دلایل اتخاذ موضع اوباما در مورد مرزهای ١٩٦٧ |
12 July 2011 |
||||
مقدمه از جمله مسائلی که در کنار تحولات اخیر منطقه خاورمیانه مورد توجه خاص مقامهای دولت اوباما قرار دارد، مسئله صلح اعراب و اسرائیل است. دو سخنرانی باراک اوباما که در فاصله زمانی کوتاهی در وزارت خارجه آمریکا در 19 می و در ایپک در 22 می 2011، در مورد مسئله صلح فلسطین و اسرائیل و مسائل خاورمیانه مطرح شد، تحلیلها و موضعگیریهای زیادی را درباره سیاست خاورمیانهای آمریکا به ویژه در ارتباط با صلح اسرائیل و فلسطین موجب شده است. بعد از سخنرانی اوباما در وزارت خارجه آمریکا وی سخنانی نیز در کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل (ایپک) ایراد کرد که به زعم برخی، عقبنشینی از چنین موضعی بود. با این حال سخنرانی اوباما در ایپک بیشتر یک سخنرانی سمبلیک قلمداد میشود که بر یک سری اصول کلی که همیشه مورد تأکید مقامهای آمریکایی بوده است، صحه گذاشت. از این رو به نظر میرسد مواضع اوباما در سخنرانی قبلی، بیشتر میتواند بازگوکننده نمایی کلی از سیاست خاورمیانهای اوباما باشد. سیاست کلی اوباما از آغاز به کار در خاورمیانه، حل مسئله فلسطین و اسرائیل و از سرگیری مذاکرات بوده که مهمترین مانع پیش روی آن، اراضی اشغالی است. وی در سخنرانی خود در وزارت خارجه آمریکا درباره منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، به ضرورت بازگشت اسرائیل به مرزهای سال ١٩٦٧ تأکید کرد. وی با اشاره به اينكه روند مذاكرات صلح در چند سال اخير ناكارآمد و بيتأثير بوده است، از تداوم شهركسازيهاي اسرائیل در اراضي اشغالي، به عنوان مانعي در روند اين مذاكرات انتقاد كرد. به گفته وی مردم فلسطين در سالهاي اخير طعم حقارتها و رنج اشغال را چشيدهاند و شهروندان فلسطيني هرگز در كشوري مستقل زندگي نكردهاند. اوباما تنها راه حل خروج از بنبست فعلی صلح اعراب و اسرائيل را تأسيس دو دولت در كنار يكديگر دانست. به نظر میرسد این موضعگیری دلایل گوناگونی در دوره زمانی کنونی داشته باشد که تحلیل حاضر بر آن است تا به بخشهایی از آن بپردازد. واکنشهای بینالمللی موضعگیری اوباما در مورد ضرورت بازگشت اسرائیل به مرزهای سال ١٩٦٧، واکنشهای متفاوتی را در پی داشت. از جمله انتقادهای تندی از طرف جناحهای افراطی یهودی در اسرائیل و دولت نتانیاهو مطرح شد. حتی جمهوریخواهان نیز موضع اوباما را زیر سوال بردند. از جمله ميشل باخمن، نماينده حزب جمهوريخواه که از وي به عنوان کانديداي احتمالي براي انتخابات رياستجمهوري سال 2012 آمریکا نام برده ميشود، تأکید کرد که اوباما به «دوست و متحد ما اسرائيل خيانت کرده است». در همين حال، اريك كانتور، رهبر اكثريت مجلس نمايندگان آمریکا، درباره سخنراني اوباما ابراز نارضايتي كرد و گفت كه رئيس جمهوري آمریکا در ارائه يك طرح جدي براي روند صلح خاورميانه ناكام بوده است. وی تأکید کرد «اوباما در سخنرانياش نتوانست در دستيابي به يك هدف مشخص در روند صلح خاورميانه راهحلهاي مشخصي ارائه كند. اين نگرش در روابط ويژه ما با اسرائیل تأثير ميگذارد و توانايي همپيمان ما براي دفاع از خود را تضعيف خواهد كرد». به طور کلی این صحبتها در میان کشورهای عربی و فلسطینیان نیز مورد استقبال قرار نگرفت. اگر تصور بر این بود که سخنرانی وی در وزارت خارجه آمریکا میتواند طرفدارانی در جهان عرب پیدا کند و به هزینه سیاسی آن