14 July 2009
خلاصه
ایران به عنوان کشوری بزرگ و بازیگری تأثیرگذار در خاورمیانه همواره در تحولات منطقهای نقشی موثر ایفا کرده است و در ارتباط با موضوعات و رویدادهای منطقهای مهم در کانون توجهات قرار داشته است. تاریخ کهن این سرزمین نشان میدهد که با توجه به موقعیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک منطقه و وجود ذخائر غنی انرژی، ایران نمیتواند سیاست انزواگرایی در پیش بگیرد زیرا منافعش در همکاری و تعامل با سایر بازیگران میباشد. از جمله مهمترین بازیگران منطقهای در پیرامون نزدیک ایران، همسایگان عرب آن میباشند.
ایران اگر چه دارای برخی اشتراکات فرهنگی و عقیدتی و منافع مشترک اقتصادی با کشورهای عربی است، اما از پارهای جهات به ویژه پیشینه تاریخی دارای تفاوتها و اختلافاتی با اعراب است. مجموع ویژگیهای قومی، مذهبی، زبانی و ژئوپولیتیک ایران و تعارض این ویژگیها با اعراب سبب شده است تا این کشور نتواند روابطی پایدار و مطمئن با آنها برقرار نماید، این در حالی است که شرایط جدید جهانی و منطقهای گستردهتر به سوی همکاریهای بیشتر منطقهای و ایجاد ائتلافها پیش میرود.
در سند چشمانداز بیست سالة کشور دستیابی به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری منطقه آسیای جنوب غربی تا سال 1404 ه.ش هدف گذاری شده است. در منطقه آسیای جنوب غربی کشورهای عربی حضور قابل اعتنایی دارند و لازم است برای همکاری و تعامل با آنها راهبردی مشخص و متناسب با اهداف سند چشمانداز اندیشیده شود. در شرایط جدید منطقهای به ویژه با توجه به تحولات عراق، جمهوری اسلامی ایران نیازمند اتخاذ راهبرد متناسب با شرایط نوین میباشد تا بتواند از برخی از نگرانیها و رقابتهای موجود کاسته و براساس اعتمادسازی همکاریهای منطقهای خود را گسترش دهد.
جمهوری اسلامی ایران در عین اتخاذ یک راهبرد کلی در قبال اعراب، باید راهبردهای اختصاصی نیز برای تعامل با هر یک از 22 کشور عربی طراحی و اجرا نماید. زیرا متقابلاً کشورهای عربی در برخی حوزهها به دلیل قرابتهایی که با یکدیگر دارند دارای نگاه مشترک و هماهنگ در قبال ایران هستند، ضمن اینکه در برخی از حوزههای مربوط به منافع ملی خصوصاً در روابط دو جانبه اقتصادی و سیاسی، هر یک از کشورهای عربی دارای نگاه اختصاصی و ویژهای در قبال ایران میباشند.
به دلیل وجود نگاه مجموعهای در برخی از حوزههای عربی و نیز وجود سازمانهایی چون اتحادیه عرب و اتحادهای کوچکتر منطقهای، مجموعة کشورهای عربی که جغرافیا، جمعیت، منابع طبیعی و ژئوپولیتیک قابل توجهی در اختیار دارند میتوانند به نیرویی تأثیرگذار تبدیل شوند و کشوری مانند ایران که در همسایگی آنها قرار دارد ناگزیر به تعریف استراتژی سازمان یافته و منسجمی در قبال آنها میباشد.
یکی از مهمترین وجوه دیپلماسی عربی ایران، مدیریت نوع نگاه عربی نسبت به ایران است. به نظر میرسد نگاه عربی نسبت به ایران آمیزهای از ابعاد مثبت ومنفی است و آن چه که حائز توجه بیشتری است، بخش منفی این نگاه است. دیپلماسی ایران باید تلاش کند بخش منفی نگاه عربی را به نحو بهینهای مدیریت نماید تا از پیچیدهتر شدن یا سختتر شدن آن جلوگیری شود.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که سه گفتمان مذهبی، قومی و ژئوپولیتیک مهمترین عوامل تأثیرگذار بر نوع نگاه اعراب نسبت به ایران میباشد. دقت در این سه گفتمان نشان میدهد که برخی از وجوه آن – خصوصاً در دو گفتمان نخست - دارای صبغه و ریشههای تاریخی و عمیقی است. به عبارت دیگر، اعراب سنی به ویژه قشرهای مذهبی از قدیمالایام نسبت به تشیع و تشیع در ایران حساسیت زیادی نشان میدادند و نگاه قوم محور و ناسیونالیستی اعراب نسبت به ایرانیان نیز، مبنایی برای قضاوتهای آنان در مورد تعارضات ملیت محور (عربی – عجمی) بوده است. عوامل دسته سوم یعنی رقابتهای منطقهای سیاسی و ژئوپولیتیک نیز مزید برعلت است. تاریخی بودن این تعارضات دو نتیجه ناخوشایند را به دنبال دارد:
1. استمرار این نگاه نادرست، صرف نظر از نوع حکومت یا نظامی که درایران در مصدر کار است. به همین دلیل چنین نگاهی حتی قبل از انقلاب اسلامی نیز مشاهده میشد، هر چند که ایران و بسیاری از کشورهای عربی در اردوگاه غرب تعریف میشدند. اگر چه تردیدی وجود ندارد که وقوع انقلاب اسلامی ایران که بسیاری از ساختارهای حاکم بر منطقه را در معرض تحول قرار داد، در تشدید نگاه منفی برخی از دولتهای عربی نسبت به ایران بیتأثیر نبوده است.
