چکیده

تحولات بین‌المللی پس از پایان جنگ سرد و به‌ویژه در پی حوادث 11 سپتامبر، تأثیرات عمیقی بر معادلات قدرت در سطح روابط بین‌الملل و در روابط میان کشورها داشته است. تحت این شرایط، کشورها به بازنگری در روابط راهبردی خویش با توجه به الزامات جدید بین‌المللی می‌پردازند. در میان کشورهای همسایة ایران، کشورهای عرب از لحاظ تعداد، جایگاه مهمی دارند. روابط ایران با هریک از کشورهای عربی و به‌عنوان یک مجموعه از کشورها که دارای اشتراکات زیادی میان خود و نیز اشتراکات زیادی با ایران هستند، به دلیل مداخله عوامل جغرافیایی، دینی، فرهنگی و سیاسی، از گذشته‌های نه چندان دور دچار فراز و نشیب‌هایی بوده است. به گونه‌ای که بازنگری در آن با توجه به دورنمای آینده ضروری می‌نماید.

الف ـ نیاز ایران به روابط با اعراب

ایران به دلایل متعدد نیازمند ارزیابی چگونگی و سطح روابط با اعراب می‌باشد. از جمله این دلایل عبارتند از:

1. ویژگی‌های خاص و موقعیت ژئوپولیتیک کشور ایران: این ویژگی‌ها ایران را، صرف‌نظر از نوع رژیمی که در این کشور بر سر کار باشد، به یک بازیگر تأثیرگذار منطقه‌ای تبدیل کرده و در مرکز نگاه قدرت‌های جهانی قرار داده است. به همین دلیل توجه ایران به جهان عرب، به‌عنوان بزرگ‌ترین گروه همسایگان، حائز اهمیت است.

2. تنها بودن ایران در منطقه و امکان‌سنجی گسترش روابط با اعراب: ایران هم به لحاظ مذهبی و هم به لحاظ نژادی تقریباً با تمامی کشورهای پیرامونی خود متفاوت است. اگرچه برخی مشابهت‌ها و تداخلات میان نواحی مرزی ایران و برخی از کشورهای همسایه وجود دارد، اما آن چه وجهه اصلی ایران را شکل می‌دهد (ایرانی ـ شیعی ـ فارسی) سبب می‌شود که ایران نتواند در منطقه یک متحد قابل اعتماد داشته باشد. لذا ناچار به جست‌وجوی حلقه‌های اتصال در منطقه یا خارج از آن است. فقدان ظرفیت‌ها و ما به ازاء‌های عینی در میان همسایگان عرب، در زمینه نیازهای ایران به فناوری، علم، اقتصاد و سرمایه، سبب می‌شود ایران این موارد را در غرب یا شرق دور جست‌وجو نماید و این خود یکی از دلایل وجود فاصله در روابط ایرانی ـ عربی است. جهت جبران این فاصله، یک «امکان‌سنجی» در مورد روابط ایرانی ـ عربی ضروری به نظر می‌رسد

3. لزوم دستیابی به اهداف سند چشم‌انداز 20 ساله ایران: براساس سند مذکور، ایران باید تا سال 1404 شمسی، به قدرت اول اقتصادی، علمی و فناوری منطقه تبدیل شود. سؤال این است که کدام منطقه مورد نظر این سند است؟ مناطق پیرامونی ایران شامل آسیای مرکزی، شبه قاره، خاورمیانه و خلیج فارس، قفقاز و دو کشور بینابینی یعنی افغانستان و ترکیه می‌باشد. از آنجا که آسیای میانه و شبه‌قاره، خود را در حوزه‌های دیگری (همانند CIS و سارک) و قفقاز و ترکیه نیز عمدتاً خود را در حوزه غرب تعریف می‌کنند، به نظر می‌رسد منطقه مورد نظر سند چشم‌انداز عمدتاً منطقه عربی است. ضمن اینکه ایران نیز عمدتاً خود را کشوری در حوزه خاورمیانه و خلیج فارس تعریف می‌کند. متقابلاً به نظر می‌رسد مهم‌ترین مانع و چالش تحقق اهداف سند چشم‌انداز نیز همین کشورهای عربی خواهند بود که البته نباید نقش و تحریکات منفی کشورهای فرامنطقه‌ای ـ خصوصاً امریکا و انگلیس ـ را نادیده گرفت. پاسخ این سؤال که کشورهای عربی چه نقشی در تحقق یا عدم تحقق این اهداف می‌توانند ایفا کنند، منوط به بررسی جایگاه و نقش اعراب در سیاست خارجی ایران خواهد بود. ایران اگر می‌خواهد به قدرت اول در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس تبدیل شود، باید به چگونگی روابط با جهان عرب توجه کند.

