دیپلماسی اقتصادی (شماره 17) |
12 February 2010 |
||||
چکیده دیپلماسی اقتصادی موضوعی است که اساساً در دوران پس از جنگ سرد و با گسترش فرآیند جهانی شدن بهعنوان یکی از ابزارهای نوین، کارآمد و قدرتمند کنش در فضای بینالملل در برابر دیپلماسی سنتی قرار گرفته است. اساس شکلگیری دیپلماسی اقتصادی مبتنی بر کاستیهای دیپلماسی سنتی برای تحقق اهداف سیاست خارجی است. بهنظر میرسد در فضای موسوم به جهانی شدن که عمدتاً ناظر بر جریانهای اقتصادی و تجاری (کالا، سرمایه و خدمات) فراملی است، توسل به دیپلماسی سنتی بر مبنای الگوی سادة تعاملات دو جانبه و چند جانبة صرف دولتها و تفوق سیاست بر اقتصاد، نمیتواند متضمن تأمین منافع بازیگران بینالمللی باشد. تحولات سریع دوران پس از جنگ سرد و وجود روندهای مختلف بهویژه جهانی شدن، باعث شده است که دیپلماسی سنتی به ابزاری ناکافی برای پیشبرد اهداف و تأمین منافع ملی کشورها تبدیل شود. در این شرایط سیاستمداران و دیپلماتهای دوران جنگ سرد هر روز بیش از گذشته، بهدنبال تطبیق خود با شرایط جدید و استفاده از شیوههای نو و ابزارهای کارآمدتر جهت تحقق اهداف خود بودهاند. در چنین فضایی «دیپلماسی اقتصادی» بهعنوان ابزار نوین سیاست خارجی و بخشی از «دیپلماسی سیال» که از ملزومات یک سیاست خارجی موفق در عصر جهانی شدن است، بهعنوان جایگزین، مکمل و جبران کنندة کاستیهای دیپلماسی سنتی مطرح میشود؛ موضوعی که مقالات اول و دوم این پژوهشنامه تحت عنوان «اقتصاد جهانی و دیپلماسی اقتصادی کشورهای در حال توسعه» و «دیپلماسی اقتصادی، ابزار نوین سیاست خارجی در عصر جهانی شدن» به تبیین و تشریح آن میپردازد. شرایط جهانی پیش گفته، مسلماً فضای تصمیمگیری سیاست خارجی ایران را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهد. در وضعیت موسوم به جهانی شدن، کوشش دولتها برای دستیابی به موقعیت بهتر در اقتصاد جهانی مستلزم بهرهگیری مناسب از فن دیپلماسی برای افزایش فرصتها در زمینه جذب سرمایههای خارجی، انتقال تکنولوژی، صدور خدمات و گسترش تجارت خارجی است. مسلماً جمهوری اسلامی ایران نیز ناگزیر از طراحی یک دیپلماسی اقتصادی نوین براساس درک تحولات جهانی است؛ موضوعی که مقالة سوم این پژوهشنامه تحت عنوان «ساختار و تحولات ژئوپولتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک منطقه و جهان: درسهایی برای دیپلماسی اقتصادی ایران» به آن پرداخته است. همچنین در ارتباط با وضعیت ایران در شرایط کنونی جهان یکی از مهمترین پرسشها از جنبه عملیاتی این است که جمهوری اسلامی ایران در حوزة انرژی چه سیاستی را باید در قبال تحولات جهانی در پیش گیرد. این موضوع به تفصیل در مقالة چهارم این پژوهشنامه، تحت عنوان «دیپلماسی اقتصادی ایران با تأکید بر نقش انرژی» بررسی شده است. مسلماً برای طراحی و استفادة مطلوب از دیپلماسی اقتصادی در عرصة سیاست خارجی، بررسی و شناخت تجارب سایر کشورها میتواند نقشی مهم و سازنده داشته باشد. در همین راستا بررسی تجربة چین در عرصة سیاست خارجی و استفاده