جنگ سرد فرهنگی در نظام بینالملل: آمریکا و اسرائیل در مقابل جهان |
15 April 2006 |
||||
مقدمه: اگر جنگ تمدنها از منظر ساموئل هانتینگتون در اوائل دهه 90 میلادی، چالش میان غرب و اسلام تلقی میشد، جنگ سرد فرهنگی در اوائل قرن 21 در حوزه تمدنی غرب در جریان میباشد. در این جنگ، آمریکا در مقابل آمریکای لاتین، اروپا، آسیا، آفریقا و حتی اقیانوسیه قرار گرفته است. اسرائیل نیز در این کارزار در کنار ایالات متحده آمریکا و در مقابل جهان قرار دارد. در جریان رأی گیری برای تصویب ”معاهده تنوع فرهنگی“ در سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) ایالات متحده آمریکا و اسرائیل با 2 رأی منفی و 148 کشور دیگر از جمله تمامی دولتهای اروپایی و آسیایی و آمریکای لاتین با دادن رأی مثبت بر لزوم حفظ میراث ارزشهای فرهنگی بومی و ملی خویش در قبال تهاجم فرهنگی ایالات متحده آمریکا تأکید ورزیدند و البته 4 کشور استرالیا، لیبریا، هندوراس و نیکاراگوئه بیطرفی پیشه کردند. روزنامه لوموند این امر را تحقق دو جریان موازی جهانیسازی یکی به رهبری آمریکا و دیگری با مشارکت تمام بازیگران دولتی، غیردولتی، فروملی و فراملی در جهان اعلام نمود. ”جهانیسازی از نوعی دیگر“ آلترناتیوی برای تهاجم فرهنگی ایالات متحده آمریکا تلقی میشود. نقطه مقابل تنوع و گوناگونی فرهنگی در جهان، یکجانبهگرایی و تک قطبیگرایی در تولید و توزیع محصولات و اقلام آمریکایی است. نقطه مقابل آمریکاگرایی و آمریکازدگی (مانند غربزدگی) در عصر جهانیسازی میتواند بومیگرایی و خود باوری ملی باشد که بهترین تجلی آن در عرصه فرهنگ ظاهر میگردد. تنوع و تکثر یا یکجانبهگرایی فرهنگی در آخرین دهه از قرن بیستم دکتر ساموئل هانتینگتون در مقاله خود در سال 1993 و سپس در کتابش در سال 1996 نظریه تنازع و تقابل تمدنها و فرهنگها را به عنوان مبنای جدیدی در روابط بینالمللی در قرن 21 مطرح ساخت. در سی و یکمین اجلاسیه عمومی یونسکو در سال 2001 مجموعاً 185 کشور طی قطعنامهای موضوع احترام به تنوع فرهنگی و گفتگو و تبادل میان فرهنگهای مختلف را به عنوان مبنای اصلی توسعه و صلح مورد تأکید قرار دادند. سپس در تاریخ 2 نوامبر 2002، یونسکو با تأکید بر ”صدور منشور جهانی تنوع فرهنگی“ بر اصل احترام متقابل میان فرهنگها و آزادی وخلاقیتهای فردی و فرهنگی ملل واقوام مختلف اصرار ورزید. از اینرو هیئت اجرایی سازمان یونسکو طی بیانیه 28/ex166 از دبیرکل درخواست نمود تا با برگزاری نشستهای گروههای کاری و متخصصان، زمینه را برای تصویب یک ”منشور جهانی تنوع فرهنگی“ که قرار بود در نشست اکتبر 2005 مورد بررسی قرار گیرد، فراهم آورد. در این رابطه دبیرکل یونسکو سه نشست با شرکت متخصصان و متفکران مستقل، سه نشست با شرکت اندیشمندان مراکز غیردولتی و نهادهای مدنی و یک گردهمایی با شرکت اعضای کمیته تدوین منشور برگزار نمود و یک بیانیه مقدماتی برای ارائه به کنفرانس پاریس در اکتبر 2005 صادر شد: 1) نشست متخصصان واندیشمندان مستقل 17 تا 20 دسامبر 2003، همچنین از 31 مارس تا 3 آوریل 2004و سرانجام 28 تا 31 مه 2004. 2) نشست کارشناسان و نمایندگان دولتهای عضو: الف – 20 تا 24 دسامبر 2004. ب – 31 ژانویه تا 11 فوریه 2005. ج - 25 مه تا 3 ژوئن 2005. 