10 January 2006
اهمیت:
فضای سیاسی اسرائیل طی ماههای اخیر و در پی تحولات گسترده در طیفها و احزاب اصلی سیاسی، دستخوش تغییرات عمدهای گردیده است. تغییر در کادر رهبری دو حزب اصلی لیکود و کارگر و تشکیل حزب جدید ”پیشرو“ در تاریخ 57 ساله اسرائیل امری بدیع، قابل توجه و به زعم برخی تحلیلگران، زلزلهای سیاسی در اسرائیل بودهاست. آیا از تحولات اخیر سیاسی اسرائیل میتوان چنین نتیجه گرفت که قطببندی متفاوتی در صحنه سیاسی اسرائیل شکل گرفته است؟ کنارهگیری و حذف دو رهبر قدیمی که هر کدام در جبهه راستگرایان و چپهای اسرائیل به عنوان یک نماد مطرح بودند، به چه معناست و آیا میتوان انتظار گشوده شدن فصل جدیدی را در فضای سیاسی – اجتماعی اسرائیل داشت که در آن رادیکالیسم بیش از گذشته به حاشیه رود و مشی میانهروی سیاسی تقویت گردد و در نهایت آنکه تبعات تحولات اخیر بر روند صلح خاورمیانه چه میباشد؟ اینها سؤالاتی است که مقاله حاضر در پی پاسخگویی به آنها میباشد.
تحلیل:
1- بررسی زمینههای ایجاد تغییرات در حزب لیکود
آریل شارون سیاستمدار امروز و نظامی دهههای قبل، یک بار دیگر و این بار در 77 سالگی خبرساز شد. شارون نماینده اردوگاه راستگرایان اسرائیل طی چند دهه گذشته، فرمانده جنگهای ادواری اسرائیل بر ضد فلسطینیها و اعراب، عامل و مشوق ساخت و توسعه شهرکهای یهودینشین در اراضی اشغالی، سردمدار دیروز نیروهای افراطی و رادیکال یهود و پایهگذار حزب دست راستی لیکود، در 21 ماه نوامبر (اوائل آذر ماه) با اعلام کنارهگیری از حزب لیکود و تقاضای انحلال پارلمان، نیت خود را برای تشکیل حزب جدیدی در اسرائیل اعلام نمود. شارون که طی 2 سال اخیر در جدالی همیشگی با هم حزبیهای تندرو و رادیکال خود به سر میبرد، دریافت که ادامه فعالیت سیاسی در لیکود دیگر امکانپذیر نیست. طرح جنجالی شارون موسوم به ”طرح متارکه“ که پس از کش و قوسهای فراوان در حزب لیکود، کابینه و پارلمان در نهایت در تابستان گذشته عملی گردید، زمینههای بروز تشتت و شکاف در طیف راستگرایان را آشکارتر و خطوط فکری بین رادیکالها و تندروهای اسرائیلی را مشخصتر از گذشته نمود. شارون که برای تصویب طرح خروج ارتش اسرائیل از بخشهایی از اراضی اشغالی (خروج از غزه و قسمتهای کوچکی از شمال کرانه باختری) از مساعدت احزاب کوچکتر مؤتلف با لیکود ناامید شده بود، با همراهی حزب کارگر به رهبری شیمون پرز، رقیب پیشین و هم ردیف فعلی خود توانست ایده خود را عملی سازد.
مشکلات شارون با هم حزبیهایش در تصویب بودجه مالی سالانه و انتصاب وزرای نزدیک به خود نیز در ماههای اخیر مشهود بود. در ورای جدلهای سیاسی، نظرسنجیهایی نیز که بعضاً منتشر میشد بر آن دلالت داشت که افکار عمومی اسرائیل پس از رویارویی 4 ساله با دور تازهای از خشونت و ترور در جدال با فلسطینیها، بیش از گذشته به ایدههای افراطی و خشونتبار (مبنی بر تداوم اشغالگری و سلطه بر فلسطینیها) بیاعتنا شده و خواستار حل مناقشه با فلسطینیها در چارچوب ایجاد دو کشور است.
