10 September 2005
اهمیت:
نهادها در هر نظمی از جمله ارکان اساسی به حساب میآیند. سازمان ملل متحد به عنوان نهادی برآمده از نظم بینالمللی پس از جنگ دوم جهانی، طی نیم قرن اخیر، چه به صورت صحنه (در دوران جنگ سرد) و چه به عنوان بازیگر، نقش مهمی در این نظم ایفا کرده و به تبع آن از جایگاه والایی برخوردار بوده است. به همین دلیل، موضوع اصلاح ساختار این سازمان اکنون به یکی از جدیترین مباحث بینالمللی تبدیل شده است، زیرا سمت و سوی اصلاح این نهاد میتواند نمادی از نظم بینالمللی آینده باشد. از همین روست که این اصلاحات در میان کشورهای مختلف، واکنشهای متفاوت و متعارضی را برانگیخته است. قصد این گزارش، بررسی موضع چین به عنوان قدرتی بزرگ و عضو دائم شورای امنیت پیرامون اصلاح ساختار سازمان ملل متحد است.
تحلیل:
به موازات جدی شدن بحث اصلاح ساختار سازمان ملل متحد، چینیها نیز موضعی شفافتر و دقیقتر پیرامون این بحث اتخاذ کردند. چینیها در نهایت با انتشار سند مواضع، دیدگاه روشن خود را درباره اصلاحات در ساختار سازمان ملل متحد بیان کردند.
در مقدمه این سند چنین آمده است: ”در دوران جدید، وضعیت بینالمللی تحت تأثیر تغییرات پیچیده و وسیعی قرار گرفته است. در این وضعیت، ما با تهدیدات و فرصتهای بسیاری رویارو هستیم. به موازات گسترش و تعمیق فرآیند جهانی شدن، تهدیدات و چالشهای جهانی نیز بیش از پیش پیچیده و در هم تنیده شدهاند. برای مقابله با این تهدیدات اعم از جدید و قدیم، نرم یا سخت، همه کشورها باید به اقدامات هماهنگ برای فهم بهتر و به تبع آن اقدامات جدیتر روی آورند.
در این راستا سازمان ملل متحد نقش غیر قابل جایگزینی در عرصه بینالمللی بازی میکند. زیرا به عنوان مهمترین سازمان بینالمللی، اولاً بهترین صحنه برای تمرین چندجانبهگرایی است و ثانیاً مهمترین ابزار مقابله جمعی و مؤثر با تهدیدات و چالشهای جهانی میباشد. بر این اساس، یک سازمان ملل اصلاح شده با نقشآفرینی بیشتر، به عنوان پیشقراول صلح و توسعه، میتواند در جهت منافع بشریت بهتر عمل کند.“
1- از اینرو، چینیها ضمن پذیرش ضرورت اصلاحات در سازمان ملل، معتقدند که این اصلاحات باید در راستای اهدافی نظیر چندجانبهگرایی در عرصه سیاست بینالملل و تقویت اقتدار و کارآمدی سازمان ملل متحد برای برخورد با تهدیدات و چالشهای نوین باشد.
2- اصلاحات باید در جهت حفاظت از اهداف و اصول محوری منشور ملل متحد، به ویژه حاکمیت برابر دولتها، عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر، حل مسالمتآمیز اختلافات و تقویت همکاریهای بینالمللی باشد.
3- اصلاحات باید بیان کننده دیدگاههای اکثریت اعضای سازمان و به خصوص کشورهای در حال توسعه باشد.
4- اصلاحات باید از ماهیتی همهجانبه، به ویژه در حوزههای توسعه و امنیت برخوردار باشد.