3) کمیته تدوین متن مقدماتی منشور و بیانیه جهانی تنوع فرهنگی از 17 تا20 دسامبر 2004. سرانجام متن ”منشور جهانی حفاظت و توسعه تنوع محصولات فرهنگی“ در اجلاسیه یونسکو از 3 تا21 اکتبر 2005 در پاریس با 148 رأی موافق، 4 رأی ممتنع و دو رأی منفی ایالات متحده آمریکا و اسرائیل به تصویب رسید. یونسکو در سالهای 1970 و 1972 و 2003 نیز در سه سند جداگانه از موضوع تنوع فرهنگی حمایت به عمل آورده بود. در بند 1 این منشور، حق حاکمیت دولتها به منظور تعمیم سیاستهای فرهنگی به منظور تنوع محصولات فرهنگی و همچنین“ فراهم آوردن زمینههای لازم برای باروری و تبادل آزاد در یک فرآیند بهرهوری متقابل ”مورد تأکید قرار گرفته است. بند 2 در عین حال تصریح نموده که این فعالیتها نمیبایست با منشور جهانی حقوق بشر و آزادیهای مشروع فردی و جمعی و تبادل آزاد اطلاعات در تضاد قرار گیرد. از اینرو، منشور ضمن ترسیم حقوق دولتها در حوزه سیاستگذاری فرهنگی و حفاظت از فرهنگهای بومی در فضای جهانی شدن بر مسئولیت دولتها در حفظ حقوق فردی و جمعی شهروندان تأکید ورزیده است. تعامل و تقابل احتمالی میان این حقوق و مسئولیتها باعث گردید که دولت آمریکا و به تبع آن اسرائیل به این منشور جهانی رأی منفی دهند. چنانچه 30 کشور متن این منشور و میثاق جهانی را در داخل کشورهای خود به تصویب مراجع ذیصلاح قانونگذاری و اجرایی برسانند، این سند جنبه قانونی در عرصه جهانی خواهد یافت. حق در مقابل مسئولیت متفکرین و سیاستگذاران آمریکایی پس از پایان جنگ سرد بر روی موضوع حق ”اعمال حاکمیت به عنوان مسئولیت دولتها“ بسیار تأکید ورزیده و میگویند که گزارش کمیته عالی ”تهدیدات، چالشها و تغییر“ که با نظارت کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل متحد، فعالیت خود را آغاز و به انجام رسانید نیز در همین جهت حرکت و طرح تغییر در ساختار سازمان ملل متحد را مطرح ساخته است. آنها بر این امر اصرار میورزند که نظم و صلح وستفالی به دولتها حق اعمال حاکمیت مطلق اعطا ننموده و چنانچه حول 3 موضوع توافق حاصل گردد میتوان در امور داخلی کشورها مداخله و دولتهای آنها را ملزم به رعایت برخی هنجارها و قواعد بینالمللی نمود: 1) چه مواردی میتواند به عنوان پیش زمینه و علت مداخله در امور داخلی کشورها مطرح گردد؟ قصور در تأمین منابع اولیه ”رفاه عمومی“ یا نقض حقوق بشر و نسلکشی. 2) چه کسی میتواند مجوز مداخله در امور داخلی دولتها و ”مداخلات بشر دوستانه“ را صادر نماید؟ شورای امنیت با ترکیب فعلی و یا نهادی دیگر. 3) آیا تولید و توزیع سلاحهای کشتار جمعی باید در این بررسی لحاظ گردد یا خیر؟ ایالات متحده آمریکا در حوزه سیاسی، امنیتی و اقتصادی حق اعمال حاکمیت را نسبی و در چارچوب مسئولیت تعریف و تبیین مینماید، اما در حوزه فرهنگی حق و مسئولیت را به طور توأمان نفی نموده و تأکید دارد که حق اعمال حاکمیت دولتها نباید در قالب مسئولیت برای سیاستگذاری فرهنگی (اثباتاً) تجلی یابد بلکه باید در قالب رفع موانع تبادل و آزادی فکری و فرهنگی به منصه ظهور برسد( نفی). اما دولتهای اروپایی به ویژه فرانسه، انگلیس، کانادا و کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین در این عرصه با اصرار و تأکید بر حق اعمال حاکمیت در دفاع از فرهنگهای بومی به مقابله با جهانیسازی و تهاجم