در چنین فضایی محتمل به نظر میرسید که آریل شارون حزبی را که از بدو تأسیس آن در 1973 تاکنون یکی از مهرههای کلیدی آن محسوب میشد ترک کند و صف خود را از طیف تندرو و رادیکال سیاسی و مذهبی لیکود جدا سازد. شارون بلافاصله پس از کنارهگیری از لیکود به وعده قبلی خود مبنی بر تشکیل یک حزب جدید عمل نمود و حزب ”پیشرو“(کادیما به زبان عبری) را بنیان نهاد. ترک حزب حاکم توسط رهبر آن در دوره ریاست بر کابینه در تاریخ اسرائیل بیسابقه بوده است
(در سال 1965، دیویدبنگوریون اولین نخستوزیر اسرائیل از حزب کارگر جدا شد و حزب رافی را تأسیس نمود). بلافاصله پس از تشکیل حزب جدید پیشرو افراد شاخص در لیکود همچون اهود المرت وزیر دارایی، موفاز وزیر دفاع، لیونی وزیر دادگستری و 16 نفر از اعضای پارلمان به حزب تازه تأسیس شارون پیوستند، حزب پیشرو با شعار ”اسرائیل میخواهد با سرعت به جلو رود“و ”شارون یک رهبر قوی برای صلح است“. مصمم است در انتخابات پارلمانی ماه مارس به رهبری شارون پیروز گردد. تاکنون هیچ حزب سومی در انتخابات اسرائیل نتوانسته است پیروز شود، اما شارون و حزب تازه تأسیس ”پیشرو“ از نوع دیگری هستند.
2- بررسی تغییرات در حزب کارگر
تحولات و تغییرات حزب رقیب لیکود یعنی کارگر نیز غیرمعمول بود. در انتخابات داخلی حزب کارگر که در روز 10 نوامبر برگزار گردید، فردی ناشناخته در فضای سیاسی اسرائیل، اما مشهور در بین اصناف و اتحادیههای کارگری به نام امیر پرتز توانست شیمون پرز رهبر کارکشته و قدیمی حزب کارگر را شکست دهد. رهبر جدید 54 ساله حزب کارگر که متولد مراکش است و دوران کودکی خود را در اردوگاههای مهاجران گذرانده است، اولین سفاردی (مهاجران منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا) است که به رهبری یکی از دو حزب اصلی در اسرائیل میرسد. او توانست در انتخابات داخلی آراء 42% از رأی دهندگان را کسب نماید، در حالی که پرز تنها موفق به کسب 39% از آرا گردید. نتیجه انتخابات داخلی حزب کارگر آن قدر غیر منتظره بود که پرز چند روز بعد در اقدامی قابل توجه از حزب کارگر جدا و به حزب تازه تأسیس ”پیشرو“ پیوست. پرتز اولین شعار انتخاباتی خود را عملی نمود و بلافاصله پس از پیروزی، از ائتلاف با حزب حاکم لیکود خارج گردید. او معتقد است که حزب کارگر از مشی و رویکرد اصلی خود یعنی پایبندی به اصول و مبانی سوسیالیزم و توسعه عدالت اجتماعی دور گردیده است و از نقطهنظر سیاسی و اقتصادی بیش از حد به خطمشی لیکود نزدیک شده است. پرتز اولین رهبر از زمان نخستوزیری لوی اشکول در سال 1963 (از حزب کارگر) است که برای نخستوزیری اسرائیل تلاش میکند، بیآنکه برنامه مشخصی برای امنیت ملی اسرائیل و یا اولویت دادن به سیاست خارجی داشته باشد. تأکید امیر پرتز بر عدالت اجتماعی و مبارزه با تبعیضها و نابرابریها ریشه در خاستگاه اجتماعی وی دارد. او به طور مستقیم با تبعیضهای اجتماعی بین اشکنازیها و سفاردیها در اسرائیل رودرو بوده است.
