فرایند صلح خاورمیانه در دوران اوباما |
30 January 2010 |
||||
چکیده با انتخاب باراک اوباما، بحثهای فراوانی در مورد شعار تغییر وی و پیامدهای آن بر فرایند صلح خاورمیانه و نگرش ایالات متحده به طرفهای درگیر در نزاع دامنهدار این منطقه برانگیخته شد. از آن زمان تاکنون، در درون خاورمیانه و خارج از آن، تحلیلها و گزارشهای فراوانی در مورد نگرش دولت جدید و شخص رئیسجمهور به این نزاع مطرح شده است. در این گزارش ابعاد دگرگونی نگرش سنتی دولت امریکا به نزاع اعراب و اسرائیل و طرفهای دیگر، و پیامدهای این دگرگونی بر احتمالات حلوفصل مناقشة دیرپای خاورمیانه را بررسی نموده و در پایان، نگرش هریک از دو طرف اصلی مناقشه یعنی اسرائیل و فلسطین به این دگرگونیها را مورد بررسی قرار میدهیم. محتوای گزارش مقدمه برای بسیاری از مقامات امریکایی روشن شده که تغییر در خاورمیانه و رسیدن به صلح در این منطقه یکی از ضروریات است. حتی پیش از انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری، روشن بود دولت پس از بوش ناچار به برداشتن گامهایی در این زمینه خواهد بود. این امر دو دلیل عمده داشت: نخست اینکه، بنا به گفتة ژنرال پترائوس «حلوفصل مناقشة فلسطینی ـ اسرائیلی برای کمک به ارتش امریکا در به انجام رساندن اهداف خود در عراق، افغانستان، پاکستان و جاهای دیگر ضروری است». برای بسیاری از مقامات امریکایی بهخصوص مقامات پنتاگون، ارتش و سازمان CIA، محرز است که مناقشهها، کشمکشها و مسائل خاورمیانه بههمپیوسته و غیرقابل تفکیک هستند و مسئله صلح و ایجاد دولت مستقل فلسطین، شاهکلید حلوفصل بسیاری از دیگر مسائل منطقه بوده که موجب کاهش و حتی افول ایدئولوژیهای سلفی ـ جهادی از نوع القاعده و انصارالسنه خواهد شد. از دید بسیاری از این صاحبنظران، هرچند هدف القاعده نابودی و محو اسرائیل نبوده و نیست، استمرار و دوام کشمکش شصتسالة خاورمیانه، سوخت ایدئولوژیک لازم را برای عضوگیری و پیشبرد اهداف آن در مبارزه با غرب و بهخصوص ایالات متحده تأمین کرده است. دلیل دوم، گرایش افکار عمومی ایالات متحده بوده است. طبق نظرسنجی شبکة ABC، بیشتر امریکاییها بهبود روابط با جهان اسلام را از مسائل مهمی میدانند که باراک اوباما بهدرستی در جهت تحقق آن حرکت خواهد کرد. امریکاییهایی که نیاز به بهبود روابط با کشورهای مسلمان را درک میکنند در واقع، این گرایش افکار عمومی از دور دوم ریاست جمهوری جُرج بوش آغاز شد، اما هیچگاه رابطه با کشورهای مسلمان به این اندازه مورد توجه افکار عمومی امریکا قرار نگرفته بود. این گرایش عمومی بالطبع تأثیر فراوانی بر حاکمیت ایالات متحده و تحرکات آن در این زمینه بر جای میگذارد. علاوه بر دو عامل بالا میتوان به شخصیت و گرایش شخصی رئیسجمهور جدید ایالات متحده نیز اشاره کرد. وی با شعار «تغییر» توانست جان مککینِ قدرتمند را پشت سر بگذارد و بسیاری از برنامهها و سیاستهای داخلی و خارجی خود را از شعارِ فراخِ تغییر بگذراند. بدین ترتیب، بدیهی به نظر میرسد که مناقشة دامنهدار خاورمیانه از این رهگذر بینصیب نماند. سخنرانیهای پیش و پس از انتخابات و نیز ایدههای منتشرشدة