شرکت در اجلاس تابستانی ٢٠٠٦ آ.سه.آن سعی کرد تا مأموريت امنيت‌سازي خود را تحت عنوان ناتوي آسيايي معرفی کند. امنيت‌سازي در اين منطقه تحت دو مقوله مورد بررسی قرار می‌گیرد: برقراري ثبات در مناطق دستخوش بحران و امنيت خطوط انتقال انرژي.

اختلاف اعضای اروپايي ناتو با آمريكا‌ بر سر عراق است نه افغانستان، زيرا افغانستان ترمينال انرژي است و كشورهايي كه با ناتو در افغانستان همكاري كنند در این زمینه دارای سهم هستند. اما آمريكا اين مسئله را در عراق نپذيرفته است، چرا که عراق خود منبع انرژي است. منابع خبري در ماه‌های اخیر پي در پي از پيروزي ناتو بر طالبان خبر مي‌دهند. این پيروزي‌ها حاصل نوعی توافق بين پاكستان و آمريكا است. بلوچستان پاكستان در روزهای اخیر خبرساز شده است، چون قرار است خط لوله‌اي از آسياي مركزي و از افغانستان به سمت پاكستان کشیده شود. این خط لوله پس از عبور از منطقه پشتون‌نشين افغانستان به بلوچستان پاكستان می‌رود و سپس به چين و هند امتداد می‌یابد. بنابراین، زمانی که بلوچستان پاکستان متشنج شد و حتي به ستاد تاكتيكي مشرف كه براي بازديد به آن منطقه رفته بود، خمپاره شليك شد، مشرف با ناتو به توافقاتی رسید. به همین دليل خبرهای متعددی از پيروزي ناتو منتشر می‌شود.

اجلاس ٢٨ و ٢٩ نوامبر ٢٠٠٦ ناتو در ریگا، پایتخت لیتوانی، با هدف هویت دهی به مأموریت امنیت‌سازی ناتو در افغانستان برگزار شد. این اولین مأموریت آن سازمان پس از مأموریت امنیت و ثبات‌سازی در یوگسلاوی و در خارج از اروپاست. دیدارهای اخیر مقام‌های ارشد دولت بوش و نمایندگان کنگره آمریکا از افغانستان تقویت مواضع امنیتی و نظامی ناتو در این کشور است. حضور ناتو در افغانستان می‌تواند وزنه تعادل قوای استراتژیک در قبال سازمان همکاری شانگهای، سیکا، سازمان پیمان امنیت دسته جمعی (CSTO) و توان نظامی چین و روسیه در منطقه باشد.

 

تعامل با ناتو

دكتر محمود واعظي*

اوضاع در افغانستان بسيار پيچيده است و شرايط این کشور به لحاظ نظری با آنچه در صحنه عملیاتی اتفاق می‌افتد، تفاوت زیادی دارد. از سوی دیگر، ناتو نیز به سهولت نمی‌تواند در افغانستان طرح‌های خود را به پیش ببرد و حتي اگر پاكستاني‌ها نیز همكاري كنند کسب موفقيت كامل برای ناتو جاي ترديد دارد. در رابطه با شرایط جدید، باید جایگاه ایران بازتعریف شود و راهبردي متناسب با شرایط جدید در منطقه اتخاذ گردد. راهبرد ایران تاکنون اين بوده كه با ناتو همكاری نکند. مسئله اين است كه تا به حال به دليل اينكه آمریکا رهبری ناتو را به عنوان یک سازمان نظامي بر عهده دارد و روابط ایران با آمريكا همچنان خصمانه است، همکاری با ناتو ممکن است تعامل با آمریکا تلقی شود، ضمن اینکه در گذشته ناتو بیشتر در اروپا عمل می‌کرد و از نظر تأمین امنیت ملی ضرورت زیادی برای تعامل با ناتو احساس نمی‌شد. اکنون شرايط منطقه خاورمیانه تغيير كرده است. اگر در گذشته ناتو تنها در مرزهای غربی ما در تركيه حضور داشت، امروز به دنبال استمرار سياست گسترش ناتو، به طور مستقيم و غيرمستقيم، در كنار مرزهاي ما در افغانستان و آسياي مركزي و قفقاز نیز حضور دارد.