فرهنگی ایالات متحده آمریکا برخاستهاند. اما این نخستین بار نبود که جهان در عرصه فرهنگی و ارتباطات با نظم حاکم بر آن به مخالفت برخاست. در دهه 1970 و اوائل دهه 1980 کشورهای جنبش عدم تعهد و جنوب در مخالفت با حاکمیت دولتها و شرکتهای غربی بر جریان آزاد اطلاعات و ارتباطات خواستار ایجاد ”نظم نوین ارتباطات و اطلاعات“ شدند. از همینرو، در پاسخ به این امر ایالات متحده آمریکا و انگلستان در اوایل دهه 1980 از سازمان یونسکو خارج و پس از 23 سال در سال 2003 مجدداً به عضویت آن در آمدند. اما این بار آمریکا نه فقط از سوی کشورهای جنبش عدم تعهد و جهان جنوب بلکه از جانب اروپا، آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و اقیانوسیه نیز مورد اعتراض قرار گرفت. برای مثال، فرانسه در اعتراض به یکجانبهگرایی فرهنگی آمریکا اعلام نمود که 85% از بودجهای که در جهان صرف خرید بلیط سینما میشود به جیب هالیوود میرود و این امر نیازمند پاسخگویی مقتضی از سوی ارباب فرهنگ و هنر در جوامع مختلف میباشد. سفیر انگلیس در یونسکو، تیموتی کرداک، نیز منشور جهانی تنوع فرهنگی را روشن، متوازن و در جهت مبانی اولیه حقوق بشر و حقوق بینالملل نامید. این در حالی بود که دولت آمریکا با ارائه 28 تبصره تلاش نمود تا این منشور را در جهت منافع خویش تضعیف و بر حق آزادی تولید و توزیع محصولات فرهنگی توسط هالیوود و دیگر مراجع آمریکایی تأکید ورزد. اما تمامی این 28 تبصره با مخالفت اکثریت کامل شرکتکنندگان مواجه گردید. این در حالی بود که جرج بوش رئیس جمهور آمریکا در پنجاه و هفتمین اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در 12 سپتامبر 2002 در نیویورک چنین اعلام داشت: ”به منظور اثبات تعهدمان نسبت به شرافت انسانی، ایالات متحده آمریکا به یونسکو باز خواهد گشت. این سازمان دچار تحول شده است و آمریکا به طور کامل در اهداف آن در خصوص بسط حقوق بشر، تساهل و یادگیری و تعلیم فعالانه مشارکت به عمل خواهد آورد.“ یونسکو در سال 1946 براساس 5 هدف بسط صلح وامنیت از طریق تعلیم و تربیت، فنآوری و علوم طبیعی، علوم انسانی و اجتماعی، ارتباطات و اطلاعات و فرهنگ ایجاد شد و در قالب نظم جهانی بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. اما در دهههای 60 و 70 میلادی به کانونی برای فعالیتهای جنبش عدم تعهد و جهان سوم تبدیل شد. از همینرو، در سال 1984 آمریکا به همراهی انگلیس و در اوج ”جنگ سرد دوم“ در دوره اول ریاست جمهوری ریگان در اعتراض به این روند از یونسکو خارج شد. اما در دوره اول ریاست جمهوری جرج بوش به دلیل تغییرات در یونسکو و همچنین لزوم حضور آمریکا در عرصههای فرهنگی، علمی و آموزشی به عنوان بخشی از راهبرد امنیت ملی جدید دولت آمریکا این کشور، بار دیگر به فعالیت در عرصههای مختلف این سازمان پرداخت. اما این امر همواره تحتالشعاع رویکرد امنیت محور دولت نومحافظهکاران قرار داشت. برای مثال، وزارت امور خارجه آمریکا در تاریخ30 اوت 2005 اعلام نمود که از سال 2001 تاکنون ایالات متحده جمعاً 292 طرح کمکهای فرهنگی را در 106 کشور جهان به تصویب رسانیده است. در سال 2005 جمعاً 87 پروژه حفاظت از مراکز تاریخی و فرهنگی در 76 کشور با بودجهای بالغ بر 5/2 میلیون دلار به تأیید اداره فعالیتهای آموزشی