اوباما، جملگی نشاندهندة باور عمیق وی به امکان و لزوم پایان دادن به این مناقشه است؛ امری که در کنار فعالیتهای صلحطلبانه و صلحدوستانة اوباما، جایزة صلح نوبل را نیز برای وی به ارمغان آورد. در این گزارش، درصدد واکاوی و فهم دیدگاه رئیسجمهور جدید در ارتباط با مناقشة خاورمیانه و ادراکات و تحرکات دولت وی در این زمینه هستیم. در این راستا، تحولات اخیر روند مذاکرات صلح خاورمیانه نیز مطرح خواهد شد. پیش از ریاست جمهوری بررسی سخنرانیها و مواضع باراک اوباما تا پیش از انتخابات سال 2008، نشان میدهد وی دیدگاه و نگرش منسجمی نسبت به مناقشة خاورمیانه و راههای حلوفصل آن نداشته و بیشتر موضعگیریهای وی در این زمینه تحت تأثیر فضای انتخاباتی و لزوم پیشی گرفتن بر نامزد جمهوریخواه اتخاذ شده است. باراک اوباما پیش از هرچیز همچون سایر کاندیداهای ریاستجمهوری و رؤسای سابق، خود را متعهد به امنیت اسرائیل میداند و امنیت آن را از دریچة استحکام روابط دو کشور مینگرد. وی در اجلاس 2008 آیپک بیان میکند: «وقتی من از آیپک دیداری به عمل میآورم میدانم بین دوستان خود هستم؛ دوستان خوب؛ دوستانی که در تعهد قویِّ من به اطمینان از اینکه رابطة مستحکم ایالات متحده و اسرائیل نه امروز، نه فردا و نه هیچ زمانی قابل گسست نیست، با من اشتراک نظر دارند.» باراک اوباما به عمل در جهت راهحل «دو دولت» باور دارد؛ دو دولتی که در کنار یکدیگر در صلح و امنیت زندگی کنند. برای رسیدن به این هدف، سناتور اوباما از قانون ضدتروریسم سال 2006 حمایت کرد. این قانون که پس از پیروزی حماس در انتخابات 2006 تصویب شد، کمک به هر بخش از حکومت خودگردان فلسطین را تا زمانی که با شرطهای ایالات متحده، روسیه، اتحادیة اروپا و سازمان ملل در زمینه ترک خشونت، به رسمیت شناختن اسرائیل، موافقت و پیروی از تمامی توافقنامههایی که توسط حکومت خودگردان فلسطین امضا شده است، غیرقانونی میداند. اوباما نامهای را امضا کرد که از پرزیدنت بوش میخواهد هرچه سریعتر این مسئله را برای رهبران فلسطینی آشکار سازد که گروههای تروریستی یا باید خلع سلاح شده و یا از ورود به فرایند سیاسی منع شوند. از زمان انتخابات 2006 فلسطین، اوباما اعلام کرد اسرائیلیها باید شریک صلح فلسطینی داشته باشند. بدین ترتیب وی حماس و جهاد اسلامی را همچون بوش ـ تا زمان پذیرش شرایط امریکا و سایر اعضای کمیتة چهارجانبه از سوی آنها ـ از فرایند سیاسی کنار میگذارد. باراک اوباما در کنفرانس مارس 2007 آیپک، پس از اشاره به خطرها و تهدیدهایی که متوجه اسرائیل است، راهحل اصلی رفع آنها را صلح عنوان میکند. وی میگوید سنگهایی در این زمینه بر سر راه است و برداشتن آنها نیز ساده نخواهد بود: «برخی از این سنگها برای ایالات متحده سنگین و سخت خواهد بود و برخی دیگر برای اسرائیل سنگین و سخت خواهد بود. این امر برای جهان مشکلتر خواهد بود، اما ما با یکدیگر مجدداً شروع خواهیم کرد». اوباما در کنفرانس 2008 آیپک نیز بیان کرد: «من به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده به اسرائیل در راستای رسیدن به هدف دو دولت کمک خواهم کرد. دولت یهودی اسرائیل و