ایران در موازنه قوای جدید خاورمیانه |
07 July 2007 |
||||
مقدمه تاریخ تحولات خاورمیانه در دهههای اخیر نشان میدهد که تأمین امنیت و ثبات، مهمترین اولویت کشورهای این منطقه و قدرتهای فرامنطقهای بوده است. در نیم قرن گذشته ترتیبات امنیتی متعددی در منطقه به اجرا در آمده است که هر کدام به دلیل عدم توجه به برخی از مؤلفههای مهم در خاورمیانه با شکست مواجه شده است. با فروپاشی شوروی، الگوی امنیت خاورمیانه که براساس مؤلفههای دوران جنگ سرد تدوین شده بود نیز از بین رفت و در نتیجه کنشهای این منطقه به شدت افزایش یافت. بر این اساس، علاوه بر تلاش قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای حل و فصل مشکلات امنیتی و تأمین ثبات، نیاز به طراحی ترتیبات جدید امنیتی مورد تأکید قرار گرفته است. از طرف دیگر، الگوهای امنیتی ایالات متحده آمریکا برای خاورمیانه که بعد از 11 سپتامبر 2001 مدنظر قرار گرفت کمکی به حل مشکلات امنیتی منطقه نکرد. در واقع تا به حال هر الگوی امنیتی که برای تأمین منافع قدرتهای بزرگ طراحی شده و در جهت نادیده گرفتن نقش برخی از قدرتهای منطقهای بوده در عمل موفقیتی به همراه نداشته است. در این رابطه، طراحی و ایجاد الگوی امنیتی برای منطقه خاورمیانه باید علاوه بر در نظرگرفتن ساختار بومی منطقه شامل همکاریهای چند جانبه و منطقهای میان کشورهای خاورمیانه باشد و به ویژه بر ایفای نقش مؤثر قدرتهای منطقه و تعامل سازنده آنها با یکدیگر در تأمین امنیت تأکید شود. همچنین موفقیت هر طرحی برای امنیتسازی در منطقه خاورمیانه بستگی زیادی به هماهنگی و تعامل بیشتر میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای دارد. از سوی دیگر چگونگی و نقش قدرتهای خاورمیانهای در برقراری ثبات و امنیت نیز باید مدنظر قرار گیرد. در این خصوص، جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای دارای جایگاه مهمی در ایجاد امنیت در خاورمیانه برخوردار است و میتواند در تعامل سازنده با دیگر کشورهای منطقه نقش محوری در برقراری ثبات وحل بحرانهای دیرینه ایفا کند. از عوامل مختلفی که سبب اهمیت خاورمیانه میگردد میتوان از منابع منحصر به فرد انرژی و موقعیت ممتاز ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک این منطقه نام برد. از سوی دیگر، استمرار مناقشه اعراب و اسرائیل، بحران در عراق و لبنان، رقابتهای تسلیحاتی، اشاعه تسلیحات کشتارجمعی، افزایش شکافهای قومی و مذهبی، افزایش فعالیتهای تروریستی از مهمترین عوامل تهدیدزا در این منطقه مهم محسوب میگردند. علاوه بر انرژی، مسئله امنیت و برتریطلبی اسرائیل در منطقه نیز عامل بسیاری از ناامنیها و بیثباتیها تلقی میشود. در این میان، انرژی مهمترین وجهی است که موجب اهمیت موارد فوق برای قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای میشود. در این نوشتار سعی خواهد شد به بررسی چالشهای ثبات وامنیت در خاورمیانه پرداخته شود. در ابتدا محورهای تنشزا، و سپس فرصتها و زمینههای ایجاد ثبات وامنیت در منطقه خاورمیانه بررسی خواهد شد. در نهایت پیشنهادهایی برای چگونگی اجرای الگوی جدید امنیتی برای خاورمیانه ارائه خواهد شد. بدیهی است که در تمامی موارد ذکر شده باید بر نقش و جایگاه ایران در نظم جدید منطقه تأکید شود. چالشهای ثبات و امنیت در خاورمیانه 1- عراق بی ثباتی و ناامنی گسترده در عراق شاهدی غیر قابل انکار بر ناموفق بودن دخالت قدرتهای بزرگ حتی از طریق