و فرهنگی وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا رسید. این رقم به خوبی نمایانگر رویکرد امنیت محور و تحتالشعاع قرار گرفتن فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی است. ایالات متحده آمریکا و یکجانبهگرایی فرهنگی در یونسکو دولت ایالات متحده آمریکادر یونسکو عملاً در قالب تعاملات دو جانبه و چندجانبه سعی نمود تا در متن پیشنهادی منشور تنوع فرهنگی تغییراتی را ایجاد نموده و از ایجاد یک اجماع جهانی بر سر ادبیات طرح پیشنهادی فرانسه و کانادا جلوگیری به عمل آورد. اما با پیگیری دولتهای اروپایی، آسیایی و آفریقایی این تلاشها به ثمر نرسید و لذا در سومین اجلاس گروه کاری اعضای یونسکو که در مقر سازمان در پاریس در 3 ژوئن 2005 تشکیل شده بود، رابرت مارتین، نماینده آمریکا در این جلسه تصریح نمود که از دیدگاه ایالات متحده آمریکا این منشور ” به شدت معیوب و به طور بنیادین با اساسنامه و تعهدات یونسکو در خصوص اشاعه جریان آزاد اندیشه از طریق کلام و تصویر در تضاد میباشد.“ در روزهای 7-6 ژوئن 2005 کمیته ملی یونسکو در آمریکا پس از 20 سال نخستین کنفرانس سالانه خود را در واشنگتن برگزار نمود و مقامات آمریکایی تلاش کردند تا با تدوین این منشور و معاهده بینالمللی در چارچوب یک توافقنامه تجاری آن را خارج از حوزه اختیارات یونسکو مطرح سازند. در تاریخ20 سپتامبر 2005 خانم لوئیز اولیور، نماینده دائم آمریکا در سازمان یونسکو، در یکصد و هفتاد و دومین اجلاس هیئت اجرایی یونسکو در اظهاراتی گفتگوهای پاریس را نتیجه ”فضایی غیردوستانه و دون شأن یونسکو“ اعلام کرد و سند مورد توافق را به دلیل ”عدم شفافیت و قابلیت بهرهبرداری به منظور ایجاد محدودیت برای تبادلات فرهنگی و آزادیهای فردی“ مردود دانست. نامبرده تأکید نمود آمریکا به تلاش خود جهت تغییر در متن این معاهده پیشنهادی ادامه خواهد داد تا نه فقط اکثریت بلکه اجماع کامل را به همراه داشته باشد. در تاریخ 12 اکتبر 2005نماینده وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیهای خواستار تغییر در محتوای این منشور مقدماتی شد و ایراد آن را ایجاد مانع در تجارت آزاد، آزادی فکر و اندیشه و تبادل آزاد اطلاعات دانست. در تاریخ 19 اکتبر 2005، خانم اولیور در اظهاراتی تصریح نمود که علیرغم تلاشهای مکرر آمریکا اکثریت قاطع اعضای یونسکو با تصویب منشور تنوع فرهنگی موافقت به عمل آورده و از این نظر دغدغهها و دیدگاههای آمریکا مورد توجه قرار نگرفته است. نامبرده بار دیگر در آستانه رأیگیری رسمی برای تصویب منشور مذکور، متن آن را معیوب، قابل خدشه و مستعد جهت بهرهبرداری برای ایجاد مانع در راه آزادی و حقوق بشر نامید. پس از رأیگیری و تصویب متن پیشنهادی منشور تنوع فرهنگی در روز 20 اکتبر 2005، خانم اولیور نماینده آمریکا ضمن ابراز تأسف عمیق خویش این سند را آکنده از ابهام و تضاد نامید که میتواند مورد سوء استفاده مخالفان آزادی، حقوق بشر و تجارت آزاد قرار گیرد. دولت ایالات متحده آمریکا به همین دلیل علیه طرح پیشنهادی سازمان یونسکو رأی داد. علاوه بر این، خانم اولیور علاوه بر متن این سند فرآیند تدوین و تصویب آن را نیز به باد انتقاد گرفت و تصریح کرد که در آوریل 2005 متن جدید سند در اختیار این کشور قرار گرفته بود و