ناتو در افغانستان نیز در حال افزایش فعالیت‌های خود است. البته تا به حال حضور نیروهای ناتو در افغانستان با توفیق همراه نبوده است. علاوه بر این، آمریکا با بیش از ١٣٠ هزار نیرو در عراق مستقر شده است. این مسائل نشان می‌دهد که شرایط امنیتی در منطقه تغییر کرده است و لازم است رویکرد امنیتی ایران در منطقه در شرايط جديد مورد تجديدنظر قرار گیرد. تا زماني كه در افغانستان و عراق نيروهاي نظامي آمريكا حضور دارند و تمامی امور این دو کشور را در اختیار خود گرفته اند، ایران به خاطر مسئله امنیت مرزهای خود با این دو کشور ناچار است نوعي تعامل با آمریکا و ناتو را در نظر بگیرد.

 

 

 

 

گسترش ناتو و فرصت‌های ایران برای همکاری با آن

سید شمس الدین خارقاني*

ناتو يك واقعيت بزرگ امنيتي در دنيا است كه در حال گسترش ريشه‌هاي خود در پهنه‌ای وسیع‌تر از قبل است. بنابراين، بحث شناسايي ناتو باید مورد توجه قرار گیرد. ناتو از سه دسته از کشورها تشكيل شده است؛ دسته اول آمريكا و انگليس که به ویژه آمریکا خواهان رهبري کامل ناتو و در پي آن رهبري امنيتي جهان است. دسته دوم كشورهايي كه به تازگي وارد ناتو شده‌اند و بیشترشان عضو اتحاديه اروپایی نیز هستند. این دسته از کشورها معضل آينده خود را مشکلات امنيتي مي‌دانند و بنابراین پیوستگی خود با ناتو را به اتحاديه اروپایی ترجیح می‌دهند که این خود شكاف امنيتي در داخل اتحاديه اروپایی را بیشتر می‌کند. دسته سوم کشورهای اروپایی نظیر فرانسه كه خواستار مشاركت بيشتر در ناتو می‌باشند و از سوی دیگر با تغيير كامل چهرة نظامي و امنيتي ناتو مخالفند.

يكي از دلايلي كه آمريكايي‌ها تلاش مي‌كنند ناتو را جهاني كنند، خالي كردن ظرفيت امنيتي اروپا است. بر این اساس اعلام می‌شود که شهروند اروپايي نمي‌تواند دو نوع ماليات يكي براي نيروي امنيتي اروپا و يكي براي ناتو پرداخت كند. در رابطه با مداخله ناتو در منطقه خاورمیانه، عده ای بر این عقیده بودند که ناتو مستقيماً در منطقه وارد عمل شود، اما اروپاگراها مخالفت کردند و عمده‌ترین دلایل آنها این بود که کشورهای اروپایی، خاورميانه را حياط خلوت اروپا مي‌دانند و نمي‌خواهند جایگاه آمریکا در این منطقه بیش از پیش مستحکم شود و دوم اینکه نبايد ‌اعتبار ناتو به خاطر مداخله در اوضاع منطقه خاورمیانه خدشه دار شود، چرا که از دید کشورهای اروپایی ناتو در آينده در این منطقه دچار مشكل خواهد شد.

ناتو در بحث‌هاي سياست خارجي ایران مورد بررسی قرار گرفته است، اما تاکنون برخورد مناسبی با آن نشده است. حتی در سال 1380، شوراي عالی امنيت ملی قصد داشت طرحی را تصويب ‌كند كه استراتژي تقابل با ناتو تلقی می‌شد و بسیار خطرناك بود. نهایتاً بعد از بحث‌های طولانی در سازمان‌ها و ارگان‌های گوناگون از جمله در سپاه و ارتش، طرحی در شوراي عالی امنيت ملی تصويب شد مبنی بر اینکه ایران با ناتو و ارگان‌هايي كه مستقيم يا غيرمستقيم به ناتو وابسته هستند، همکاری کند. در این راستا، لازم است ایران با تركيه و  كشورهاي اروپايي عضو ناتو که با آمريكا در رابطه با ناتو اختلاف نظر دارند، وارد همکاری شود. حتی در این رابطه، ایران دستورالعملي را به بروكسل فرستاد تا با شوراي ناتو همكاری به عمل آید. این دستور‌العمل براي برخی از كشورهاي CIS نیز فرستاده شد، زیرا برخی از آنها عضو مجمع ناتو هستند.

منبع: پژوهشنامه ناتو و محیط امنیتی ایران، شهریور ١٣٨٦


*  مدیر کل دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه 

*  مسئول میز ناتو در وزارت امور خارجه

* Out of Area

*  مدیر گروه مطالعات استراتژیک معاونت پژوهش‌های سیاست خارجی

*  پژوهشگر مرکز تحقیقات استراتژیک

*  معاون پژوهش‌های سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک

*  مدیر گروه مطالعات اروپا و آمریکا معاونت پژوهش‌های سیاست خارجی