5- حوزههایی که برای اصلاح آن اختلاف نظر کمتری میان اعضا وجود دارد، باید در اولویت قرار گیرند که مهمترین آنها عبارتنداز:
اول- موضوعات مربوط به توسعه
چینیها معتقدند توسعه دغدغه مشترک بشری است و از اینرو میتواند بنیانی برای تقویت تمدن بشری و امنیت جمعی باشد. از سوی دیگر، فقر، بیماری و معضلات زیست محیطی نیز چالشهای مشترک جامعه بشری به شمار میآیند. طبیعی است که در مسیر مدیریت این دغدغه مشترک باید توجه جدی به نیازهای کشورهای در حال توسعه به عمل آید. اصلاحات در سازمان ملل باید سمت و سوی فرآیند جهانی شدن را به گونهای هدایت کند که در جهت ایجاد توسعه متوازن در عرصه بینالمللی و تقویت کشورهای در حال توسعه برای ایفای نقش فعالتر در تصمیمسازی و مشارکت در امور بینالمللی باشد.
به علاوه، از منظر چینیها، اصلاحات در سازمان ملل باید به سمتی پیش رود که این سازمان را به عنوان هماهنگ کننده و گسترش دهنده اصلی همکاریهای جنوب در آورد. زیرا از منظر آنان این همکاریها با سهیم کردن کشورها در تجارب یکدیگر و گسترش حوزههای همکاری و کمک متقابل در جهت منافع مشترک، نهایتاً به ظرفیت سازی برای توسعه آنها کمک میکند.
دوم - موضوعات امنیتی
یکی از موضوعات اصلی گزارش هیأت تعیین شده از سوی دبیر کل جهت پیشنهاد اصلاحات در سازمان ملل، بحث امنیت در وضعیت کنونی جهان است. هیأت در این بحث، ضمن پرداختن به وجه تمایز بین امنیت دستهجمعی نوین با مقوله سنتی آن، به گونهای که در زمان تدوین منشور مدنظر بود، تأکید میکند که امروزه، بیش از هر زمان دیگر، تهدیدات با یکدیگر مرتبطاند، تهدید علیه یکی، تهدید علیه همه است و آسیبپذیری متقابل ضعیف و قوی هرگز تا به این حد آشکار نبوده است. براین اساس در گزارش تأکید شده است که امنیت دستهجمعی نوین باید بر سه بنیاد استوار باشد: ”تهدیدات مرزهای ملی نمیشناسند، با هم مرتبطاند و باید با آنها در سه سطح بینالمللی، منطقهای و داخلی برخورد شود.“
این برداشت از امنیت به مذاق چینیها خوش آمده است و از اینرو حمایت خود را از آن اعلام کردهاند. چینیها معتقدند که مفهوم ”امنیت دستهجمعی نوین“ که در این گزارش آمده است، با ”مفهوم نوین امنیت“ که از سوی آنان نخست در سال 1996 میلادی طرح شد و بعدها پایهای برای شکلگیری سازمان همکاریهای شانگهای (SCO) گردید، همپوشانی بسیاری دارد. زیرا ”مفهوم نوین امنیت“ نیز با مفروض گرفتن ارتباط تهدیدات با یکدیگر، به ایجاد و گسترش اعتماد متقابل، منافع متقابل، همکاری برای مقابله با آنها و نهایتاً تأمین امنیت مشترک تأکید دارد.
از اینرو، از منظر آنان مهمترین اصول برای نیل به ”امنیت دستهجمعی نوین“ حرکت در جهت چندجانبهگرایی، پیشبرد دموکراسی و حکومت قانون در عرصه بینالمللی، حرکت بر مبنای اهداف واصول منشور ملل متحد و تقویت اقتدار سازمان ملل جهت حفظ وتأمین امنیت جهانی است. بر این مبنا آنان مواضع خود پیرامون حوزههای مختلف امنیت و نقش سازمان ملل در آن را این گونه بیان کردهاند.
1- تروریسم:
چینیها اعلام کردهاند که سازمان ملل باید نقش پیشرو و هماهنگ کننده اقدامات بینالمللی در جهت مقابله با تروریسم را بر عهده گیرد و با تحلیل علل زیربنایی آن، از سیاسی شدن موضوع و اعمال استانداردهای دوگانه در این حوزه جلوگیری کند. از سوی دیگر، کمیسیون حقوق بشر سازمان باید به تجاوزات به حقوق بشر در جریان مبارزه با تروریسم رسیدگی کند، نهایتاً اینکه سازمان ملل اصلاح شده باید با بر عهده گرفتن مهمترین نقش در مبارزه با تروریسم، ساز و کار هماهنگ کنندهای برای این موضوع ایجاد نماید.
