تغییرات ناشی از پیروزی فرانسوا اولاند در سیاستهای فرانسه |
19 September 2012 |
||||
چکیده انتخاب فرانسوا اولاند، نامزد دست چپی و سوسیالیست فرانسه به مقام ریاست جمهوری در ششم ماه مه 2012، بازتاب بسیار زیادی در محافل سیاسی فرانسه و در سطح کشورهای اروپایی و جهان داشت. پیروزی اولاند پاسخ به برخی نارضایتیها در سیاستهای داخلی و خارجی سارکوزی بود. در چشم انداز آینده باید منتظر تغییراتی در سیاستهای اقتصادی مالی فرانسه در چهارچوب برخورد با مشکلات عظیم اقتصادی پولی اروپا باشیم. اولاند اگرچه در سیاست خارجی دنباله روی از آلمان و آمریکا را در پیش نخواهد گرفت، لکن روابط پاریس با برلین و واشنگتن، همچنان گسترده خواهد ماند. دولت اولاند سیاست خارجی تهاجمی سارکوزی را کنار خواهد گذاشت و بیشتر روی مسائل داخلی و بهبود زندگی مردم متمرکز خواهد شد. سیاست اولاند در رابطه با ایران تغییر زیادی نخواهد کرد، اما فرانسه دیگر سعی نمیکند نقش محوری در سیاست تند کشورهای غربی بازی کند. فرانسه سیاستی در چهارچوب سیاست مشترک اتحادیه اروپا و گروه 1+5 را در قبال ایران، در پیش خواهد گرفت.
مقدمه فرانسوا اولاند، کاندیدای 57 سالۀ سوسیالیستها با به دست آوردن 7/51 درصد آرا در رقابت با سارکوزی، توانست رئیس جمهور فرانسه شود تا سوسیالیستها پس از 17 سال، وارد کاخ الیزه شوند. وی در دور دوم انتخابات در برابر نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور دست راستی و نئوگلیست فرانسه قرار گرفت و با اختلاف کمی بیشتر از یک میلیون رأی، وی را شکست داد و به عنوان هفتمین رئیس جمهور فرانسه در جمهوری پنجم (4 اکتبر 1985) و بیست و چهارمین رئیس جمهور فرانسه از زمان فروپاشی نظام پادشاهی و پیروزی انقلاب کبیر فرانسه (14 ژوئیه 1789)، به پیروزی رسید. اولاند قبلاً در انتخابات داخلی حزب سوسیالیست، توانست در برابر خانم مارتین اوبری، دبیر اول حزب به پیروزی برسد و به عنوان تنها نامزد حزب برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی شود. اولاند از سال 1998 تا 2007، دبیر اول حزب سوسیالیست و تا به امروز نماینده مجلس ملی فرانسه بوده است و در این سالها به عنوان شخصیتی میانه رو و کمتر جنجالی از این حزب، مطرح میباشد. اولاند برعکس سارکوزی، یک شخصیت معمولی و غیرجنجالی است و اولین نفر از نسل جدید سوسیالیستهاست که سکان حکومت در فرانسه را در دست میگیرد؛ کسی که تجربه سالهای بعد از جنگ جهانی دوم را نداشته ولی اینک جانشین فرانسوا میتران شده است. اولاند دومین رئیس جمهور سوسیالیست فرانسه در جمهوری پنجم فرانسه از 1958 میباشد. انتخاب وی سروصدای زیادی در محافل سیاسی و افکار عمومی فرانسه داشت و یک واقعه مهم سیاسی نه تنها در فرانسه، بلکه در رابطه با اتحادیه اروپایی و کشورهای عضو آن به شمار میآید. اولاند بعد از مراسم تحلیف، دوست نزدیک خود ژان مارک ایرو رئیس گروه سوسیالیستها در مجلس ملی فرانسه را به نخست وزیری انتخاب کرد و بلافاصله ترکیب جدید کابینه با تعداد برابر وزرا و وزیران مشاور زن و مرد را تعیین کرد. وزرات امور خارجه به لوران فابیوس، نخست وزیر سابق و از رهبران قدیمی حزب سوسیالیست سپرده شد و پییر موسکویسی، وزارت اقتصاد