یک دولت فلسطینی که در کنار هم در صلح و امنیت زندگی کنند». وی همچنین گفت: «فلسطینیها نیازمند دولتی متصل و بههمپیوسته هستند تا بتوانند پیشرفت کنند» و بلافاصله اضافه کرد: «هرگونه توافقی با مردم فلسطین باید هویت اسرائیل را بهعنوان دولتی یهودی حفظ کند». بهعلاوه در مورد قدس بیان داشت: «اورشلیم پایتخت اسرائیل باقی خواهد ماند و باید یکپارچه باقی بماند». بدین ترتیب دیدگاه اوباما پیش از انتخابات متشکل از چند مولفه بوده است: 1. تشکیل کشور مستقل فلسطین؛ 2. حفظ هویت اسرائیل به عنوان دولتی یهودی؛ 3. قدس به عنوان پایتخت یکپارچة اسرائیل؛ 4. ضرورت پذیرش شرایط کمیتة چهارجانبه از سوی حماس و سایر گروهها برای ورود آنها به فرایند سیاسی. تا پیش از انتخاب باراک اوباما، نمیتوان از استراتژی و یا دیدگاه جامع و همهجانبة وی دربارة مناقشة خاورمیانه سخن گفت. با انتخاب وی به ریاست جمهوری و اتخاذ گزارش پروژة ایالات متحده / خاورمیانه به عنوان نقشة راه دولت وی، مولفههای راهبردی کلی برای حلوفصل مناقشة خاورمیانه نمودار شد. گزارش مذکور به امضای 10 تن از مقامات دولتهای پیشین ایالات متحده از جمله زیبگینیو برژینسکی، لی همیلتون، برنت سکوکرافت، جیمز ولفنسون و... رسیده و در آغاز به کار دولت اوباما در کاخ سفید مطرح و مورد بررسی قرار گرفت. تحرکات و عملکرد بعدی اوباما و دولتمردان وی، نشاندهندة پذیرش این گزارش و عمل بر مبنای آن در مناقشة خاورمیانه است. امضاکنندگان در ابتدا بیان میکنند جز درصورتیکه خود رئیسجمهور این مسئله را به عهده بگیرد حلوفصل آن بعید به نظر میرسد؛ زیرا سرمایة سیاسی فرسوده خواهد شد، موانع داخلی افزایش خواهد یافت و اطراف منازعه ابنالوقتی عمل کرده وقتکشی خواهند کرد. به همین دلیل و با اشاره به شرایط و اطراف منازعه و اوضاع منطقه بیان میکنند: «به طور خلاصه، شش تا دوازده ماه آینده احتمالاً آخرین فرصت یک راهحل عادلانه، قابل دوام و پایدار باشد». در ادامه راهحلهایی برای تسریع حلوفصل این مناقشه ارائه میدهند که در زیر به طور خلاصه این پیشنهادها را مطرح میکنیم. برای افزایش امیدهای موفقیت، چند اقدام کلیدی برگرفته از درسهای کامیابیها و ناکامیهای پیشین نیز مطرح میشود: 1. طرح دیدگاهی روشن از سوی ایالات متحده برای حلوفصل مناقشه: منازعه بین دو طرف بسیار ژرفتر و اختلاف قدرت بین آنها بیشتر از آن است که بتوانند مناقشة خود را بدون تحرک ایالات متحده به عنوان یک تصمیمگیرندة خارجی، بیطرف و تسهیلکننده، حلوفصل کنند. بهترین اقدامی که پرزیدنت اوباما در دورة ریاست جمهوری خود باید بهسرعت انجام دهد این است که طرح کلی یک توافقنامة عادلانه، قابل دوام و پایدار را مطرح کند که مبتنی بر اصولی باشد که قبلاً، هم از جانب اسرائیل و هم فلسطینیها، با امضای قطعنامههای 242 و 338 شورای امنیت سازمان ملل، توافقنامههای اسلو، نقشة راه 2003 و تفاهمات 2007 آناپولیس، پذیرفته شدهاند. بدین ترتیب این اتهام که پیشبرد چنین اصولی احتمالاً شامل «تحمیلهای خارجی» نابهجایی بوده، بیاساس خواهد بود. پارامترهای ایالات متحده باید منعکسکنندة سازشهای بنیادین زیر باشد:
2. تشویق مذاکرات اسرائیلی ـ سوری: با هدف ایجاد تغییر و تحول بنیادین در دورنمای منطقهای و درنهایت جدا کردن شراکت استراتژیک سوریه با ایران. دولت بعدی، حتی زمانی که در خط اسرائیلی ـ فلسطینی فعالیت میکند، باید فعالانه در مذاکرات مستقیم بین دو طرف درگیر شود تا آنها را به نتیجه برساند. 3. راهحل عملگرایانهتری در قبال حماس و دولت وحدت[ملی] فلسطین: چنانچه قرار باشد توافق بهدستآمده اجرا شود، وجود یک طرف فلسطینیِ دارای مشروعیت، متحد و نیرومند در مذاکره با اسرائیل بسیار مهم است. ارتباط و تعامل مستقیم ایالات متحده با حماس شاید عملی نباشد، اما دور کردن این جنبش و منزوی ساختن غزه، تنها به تقویت آن و تضعیف فتح کمک کرده است. خود اسرائیل تصدیق میکند حماس نیرومندتر از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت. به طور خلاصه، تغییر هدف ایالات متحده از طرد و نفی حماس تا تغییر رفتار آن، مشوقهایی را به حماس عرضه میکند که توان غلبه را به عناصر معتدل آن میدهد. دست کشیدن از ناامیدسازیِ طرفهای دیگر از پیوستن به حماس، به نحویکه بتواند دیدگاههای این جنبش را روشن ساخته و رفتار آن را بسنجد و در نهایت، دست کشیدن از ناامیدسازی فلسطینیها از آشتی ملی و روشن ساختن اینکه هر دولتی که با آتشبس با اسرائیل موافقت کرده، پرزیدنت محمود عباس را به عنوان مذاکرهکنندة اصلی بپذیرد و متعهد به پیروی از نتایج رفراندوم ملی بر سر توافقنامة صلح آتی شود، تحریم نمیشود و یا تحت مجازات قرار نمیگیرد. عملکرد دولت اوباما بر اساس گزارش دولت باراک اوباما با سپردن مسئولیت صلح خاورمیانه به جُرج میچل، به یکی از توصیههای گزارش پروژه ـ یعنی تعیین فرستادة ویژهای برای کار روی مسئله صلح ـ عمل کرد. جُرج میچل از زمان آغاز فعالیت خود تاکنون، 7 بار به منطقه سفر کرده و با طرفهای درگیر، مذاکره و گفتگو کرده است. اوباما برخلاف بوش، ابتکار صلح عرب را گامی مثبت ـ هرچند ناکافی ـ دانست. بهعلاوه اوباما خواستار توقف شهرکسازیها پیش از آغاز مذاکرات صلح است. وی به توصیة گزارش در ارتباط با تحرک سریع در جهت حلوفصل مناقشه عمل کرده و میکند. در ارتباط با بند یکم گزارش که مربوط به ارائة طرح کلی صلح نهایی و تأسیس کشور مستقل فلسطین و نیز راهحل عادلانهای برای مسئله پناهندگان است، دولت اوباما به آنچه در این گزارش آمده، پایبند است. وی حتی پیش از ارائه این گزارش، بارها تعهد خود را به راهحل دو دولت اعلام کرده بود. در این باره، رام ایمانوئل، مدیر دفتر اوباما که یکی از رهبران شناختهشدة یهودی ایالات متحده است، در اجلاس مارس آیپک گفت: «لحظة حقیقت برای اسرائیل فرا رسیده، اصل دو دولت «تنها راهحل» است که نمیتوان از آن گذشت. اوباما تعهد خود به دو دولت را در قاهره نیز تکرار کرد. وی با اشاره به این تعهد گفت: «امریکا به آرزوی فلسطینیها برای داشتن شأن، فرصت و دولتی برای خود، پشت نخواهد کرد». یکی از چرخشهای مهم در سیاست اوباما، در ارتباط با شهر قدس رخ داد. همانگونه که پیشتر بیان شد، وی همواره در سخنرانیهای خود، قدس را پایتخت یکپارچه و غیرقابل تجزیة اسرائیل میدانست؛ اما با پذیرش