میارزد، واکنشهای طرف فلسطینی و یهودی نشان داد که این سخنان نمیتواند توجه طرف عربی را جلب کند. هرچند مطبوعات کشورهای عربی نیز به طور کلی سخنرانی اوباما را معتدل تلقی کردند. به ویژه که تحلیلگران جهان عرب معتقدند اوباما پس از سخنرانی معروف خود در سال 2009 در قاهره، به وعدههایی که داده بود عمل نکرده است. با این حال محافل و شخصیتهای بینالمللی، عموماً از دیدگاههای اوباما استقبال کردند. از جمله بان کی مون، دبيركل سازمان ملل، از محمود عباس، رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين و نتانياهو خواست از فرصت ايجاد شده براي دستیابی به راهحل ايجاد دو كشور مستقل براي مردم اسرائیل و فلسطين، استفاده كنند. همچنین كاترين اشتون، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا نيز از درخواست رئيسجمهوري آمریکا براي بازگشتن اسرائیل و فلسطين به مرزهاي سال 1967، به عنوان حصول يك راهحل پايدار براي اين مناقشه حمايت كرد. آنگلا مركل، صدر اعظم آلمان نيز در بيانيهای از اظهارات اوباما حمايت كرد و گفت كه حصول توافق ميان مقامات اسرائیل و فلسطين، براساس مرزهاي 1967 بايد دنبال شود. از طرف دیگر عبدالله گل، رئيسجمهوري تركيه نيز از اظهارات اوباما براي تشكيل يك كشور مستقل فلسطين، براساس مرزهاي سال 1967، حمايت كرد و از اين سخنراني به عنوان يك گام بسيار مهم ياد كرد. تحلیل مسئله تأسیس دولت فلسطینی و بازگشت اسرائیل به مرزهای سال ١٩٦٧، مسئله جدیدی نیست. بیل کلینتون در تلاشهای خود برای به نتیجه رساندن روند صلح اعراب و اسرائیل، بر این مسئله توجه داشت. با این حال باراک اوباما برای اولینبار در مورد این موضوع به شکل صریح صحبت کرد و به شکل علنی از اسرائیل خواست تا به مرزهای ۱۹۶۷ عقبنشینی کند. در مقابل، اسرائیل مخالف عقب نشینی است؛ زیرا این نگرانی را دارد که در صورت عقبنشینی، نمیتواند از تلآویو و مناطق مرکزی در برابر حملات احتمالی دفاع کند و از طرف دیگر مخالفتهای داخلی علیه مقامهای این کشور به شدت افزایش مییابد. همانطور که در عقبنشینی اسرائیل از برخی مناطق، براساس توافق صلح اسلو، بسیاری از گروههای اسرائیلی معترض شدند. برخی اعلام کردهاند که اسرائیل درصدد مطرح کردن پیشنهاد تبادل زمین است که در برابر حفظ شهرکهای استراتژیک، به ویژه در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی، سرزمینهایی که جزو اسرائیل هستند را به فلسطینیها واگذار کند. طرحی که مورد مخالفت فلسطینیان قرار دارد؛ چرا که آنها هرگز حاضر نیستند مناطق فلسطینینشین را به ویژه در بیتالمقدس شرقی، از دست بدهند. اسرائیل همچنین نگران مطرح شدن طرح تشکیل دولت مستقل فلسطینی در سپتامبر آینده در مجمع عمومیسازمان ملل است و خواهان ممانعت آمریکا از این امر است. هرچند اوباما در سخنرانی ایپک مواضع خود در مورد اراضی اشغالی تعدیل کرد، اما به نظر میرسد موضعگیری وی در سخنرانی قبلیاش در وزارت خارجه آمریکا نشانههایی از جهتگیری سیاست خارجی خاورمیانهای وی باشد که از سرگیری مذاکرات صلح و به نتیجه رسیدن آن را مستلزم انعطاف از هر دو سوی مذاکرات میداند. موضع اوباما بر پایه یک منطق استوار بود که به نتیجه رسیدن مذاکرات صلح، بر پایه جلب رضایت دو طرف و نه فقط رضایت اسرائیل است. در واقع اوباما در ایپک تلاش کرد تا حد وسط را بگیرد؛ از یک طرف خود را طرفدار آزادیخواهان منطقه جلوه دهد و تلاش