و دارایی را به عهده گرفت که پستی کلیدی در ساختار قدرت در فرانسه است. به نظر میرسد فابیوس شناخت زیادی نسبت به مسائل ایران دارد، ولی هنوز زود است تا نسبت به عملکرد وی در قبال ایران اظهار نظر شود. نیکولا سارکوزی در ماه مه 2007، با پیروزی در برابر خانم سگولن رویال، نامزد سوسیالیست در دور دوم انتخابات به عنوان رئیس جمهور فرانسه و به جانشینی ژاک شیراک انتخاب شد. وی قبل از آن سابقه چند دوره وزارت را داشت و در آخرین سمت، وزیر کشور فرانسه و از موقعیت بسیار خوبی در داخل حزب او ام پ (اتحاد برای جنبش مردمی) برخوردار و در عین حال مخالفین سرسختی نیز در این حزب داشت. سارکوزی با سر و صدا زیاد و برنامههای جدید وارد کاخ الیزه شد و در دوره پنج ساله ریاست جمهوری خود، تغییرات زیادی در سیاستهای سنتی فرانسه به وجود آورد که یادآور دورانی از امپراتوری ناپلئون بناپارت است. سارکوزی با پذیرش شکست در دور دوم انتخابات در تاریخ 15 مه 2012، از کاخ الیزه خارج شد. دوران ریاست جمهوری وی همراه با تغییرات و گسستهای زیادی در سیاست داخلی و خارجی فرانسه همراه بود و لذا با مقاومت مردم محافظهکار فرانسه از راهیابی به دور دوم حکومت بازماند. انتخاب وی فقط برای یک دوره 5 ساله از زمان والری ژیسکاردستن، رئیس جمهور دست راستی و رهبر دموکراتهای فرانسه (1981-1974)، یک مورد نادر است و تا قبل از این واقعه همۀ رؤسای جمهوری فرانسه برای دو دوره انتخاب میشدند. پیروزی فرانسوا اولاند، به طور ساده معلول سه علت اصلی است: 1. اشتباهات بسیار زیاد سارکوزی در مسائل داخلی و خارجی؛ 2. انسجام و هماهنگی زیاد سوسیالیستها برای پیروزی؛ 3. شرایط سخت اقتصادی و پولی و سختتر شدن زندگی مردم عادی فرانسه. تاثیر مسائل داخلی بر پیروزی اولاند در جریان انتخابات ریاست جمهوری، مشکلات داخلی کشور از جمله نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی، عدم ایجاد شغل جدید و از دست رفتن بسیاری از فرصتهای شغلی، کاهش قدرت خرید مردم و فشارهای ناشی از بدهیهای خارجی، به ویژه طی یک سال اخیر، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شد و جناح حاکم محافظهکار را در معرض انتقاد افکار عمومی قرار داد. مردم انتظارات معقولی داشتند و مایل بودند از شرایط سخت معیشتی دوری جویند. لذا صحنه انتخابات فرصت بسیار خوبی به وجود آورد تا شهروندان با رأی خود این وضعیت را تغییر داده و دولت سارکوزی را کنار بزنند. حتی بسیاری از تحلیلگران معتقدند که تودههای ناراضی مردم، بیشتر از هر چیزی مایل بودند سارکوزی که سیاستهایی نزدیک به قشر ثروتمند و طبقه بورژوازی فرانسه را داشت کنار بزنند. در واقع، رأی بسیاری ازاین افراد نه به سیاستهای سارکوزی و رأی به صحنه آوردن جناحی جدید و نزدیکتر به تودههای مردم در فرانسه بود؛ لذا به فرانسوا اولاند رأی دادند. فرانسوا اولاند، برنامه احیای اقتصادی را با هدف اشتغال جوانان به عنوان اصلیترین برنامه اقتصادی خود در دستور کار دارد. افزایش دریافت مالیات از ثروتمندان و ایجاد فرصتهای جدید شغلی از جمله دیگر برنامههای وی محسوب میشود. پیروزی اولاند سوسیالیست در حالی رقم خورد که در اکثر کشورهای اروپایی، راستگراها حاکم هستند و لذا به نظر