در شرایطی که عمری شارون فرزند آریل شارون به اتهام کمک مالی غیرقانونی و سوء استفادههای مالی در هنگام تبلیغات انتخاباتی پدرش تحت تعقیب و محاکمه قرار داشت، پرتز تلاش نمود خود را کاندیدایی معرفی نماید که مخالف الیگارشی حاکم بر اسرائیل و پایبند به آموزههای سوسیالیزم میباشد. وی در خانهای متوسط در یک شهر مرزی فقیرنشین ساکن است. اگر چه اسرائیل از رکود اقتصادی 4 ساله (در پی انتفاضه الاقصی) خارج گردیده است و رشد اقتصادی این کشور در سال 2005 افزایش یافته و به گفته استنلی فیش، رئیس بانک اسرائیل، رشد اقتصادی اسرائیل در سال 2006، 3/4% تخمین زده میشود و درآمد سرانه آن 17400 دلار اعلام شده است، اما آمار دیگری حکایت از وجود فقر و نابرابریهای گسترده در سطح جامعه اسرائیل دارد. مؤسسه بیمه مالی اسرائیل اعلام نمود که 30% از کل کودکان اسرائیلی و حدود 20% از کل جمعیت اسرائیل زیر خط فقر هستند.[1] بنیامین نتانیاهو، وزیر دارایی سابق شارون با اعمال سیاست ریاضت اقتصادی که همراه با کاهش برخی یارانهها (از جمله کاهش یارانهها و هزینههای فوقالعاده برای خانوادههای پرجمعیت اسرائیلی) بود توانست به رشد اقتصادی مطلوبی دست یابد، اما سیاستهای وی نارضایتیهایی را نیز به دنبال داشت. در این بین پرتز تبلیغات خود را بر این متمرکز کرده بود که یارانهها و مقرری مستمری بگیران و نیز یارانه مسکن شهروندان را افزایش دهد.
این سیاستهای اعلامی پرتز از خاستگاه سفاردی وی و تواناییاش برای درک نابرابریهای اجتماعی نشأت گرفته است. کاهش خشونتها و بهبود اوضاع امنیتی طی یک سال گذشته، اخبار فساد مالی خانواده شارون و شعارهای سوسیالیستی و عامه پسند وی، نقطه اتکایی برای پرتز در انتخابات آتی خواهد بود. او تلاش میکند تمایزات فکری و اجرایی خود با لیکود و حزب تازه تأسیس شارون را بیشتر در مورد مسائل اقتصادی تا در مورد مسائل مربوط به سیاست خارجی و امنیت ملی نمایان سازد.
پرتز تحرکات یک جانبه در خصوص صلح با فلسطینیها را نپذیرفته و علاوه بر تعهد خود به ”نقشه راه“ و پایبندی به تشکیل دو دولت، هرگونه شهرکسازی جدید در بلوکهای پرجمعیت نزدیک به خطسبز (خط مرزی ژوئن 1967) را رد کرده است. پرتز بر دکترین سنتی حزب کارگر یعنی ایده ”زمین در برابر صلح“ اصرار دارد و خواهان تخلیه اراضی فلسطینیهاست. نائوم بارنا، تحلیلگر هاآرتص معتقد است که بیش از 20% اسرائیلیها علاقهمند به رویکردهای چپ در اسرائیل که امتیازاتی برای فلسطینیها قائل میشود، نیستند و اگر وی خود را محصور در چنین شعارهایی نماید، شکست خواهد خورد. شکست باراک از شارون در انتخابات سال 2000 به دلیل آن بود که اغلب اسرائیلیها معتقد بودند که وی امتیازاتی سخاوتمندانه به طرف فلسطینی پیشنهاد نموده است.
3- تحولات اخیر و نگاه آمریکا
ایالات متحده، متحد، شریک و حامی اصلی اسرائیل طی شش دهه اخیر بوده است. دولتهای مختلف در واشنگتن همواره خود را مقید به حمایت از تلآویو میدانستند. اما امروز پس از 57 سال منازعه و درگیری فرسایشی، ایالات متحده و متحدان غربیاش به این نتیجه رسیدهاند که راه حل مناقشه تنها با تداوم مذاکرات سیاسی و توافقات دو جانبه امکانپذیر است.