کند تا راه حلی برای بحران میان فلسطینیها و اسرائیل بیابد و از سوی دیگر، بر تعهد دیرینه آمریکا در حمایت از اسرائیل تکیه کند. وی معتقد است که در نبود صلح واقعی، فناوری نمیتواند به تنهایی در تأمین امنیت اسرائیل مؤثر باشد. از طرف دیگر اوباما تأکید میکند که «ما نمیتوانیم یک دهه، دو دهه یا سه دهه دیگر صبر کنیم تا صلح برقرار شود. دنیا خیلی سریع جلو میرود و چالش فوقالعاده پیش روی اسرائیل همچنان رشد میکند. تعلل، امنیت و صلح را برای اسرائیل به تحلیل میبرد». تحلیلهای متعددی در مورد چرایی اتخاذ موضعگیری اخیر اوباما مطرح شده است که به برخی از آنها پرداخته میشود: ١. پیامدهای منفی بحران اعراب و اسرائیل برای منافع آمریکا استمرار نزاع اعراب و اسرائیل در منطقه خاورمیانه، در نهایت به ضرر منافع آمریکاست. به گفته دیوید پترائوس، رئیس سازمان سیا، «استمرار خصومت میان اسرائیل و برخی همسایگانش، چالش آشکاری پیش روی توانایی ما برای پیشبرد منافعمان در منطقه است... خشم اعراب در مورد مسئله فلسطین، قوت و عمق همکاری آمریکا را با دولتها و مردم منطقه خاورمیانه محدود ساخته است». رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا نیز در گزارشی تأکید کرده است که «عدم پیشرفت در روند صلح خاورمیانه مشخصاً مسئلهای است که دشمنان ما در منطقه به خوبی از آن بهره بردهاند و منافع امنیت ملی آمریکا را در منطقه متأثر ساختهاند». بنابراین اوباما در سخنرانی خود تلاش کرد تا دو طرف اعراب و اسرائیل را به هم نزدیک کند. وی این بار مقصر بودن اسرائیل در مشکلات منطقه را به روشنی مطرح کرد. او در واقع به این واقعیت تصریح داشت که وقتی بهترین شریک آمریکا در منطقه توسط سایر کشورها اشغالگر خوانده میشود، روابط آمریکا با کشورهای منطقه با چالش روبرو میشود و به تبع منافع آمریکا به خطر میافتد. ٢. گسترش جنبشهای آزادیبخش در خاورمیانه یکی دیگر از دلایل اتخاذ موضع اوباما در مورد مرزهای ١٩٦٧، به خاطر شرایط منطقه و جنبشهای آزادیبخش در کشورهای گوناگون عربی به ویژه مصر، متحد اصلی اسرائیل است. این کشور بعد از مبارک موضع نامشخصی در مورد اسرائیل دارد و حمایت برخی شخصیتهای مصری از فلسطینیان، بر نگرانیهای آمریکا افزوده است. احتمال دارد با کنار رفتن رژیمهای کنونی عرب منطقه، بحث دشمنی با اسرائیل که در بافت مردم عرب منطقه طرفدار دارد، بار دیگر در عرصه دولتهای آنها نیز مطرح شود؛ که محور آن نیز احقاق حقوق فلسطینیان است. از این رو مقامهای آمریکایی درصددند تا راه حلی را در کوتاه مدت بیابند. اوباما به فرصتها و تهدیدهای تغییرات دموکراتیک در حال ظهور در خاورمیانه برای اسرائیل پرداخت و از اسرائیل خواست صلحی پایدار را برای منطقه تضمین کند. از دید مقامهای آمریکایی رشد دموکراسی در خاورمیانه عرصهای ایجاد میکند که خشونتها و تمایل مردم در استفاده از خشونت کاهش یابد و این مسئله در درازمدت به نفع آمریکا و اسرائیل خواهد بود. اما منطقه خاورمیانه تغییرات عمیقی را به سمت حاکمیت مردم و خواست عامه مردم کشورهای منطقه خاورمیانه پذیرا شده است. در چنین شرایطی آمریکا تلاش دارد وضعیتی ایجاد کند که میلیونها نفر از مردم منطقه اعتقاد داشته باشند که صلح با اسرائیل، امکانپذیر است. به عبارت دیگر، اگر دموکراسی در منطقه فراگیر شود، اسرائیل مجبور خواهد بود تا با مردم منطقه به جای حاکمان مستبد آنها صلح کند، حاکمانی