میرسد هیچ انتخاباتی تا این اندازه برای اروپا سرنوشت ساز نبوده است. پیروزی اولاند با شدت گرفتن گرایشات افراطی اعم از چپ و راست در بسیاری از کشورهای اروپایی همزمان شد و این امر نشان میدهد در شرایط بحرانهای اقتصادی - اجتماعی، زمینه برای رشد گرایشات افراطی آماده میشود. برنامههای اعلامی از سوی اولاند اولاند در برنامه شصت مادهای خود، روشهای مورد نظر برای ادارة فرانسه را بیان نموده که در خصوص مسائل داخلی، مهمترین وعدههای انتخاباتی وی به شرح ذیل است: - اعمال 75 درصد مالیات بر درآمد کسانی که بیش از یک میلیون یورو درآمد سالانه دارند؛ - حمایت از ادغام مالیات بر درآمد و سهم اجتماعی عمومی، اعمال 45 درصد مالیات برای درآمدهای بیش از 150 هزار یورو؛ - تأکید بر کاهش سهم انرژی هستهای در تولید برق از 75 درصد به 50 درصد و تأکید بر استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر؛ - حمایت از استخدام شصت هزار معلم جدید؛ - ایجاد 150 هزار شغل جدید؛ - استخدام پنج هزار قاضی و نیروی پلیس؛ - ساخت پانصد هزار خانه در سال؛ - بازگرداندن سن بازنشستگی به شصت سال برای کسانی که بیش از 41 سال فعالیت کردهاند؛ - ایجاد مؤسسات توسعه برای حومههای محروم شهرها. در ارتباط با سیاست خارجی، مهمترین سیاستهای اعلامی وی عبارتند از: - بازگرداندن سربازان فرانسوی از افغانستان تا آخر سال 2012؛ - تجدیدنظر در باقی ماندن در سطح فرماندهی نظامی ناتو؛ - همکاری در چهارچوب سازمان ملل، در صورت ضرورت حملة نظامی علیه سوریه؛ - تجدیدنظر در روابط با آفریقا و ترمیم خرابیهای به وجود آمده؛ - ایجاد یک آژانس رتبهبندی اروپایی و جداسازی وامدهی و سرمایهگذاری در بانکها. دلایل شکست سارکوزی شکست نیکولا سارکوزی، دلایلی چند در بعد مسائل داخلی و خارجی فرانسه داشت. در بعد داخلی مسائلی چون سختتر شدن وضع معیشت و کاهش قدرت خرید مردم، افزایش سن بازنشستگی به 62 سال، کاهش امتیازات رفاهی و بهداشتی و بیمه، افزایش بیکاری و نبود فرصتهای شغلی، سیاستهای اقتصادی نزدیک به منافع ثروتمندان، افزایش اختلاف در داخل حزب حاکم او ام پ یا اکثریت ریاست جمهوری، مخالفت ژاک شیراک رهبر حزب و پدر معنوی و سیاسی سارکوزی و حتی اعلام اینکه ایشان به اولاند رأی خواهد داد، کاهش مداوم محبوبیت مردمی سارکوزی در نظرسنجیهای متعدد که از همان سال اول انتخاب شروع شد و نهایتاً به زیر 30 درصد رسید که بیسابقه بود؛ رفتارها و زندگی شخصی سارکوزی که خیلی مورد پسند اکثریت جامعه محافظهکار فرانسه نیست؛ شکستهای پی در پی در انتخابات استانی، شهرداریها، محلی و مجلس سنا و حتی از دست دادن ریاست مجلس سنا که اولین مورد در جمهوری پنجم فرانسه و از سال 1958 بود؛ مداخله و حضور سارکوزی در همه جا، سارکوزی میخواست هم رئیس جمهور باشد هم رئیس دولت و نخست وزیر، هم رهبر حزب او ام پ و در واقع یک امپراتور یا ناپلئون بناپارت جدید که مخالفتهای زیادی نه تنها در بین جناحهای دست چپی و سانتریستها داشت بلکه در درون حزب خود نیز با مخالفین سرسختی مواجه بود. سارکوزی در کار نخست وزیر به عنوان رئیس کابینه نیز مداخله میکرد و در انتخاب وزرا، معاونین و حتی مدیران کل و مقامات قضایی نیز دخالت میکرد؛ امری که در