از دیپلماسی اقتصادی برای پیشبرد استراتژیها و تأمین منافع ملی، قادر است تجارب ذیقیمتی در اختیار سیاستگذاران کشور ما قرار دهد. سیاست خارجی چین از پیروزی انقلاب کمونیستی این کشور در سال 1949 تاکنون، دو نقش کاملاً متفاوت در مسیر توسعه این کشور ایفا کرده است. در مقطع 1949 تا 1979، سیاست خارجی چین «بخشی از مسئلة» توسعه در این کشور بود که با پیگیری رویکرد تجدید نظرطلبانه در قبال نظم و وضع موجود بینالمللی، موانعی اساسی در مسیر پیشرفت این کشور ایجاد کرد. با تغییر استراتژی کلان چین از تجدیدنظر طلبی به توسعهگرایی، سیاست خارجی چین از 1979 تا کنون به «بخشی از راهحل» توسعة اقتصادی این کشور تبدیل شده و مسیر پیشرفت را برای آن هموار ساخته است. این موضوع در مقالة پنجم پژوهشنامه با عنوان «سیاست خارجی چین: تعامل دیپلماسی و توسعة اقتصادی» بررسی شده است. روسیه نیز در دهة اخیر دست به ابتکاراتی در عرصة استفاده از دیپلماسی اقتصادی در سیاست خارجی، بهویژه در حوزة انرژی زده است. روسیه در این راستا توجه ویژهای به کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز داشته است. به همین دلیل ضمن تلاش برای تحکیم روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهای منطقه، بهطور خاص از ابزار دیپلماسی اقتصادی در عرصة انرژی استفاده کرده و تواناییهای خود در این زمینه را به وسیلهای قدرتمند برای تأمین منافع ملی خویش تبدیل نموده است. این موضوع در مقالة ششم پژوهشنامه تحت عنوان «سیاست اقتصادی روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز (با تأکید بر انرژی)» تبیین شده است. دیپلماسی اقتصادی در عرصة سیاست خارجی، پیوندی تنگاتنگ با جهتگیریها و اصلاحات اقتصادی داخلی دارد. به عبارت دیگر، کشورهایی به دیپلماسی اقتصادی و استفاده از آن توجه میکنند که مسئلة توسعة اقتصادی به اولویت ملی آنها تبدیل شده باشد. در این راستا توجه به تجارب اصلاحات اقتصادی در خاورمیانه و امکانپذیری و ضرورت این فرایند میتواند تصویری از این موضوع بهدست دهد که توسعة اقتصادی (در داخل) و به تبع آن استفاده از دیپلماسی اقتصادی (در خارج) تا چه حد مورد اقبال سیاستگذاران خاورمیانه واقع شده است. این بحث در مقالة هفتم پژوهشنامه با عنوان «سیاستهای اصلاحات اقتصادی در خاورمیانه» تشریح شده است. دیپلماسی اقتصادی ابزاری قدرتمند است که از دوران پس از جنگ سرد بشدت مورد توجه کشورهای مختلف واقع شده است. این ابزار نه تنها بهصورتی گسترده توسط کشورهای تازه صنعتی شده و بسرعت در حال رشد بکار گرفته شده، بلکه همواره یکی از ارکان سیاست خارجی کشورهای توسعهیافتة قدرتمندی نظیر ایالات متحدة امریکا نیز بوده است. دیپلماسی اقتصادی امریکا بخشی از «دیپلماسی سیال» این کشور است که سیاستگذاران امریکایی را قادر میسازد بهصورتی پویا و کنشمند در فضای متلاطم بینالمللی، منافع ملی کشور خود را تعقیب و تأمین کنند. مقالة هشتم پژوهشنامه تحت عنوان «ابعاد دیپلماسی اقتصادی امریکا» این موضوع را بررسی کرده است.
|