2- خلع سلاح و عدم تکثیر
در این حوزه، چینیها بر نقش اصلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در تداوم منع تکثیر و نیز استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای تأکید کرده و معتقدند که از طریق ساز و کارهای دیپلماتیک و سیاسی در چارچوب حقوق بینالملل باید به تقویت ساز و کارهای نظارتی همت گماشت. موضوع مهم در این حوزه، مخالفت چینیها با ابتکار امنیتی منع اشاعه[1] است. ابتکاری که هیأت عالیرتبه تعیین شده از سوی دبیر کل، کشورها را به پیوستن به آن تشویق میکند. مهمترین دلیل مخالفت چینیها با این ابتکار را میتوان به خطر افتادن منافع استراتژیک آنها در صادرات تسلیحات حساس دانست.
3- استفاده از زور و حفظ صلح
در خصوص استفاده از زور، چینیها معتقدند که مجوز استفاده از زور تنها و تنها باید توسط شورای امنیت سازمان ملل صادر شود. در واقع، شورای امنیت تنها مرجع مشروعی است که میتواند درباره استفاده از زور در صحنه بینالمللی تصمیمگیری نماید. از سوی دیگر، چینیها تأکید کردهاند که ماده 51 منشور سازمان ملل[2] هیچ نیازی به اصلاح و تفسیر مجدد ندارد.
عملیات حفظ صلح نیز باید منطبق بر منشور و اصول اساسی آن، به خصوص منع توسل به زور به جز در موارد دفاع مشروع باشد. به علاوه عملیات حفظ صلح تحت لوای سازمانهای بینالمللی منطقه، باید به طور کامل بر اصول و اهداف منشور منطبق باشد. اشاره چینیها در اینجا یقیناً به ناتو و عملیات حفظ صلح آن است، عملیاتی که برای آنان نگران کننده است.
4- حقوق بشر و دموکراسی
مسأله حقوق بشر از معضلات جدی روابط چین با دنیای غرب به شمار میآید، از اینرو آنان نسبت به اصلاحات در ارکان حقوق بشری سازمان ملل در صورتی که در جهت نگاه غربیها به این مقوله باشد، بهشدتحساسند.ازاینرو، درسندمواضعخود تأکیدکردهاند که اساساصلاحات درحوزههای مربوط بهحقوق بشرباید برغیرسیاسیکردنموضوعاتحقوق بشر، رد استانداردهای دوگانه در این زمینه، کاهش اختلافات و تضادها و افزایش همکاریها، در جهت ظرفیتسازی برای کشورها در زمینه حقوق بشر باشد.
به علاوه، در حوزه حقوق بشر آنان معتقدند که اصلاحات باید به نحوی پیشرود که برای حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از یک سو و حقوق مدنی و سیاسی از سوی دیگر، اهمیتی یکسان قائل شود. نهایت اینکه برخلاف نظر هیأت عالیرتبه دبیر کل، چینیها معتقدند که کمیسیون حقوق بشر نیاز به تجدید ساختار ندارد، زیرا در صورت تجدید ساختار، کشورهایی مانند چین با فشارها و محدودیتهای گستردهای مواجه میشوند.
چینیها مخالفت خود را با تشکیل بنیاد دموکراسی به عنوان بنیادی وابسته به شورای امنیت که بر دموکراسی در کشورها نظارت کرده و به شورا گزارش دهد نیز اعلام کردهاند. زیرا در صورت شکلگیری چنین نهادی و قرار دادن کشورشان در زمره کشورهای غیر دموکراتیک طبیعتاً با محدودیتهای جدیدی مواجه خواهند شد.
5- اصلاح ساختار شورای امنیت
اصلاح ساختار شورای امنیت را میتوان مهمترین و بحث انگیزترین بخش اصلاحات در سازمان ملل دانست، زیرا به یقین این نهاد مهمترین رکن سازمان ملل به شمار میآید. از این روست که اصلاح آن نیز آثار مهمی بر کشورهای مختلف، به خصوص قدرتهای بزرگ بر جا خواهد گذارد. به همین دلیل به رغم گذشت بیش از یک دهه هنوز بحث اصلاح این سازمان به فرجام خود نرسیده است. هیأت تعیین شده از سوی دبیر کل نیز با تأکید بر لزوم انجام اصلاحات در ساختار شورای امنیت، دو مدل را برای آن ارائه داده است.