گزارش فوق، اوباما عملاً تقسیم قدس را پذیرفت. شاید دلیل موضعگیری اولیة اوباما، ناآگاهی از پیچیدگیهای وضعیت قدس و نیز تلاش برای جلب حمایت یهودیها و صهیونیستهای امریکایی بوده باشد. وی پس از مطرح شدن گزارش، هیچگاه از پایتخت یکپارچة اسرائیل سخنی به میان نیاورد. هیلاری کلینتون در سوم مارس 2009، در قدس [در دیدار با مقامات اسرائیلی] گفت نقطهنظرهایی را مطرح خواهدکرد که ممکن است با نقطهنظرات اسرائیل در اختلاف باشد. روز بعد در رامالله، بهوضوح نشان داد منظور وی شهرکها و هویت قدس است. زمانی که از وی دربارة قصد شهرداری قدس مبنی بر تخریب خانههایی که بدون مجوز در قدس بنا شده بودند، سؤال شد، پاسخ داد: «واضح است این اقدام، کمکی [به صلح] نمیکند و در انطباق با تعهدات نقشة راه نیست». در واقع از عمده دلایل اوباما و فرستادة ویژة وی در مورد توقف شهرکسازی پیش از آغاز مذاکرات صلح، این بود که ایالات متحده اینگونه فعالیتها را تلاش اسرائیل برای تغییر هویت قدس و قرار دادن فلسطینیها و سایر طرفها در مقابل عمل انجامشده میدانست که بالطبع به مقاومت شدید فلسطینیها و گسست در فرایند صلح و احتمالاً فروپاشی آن منتهی میشد. بهعلاوه، شهرکسازی را به مثابة تلاش اسرائیل برای مقابله با اقامه و تأسیس دولت مستقل فلسطینی در مرزهای 1967 میدانست که در تقابل با تعهدات سابق اسرائیل و نیز تلاشهای کنونی امریکا در این زمینه قرار میگیرد. در ارتباط با دولت غیرنظامی فلسطین و سازوکارهای امنیتساز برای اسرائیل، ایالات متحده از سال 2005، با اعزام ژنرال کیت دایتون به کرانة باختری، به عنوان هماهنگکنندة مسائل امنیتی بین فلسطینیها و اسرائیل، و نیز در جهت تحکیم و تقویت دستگاه امنیتی حکومت خودگردان، فعالیت در این زمینه را آغاز کرده بود. دایتون و گروه وی بر ضرورت تحقق منافع ملی فلسطین تأکید میکنند و بهتفصیل دربارة اهمیت تأسیس کشور فلسطین سخن میگویند. همچنین در بسیاری موارد، دایتون و گروه وی بیش از فلسطینیها، فلسطینی به نظر میرسند. این جزئی از فعالیت و تلاش آنها در جهت کسب دوستی و اطمینان [فلسطینیها] است. اوباما نیز بر تداوم فعالیت دایتون در سرزمینهای اشغالی صحه گذاشته است. در ارتباط با بند دوم گزارش نیز دولت اوباما به عادیسازیِ روابط خود با دمشق اقدام نموده و «قانون محاسبة سوریه»، در حال حاضر مسکوت مانده است. این قانون روابط دو کشور را از سال 2003 تا 2007، به پایینترین حد خود رساند. عادیسازی روابط با دمشق همراه با تشویق مذاکرات صلح سوریه ـ اسرائیل صورت میپذیرد. در این دوره ملاحظه میشود که جُرج میچل ـ بنا به توصیة گزارش ـ به طور موازی در دو صحنة اسرائیل ـ فلسطین و اسرائیل ـ سوریه فعال است. بند سوم گزارش، ایالات متحده را به اتخاذ سیاست و رویکرد عملگرایانهتری در قبال حماس دعوت میکند. دولت اوباما خواهان پذیرش شرایط کمیتة چهارجانبه از سوی حماس است که از جمله شامل شناسایی اسرائیل، دوری از خشونت و پذیرش توافقنامههای پیشین حکومت خودگردان با اسرائیل میشود. از سوی دیگر، به پرداخت 900 میلیون دلار برای کمک به بازسازی غزه متعهد میشود و کمکهای انساندوستانة خود