4. لزوم نگاه مجموعه‌ای به اعراب: اگرچه نوع نگاه و رفتار هریک از کشورهای عربی نسبت به ایران با سایر کشورهای عربی متفاوت است، اما به هر حال همسایگان عرب ایران در میان خود دارای قرابت‌ها و اشتراکات مذهبی، زبانی و تاریخی متعددی هستند. لذا صرف‌نظر از روابط دو جانبه ایران با هریک از کشورهای عربی، ایران باید یک نگاه مجموعه‌ای نیز به کل جهان عرب داشته باشد و با یافتن برخی از بنیان‌ها که وجوه مشترک سیاست‌گذاری‌های اعراب را نسبت به ایران شکل می‌دهد، به تنظیم روابط با اعراب اقدام کند. از طرف دیگر اگرچه ممکن است هریک از کشورهای عربی، یک قدرت مهم منطقه‌ای یا جهانی نباشد، اما مجموعه اعراب (22 کشور) به لحاظ اشتراکاتی که آنها را به یکدیگر پیوند می‌دهد، مجموعه تأثیرگذاری در صحنه بین‌المللی محسوب می‌شوند. اگر بتوان عوامل مشترکی که نوع نگاه آنان را نسبت به ایران شکل می‌دهد شناسایی و برای بهبود آن اقدام کرد، این امر سبب بهبود هم زمان روابط با مجموعه بزرگ کشورهای عربی خواهد شد.

ب ـ لزوم نگاه هم‌زمان ایران به یکایک کشورهای عربی در کنار نگاه به مجموعه اعراب

به نظر می‌رسد نگاه و نوع روابط ایران با «هریک از کشورهای عربی» عمدتاً رئالیستی و حول عنوان «منافع ملی» و در چهارچوب «دولت ـ ملت» شکل می‌گیرد، در حالی که روابط با «جهان عرب» عمدتاً ایده‌آلیستی و در چهارچوب «هویت» است. اگرچه در عالم واقع ایران با تک تک کشورهای عربی رابطه دارد اما در شکلی انتزاعی، می‌توان علاوه بر روابط دو جانبه، یک نگاه هویتی و جمعی نیز به اعراب داشت.

به علاوه ما زمانی می‌توانیم از جهان عرب نام ببریم که یک سری «انگاره‌های مشترک»، فراتر از مرزبندی‌های سیاسی، در میان اعراب پیدا کنیم. شاید یافتن انگاره‌های مشترک در میان اعراب نادر یا دشوار باشد و حتی گاه به نظر می‌رسد هیچ انگاره مشترکی که قابل انتساب به تمامی اعراب باشد وجود ندارد و آنچه در ذهن ما به‌عنوان دیدگاه‌های مشترک عربی شکل می‌گیرد، در واقع انتزاعات ذهنی ما و فاقد واقعیت خارجی است. خصوصاً در مواقعی که دو سطح تحلیل فوق (منافع ملی محور و منافع عربی محور)، در مقابل هم قرار می‌گیرند. به‌عنوان مثال کشورهای عربی گاه در اجلاس‌هایی چون شورای همکاری خلیج فارس یا اتحادیه عرب مواضع مشترکی علیه ایران در مواردی خاص اتخاذ و سپس در گفت‌وگوهای دو جانبه از آن مواضع عذرخواهی می‌کنند.

در عین حال از این نکته نیز نباید غفلت شود که آنچه دیدگاه‌های مشترک اعراب را نسبت به ایران شکل می‌دهد، لزوماًً منفی نبوده و در بسیاری از موارد، بسیاری از اعراب دارای اشتراکات فراوانی با ایران هستند. به علاوه، اعراب در بسیاری از موارد نسبت به ایران و غیرایران، به ظاهر انگاره‌های مشترکی دارند اما به دلایل متعددی نخواسته‌اند یا نتوانسته‌اند این انگاره‌های مشترک را به اقدام مشترک ترجمه نمایند. بدین ترتیب شاید ما چندان شاهد «اقدام مشترک عربی» در یک زمینه خاص ـ حتی مثلاً در مورد موضوع مهمی چون مسئله فلسطین ـ نبوده‌ایم. شاید بدان علت که اعراب علاوه بر هویت جهان عربی، هر کدام دارای هویت‌های دیگری چون هویت منطقه‌ای، هویت مخصوص به خود و ملاحظات منافع ملی نیز هستند. به همین علت، با وجود وجود برخی انگاره‌های مشترک عربی علیه ایران، در حال حاضر تمامی کشورهای عربی، سطحی از روابط (از عالی تا متوسط) را با ایران دارند. ایران در میان اعراب دوستان بسیار نزدیکی چون سوریه و رقبای سرسختی چون عربستان و مصر دارد، اما دشمن قسم خورده ندارد.