الف - در مدل ”الف“ شورای امنیت اصلاح شده 6 عضو دائمی جدید بدون حق وتو خواهد داشت و نیز سه عضو غیردائمی جدید به شورا اضافه خواهد شد.
ب - در مدل ”ب“ پیشبینی شده که هیچ کرسی دائمی جدیدی ایجاد نشده و در عوض دسته جدیدی از اعضا که شمار آنها 8 کشور و مدت عضویت آنها چهار سال بوده و عضویتشان قابل تمدید نیز باشد، وارد شورا شوند. در این مدل همچنین اضافه شدن یک عضو غیر دائمی با مدت عضویت 2 سال نیز پیشبینی شده است.
چینیها با پذیرفتن لزوم اصلاح شورای امنیت، معتقدند که افزایش نقش و جایگاه کشورهای در حال توسعه باید به عنوان اولویت نخست در این اصلاح مدنظر قرار گیرد. زیرا کشورهای در حال توسعه متناسب با تعداد اعضا خود در سازمان ملل که دو سوم اعضا را تشکیل میدهند، در شورای امنیت نماینده ندارند واین وضعیت باید تغییر کند. البته چینیها با پیشنهادهای ارائه شده برای اصلاح شورای امنیت مخالفند و معتقدند که در وضعیت کنونی میان اعضای مختلف سازمان اختلافنظر زیادی درباره این موضوع وجود دارد و بنابراین باید به تدریج با رایزنی به سوی اجماع و نهایتاً ارائه طرحی سنجیده حرکت کرد. برای رسیدن به این نقطه نیز نباید هیچگونه سقف زمانی تعیین شود. این موضع نشان میدهد که چینیها در وضعیت کنونی، اصلاح ساختار شورای امنیت بر مبنای پیشنهادهای موجود را در جهت منافع خود نمیبینند، و اساس سیاست خود را بر مخالفت با گسترش شورای امنیت قرار دادهاند. بر همین مبناست که آنان با تعیین ضربالأجل زمانی (سپتامبر 2005) جهت عملی ساختن بحث گسترش شورای امنیت که در زمره یکی از رئوس برنامه پیشنهادی کوفیعنان به اجلاس شصتم رهبران کشورهای عضو سازمان ملل (16- 14 سپتامبر) قرار دارد و همچنین با طرح گروه چهار (آلمان، ژاپن، هند و برزیل) که در واقع مدل الف اصلاح شورای امنیت است، مخالفند. زیرا در این صورت امکان ورود هند و به خصوص ژاپن به عنوان رقبای منطقهای چین بسیار محتمل به نظر میرسد.
نتیجهگیری:
موضع چین پیرامون اصلاحات در سازمان ملل را میتوان به عنوان نمادی از نگاه این کشور به صحنه سیاست بینالملل و نظم موجود در آن تلقی کرد. نظمی که اگر چه این کشور خود را به آن متعهد میداند و پیوسته در حال افزایش نقاط اتصال خویش به آن است، اما اعتراضات جدی نسبت به برخی از عناصر آن نیز دارد.
تأکید چین بر مبنا قرار دادن چند جانبهگرایی به عنوان اولویت اساسی در اصلاحات سازمان ملل موید این مطلب است، زیرا چینیها در سند دفاعی خویش نیز تقویت یکجانبهگرایی در مقابل چندجانبهگرایی طی سالهای اخیر را به عنوان تهدید علیه امنیت ملیشان تلقی کردهاند.
نکته مهم دیگر در نگاه چینیها، تأکید بر تقویت جایگاه کشورهای در حال توسعه در عرصه بینالمللی به طور عام و سازمان ملل به طور خاص است، زیرا آنان به رغم بیش از دو دهه توسعه اقتصادی، هنوز در ردیف کشورهای در حال توسعه قرار دارند.