طرح موسوم به ”نقشه راه“ که در سال 2002 توسط آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل تدوین گردید، در نهایت تشکیل دو کشور مستقل فلسطینی و اسرائیل را دنبال میکند. سیاست دور دوم بوش در کاخ سفید برخلاف دور اول آن نشانگر آن است که واشنگتن تعهد بیشتری نسبت به گذشته در مورد حل و فصل مناقشه از خود نشان میدهد. نتایج انتخابات ژانویه در فلسطین و مارس در اسرائیل برای دیپلماسی آمریکا در منطقه خاورمیانه بسیار مهم تلقی میشود. آمریکا میکوشد تا محمود عباس، رهبر فلسطینیها، در انتخابات ژانویه بار دیگر پیروز گردد تا به تعهدات خود مبنی بر اصلاحات سیاسی، رفع نابسامانیهای امنیتی و کنترل گروههای شبه نظامی عمل نماید و از سویی دیگر امیدوار است حزب تازه تأسیس پیشرو آغازگر فصل نوینی در تاریخ اسرائیل گردد و مشی سیاسی میانه در اسرائیل را که نهایتاً به تشکیل دو کشور بینجامد، تقویت نماید. حمایت آشکار واشنگتن در طول 2 سال اخیر از طرح ابتکاری شارون مؤید این مطلب است. با توجه به وخامت اوضاع جسمی شارون، در صورت مرگ شارون یا حذف وی از صحنه سیاست اسرائیل، آمریکا تلاش خواهد نمود تا تغییرات احتمالی حاصله از فقدان شارون، تأثیر منفی بر ساختار سیاسی اسرائیل بر جای نگذارد و از کشمکش و التهاب در فضای سیاسی اسرائیل که پس از مرگ شارون محتمل به نظر میرسد جلوگیری نماید. اگر چه آمریکا در طول نیم قرن اخیر فارع از تسلط احزاب لیکود یا کارگر بر هیأت حاکمه اسرائیل به حمایت از تلآویو میپرداخته است اما در انتخابات آینده چنین به نظر میرسد که علاقهمند به پیروزی جانشین شارون (به احتمال زیاد ایهود اولمرت) میباشد.
نتیجهگیری:
قطببندی تازه در فضای سیاسی اسرائیل و آرایش نیروها و طیفهای مختلف فکری یهود، جولانگاه سیاست اسرائیل را دستخوش تغییرات جدی کرده است. لیکود که در 28 سال گذشته حدود 20 سال در رأس قدرت بوده محبوبیت خود را به میزان زیادی از دست داده است. حزب کارگر با رهبر تازه کار خود به شعارهای اصیل حزبی رجعت کرده و حزب تازه تأسیس ”پیشرو“ بین افکار عمومی در موقعیت مناسبی قرار دارد. در انتخابات پارلمانی ماه مارس با توجه به قرائن موجود احتمال آن میرود که حتی در غیاب شارون به دلایلی همچون پتانسیل شخصی دیگر رهبران حزب (همچون اولمرت، موفاز و پرز)، توانایی بالا در ائتلاف و رایزنی با احزاب مختلف اسرائیلی از سکولار تا چپها و راستها و سرخوردگی و مأیوس بودن افکار عمومی از سیاستهای سنتی 30 ساله دو حزب کارگر و لیکود، کاندیداهای منسوب به حزب پیشرو نسبت به کاندیداهای احزاب دیگر در موقعیت بهتری قرار گیرند. مرگ شارون همچنین میتواند احساسات رأی دهندگان مردد اسرائیلی را به سمت حزب پیشرو معطوف دارد. نظرسنجیهای به عمل آمده حاکی از آن است که حزب پیشرو میتواند 37 کرسی از مجموع 120 کرسی پارلمان را تصاحب کند. از طرفی، حزب پیشرو اگر چه حمایت ارتدوکسهای افراطی و شهرکنشینان را در پشت سر خود نخواهد داشت، اما همچنان از حمایت اغلب مهاجران به خصوص یک میلیون مهاجر روسی برخوردار خواهد بود. از سوی، دیگر، یک لیکود تضعیف شده که رهبری آن به نتانیاهوی قدرتطلب و تندرو سپرده شده است، در جذب آرای جدید کاری دشوار در پیشرو دارد. امیر پرتز نیز اگر چه میتواند خود و حزب کارگر را به نیروی دوم در صحنه سیاسی اسرائیل تبدیل کند، اما به دلیل هراس افکار عمومی از احتمال اعطای امتیازات سخاوتمندانه به فلسطینیها از سوی پرتز و نبود زمینههای لازم سیاسی و اجتماعی نمیتواند اکثریت کرسیهای پارلمان را به دست آورد و به عنوان رهبر حزب کارگر به نخستوزیری برسد. در ورای چنین آشفته بازار سیاسی در اسرائیل میتوان انتظار تغییر شرایط در روند مذاکرات خاورمیانه، تضعیف رادیکالیسم و تقویت مشی میانهروی سیاسی را در فضای سیاسی اسرائیل داشت. آیا سیاست اسرائیل، این بار آشکارتر از همیشه، پوستاندازی کرده است؟