نظامی برای تامین امنیت خاورمیانه است. ناامنی روزافزون در این کشور، در واقع، ضرورت همکاری و مشارکت قدرتهای منطقهای برای تثبیت اوضاع در عراق را بیش از هر زمان دیگر ضروری ساخته است. ناامنی موجود در عراق و تداوم بیثباتی در این کشور حاکی از آن است که رویکرد یکجانبهگرایانه آمریکا طی سالهای گذشته جهت تأمین امنیت، امنیتسازی و طرحهای متعدد امنیتی نتیجه موفقیتآمیزی نداشته است. این امر به تدریج نیاز به اتخاذ رویکردی چندجانبه و متعامل با بازیگران تأثیرگذار منطقه را آشکار ساخت. نشستهای چندجانبه مانند اجلاس شرمالشیخ و مذاکرات مقامات ایران و آمریکا در بغداد نشان دهنده جدی شدن تهدیدات ناشی از چالشهای امنیتی در عراق از یک سو و آگاهی فزاینده بازیگران منطقهای و فرامنطقهای تأثیرگذار از لزوم حل و فصل تعاملی این چالشها از سوی قدرتهای مؤثر دیگر مانند ایران است. آنچه که در تداوم تلاشهای چندجانبه برای کاهش سطح ناامنی در عراق مؤثر خواهد بود، توجه به پیامدها و تهدیدات بلند مدت منطقهای و بینالمللی ناشی از رشد افراطگرایی، شکافهای قومی و مذهبی و افزایش بیثباتی در عراق میباشد. 2- لبنان ساختار خاص اجتماعی و سیاسی در لبنان به گونهای است که این کشور میتواند به طور بالقوه به صورت کانون بیثباتی و بحران و یا در صورت آرامش، به عنوان کشوری با ثبات در حوزه خاورمیانه عربی نقشآفرینی کند. تعدد قومیتها و مذاهب مختلف در این کشور کوچک از زمان تشکیل لبنان، آن را دستخوش بحرانهای سیاسی و جنگهای داخلی کرده است. نقش دولتهای فرامنطقهای (آمریکا و فرانسه) و منطقه (عربستان و سوریه) در افزایش ناامنی و موضعگیری در برابر راهحلهای عملی و متناسب با سهم مؤلفههای سیاسی و اجتماعی بسیار بالا است. شرایط کنونی در لبنان به گونهای است که در صورت تداوم بنبست سیاسی و استمرار رویارویی دو گروه رقیب سیاسی، لبنان بار دیگر دستخوش ناآرامی و جنگ داخلی شود. دولت سینیوره و متحدان وی در ائتلاف حاکم 14 مارس و حامیان منطقهای و فرامنطقهای آنها پس از تحولات سه سال گذشته در فضای سیاسی لبنان دریافتهاند که به حاشیه راندن و نادیده انگاشتن نقش، جایگاه و تأثیر گذاری حزبا... نمیتواند ثبات مدنظر آنها را به دنبال داشته باشد. اگر چه طی چند سال اخیر هر دو گروه رقیب بنا به دلایلی سعی نمودهاند از رویاروییهای نظامی دوری کنند، اما بنا به ساختار حکومتی خاص لبنان، شرایط در این کشور به گونهای نگران کننده در حال پیشرفت است. تشکیل دادگاه ترور حریری و انتخاب رئیس جمهور تازه میتواند لبنان را طی سالهای آینده همچنان دستخوش ناآرامی و جدالهای قومی و مذهبی کند. به نظر میرسد یکی از راههای تحقق ثبات پایدار در لبنان در نظر گرفتن سهم سیاسی متناسب هر کدام از نیروهای اجتماعی در لبنان و مشارکت قدرتهای منطقهای مؤثر برای ایجاد وفاق غالب نیروهای سیاسی در این کشور میباشد. 3- مناقشه اسرائیل و اعراب استمرار درگیریهای داخلی بین جناحهای رقیب فلسطینی، نقض مکرر و تداوم تجاوزات اسرائیل علیه مردم فلسطین و نیروهای مبارز فلسطینی، شرایط جدید در سرزمینهای اشغالی پس از تسلط حماس برغزه و انحلال دولت وحدت ملی و از سوی دیگر موقعیت متزلزل دولت حاکم در اسرائیل پس از انتشار گزارش وینوگراد مبنی بر شکست ارتش اسرائیل در نبرد 33 روزه با حزبا... و فشار فزاینده دست راستیهای مذهبی و سیاسی بر اولمرت شرایط کاملاً متفاوتی را در این حوزه پر تنش به وجود آورده است. از سویی، اسرائیل با