ضمن آنکه کشورهای عربی به دلیل قرار گرفتن در حوزه‌های جغرافیایی متفاوت (خاورمیانه، خلیج فارس و غیره)، حوزه‌های وسیع و متفاوتی از منافع و نگرش‌ها را پوشش می‌دهد و علاوه بر آن وجود تفاوت‌هایی در زمینه نظام سیاسی، ثبات و بی‌ثباتی، تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه، توسعه‌یافته‌گی و عقب‌ماندگی، وسعت، جمعیت و غیرآن سبب شده‌اند تا یافتن فصول مشترک دیدگاه‌های عربی نسبت به ایران کمی دشوار باشد.

ج ـ عوامل تأثیرگذار بر روابط ایران و اعراب

صرف‌نظر از عوامل تاریخی، برخی عوامل جدید نیز که ناشی از رقابت‌های ژئوپولیتیکی و سیاسی و یا ناشی از مداخلات قدرت‌های خارجی و استعمارگر می‌باشد، وجود دارد. به‌عنوان مثال، اختلافات مرزی میان ایران و برخی از کشورهای عربی همسایه ناشی از مبهم گذاشتن حدود و ثغور مرزی توسط استعمارگران سابق که با اهداف دراز مدت انجام گرفته است، می‌باشد. علاوه بر این، همین قدرت‌های فرامنطقه‌ای با اهدافی چون فروش تسلیحات و توجیه حضور خود در منطقه، به این تفرقه‌ها دامن می‌زنند و از وابستگی، ضعف و نیاز کشورهای اسلامی و عربی به سرمایه، تکنولوژی و امنیت، نهایت سوء استفاده را می‌نمایند و با استفاده از روابط ویژه خود با اعراب، پس از انقلاب اسلامی بر نوع نگاه و رفتار اعراب نسبت به ایران تأثیر می‌گذارند که یادآور همان سیاست کهن استعماری «تفرقه بینداز و حکومت کن» می‌باشد.

یکی دیگر از عوامل جدید که سبب افزایش نگرانی‌های اعراب نسبت به ایران شد، انقلاب اسلامی بود که تقریباً تمام کشورهای عربی دارای حکومت‌های موروثی، از این ناحیه احساس تهدید نمودند. لذا با وجود تلاش‌های بسیار ایران برای نزدیک شدن به اعراب، تحت لوای امت واحده اسلامی و خروج ایران از جرگه کشورهای حامی اسرائیل و پیوستن به کشورهای حامی فلسطین، متأسفانه چنین اقبال متقابلی کمتر از ناحیه اعراب مشاهده شد.

در هر حال، پیچیده‌ترین بعد روابط ایرانی ـ عربی در منطقه خلیج فارس است. یعنی همان جایی که به ظاهر پیوندها و اشتراکات ایرانی ـ عربی بسیار فراتر و قوی‌تر از عوامل تفرقه‌انگیز است و بقا، امنیت و توسعه اقتصادی کشورهای این منطقه به یکدیگر پیوستگی تام دارد. کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس با تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، تلاش کردند تا جبهه متحدی را ایجاد نمایند که در بیانیه‌های پایانی خود، با طرح موضوعاتی اختلافی با ایران، نگرانی‌های این کشورها را انعکاس می‌دهد.

دو کشور که در سال‌های اخیر بیش از همه به اختلافات ایرانی ـ عربی دامن زدند، عراق در زمان رژیم بعثی و امارات متحده عربی بودند. در حال حاضر ابوظبی تلاش می‌کند تا کشورهای دیگر عربی را در مبارزات تبلیغاتی خود علیه ایران درگیر کند. سقوط رژیم بعثی عراق و سپس حضور شیعیان این کشور در قدرت، پدیده جدیدی است که شاید هیچ یک از دیگر پدیده‌های معاصر، تا این سطح سبب تشدید نگرانی‌های عربی نسبت به ایران نشده باشد. از نظر اعراب، سقوط یک رژیم ناسیونالیست عرب سنی مذهب، که در عین حال مهم‌ترین عامل بازدارنده و وزنه متعادل کننده یا مهار کننده ایران به شمار می‌رفت، سبب افزایش قدرت و نفوذ ایران و شیعیان شده و وضعیت سیاسی منطقه را به گونه‌ای تغییر داده است که روابط ایرانی ـ عربی در چنین فضایی نیاز به باز تعریف جدی پیدا کرده است. پژوهش حاضر سعی دارد به‌عنوان یک گام در این راه برخی از جنبه‌های موجود در این روابط را مورد بررسی قرار دهد. از آن جا که چنین موضوع گسترده‌ای یقیناً در یک پژوهش قابل احصاء نخواهد بود، لذا گروه پژوهش‌های سیاست خارجی پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، امیدوار است سایر مراکز پژوهشی و پژوهشگران مستقل، ابعاد بیشتری از این روابط را مورد تحقیق قرار دهند.