که به وسیله کمکهای آمریکا تطمیع شده بودند. این مسئله به خوبی در دموکراسی رو به گسترش مصر قابل مشاهده است. این نگرانی برای آمریکا وجود دارد که در صورت عدم توجه به تقاضای مردم مصر برای دستیابی به یک راه حل فلسطینی، حکومت برآمده از خواست مردم در این کشور، حمایت از طرف فلسطینی را بر منافع مصر در ازای معاهده صلح با اسرائیل، ترجیح دهد. البته وی به ظاهر لحنی مثبت را برای انقلابهای کشورهای منطقه برگزید و بر حق مردم این کشورها برای تعیین سرنوشت خود تأکید کرد. وی حتی گفت که فلسطینیها نیز باید حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند. ٣. شرایط داخلی اوباما شرایط داخلی آمریکا نیز در چنین موضعگیریای بیتأثیر نیست. اوباما در حوزه سیاست خارجی دستاوردهای بزرگی میخواهد تا بتواند تا حدی وضعیت نامناسب داخلی را برای انتخابات پیش رو تعدیل کند. به ویژه که وی از زمان آغاز به کار، یکی از مهمترین دستورکارهای خود را در عرصه خارجی، به نتیجه رساندن صلح خاورمیانه دانسته است. ٤. مسئله بهبود وجهه آمریکا از ابتدای آغاز به کار اوباما، یکی از اهداف مهم آمریکا بهبود وجههاش در خاورمیانه و جهان بوده است که بعد از نظامیگریهای دوران بوش، به شدت صدمه دیده است. استمرار یکی از مهمترین دلایل خشم کشورهای خاورمیانه از آمریکا یعنی اسرائیل و حمایت به چون چرای آمریکا دیگر اقدامات مثبت آمریکا را تحت الشعاع قرار میدهد. در واقع علیرغم اقدامات اوباما همچون خروج از عراق و برنامهریزی برای خروج از افغانستان، نظرسنجیها همچون نظرسنجی مؤسسه تحقیقاتی پیو نشان میدهد که آمریکا همچنان چهرهای منفور در منطقه خاورمیانه است؛ هرچند که نسبت به گذشته چنین نظراتی اندکی تعدیل شده است. نظرسنجی موسسه پیو اندکی قبل از سخنرانی اوباما در وزارت خارجه آمریکا نشان میدهد که هنوز بدبینی زیادی در بین مردم کشورهای منطقه خاورمیانه در مورد اقدامات آمریکا وجود دارد. نتیجهگیری از زمان آغاز به کار اوباما در ژانویه ٢٠٠٩ تاکنون، یکی از مهمترین مسائل پیش روی سیاست خارجی آمریکا، مذاکرات صلح اسرائیل و فلسطین بوده است که بدون دست یافتن به راه حلی مشخص، متوقف شده است. کارشکنیهای اسرائیل و ادامه احداث شهرکهای یهودینشین در اراضی فلسطینیان، باعث شده است تا طرف فلسطینی نیز هرنوع مذاکرهای را متوقف سازد. استمرار این وضعیت در دوره کنونی که خاورمیانه با تحول بزرگی در کشورهای گوناگون روبروست، بر نگرانی آمریکا افزوده است. موج آزادیخواهی در کشورهای عرب خاورمیانه و کنار رفتن حاکمان مستبد منطقه یکی پس از دیگری، عرصهای فراهم کرده است که خواستههای مردمی کشورهای عربی به شکل پررنگتری مطرح شود که مسلماً یکی از این خواستهها خروج اسرائیل از سرزمینهای اشغالی و به رسمیت شناخته شدن فلسطین است. این امر در کنار تندرویهای اسرائیل و عدم توجه این رژیم به مفاد توافق صلح، موجب شده است تا مقامهای آمریکایی از به خطر افتادن منافع این کشور در خاورمیانه ابراز نگرانی کنند. به نظر میرسد سخنرانی اوباما در وزارت امور خارجه حاوی مطالب مهمی است که آشکارا این نگرانیها را مطرح میکند و در کنار اعلام حمایت از اسرائیل خواهان تغییر موضع این رژیم میشود. در واقع اظهارات اوباما مبنی بر بازگشت اسرائیل به مرزهای ١٩٦٧ را میتوان یکی از نشانههای تلاش دولت آمریکا برای ترغیب اسرائیل به زمینهچینی برای مذاکرات صلح دانست.
|