کمک حامیان فرامنطقهای خود واز سوی دیگر جناحی از فتح با رهبری محمود عباس و حمایت متحدان منطقهایاش از تمامی اهرمهای خود برای تحت فشار قرار دادن و به حاشیه راندن جنبش مقاومت حماس بهره بردند. ورود حماس به روندهای سیاسی و فرآیندهای انتخاباتی فصل تازهای برای تحولات آتی فلسطین گشود. اما تحمیل شرایط ناخواسته و ملزم نمودن حماس به پذیرش شروطی که با هویت تعریف شده جنبش مقاومت همخوانی نداشت، نمیتواند در آینده آرامش و ثبات را در سرزمینهای اشغالی برای این منطقه به ارمغان آورد. با توجه به استمرار درگیریها در سرزمینهای اشغالی میتوان گفت که عدم توفیق ترتیبات فرامنطقهای در تامین ثبات و امنیت خاورمیانه، بیش از هر جای دیگر، این مناقشه خود را نشان داده است. استمرار این شرایط به دلیل عدم مشارکت تمامی قدرتهای منطقهای و نادیده گرفتن حقوق مردم فلسطین تاکنون قرین موفیقت نبوده است. لازم است به سه بحران فوق، تهدیداتی که در سالهای اخیر در منطقه رو به گسترش است مانند رقابتهای تسلیحاتی میان دولتها، گسترش تروریسم، اختلافات قومی و تلاش برای ایجاد درگیری میان شیعه و سنی را اضافه نمود که موجب بیثباتی و ناامنی بیشتر در منطقه خواهد شد. امروزه در خاورمیانه شاهد یک رشته تحرکات و رخدادهای خطرناک هستیم که میتواند این منطقه را به تدریج به لبه پرتگاه یک جنگ خطرناک و درگیری همهجانبه سوق دهد. مسائلی مانند تروریسم گروهی و دولتی یکی از تهدیدات ملموس میباشد که خاورمیانه را به شکل کانون این تهدیدات بینالمللی در آورده است. اشتباهات عمده آمریکا در عراق تحت عنوان مبارزه با تروریسم عملاً این کشور را به صورت به یکی از کانونهای اصلی تروریسم تبدیل ساخته است. تهدید عمده دیگری که یکی از پیامدهای مستقیم سیاست آمریکا در عراق میباشد، افزایش تنشهای قومی در این کشور و برخورد میان شیعیان و اهل تسنن در این کشور است که ابعاد خطرناکی به خود گرفته است. از اینرو ضرورت کنترل و جلوگیری از گسترش این تنشها باید یکی از اولویتهای اصلی کشورهای منطقه قرار گیرد. فرصت و زمینههای تعامل سازنده در خاورمیانه در عین وجود معضلات و چالش های بی ثبات ساز و ناامنی آفرین در منطقه خاورمیانه، فرصت ها و زمینه های فراوانی برای همکاری و تعامل وجود دارد که می تواند بستر ساز ثبات و امنیت پایدار در خاورمیانه گردد. 1- امنیت انرژی موضوع امنیت انرژی در حال حاضر به یکی از اساسیترین محورهای امنیت و اقتصاد بینالملل تبدیل شده است؛ به نحوی که اجلاس اخیر داووس ضمن پیش بینی سالی پر رونق برای اقتصاد جهانی، این رونق را منوط به ثبات بازار انرژی و تامین امنیت آن به ویژه برای اقتصادهای شکوفایی چون چین، هند و اتحادیة اروپا دانست. براساس آمارهای به دست آمده، خلیج فارس 67 درصد ذخایر نفت دنیا را در خود جای داده و به میزان 27 درصد در چرخه تولید جهانی این منبع مهم انرژی سهیم میباشد. پیشبینی میشود با توجه به نرخ رو به رشد جهانی مصرف نفت، خاورمیانه تا سال 2020، 40 درصد نفت مورد نیاز بازارهای جهانی را تولید کند. پنج کشور عربستان، ایران، عراق، کویت و امارات، مجموعاً یک چهارم ذخایر نفت و یک سوم ذخایر گاز جهان را دارا میباشند. برخورداری این کشورها از ذخایر یاد شده در حالی است که براساس مطالعات صورت پذیرفته، نفت و گاز به ترتیب با نرخ رشد مصرف جهانی 2 و 4/2 درصد، همچنان تا سال 2030، کانون اصلی مصرف جهانی انرژی را تشکیل خواهند داد. در این میان، ایران با برخورداری