دولتهای قبل از وی سابقه نداشت. جملگی این مسائل موقعیت سارکوزی را در داخل حزب و بین نمایندگان اکثریت مجلس و سنا و به خصوص در افکار عمومی، متزلزل کرده بود. در بعد خارجی دنبالهروی بیش از حد سارکوزی از سیاستهای آمریکا از جمله بازگرداندن فرانسه به شاخه نظامی ناتو، جایی که ژنرال دوگل رهبر کاریزمای گلیست فرانسه در سال 1966 از آن خارج شده بود؛ پیروی و وابستگی زیاد به اسرائیل و لابی یهودیان در فرانسه، اسرائیل و به لابی آمریکا؛ گسست در سیاستهای سنتی فرانسه در عرصه سیاست خارجی، امری که به اصطلاح استقلال سنتی و شناخته شده سیاست خارجی فرانسه را زیر سئوال میبرد؛ مداخله بیش از حد سیاسی و نظامی در لیبی و لشکرکشی گسترده به لیبی؛ اعزام تعداد زیادی از سربازان فرانسوی به افغانستان به درخواست آمریکا؛ اشتباهات وزرای دولت وی در مناسبات خارجی، مثلاً خانم میشل آلیو ماری، وزیر خارجه فرانسه در اوج بحران عربی و تحولات شمال آفریقا و تونس، به دعوت یکی از وزیران تونسی به این کشور رفته و از امکانات دولت تونس که مشغول سرکوب مردم بود استفاده کرد که این امر بازتاب بسیار گستردهای در فرانسه داشت و در نهایت منجر به استعفای وزیر خارجه و وزیر دفاع شد؛ بحران اقتصادی مالی اروپا که دولتهای حاکم در اروپا صرفنظر از چپ و راست را دچار مشکلات عدیده کرد و در برابر تودههای مردم قرار داد؛ سقوط 11 دولت در اتحادیه اروپایی 27 کشوری طی 2 سال اخیر، بیانگر اهمیت این موضوع است؛ دنبالهروی از سیاستهای آلمان و خانم مرکل در راه حلهای مربوط به بحران یورو که وی را در معرض انتقادات بیشمار محافل سیاسی و افکار عمومی قرار داد و اعزام تعداد زیادی از سربازان فرانسوی به آمریکا به درخواست این کشور. جدای از این موارد و اشتباهات متعدد دولت سارکوزی در مسائل داخلی و سیاست خارجی، در پایان باید به دلزدگی و خستگی مردم فرانسه از یک جناح یعنی محافظه کاران دست راستی که از 17 سال پیش و بعد از پایان دوره میتران بر کاخ الیزه حاکم بودند و اشتیاق برای تغییر در ساختار حزبی و قدرت در فرانسه را اضافه نمود. مردم خیلی ساده خواستار تغییر بودند. اولاند از این شرایط به بهترین نحو بهره برداری کرد. زمینههای پیروزی اولاند سوسیالیستها با انسجام متمرکز حزبی و با برنامهریزی فشردهای که از زمان شکست سال 2007 و شکست در برابر سارکوزی متحمل شده بودند، به صحنه آمدند. ابتدا با بحثها و جلسات مختلف، موضوع انتخاب یک نفر به عنوان کاندیدای رسمی حزب را مطرح ساختند و در نهایت جملگی بر فرانسوا اولاند، دبیر اول سابق حزب سوسیالیست توافق کردند. بعد از این قرار شد جملگی از نامزد رسمی حزب دفاع کنند و دعواها و دسته بندیهای داخلی را وارد مبارزات انتخابات ریاست جمهوری نکنند. با توجه به موارد ذکر شده، نامزد حزب سوسیالیست فرانسه، فرانسوا اولاند که جزء رهبران قدیمی و با تجربه سوسیالیسست نبوده و از شخصیت کاریزمایی نیز در بین مردم برخوردار نیست، توانست با برنامهریزی منسجمی که در حزب سوسیالیست صورت گرفته بود و با تکیه بر اشتباهات و مشکلات دولت سارکوزی و مشکلات اقتصادی پولی اروپا به پیروزی برسد. سقوط سارکوزی به عنوان یازدهمین دولتمرد اروپایی طی یکی دو سال اخیر، نشان میدهد که در