ایالات متحده آمریکا انتظار نداشت که با یک سند از پیش تدوین یافته برای تصویب نهایی مواجه گردد. نامبرده در پایان اظهار داشت این منشور به دولتها اجازه میدهد که با استفاده و یا سوء استفاده از متن سند بر زندگی فرهنگی اتباع دیگر کشورها تأثیرگذاری نمایند!! آمریکاییسازی و جهانیسازی فرهنگی ایالات متحده آمریکا درصدد مهندسی فرهنگی جهان از طریق توانمندیهای بالقوه و بالفعل فرهنگی خویش مانند فیلمهای سینمایی هالیوود، فیلمها و سریالهای تلویزیونی شبکههای گوناگون (مانند فاکس، ان بی سی، سی بی اس، ای بی سی و غیره)، موسیقی و بازیهای کامپیوتری میباشد و این چیزی است که آمریکازدگی یا آمریکاییسازی خوانده میشود. در آغاز قرن بیستم، از عبارت آمریکاییسازی در چارچوب فرآیند ملتسازی در درون مرزهای جغرافیایی ایالات متحده آمریکا و تغییرات اعتقادی، رفتاری و کلامی مهاجرین تازه وارد استفاده میشد. ویلیام توماس استد (1912 – 1849) کتابی تحت عنوان ”آمریکاییسازی جهان“ در سال 1902 به چاپ رسانید. آرتور کوستلر (1983-1905) در کتابی با عنوان ”لوتوس و روبات“ که در سال 1960 به چاپ رسید آمریکاییسازی جهان را در قالب عبارت ”کوکاکولیزاسیون“ که از دو بخش کولاکولا (نوشابه گازدار معروف آمریکایی) و کولونیزاسیون (استعمار) تشکیل شده و به معنی استعمار از طریق کوکاکولا میباشد، تعریف کرد. استعمار کوکاکولایی متعاقباً در قالب ادبیاتی همچون ”استعمار مک دونالدی“ (رستوران محل عرضه ساندویچهای معروف آمریکایی) و یا ”استعمار وال مارتی“ (فروشگاههای زنجیرهای ارزان قیمت) و مانند آن نیز مطرح شده است. در سال 1976، هربرت شیلر منتقد اجتماعی و مارکسیست در کتابی تحت عنوان ”ارتباطات و سلطه فرهنگی“ به بررسی گسترش نفوذ و حضور شرکتهای چند ملیتی آمریکایی در عرصه بینالمللی پرداخت. بنجامین باربر در سال 1992 در مقالهای که متعاقباً به کتاب معروف او با عنوان ”جهاد با جهان مک“ تبدیل شد، به تشریح تقابل میان اسلام رادیکال و فرهنگ مصرفگرایی غرب در عصر پس از جنگ سرد پرداخت. عبارت ”جهان مک“ توصیف دیگری از تسخیر فرهنگی جهان توسط رستورانهای مک دونالد میباشد. ریچارد کویزل نیز در سال 1993 در کتابی تحت عنوان ”اغوای فرانسویان: معضل آمریکاییسازی“ به بررسی تأثیر فرهنگ آمریکا در فرانسه پرداخته است. ساموئل هانتینگتون و پیتر برگر در سال 2003 در کتابی تحت عنوان ”جهانیسازی متفاوت: تنوع فرهنگی در عصر معاصر“ ابعاد گوناگون جهانیسازی و آمریکاییسازی رامورد نقد و تحلیل قرار دادند. سمیرامین و جیمز ممبرز نیز این امر را در قالب ”ویروس لیبرال“ توصیف میکنند و ریشه فرآیند آمریکاییسازی را در لیبرالیسم اروپایی قرن 19 جستجو مینمایند. آمریکاییسازی اسرائیل اگر چه اسرائیل تنها عضو یونسکو بود که همراه ایالات متحده آمریکا علیه منشور و معاهده تنوع فرهنگی رأی داد، اما در واقع خود اسرائیل نیز از فرآیند آمریکاییسازی تأثیر پذیرفته است. نوآمی کوهن در کتاب خود به نام ”آمریکاییسازی صهیونیسم 1947- 1897“ که در سال 2003 به چاپ رسید به پیدایش و رشد صهیونیسم آمریکایی و آمریکایی شدن صهیونیسم در ایالات متحده آمریکا پرداخته است. اما شاید یکی از بهترین کتابهایی که در این زمینه به رشته تحریر درآمده باشد ترجمه کتاب تام سگیو و هایم واتزمن تحت