از حدود 15 درصد ذخایر شناخته شده گاز رتبه دوم را در جهان و با اختیار داشتن 11 درصد از نفت جهان، رتبه دوم را در خلیج فارس دارا میباشد. در کنار جایگاه ممتاز ایران در برخورداری از منابع غنی نفت و گاز، حضور قدرتمند این کشور در خاورمیانه سبب ایجاد پیوندهای گسستناپذیر مذهبی، قومی و نژادی میان ایران با جوامع این منطقه شده است. حساسیت موضوع امنیت انرژی از آنرو قابل توجه است که این مقوله در دهة اخیر از موضوعی که صرفاً به انرژی در معنای کالای مصرفی مربوط شود فراتر رفته و به یکی از ارکان ثبات و امنیت بینالملل تبدیل شده است. فشردگی شدید بازارهای انرژی که بخشی از آن ناشی از تقاضای فزاینده برای انرژی به واسطة رشد شتابان اقتصادهایی نظیر چین و هند است از یک سو و عدم تحقق سرمایهگذاریهای لازم برای توسعه و ارتقای تولید انرژی از سوی دیگر، وضعیتی را پدید آورده است که در آن هرگونه اختلال (ولو اندک) در عرضة انرژی میتواند بحرانهای شدید اقتصادی در پی داشته باشد. از سوی دیگر، مطالعات صورت پذیرفته در این زمینه حاکی از آن است که منابع هیدروکربنی خصوصاً در دو بخش نفت و گاز دست کم تا افق 2030، تأمین کننده 90 درصد نیاز مصرفی جهانی به انرژی بوده و بدین سبب همچنان تا افق زمانی یاد شده در مرکز ثقل و کانون نظام جهانی انرژی قرار خواهند گرفت. این مسأله بیشتر از آن روی اهمیت دارد که امنیت انرژی کشورهای توسعه یافته همچنان بر دستیابی ایمن و پایدار به منابع هیدروکربنی نفت و گاز استوار است. در حالی که این کشورها مصرف کنندگان اصلی نفت و گاز میباشند، گروه کوچکی از کشورهای در حال توسعه و در حال گذار، مسئولیت اصلی صادرات محصولات یاد شده را بر عهده دارند. 2- همکاریهای اقتصادی زمینههای گستردهای برای همکاری اقتصادی میان کشورهای منطقه وجود دارد. این همکاریها میتواند در چارچوب موافقتنامههای دوجانبه، چندجانبه یا همکاریهای منطقهای تحقق یابد. در صورتی که کشورهای منطقه از نظر اقتصادی بتوانند مکمل یکدیگر باشند و به دنبال برقراری اتصالات دراز مدت اقتصادی باشند به طوری که منافعشان در سایه همکاری و ثبات تأمین گردد، آن گاه فضای عملی برای ایجاد امنیت فراهم میگردد، یکی از زمینههای همکاری دراز مدت انعقاد موافقتنامههای دراز مدت در خصوص تأمین برق، گاز و آب کشورهای منطقه از طریق ایجاد شبکههایی میان کشورها میباشد. یکی دیگر از زمینههای همکاری استفاده از مسیرهای ترانزیتی بهعنوان شریان حیاتی همکاری است که نقشی اساسی در گسترش پیوندهای منطقهای دارد. فعالسازی هر چه بیشتر این همکاریها از طریق اتصال راههای مواصلاتی جادهای و راهآهن و عبور خطوط لوله نفت و گاز باعث تقویت پیوندهای درون منطقه ای شده و بستر مناسبی برای ارتقای همکاری های منطقه ای فراهم می کند. موقعیت برتر ایران در این زمینه میتواند مبنایی برای همکاری گستردة در چارچوب دو جانبه، منطقهای و حتی فرامنطقهای با سایر کشورها باشد. این گونه همکاریها میتواند برخی از سوء تفاهمات موجود در منطقه را از میان بردارد و زمینهای برای اعتماد متقابل میان کشورها فراهم کند. طبیعی است که اعتمادسازی مقدمهای بر همکاریهای سیاسی و امنیتی منطقه تلقی میشود. 