شرایط دشواری اقتصادی پولی که قاره اروپا از چند سال پیش با آن مواجه است، به خصوص از زمان بحران پولی که از یونان در آوریل 2010 شروع شد، تودههای مردم بیشتر از هر چیز دلمشغول گذران زندگی روزمره خود هستند و به خط مشی رأی میدهند که ظاهراً بتواند به دغدغههای اساسی آنها پاسخ دهد. تودهها به تفکرات بورژوازی و لیبرالیستی، در شرایط سخت اقتصادی رأی منفی میدهند. به طور کلي دست چپيها يا سوسياليستها، بر نزديکي بيشتر بر تودههاي مردم و کارگران تاکيد ميکنند. در اين انتخابات هم عملاً اين قضيه نمود پيدا کرد. در عرف سياسي فرانسه، دولت حاکم صرف نظر از اين که دست راستي و محافظه کار باشد يا دست چپي و سوسياليست، مسئول مشکلاتي است که در جامعه وجود دارد. ویژگي دولت سارکوزي اين بود که طي اين مدت 5 سال حزب او هم رياست جمهوري را در اختيار داشت، هم نخست وزيري را و همچنين اکثريت مجلس ملي را نیز در اختيار خود داشت. بنابراين، مردم هرگونه کاستي و مشکلي ميديدند، آن را پاي اين حزب ميگذاشتند. يکي از دلايلي که باعث شد فرانسوا اولاند، نامزد سوسياليست فرانسه از اين شرايط بهره ببرد، مشکلاتي بود که مردم به صورت ناخودآگاه به پاي حزب حاکم ميگذاشتند. نکته ديگر اين است که شعارهاي حزب سوسياليست و دست چپيها به هر حال نزديک به تودههاي مردم، اقشار آسيب پذير و طبقات متوسط به پايين است. در حالي که اينگونه به نظر ميرسيد که جناح سارکوزي، بيشتر منافع طبقات بالاتر و ثروتمند جامعه را در نظر ميگيرد. حتي در يکي از بحثهايي که اخيراً در داخل فرانسه و در مطبوعات اين کشور مطرح شده بود، آمده است که نزديک به هشتاد و پنج ميليارد يورو از مالياتهاي مردم عادي فرانسه خرج طبقات متوسط و ثروتمند جامعه شده است. اين گونه مباحث معمولاً در سطح افکار عمومي تاثيرات قابل توجهي ميگذارد و مردم نسبت به آن واکنش نشان ميدهند. در انتخابات فرانسه نيز اين قضايا ديده شد. در واقع، وضعیت بد اقتصادی در فرانسه و آمار بالای بیکاری موجب شد تا مردم این کشور به دنبال ایجاد تغییر باشند و همین امر به نوعی آرای خاموش در این کشور را نیز به میدان آورد و باعث مشارکت 80 درصدی در انتخابات دور اول و دوم شد. مشکلات اقتصادی پولی دو سالۀ اخیر اروپا و فرانسه تاثیرات بسیار منفی در سطح اجتماعی فرانسه به جای گذاشت. از طرفی انتخاب اولاند دست چپی و سوسیالیست نیز دارای تبعات و عواقبی در تعاملات اروپایی خواهد بود و میتواند بحثهای جدیدی را در همکاری بین 27 کشور عضو اتحادیه اروپایی و به خصوص در برخورد با چالش دو ساله اخیر مالی اروپا به وجود آورد. تاثیر مسائل اروپایی وجود اختلافنظر با آلمان درباره راههای برونرفت از بحران اقتصادی مالی، از موضوعات بسیار مهم دولت اولاند است که مباحث جدیدی در سطح اروپایی به وجود آورده است. فرانسوا اولاند معتقد است که سیاستهای ریاضتی به تنهایی کارساز نیست و درکنار آن باید افزایش رشد اقتصادی را مورد توجه قرار داد. اولاند راهحلی را پیشنهاد کرده تا از طریق انتشار و فروش اوراق قرضه اروپایی، که بانک مرکزی اروپا آن را تضمین میکند، رشد اقتصادی دو کشور را تحریک کند. چیزی که مسلم است اینکه محور پاریس – برلین، اگر نتواند نسبت به توافقات شکننده قبلی