27 February 2009
خلاصه
ترویج الگوی مسلطی از دموکراسی و نظم جهانی از دیرباز جزو اصول بنیادین سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا بوده است. ظهور و بروز این اصل در عرصه جهانی تا پیش از فروپاشی شوروی، به دلیل تنوع الگوهای قدرت در فضای بینالمللی، با موانع متعددی مواجه بود. پس از جنگ سرد و به ویژه با وقوع حوادث 11 سپتامبر 2001، خاورمیانه به اصلیترین عرصه رقابت قدرتهای بزرگ در جهت اهداف جهانی تبدیل شد. با توجه به تحولات امنیتی در جهان و با اوجگیری حملات تروریستی از جانب گروه القاعده، خاورمیانه به عنوان مهمترین کانون منفعتی و امنیتی برای ایالات متحده، الویتی فوری در چگونگی تصمیمسازیها و سیاستگذاریها پیدا کرد. به دنبال ایجاد فضای امنیتی و با بیداری اسلامی و قدرتیابی برخی از نیروهای اسلامی در منطقه، ایالات متحده آمریکا دیگر استحصال منافع اقتصادی و امنیتی خود را از طریق رویکرد حفظ وضع موجود و حمایت از حکومتهای غیردموکراتیک همسو، امکانپذیر نمیدانست. از اینرو دولت آمریکا با ارائه طرح خاورمیانه بزرگ، درصدد تغییر چهره منطقه و بازتعریف آن برآمد. این طرح با تجویز ضرورت اعمال اصلاحات سیاسی – اقتصادی در خاورمیانه، عملاً به دنبال همسوسازی منطقه با نظم لیبرال دموکراسی مطلوب نظر آمریکا بود.
از نظر طراحان طرح خاورمیانه بزرگ، مقابله با عوامل مخل نظم لیبرالیستی بینالمللی از جمله تروریسم و همچنین تضمین دسترسی کوتاه مدت و بلندمدت ایالات متحده آمریکا به منابع انرژی به ویژه نفت و گاز، دو هدف عمده طرح خاورمیانه بزرگ محسوب میشوند؛ هر چند که طرح در ظاهر به موضوعات دیگری تأکید دارد. طرح یاد شده با این استدلال که مجموعه محرومیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، زمینهساز رشد حرکتهای رادیکالی و محبوبیت جنبشها و جریانات اسلامی شده است، باز شدن فضای سیاسی و بهبود شرایط اقتصادی و ارتقای فرهنگ را ضرورتی منطقهای برای خشکاندن بستر تروریسم وحرکتهای رادیکالی میداند.
در حقیقت آمریکا با پرداخت هزینههای اولیه این طرح، در فرآیندی پیشگیرانه و طولانی مدت در خاورمیانه و با هدف تغییر الگو و ساختارهای سنتی این جوامع، درصدد دریافت جبران آن در دراز مدت و از طریق منابع، ثروت و موقعیت منطقه برآمده است. آمریکا با توجه به تواناییهای سیاسی، اقتصادی و نظامی پس از جنگ سرد و حذف رقیب خود در عرصه بینالملل، بیش از هر کشوری علاقمند به اعمال تغییر در صحنه نظام بینالملل در راستای تثبیت نظام تکقطبی است. در این راستا ایالات متحده به جهت حفظ قدرت برتر خود، با پرداخت بیشترین هزینه، به قاعدهسازی، نهادسازی و ایجاد الگو و طرح دست میزند. آمریکا همواره تلاش میکند تا با گسترش شعاع متحدین و همراهسازی سایر بازیگران بینالمللی، هزینه اقدامات خود را تقلیل دهد و اجماع جهانی را ضمیمه شیوه عملکرد خود سازد. تحولات نوین جهانی و ظهور قدرتهای منطقهای و جهانی مانع از آن شده است که آمریکا با بهرهگیری از راهبردهای سنتی و با تهدید کشورهای غیر همسو، بتواند به اهداف جهانی خود نائل آید. نمونه این ناکارآمدیها در سیاست خاورمیانهای دولت بوش مشهود است.
طرح خاورمیانه بزرگ بیآنکه آغاز و انجام روشن و مشخصی داشته باشد، دارای نقاط تاریک و مبهم بسیاری برای بازیگران منطقهای در سطوح مختلف خاورمیانه است. پیامدهای حاصل از اجرای موردی برخی از اصول طرح، بعضاً نمایانگر انحراف از اهداف اعلام شده اولیه آن بوده است. فراگیری موضوعات مطرح شده در آن، حوزه وسیع کشورهای هدف، تنوعات فرهنگی و تمدنی و تفاوتهای ساختاری دولت و ملتهای منطقه باعث شده است تا بخش قابل توجهی از آن غیر قابل پیشبینی باقی بماند.
با توجه به اهمیت تحولات خاورمیانه در سیاستهای آمریکا و نقش غیرقابل انکار انرژی و امنیت انرژی در رویکرد قدرتهای بزرگ در این منطقه و پیآمدهایی که این تحولات میتواند بر سیاست خارجی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران بگذارد، گروه پژوهشهای سیاست خارجی پژوهشکده مطالعات استراتژیک به درخواست دانشگاه آزاد اسلامی پروژه مطالعاتی «طرح خاورمیانه بزرگتر: انرژی امنیت و امنیت انرژی» را توسط جناب آقای دکتر حسن حسینی، عضو محترم هیأت علمی دانشکده مطالعات جهان و پژوهشگر ارشد معاون پژوهشهای سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک، انجام داده است که جا دارد صمیمانه از ایشان به خاطر این تحقیق با ارزش سپاسگزاری شود.