2. مشکلات تاریخی، راهحلهای تاریخی را میطلبد. مسائلی که در طول تاریخ شکل گرفتهاند، درمانشان نیز نیاز به زمان دارد. بدین ترتیب، پژوهش در این خصوص و طرح مشکلات و شناخت عوامل شکاف ایرانی – عربی بسیار ضروری است و لازم است با ارائه راهکارهایی همراه باشد تا به تدریج بتوان برای اجرای آنها بسترسازی نمود. دیپلماسی ایرانی لازم است به هر دو بعد این مسأله عنایت داشته باشد.
نکته دیگری که حائز اهمیت است تسری این اختلافات به سطح روشنفکران و افکار عمومی میباشد. لذا لازم است دیدگاههای روشنفکران اسلامگرا، چپ و سکولار عرب در قبال ایران نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.
غالباً تصور میشود که روابط میان ایرانیان و اعراب، به سبب انباشته شدن اختلافات تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی، محکوم به ضعف است. ایران و اعراب به رغم داشتن روابط خارجی طولانی با یکدیگر، هم چنان نسبت به هم بدبین بوده و این بدبینی در برخی از دورهها به تیرگی روابط طرفین منجر شده است.
در بیان عوامل اختلافات ایرانی – عربی، علاوه بر عوامل پیش گفته، نباید از نقش برخی از قدرتهای فرامنطقهای غفلت نمود. بهرهبرداری از اختلافات میان کشورهای منطقه، از ترفندهای قدیمی بازیگران فرامنطقهای با هدف مدیریت منطقه و پیگیری اهداف خاص مانند فروش تسلیحات و نفوذ و حضور در منطقه بوده است. همچنین ضعف کشورهای اسلامی و عربی در تأمین نیازهای امنیتی، اقتصادی و فنی خود و یکدیگر، سبب وابستگی آنها به غرب و در نتیجه پذیرش برخی از خواستههای سیاسی و امنیتی آنها در منطقه شده است. وقوع انقلاب اسلامی دشمنی مشترک غرب و متحدین عرب آن درمیان اعراب را علیه ایران برانگیخت. به همین سبب تلاشهای ایران پس از انقلاب اسلامی برای به فراموشی سپردن اختلافات پیشین و برقراری روابط دوستانه با اعراب – به عنوان بخش بزرگی از جهان اسلام – چندان مثمر ثمر واقع نشد. به اعتقاد اعراب، ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در حوزه جهان اسلام نیز به رقیبی تأثیرگذار تبدیل شده و رهبری اعراب در جهان اسلام را نیز به چالش کشیده است.
پیچیدهترین اختلافات ایرانی – عربی درمنطقة خلیج فارس نمایان میگردد. این در شرایطی است که پیوندها و مشترکات ایرانی – عربی در این منطقه بیش از سایر مناطق است. منافع مشترک در شرایطی میتواند به عاملی برای همکاری تبدیل شود که دو طرف به اهداف یکدیگر اعتماد داشته باشند. شکی نیست که توسعه اقتصادی منطقه به امنیت دستهجمعی آن وابسته است.
در شرایط جدید، عواملی چون سقوط رژیم بعثی عراق که از طرفی منجر به سقوط یک رژیم ناسیونالیست عربی به عنوان وزنة متعادل کننده ایران و از طرف دیگر منجر به قدرت یافتن شیعیان در این کشور شد و همچنین پیروزی حزبالله لبنان و حماس بر اسرائیل در جنگهای 33 روزه و 22 روزه که خود به خود سبب افزایش نقش و نفوذ منطقهای ایران شد، بر حجم نگرانی اعراب نسبت به ایران افزوده است.
به عنوان نتیجه باید گفت در حال حاضر وضعیت سیاسی بینالمللی و منطقهای به گونهای تغییر یافته است که روابط ایرانی – عربی و نوع نگاه متقابل آنها نسبت به یکدیگر، نیاز به باز تعریف دارد تا بتوان رویکردهای نوینی به دست داد. به عبارت دیگر، شرایط منطقه در پی رخدادهای مهم پس از انقلاب اسلامی، پایان جنگ سرد و سقوط شوروی به نقطه عطفی رسیده است. در شرایط جدید، دغدغهها و رقابتهای جدیدی نیز بر روابط ایرانی – عربی سایه افکنده است. این نگرانیها و شرایط در این کتاب به دقت و تفصیل مورد موشکافی قرار گرفته است.