را روانة آنجا میکند. اتخاذ چنین رویکردی، تأثیر فراوانی بر جهتگیری و عملکرد حماس داشته است. امکانات موفقیت امکان و پتانسیل موفقیت طرح اوباما برای صلح در خاورمیانه را باید در بستر منطقهای و در ارتباط با طرفهای درگیر بررسی کرد. بهخصوص فهم و درک نگرشهای دو طرف اسرائیلی و فلسطینی میتواند کمک فراوانی در این زمینه بکند. اسرائیل: نگرش اسرائیل به صلح خاورمیانه و فرصت پیشآمده در این زمینه را باید از نظرگاه انتخاب نتانیاهو و تشکیل یک دولت تندرو از طریق ائتلاف با احزاب راستگرای افراطی مورد توجه قرار داد. نتانیاهو گرایش یا تمایلی به بررسی صلح در چهارچوب طرح دو دولت نداشته، صلح اقتصادی را دنبال میکند که میتوان آن را به رفاه اقتصادی در مقابل امنیت تعبیر کرد. وی هیچگونه برنامهای در ارتباط با فلسطینیهای جدا از صلح اقتصادی مطرح نکرد و در مقابلِ فشارهای امریکا و جامعة جهانی برای توقف شهرکسازیها، ایستادگی کرده است. نتانیاهو در مقابل پیششرط توقف شهرکسازیها برای آغاز مذاکرات صلح که از سوی اوباما و به تبع آن محمود عباس و کشورهای عرب مطرح شد، توقف جزئی و محدود شهرکسازیها را مطرح ساخته و خواهان آغاز مذاکرات بدون هیچگونه قیدوشرطی شد. دولت اسرائیل هرچند سرانجام راهحل دو دولت را پذیرفت، اما تحقق آن را در کوتاهمدت غیرعملی و ناممکن دانسته و چنین امری را نتیجه و مرحلة دوم صلح اقتصادی میداند. در واقع با توجه به ائتلافهای دولت تندروی نتانیاهو، پذیرش تقسیم قدس و توقف شهرکسازیها به مثابة رفتن به سمت پرتگاه سقوط خواهد بود. فلسطینیها: برخلاف اسرائیل، حکومت خودگردان بهشدت طرفدار طرح اوباما و تلاشهای میچل در این زمینه است. دولت محمود عباس و همچنین رژیمهای عربی موسوم به «محور اعتدال» در یک سال اخیر، سطح شعار خود را از زمین در مقابل صلح (مادرید)، به توقف شهرکسازی در مقابل صلح تنزل دادند. حکومت خودگردان، انتخاب اوباما و سیاست خاورمیانهایِ دولت وی را فرصت گرانبهایی برای تأسیس کشور مستقل فلسطین میداند و در این زمینه بهشدت تحت تأثیر و در جهت سیاستها و عملکرد دولت اوباما عمل میکند. برای مثال، محمود عباس به میل و خواست دولت امریکا و بهرغم تداوم شهرکسازیها، در اجلاس سهجانبة اوباما ـ عباس ـ نتانیاهو شرکت جست؛ درحالیکه پیش از آن در کنفرانس 4 اوت، فتح متعهد شده بود که بدون توقف شهرکسازیها، مذاکرات صلح را از سر نخواهد گرفت. بهعلاوه عباس تحت فشار ایالات متحده، درخواست کرد رأیگیری در شورای حقوق بشر سازمان ملل بر سر گزارش گلدستون دربارة جنایتهای جنگی اسرائیل در جنگ غزه به تعویق افتد و بدین ترتیب رأیگیری به مارس 2010 موکول شد؛ امری که با انتقادهای شدید جهانی، منطقهای، داخلی و حتی در درون حکومت خودگردان مواجه شد. علاوه بر دو مورد فوق، حکومت خودگردان دیگر از حلوفصل مسئله پناهندگان بر اساس قطعنامة 194 سخنی نمیگوید، بلکه این مسئله را ـ که بنا به طرح اوباما از طریق اعطای غرامت و شهروندی به پناهندگان در کشورهای میهمان و سایر کشورها باید مرتفع شود، مسکوت گذاشته است. بهعلاوه حکومت خودگردان از تعهد دولت امریکا به لزوم پیروی حماس و سایر