در جلسات متعدد سران اروپایی به توافق نائل شود، شک و تردیدهای زیادی در فضای همکاریهای اروپایی و در بحران دو ساله اخیر مالی اروپا اتفاق خواهد افتاد. اولاند در برنامههای اعلام شده خود، حمایت از طرح اوراق قرضه مشترک در اروپا را مطرح کرد که به بانک مرکزی اروپا نقش مهمتری نسبت به سیاستهای بانک مرکزی آلمان میدهد. هم اکنون کشورهای اروپایی امیدوار هستند که نتایج انتخابات فرانسه ناآرامیهای جدیدی در روند نجات یورو ایجاد نکند. از نظر برلین، هیچ چیز برای وضعیت آشفته و متلاطم بازارها بدتر از این نیست که فرانسه و آلمان هماهنگی خود را از دست بدهند. در چشمانداز کنونی، رسیدن به توافقی بین اولاند و مرکل اجتناب ناپذیر شده است. توافقات شکننده برای بحران یورو طی ماههای گذشته و مخالفت برخی کشورها بخصوص انگلیس، مجارستان، جمهوری چک و نارضایتی برخی کشورها چون اتریش، سوئد و یونان با توافقات صورت گرفته آلمان و فرانسه میتواند بستر جدیدی برای چالش اقتصادی پولی اروپا فراهم آورد. لذا پاریس و برلین ناچاراً باید به تفاهمی مشترک با یکدیگر نائل آیند و هر یک اندکی از مواضع خود عقبنشینی نموده و به راه حلی برسند. انتخاب فرانسوا اولاند میتواند انتخابی تعیین کننده برای کل اروپا ارزیابی شود؛ زیرا با توجه به چالشهای زیادی که طی دو سال گذشته در سطوح اقتصادی اجتماعی اروپا به وجود آمد و با توجه به بحران نفسگیر یورو، قطعاً راه یافتن فرانسوا اولاند به کاخ ریاست جمهوری، میتواند تغییرات زیادی در سیاستهای اقتصادی پولی در فرانسه و در مقیاسی بزرگتر در تمام حوزه یورو 17 کشوری و حتی اتحادیه اروپایی 27 کشوری به دنبال داشته باشد. اولاند به این نتیجه رسیده است که سیاستهای سارکوزی در تبعیت از سیاستهای دولت مرکل موفق نبوده و موقعیت فرانسه را در بین کشورهای اروپایی پیرو مخدوش کرده است؛ لذا دولت وی سعی میکند نشان دهد که خط مشی متفاوت از سارکوزی و آلمان در پیش میگیرد و این امر میتواند چالشی را با آلمان به وجود آورد. از طرفی با توجه به رکود و مشکلات اقتصادی گسترده در کشورهای مختلف اروپایی که از سال 2008 همچنان باقیمانده و حتی تشدید شده است، پیروزی اولاند و تغییر سیاستهای فرانسه میتواند علامتی برای تغییر رویه در تمام اروپا باشد و در آینده نزدیک، ایجاد تغییراتی در دولتهای اروپایی دور از ذهن نخواهد بود. سیاست خارجی اولاند سیاست خارجی فرانسه در دوران اولاند، به احتمال زیاد با تغييراتي همراه خواهد بود. سارکوزي از زماني که انتخاب شد، سياست نگرش به غرب يا تعاملات فراآتلانتيکي را در نظر گرفت و در راستاي اين سياست، فرانسه به آمريکا نزديک شد. این نزدیکی انتقادات زیادی در فرانسه به همراه داشت و به منزله گسست در میرات تاریخی دوگل تلقی شد. فرانسهاي که توسط ژنرال دوگل در سال 1966، از شاخه نظامي ناتو خارج شده بود، مجدداً توسط سارکوزي به شاخه نظامي ناتو پيوست. سارکوزی با طیف وسیعی از مخالفین، به خصوص در جبهه اپوزیسیون و حتی در درون حزب اکثریت، مواجه شد. بنابراين، در دوره سارکوزي ما شاهد نزديکي سياست ها و برنامه روابط خارجي ميان آمريکا و فرانسه بوديم. از اين مسئله به عنوان گسست و کنار گذاشتن استقلال خواهی در سیاست خارجی فرانسه