3- سازمانهای منطقهای خاورمیانه به واسطه وجود اختلافات و دخالت قدرتهای بزرگ تاکنون نتوانسته به صورت کامل و مطلوب از مزیتهای منطقهای خود استفاده کند. در صورت فعال سازی تمامی ظرفیتهای نهفته در منطقه خاورمیانه و تلاش برای برقراری پیوند و هماهنگی میان سازمانهای منطقهای و فعال نمودن آنها، زمینههای مناسبی برای همکاری بیشتر کشورهای منطقه فراهم می شود. ارتقای هرچه بیشتر تعاملات سیاسی، فرهنگی و همکاریهای اقتصادی درون منطقه ای در کنار تعریف عرصه های جدید همکاری در قالب چنین سازمانهایی میتواند زمینه را برای ثبات و امنیت منطقه ای فراهم کند. نتیجهگیری و پیشنهادها خاورمیانه از نظر موازنه قوای منطقهای در حال طی یک دوره گذار است که می تواند بالقوه چالش هایی را برای امنیت و ثبات خاورمیانه ایجاد کند. برای گذار از این مرحله حساس طراحی و اجرای ابتکارات بومی منطقهای برای تامین ثبات و امنیت ضروری است، چرا که تجربه تحمیل الگوهای فرامنطقهای و نادیده گرفتن نقش قدرتهای مؤثر منطقهای موجب شکست این الگوها شده است. به نظر میرسد تداوم بسیاری از چالشهای امنیتی موجود در خاورمیانه ناشی از عدم وجود یک "ساختار جامع بومی برای همکاری امنیتی" مبتنی بر مشارکت سازنده قدرتهای منطقهای است. طراحی و ایجاد چنین ساختاری میتواند با استفاده از اعتمادسازی، انعقاد پیمان های عدم تجاوز، حل و فصل مسالمتآمیز مناقشات منطقهای و نهایتاً بسترسازی جهت ارتقای همکاریهای اقتصادی منطقهای ضامن امنیت و ثبات پایدار در خاورمیانه باشد. تحولات و روندهای چند سال اخیر خاورمیانه حاکی از شرایط گذار در منطقه و حساسیتهای منطقهای و فرامنطقهای نسبت به این روندها با توجه به پیامدهای احتمالی میان مدت و بلند مدت آن میباشد. در این شرایط یکی از مشخصههای گذار را میتوان افزایش نسبی قدرت و نفوذ منطقهای و سطح تأثیرگذاری ایران تلقی کرد. مشخصهای که به واسطه نقش فعال ایران در مسایل و عرصههای مهم منطقهای چون عراق، لبنان، فلسطین، برنامه هستهای، ترتیبات امنیتی منطقه و انرژی نمایان میشود. آنچه که در حال حاضر با توجه به نقش کنونی ایران اهمیت دارد، افزایش سطح کنشگری و تأثیرگذاری فزاینده در سیاست خارجی میباشد. اما کنشگری خود باید از عوامل متعددی متأثر باشد و قدرت منطقهای جدید ایران و تعامل مثبت و فرصتآفرین بر مبنای این قدرت در خور توجه است. به نظر میرسد شرایط گذار همراه با قدرت منطقهای و همچنین بیاعتمادیهای منطقهای و فرامنطقهای، جمهوری اسلامی ایران را با شرایط جدیدی مواجه ساخته است که برای بهرهگیری بهینه لازم است با سیاستها و تدابیر مناسب بر چالشهای موجود غلبه کند و با اتخاذ سیاستهای شفاف در اعتمادسازی منطقهای پیشقدم شود. در راستای محقق چشمانداز 20 ساله، ایران میتواند با شرایط قدرت کنونی، خود را به عنوان بازیگری مثبت در عرصه منطقهای و جهانی مطرح سازد و با ایجاد این نوع انگاره در نزد بازیگران منطقهای و فرامنطقهای باعث پذیرش نقش و قدرت منطقهای خود از سوی سایر دولتها شود. تحقق این هدف در گرو کنشگری و ابتکار ایران در تعریف چارچوبهای منطقهای و در فضایی تعاملی و اعتماد آفرین است. طرح ایران برای ایجاد امنیت در منطقه میتواند واجد عناصر کلیدی برای ایجاد امنیت پایدار، تعاملی و مشارکتی باشد. در این طرح نقش اصلی را بازیگران منطقهای بر عهده خواهند گرفت و طبیعی است که قدرتهای فرامنطقهای نیز در تعامل با منطقه، حساسیتها و نگرانیهای خود را تعقیب خواهند کرد که باید در ترتیبات امنیت منطقهای لحاظ گردد. طرح و ترتیبات امنیتی شرایط گذار مستلزم الگویی متداخل و چند سطحی است که باعث حرکت از نقطه کنونی (با وجود قدرتهای فرامنطقهای) به سوی چارچوبی با عناصر منطقهای قویتر است.
|