جنبشهای اسلامگرا از سازمان آزادیبخش بسیار خرسند بوده و آن را در راستای منافع خود میداند. نگرش حماس را باید جدا از موضع حکومت خودگردان بررسی کرد. حماس بر اساس آخرین موضعگیری خالد مشعل، مسئول دفتر سیاسی آن، با تأسیس دولت مستقل فلسطین در مرزهای 1967 و براساس آتشبسی دهساله موافق است. وی در مصاحبه با نیویورک تایمز ـ که اولین مصاحبة وی با یک روزنامة امریکایی است ـ در می 2009 گفت: «من به دولت امریکا و جامعة بینالمللی قول میدهم ما قطعاً بخشی از مصالحه خواهیم بود». با اینحال وی اضافه کرد: «ما اسرائیل را به رسمیت نخواهیم شناخت» و در پاسخ به سؤالی در مورد پیروی از منشور حماس که خواهان نابودی اسرائیل است، پاسخ داد: «این منشور 20 سال پیش نوشته شده و ما بر اساس تجاربمان عمل میکنیم.» اسماعیل هنیه نخستوزیر حماس نیز چندی پیش در نامهای به بانکیمون، شناسایی رسمی حماس و رفع محاصرة غزه را خواستار شده و تنها راه تحقق صلح را التزام و تعهد اسرائیل به حقوق بینالملل و خواست جامعة بینالمللی و رفع محاصره و شناسایی حماس دانسته است. به نظر میرسد حماس نیز با توجه به ورود جدی دولت جدید امریکا به کشمکش خاورمیانه و احتمال تحولات شتابزده و گسترده، خود را با وضع جدید وفق دهد. این تحول در گفتگوهای غیرمستقیم حماس ـ اسرائیل، بر سر آزادسازی 20 اسیر فلسطینی در مقابل نوار ویدیوئی گیلعاد شالیط نمود یافت. البته چنانکه مدیر «مرکز پژوهشهای استراتژیک الاهرام» میگوید، نمیتوان بر جهتگیری تدریجی حماس به سوی اعتدال، بدون ارتباط آن با یک راهحل سیاسیِ فراگیر حساب باز کرد وگرنه در به روی گرایشهای تندروتر از حماس گشوده خواهد شد. رویارویی اخیر حماس با گروه سلفی مرتبط با القاعده، همین مسئله را نشان داد. نتیجهگیری به نظر میرسد تاکنون هیچیک از طرحهای صلح خاورمیانه، چنین توافقی را بین گروههای فلسطینی ـ هرچند با تفسیرهای متفاوت از موقعیت و امکانهای آتی ـ به وجود نیاورده باشد. هرچند بسیاری از صاحبنظران، وجود دولت افراطیِ حال حاضر اسرائیل را یکی از سنگهای عمده بر سر راه تحرکات دیپلماتیک ایالات متحده میدانند، اما به نظر میرسد با توجه به جدّیت دولت اوباما در حلوفصل مناقشة خاورمیانه و با توجه به آمادگی فلسطینیها و عربها برای پیشبرد صلح مورد نظر ایالات متحده، دولت نتانیاهو دستکم در شکل کنونی آن توان ادامة حیات را به مدت طولانی نخواهد داشت و برای پیشبرد صلح مجبور خواهد بود جای خود را به دولت یا ائتلاف دیگری بدهد که در ضمن میانهروتر باشد. بهطورکلی، طرح اوباما هرچند با موافقت تام طرفهای درگیر مواجه نشد، اما با توجه به مؤلفههای واقعبینانة آن، بیش از هر طرح یا ابتکاری که تاکنون برای حلوفصل مناقشة خاورمیانه مطرح شده است، توان و امکان موفقیت دارد؛ بهخصوص که دولت اوباما برخلاف دولتهای سابق ایالات متحده، از آغازِ کار، یکی از هدفهای خود را پیشبرد مذاکرات و تحقق صلحِ مورد نظر تعیین کرده و بر این اساس، دست به کار شده است. به نظر میرسد خاورمیانه بر دروازة تغییر قرار گرفته و تحولات آتی، خود جهت و میزان این تغییر را که به نظر بزرگ میآید، تعیین خواهد کرد.
|