ياد ميشود. اعزام 3500 تن از سربازان فرانسوی به افغانستان، بیشتر در چهارچوب نزدیکی روابط با آمریکا قابل تحلیل است، ولی اینک اولاند اظهار داشته سربازان فرانسوی را در طول سال 2012 به کشور باز میگرداند. سوسیالیستها به طور کلی نگرش نزدیکی بیش از حد به آمریکا را ندارند و به نظر ميرسد از سرعت روند نزديکي ميان فرانسه و آمريکا کاسته خواهد شد و دولت اولاند یک سیاست معقول و خوب را در ارتباط با آمريکا در پیش خواهد گرفت؛ بدون اینکه به دنبالهروی و همراهی با خط مشی آمریکا متهم شود. استقلال فرانسه از آمریکا و نیز حفاظت از هویت فرانسه به عنوان یک کشور بزرگ و تاریخساز، برای عامه مردم از اهمیت بالایی برخوردار است. ایجاد روابط تابع و پیرو در قبال آمریکا، با توجه به جامعهشناسی سیاسی فرانسویان، نمیتواند مورد پسند مردم فرانسه باشد. در خصوص تحولات خاورمیانه و بهار عربی، سارکوزی شتابزدگی بیش ازاندازهای از خود نشان داد و به خصوص در بحران و جنگ لیبی، حتی جلوتر و با سیاسیت جنگ طلبانهتر از آمریکا و انگلیس پیش رفت. سارکوزی در نظر داشت موقعیت جدیدی در شمال آفریقا، خاورمیانه و مدیترانه به دست آورد و موقعیت فرانسه را تثبیت کند. فرانسه دوره سارکوزی بیشتر از هر چیز به دنبال کسب سهم و پرستیژ بینالمللی از رهگذر تحولات بهار عربی بود و وقوع انقلابات مردمی در نزدیکی مرزهای اروپا را فرصتی برای سیاست خاورمیانهای و آفریقایی فرانسه میدانست که بعد از سالها باید دوباره احیاء شود. به نظر میرسد اولاند تعییراتی در سیاست خارجی فرانسه خواهد داد: از شدت عمل و روند تهاجمی سیاست فرانسه در اقصی نقاط جهان خواهد کاست، در ارتباط با تحولات خاورمیانه شتابزدگی و میاندار بودن دولت سارکوزی را کنار خواهد گذاشت و بیشتر در تعامل و هماهنگی با سایر کشورهای بزرگ عمل خواهد کرد. بازسازی روابط با کشورهای عربی و همچنین ترمیم روابط ویران شده با کشورهای آفریقایی را بر محور همکاریهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و زبانی و فرانکفونی احیا خواهد کرد. سیاست اولاند نسبت به ایران در ارتباط با ایران، به طور کلی به نظر میرسد سیاستهای کلی فرانسه به خصوص در پرونده هستهای، خیلی تغییر نکند و فقط در بیان و برخی شیوهها و تاکتیکها ما شاهد اصلاحاتی باشیم. خاطر نشان میشود که سوسیالیستها در گذشته در مقایسه با دست راستیها سیاست سختتری نسبت به ایران داشتهاند و مسائل ایدئولوژیک برای آنها اهمیت بیشتری دارد. لکن در دورۀ سارکوزی، برخلاف رویه مرسوم و به ویژه برخلاف دوره شیراک، دیدیم که دولت وی موضع بسیار سختی در برابر پرونده هستهای ایران در پیش گرفت و سعی کرد در اروپا به عنوان کشور پیشتاز عمل کند و جای سنتی انگلیس را در مخالفت با ایران بگیرد؛ سارکوزی به اصطلاح تونی بلر اروپا باشد. از طرفی گرایشات نزدیک سارکوزی به آمریکا و اسرائیل، در ایجاد این موضع بسیار موثر بود و فرانسه در دوران 5 ساله سارکوزی، شدیدترین مواضع را در برابر ایران و به خصوص در پرونده هستهای مطرح کرد؛ حتی سارکوزی در مصاحبهای از بمب ایرانی یا بمباران ایران صحبت کرد. وزیر خارجه وقت وی، برنارد کوشنر نیز اظهاراتی در این زمینه مطرح کرد که بازتاب بسیار گستردهای در