عنوان ”الویس در بیتالمقدس: پسا صهیونیسم و آمریکایی شدن اسرائیل“ باشد. الویس پریسلی به طور قطع یکی از نمادهای اصلی فرهنگی ایالات متحده آمریکا در نیمه دوم قرن 20 میباشد و تأثیرات فرهنگی فردگرایی آمریکایی بر رویکرد جمعگرایی صهیونیستی از منظر سگیو و واتزمن غیر قابل جبران میباشد. به عبارت دیگر، فردگرایی آمریکایی که در اخلاق گفتار و رفتار الویس پریسلی و امثال او تجلی یافته در حال پایان دادن به هویت جمعگرایی سنتی صهیونیستی میباشد. به اعتقاد آنان فرهنگ ایالات متحده آمریکا که فردگرایی، سکولاریسم لیبرال و اباحهگری را در اقصی نقاط جهان ترویج و تشویق مینماید، اینک در حال فتح ونابودی صهیونیسم جمعگرا و سنت محور میباشد. لیبرالیسم آمریکایی و آمریکاییسازی از این منظر بزرگترین ضربه را به صهیونیسم سنتی وارد کرده است! جهانی سازی آمریکا در اروپا مجله آلمانی اشپیگل در شماره 15 نوامبر 2005 خود مصاحبهای را با یک کارگردان هلندی به نام ”لارس ون تریر“ انجام داده که در آن نامبرده میگوید ما محصول ایالات متحده آمریکا هستیم. وی در پاسخ به سؤال خبرنگار که چرا علیرغم ساختن فیلم در مورد آمریکا هرگز به این کشور سفر نکرده است، میگوید اگر سفر به آمریکا هدف زندگی من بود، مدتها قبل به آنجا میرفتم. موضوع فیلم جدید این کارگردان ”ماندرلی“ نام دارد که در آن بردگان آزاد شده در جزیره باربادوس در مجمع الجزایر کارائیب از ارباب سفید پوست خود میخواهند که بار دیگر آنها را به اسارت قبول کند. اما ارباب از این کار امتناع میکنند به همین دلیل آنها ارباب را به قتل میرسانند. روزنامه نیویرک تایمز با نقد فیلم، این کارگردان هلندی را به سادهانگاری در زمینه نژاد پرستی و بردهداری در غرب متهم مینماید. ون تریر در پاسخ، رویکرد دموکراسی سازی آمریکا در عراق را غیر دموکراتیک نامیده و تأکید میکند دموکراسی برای تداوم حیات جوامع مناسب است، اما آن گونه که آمریکاییها فکر میکنند باعث شادی مردم نمیگردد. مردم زمانی شاد میشوند که انقلاب کنند. بازگشت به نظم قدیم پس از خروج از اسارت همان رویای آمریکایی در اوائل قرن 21 میباشد. جمعبندی: جهانیسازی و آمریکاییسازی دو فرآیندی که دارای نقاط تلاقی متعدد و متفاوتی با یکدیگر میباشند در نظام بینالملل اینک به عنوان رویکردهایی جدی مورد توجه میباشند. آمریکاییسازی اگر چه ضرورتاً جهانیسازی را به همراه دارد، اما جهانیسازی مترداف با آمریکاییسازی نیست. جهانیسازی فرهنگ آمریکایی جنبشی از ”قدرت نرم“ و ”امنیت ملی“ ایالات متحده آمریکا به شمار میآید و از اینرو ضعف یکی به معنای نقصان در حوزه دیگر نیز انگاشته شده است. نگاه امنیت محور نومحافظهکاران به دلیل رفتار و گفتارهایشان در عین حال باعث تخطئه و تخریب قدرت نرم و جهانیسازی فرهنگی و ذائقه آمریکایی شده است. از اینرو، میتوان نتیجه گرفت که اگر چه قدرت نرم فرهنگی و اقناع آمریکا میتواند برای این کشور امنیت به همراه آورد، عکس این موضوع صادق نیست و امنیت محوری و یکجانبهگرایی مطلقگرایانه امنیتی میتواند مانعی جدی برای قدرت نرم و امنیت ملی ایالات متحده آمریکا ایجاد نماید. اجلاسیه تنوع فرهنگی یونسکو نمونه روشنی از این امر است که از اقناع میتوان به اجبار رسید، اما از خاستگاه اجبار نمیتوان دیگران را اقناع نمود.
|