فرانسه و در سطح دنیا داشت و با واکنشها و مخالفتهای بسیاری روبهرو شد. در حالی که موضع دست راستیها به ویژه در دوران 12 ساله شیراک، نسبت به ایران معتدلتر و کمتر جنجالی بود. اگرچه سیاست خارجی عرصه قدرت و حیات خلوت رئیس جمهور در فرانسه است و روسای جمهور علاقه خاصی برای ورود در این زمینه و قبضه کردن خط مشی سیاست خارجی کشور دارند، ولی به نظر میرسد اولاند در این مقطع و به خصوص در یکی دو سال اول، اولویت را به مسائل داخلی میدهد. در ارتباط با سیاست فرانسوا اولاند نسبت به ایران و به ویژه در پرونده هستهای ایران، به نظر میرسد سیاست وی کمتر جنجالی و در چهارچوب سیاست مشترک اتحادیه اروپایی و همراهی با گروه 1+5 خواهد بود و دولت اولاند سعی نمیکند پیشتاز بحث هستهای ایران و تحریمهای سخت علیه ایران باشد. از طرفی به نظر میرسد اولاند به عنوان رئیس جمهور، کمتر در مسائل سیاست خارجی درگیر شود و بیشتر به مسائل و مشکلات داخلی بپردازد تا بیلان مثبتی از خود ارائه کند. سیاست خارجی، بیشتر به دولت و وزارت خارجه واگذار میشود و دراین راستا احیاناً سیاست خارجی فرانسه منطقیتر، حرفهایتر و با تکیه بیشتر بر منافع ملی و به دور از هیاهو و جنجال خواهد بود. انتخاب لوران فابیوس، از رهبران قدیمی و کارکشته سوسیالیست که سابقه نخست وزیری دوران میتران را نیز دارد، بیانگر نقش بیشتر وزیر خارجه در تعاملات سیاست خارجی و حرفهای شدن آن خواهد بود.
نتیجهگیری انتخاب فرانسوا اولاند در فرانسه بازتاب زیادی در سطح اروپا داشت و بسیاری از صاحبنظران آن را انتخابی تعیین کننده برای جهتگیری آینده اروپا ارزیابی کردند؛ زیرا با توجه به معضلات عمده اقتصاد پولی اتحادیه اروپا به خصوص حوزه یورو طی دو سال گذشته، به نظر میرسد پیروزی فرانسوا اولاند در انتخابات ریاست جمهوری، پاسخی منفی به محور مرکوزی (مرکل+ سارکوزی) و سازش آنها در توافقات مالی اروپایی و فراخوان به توافقی جدید در حوزه یورو خواهد بود. اولاند به این نتیجه رسیده است که سیاستهای سارکوزی در دنبالهروی از آلمان، مورد پسند مردم این کشور نیست و وجهه فرانسه را خدشهدار کرده است. پیروزی سوسیالیستها در فرانسه بیانگر علامتی برای تغییر سیاستهای اقتصادی پولی در سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپایی و گرایش به سمت سیاستهای رشد اقتصادی است. در ارتباط با آمریکا، اولاند برای ترمیم و یا حداقل جلب رضایت افکار عمومی فرانسه، تلاش خواهد کرد تا مرزبندی خود را با برخی سیاستهای آمریکا به ویژه سیاست خاورمیانهای و فراآتلانتیکی این کشور حفظ کند. اولاند به نزدیکی بیش از اندازه به آمریکا نه خواهد گفت، ولی به خوبی میداند که هرگونه مدیریت بحران اقتصادی، جز از طریق همکاری نزدیک با آمریکا میسر نخواهد بود. اساساً سیاستهای اقتصادی اوبامای دموکرات، به سیاستهای اقتصادی اولاند سوسیالیست که گرایش به سمت رشد اقتصادی و دوری از سیاستهای ریاضت اقتصادی دارد، نزدیکتر است و اولاند ضمن امتناع از نزدیکی بیش از حد به آمریکا و حفظ استقلال از آمریکا در برخی حوزههای سیاست خارجی، لکن بهبود روابط با آمریکا را از دیپلماسی فرانسه دور نخواهد داشت و نباید انتظار چرخش بنیادین در روابط طرفین داشته باشیم.
|